‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. بحث باب مفاعله را جلسۀ قبل به اتمام رساندیم. این جلسه وارد بحث باب افتعال میشویم. باب چهارم این جزوه. باب چهارم، دیگر، درست است؟ باب افعال و تفعیل و مفاعله. البته شیوۀ رایج به این نحو نیست که باب افتعال را اینجا ذکر کند. معمولاً تفعل اینجا ذکر میشود یا حالا ابواب دیگری. حالا ما هم چون مبنایمان بر این است که روی جزوه پیش برویم، خیلی سعی میکنیم که با جزوه ور نرویم؛ خلاصه مخصوصاً که دوستانم جوری علاقهای که به استاد بیضاییپور دارند، جرئت نمیکنیم خیلی خودم را درگیر بیندازیم. ولی حالا از باب اینکه بالاخره تعهدی هم داریم و حتماً خود ایشان هم راضیاند، بلکه لازم میدانند که یکوقتهایی ما یک اصلاحیهای روی این جزوه داشته باشیم. لذا بحث امروز را من، اینجانب، از جزوۀ خودم خدمت عزیزان عرض میکنم. انشاءالله جزوۀ بنده را یادداشت بفرمایند، بعداً جزوۀ بنده را با جزوۀ ایشان تطبیق دهند و نهایتاً انشاءالله یکی از دوستان بانی شود و این نکات را، نکاتی که ما عرض میکنیم، در جزوه اضافه بکنند. جزوه مرتب کنیم. حقیقتاً، خدا را شاهد، یکوقتهایی در خواندن جزوه واقعاً اذیت میشوم؛ بسکه غلط املایی دارد، غلط تایپی. بعضی چیزها را چندین بار میخوانم؛ چون دوست دارم که روی همین مبنا، جزوه پیش برویم، ولی هرچی میخوانم میبینم که این اصلاً هیچی از تویش درنمیآید. درس املا کردن جمله به جمله، بله بله خیلی خوب است، بله. حالا من که متأسفانه واقعاً وقتش را ندارم، ولی اگر کسی از دوستان بتواند گوش دهد و یادداشت بکند و بیاید به ما بگوید، ما دستش را هم میبوسیم. اگر کسی فرصت داشته باشد، بیش از ۵ تا غلط بعضیوقتها فاجعه است، یعنی اصلاً مطلب کاملاً مغلق میشود. اصلاً آدم نمیفهمد اینجا قاعدۀ چهارم که ایشان نوشته، بسکه غلط دارد، من هیچ. چندین بار خواندم تا ببینم چه میخواهد بگوید؛ هیچی ازش فهمیده نمیشود. قاعدۀ چهارم: «شاوَس» داخل پرانتز (فائوا فعل)، صفحۀ ۴۹، تا باب قلب به حرف همجنس «فائوا فل»، سپس ادغام به حرف همجنس «فائوا فل»، سپس ادغام. مثل «اسعاره»، «اثناره». چهار خصوصیت «استعاره». یعنی چی؟ «رمزی تای ادغام میشه». مثل این چهار خصوصیت. مثال «استعاره» بود. خب همین دیگر. یک نقطه است، ولی کلاً ماجرا عوض میشود. بله، خدا خیرشان دهد انشاءالله. حالا از محضرشان استفاده میکنیم. اگر پس هرجا ما رسیدیم، شما جزوه را به ما بفرمایید دیگر اصلاحیاش گرفته بشود، آره، درست بشود، بله. خدا خیرتان دهد. اسم دریا را باید بدهیم کریم. زحمتشان نمیشود هرچند جلسهای که انشاءالله تا چند جلسه بعدش را برای ما اصلاح بکنند. و حالا پس فعلاً ما روی این جزوۀ خودمان، چون یکسری نکات هم جا مانده از قواعد گفته نشده، من این را عرض میکنم، بعداً دیگر، حالا باید یک «الجمعُ و المـُمکَن»ی صورت بگیرد و این دو جزوه با همدیگر تلفیق شود، انشاءالله.
باب افتعال. باب را بفرمایید به چه نحوهای است: افتعل، یفتعلُ، افتعال. مثال. حالا مثالتان یکخرده مورد دارد، جزء قواعدمان است. یک مثال سادهتر بفرمایید. اکتسبَ، یکتسبُ، اکتساب. دیگر مثال. ازدواج. ازدواج قاعده دارد دیگر. عزوجم باز از آن موارد مشکلدار بود. بله. اقترنَ، یقترنُ، اقتران. اخترعَ، یخترعُ، اختراع. دیگر بفرمایید. اکتشفَ، یکتشفُ، اکتشاف. باز بفرمایید. احسنت. امتنعَ، یمتنعُ، امتناع. و نکتۀ مهمش هم این است که بعد از فاء الفعل، «تاء» میآید. فاء الفعل را اول پیدا میکنیم. امتنعَ، ریشهاش، مادهاش در واقع «مَنَعَ» است. خیلی وقتها دوستان طلبه اینجا قاطی میکنند، باب افتعال است یا انفعال؟ «نون» دارد؟ نونش از خودش است. «مَنَعَ»، عین الفعلش «نون» است، «فاءُ» الفعلش «میم» است. بعد از فاء الفعل، «تاء» میآید. ام تَنَعَ نمیشود باب افعال که دیگر ما بعداً در عبارات، وقتی که بررسی میکنیم، قاطی نکنیم. پس ملاک در باب افتعال، بعد از فاء الفعل. من یک مثال خوب قرآنی بزنم: اقتتلَ، یقتتلُ، اقتتال. خب یکخرده ما اول خود همین باب را بشناسیم، فعلاً در قواعد و جزئیاتش نرویم. یکسری کلمات را بررسی بکنیم، بعد بیاییم برویم قواعدش را اشاره بکنیم که حالا امروز اگر برسیم، ۵ تا قاعده میخواهیم که حالا بعید میدانم امروز برسیم. در محضر مصحف شریف باشیم. سورۀ مبارکۀ حجرات، سورۀ چند؟ آیۀ کریمه سورۀ ۴۹. ۴۹.
بسم الله الرحمن الرحیم. خوب، از اول شروع میکنیم. در آیۀ اول: «لا تَقَدَّمُوا». قَدَّمَ، یُقَدِّمُ، تقدیم. لا تَقَدَّمُوا. قدمَ، یَقْدُمُ، یَقدُمَانِ، یَقدُمُونَ. لا تقدّم، لا تقدّما، لا تقدّموا. درست شد؟ «لا تَقَدَّمُوا». بله، «لا تُقَدِّمُوا» است. درست شد. من درخواست از سروران خودم، عزیزان اعزه، این است که تا میتوانند تمرین کنند. یعنی درسی که اینجا گفته میشود، حتماً باید در منزل چند ساعتی، حداقل هرروز تمرین شود؛ چون برنامهمان به این است که با سرعت بخوانیم و چند ماهه تمام بشود و اینها. دیگر بار کار روی دوش خود عزیزان است. خصوصاً روی قرآن، همین مدلی که ما اینجا کار میکنیم، آیه را قشنگ بررسی بکنند. این چیست؟ این مال چه بابی است؟ تا همین حدی که خواندیم. بقیهاش را اگر میبینی که احساس میکنیم مال اینی که خواندیم نیست، بگذاریمش کنار. «وَاتَّقُوا اللَّهَ». حالا این «اتَّقُوا اللَّهَ» مال همین باب افتعال است، ولی چون فعلاً قاعدهاش را نگفتیم، فعلاً باهاش کاری نداریم.
آیۀ بعدی: «لَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ». «لَا تَجْهَرُوا» چیست؟ ثلاثی مجرد. «أَن تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ». تَحبَطَ چیست؟ ثلاثی مجرد. «وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ». تَشْعُرُونَ چیست؟ دوستان هیچ واهمه نداشته باشند. هرچی به ذهن میآید بگویند. هیچ ترسی که آقا غلط باشد یا درست باشد. «إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ». يَغُضُّونَ چیست؟ مضاعف ثلاثی مجرد. «عِندَ رَسُولِ اللَّهِ ۚ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَىٰ». خوب، این چیست؟ امتحَنَ. صبر کنیم، با همدیگر. امتحَنَ، یَمْتَحِنُ، امتحان. امتحانَ، امتحنا، امتحنوا. امتحنت، امتحنتا، امتحنَّ. امتحنتَ، امتحنتما، امتحنتم. امتحنتِ، امتحنتما، امتحنتُنَّ. امتحنتُ، امتحنَّا. یمتحنُ، یمتحنانِ، یمتحنونَ. امتحنَ، یمتحنُ، امتحان. افتعلَ، یفتعلُ، افتعال. چرا باب افتعال است؟ بعد از فاء الفعل، «تاء» داریم. «مَ هنَ». «میم» فاءالفعل است. بعدش «ام ته...». یمتحنُ، یمتحنُ، اشتباه نکنید با باب افعال. در باب افعال «یو» میگفتیم: اکرمَ، یکرمُ، اکرام. در باب افتعال: افتعلَ، یفتعلُ. آنجا «یو» داشتیم، اینجا «یَ» داریم. این نکتۀ مهم. امتحنَ، یمتحنُ، امتحان. یمتحنُ، یمتحنانِ، یمتحنونَ. تمتحنُ، تمتحنانِ، یمتحنَّ. تمتحنُ، تمتحنانِ، تمتحنونَ. تمتحنینَ، تمتحنانِ، تمتحنَّ. امتحنُ، نمتحنُ. مصدرش هم که امتحان. فعل امرش: لیمتحنْ، لیمتحنا، لیمتحنوا. لتمتحنْ، لتمتحنا، لیمتحنْ. امتحان، امتحنا، امتحن. روشن است، آقایان؟ عزیزان؟ حالا الان به باب افعال میبریم صرف میکنیم. خواهش میکنم. یعنی بله. بابهای حالا اینها که قبلاً اشاره کرد دیگر. باب افعال و تفعیل و اینها را. باب مفاعله و... من خودم خدمت عزیزان بودم. فکر میکنم بله. حالا اینجا خب ما را همین بحثهایی که خواندیم، تطبیق میدهیم دیگر، که این الان کدامیک از اینهاست. چند تا باب الان کلمۀ امتحنَ را دیدیم، مال همین باب افتعالی که الان...
«إِنَّ الَّذِينَ يُنَادُونَكَ مِن وَرَاءِ الْحُجُرَاتِ». يُنَادُونَكَ. بفرمایید. باب فاعل، یُفاءِلُ، مفاعله یا افعلَ، یُفَعِّلُ، افعال؟ «یو» دارد. آها! باب مفاعله هم «یو» داشت، درسته؟ چی بود؟ قاتلَ، یُقاتِلُ، مقاتله. پس دو تا باب «یو» داشت در مضارعش. یکی باب افعال بود، یکی باب مفاعله. باب تفعیل هم داشت؟ قتّلَ، یُقَتِّلُ، تقتيل. احسنت. این رباعی مزید است. بله. آنها سه تایی بابی که خواندیم تا حالا، مضارعش مضموم بود. حروف مضارعه، اتینا، مضموم بود. حالا الان دیگر مضموم نیست، مفتوح است. اختلَ، یختلُ، اختطاع. خوب، پس این «يُنَادُونَكَ» را ما باید برویم در آن سه باب اول دنبالش بگردیم. «يُنَادُونَكَ» باب افعال که... آها! افعال «یَفْعَلُ» باید باشد؟ اینجا «يُنَادِيَ» نه «يُيْنَدْ». درست است؟ اَنَدَ، یوندی، اندا باید بشود دیگر. این نیست. این «نادَىٰ، يُنَادِي، مُنَادَاة». درست است. میشود باب مفاعله. خب، نادَىٰ، يُنَادِي، صرف کنیم. هرچه صرف؛ یعنی وقتی که روی صرف بزنیم، هدر نمیرود. اگر بنده نیم خط درس بدهم، یک ساعت تمرین بکنم، این اثرش بهمراتب بیشتر از این است که بخواهم تمام یک ساعت را درس بدهم؛ چون این یک ساعتی که تمرین میشود، میشود درس اصلیمان. این در ذهن میماند.
نادَىٰ، نادَیا، نادَوا. نادتْ، نادَتا، نادَيْنَ. نادَيْتَ، نادَيتُما، نادَيتُمْ. نادَيْتِ، نادَيتُما، نادَيتُنَّ. نادَيْتُ، نادَيْنَا. از کلماتی است که در قرآن استفاده شده: يُنَادِي، يُنَادِيَانِ، يُنَادُونَ. تُنَادِي، تُنَادِيَانِ، تُنَادِينَ. تُنَادِي، تُنَادِيَانِ، تُنَادُونَ. تُنَادِينَ، تُنَادِيَانِ، تُنَادِينَ. اُنَادِي، نُنَادِي. بله. «مَا نُودِيَ بِشَيْءٍ كَمَا نُودِيَ بِالْوِلَايَةِ». اولین روایت وسایل الشیعه: «بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ». اسلام بر پنج تا چیز بنا شده: ولایت. «مَا نُودِيَ بِشَيْءٍ كَمَا نُودِيَ بِالْوِلَايَةِ». نسبت به چیزی ندا داده نشده، همچون که برای ولایت ندا داده شد. خوب و منادات. «يُنَادُونَكَ»؛ آن کافش که ضمیر منصوب مفعولی، «يُنَادُونَكَ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ». «لَا يَعْقِلُونَ» چیست؟ ثلاثی مجرد. «وَلَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَيْهِمْ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ». «تَخْرُجَ» چیست؟ ثلاثی مجرد.
«یَا أَیُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا». تَبَیَّنُوا باب تفعیل است. حالا کاریاش نداریم. «أَن تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ». تُصِيبُوا چیست؟ باب آها! افع. أصابَ، یُصِیبُ، إِصابَة. أُصِبَ، يُصَابُ، إصابَة. قواعدش را قبلاً گفتیم همه. «أَن تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا». تُصْبِحُوا چیست؟ باب افعال. أصبحَ، يُصْبِحُ، إِصباح. «عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ». «وَاعْلَمُوا». اعلمُوا چیست؟ مجرد. «أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ ۚ لَوْ يُطِيعُكُمْ». يُطِيعُكُمْ چیست؟ باب افعال. أطاعَ، یُطِیعُ، إِطاعَة. «فِي كَثِيرٍ مِّنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ». «حَبَّبَ» باب تفعیل. احسنت. حَبَّبَ، یُحَبِّبُ، تَحْبِیب. «وَزَیَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ». وَزَیَّنَهُ. زَیَّنَ، یُزَیِّنُ، تزیین. «وَكَرَّهَ إِلَیْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ». کَرَّهَ تفعیل. کرَّهَ، یُکَرِّهُ، تکریه. «فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَنِعْمَةً ۚ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ».
«وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا». «اقْتَتَلُوا» چیست؟ افتعال. صرف کنیم. اقتتلَ، اقتتلا، اقتتلوا. اقتتلتْ، اقتتلتا، اقتتلنَ. اقتتلتَ، اقتتلتُما، اقتتلتُمْ. اقتتلتِ، اقتتلتُما، اقتتلتُنَّ. اقتتلتُ، اقتتلنا. یقتتلُ، یقتتلانِ، یقتتلونَ. تقتتلُ، تقتتلانِ، یقتتلنَ. تقتتلُ، تقتتلانِ، تقتتلونَ. تقتتلینَ، تقتتلانِ، تقتتلنَ. اقتتلُ، نقتتلُ. «فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا». فاء الفعل در «اقتتلوا» به خاطر این است که حروف اصلی است، این «تاء» حروف اصلی است. حالا قواعد ادغام، بحثش مفصل است که مال درس صرف ۳ خیلی نمیخوانیم، ولی در کتاب صرفی پیشرفته در مورد ادغام و قواعد ادغام بحث میکنند. چون ما یکی دو تا قاعدۀ ادغام انشاءالله در همین بحث قواعد خواهیم گفت. بله. «وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا». البته جزمش به خاطر اینکه ماضی است. «تَتْلُو» ماضی جزم ندارد. بله. جزای شرطش هم «فَأَصْلِحُوا». شرط «اقتتلوا»، جزای شرط «فَأَصْلِحُوا». البته اگر فعل مضارع بود، باید این را ما مجزوم میخواندیم، بله. ولی چون ماضی است، دیگر جزم ندارد. محلاً مجزوم است. «فَأَصْلِحُوا». «فَأَصْلِحُوا» بفرمایید چیست؟ باب افعال. أصلحَ، یُصْلِحُ، إِصلاح. «فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّهِ ۚ». بَغَتْ چیست؟ ثلاثی مجرد. «فَقَاتِلُوا». قَاتِلُوا چیست؟ باب مفاعله. قاتلَ، یُقاتِلُ، مُقاتَلَة. فعل امرش میشود: قاتلْ، قاتلا، قاتلوا. ذهن وقتی درگیر میشود، این به کار میافتد. اطلاعات قبلی دارد مرور میشود. وگرنه بله بله بله. بازی مضار. «فَإِن فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا وَأَقْسِطُوا». دوباره أصلحُوا چیست؟ باب افعال. فعل امر. «وَأَقْسِطُوا». أَقْسِطُوا چیست؟ فعل ثلاثی مزید. باب افعال. أَقسَطَ، یُقْسِطُ، إِقساط. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚ». دوباره أصلحُوا چیست؟ افعال.
برویم آیه بعد: «لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِّن قَوْمٍ عَسَىٰ أَن يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِّن نِّسَاءٍ عَسَىٰ أَن يَكُنَّ خَيْرًا مِّنْهُنَّ ۚ». «لَا یَسْخَرْ». یَسْخَرُ چیست؟ مجرد. احسنت. «عَسَىٰ أَن یَكُونَ خَيْرًا مِّنْهُ». «وَلَا تَلْمِزُوا». تَلْمِزُوا چیست؟ لَمَزَ. لَا تَلْمِزُوا. اتین مضموم باشد؟ اینجا نیست. لَا تُلْمِزُوا اگر بود، تُلْمِزُوا. «وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ ۚ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ ۚ وَمَن لَّمْ يَتُبْ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ». برویم صفحه بعد. «اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ». «اجْتَنِبُوا» چیست؟ افتعال. اجتنبَ، یَجْتَنِبُ، اجتناب. خوب صرف کنیم. اجتنبَ، اجتنبا، اجتنبوا. اجتنبتْ، اجتنبا تا، اجتنبنَ. اجتنبتَ، اجتنبتما، اجتنبتُمْ. اجتنبتِ، اجتنبتما، اجتنبتُنَّ. اجتنبتُ، اجتنبنا. یجتنبُ، یجتنبانِ، یجتنبونَ. تجتنبُ، تجتنبانِ، یجتنبنَ. تجتنبُ، تجتنبانِ، تجتنبونَ. تجتنبينَ، تجتنبانِ، تجتنبنَ. اجتنبُ، نجتنبُ. خوب.
خیلی «چلّه» برکت قرآن و نورانیت قرآن، اینها همه فهمش بیاید در ذهنمان. «وَلَا تَجَسَّسُوا». این را هم باب تفعل کاریاش نداریم. «وَلَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا ۚ». «لَا یَغْتَب». «یَغْتَبُ» چیست؟ ثلاثی مجرد. احسنت. «أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ ۚ». أَيُحِبُّ. یُحِبُّ چیست؟ افعال. أحبَّ، یُحِبُّ، إِحبَاب. «أَن یَأْكُلَ». یَأْكُلَ چیست؟ مجرد. «فَكَرِهْتُمُوهُ ۚ». چیست؟ این هویش که ضمیر منصوب است، واو اشباع است. کاریاش نداریم. بعد چی میشود در واقع؟ چیست؟ «كَرِهْتُمُوهُ». کَرِهَتم چیست؟ مجرد. «وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ». این را هم دوباره گفتیم باب افعال است. فعلاً کاریاش نداریم. «إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَىٰ وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ». «خَلَقْنَاكُمْ» ثلاثی مجرد. «جَعَلْنَاكُمْ» ثلاثی مجرد. «لِتَعَارَفُوا» باب تفاعل. کاریاش نداریم.
«قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا ۖ قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَٰكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ ۚ». قَالَتْ مجرد. قُلْ مجرد. «لَمْ تُؤْمِنُوا». تُؤْمِنُوا افعلَ، یُفَعِّلُ، افعال. یومنُ. باب افعال. بله. «وَلَٰكِن قُولُوا». قُولُوا مجرد. «وَلَمَّا یَدْخُلِ». یَدْخُلِ مجرد. «الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ ۚ». ایمان مصدر باب افعال است. آمنَ، یُؤْمِنُ، إيمان. «وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُمْ مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَیْئًا ۚ». «تُطِيعُوا» باب افعال. «لَا يَلِتْكُمْ» ثلاثی مجرد. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ۚ». «آمَنُوا». آمنَ، یُؤْمِنُ، إيمان. افعال. «ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا». یَرْتَابُوا. ارتابَ، یَرْتَابُ. افتعال. که حالا بعداً توضیحش میآید. «وَجَاهَدُوا». مفاعله. احسنت. «تُعْلِمُونَ اللَّهَ بِدِينِكُمْ ۚ». «تُعْلِمُونَ» تفعیل. عَلَّمَ، یُعَلِّمُ، تَعلِیم. «وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ۚ». یَعْلَمُ ثلاثی مجرد. «يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا ۖ قُل لَّا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلَامَكُمْ ۖ بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلْإِيمَانِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ۚ». یَمُنُّونَ علیك. «مَ نّ». مضاعف. فقط آن تشدیدش نباید گول بزند. «أَن أَسْلَمُوا». أسلمُوا. أسلمَ، یُسْلِمُ، إِسلام. افعلَ، یُفْعِلُ. «وَلَا تَمُنُّوا». تَمُنُّوا همان مجرد. «بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ». دوباره مجرد. «أَن هَدَاكَ». هَدَیٰ مجرد. بله. «إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ۚ». یَعْلَمُ مجرد. «بَصِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ» مجرد. پس چند تا ما اینجا باب افتعال شاید بود؟ یکی امتحنَ بود، یکی اجتنبَ بود، یکی ارتابَ.
طریقه ورود هم خواهش میکنم، خواهش میکنم. خب، الان اجتنبَ، مادهاش چیست؟ «جَنَبَ». ما یک بابی داریم به اسم چی؟ افتعال. به جای فاء باید چه بگذارم؟ به جای این، بله، «جیم» بگذارم. به جای «عین» چه بگذارم؟ «نون» بگذارم. به جای «لام» چه بگذارم؟ «باء» بگذارم. خوب بخوانید. اِجْتَنَبَ. درست است؟ اجتناب. حالا ماضیاش چیست؟ اجتنبَ. همان افتعلَ. باز دوباره میتوانیم همان «افْتَعَلَ» همین مدلی بسازیم که ساخت. یَفْتَعِلُ میشود یَجْتَنِبُ، اجتناب. آن دیگر در صرف کردنش، ضمیری که میآوردیم: «تَ» چه میدانم. در مورد معانی الان قواعدش را میگوییم. بعد چند تا معنایی که باب افتعال دارند، انشاءالله. بابهای قبلی را که معانیاش را گفته بودیم دیگر. خب، این باب افتعال. حل است، آقایان؟ مشکل نیست؟ خب، الحمدلله. من قواعدش را فردا خدمت عزیزان عرض خواهم کرد. به همین قدر که باب حل شد، فهمیدیم باب چیست. خودش غنیمت است. و الحمدلله رب العالمین.
در حال بارگذاری نظرات...