‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. چند تا قاعده را گفتیم، یک قاعده هنوز مانده بود؛ قاعده یک، که درباره صیغهها بود. صیغههای چهار و پنج غایب و شش صیغه مخاطب، شش صیغه مخاطب، این دو تا که میشود هشت صیغه؛ تو این هشت صیغه شما میتوانید دو تا "تا" پیدا کنید، یکی از این دو تا را حذف کنید. مثالی از روایت میفرمایند: «فان تغیر الما و تغیر الطعم فنجس فاذا تغیر التمع...» توضع؛ روایت دوم: «اذا کان تغیر ولاتتوع وضوء.» خب شاید مثال کدام است؟ جفتش مصدرش چیست؟ توضع. توضع یا وضو وضو. مصدر مجرد، توضع، ثلاثی مزید، چه بابی؟ بفرمایید: تفعل. صبر کنیم. توضع توسط حمید نقدان که انشاءالله با ولایت امیرالمومنین محشور بشه. ما حاضریم تا کل آخر جلسه را تعطیل کنیم اگر همچین اتفاقاتی افتد، خیلی خوب است.
«اذا توضعت، توضعت، ما توضعتم...» خوب، مضارعش چیست؟ شجاع کریمی: «تتوضع». میتوانیم بگوییم «تتوضعان»، «تتوضعون»، «تتوضعین»، «تتوضعان». مشدد میشه، ابتدا به ساکن میشه. امر و نهیاش پرکاربرد است. این الان در وسائل، جلد یک، صفحه ۱۳۹ و ۱۳۸، که آن باب کلاً همش این کلمه «وضوء» به این نحو استعمال شده. خوب، بیت: «توضع، توضعا، توضعوا، توضعي، توضعا، توضعنا.» نهیاش چیست؟ آها، «لا تتوضع» یا جفتش: توی دو تا روایت «یاالله سلام علیکم» ما امروز فکر کردیم که هیشکی نمیاد، آخه الحمدلله فکر میکردم دیگه هیچی! الحمدلله، خدا را شکر! انشاءالله که جمع همیشه دور هم جمع باشه. الحمدلله.
خوب، «لا توضع»، «لا توضعا»، «لا توضعوا»، «لا توضعي»، «لا توضعا»، «لا توضعنا». جفتش چه صیغهای بود؟ صیغه نَهی، صیغه چند؟ صیغه هفت. نهی امر معلوم یا بفرمایید صیغه یک امر حاضر؟ نهی حاضر! خب پس «فلا توضع من» یا «ولا تتوضع من» جفتش یکیست. تا افتاده رو قاعده. بریم سراغ مبحث بعدی. بغلش را پاک میکنم.
قاعده دو: در باب تفعل اگر فاعل فعل یکی از ۱۱ حرف -- بهتر است بگوییم یکی از ۱۱ حرف: دال، ذال، زای، سین، شین -- یکی از این ۱۱ حرف باشه، فاءالفعلمان اینجا میشود فقط تای باب تفعل را که تفعل، این فاءاش از این ۱۱ تا حرف اگه باشه، تایش را میتوانیم توش ادغام کنیم. یعنی اولین تا را از جنس خود فاءالفعل کنیم. فقط این وقتی ادغام بشه، تو صیغه ماضیاش ما ابتدا به ساکن برایمان پیش میآید. دیگه تو صیغه ماضی، ز... زینه. تو باب تفعل مصدرش چی میشه؟ بفرمایید: «تزیین». حالا تزین «یتزین تزیین». فاءالفعل جزو ۱۱ تا حرف هست؟ بله. میتونیم چیکار بکنیم؟ میتوانیم تای تفعل را از جنس خود فاءالفعل کنیم. یعنی به جای تا حالا «ز» که گذاشتیم، «ز» مشدد. «ز» مشدد را میشه خوند؟ ابتدا به ساکن نه. چی میخواد؟ یه همزه. تو ماضیاش، فقط تو ماضیاش یه همزه میخوایم: «از زینه». آیا قرآن آن را آورده؟ سوره مبارکه یونس، آیه ۲۴؟ در محضر قرآن هم که اسیدهستید. بله. روایت: «اگر آب تغییر کرد...» حالا تغییر منظور، تغیر باب تفعله. «خیر غین تغیر...» آب عوض شد یا مزهاش عوض شد، اینجا ازش وضو نگیر! بحث این است که آب قلیل نجس بشه متغیر.
سوره مبارکه یونس، آیه ۲۴. همه در محضر قرآن هستند ۲۴، جزء یازدهم. جزء یازدهم. «اعوذ...» بله، حتماً. کی بهتر از شما؟ «وَاَلإنعَامُ حَتَّى إِذَا أَخَذَتِ الأَرضُ وَ تَزَیِّنَتْ...» اینا دیگه حرفهای میشه کار. این «وَتَزَیِّنَت» دیگه از کجا دراومد؟ ما اطلاع نداشتیم این را. این همینه. باب تفعل: «زینه». «اِزْیِنَت» از کجا در میآری؟ چرا همزه داره؟ این به باب افعال بیشتر میخوره. با افعال میخوره؟ نخیر! این «تَزَیّنَتْ» بوده، تایش با زاء ادغام شده، شده «اِزْیِنَتْ». خب نمیشه خوند بعد چیکار میکردیم؟ درست شد آقا؟ یعنی «تَزَیّنَتْ» بوده، در واقع شده «اِزْیِنَتْ»، باب تفعل. حالا معناش چی میشه؟ باید بعداً تو معانی که عرض خواهیم کرد، اشاره شود.
حالا ما تو این باب تفعل احتمال داره تا محرم باشیم. باب تفعل باب مهمی است و بحثمان هم زیاد است. اینجا شاید حالا زودتر تموم بشه ولی خب ما که جزوهای که داریم به نظرمان میاد که چند جلسه هستیم خدمتش. تا اول هفته بعد تمومش میکنیم انشاءالله. قابل کپی است. مرتبه. خوش خط نیست. میشه حالا اگه کسی تونست بخونه این شکلیه دیگه خود جزوه. ولی اگه کپی کنیم که خوبه. بله، بد که نیست، خوبه ولی یه خرده نامرتبه، رنگشم سبزه، کپیاش بد میشه. آره. حالا همین نکاتی که میگیم دوستان یادداشت کردن، اگه به اون جزوه اصلی مرحوم آقای بهشتیپور اضافه بشه بعد جفتش ترکیب بشه چاپ بشه خیلی بهتر است. خب بهتره بابها. و اگر باشه خوبه. این شکلی نوشتیم دیگه. حالا اگه تایپ میکردیم که خب بهتر.
پس این مثالمان تو چی بود؟ کدام حرف بود؟ یه مثال دیگه. پس این تو صیغه ماضیاش بود دیگه. تو غیر ماضی ما دیگه همزه وصل نمیخوایم. «تزین یتزین». «تزین» ماضیاش میشد «ازینه» ولی «مضارع» دیگه همزه نمیخواد. در مضارعاش خوب. مثال بعد. مثالهای جاندار داریم میزنیمها! اینها بله. یه وقتایی نکاتی که میگیم دیگه از حد بحث صرف ساده و فلان و اینا که کاملاً بیرون هست. دیگه از صرف متوسطه و صرف پیشرفته میزنه جلو. دیگه میره درس خارج صرف. آره. مثال از حرف دال. یکی از کلماتی که خیلی شنیدید ولی شاید تا قبل از این بحث اگه میپرسیدند آقا این کلمه چیه، میموندیم. حالا میخوایم ببینیم با این بحث چقدر قشنگ شده. افتعال! بله. ابتکار نه. دو تا کلمه تو دو تا سوره داریم، دو تا سوره به اسم همین دو تا کلمه است: سوره مزمل و سوره مدثر. درست شد؟ حالا میخوایم ببینیم که این چه شکلی این شکلی شده. حالا مزمل را بعداً حل میکنم. حالا فعلاً مدثر را بیاریم. مدثر ریشهاش چیست؟ دَثَر. دَثَر. خوب، حالا صیغه ماضیاش چیست؟ «تَدَاثَرَ» بوده. این هم که «تَدثَرَ»، چیکارش کنیم؟ تاء و دال ادغام میشه. حالا باید چیکار کنیم؟ «اِدَّثَرَ»، «یَدَّثِرُ». درسته؟ «یَدَّثِرُ»، «یَدْصَرُ». اسم فاعل میخوام ازش بسازیم. یا مضارع را میاندازیم، میم بهش میدیم، ماقبل آخرم که میم. از ماقبل آخرم که کسره میدیم، میشه: «مُدَّثِّر». «مُدَّثِّر». دَثَر. این مضارع «یَدَّثِرُ» بود. برای اینکه از «مُدَّثِّر» اسم فاعل بسازیم باید چیکار کنیم؟ حرف مضارع را میاندازیم. «لِیَدَّثِرْ»، «یَدَّثِرْ». همون یعنی امر مخاطب را با بازی دَثَرَ. «اِدَّثِرْ» تو حرکتش بد اِمده!
از کجا در اومده؟ «مُدَّثِّر» نه، «مُدَّثِّر». «مُدَّثِّر». خود صاد هم دوباره تشدید داره. بله. اسم فاعلش میشه. حالا فقط یه نکته کنکوری: یکی از معانی باب تفعل چیست؟ اتخاذ. اصلاً هیچ کاری نداشته باشین بعداً بهش میرسیم، عرض خواهیم کرد. الان فقط کلمه «مُدَّثِّر» معناش چیست؟ یکی از معانی باب تفعل اتخاذ: یه کسی یه چیزی را اخذ بکنه. «مُدَّثِّر» ریشهاش: «دَثَر». دَثَر به معنای چیست؟ دَفَر شاید عربیشده "دفار" انگلیسی باشد. عربی میگه «دَثَا» با «صاد». انگلیسی چی میگه؟ باس! درست! همونه. اشتقاقاتش چی شد؟ اتخاذ دِثار به معنای لباس بلند. دَفَاع شبیه لباس بلند میگن. دَشْت با شین و یاء، یعنی ردا بهش میگن دشداشه و اینها. بله! کسی که لباس اتخاذ کرده است، میشه «مُدَّثِّر». «یا ایها المُدَّثِّر». استفاده «تَفَعُّل» «یَتَفَعَّلُ». امرش «یَدَّثِرُ» فعلو. تفعل یتفعلو. اینجا بابت ادغامش دیگه سرو ادغام که نمیاد. بله، دیگه باشه. بالاخره این الان ادغام شده. ادغام شده، چیکارش کنیم؟ اتصره چی بود که شد «یدْدَتَر»؟ «یَتَفَعَّلُ»، «یَتَدَثَّرُ». «تَدَثَّرَ». دَثَر دَثَر. بله. اونم از اسم پیچیدن در من پیچید، به نظرم. بله، «زُمِّیل». ریشه: «زَمَّلَ»، «لَبس». پیچیدن. حالا بعد نگاه کنم لغت را: «شیشه تضمل» «مُزَّمِّل» «تضمن». خوب.
کلمه بعدی این الان در «مُتَدَثِّر»، «مُدَّثِّر»، کلمه «مُدَّثِّر» است. «مُدَّثِّر» شاید مثالش کدام حرف بود؟ از ۱۱ حرف بوده است. دال. مزمل زال. زای. خسته که نشدین؟ اگه ابهامی، نقطه کوری چیزی هست. «اِدَّثِرْ». «لِیَدَّثِرْ»، «لِیَدَّثِرَا»، «لِیَدَّثِرُوا». «لِتَدَّثِرْ»، «لِتَدَّثِرَا»، «لِیَدَّثِرْنَ». هشت ماضی داشت. اونجا فقط «سرس» بوده. این «اِدَّثِرْ» آخرش ساکن.
خیلی خوب. حرف بعدی. این ادغام جایز است. بله، ادغام شایسته است. به نظرم مثالش را نوشته بودم که جایی که قانون اجرا نشه حالا بهم نگاه نکنند. «طَیَرَانًا»، «طَیَرَانًا». مصدَرَش میشه «تَطَیُّر». درست شد؟ «تَطَیُّر»، «تَطَیُّر»، فال بد زدن. یکی از محرمات که دیگه امروز رایج است. امروز تو خانه آمدیم بیرون، صدای کلاغ شنیدیم، امروز بدبخت شدیم. «تَطَیُّر». امروزم چی چی دیدیم؟ امروز اولین کسی که دیدی نمیدونم فلان بود. سال جدید اولین کسی که اومد خونمون کی بود؟ اولین کسی که زنگمان را زد کی بود؟ اولین کسی که پیام داد کی بود؟ همش خرافات. همشم حرام است. «تَطَیُّر»، «تَفَعُّل»، «یَتَفَعَّلُ»، «تَفَعُّل»، «تَطَیُّر»، «یَتَطَیَّرُ». حالا این دیگه سخته. خداوکیلی پدر در میآورد. بابا، یا ره تا قلب به چی میشه؟ طَیِره. تای باب قلب آن است. طَیِره چی میخواهی؟ یه همزه میخواد. «اِطَّیَرَ»، «اِطَّیَرَ»، «اِطَّیَّرُو». صرف بفرمایید: «یَتَطَیَّرُ» نه، نگران نباشید. عیدی دادن. «اِطَّیَرَتْ»، «اِطَّیَرَتَا»، «اِطَّیَرْنَ». جواب بفرمایید همه با هم. «یَتَطَیَّرُ»، «یَتَطَیَّرَانِ»، «یَتَطَیَّرُونَ»، «تَطَیَّرُ»، «تَطَیَّرَانِ»، «یَتَطَیَّرْنَ»، «تَطَیَّرُ»، «تَطَیَّرَانِ»، «تَطَیَّرُونَ»، «تَتَطَیَّرِینَ»، «تَتَطَیَّرَانِ»، «تَتَطَیَّرْنَ». «اَتَطَیَّرُ»، «نَتَطَیَّرُ».
سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۳۱. دیگه بخش سخت تو این ابواب همین باب تفعله، همین قاعدهاش. بقیهاش دیگه ساده است. اعراف ۱۳۱: «طَیَّرُوا بِمُوسَى وَمَن مَعَهُ» باب تفعل، صیغه سوم مضارع. خب چرا؟ آها! جازم، جازم بوده. این مجزوم شد. خب «یَتَطَیَّرُونَ» بوده، نون آخرون آن، نون افتاده به خاطر ان جذب جزم یا «یَتَطَیَّرُوا». صیغه سه مضارع. ادغام شده دیگه. تای باب با پای دستهدار که فاءالفعل. این همه اینها مال فاءالفعلها هستند. توی عینالفعل و لام نباید دنبال کرد. فقط استاد اینها همش تبدیل شده، ادغام شده. بله.
حالا توی کلمه «تَزَیَّنَ»، «یَتَزَیَّنُ»، «تَزْیِین» و فلان، این «تَزْیِین» موسیقایی یک موسیقی. اون «زینت» که آوردیم، اون صیغهایه که ماضی. این صیغه سه مضارع. «اِطَّیَرُ» «یَتَطَیَّرُونَ» بوده، نونش افتاده. الف کجا رو؟ آخر را. آره دیگه، اگه نون به جاش داشت، اگه اصلاً نداشت که بیاید. کلمه بعدی «صَدَقَ»، «صَدَقَ». خوب، یه شیرمردی پیدا بشه کلاً دیگه من نگم این خودش همون شیرمرد بگه برای ما کلاً. چه دال ادغام کردین هر چه «تَصَدَّقَ» میشه «تَصَدَّقَ». «تَصَدَّقَ». خوب. «تَصَدَّقَ» اول، تا. استاد، ادغام امشب ۱۰۰ دقیقه. بعد یه همزه بهش میدیم. «اِصَّدَّقَ». بله. مال تفعل بود. به خاطر ادغامش. «اِصَّدَّقَ»، «یُصَدَّقُ»، «تَصَدُّق»، «صَدَقَهَ». صرف بفرمایید: مستضعفین احسن. «یُصَدَّقُونَ» آخرش همزه و نون دارد. دیگه از سوره مبارکه منافقون، آیه ۱۰. سورهش مبارکهها. اسمش مبارک، اسمشم به اعتبار قرآن مبارک. خودشون مبارک نیستند. مبارک توشون هست ولی خودشون مبارک نیستند. «صَدَقَ الصَّدَقَات». امر حاضر: «اَصَّدَّقَ»، «لِیَصَّدَّقَا»، «لِیَصَّدَّقُوا»، «لِتَصَّدَّقَ»، «لِتَصَّدَّقَا»، «لِیَصَّدَّقْنَا». «اَصَّدَقَ»، «الصَّدَقَا»، «صَدَقُوا»، «الصَّدَقِی»، «لاَسْتَدِقْ»، «لَنِ الصَّدْقَ». بله. آها. «فَشِیفَ»، «فَأَصَّدَّقَ»، تشدید رو با دقت. «فَأَصَّدَّقَ دَقَّه». «فَأَصَّدَّقُوا» بوده ناصبی اومده شده. بعداً میخونیم انشاءالله. پس «صَدَقَ» دارای اجمالش کلی توضیح داره که این فا وقتی «فَأَصَّدَّقْ وَاَکُنْ مِنَ الصَّالِحِینَ» کل جزوه بابها را دارید الان؟ الان نه، بخشش را دارم. بعضی جاهاشم بدخط و خط خوردگی داره. جان: قبوله. سلام. اگه تایپ بکنن خوبه. کسی تایپ بکنه، زحمت تایپش را بکشه. چون ادبیات عرب اعرابش مهمه.
این باب چی بود؟ خوبها، پارسایان فرمودند که داریم جایی که این باب آها! دو تا مثال میزنم: سوره یاسین، آیه ۱۸ و سوره نحل، آیه ۴۷. یاسین ۱۸: «قَالُوا اِنَّا تَطَیَّرْنَا.» ببینید یه ظرافتی به کار رفته. نکته خیلی مهم. آقا! نکته کنکوری! بنده اگه بخوام دکترای ادبیات عرب امتحان بگیرم، این را جزو سؤالات مطرح میکنم. «تَطَیَّرْنَا» با «طَیَّرْنَا» کدام قاعده به کار رفته تو «تَطَیَّرْنَا»؟ کدام قاعده به کار رفته تو جفتش؟ یه «قَاد» به کار رفته. دقت! دقت! «تَتَیَّرْنَا». «تَتَیَّرْنَا» بود دیگه. «تَطَیَّرَ» با «یَرْنَا». «نَا» علامت چیه؟ فاعلی در ماضی. ماضی با حرف مضارعه جور درنمیاد و اگر بگیم پایان که این آیه ۴۷ نحل است، آیه ۱۸ یاسین است. درست است؟ کدام قاعده به کار رفته؟ ادغام شده با هم ولی ولی ولی توی خود «تَتَیَّرْنَا» تو مضارعش وقتی میخواهد قاعده یک دو تا از تا، دو تا از تایی که دارد. یکیش حذف شده. احسنتم! «اِذْ تَنَزَّلُ»، «تَنَزَّلُ». احسنت! پس ببینید میشه اینجوری نیست که حالا هر وقت ادغام نشه پس هیچ قاعدهای دیگه روش صورت نگ گیرد. نخیر! ادغام وقتی ادغام است، یه وقتی حذف تا، وقتی قاعدههای دیگه است، این را باید با دقت نگاه کرد. صاف است دیگه، دستنخورده است. نخیر! ممکنه قاعده دیگه در آن باشد. نکته مهم! حالا الان من مثال دقیق نیاوردم. یعنی خیلی فنی و حرفهای. حالا یه جور بشه که هم به ماضی بخوره، هم به مضارع.
کدام سوره؟ نحل، آیه ۴۷. صیغه ۱۴ است. ۱۴. آها، در مضارع همش تو مضارع. آیه ۴۷. جفتش یه صیغه است. جفتش صیغه چند است؟ ۱۴. ماضی یکی شده تا پایان چیزی پیاده نشده. توی چهار، پنج و شش تای مخاطب. توی اون دو تا تایی که پیدا میکنی، یه تایش را میتونیم بندازیم. بله، درسته. عرض کردم الان رو این نیست ولی این در مضارعش میتونه چی باشه؟ دو تا بیاد. در مضارعش. نحل، نحل ۴۷. ببینید: فعل مضارع «تطایر». یه تهیرو، یتیرو. ادغامم نکردیم. میشه «تتطایر». درسته؟ «تتطایر» میشه بدون اینکه ادغام بکنیم. نمل. بله، نمل! نم داره. اتفاقاً وقتی که نوشتم این را پررنگش کردم که بعداً قاطی نکنم. قاطی کردم چون بد نوشته بودم. نمل، آیه ۴۷. نمل، آیه ۴۷. در مضارعش دو تا «تا» بود، یه تاش حذف شد. این فرق کرد با اینکه ما اینها را داریم ادغام بکنیم. ۱۴ ماضی، ادغام نشه، میشه «تتلو». پس اینجوری نیست که همچین قاعدهای روش پیاده بشه. پیاده نشدش، پیاده شدن. بله. «قَالُوا طَائِرُنَا بِکُمْ وَبِمَنْ مَعَکُمْ طَائِرُنَا». اینم از این.
وقتمان تموم شده. دو تا آیه دیگه هم داشتیم. این آیهها را میگم خودتان دوستان انشاءالله زحمتش را بکشن برای فردا بیارن: آیه ۱۲۵ سوره انعام و آیه ۷۹ سوره توبه.
در حال بارگذاری نظرات...