!! توجه : متن زیر توسط هوش مصنوعی تولید شده است !!
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الان الی قیام.
بحثمان در مورد این بود که نگاه به بدن اجنبیه حرام است، به جز یک بخش که آن هم وجه و کفین (صورت و دو تا دست) است. از کجا میگفتند نگاه به وجه و کفین جایز است؟ از اینرو که پوشاندنشان واجب نیست. از اینکه پوشاندنشان واجب نیست، به ملازمه عرفیه فهمیده میشود که دیدنشان هم حرام نیست.
چهار تا استدلال آوردند برای اینکه پوشاندن وجه و کفین واجب نیست. روایاتی بود و مطالبی بود که در همه اینها ملازمه وجود داشت: "وقتی که پوشاندن واجب نیست، دیدن هم [حرام نیست]". حالا دیدیم که به هر حال استدلال مصنف چگونه است و اشکالاتی هم که مطرح بود و اشارهای به آن شد.
بحث بعدی که مطرح میشود این است: در بعضی روایات گفتهاند نگاه به نامحرم، تیری از تیرهای شیطان است: "سهم من سهام ابلیس". در بعضی روایات دیگر گفتهاند: "زنا العین"؛ هر عضوی زنایی دارد و زنای چشم، نگاه حرام است. ایشان میفرماید که این روایات دلالت بر حرمت ندارد و از آن حرمت نگاه به نامحرم فهمیده نمیشود. نگاه به چهره نامحرم، دلالت بر حرمت ندارد.
و اما دلالت بر اینکه "النظر سهم من سهام ابلیس" و "انه زنا العین" که نگاه، سهمی است از تیرهای ابلیس و روایتی که دلالت دارد بر اینکه این زنای چشم است، "فلا دلالة له علی التحریم کما هو واضح"؛ دلالتی بر تحریم و حرام بودن ندارد، همانگونه که واضح است. یعنی چه؟ یعنی آقا جنبه اخلاقی دارد و ناظر به مطلب قانونی و حکم شرعی و فقهی نیست، بلکه یک مسئله اخلاقی است. وگرنه زنای عین، خوب زنا حدش مشخص است. تعبیر مثلاً از باب توسعه معنا و از باب تشبیه و تمثیل است. قهراً زنا را داریم دیگر؛ اگر زنا باشد باید همان حد زنا را داشته باشد. این استدلالها ممکن است بنده قبول نداشته باشم؛ میخواهم بگویم اینجوری میشود استدلال کرد که آقا، تیری از تیرهای شیطان که خب دیگر واضح است. حتی خمیازه دارد که وقتی آدم خمیازه میکشد و صدایش در میآید، "شیطان هورا! الان شیطان، شیطان هورا کشید." آیا الان خمیازه حرام است؟ "هورا کشید" معنایش معلوم است، [شیطان] خیلی خوشحال میشود.
خوب، خدمت شما عرض کنم که پس اینها میشود روایات اخلاقی، نهایتاً کراهت است، به قول ایشان. "و من خلال هذا یتضح ان القائل بجواز النظر لابد لهو اما من دعوی القصور فی المقتضی للحرمة او دعوی الملازمة العرفیه بین جواز الابداء و جواز النظر." از خلال این مطالبی که گفتیم، واضح میشود که کسی که قائل به جواز نظر است (کسی که میگوید میشود به وجه و کفین نگاه کرد)، از آن بحث طولانی که نزدیک سه صفحه بحث کردیم، خلاصهاش این میشود که آخرش چه؟ از خلال این بحث واضح میشود که کسی که قائل به جواز نظر است، دو تا راهحل دارد:
یا باید بیاید بگوید که مقتضی قاصر است؛ یعنی چه؟ یعنی بگویند آقا ما دلیل محکمی نداریم که از آن، چیزی که میخواهد اقتضا داشته باشد حرمت نظر به وجه و کفین [فهمیده شود]. اگر چیزی میخواهد اقتضا داشته باشد به حرمت نظر به وجه و کفین، این اونی که مقتضی است، قصور دارد و از آن حرمت فهمیده نمیشود. وقتی که حرمت را نفهمیدیم، میرویم سراغ اصول عملیه که حالا نوبت اصل برائت است. درست شد؟ پس یا باید "دعوای قصور در مقتضی" داشته باشد؛ یعنی ادعا بکند قصور در مقتضی را برای حرمت نظر، یعنی آن چیزی که اقتضای حرمت نظر دارد، قصور دارد. روشن [است] آقا چی دارم میگویم؟ یا بیاید ادعای ملازمه عرفیه را بکند بین جواز ابداء و جواز نظر؛ که آقا وقتی گفته لازم نیست بپوشانی، به ملازمه عرفیه فهمیده میشود که نگاه به آن هم حرام نیست. این دو تا را اگر کسی میخواهد قائل بشود به اینکه نگاه به صورت و دست نامحرم حرام نیست، یا باید بیاید بگوید ادلهای که میتواند دلالت بکند بر حرمت نگاه، قصور دارد؛ یا باید بیاید بگوید آن ادلهای که آمده و ابداء را جایز کرده (نشان دادنش را جایز کرده)، آن ملازمه عرفیه دارد که هر چیزی که نشانش داد، نگاه نامحرم به آن [میتواند باشد]. بله آقا، بله، احسنت.
سؤال الآن متوجه [میشوید]؟ همه را خواندیم تا این سطر. همه را خواندیم. تا کجا مطالعه [کردیم]؟
دال را یک پاراگراف خواند [ایشان]؟ نه آقا، کامل توضیح دادم بحث دکتر بود که شکستگی بود، [یا] چیزی بود. دکتر میتواند نگاه کند، میتواند لمس کند. چهار تا دلیل بود برای اینکه وجه و کفین از حرمت نظر استثنا شده. گفتیم اگر این ملازمه را قبول نکنیم و قائل به تفصیل بشویم که زن میتواند نشان دهد ولی مرد نمیتواند نگاه کند، این را نیز توضیح دادم و متن آن را خواندم.
بعد آمدیم دلالت صحیحه سومالی را عرض کردیم که از آن جواز نظر فهمیده شود. خدمت شما عرض کنم که بحث بعدی در مورد این بود که اگر کسی ملازمه را انکار بکند، این خودش دلیل نمیشود برای حرمت. باز دوباره حرمت نگاه به نامحرم را یادتان هست؟ آره، اینها توضیحاتش را عرض کردم، متنش را هم خواندیم. باز آن بحث کسی که قصد ازدواج دارد میتواند به وجه و کفین نگاه کند. گفتیم همین دلالت داشت بر اینکه پس کسی که قصد ازدواج ندارد، شرایط ازدواج ندارد، نمیتواند نگاه کند. آره، باز صحیحه محمد بن حسن صفار را خواندیم. [در] دادگاه نقاب بزند زن، آن را گفتیم. الآن هم روایتی که دلالت دارد بر اینکه نظر، سهمی از سهام ابلیس است و آخرش ایشان گفت آقا اگر کسی میخواهد قائل بشود به اینکه میشود نگاه کرد به چهره نامحرم و دست نامحرم، دو تا دلیل دارد: یا باید بگوید مقتضی حرمت نظر قصور دارد، یا باید [بگوید] برائت جاری شود، یا باید بیاید بگوید ملازمه از بین جواز ابداء و جواز نظر [وجود دارد].
بحث بعدی در مورد نگاه زن به مرد بود. نگاه مرد به زن [همچنین]. مرد به نامحرم نگاه کند حالا بحث این است که زن به نامحرم نگاه میکند یا نه؟ در مورد اینکه میشود یا نمیشود، نویسنده (آقای ایروانی) اول ادعا میکنند (یعنی خودش بیان میکند) میفرماید ادعای اجماع شده برای این قضیه؛ که آقا مساوی با همان چیزی است که در مورد مرد گفته میشود. یعنی اگر مرد میتواند به بدن نامحرم نگاه کند، زن هم میتواند نگاه کند. اگر به چهرهاش میتواند نگاه کند، زن هم میتواند به چهره [مرد] نگاه کند. اگر به کفین میتواند نگاه کند، زن هم میتواند به کفین [مرد] نگاه کند. اگر شما میگویید که مرد به وجه و کفین زن نمیتواند نگاه کند، زن هم به وجه و کفین مرد نمیتواند نگاه کند. ادعای اجماع شده برای اینکه مساوات هست اینجا.
"و اما نظر المرأة الی الرجل." نگاه زن به مرد. "فقد ادعی الاجماع علی مساوات." ادعای اجماع شده بر مساوات؛ یعنی مساوی بودن حکم مرد با حکم زن. هر چه در مورد مرد میگفتی [که] میتواند نگاه کند، زن هم میتواند. "لنظر الرجل الی المساوات فی نظر الرجل." یعنی نگاه زن مساوی با نظر مرد "فی محل المنع و الجواز." هر چه را ممنوع میدانستیم برای این هم ممنوع، هر چه را جایز میدانستیم برای این هم جایز. بله در کمیت و کیفیت.
"و فیه [اشکال]"؛ ولی اشکالی دارد این مطلب. اشکالش چیست؟ آقا، اشکالش این است که این اجماع کاشف از رأی معصوم نیست. "و فیه ان الاجماع الکاشف عن رای المعصوم علیه السلام لم یتضح ثبوته." اجماع باید آقا ثابت بشود که کاشف از رأی معصوم است؛ یعنی باید کشف بکند نظر معصوم را. باید ثابت بشود به واسطه این اجماع، [که این] نظر [معصوم است]. بله؟ سیرت قطعیه. چرا ثابت نمیکند؟ چون یک سیره قطعیه داریم که میآید این اجماع را آسیب میزند. چه سیره قطعیهای داریم؟ دلیل قویتری داریم که مخالف این اجماع است. آن دلیل قویترمان سیره قطعیه متشرعه است که از زمان معصوم تا امروز جاری بوده. بله.
"سیرت القطعیة للمتشرعة المتصله"ای المتصله (وصف از سیره است). بلکه سیره قطعیه برای متشرعه است که آن سیره متصل است "بزمن المعصوم علیه السلام" (به زمان معصوم علیه السلام). "علی خلاف ذالک." برخلاف این مطلب؛ خلاف این اجماع. شما میگویید که اگر مرد نمیتواند به چهره زن نگاه کند، زن هم به چهره مرد نمیتواند نگاه کند. اینی که سیره قطعی متشرعه [است]، اینجور نبوده. یا به بدنش نمیتواند نگاه کند، به دستهایش که بیرون است نمیتواند نگاه کند. حالا دست بگوییم تا مچ [دست]، دستی که یکم آستینش بیرون است. حضرت آقا را دیدید واکسن زد؟ یادش هستید؟ آقا، خدمت شما عرض کنم که یک دستش را عریان کرد. یادتان هست؟ دست عریان. آره. خب، این الآن اگر نگاه به آن اشکال داشته باشد که ایشان دستش را اینجوری نباید بگذارد بیرون؛ کل دنیا دارند نگاه میکنند، این همه جوان و نامحرم و فلان. و همینطور موارد مشابه؛ اینقدر علما بودهاند آستینهاشان بالا بوده، مثلاً یکم بالا بوده، دستهاشان دیده [میشده است]. آقا سیستانی نیست؟ آقای روحانی. خدا رحمت [کند]. شبیه سیستانی. خدا رحمت [کند]. عرض کنم خدمت شما که گردنشان بیرون است یک وقتهایی؛ یا خود گردن که بیرون است، میشود نگاه کرد یا نمیشود نگاه کرد؟
سیره قطعیه متشرعه که متصل است به زمان معصوم، بر این بوده که زنها نگاه میکردند. زنها به آقایان نگاه میکردند. یعنی در واقع مردها نمیپوشاندند. حالا باز دوباره همان بحث ملازمه جواز ابداء و اینها اینجا هم هست. مردان از باب اینکه نگاه نامحرم مثلاً حرام باشد و اینها، نمیپوشاندند. آقا دستشان را اینجوری گذاشتند بیرون، واکسن زدند. موارد مشابه، فوتبالیست، حتی کشتیگیر میرود کشتی میگیرد، تلویزیون پخش میکند، وزنهبردار میرود وزنه میزند، لباس چسبان هم پوشیدهاند. عورت فقط باید در کشتی هم مثلاً همین است که مثلاً با فرهاد فقط همان بخش خاص نشان داده نشود. خب، میشود نامحرم، خانمها مینشینند نگاه میکنند. در همان استادیوم میروند کشتی را همانجا نگاه میکنند. مردها لختاند، نصف تنشان بیرون است، هشتاد درصد تنشان بیرون است.
خلاصه آقا، "فرجال یخرجون و رؤوسهم و اعناقهم مکشوفة"؛ مردها از اول اسلام تا حالا اینجور بوده، میآمدند سراشان بیرون بوده، گردنهایشان بیرون بوده. اگر شما مساوات [قائلید]، [پس] مردها باید سرشان را بپوشانند. نه. خب، این استثنایی که باید بپوشاند. مردم موهایشان را بپوشانند. "و النساء یختلطن معهم." خانمها با اینها اختلاط میکردند. اختلاط در معنای حرام [نیست]. اختلاط یعنی با اینها معاشرت میکردند؛ تو صف نانوایی بودند، اتوبوس با هم بودند، تو مترو با هم بودند. [البته] زمان صدر اسلام که اینها نبوده. "و الاسواق" (تو کوچهها، تو بازارها) اختلاط داشتند. ما مردها، یعنی تعامل اجتماعی. "زغال جالب اخ دو تا کلمه ترکی [است]، فلزق و الاسفاق". اینها آقا تو کوچهها و تو بازارها با هم اختلاط داشتند.
"فلو کان نظر المرأة الی ما تعارف رجل کشفه حین خروجه من بیته محرمًا" یا "کشفه حین خروجه من بیته محرّمًا." بله، "ما تعارف [له] کشف [هذا الفرع]" (الا ما تعارف للرجل کشفه حین خروجه من بیته محرما). "لزم القول اما بوجوب تصدرجال اختلاط" (او جواز الاختلاط و تحدس مع حرمت النظر). "بل کل غیر محتمل." اگر نگاه زن به آن چیزی که متعارف است برای مرد کشف کردنش (مقداری که مرد بیرون میگذارد به صورت متعارف وقتی از خانه خارج میشود و بیرون میگذارد، کشف میکند) اگر نگاه زن به این بخشی که مرد به طور متعارف بیرون میگذارد حرام باشد، اینجا حتماً باید دو تا مطلب پیش بیاید:
یا باید قائل بشویم به اینکه مردها باید بپوشانند. بیرون گذاشته حرام است؛ نهال دست و گردن و اینها، سر و [اینها]. باید الآن که با شلوارک و شورت و مایو و اینها دارند میآیند تو خیابان [هم همین باشد]؟ دل دیگر فضا عوض شد. یا باید قائل بشویم به عدم جواز اختلاط؛ باید بگوییم اینها حق ندارند با همدیگر توی اتوبوس باشند، تو کلاس باشند، تو ماشین باشند، تاکسیها از [اینها] مردانه سبز باشد برای [و] نارنجی باشد، صورتی باشد برای خانمها. یا قائل به جواز اختلاط بشویم، بگوییم اینها میتوانند با هم اختلاط داشته باشند، گفتگو بکنند ولی نگاه حرام است. پس آقا، اینی که مردها سرشان بیرون است، گردنشان بیرون است، دستهایشان بیرون است، میآیند با خانمها اختلاط [میکنند]. یا باید بگوییم مردها باید بپوشانند، یا باید بگوییم اختلاط ممنوع است، یا باید بگوییم اختلاط جایز است [ولی] نگاه زن حرام است، "که و کل غیر محتمل." هیچ کدام از این سه تا احتمالش داده نمیشود. خیلی برای زنها دشوار است آقا، زن میخواهد به راننده تاکسی مثلاً [نگاه] کند، نگاه نمیتواند بکند. به سر راننده تاکسی نمیتواند نگاه کند، به سر هیچ مردی نمیتواند اینجا نگاه کند. به صورتش، حالا هیچی، کفین استثنا شده. به سرش نمیتواند نگاه کند، به بدنش، به هیکلش نمیتواند نگاه کند. استاد دارد درس میدهد، دختره نمیتواند نگاه [کند]. به معنای نگاه نکردن نیست، به معنای خیره زل نزن به صورتش. زل نزن. زُل زدن آخر، معنایش معلوم شد.
پس وقتی این سه تا گزینه باطل شد و غیر محتمل شد، نتیجه چی میشود؟ نتیجه میشود که آن حرمت نظری که ادعای اجماعش را کردند، باطل است؛ و نگاه زن به آن چیزهایی که مرد به طور متعارف نمیپوشاند (به طور متعارف، نه حالا شلوارک و اینها که پایش را میکنند، [یا] سرشان [آشکار باشد])، دستهایشان مثلاً یکم بالاتر از مچشان، آستینهایشان یکم بالا، نگاه زن به اینها حرام نیست. بحث کشتی و اینها یک بحث دیگری [است]. بحث متعارف، غیر شایان. زن میتواند نگاه کند یا نه؟ بحث، خلاصه این شد. این مطلب "و به هذا یسپ جواز نظر نساء الا ما تعارف للرجال ابرازه." به این وسیله ثابت میشود نگاه کردن زنها به آن چیزی که ابراز آن برای آقایون متعارف است. خانمها میتوانند نگاه کنند. البته باز در همان نکته ملازمه یک جوری انگار نهفته است. فتاوا را نگاه کنید مراجع چه میگویند. ایشان دارد بحث خودش را [بیان میکند].
نکته بعدی آقا این است. میگوید آقا من تا به حال میگفتم دلیلی نداریم برای اینکه نگاه زن حرام است، حالا میخواهم اصلاً یک دلیل بیاورم برای جواز نگاه. چه میگویم؟ "و قد یستدل علی الجواز مضافًا الی ما تقدم." اضافه بر آن چیزی که بحثش گذشت، گاهی استدلال میشود بر جواز. چه استدلالی میشود؟ "بعدم وجود روایات یسأل فیه الاصحاب عن حکم نظر النساء الی الرجال." آقا ما یک دانه روایت نمیبینیم که اصحاب بیایند از امام سؤال کنند حکم نگاه زن به مرد را. همیشه حکم نگاه مرد به زن را سؤال میکنند. خوبه زن [آزاد است]. "و السبب فی ذالک یعود اما الی وضوح الحرمة لدیهم." چرا سؤال نمیکردند؟ به یکی از این چند تا چیز برمیگردد: یا به این دلیل بوده که برایشان واضح بوده که نگاه زن به مرد حرام است، برای همین سؤال نمیکردند (یک حالت شک). "فی ذالک أو شک." داشتند که حرام است یا حلال است؟ خب، دیگر نه حالا نکته "أو وضوح الجواز." یا اینکه برایشان واضح بوده که جایز است. سه حالت که بیشتر نداریم: یا برایشان واضح بوده که نگاه به نامحرم حرام است زن به مرد، یا شک داشتند، یا واضح بوده که جایز است. "و المتعیّن هو الأخیر." اونی که تعین دارد همین آخری است که برایشان واضح بوده که جایز است. "لماذا؟" "لا البس الاول." چون اولی که باطل است که واضح بوده که حرام است. چرا میگویید باطل است که واضح بوده که حرام است؟ از کجا میگوید این را؟ آقا در مورد نگاه مرد به زن سؤال میکردند، بعد در مورد نگاه زن به مرد سؤال نکردند؟ یعنی حکم نگاه زن به مرد از حکم نگاه مرد به زن واضحتر بوده که این را سؤال میکردند، آن را سؤال نمیکردند. روشن استدلال؟ برایشان واضح بوده؛ یعنی این را سؤال میکردند. بعد بگوییم آقا این مسئلهای بوده که آنقدر برای متشرعه باز است. باز هم این همه نگاه مرد به زن. حالا آن مسئلهای که هیچ کدام از متشرعه اصلاً ذهنشان سمتش نمیرود، آنقدر واضح بوده که سؤال نکردند. حتی از این مسئله نگاه مرد به زن هم واضحتر. روشن است. "عدم احتمال أوضحیة حرمة نظر النساء الی الرجال من حرمة نظر الرجال الی النساء." چون احتمال داده نمیشود که حرمت نگاه زن به مرد واضحتر بوده باشد از حرمت نگاه مرد به زن. "و الثانی"؛ خب، دومی چرا؟ که شک داشتند. بگوییم اولی نیست که واضحتر بوده. دومی بگوییم شک. "و الثانی لأن المناسبة صدور السؤال من الأصحاب." چون اگر شک داشتند که دیگر حتماً سؤال میکردند. در حالی که ما داریم میگوییم سؤال نکردند، سؤالی نرسیده به ما در طول تاریخ، یک دانه سؤال نرسید دیگر اصحاب بیایند سؤال بکنند آقا نگاه زن به مرد چه حکمی دارد؟ خب.
"رفعا به لهذا" این تا به حال استدلال برای چی بود آقا؟ تا به حال چی میخواستیم بگوییم؟ نگاه زن به چی؟ مرد، به آن بخشی که به طور متعارف بیرون میگذارد. اگر موی سر باشد، دستی باشد، وجه و کفین باشد، کف و بین باشد، درست [است]. "زوجین" میشود. "مردم دو چهره"؛ چهره در خانه، یک چهره بیرون. به این میگویند تولید میکنیم یک سری مطالب بیسرانجام. تا به حال بحث سر این بود که زن میتواند نگاه کند به نامحرم؟ زن نمیتواند نگاه کند به نامحرم؟ آنهایی که میگویند زن نمیتواند نگاه کند، چه میگویند؟ آره، اینها ادعای اجماع اینها را داشتند.
حالا "و فی مقابل و فی مقابل"؛ در برابر این، گاهی استدلال میشود بر حرمت. حرمت چی؟ "حرمت نگاه". حرمت نگاه زن به مرد نامحرم، بخش متعارفی که بیرون میگذارد. حالا چه میگویند؟ "اما ب-قوله تعالی قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن." همین که عرض کردم: به این آیه "به زنها بگو چشمانشان را پایین بیندازند." خب، آیا "غض بصر" چهار تا دلیل میآورد برای اینها. چهار تا دلیل میآورد، هر چهار تا را هم رد میکند. "للمؤمنین" مردها جدا، "مؤمنات" جدا. "او بما رواه احمد بن ابی عبدالله البرقی." (استدلال اول آیه غض بصر زن به مرد نامحرم). روز زن، اگر "مؤمنات" نیاید، مال همه میشود.
"او بما رواه احمد بن ابی عبدالله البرقی." دلیل دوم روایت احمد بن ابی عبدالله برقی که "استأذن ابن ام مکتوم علی النبی." میگوید که پسر ام مکتوم، پسر ام مکتوم نابینا بود، اجازه گرفت بیاید خدمت پیغمبر، بیاید منزل پیغمبر. "و عنده عائشة و حفصة." عایشه نشسته بود کنار پیغمبر و حفصه نشسته بود. خدا انشاءالله با اهلشان محشور کند. "فقال لهما" پیغمبر به عایشه و حفصه اینطور فرمود: "قوما فادخلا البیت." پاشید بروید تو خانه، "فیلم" تو اندرونی! "فقالت" این دو تا برگشتند به پیغمبر گفتند: "انه اعماء." بابا این کور است یا رسول الله. نامحرم ولی کور است. نمیبیند که. فرمود: "ان لم یراکما فإنکما تریانه." این شما را نمیبیند. شما دو تا که این را میبینید. در این نگاه، این دو تا بحث است: یکی نگاه او به شما است، خب این کور است، نمیبیند، تمام. یک نگاه شما [است]. شما که کور نیستید، کور ظاهری البته. کور ظاهری که نیستید شما این را میبینید، پاشید بروید که شما این را نبینید. نگاه به نامحرم برای زنها هم حرام است.
استدلال سوم چیست؟ "او بما رواه الطبرسی فی مکارم الأخلاق." روایتی که طبرسی در مکارم الاخلاق روایت کرده از پیغمبر که "ان فاطمة سلام الله علیها قالت له فی حدیث." حضرت زهرا سلام الله علیها در یک حدیثی به پیغمبر عرض کرد: "خیر للنساء ان لا یرین الرجال و لا یراهن الرجال." برای زنها بهتر این است که مردها را نبینند و مردها اینها را نبینند. خوب، از این روایت [فهمیده میشود] برای زن بهتر است که مردها را نبیند، پس نگاه به نامحرم نکند زن؟ "پیغمبر این را شنید". "فقال صلی الله علیه و آله و سلم." فرمود: "فاطمة منی." فاطمه حرفش مال من است. این هم استدلال سوم.
استدلال چهارم: "او بما رواه طبرسی." ای زن. باز یک روایت دیگر دارد طبرسی نقل میکند. "عن ام سلمه" از ام سلمه نقل میکند. "کنت عند رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و عنده میمونه"؛ میگوید من پیش پیغمبر بودم و پیش پیغمبر میمونه هم بود. میمونه اسم همسر پیغمبر است. کلمه "میمون" به معنای خوشیمن و با یمن و برکت و اینها است دیگر. "فقبل ابن ام مکتوم." ابن ام مکتوم که اسمش را روایت قبلی آوردیم، این آمد خدمت پیغمبر. بعد از این بود که دستور حجاب آمده بود، بعد از حکم حجاب این قضیه [رخ داد]. "فقال پیغمبر فرمود احتجبا" به که فرمود؟ به ام سلمه و میمونه. فرمود حجاب بگیرید. "فقلنا یا رسول الله الیس [اعمی لا] یبصرونا." یا رسول الله بابا این کور است، نمیبیند ما را. فرمود: "أفَعُمیاوان انتما السستما تبصرانه." هر کی بتونه سه بار این کلمه را بگه جایزه. "أفَعُمیاوان" (مریوان). اینها گفتند یا رسول الله این که نابینا است. حضرت فرمود: شما دو تا که کور نیستید، او کور است، شما که میبینیدش. حجاب بگیرید؛ یعنی حجاب بگیرید که نبینیدش، نه اینکه حجاب بگیرید که شما را [نبیند]. درست شد؟ این شد چهار تا دلیل برای اینکه نگاه زن به مرد نامحرم حرام است.
حالا هر چهار تا را بزرگوار رد میکند. فارسی. اولی [چی بود]؟ آیه غض بصر. "فلما تقدم من عدم مساوقة." گفتیم معنایش این نیست که نگاه نکن، معنایش این است که زُل نزن، خیره نشو. درست شد؟ نگاهت را چی گفتش که؟ "نادیده بگیر"، نه اینکه ندید بگیرید، نه اینکه نگاه نکن. نادیده بگیر؛ یعنی آنقدر به آن توجه عمیق [نکن]. پس آن استدلال به آیه رد شد.
دومیاش که روایت برقی بود، احمد بن ابی عبدالله برقی. همین داستان ابن ام مکتوم بود. در حدیث عایشه و حفصه، "رمضان [است]. تمامیت دلالاتی علی التحریم هو ضعیف السند و الارسال." روایت دوم که حدیث عایشه و حفصه بود، بر فرض اینکه دلالتش بر حرمت تمام باشد، اصلاً دلالت بر حرمت نداشت. فرمودند نگاه نکنید. فرمودند آن کور است که شما که کور نیستید. از این فهم نمیشود که نگاه به آن حرام است. من به بچهام میگویم: "آنجا را نگاه نکن." جوشکاری دارم میکنم، میگویم: "نگاه نکن." نگاه به جوشکاری من حرام است؟ برای چشم ضرر دارد. ارشادی. مولوی خودش بفهمد. لازم نیست انجامش بدهی. آفرین. هر ارشادی معنایش این نیست که لازم [است]. پس چی شد؟ بر فرض که دلالتش تمام باشد، "هو ضعیف السند مرسل." آقا صفحه سند دارد. چرا علت التزامی ندارد؟ دلالت مطابقی فقط بر این دارد که نگاش نکنید ولی اینکه نگاش نکنیدش از باب حرمت است یا از باب کراهت است یا وجه دیگری است معلوم نیست. فعلاً نهی اصلش دلالت بر حرمت است، آن یک بحث دیگر است، اینکه حضرت به اینها فرموده: "پاشید بروید، "قوما فادخلا البیت" تو خانه." نه نهی ندارد. "این کور است، شما که میبینید." مجموعه قرائن با همدیگر بیاید. به تنهایی فهمیده [نمیشود]. پس آقا این "ضعیف السند" و مرسل است. چرا؟ "لأن البرقی عن عصر الن [بی]..." چون بابا این آقای برقی چند قرن فاصله دارد با پیغمبر. مستقیم دارد خودش از پیغمبر روایت میکند. درست؟ این برقی قمی بوده. یک بار تو درس، تو کلاس یکی پرسید. حاج، تو یک کلاسی داشت [درس میداد]. ۱۸ سال پیش، ۱۷ سال درس مکاسب. یکی از استاد [پرسید]: "برقی مال کجای قم بوده؟" استادم آدم مظلوم و ساکت و پیرمرد [بود]. یک طلبه شارلاتانی از یک گوشه برگشت گفت: "احتمالاً مال محله نیروگاه بوده." خلاصه آقا، این برقی اصلاً زمان پیغمبر قم اصلاً زرتشتی بودند. فاصله از جهت عصرش با پیغمبر فاصله [زیادی داشت].
"و عمل اخیران" دوتای آخرم که یکی روایت طبرسی بود، حدیث حضرت زهرا سلام الله علیها، یکی هم روایت ام سلمه بود، باز هم از طبرسی بود. دوتایش مال طبرسی بود. "بالارسال." این هم مرسل است. "الان تقدیر تمامیت دلاله امام [ است]." تازه اگر دلالتش را بگوییم تمام است (یعنی دلالتش که قطعاً حرمت باشد، قبول)، ضعف سند دارد، مرسل است، بماند که اصلاً از این هم حرمت [فهمیده نمیشود]. فرمود: "برای زنها بهتر است که به مردها نگاه نکنند." بهتر است! اصلاً خود تعبیر "بهتر است" را دارد. فرمود: "این کور است، شما که کور نیستید." اصلاً نکتهاش همین است که اگر [مثل] حرمت بود، ببینید اصلاً سؤال اینها خیلی جالب است، گفتند آقا آن کور است. معلوم میشود که در نگاه اینها فقط نگاه او به اینها حرام بوده، به خودش. ارتکاز همسر پیغمبرم اینکه ام سلمه است، این شخصیت ممتازیه. ام سلمه دارد میگوید آقا آن کور است. حضرت میفرماید: تو که کور نیستی. دیدن این، نگاه این به آن حرام نیست، نگاه آن به این حرام است؛ ولی از باب اینکه "خیر للنساء" حضرت میخواهند اینها هم نگاه نکنند.
و صلی الله علی سیدنا محمد و آله.
در حال بارگذاری نظرات...