‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. در بحث معانی باب مفاعله بودیم. مفاعله، تعبیر عربیاش... خوب، اینجا ما سه معنا داریم. در این جزوه دو معنای دیگر نیز نوشته شده است؛ دو معنا را هم ما از بیرون جزوه خواهیم گفت.
معنای چهارمی که برای مفاعله ذکر کردهاند، «سِیرورت» است. یعنی «مفعول را دارای مبدأ فعل کردن». ما البته اسم این را «تعدیه» گذاشتیم؛ مانند: «جعلک الله ذا عافیه»، «آفاک الله». گفتیم: «جعلک الله ذا عافیه» که دقیقاً همین مثال را هم زدهاند؛ اینجا ما این را همان تعدیه میدانیم با مثالهای رایج دیگری که برایش ذکر شده. البته ایشان(نویسنده) اینجا جدا کردهاند؛ با این حال، همان پنجمین معنا، وزن "بافَعَلَه" (فَعَّلَ) باب ثلاثی مجرد با تأکید و مبالغه است؛ ترکیب مبالغ.
مثلاً: «جاهَدَ»، همان «جَهَدَ» است. «جَهَدَ» به معنای تلاش است. تلاش با مبالغه و تأکید را «جاهَدَ» یا «مجاهدَة» میگویند. یا مثلاً: «قاتَلَ»، همان «قَتَلَ» است. «قاتَلَ» به معنای «مقاتله» معنیاش فرق میکند؛ مقاتله دوطرفه است؛ اما این «قاتَلَ» که تاکیدی و یکطرفه است، من یک نفر با یک نفر دشمنی دارم. من در این دشمنی و قصد کشتن او که دارم، جدیت دارم، همت دارم، تأکید دارم. «قاتَلَ» بله.
حالا مثالش همین سوره مبارکه منافقون، آیه ۴. منافقون، آیه ۴. ملاحظه میفرمایید آیه را؟ آیه را مثال نزده است: «فَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَإِن يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ». خیلی عجیب است این منافقین! آنقدر پیچیدهاند که وقتی ای پیامبر، اینها را ببینی، جسم اینها تو را به تعجب وا میدارد؛ یعنی اینها در ظاهر، در خشوع ظاهری، خضوع ظاهری، آنقدر خودشان را متواضع نشان میدهند، آنقدر خودشان را حقبهجانب نشان میدهند که تو را به اعجاب وا میدارند. «وَإِن يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ»، حرف بزنند، شما به حرف اینها گوش میدهی. «كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُّسَنَّدَةٌ»؛ چوبهایی هستند که اینها تکیه کردهاند، اسناد داده شدهاند؛ خلاصه در اختیار، رام، مطیع، بله تسلیم هستند. «يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ». ولی در عین حال، اینها آنقدر مراقباند و احساس میکنند هرکس هرجا هر انتقادی بخواهد بکند، میخواهد دامن اینها را بگیرد. دائماً در حال ترس و لرز و مراقباند از اینکه مردم چه میگویند؛ حرف و حرفهایی که زده میشود، جامعه را میخواهند بررسی بکنند که کی چه میگوید. یک وقت پُشتشان رو آب ریخته نشود. «هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ». دشمن همینان، منافقین خودشاناند. از این دشمن برحذر باش. «قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ». «قَاتَلَهُمُ اللَّهُ»، «قَاتَلَهُمُ اللَّهُ»؛ معنای مقاتله که نیست (یعنی دو طرف که در ماده قتال شریک نیستند که خدا با اینها قتال میکند و اینها با خدا). نه، اینها به ظاهر با خدا قتالی ندارند. اینجا «قَتَلَهُمُ اللَّهُ»، ولی مبالغه است؛ خدا سفت و سخت اینها را بکشد. «قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ».
خب، این یک مثال. مثال دوم در سوره مبارکه بقره، آیه ۵۱. ما قصدمان بر این است که انشاءالله مثالهای قرآنی زیاد بزنیم. اگر یک خرده بحث طول میکشد، اشکال ندارد. این بحث ابواب یکی از مهمترین مباحث ما است. کلاً صرف را از نحو مهمتر میدانیم؛ چون قائلیم به اینکه اگر کسی صرف بلد باشد، گلیم خودش را در خواندن متن و عبارت از آب بیرون میکشد، بالاخره در میآورد. این فاعل، مفعول، چه نوع مفعولی است؟ اینهایش را پیدا میکند. گیر اصلی در فعل است. کسی نتواند باب را تشخیص بدهد، ماضی بودن و مضارع بودن و اینها را نتواند تشخیص بدهد، دیگر واویلاست. وگرنه حالا این منصوب شده، ناسبش چیست؟ این مجزوم شده، این شرط جزاست، شرط آن چیست؟ اینها را آدم خودش بالاخره تا حدی پیدا میکند. نحو به مراتب راحتتر است تا صرف. بله، البته از جهت نکتهای بیشتر و سختتر است، از حضرت نکتهای؛ ولی از این جهت که انسان اگر با یک متنی آشنایی داشته باشد، یعنی الان در ما، در خود فارسیزبان فارسی، چون با کلمات و مفردات و نوع ساختار زبان آشنا هستیم. در مسند و مسندالیه و قید و وصف و فلان و اینها خیلی ممکن است بلد نباشیم؛ یعنی کسی که ادبیات فارسی بلد است، اگر بیاید به ما بگوید آقا، این جمله را شما به من بگو، این مسند کدام است؟ مسندالیه کدام است؟ آن نهاد و گزاره و چه میدانم قید و این قید چی چی که مثلاً آن قید چی است؟ این جور چیزهایش را بپرسم، نمیتوانیم جواب بدهیم. ساختار فعل را که میشناسیم؛ میدانم این فعل مفرد است، جمع است. فارسی بیشتر روی حساب عربی اگر بخواهیم حساب بکنیم، بیشتر با صرف داریم، یعنی با آشنایی با صرف است که داریم حرف میزنیم تا با آشنایی با نحو.
درست است، در عربی هم همین شکلی است. صرف مهمتر است؛ در صرف هم همین بحث ابواب است که خیلی مهم است و این هم فهمیده نمیشود، مگر اینکه انسان قرآن... دو، سه تا مثال قرآنی که میزنیم، قشنگ بحث جا میافتد.
خب، آیه ۵۱ سوره مبارکه بقره: «وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِينَ». از روی تفسیر امروز برای شما بخوانم ببینیم که مفسرین بر همین ثمره بحث باب مفاعله چه گفتند، چه جور تفسیر کردند. «ما موعده کردیم»، «وَاعَدْنَا»؛ این موعده یک عده گفتند که آقا، این معنای مشارکت میدهد؛ یعنی خدا با موسی وعده داشت، موسی هم با خدا. یک عده گفتند: نه خیر، این وعده یک طرفه بوده. خب، پس چرا "واعَدنا" گفته است؟ این تأکید در وعده را میخواهد برساند؛ یک وعده خیلی سفت و سخت. ما با موسی وعده سفت و سخت کردیم بابت چهل (شب/روز).
خب، این هم از «واعَدنا». یک شعری هم منسوب به امیرالمؤمنین (صلوات الله و سلامه علیه) هست. این را هم قشنگ برایتان بنویسم. شعر را برایتان بنویسم: «تَغَرَّبْ عَنِ الْأَوْطَانِ فِي طَلَبِ الْعُلَی / فَسَافِرْ فَفِي الْأَسْفَارِ خَمْسُ فَوَائِد» «خَمْسُ فَوَائِد»، البته، «تَفَرُّجُ هَمٍّ وَ اكْتِسَابُ مَعِیشَةٍ / وَ عِلْمٌ وَ آدَابٌ وَ صُحْبَةُ مَاجِدٍ» در دیوان منسوب به امیرالمؤمنین (علیه السلام).
«تَغَرَّبْ» یعنی چه؟ به جوان مُجَرَّد، کنار گرفتن. «تَغَرَّبْ» کنار گرفتن «عَنِ الْأَوْطَانِ»، اوطان و تنها. «تَغَرَّبْ عَنِ الْأَوْطَانِ» از وطنها فاصله بگیر، «فِي طَلَبِ الْعُلَی»، در کسب کمال. و الا شما از شهرت فاصله بگیر. خوب، این همان چیست؟ مسافرت. «فَسَافِرْ». «سافَر» مال چه بابی است؟ مُسافِر، و مُسافَرَت، یُسافِرُ، مُسافِر. حالا این «سافَرَ» کدام یک از این پنج معنایی که تا حالا گفتیم را دارد؟ مشارکت میرساند؟ دو طرف با همدیگر دارند سفر میروند؟ آفرین. تعدیه که نیست، تکثیر هم که نیست، کثرت سفر هم که نیست. تأکید دارد، تأکید در سفر. «فَسَافِرْ فَفِي الْأسفَارِ خَمْسُ فَوا»، سفر کن، در سفر پنج تا فایده است. «تَفَرُّجُ هَمٍّ»، اولش این است که غم و غصّه گشایش پیدا میکند. عجیب است ها! بحث روانشناسی سفر. امیرالمؤمنین در دو بیت شعر چیزهایی دارد میگوید که الان روانشناسها دارند خورد خورد به اینها میرسند. یکی از عوامل شادی، مسافرت است.
«تَفَرُّجُ هَمٍّ»، نه «تُفَرّج هَمّ»، مصدر است، «تَفَرُّجٌ هَمٌّ» گشاده شدن غم، گشایش غم. «وَ اكْتِسَابُ مَعِيشَةٍ»، شما همت گشایش پیدا میکند، غم و غصّهات برطرف میشود، هم معیشتت. یک شغلی پیدا میکنی، کاری میکنی، میروی مسافرت، یک جنس ارزان میآید اینجا، میفروشی، درآمدی برایت حاصل میشود. «وَ عِلْمٌ»، یک چیزی یاد میگیری. شما یک شهری که میروی، چهار تا منطقه جدید میبینی، چهار تا آدم جدید میبینی، فرهنگ جدید میبینی، تاریخی میفهمی اینجا چه بوده، چه اتفاقاتی افتاده، چه شده، یک چیزی یاد و «آدابٌ»، آداب یاد میگیری. در سفر انسان برخورد با دیگران یاد میگیرد؛ فرهنگهای جدید. «وَ صُحْبَةُ مَاجِدٍ»، و با یک آدم بزرگواری همنشین میشوی. پنج تا فایده سفر که حضرت اینجا میفرماید.
خب، این پس «مسافَرَت» معنایش همان چیست؟ مبالغه است.
دو تا معنا هم ما میخواهیم اضافه بکنیم. باید در حاشیه عنایت بفرمایید. انشاءالله، حالا اگر اینها را دوستان زحمت بکشند، من جزوهها را چون دلم رو کاغذ جدا مینویسم، اینها اضافه به آن متن جزوه نمیشود. خود دوستان انشاءالله زحمتش را بکشند برای سریهای بعد که حالا این جزوه خواست چاپ بشود و نسل بعدی و اینها که خواستند درس بگیرند، این نکاتی که عرض میشود اضافه میکنیم انشاءالله به این جزوه اضافه بشود که آنها در اختیارشان قرار بگیرد انشاءالله.
خب، پس دو تا اضافه میکنیم: اول، «اغناء از فعل مجرد». شما را در باب مفاعله میآوری، از آن معنایی که در مجرد داشته، میخواهی بینیازش بکنی؛ مثل چی؟ مثل: «وَارَى» «یوَارِی» «مُوارَاة». این کلمه قرآنی است: «کَيْفَ یُوَارِی سَوْءَةَ أَخِیهِ». در ماجرای کی بود؟ هابیل و قابیل؟ «مُوَارَاة» در ماجراهای دیگر هم داریم. «وَارَى» به معنای پوشاندن، پوشاندن، مخفی کردن. اینجا ما در باب مفاعله آوردیم تا از فعل مجردش بینیاز بشویم. دیگر ما اینجا لزومی ندارد فعل مجردش را بیاوریم. «وَرَى» نمیخواهد بیاوریم. «موّارات».
و دومی، «موّالات». خود کلمه «مُوالات» هم همین باب مفاعله است؛ پشت سر هم بودن. گاهی ما در باب مفاعله میآوریم تا پشت سر هم بودن را برساند. مثلاً میگوییم: «تَابَعَ» «تَابِعْ» «مُتَابَعَتَاً»، این «مُتَابَعَتَاً» یعنی مُوالات در تبعیت؛ تبعیت پشت سر هم. «وَاتَرَ» «وَاتَرَ» اینها خیلی قیمتی است؛ مخصوصاً کلمه «وَاتَرَ» خیلی قیمتی است. در فضای فقه و اصول، این معنایی که اینجا الان فهمیده بشود، به شدت در فهم روایات کمکمان میکند. «وَاتَرَ» از چه مادهای است؟ «وَتَرَ»، به چه معناست؟ تک بودن، تک و تنها، و اینها. در باب مفاعله که میآید، معنایش چی میشود؟ یکییکی پشت سر هم آمدن. در حدیث میگویند: «حدیث متواتر»؛ حدیث متواتر که مهمترین نوع احادیث است که یقینی است برای ما. یعنی حدیثی که نسلبهنسل پشت سر هم این نقل شده، شفاف، روشن. این میشود «متواتر». این پشت سر هم بودن خیلی مهم است. «وَاَلًا»، «یُوالِی» «مُوَالَات» پشت سر هم. نماز را مثلاً اجزای نماز را در میآوریم، «مُوَالَات» در وضو، «مُوَالَات» در نماز. پس این هم پشت سر هم بودن. این معنای خوبی بود. این خیلی مهم بود که دقت بفرمایید.
بریم چند تا مثال کاربردی از آیات و روایات کار بکنیم و بریم سراغ باب افتعال. یک روایت اول من بخوانم. البته توضیحش را دادیم. لقمان حکیم به پسرش فرمود: «إِذَا سَافَرْتَ مَعَ قَوْمٍ فَأَكْثِرْ اسْتِشَارَتَهُمْ». «إِذَا سَافَرْتَ». «سَافَرْتَ» ترجمه بفرمایید: وقتی، آها، مسافرت کردی. «إِذَا سَافَرْتَ مَعَ قَوْمٍ فَاَکْثِرْ اسْتِشَارَتَهُمْ».
مشورت کردن با ایشان را زیاد کن. وقتی با یک قومی، این توش همین نکته است که این «سَافَرْتَ» را اینجا ما کدام معنا را بگیریم از این هفتایی که گفتیم؟ همین سوال شما را چه جواب میدهد؟ این که شما مفاعله را کدام یکی از معانیاش بگیرید. اگر شما مفاعله را اینجا به معنای مشارکت بگیری، یعنی وقتی که شما با یک گروهی دارید که اونها دارند با شما سفر میکنند، شما هم دارید با اونها سفر میکنید؛ هر دو مشارکت در سفر. اینجا با اینها زیاد مشورت کن. یعنی ما یک گروه همسفر. خوب، حالا من دارم با یک گروهی میروم سفر توی یک اتوبوس، نه من اینها را میشناسم، نه اینها من را میشناسند و هیچ با همدیگر هم قصدی نداریم که جایی برویم؛ من هی با اینها مشورت کنم را منظور روایت نیست. پس این «سافَرْتَ» اینجا منظور مبالغه نیست؛ منظور مشارکت است. بعد میفرمایید، این نکته مهم.
چند تا مثال از قرآن. «إِذَا سَافَرْتَ مَعَ قَوْمٍ فَأَكْثِرْ اسْتِشَارَتَهُمْ». چند تا مثال قرآنی خیلی زیبا. آیه آخر سوره مبارکه آل عمران، آیه ۲۰۰. در سوره مبارکه آل عمران. این چند تا مثال بگیم، بعد بیایم سراغ سوره مجادله. بفرمایید آیه را. آیه ۲۰۰. «یَا أَیُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ». خوب، «اصْبِرُوا» چیست؟ امر. امر ثلاثی. آفرین. «صَابِرُوا» چیست؟ «صَابِرُوا» مال امر! احسنت. صیغه، آها، چه بابی؟ «صَابِرُوا». آن هم مثل «صَابِرُوا» بله. «صَابِرُوا» مصدرش چیست؟ «صَابِرُوا» الان توی این «صَابِرُوا»، مصدرش چی میشود؟ توی «رَابِطُوا»، «مرابطَة».
حالا من یک تکه از مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان بخوانم برایتان. یکی از جاهایی که مرحوم علامه «غوغا» کرده –به معنی واقعی کلمه غوغا کرده– توی همین تفسیر این آیه است. حتماً این را ملاحظه بفرمایید. یکی از بحثهای زیبای المیزان، تفسیر آیه آخر سوره مبارکه آل عمران است. تکه اولش را فقط برایتان میگویم. علامه همه استفاده را از همین باب مفاعله کرده، بعد چه کار کرده؟ پنجاه-شصت صفحه مرحوم علامه توی حساب این کتاب، ترجمه المیزان، پنجاه-شصت صفحه ایشان بحث کرده؛ بحث فوقالعاده. ایشان میفرمایند که: «فَصَبْرٌ يُرَادُ بِهِ الصَّبْرُ عَلَى الشَّدَائِدِ». منظور از صبر، صبر بر شداید و صبر در طاعت خدا و صبر از معصیتش. الا ای حال، صبر از فرد به قرینه آنچه که مقابلش است. یعنی یک انسان، یک فرد، صبر بکند در برابر آن شدائدی که در برابرش است. پس این «اصْبِرُوا» همه را دعوت به تک تک به صبر فردی کرده است.
«وَالْمُصَابَرَةُ هِيَ التَّصَبُّرُ وَتَحَمُّلُ الْعَذَابِ جَمَاعَةً». «اصْبِرُوا» صبر فردی، «مصابره»، صبر اجتماعی. دعوت میکند به اینکه بله، «اصْبِرُوا» فردی، «مصابره» اجتماعی است. حالا یک جامعه باید در برابر شداید صبر بکند؛ در برابر بحرانها، فشارهای بیرونی، فشارهای داخلی. یکی (فرد) فرد باید در برابر مشکلاتی که خودش مواجه است، صبر بکند، میشود «اصْبِرُوا». یکی جامعه باید در برابر مشکلاتی که روبهرو است، صبر بکند، میشود «صَابِرُوا». مشارکت در صبر؛ مشارکت همگانی در صبر. همه به همدیگر کمک بکنند در صبر. صبر بعضی بر صبر دیگران. پس حال تقویت میشود و وصف شدت پیدا میکند و تاثیرش مضاعف میشود. و این امر محسوس است در تاثیر فرد، وقتی که شخصیتش را در حال انفراد معتبر بداند و در حال اجتماع و تعاونی، به اینکه قوای بعضی را به بعضی دیگر برساند. یک فرد ببیند که آقا، صبر فردی من روی سرنوشت جامعه من اثر دارد. من در مشکل شخصی خودم که صبر میکنم و در مشکل اجتماعی که صبر میکنم، این در سرنوشت من اثر دارد؛ در سرنوشت جامعه اثر.
«صابروا» این رابطه خیلی جالب است. ایجاد الجماعه. مرحوم علامه طباطبایی تشکیل حکومت را اگر پرسیدند آقا، کجای قرآن آمده بعد حکومت تشکیل بدهید؟ «مرابطه»، مشارکت در ربط. همه دست به دست هم بدهند، حکومت تشکیل بدهند. از همین مشارکت چه برداشتی از همین باب معنای باب مفاعله، فلسفه سیاسی درآمده. ارتباط بین قواشان و افعالشان در همه شئون زندگی دنیاییشان. این میشود «مرابطه». مشارکت در ربط. همه به هم کمک بکنند، بار را بردارند. همه به هم کمک بکنند، حکومت را بچرخانند، زندگیها را اداره کنند. این میشود «مرابطه».
خب، این در معنای باب مفاعله. بریم سراغ آیه بعدی و کلمه بعدی. سوره مبارکه اعراف، آیه ۲۱. بفرمایید: «وَقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ الْأَبْعَاضِ»! یا احتمالاً مثالمان کجاست؟ آیه ۲۱. «و قاسمهما انی لکما لمن الناصحین». «قاسمهما» چیست؟ برای من بفرمایید. «هما» ضمیر منصوبی است. «هما» کار، آها، احسنت. صیغه یک از ماضی. «قاسم یُقاسِمُ مُقاسَمه». خوب، از چه مادهای است؟ قسم، قسم، قسم خوردن. «قاسمهما». حالا این توش بحث است. «قاسمهما» فاعل «قاسمه» کیست؟ اینجا منصوبی به کی برمیگردد؟ آیا تو قبلش در مورد کیست؟ شیطان. شیطان «قاسمه» کرد با آن دو تا. آن دو تا کیان؟ آدم و حوا. «إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ». قسم خورد من برای شما دلسوزم، خیرتان را میخواهم. که حضرت موسی در عالم معنا هست، آدم را میبیند، میگوید: آخه پدر جان، این چه کاری بود شما از این درخت خوردی؟ آمدی تو این ماجراها را درست کردی. پسرم، من فکر نمیکردم که در این عالم کسی باشد که به خدا قسم دروغ ببندد. من گول قسم شیطان را خوردم. فکر نمیکردم کسی قسم دروغ میتواند بخورد. پاک بوده. حضرت آدم دروغ بگوید. لنز با یک همچین موجود قالتاقی مواجه است. ابلیس سجده نکرده است. آهنگ خیلی بزرگان اینجا خلاصه ماندند که چی؟ یعنی چی؟ آدم بفهمد که من فکر نمیکردم کسی یا قسم خورده که آنجا هم بله؛ مخصوصاً که آدم علم آدم «الأسماء کلها»، همه اسما را خدا به آدم یاد داده است. وقتی همه اسما را بلد است، نمیداند که این ابلیس است؟ نمیداند این موجود، موجود خبیثی است؟ نمیداند این آدم، بله. حالا خلاصه، دیگر این نص صریح قرآن به این است که برای این دو تا مقاسمه کرد که من چیام برای شما از ناصحین. این مقایسه معنایش مخاصمه.
مشارکت در قسم. یعنی ابلیس برای اینها قسم خورد، اینها هم برای ابلیس قسم خوردند. اینجا ابوحیان گفته که «مقاسمه» در تفسیر البحر المحیط فی البحر المحیط فی اصول الفقه، گفته: «مقاسمه مفاعله است، مقتضی مشارکت است». اقتضا دارد مشارکت در فعل. پس قسم میخورد برای صاحبش و آن هم برای آدم قسم میخورد. یعنی دو نفر. من برای شما قسم میخورم، شما برای. مثلاً میگوید: آقا، «قاسَمَ فلانٌ فلانَةً» و «تَقاسَما تَحالُفاً». قسم خوردن و خلاصه با همدیگر هر دو تا قسم خوردن، هر دو تا حلف کردن. خلاصه، اما اینجا معنایش این است که «قاسمهما» یعنی برای آن دو تا قسم داد به خاطر اینکه «یمین» درش مشارکت نیست. حالا این تعبیر ابوحیان است.
مرحوم علامه طباطبایی چه میگویند؟ این که قسم ابلیس را به صیغه مفاعله آورده است، میباشد بین دو نفر. مفاعلهای که بین دو نفر است، یعنی باید دو طرف باشند. اینجا مشارکت نیست، مبالغه است؛ معنای پنجم. به خاطر اینکه او اجتهاد در قسم کرده است. خیلی قشنگ است ها! مبالغه یعنی چی؟ مبالغه یعنی طرف تمام سعیش را در این ماده به کار ببرد. آها، این خیلی مهم است. مثلاً ما میگوییم کلمه «مراقبه». الان ببین من از همین میخواهم برداشت بکنم. ببین چقدر قیمتی است این عبارت. من یک دو کلمه علامه طباطبایی کار صد ساعت درس صرف ما را میکند. برکت تفسیر قرآن و اینها این است. نورانیت باطن علامه طباطبایی، آن علم ایشان، علم بیپایان، خلاصه آدم سر این سفره که مینشیند، یک امامزاده واجبالتعظیم است دیگر، علامه طباطبایی. خلاصه پای سفره ایشان که مینشیند، میبیند که چقدر دارد چیز یاد میگیرد. یک کلمه. حالا من به شما میگویم «مراقبه» یعنی چی؟ «مراقبه»، «یُراقِبُ»، «مراقبه». از ماده چیست؟ «رَقَبَه». «رَقَبَه» یعنی گردن کشیدن. خوب، «مراقبه» یعنی چی؟ «مراقبه» از «رقبه» گردن کشیدن، مراقب بودن. دیگر حالا ما در فارسی مراقبه را هم مراقب بودن، مراقب بودن. به چه نحو؟ دوطرفه. دو طرف برای هم «رقبه» بکشند. آها، این تأکید است. تأکید یعنی چی؟ از عبارت علامه طباطبایی، یعنی تمام تلاشت را در آن بکنی. این میشود تأکید و مبالغه. شما تمام تلاشت را برای کنترل داشته باشی، این میشود مراقبه. «محاسبه» یعنی چی؟ «حَاسِبُوا أَنفُسَكُمْ قَبْلَ أَن تُحَاسَبُوا». آها، «محاسبه» یعنی دو طرف حساب بکشید؟ یعنی مبالغه. آها، یعنی تمام تلاش را در حساب. «مجاهده» یعنی چی؟ حالا بر این حساب، همه تلاشت را در جهاد بکنی. این چقدر عبارت قیمتی بود! من الان میفهمم که پس اینجا ما مبالغه میگیریم. هر چند دو تا احتمال دیگر هم میدهند که بگوییم چون ابلیس برای دو نفر قسم خورده است، لذا «قَاسَمَه» آورده است؛ دوبار انگار کار را انجام دادی. یک بار برای این قسم خوردی و برای دوبار کشید. یعنی ماده فعل را دوبار انجام داد. لذا گفتم «قَاسَمَه» از معنای مشارکت هم به معنای کاری که دو نفر انجام بدهند، دوبار انجام بشود، معنا میدهد. البته این دیگر یک خورده بعید است. یا از این جهت که آنها هم قسم خوردند؛ که این هم احتمالش هست. آنها هم قسم خوردن. تو قسم خوردی. ما هم قسم میخوریم که نصیحت را قبول کنیم. «قَاسَمَ». این هم باز اصلاً ظاهر آیه بهش.
بهترینش همان چیست؟ مبالغه است.
خب، بریم سراغ آیه بعد. سوره مبارکه حج، آیه ۳۸. خوب بفرمایید: «إِنَّ اللَّهَ يُدَافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا». کوپنشان استفاده کردند. «إِنَّ اللَّهَ يُدَافِعُ» مضارع صیغه اول است. خوب. منقطعاً! خداوند دفاع میکند. چرا دفاع میکند؟ مگر مُدافِع نیست؟ در اینکه مدافع از شما الان «مُدافِعُ» دفاع میکند ترجمه کردیم. کدام یکی از این هفت معنا را گرفتیم؟ مشارکت. یعنی هر دو، مومنین و خدا، هر دو دارند دفاع میکنند از هم. احتمالات را بررسی کنیم. بله. چیز جاری است. بله. مگر اینکه ما بگوییم که با ان متعدد، بله. که حالا اینجا خیلی ظاهرش احسنت. کثرت دفاع. این معنا میدهد. آفرین. یک معناست. تأکید باشد. کثرت در اینجا معنی نمیدهد. حالا الان عرض میکنم که جفتش را با همدیگر گرفتهاند؛ هم مبالغه، هم کثرت. گفتیم که همان تعدیه است در واقع. خیلی فرقی نمیکند گفتی من یک، این هم خیلی کاربردی ندارد. حساب تأکید و مبالغه.
یک گیری که ما وقتی صرف میخواندیم داشتیم که الان ما سعی کردیم این نقص را برطرف کنیم در حد توان. شش تا معنا دارد. حالا ما هر جا که با کلمه مفاعله مواجه میشدیم، هر شش تا را ترجمه میکردیم. الان شما این مدلی که داریم کار میکنیم، متوجه میشوید که سه مدل، چهار مدل این معانی اصلاً کاربرد ندارد. او به ندرت یک وقتی یک جایی یکی دو تاست که خیلی نسبت بهش باید آدم حساس بشود. این خاصیت تمرین است. وقتی تمرین نباشد، شما میگویی شش تا معنا دارد. بعد دیگر هر جا، هر. دیگر این مشکل طلاب بود. داشتیم هر جا هر روایتی، بعد دیگر اینقدر وسواس به خرج میدادند. یک کلمه از وسائل الشیعه میخواندم، دو ساعت بحث میکردم: آقا این مفاعله است، شش تا معنا دارد، هفت تا معنا دارد، این باید این معنا باشد. آقا یک وقتی یک جوری میشود، یک جور دیگر معنا میدهد. یک، دو تا معنای اصلی دارد؛ یکی مشارکت، یکی مبالغه. کثرت هم یک وقتهایی در کنار. اینجا که مشارکت معنا نمیدهد، پس میرویم سراغ مبالغه. مبالغه که خوب، مبالغه را طبق بیان مرحوم علامه طباطبایی باید چه جور بگیریم؟ به نهایت رساندن. نهایت دفاع. خدای متعال نهایت دفاع را دارد از کسانی که ایمان. مرحوم شهید بهشتی نشسته بودم پای تلویزیون دیدم که تلویزیون دارد سخنرانی بنی صدر ملعون را پخش میکند و او هم دارد هرچی به دهنش میرسد به شهید بهشتی میگوید. بعد به ایشان گفتند که: آقا شما نمیخواهید یک جوابی، چیزی؟ «عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا». ما اگر مومن باشیم، خدا خودش از ما دفاع میکند. اگر هم نباشیم که به درک که هر چی میخواهند به ما بگویند. خیلی قشنگ است. آمریکاست. بله. خلاصه، امال المبالغه. یا برای مبالغه است. چقدر به کشتن داد و چه جنایاتی که نکرد. «دَلَالَتٌ عَلَى تَكْرِيرِ دَفْعٍ». یا مبالغه است یا کثرت را میرساند. یعنی این دفع به کرات صورت میگیرد. خدا در چند مرحله مجموعه. نه ببینید توی کثرت کمیت مطرح است. یعنی خدا تمام تلاشش را میکند. دیگر وقتی ما درست است، تمام تلاش در دفعات میشود. در کیفیت تفکیک میکنیم از هم. میگوییم در کثرت، در مبالغه کیفیت؛ در کثرت کمیت. در کثرت، خدا به دفعات از اینها دفاع میکند. در مبالغه، یک بار دفاع میکند، کاملاً.
تکثیر، جفتش میخورد. اینجا هم گفتند جفتش. تفسیر البحرالمدید گفته جفتش را میتواند. بله. دفع میکند. تأکید میآورد. ممکن است که هزاران بار قسم خورده باشد تا یک دفعهاش این را قبول کنم. یا اینکه الان شما از این «قَاسَمَهُمَا» کثرت میفهمید. یک وقت هست مالش میرود. یک وقت ظاهر دارد، قشنگ همین را میگوید. الان اینجا ظاهر این را نمیگوید. «قَاسَمَهُمَا» یعنی چند بار قسم. ولی ظاهری نمیگوید که خیلی محکم قسم خورد. میتواند باشد. ولی الان از ظاهر برنمیآید. ببین، یکی از بحثهای مهم تفسیری که مرحوم علامه خیلی روی آن مانور میدهند که میفرمایند که این از سیاق برنمیآید. ممکن است این هم باشد، ولی سیاق این را ازش برنمیآید. از نکات مهم «قاسَمَ»، ظاهر آیه تکثیر باشد. یعنی همین مفاعله را به معنای تکثیر میگفت. مثلاً «قاسَمَهُ مَرَّةً بَعْدَ مَرَّةٍ». مثلاً یک قید این شکلی. یعنی خیلی ظاهر خود کثرت نمیخورد با یک قیدی معمولاً بیشتر همراه میشود. قرینهای برای تأکیدش وجود دارد. بله، احسنت. الان قرینه توی آن بحث «قَاسَمَهُمَا» نداریم به کثرت، ولی به اینجا بهش میخورد. بله. تکثیر میکند، عمرش بله، کمال اتفاق.
خب، آیه ۱۴۲ سوره مبارکه نساء. سوره نساء، آیه ۱۴۲. «إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ وَإِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلَاةِ قَامُوا كُسَالَى يُرَاءُونَ النَّاسَ وَلَا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِيلًا». انتفاع یعنی چی؟ انتفاع کجا بود؟ انتفاع به معنای نفع بردن است. انتفاع با همزه یا با عین؟ انتفاع با این با عین به معنای نفع بردن است. حالا اینجا حد انتفاع ببینیم تو چه عبارتی بوده که متناسب با آن ترجمه آیه را بفرمایید. حاج نفر آخر شما خواندید. سادات امیر بنی هاشم الهاشمی و اولا. آیه ۱۴۲: «إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ وَإِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلَاةِ قَامُوا كُسَالَى يُرَاءُونَ النَّاسَ وَلَا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِيلًا». احسنت! دو تا شاید مثال دارد اینجا. کدامهاست؟ «يُخَادِعُونَ» باید باشد. آنجا هم یک «آمَنُوا» کجا؟ تو همان «آمَنُوا». «آمَنُوا» باب مفاعله است؟ قاب افعَلَ یفعَلُ افعال؟ «أَعْمَلَ یُؤْمِنُ إِیمَانًا» میشود. «آمَنَ یُؤْمِنُ إِیمَانًا». «یُخَادِعُونَ»، «یُخَادِعُونَ» چه معنایی میدهد؟ حالا خیلی تو تأکید ما به آنش دیگر نگاه نمیکنیم. از خود عبارت که حالا این از ماده چیست؟ خدعه. بله. مفعول خداست. اینجا مشارکت هم میتواند باشد؛ هم اینها با خدا خدعه میکنند، هم خدا با اینها خدعه میکند. مشارکت. ولی اینجا الان سیاق کل آیه را که نگاه میکنیم، مجموعش را با هم فقط نه اون تأکید را. مجموع که با هم نگاه میکنیم، بیشتر بوی مبالغه را دارد میرساند. اینها دیگر آن خدعه را به حد نهایتش رساندند. دیگر آخرین حد خود نسبت به خدا. خوب، «یُخَادِعُونَ اللَّهَ».
«وَهُوَ خَادِعُهُمْ». باز آن چیز هم مشارکت را میرساند؛ اینها با خدا مخادعه میکنند، در حالی که خدا هم با اینها دارد مخادعه میکند. وقتی برای نماز میایستند، با حال کسالت میایستند. «يُرَاءُونَ». چه بابی است؟ چه جوری است؟ «فَعَلَ یُفَعِّلُ یُفَاعِلُ»؟ راء، یاء، میراعی، «مرآة»؟ «رَاءَ یُراءِ مراعة». از چه مادهای؟ ماده رعی. احسنت. خوب، اینجا چه معنایی میدهد؟ ریاکاری میکنند. حالا من ترجمهاش را از عبارت زمخشری برای شما بگویم که ایشان چه میگوید در کشف؟ میگوید که این «مراعاة» مفاعله از «رؤیت» است. درش دو تا وجه. یکی اینکه مُراعی به اینها عملش را نشان میدهد و اینها عملش را میبینند. دو طرفه میشود. مشارکت. هم این نشان میدهد، هم آنها میبینند. «مراعاة» هم رویت از جانب من است، هم رویت از جانب آنهاست. من به مرآت میگذارم، آنها میبینند. خب، این میشود مشارکت. یکی هم اینکه مفاعل معنای تفعیل باشد. مفاعل معنای تفعیل یعنی چی؟ یعنی تعدیه. یعنی ارائه. یعنی من دارم به اینها نشان میدهم. ببینید اینجا معنای تعدیه پیدا میکند. این هم گفته شد دو تا قول. کدامش به نظر شما بهتر است؟ مشارکت اینجا به نظر میآید. تعدیه شاید بهتر باشد. اینها دارند به نمایش میگذارند (به رؤیت میآورند). «جعله ذا رؤية». آنها دارند صاحب رؤیت میکنند این عمل را، این نماز را.
آیه ۴۶. سوره مبارکه. آیه ۱۳۳ سوره آل عمران. صفحه ۹. «وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ». ال... احسنت. "سارعوا" امر. بابش را صرف بفرمایید. «سارع یُسارِعُ مُسارَعة». احسنت. کدام معنا را میدهد اینجا؟ احتمالاً تا معنای مشارکت نمیتواند باشد. اگر بخواهیم مشارکت بگیریم، معنایش چه شکلی میشود؟ از همدیگر مشارکت در سرعت داشته باشید. شما از اینها انگار بجنبید. ولی خب، بیشتر اینجا مشارکت که گفته که «إِذِ النَّاسُ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ لِيَسْبِقَ قَبْلَ غَيْرِهِ»، یعنی هرکی سرعت داشته باشد تا زودتر از دیگری برسد. این میشود بله. البته مشارکت خب بهتر است دیگر. چون ناظر به این است که از همدیگر جلو بیفتید. نه اینکه یک، یک نفر تمام سعیش را در سرعت بکند. میخواهند همدیگر را نسبت به هم سرعت داشته باشند اصل ماجرا خدا متعال تحریک بکند که از همدیگر جا نمونید. بیا شام بدو! تو از اون سرعت بگیر. این از این سرعت بگیرد. نسبت به همدیگر مشارکت در سرعت داشته باشید. هم اگر نباشد، به نظر من معنا کامل نیست. حتی اگر از همدیگر سبقت بگیر. خب، من نگاه میکنم دور و برم هم میبینم چهار تا نفر دارم، زندگی آمریکایی، حتی همین الان که دین مردم ضعیف شده، من یک مقدار اگر جلو بیفتم، نمازم را سر وقت بخوانم و اینها، از خیلیها جلو هستم. ولی من تمام، تمام قدرتم را به کار نگرفتم. تمام عباداتی را که باید انجام بدهم هنوز خیلی راه دارد. خیلی بیشتر از این توانش هست که بتوانیم ایمان ما را تقویت کنیم. دیگر حالا مشکل ندارد ما چند تا معنا بخواهیم با همدیگر بگیریم. ولی خب، اونی که اول به ذهن میرسد را باید در نظر بگیریم. بعد در کنار آیه ۱۳ سوره مبارکه انفال. این هم آخرین آیه، بعد دیگر سوره مجادله کلمات ببینیم و بحثمان تمام.
آیه چند؟ آیه ۱۳. ۲۴. خوب بفرمایید: «ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَمَن يُشَاقِقِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ». شاید مثالمان کجاست؟ «شَاقَّ یُشَاقِّ مُشَاقَّة» که شده چی؟ «شَاقَّ یُشَاقُّ مُشَاقَّة» درست. خوب، یک جای دیگر هم داشتیم، یک کلمه دیگر بود. چی بود؟ آها. «یُشَاقَّ» چیست؟ یُشَاقَّ، آها. مضارعی که مجزوم شده. خوب، آن «شَاَقُّ اللَّهَ». بله، بله. «شَاقَّ اللَّهَ» صیغه چند است؟ صیغه نهم. سِرّ ۹. از... ۱۴ صیغه دارد. امر مخاطب صیغه ۹؟ ماضی؟ «شَاقَّ شَاقَّ شَاقُّو». نه، امر نیست. ماضی صیغه ۳. «شَاقَّ شَاقَّا شَاقُّوا». شاقّت، شاقّات. اگر امر برای «لِیَشَاقَّ»، آن هم همان «شاقّ» نمیشود؟ برای مخاطب مؤنث؟ مگر ماضیاش با امرش لفظش یکی نیست؟ حالا اینجا قرینهاش چیست؟ «ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ». دیگر خیلی قرینه شفاف است. «هُمْ» دارد دیگر. «هُمْ»، «ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا». امر که نمیشود. باز بهش بگوید: به خاطر این است که شما مشاقه کنید. نه، «ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا». آن به خاطر این است که اینها مشاقه کردند با کی؟ با خدا و رسولش. و هرکی که مشاقه کند، «وَمَن يُشَاقِقِ اللَّهَ»، قطعاً شدیداً، «شَدِيدُ الْعِقَابِ» است. سیدالع عقاب. بله.
«مشاقه» این دو چه معنایی میدهد؟ یعنی صرف اینهایش است که سخت است. قاعده را کسی، ما یک وقتهایی زرنگی میکنیم، قاعده را پای تخته میگوییم، میرویم. در حالی که این هست که پدر آدم را درمیآورد. از چه مادهای؟ «شَقَّقَ». چه معنایی دارد؟ «شِقَا» «شِقاق» شنیدی؟ شقاق. شقاق یعنی فاصله انداختن، جدایی، بریدن، کندن، دو تکه کردن. دو شقّه میگویند: دو شقّه گوشت. دو شقّه کردن. خوب. اینها مشاقه کردند با خدا و رسول. مشاقه یعنی بین خدا و مردم، پیغمبر را مردم، اینها خودشان بین خودشان و خدا جدا کردند. حسابشان از خدا و پیغمبر جدا کردند. مشاقه کردند، شقاق ایجاد کردند. خوب. اینها با خدا شقاق کردند، هم خدا با اینها شقاق کرد. این میشود مشارکت. چه معنا میدهد؟ مشکلی هم نیست. یا ما مثلاً کثرت را بگیریم، حسابشان از خدا جدا کردند. دیگر حیوان. یعنی من آقا با این دم و دستگاه کاری ندارم. من با این خدا بیگانهام. اینهایی که میگوید، قبول ندارم. این نظام و این قانون، این قانون الهی و این تشکیلات و اینها را قبول ندارم. حسابم «لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ». کفار هم میگویند گاهی دیگر، شما به دینتان ما را کاری نداریم. آقا ما به دینمان. خوب. در سوره مبارکه مجادله هم آن مشارکت میگیریم. بله.
خب، سوره مجادله چند تا دیگر داشتیم. یکی کلمه در آیه پنجم. ببینم کسی میتواند پیدا کند. آیه سوم. آیه دوم. سوره مجادله. سوره پنجاه و هشتم. ۵۸. آره. ۷۸. آها. «الَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنكُم مِّن نِّسَائِهِم مَّا هُنَّ أُمَّهَاتِهِمْ». «یُظَاهِرُونَ» چیست؟ مضارع صیغه «ظاهر»، «یُظاهر»، «یُظاهرون». بعد معنایش چیست اینجا؟ «ظِهار». «ظهار» یک حکم فقهی است. «ظهار» و «مظاهره» که «ظهار» هم مصدر باب مفاعله است. «قاتل یقاتل مقاتله قتال، جاهد یجاهد مجاهده جهاد، ظاهر یظاهر مظاهره ظهار». شنیدهاید میگویند حکم ظهار؟ ظهار الان شاید کمتر باشد. مرد برمیگردد به زن میگوید: «ظهرک کظهر امی». پشت تو برای من مثل پشت مادرم است. خلاصه، من همان جوری که با مادرم کاری نمیکنم، با شما کاری ندارم. بله. این دیگر حالا حکمش...
حالا اینجا این میشود ظهار. کسانی که ظهار میکنند، مظاهره میکنند. مظاهره اینجا مشارکت است؟ یعنی هم مرد به زن ظهار میکند، هم زن با مرد ظهار میکند؟ نه خیر. اینجا تعدیه است. بله. یعنی «جعلها ذات ظهر». این مرد آن خانم را صاحب ظهر قرار داد. چه نوع زهری؟ مثل زهر مادرش. درست است. چقدر ظریف است! مثالها را ببین چه جور ما تطبیق میدهیم به آیات و از عبارات میکشیم. پس تعدیه معنا میدهد؛ معنای سوم. سیرت، تکثیر، کثرت، کثرت ظهار. نه. معنای چهارمین سیرورت: «مفعول را دارای» ما گفتیم. پنجمی: تأکید. تأکید هم خیلی معنی نمیدهد. ظهار را میخواهم به نهایتش برسانم. معنا نمیدهد. معنای ششم: اغناء از فعل مجرد هم که اینجا معنا نمیدهد. هفتم: پشت سر هم. این هم معنا نمیدهد. همان پس ما چی میگیریم؟ تعدیه.
بریم آیات بعد. بهترین آیه. خیلی کجا؟ بله. آیه پنجم. موسیقی، خسته شدید. یکی دو تا کلمه دیگر اینجا بگوییم، تمامش کنیم. یک استراحت حسابی. بله. «کُبِّتَ»، «کُبْتَه» مجهول. «کُبِّتَ» یعنی خوار شدن، له کردن و اینها. «هادَ یُهادُ مُحادَّة». «هادَ یُهادُ مُحادَّة». خوب، اینجا «یُحادُّونَ» صیغه چند است؟ مضارع. معنایش چی میشود؟ «حدّده» به چه معناست؟ کلمه حد. حد چیست؟ «حدّده». «حدید» چیست؟ آهن تیز. «فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ». برش دادن. «حدید» که میگویند حدید، چون میبُرد، تیز است، میبُرد. حدّ، «حَدّاد»، «حدید» یعنی بریدن. زن هم توی ایام عده باید حداد داشته باشد. عده وفات. زنی که شوهرش مرده، باید حداد داشته باشد. آرایش نکند، خودش را نشان ندهد، با نامحرم حرف نزند. «حداد» برش داشته باشد نسبت به مردهای غریبه و نامحرم. «یُحادُّونَ» خب، مادهاش پس از «حد» است. «حدّد» به معنای برش. «یُحادُّونَ» چی میشود؟ کسانی که آها، اینها برش دارند. آن شقاق بود، مشاقه. این حدّاد برش دارند. تند و تیزند. در مشاقه به جنبه جدا شدن نظر دارد. در محاده به جنبه بریدن. بریدن. نه. بریدن، کندن، جدا شدن، بریدن یعنی اثر زهرشان را ریختند، زخم ایجاد کردند. نه زخم زدن. یعنی میخواهند یک ضربهای به اینها بزنند، ضربه حدید، یک شمشیر به اینها بزنند، یک آهنی به اینها بزنند. خوب. «إِنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ». خوب. اینها «مُحاده» دو طرفه است. اینجا هم اینها دارند میزنند، هم خدا میزند. خیلی نمیخورد. خدا هم با اینها محاده بکند. مثلاً تاکسی، کثرت حداد. مثلاً مبالغه. خب، خیلی اینجا خوب است. مبالغه را راحت میشود گفت. اوجش را رساندن، دیگر این ضربه زدن و اینها. یا تکثیر به دفعات دارند این کار را میکنند. این هم تکثیر. با هم میآید. یعنی بیشتر به هم نزدیک است. بله.
بریم سراغ کلمه بعدی. آیه ۱۲. خب، کدام بود؟ «نُوجِیتُونَ» چیست؟ «مراجعه یُناجی مُناجات». مناجات مفاعله. خب، اینجا الان کدام صیغه است؟ صیغه نهم. سِرّ ۹. از معنایش چی میشود؟ ایمان من را. مناجات، نجوا، نجوا، صحبت کردن در گوشی، در گوشی صحبت کردن، مخفیانه صحبت کردن. آیهای که نسخ شده و تنها آیهای هم هست که فقط امیرالمؤمنین عمل کردند. حتی خود پیغمبر هم به این آیه عمل نکرد. بله. از افتخارات شیعه و امیرالمؤمنین. هیچ احدی در عالم نه عمل کرده و نه عمل خواهد کرد. جای نصب شده، حکمش نصب شده که خود آیه از قرآن برداریم، حکمش نسخ شده دیگر. این دستور برداشته که هرکی خواست با پیغمبر ملاقات داشته باشد، ملاقات خصوصی، باید پول بدهد، بعد بیاید بنشیند حرف بزند. بله. فقط امیرالمؤمنین رفته، هیچکی دیگر نیامده. پولکی که شد، ژتونی شد، دیگر هیچکی نیامد. پیغمبر هم مجانی میخواستند، رایگان. همین که گفتیم اهل پول خرج کردن، جان میدادند برای پیغمبر. ولی پول حاضر نبود. خلاصه، مناجات اینجا مشارکت در نجواست. بله. مشارکت معنا میدهد. یعنی دو طرفی. فقیر بودند. بله. عاشق پیغمبر. امیرالمؤمنین رفتند کار کردند، پول درآوردند، بیل زدند. ۱۰ بار خدمت رسول الله و هر دفعه هم یک سوال پرسیدند. سوالشان هم نقل شده در تاریخ. یک سوال پرسیدند و یک جواب گرفتند. سوال یک کلمه، جواب هم یک کلمهای هم بوده. کار میکردند. آیه ۱۲ «مجاد» پس «مناجات» اینجا مشارکتی که معنا میدهد، نجوای دو طرفه. شما خواستید با پیغمبر در گوشی، پیغمبر هم با شما در گوشی، خصوصی، دو طرفه. مبالغه و اینها خیلی اینجا دیگر معنا نمیدهد. کثرت.
بریم و دو تا کلمه دیگر داریم. تمامش کنیم که آن پایین داریم و قبلاً. آیات آیه آخر از آیات خیلی قشنگ قرآن است. «لَّا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ». «یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ». آها. کدام کلمات؟ آها. «یوادّون». اول بابش را صرف بفرمایید. آن یکی کلمه «یُوادُّون»، سوم مضارع. بعد معنایش چیست؟ «مُوادَّة» از چه مادهای است؟ احسنت. به چه معناست؟ علاقه داشتن، دوست داشتن، محبت. «یُوادُّونَ» یعنی چی؟ دوست، دوست میداشت میدارند. اینها دوستی میدارند. اینجا مواد چه معنایی میدهد؟ اینجا دو طرفه بگیریم؟ یعنی هم اینها ود داشته باشند، هم آنها ود داشته باشند؟ هم اینهایی که مؤمناند به آن دشمنها علاقه داشته باشند، هم آن دشمنها به اینها علاقه داشته باشند؟ دو طرفه؟ هیچ مؤمنی را پیدا نمیکنی قومی که به خدا ایمان داشته باشند، به دشمنهای خدا علاقه داشته باشد؛ به ظاهر مؤمنانی که عاشق دشمن. خوب. «یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ». خیلی سخت است که از آمریکا بیزاریم، از اسرائیل بیزاریم، علاقه به آنها نداریم. در این حدش، بله. حالا آدم علاقه فرهنگی نداشته باشد و به مک دونالد و اینها علاقه نداشته باشد و اینها. اینها سخت است. «یُبادُّون». یعنی «مُوادَّة». پس یک معنایش مشارکت، یک معنایش مبالغه، کثرت. شدت آن ود در نهایت بالا. این خیلی حساب. این آیه با این عوض شدن معانی کاملاً عوض میشود. اگر مبالغه را بخواهد برساند، یعنی خود محبت را دارند، آنقدر محبت ندارند، مودت را ندارد. شدت ود را ندارد. ولی که پدرش یک علاقه بهش دارد یا نه؟ اگر مودت مشارکت باشد، یعنی هیچی. نه اینها به آنها علاقه دارند، نه آنها به اینها علاقه دارند. هیچی. مبالغه باشد، یک مقدار علاقه هست، کثرتش نیست. آن تکثیر اگر باشد که خب اینجا خیلی معنا نمیدهد. به دفعات علاقه و سیرورت و اینها هم که باز خیلی اینجا معنا موالات هم باز اینجا خیلی معنا نمیدهد. یا باید مبالغه بگیریم یا مشارکت که اینجا مبالغه شاید بهتر. که همان تو ماده و مبالغه گرفتیم دیگر. اینها در نهایت حداد هستند. نمیشود کسی در نهایت ود باشد و ادعای ایمان هم داشته باشد. کسی ادعای ایمان داشته باشد با کسی که در نهایت حداد است، نهایت ود را داشته باشد، مؤمن نیست. مبالغه.
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید.
جلسات مرتبط
جلسه هفتم
علم صرف
جلسه هشتم
علم صرف
جلسه نهم
علم صرف
جلسه دهم
علم صرف
جلسه یازدهم
علم صرف
جلسه سیزدهم
علم صرف
جلسه چهاردهم
علم صرف
جلسه پانزدهم
علم صرف
جلسه شانزدهم
علم صرف
جلسه هفدهم
علم صرف
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات علم صرف
جلسه اول
علم صرف
در حال بارگذاری نظرات...