‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
در بحث باب افتعال، قواعد را عرض میکردیم و به قاعده پنجم این باب میرسیم: هر وقت فاءالفعل باب افتعال، فاءالفعل واو یا یا باشد، در واقع چی باشد؟ اسم فنیاش چی بود؟ مثال واوی و یایی. این قلب به چی میشه؟ قلب به «تا» میشه. بله، بعد دو تا «تا» را در هم ادغام میکنیم. مثال بفرمایید: «وَحدَ». خیلی خوبه، «وعده»، «وحده» میشه «اتحاد». «اتحاد». بعد گفتیم این را قلب به چی میکنیم؟ «تا» میشه «اتحاد» و غیره. میشه «اتقاء» که حالا آخرش قلب به همزه میشه، «ارتقاء»، «اتقاء». «اتقاء».
سوره مبارکه لیل، آیه ۵، بفرمایید آیه را: «فأمّا مَن أعطى واتّقى». بله، شاهد مثال ما کدومشه؟ «اتّقى». بله، سوره مبارکه لیل. بسم الله الرحمن... و اما... بله، «اتَّقى»؛ «ابتقا» بوده، شده «اتقا». «اتقا»، «یتقی»، «اتقاء». حالا صرف «اتقا» را: «اتَّقى، اتَّقَیا، اتَّقَوا، اتَّقَت، اتَّقَتا، اتَّقَینَ، اتَّقَیتَ، اتَّقَیتُما، اتَّقَیتُم، اتَّقَیتِ، اتَّقَیتُما، اتَّقَیتُنَّ، اتَّقَیتُ، اتَّقَینا».
«یتقی، یتقیان، یتقون، تَتقی، تَتقیان، تَقین، تَتقی، تَتقیان، تَتَقون، تَتَقی، تَتَقیان، تَتَقین، التقی، نَتقی». مثال بعد، سوره مبارکه زخرف، آیه ۳۴: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله... «ابوابَ...» بله، «یَتّکِئُون». چه بابی حاج آقا؟ «یتّکِئُون»، ثلاثی مزید، باب افتعال. «اتَّکا، یَتّکِئُ، اتِّکا» از ماده «وَکَأَ». «وَکَأَ». هم مثال واوی، هم مهموزاللام. «اِتَّکَأَ» بوده، طبق این قاعدهای که عرض کردیم، واو قلب به «تا» شده؛ «ارتکعه» شده «اتکعه». واو شده «تا». احسنتم. اگر واو و یا باشه فاءالفعلش، میشه قلب میشه «اتَّکَأَ». قلب به چی شده؟ اول قلبش کنیم: «اتَّکَأَ». «اتَّکَأَ، اتَّکَئا، اتَّکَئوا، اتَّکَأت، اتَّکَئتا، اتَّکَأنَ، اتَّکَأتَ، اتَّکَأتُما، اتَّکَأتُم، اتَّکَأتِ، اتَّکَأْتُما، اتَّکَأْتُنّ، اتَّکَأتُ، اتَّکَأْنا». خوب.
«یتَّکئُ، یتَّکِئانِ، یتَّکِئونَ»، که همین بود. «تتَّکئُ، تتَّکِئانِ، یتَّکِئْنَ، تتَّکئُ، تتَّکِئانِ، تتّکِئونَ، تتَّکِئينَ، تتَّکِئانِ، تتّکِئنَ، اتَّکِئُ، نَتَّکِئُ». عرض شد بله، حالا مفصلترش را توی باب تفاعل و اینها انشاءالله عرض خواهیم کرد. «إتكا بود، افتكعا شده». پس این «علیها یتکئون» هم از این.
مثلاً «یَسَرَ». «یسَرَ» در باب افتعال چی میشه؟ «ای اِتَّسَرَ». خوب، چکار کنیم؟ یا قلب به «تا» میشه. «اتّصَر» بعد میشه «اتّصَر، اتّصَرا، اتّصَروا». «یتَّصِرُ، اتِّصال». «اتَّکا، اتَّکا، اتِّکا»... «اتَّحَدَ، یتَّحِدُ، اتِّحاد». خوب.
حالا انشاءالله چند تا مثال. امروز دیگه ما میشینیم کنار و به دوستام میگیم قرآن را باز کنن و به ما بگن این چه صیغهای و چیه. اونجا انشاءالله در محضر دوستان خواهیم بود.
قاعده ششم: هر وقت مهموزالفاء بیاد به باب افتعال. مهموزالفاء، این همزه باشه. مهموزالفاء بیاد به باب افتعال. اینجا دو تا همزه با هم جمع میشه. همزه خود باب افتعال و همزه فاءالفعل. با «ا» شروع میشه. خوب، مثلاً «أَخَذَ» از «خَذَرَ». بیاید تو باب افتعال میشه چی؟ «اِتَّخَذَ». اینجا قاعده بر این بود که اگر دو تا همزه کنار هم میومد، همزه اول حرکتی که داشت، ما همزه دوم راه حرفی میکردیم متناسب با حرکت. مثلاً اگر همزه قبلی ما کسره داشت حرف متناسب با کسره چیه؟ یا. اگر همزه ما فتحه داشت حرف متناسب با فتح چیه؟ الف. اگر همزه ما ضمه داشت حرف متناسب با ضمه چیه؟ واو. اگه مثلاً «اتخاذ» این باید همزه دوم قلب به چی بشه؟ «یا». اگه میگیم مثلاً «اعتقاب»... «اِتِّخاد» این باید همزه دوم قلب به چی بشه؟ «یا» اگه میگیم مثلاً «ائتذر» «اِتِّذار» الف. اگه مثلاً میگیم «اُؤْتَمَرَ» قلب (به) چی بشه؟ مشکل نیست. حالا این «اِتِّخاذ»، همزه دوم قلب (به) چی بشه؟ «یا». «ایتّخاذ».
تو قاعده قبلی گفتیم وقتی یا باشه، پس این اول «ایتّخاذ» بود. همزه دوم را متناسب کردیم، شد «ای». بعد طبق قاعده قبلی هم که گفتیم واو و یا اگه فاءالفعل باشه باید قلب (به) «تا» بشه. الان اینجا آخرش چی میشه؟ «اتّ...» «اتّخاذ» که با مشدد میشه «اتخاذ». روشن؟ مشکل نیست که اینجا برگشتپذیر نیست. اینها مثل تحریمهای آمریکاست، برگشتپذیر نیست. هرچی گفتیم دیگه... داریم. «اِتّخاذ» سلام علیکم و رحمه الله. سوره مبارکه نساء، آیه ۱۲۵. دست شما درد نکنه. نساء، آیه ۱۲۵. ۱۳. ۱۲۵. بسم الله... و ابراهیم. ابراهیم. بله، احسنتم. «اتَّخَذَ» از چه مادهایه؟ «اَخَذَ». مادهای که گفته میشه باید سه حرف بگیم، اگه ثلاثی سه حرف، اگه رباعی چهار حرف. پس این از چه مادهایه؟ ماده «اَخَذَ» و اومده توی باب افتعال. «اِی اِتَّخاذ» بوده، شده «ایتّخاذ»، بعد شده «اتّخاذ». یه دونه داشته اومده تو باب افتعال دو تا همزه پیدا کرده. همزه داره اولش دیگه. حالا صرفش... «اتَّبَعَ» نه دیگه، اون «تَبِعَ» بوده. «أَخَذَ» بوده. «تَبِعَ» باب افعاله، ولی اصلش چی بوده؟ «تَبِعَ» بوده. بله. همزه و عرض کنم که که حالا قلب (به) «یاه» و «تا» شد. خوب.
«اتَّخَذَ، اتَّخَذَ». مضارع چیه؟ «یتّخِذُ». مصدرشم «اتِّخاذ». آقا سید تازهنفسن، صرف میکنن برامون. «اتَّخَذَ، اتَّخَذَ». تازهنفسیم برای همینه دیگه. مضارع... سلامت باشین دیگه. بنیهاشمند دیگه، فصاحت و بلاغت تو خونشونه. «اتَّخَذَ».
بریم سراغ قاعده بعدی. قاعده چندم میشه؟ هفتم. در مورد هفتم، ما با فعل اجوف کار داریم. اجوف چه نوع فعلی بود؟ آها. فعلی این عینش حروف... چی بود؟ «وای دلم»، که مریضی بود دیگه. حالا در اجوف هم که ما دو مدل اجوف داریم دیگه. اجوف واوی و یایی. اجوف واوی مثال بزنید. اجوف یایی مثال بزنید. «باع». اجوف یایی. حالا ما اینجا مثالمون «خَانَ» را مثال میزنیم. «خَانَ». تو واویش «خوونه». امام جواد علیه السلام که ایام شهادت بله: «بِنَفسِکَ خائنٌ ان تکون امینٌ للخونة. خانه جمع خائن. برای اینکه انسان خیانتکار باشه، همینقدر کافیه که امین خیانتکاران باشه.» امین خیانتکاران. «خبر» و «خیر». حالا تو این باب افتعال اینها وقتی بیان، اجوف واوی و اجوف یایی روشون بفرمایید اعلال صورت میگیره. اعلال. الان ما این «خَان» را میخواهیم بیاریم تو باب افتعال و بگیم «اِخ...» بفرمایید اعلال. چی باید صورت بگیره؟ واو مفتوح قلب به الف: «اِخْتَانَ». «اختان»، «یختون». «یَختَهونُ» روش چی... «یُختان». «یَختونُ». «یَختَوَنَ». واو مکسور. «اختِیار». یا «خیره»، «طیاره»، «گیاه» مفتوح قلب به الف میشه «اِخطار»، «یخطیرو»، «یخطِیرُ» میشه «یَختار». و «اختیار» میشه «اختِیار».
بریم سراغ نرمافزار قرآن. سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۵۵. خوب بفرمایید: «۱۵۵. وَ لَمَّا جَاءَ مُوسَى لِمِیقَاتِنَا وَ کَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِی أَنظُرْ إِلَیکَ قَالَ لَن تَرَانِی وَ لَٰکِنِ انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِی فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسَىٰ صَعِقًا فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَکَ تُبْتُ إِلَیکَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ.» «اختیارا» بوده. مسجد «اَخْطَ». مضارع «یَخْطَ». احسنت. صرف بفرمایید: «اِختَارَ، اِختَارا، اِختَاروا، اِختَارَت، اِختَارَتا، اِختَرْنَ، اِختَرتَ، اِختَرتُما، اِختَرتُم، اِختَرتِ، اِختَرتُما، اِختَرتُنَّ، اِختَرتُ، اِختَرنا». احسنت. برکات تمرینه دیگه. چقدر تو تمرین این «خیره» بوده؟ بله. بعد مضارع: «عشق، یخچال». «یَختارُ، یَختارانِ، یَختارونَ، تَختارُ، تَختارانِ، یَخترْنَ، تَختارُ، تَختارانِ، تَختارونَ، تَختارینَ، تَختارانِ، تَخترْنَ، اَختارُ، نَختارُ». آره. «اتَّقى». آیه ۱۰۷ سوره نساء: «انّ الّذین یؤتون الزّکاه هم أولئک الّذین ینفقون أموالهم فی سبیل اللَّه، یریدون وجه اللَّه و ما عند اللَّه. أحسنت. أحسنت.» «خطی» بوده. «خبر» نبود. آها. خب، چرا اینجوری شده؟ download. «یَختُ». باب افتعال که بیاد، چی میشه؟ آها، میشه «اخُ». «اُخْتَانَ، یَختُ».
«اُخْتَانَ، یَختَانُ، اُخْتَانَ، اُخْتَانَ، یَختَانُ، اُخْتَانَ». خوب حاج کریمی هم ساکت بودن امروز. «اُخْتَانَ، اُخْتَانَ، اُخْتَانَ». من میخوام که اگه لطف بفرمایید، پایتخت را ببینیم که چه میکنید با این کلمه. ببخشید. پایتختی! دستمونم بالا بگیریم، یه پامونم بالا بگیریم. ببخشید. زحمت میخوایم ببینیم که کدوم قواعد از اعلال که میخوندیم و اینها اینجا قشنگ پیاده بشه. بله. یه دونه جمع مؤنث هم داره. حالا هم که داریم ماضی. اصلش صیغه ششه دیگه. شش که پیدا بشه، همه دیگه پیدا میشن. «احسنت». «احسنت». «خزان» یه نکته. اول ما الان مثلاً شما که میفرمایید، ما «خودنة» را تو همین وزن «افتعلنَ» یا اول باید ببریم توی صیغه ۱. هرچی قاعده اعلال قراره اجرا بشه، اونجا اجرا بکنیم، بقیه از یک بسازیم. ولی تو این بازی و اینها باید ما اول صیغه یک را بسازیم، بقیه را از صیغه یک میسازیم. پس ما الان اینجا مستقیم «خانہ» را توش نمیتونیم جاسازی بکنیم. اول باید بیایم «افتعلَ» را بسازیم. بعد بیایم صیغههای بعدی را از «افتعلَ» بگیریم. اینها نکتههایییه که فقط تو تمرین گیر آدم میاد. «افتعلَ». اینم خبر. «احسنت». «ءو» «تَوَانا»، «دخترانه». متحرکه. عین متحرک قلب الف میشه. «احسنت». «اختَارَ». «اختارها». «اختارتا». الف میفته. «تَخْتُنَّ». الان اینجا باشه. «اخو». ببینید مثلاً ما میگیم «قالَ، قُلنا»، اونجا میگیم «قُلنَ». واو می... «اِختَرنَ». خدا خیرتون بده. سلامت باشید.
خوب، مضارع بفرما. مضارع لطف کنید بفرمایید: «یَختونُ، یَختانانِ، یَختانونَ، تَختانُ، تَختانانِ، یَختِنَّ، تَختونُ، تَختانانِ، تَختانونَ، تَختِنَّ، تَختَنَّ، اَختُ، نَختُ». و این زنها کلاً مصیبتند دیگه تو این صیغهها، با خانومها ساختار کلام را میریزند به هم. خدا انشاءالله سایهشون را از سر ما کم نکنه. خوب، آیه ۱۰۷ سوره نساء، کدام کلمه شاهد مثال ما بود؟ صیغه «أَجوف». احسنت.
خوب، یه استثنا داره این قاعده. چند وقت داریم؟ هفت هشت دقیقه وقت. بله بله. ۱۰۷. یه استثنا داریم. پس گفتیم اجوف واوی و یایی، واوی و یایی روش اعلال صورت میگیره. ولی توی اجوف واوی، فقط تو اجوف واوی. تو اجوف یایی نه. تو اجوف واوی حالت استثنا داریم. استثنا، استثنا به چیه؟ اینکه وقتی کلمه معنای مشارکت بده، «اِزدَوَجَ». آها. مثل «اِزدِواج». اینجا الان رو صورت نمیگیره. «ازدواج» میگیم، «ازدواج». پس وقتی معنای مشارکت، اعلال صورت نمیگیرد. مثل «اِبتَنَى» منظورم مشارکته. «اِزدِوَاج» منظورم مشارکته. اگه معنای مشارکت داشته باشه، «طبایع» مثل «اِبتَاعَ». «اعطاء». «توانایی». این «اِبتَاعَ». «اِبتَاعَ». «اِبتَاعَ» باب افتعال، با اینکه معنای مشارکت داره، ولی چون اجوف بفرمایید یاییه و لو معنای مشارکت (رو) داره، ولی چون اجوف یاییه، روش اعلال صورت میگیره. میشه «تَاء». «یَبْتَاعُ» یا «تَاء». یکی از کلمات پرکاربرد در نهجالبلاغه است. پس اینجا اعلال صورت گرفت. معنای مشارکت داره. نمیشه. احسن.
تو الان «اِزدِوَاج» را میخواهیم صرف کنیم، چی میگیم؟ «اِزدَوَجَ، اِزدَوَجَا، اِزدَوَجُوا، اِزدَوَجَت، اِزدَوَجَتا، اِزدَوَجْنَ، اِزدَوَجْتَ، اِزدَوَجْتُما، اِزدَوَجْتُم، اِزدَوَجْتِ، اِزدَوَجْتُما، اِزدَوَجْتُنَّ، اِزدَوَجْتُ، اِزدَوَجْنا». «تزَدُجُ» و «دُوجان». «تزدوجونَ، تَزْدُوجه، وُجوهش به هم نزدیکه. «دَوُجَ» و «دُجانه». «تزدَوَجونَ». «جین». «اِزدَوَجَانَ». اعلال صورت بگیره، انگار راحتتریم تا اینکه... خوب آقا سعید «اعتان» را بفهمه. «اعتان» اعلال صورت میگیره. چرا؟ دروس و «هاووی». ولی ممتنع. وقتی که اجوف واوی ما معنای مشارکت داشته باشه، به این شرط معنای مشارکت داشته باشه، به هیچ وجه روش قاعده اعلال صورت (نمیگیره). اجوف یایی را گفتیم «أبْطاعَ» روش (ال) گرفت. «تُونَتُم». احسنت. به نون.
سوره مبارکه توبه، آیه ۱۹: «۲۶۴. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ. أَلَا إِنَّ الْمُؤْمِنِينَ يَتَكَلَّمُونَ بِلِسَانٍ وَاحِدٍ وَ هُوَ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ.» مسجدالحرام. اختیار. مؤمن. ظالم. بله. «یستوون». مادهاش چیه؟ ماده چیه؟ «سوَیَ». لطیفه مقرون. ماضی شیعه. مضارع چیه؟ یه صرفی با همدیگه بکنیم این را. «گُستَرِی». «گُسترِیُو». «استَوَی». چرا روش (رو) واوش اعلال صورت نمیگیره؟ حالا اینجا جدای از اون قاعده تموم شده، اینجا جدا از اون قاعده. چه قاعدهای هست که اجازه نمیده وا کنیم؟ احسنت. توی «لایستبون» مشارکت. معنای مشارکت. معنای مشارکت. ولی حالا اینجا اینم هست. این قاعده هم روش پیاده میشه. هم معنای مشارکت داره، هم اجوف واوییه. این دو تا شرط. «استَوَی»، «یَستَوِی»، «اِستِواء». «اِستَوَی»، «یَستَوِی»، «اِستِواء». اینم صرف کنیم با هم. «استَوَی». بفرما. جوانمردی پیدا میشه. احسنت. «استَوَى» از کلمات پرکاربرد در قرآن. همین «استَوَیتَ» دعای قرآن داریم.
خوب، «یستَوی»، «یستَبُونَ، یستَبُونَ». «عندالله» کیف را بزنید. یا تبدیل به الف شده آخر. بله. حساب و کتاب تو که ایراد زیاد داره. سر فعل مضارع برای تنوین گذاشته. «یُوسُفُ» داره. یا اونجا داره «لنصفاً بِناصِیَه». «نصب سوره» از علائم فعل این بود که تنوین نمیگیره. شما تمرین دادیم. چه کتابتی! نظارت خاصی. «یستَوِیَنَّ». «یستَویَانِ». «وَیانَ». «تستَوِی». «تستَویَانِ». «تَصَاوونَه». ولی باز همینقدر که ایجاد شک بشه برای ما، یعنی من خودم احساس برد میکنم که درس خاصیت داشته. همینقدر که آدم دنبال این میفته که بریم ببینیم چی شد؟ میشه همه این قواعد را گفت. ببین ما تو قواعدش هیچ گیری نداریم. هیچ وقت نشده من قاعده را که بگم کسی سوال بکنه. ولی وقتی میاد آدم تو عمل میبینه نه، اصلاً انگار هیچی بلد نیست از این «قـ...» کار تو عمله.
در حال بارگذاری نظرات...