‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. آیه ۶۶ سوره مبارکه قصص، سوره قصص، آیه ۶۰، سوره بیست و هشتم، جزء ۲۰.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم.
«علیهم... علیه...» «یتساءلون» که بر وزن "یتفاعلون" است. یک سری سوم خیلی خوب. معنایش... معنایش سؤال میکنند. به حساب نَفیه. سؤال نمیکنند. مشارکت بگیری، معنایش چی میشود؟ هیچکس هیچکسی سؤال نمیکند. واو هستش. فاعل؟ بله، از آنهایی بود که یک دانه بود که گفتیم اغلب این شکلی است. بله، میفهمم. «لَا یَتَسَاءَلُونَ» گفتیم حروفِ زایده را بفهم. «لَا یَتَسَاءَلُونَ». توی این حروف زایده در زبان عربی که ده تا است، چیها است؟ گفتیم بگیم؟ هان؟ «لایتسائل». شما این آیه را گفتی: ۲، ۴، ۶، ۸.
آیه بعدی سوره دخان، آیه ۵۳، سوره ۴۴.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. «یَلْبَسُونَ مِن سُندُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُتَقَابِلِينَ».
«متقابلین» یا «متکابلین» هستش؟ اسم فاعل. بله، جملات نصبش هم بهخاطر حال است. نصبش بهخاطر حال است. اینجا دانلود. خوب، معنایش «متقابلین»: مقابل همدیگر. شکل مشارکت گرفتن. خوب، این ۵۳ دخان بود. بریم سوره ۵۱، آیه ۵۳ ذاریات.
اول که تو نگاه میکنی، همون مشارکت نگرفتیم. سوره ۵۱، آیه ۵۳.
«فَتَوَلَّوْا عَنَّهُ وَقَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ أَفْنَتْ کِتَابُ اللَّهِ هَذَا…» «عتاصو بهی. بلم طاقون.» هیجان بودن. «تَوَاسَوْا»؟ ماضی؟ نه ماضی هست یا امر؟ بله، قرینه حمزه هم دوباره علامت. این فعل امر نیست. فعل امر حمزه سرش نیست. «اَیا» بزن، نمیشود دیگر. خود استفهام. معنا را اِنشایی ... انشای سر انشا که نمیآید. سجده. از این نکتههایی که بله، ۵ سال پیش زیاد است. شما نسبت به امر خبری استفهام میکنید دیگر. چیزی که خودش شاعر که انسان نمیتواند دوباره انشا بکند. برکت قرآنها، نه اینکه بحثهای قرآنی نبود، بحث ما مُفت نمیارزید. یک مشت لَطَائِلَات بافتن به همدیگر و رفتن. بعد ۵ سال که آمدم تو سرش میگفت: «که هیچی چی شد؟» ولی این الان موضوعیت دارد. آیه به آیه انسان دارد میگیرد و به جانش مینشیند و میرود جلو.
آیه ۵۳ ذاریات: «عَـتَاصُو بِطَبَاطِب ... » اسم موسیقی چند بود؟ بازی، بازی، تازه نفس تازه. خوب، بعد معنایش چی میشود؟ تعامل؟ تفاهم؟ استفهام؟ نه، اون همزهش. بله، بله آها آها. احسنت. مشارکت.
سوره مبارکه مطففین، آیه ۳۰. سوره چند بود؟ ۸۳. ۸۳. معروف بود. ظاهراً شهید بهشتی میفرمودند که مثلاً: «یه همچین آیهای هست تو قرآن، پیدا کن!» ولی بین خودمان مشهور به سوره ۳۷، آیه ۴۰. دیگر الان اینها دوره ما دیگر کسی حال و حوصله ندارد. چون لپ تاپ و اینها آمده. خود سوره را باید بگوییم، عددش را باید بگوییم، صفحهاش را باید بگوییم و آیه ۳۰. این را قشنگ من الان نگاه کردم، هوس کردم سری رفتم مشهد. تفسیر سوره مطففین داشته باشیم. یک لحظه به دلم نشست. خوب، مشهد یک بحث تفسیر میکنیم، برمیگردیم. فایلهایش هم بعضیهایش از سوره انسان و عرض کنم که سوره قصص که چندین سال بود، شش هفت سال بحث کردیم. ۲۰ آیه به نظرم پیش رفتیم. مثلاً یک آیهاش ۶۰ جلسه طول کشید. پانزدهم چندم بود؟ الحمدلله آنجا برکت امام رضا علیه السلام. دیگر سر سفره قرآنی باشد. چشم، اگر باشد چشم. خوب بفرمایید.
«مِنْهُمْ یَتَقَامَزُونَ». بله. «غمز» یعنی چی؟ چشمک زدن. «تَقَامُض» یعنی چی؟ اینها به آن اونا. مشارکت. اسم مفعول؟ البته اینجا «تقامض» خیلی معنا نمیدهد. آره، آره مشکل دارد. شاید تاکید ثلاث مجرد. تاکید ثلاث مجرد: غمز.
«مُجْرِمُونَ یَتَقَامَزُونَ». بین خودشان، بین آنها. ببینید الان مجرمین از کنار مؤمنین که رد میشوند، تقامض میکنند. تقامض مؤمنان میکنند یا تقامض به همدیگر میکنند. «بینهم» کلمه «بینهم» را باید در تقدیر بگیریم. «یتقامزون بین خودشان». این مؤمنان را نشان میدهند، آنها به اینها چشمک میزنند و مسخره میکنند. اینجوری. مؤمنان به مجرمان چشمک میزنند که قاسم. معنا نمیدهد. میتواند یک شدتش را در نظر بگیریم. بله، با چشم و ابرو نشان میدهند و مسخره میکنند (مجرمان). بله. «فلان شهید فلانی، آره اینایی که ۴ میلیون رای داشتند.» آی، این فلانی از این چرت و پرتهای لَطَائِلَاتِ که فجر جان. همون مشارکت بگیریم. به شرط اینکه «بینهم» را در تقدیر بگیریم. خوب، در تقدیر بگیریم یعنی با معنای «بینهم» درست درمیآید. اگر در تقدیرمان نگرفتیم، مثل خیلیهای دیگر که با «بینهم» درست بود دیگر.
سوره مبارکه فجر، چند صفحه جلوتر است. آیه ۱۸. بله. اوکی. خیلی راحت میشود اینجوری هر ۶ ماه یک ترجمه قرآن نوشت. شرطیه نیست. زمانی. ظرفیه. نه، زمانی است. زمانی که از کنار این بنیآدم رد میشوند، بود یا کجایی. بله. این شرط به معنای اینکه اگر این جور بشود آن جور بشود نه. ببین، من میگویم که مثلاً: «زمانی که، وقتی که...» خوب، جزاء به شرط. به مجزوم بشود. مجذوم. این جور نبود. بررسی میکنم. مجرور. کدام جمله مجرور یا مجذوم؟ محل مجرور یعنی اضافه به جمله شده. یک نمونه جمله غریبالعهدیدی نسبت به مباحث اذا و اینها. خوب، خوب است. ۱۰ سال شاید گذشته از وقتی که مرور کردیم اینها را. باشد، من یک نگاهی میکنم. چشم. فقط گل کجا بود؟ فرمودند که یا به حساب یه جوری اینو برای من خیلی مراجعه کنم. چشم. آیه ۱۸ سوره مبارکه ۲۶.
همون سوره مطففین میفرمایید. مطففین. خوب، خیلی خوب. این چیست؟ معنایش. بله. «تنافس» یعنی یک معنای کنایی دارد از اینکه یک جوری رقابت بکنند که به نفسنفس بیفتند. مثلاً اینها سر فلان چیز به نفسنفس افتادند. این از آن میخواهد بزند جلو. میخواهد نفسنفس میگوید به شماره. یعنی تنفس است. «و فی ذلک». نسبت به این بهشت با این ویژگیها، «فَلْيَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ». که در نفسنفس جلو بیفتد. نسبت به بهشت سعی کند از هم جلو بیفتد. بله. تا جلو بیفتند نسبت به ربودن این جامهای بهشتی از مزاجه من تسنیم و فلان و اینها. از اینها بیایند بزنند جلو. سر لطائلات دنیا این همه رقابت. معنایش مشارکت میشود. تنفس. بله، دیگر «متناف» اسم فاعلش. آیه هجدهم سوره فجر. بله. فاعلش هم که «المتنافسون».
خوب، آیه ۱۸ سوره فجر. ۱۸ از دست نرود. منتظر نمونه سؤال. ۱۸ سوره فجر، ۸۹. آیه شماره ۱۸.
«وَلَا تَحَاضُّونَ عَلَىٰ طَعَامِ الْمِسْكِينِ». ماضیش را کریمی سقف میفرماید. مضار اجتماعی. دکتر فیلم حضرت، بله. «تَحَاضُّ». «حاضات» تا تازهای. «تحاضَ». «تنده»؟ شهادت؟ «تو دها»؟ «هلو»؟ «حاضون». «تواصل» یا «تتهازوون». «تازانه». «عطاه». خیلی خوب، حالا این صیغه چند شد؟ صیغه ۹. معنایش چی میشود؟ «تحاذذ»؟ «تقاض»؟ تشویق؟ تهذیب؟ تشویق؟ بهرهمند شدن؟ آها، تشویق به چه نحو؟ مشارکت. مشارکت در تشویق. بله، دیگر. حالا کفار که یعنی آن انسانی که کفران نعمت میکند و اینها، که رزقش کم میشود، سر و صدا میکنند. میگویند: «خدا رزقمان را کم کرد.» نخیر، شما دلیلتان این است که شما یتیم را گرامیداشت نمیکنید. همدیگر را تشویق نمیکنید بر اطعام مسکین. ارث را میخورید. «اَکْلًا لَمّا تُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا» اینها مشکلات شماست. این باعث میشود که تو زندگی آسیب ببینید. گردن خدا ننداز. مجدد آورده افعال. چرا این را مشارکت کرده است؟ ها؟ حالا اینجا البته «تحاد» را مطاوع مفاعله هم میشود گرفت. یعنی کس، عدهای شما را تشویق میکنند، شما تشویق نمیپذیرید و اطعام مسکین. این جور باشد، با سیاق تناسبش بیشتر است که یک مشکلی که حضرتعالی فرمودید پیش نیاید. بله، دیگر. خود خدا دارد تشویق میکند، پیغمبر دارد تشویق میکند، مؤمنین تشویق میکنند، اینها تشویق نمیشوند. تشویقپذیری ندارند. عدهای، عدهای را تشویق میکنند. اینها تشویقپذیری ندارند. بله. آنها را انداختنشان. کم سفره میاندازم. زیاد. بستر تشویقشها. حالت فرهنگسازی. این تکیه است. نه به فعل: «تشویق بکنید»، «ترغیب بکنید»، «این کار را بکنید». حالا یا تشویق نمیپذیرید، وقتی تشویقتان میکنند، هیچ ایجاد شوقی در شما نمیشود. یا اصلاً حتی نمیتوانی خودت کمک کنی، حداقل تشویق کن دیگران را به اطعام مسکین. مفسرین روی این هم خیلی مانور دادهاند که اینجا بحث خود اطعام نیست، بحث تحاذذش است. تشویق. یعنی آن کار فرهنگی، کار تبلیغی، اجتماعی. آدم حالا خودش کمک نمیتواند بکند، خودش ندارد یا هر مشکلی. دیگران همدیگر را تشویق به این کارها. اگر مشارکت باشد، اگر مطاوَعَه باشد، شوق نمیآید از این. این جور. بله. آن بحث وابستگیهای اینها را هی تکرار میکند دیگر. این سیاق سر تعلقاتشان است. اینکه همش بخورند و خودشان بخورند و به کس دیگر نرسد و «تکلون لما». یک لقمه چپ بکنند، ارثیهها را. «مال» هم که «حُبّاً جَمًّا» این هم که اصلاً همه وجودشان را گرفته است. حُبّ مال. بعد میفهمی که حالا من شما را از این جدا میکنم. آن وقت پدرتان را در میآورم. متعلقات بینشان فاصله میافتد. خیلی فضای آیات خیلی قشنگ است. اگر سوره فجر را کسی از اول کار بکند، آخرش معلوم بشود که چرا میآید یک دفعه بعد از اینها، «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» میفرماید. خیلی جالب است. نفسی که این تعلقات را ندارد، میشود مطمئنه. دیگر تعلقات، جنبههای شاخصش هم اینجاست. یعنی نسبت به یک جاهایی که واقعاً دیگر انسان اینجاها دیگر نباید تعلق نشان بدهد. حالا یعنی تعلقات معمولی طبیعی نیست. البته یک جای تعلقات طبیعی است. حالا آدم بالاخره بچهاش را دوست دارد. یتیم میبیند، اکرام نمیکنید، آدم یتیم میبیند حس ترحمش برانگیخته نشود. به طعام مسکین حتی تشویق نمیکنید. یعنی دارد کفش را هی میگوید. بعد شما به ارث رحم نمیکنید. کسی که مرده، مالش مانده. بعد مال، آخه این جور دوست دارید. همه را دارد هی آن حالتهای شدتش را بیان میکند. سیاق، خیلی تعلق معمولی نیست. یک وقت آدم بالاخره تعلق به آب و خوراک دارد، خوب طبیعی است تا حدی. ولی شما حتی حاضر نیستید تشویق کنید که یکی دیگر بیاید به مسکین طعام بدهد. با این نوع نگاه، آن بحث مشارکتش یک خورده تقویت میشود. دیگران را تشویق کنید. طعام نمیدهی؟ دیگران را تشویق کن. تأکید مجرد. نه دیگر. بعضی بعضی را تشویق کنند. اشکال ندارد. تأکید مجرد نمیشود. اگر بخواهیم مشارکت بگیریم، باید بگوییم تشویق نمیکنند، تشویق نمیشوند. شرایط فعالیت برابر و مفعولیت برابر. تشویق نمیکنی. شدت؟ تأکید ثلاث؟ آخه اینجا الان تعدی هم توش هست. هزیه ندارد. تشویق کردن یعنی جعله. «هز» به نظر میرسد که متعدی نیست. لازم است. که متعدیش میکنند. با تفعیل تهذیب میگویند تشویق کردن. بین ثلاثی مجردش و اینجا باید اگر ما بخواهیم مبالغه بگیریم، همان معنا باشد، فقط شدتش بیشتر بشود؛ نه اینکه بیاید متعدی هم بشود و شدید بشود. اگر بخواهد یک چیزی معنای تأکید ثلاث مجرد باشد، باید همان باشد، فقط شدت پیدا کند. این الان همان نیست. یعنی «تهاز» همان «هز» نیست. «هز» به معنای حالت شوق مثلاً. حالت شوق داشتن، غیر از اینکه ایجاد شوق کردن میشود تهذیب. من «تهاز» را داریم به معنای ایجاد شوق میگیریم. ایجاد شوق نمیکنید. لذا تأکید ثلاث مجردش خیلی معنا. یا اگر بگیریم که باز مطاوع آن هم اینجا خیلی با فضای آیات. سیاق را ما دخیل میگیریم در فهم کلمهها. این هم نکته خیلی مهمی است ها. خیلی این از آنها است که ۱۰ قیمت کریمی، ۵ سال قیمت ندارد، بلکه ۲۰ سال قیمت دارد. ما دخالت میدهیم. بعضیها فقط به کلمه نگاه میکنند، میگویند معنایش چیست. این غلط است. ما این را قبول نداریم. و سیاق و دید و فضا را دید. الان فضا، فضای این است که دارد آن کف تعلقات را میزند. آخه دیگر این جوری لحن قرآن این است که یتیم اکرام نکند، طعام مسکین تشویق نکند، ارث را بگیرد، همه را بخورد. آخه دیگر خیلی داغونین. نه اینکه آدم مسکین اکرام یتیم نکند، بعد مثلاً وقتی تشویقت میکنند گوش بده. بعد فلان فلان. همش لحنش کوبنده است. آخه شماها توقع دارین خدا بهتان. آه. نکند خدا لهتان نکند. دچار ابتلائات نشوید. وقتی این جوری هستید، مشارکت بهتر جواب میدهد. «لَا تَحَاضُّونَ بَعْضُكُمْ بَعْضًا» این هم از این.
بریم آیه بعدی، سوره مبارکه صافات، آیه ۲۵. سوره چند بود؟ ۳۷. آیه ۲۵.
«مَا لَكُمْ لَا تَنَاصَرَونَ». به یکدیگر نصرت نمیکنند. «مالکم، اتن نصرون»؟ «تناصر». نصرت بعض و بعض. این هم از این. درست. مصدر ثلاثی مجرد برای ارث. مصدر دیگرش، ارثیه. مصدر «تُکَلُونَ»؟ «تُراسَه»؟ «أَكْلَاً». «الْتِرَاسُ» مصدر مجرد. مثال هم دارد. با چندتایی توراس جابجایی قلب صورت گرفته در آن. بله. یوماً حمزه را انداختیم، به جایش تا دادیم. همزه جابجا کردن. همزه را برداشتیم، به جایش. سؤال در واقع شده وزن توال. شاید مثال دیگر هم تو قرآن دارد. رفتم نگاه کردم، چیزی پیدا نکردم. چیزی الجول. چیزی ندیدم دیگر. دیشب ساعت ۱۲ بود. چند بعدش دیگر رفتیم شام خوردیم.
سوره نساء، آیه ۲۴، آیه ۲۷. بله.
«مُقْبِلینَ بَعْضًا عَلَىٰ بَعْضٍ يَتَسَاءَلُونَ». این هم همان «تَسَائَل» بود که عرض شد. سوره نساء، آیه ۲۴. بله.
«وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ». بحث در مورد زنانی که ازدواج با آنها حرام است. چند دستههای قبل مطرح میکند. دسته بعدی، زنهای محسنه. محسن بحث فقهی که آخر هفته داریم. چند جلسه پیش عرض کردیم که یکی از اشتباهات رایج میگویند: «زنهای محسنه، خوب مرد زنا کرده، میگویند زنای محسنه.» اولاً که مرد اگر زنا بشود، محسن. بعدش هم محسن نمیگویند، مُحصَن میگویند. در حُصْن است. زن دارد رفته زنا کرده. اسم داشته برای معصیت. رفته معصیت کرده. خوب، اگر زن باشد میشود مُحصَنه. «وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ». زنانی که در حُصْناند. یعنی شوهر دارند. «إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ». مگر آنهایی که حالا مِلک یَمینند. در جنگ شما تصرف کردید و گرفتید و اینها. حالا حکم زن شوهردار هم بود. کنیز شد در جنگ. «كِتَابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ». کلان کتاب خدا بر شماست. «وَأُحِلَّ لَكُم مَّا وَرَاءَ ذَٰلِكُمْ». خوب، غیر اینها دیگر زنها برای شما حلالاند. ازدواجشان حلال. «مَحْرَمَ». ببینید، اینجا به معنای این نیستش که میشود بهش نگاه کرد ها. الان «مُحصَناتِ مِنَ النِّسَاءِ» اینها مَحرماند. و مُحرماند در واقع. مُحرم یعنی چی؟ یعنی ازدواج با آنها حرام است. مُحرم یعنی این. یعنی ازدواج باهاش حرام است. بله. غیر اینها دیگر محرم نیستند. حلال یعنی حرم. چی میشود؟ حرم. ازدواج باهاشان حلال است. حالا خیلی معنا نمیدهد حرم انسان. البته حالا اینها از واژههای قرآن. البته تو روایت که داریم، امام حسین که ممنون از حرم رسول الله، محارم رسول الله. دیگر اینجا حرم رسول الله، محارم رسول الله. محارم، محرم. اصل وضعش این بوده. بعداً حالا دیگر این جور شده است که مثلاً دلالت بر «میشود بهشان نگاه کرد» هم دارد. یعنی یک نقلی صورت گرفته. منقول شده از یک معنا به یک معنا. اصلش این بوده که کسانی که نمیشود با آنها ازدواج کرد. مثلاً: اخت الزوجه مُحرَم است. ولی مَحْرَم نیست. «مُحصَناتِ مِنَ النِّسَاءِ» مُحرَماند، ولی مَحْرَم نیستند. درست است؟ حالا دیگر جان. خواهرزن را نمیشود گرفت دیگر. تا وقتی که همسرتان هست، خواهرزن را نمیشود گرفت. مُحرم نیست. «مُحصَناتِ مِنَ النِّسَاءِ» مُحرماند، ولی مَحْرَم. زن و شوهردار مُحرَماند، ولی مَحْرَم نیست. مادر هم مُحرم، هم مَحْرَم. مادر زن هم مُحرم، هم مَحْرَم. خواهر هم مُحرم، هم مَحْرَم. مُحرَم یعنی ازدواج باهاش حرام است. مَحْرَم یعنی نگاه میشود به او کرد. مُحرَماند، مَحْرَم هم نیستند. بله، دیگر. زنهای زنانی که شوهر دارند. آنها را میشود. حلال است به شرط اینکه: «أَن تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُم». مهریهشان را بدهید. بله. مَحْرَم نیستند. نمیشود باهاشان ازدواج کرد. «أن تبتغوا بأموالکم». ولی باید پول خرج کنی برایشان. «مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ». به شرط اینکه پول خرج کردنتان برای احسان باشد. در حُصن بیاورید. نه برای مسافحه. مسافحه چه جور کلمهای است؟ «مُسَافِح» اسم فاعل از چه بابی است؟ مفاعله. مسافحه یعنی احسان باشد نه مصافحه. مسافحه یعنی زنا، سَفِح زنا. پول خرج کردن برای احسان، نه پول خرج کردن برای مسافحه. پولش را دارم میدهم دیگر، استفاده میخواهم بکنم. تمتع کنم. نه. میگوید: «متمتع بشوید، ولی با پولی خرج کنید که به احسان بیاورید. بیاوریدش روی حُصن خودتان.» نکات ظریف قرآنیها. کلمه به کلمه میشود بحث کرد. بله. سِفَاح و سَفَاح. میگویند: «جهاد نکاح نیست. این جهاد سِفَاح است. زنی که داعشیها دارند، جهاد نکاح نیست، جهاد سِفَاح است. جهاد زناست.» «فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً». اگر استمتاع کردید از این زنها، اجرهایشان را بدهید. اجرش را بده. مزدش را بده. خیلی جالب است. لطافت دارد. انقدر لطیف است. خیلی زیباست. سوره نساء به نظرم واسه همین آیه است که نثار شده. البته بحث نساء زیاد توش است. ولی خب، این آیه خیلی «وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُم بِهِ مِن بَعْدِ الْفَرِيضَةِ». خب، چی شد؟ خیلی خوب است ها. این یک تکه خیلی خوب است. خیلی خوب است از بحثهای خیلی غریبه در فقه حقوق. من تعجب میکنم یک وقتهایی یک آیه قرآن اینقدر غریب باشد. وظایف خوب. حقوق توافقی. خُلع، مبارات، این فرق میکند. طلاق توافقی، خُلع، مبارات. در فقه بحث مهریه است. تراضی در مهریه. توافقی درست است. مبارات یعنی زن میگوید: «من از مهر گذشتم که طلاق بگیرم.» آن یک بحث دیگر است. «لَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ» یعنی چی؟ داده باشی، بعد با هم. نه، یک مهریهای تعیین کردند. گفتند: «آقا، ۳۰۰ تا سکه. ازدواج کردند. تراضی کردند.» بعد میگوید: «۵ تا نمیخواهم طلاق بگیرم.» خود مهریه را میخواهم بیاورم پایین. شما حالا استمتاع که کردی. حالا مخصوصاً در عقد موقت. شما عقد کردید، باید حتماً مهریه را بدهید. در عقد موقت، یکی از تفاوتهای عقد موقت دیگر بحثمان فقه شد دیگر. امروز یک روز عرفان میشود، یک روز اخلاق. در عقد دائم، بدون تعیین مقدار مهریه عقد درست است. ششم بحرالمثل مراجعه میکنیم. میگوید: «الان این خانم مثلش مهریهاش چقدر است در بین جامعه ما؟» عقد را خواندیم. لذا حالا یک مشکلاتی پیدا میشود دیگر. نمیخواهم اینجا بگویم. در بحث فقهی انشاالله شبها تشریف میآورید چهار پنج سال بحث نکاح برسیم، آنجا عرض خواهیم کرد. عرض کنم خدمت شما که مهرالمثل میشود در عقد دائم. در عقد موقت اصلاً بدون مهریه عقدی محقق نمیشود. خب، حالا مهریه را تعیین کردیم. شما وقتی استمتاع کردی، باید مهر این طرف را بدهی. چون فرمودند که در واقع در عقد موقت، جنبه اقتصادی کار مطرح است و جنبه تمتع مطرح است. نه جنبه زندگی. روایت دارد در کافی و بحار و اینها خیلی غریب است. آنقدر این مباحث غریب است. خلاصه بحث خیلی خوبی دارد. عرض کنم که حالا ما با همدیگر تعیین کردیم که آقا مهریه اینقدر. استمتاع کردیم. با همدیگر تراضی کردیم. حالا مهریه را آوردیم پایین. اشکالی دارد که: «فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُم بِهِ مِن بَعْدِ الْفَرِيضَةِ». اول فرض گرفتی مهریه را، بعداً تراضی کردیم آوردیمش پایین. این عوضش است. هم در بالا بردنش، هم در پایین آوردنش. تراضی بعد از تعیین مهریه. بله، دیگر. خیلی شفاف معنای مشارکت میدهد. بخونیم یکی دو تا آیه دیگر یا نه؟
سوره ممتحنه، آیه ۱۲. بله. ممتحنه آیه ۱۲. بحث قرآنی که خستگیام در میرود. دانلود چند دقیقه گذشته. سوره ۶۰، آیه ۱۲. سریع بخوانیم و بریم.
«يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءَكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ عَلَىٰ أَن لَّا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ». آیه ۱۲. خوب، بفرمایید. شاید مثال چیست؟ مصدرش چیست؟ تباین. «تبایع». بله. «تبایع». «یتبایع» و «تبای»؟ خوب. موسیقی چندم است؟ «یبایعنک». صیغه ۶ مضارع. معنایش شدن. معانی که داشتیم، چیها بود؟ مشارکت، مطاوعه، شرکت، اتفاق، تظاهر. تظاهر یکم تدریجی. اینجا حالا یا مطاوعه معنا نمیدهد یا تأکید یا مشارکت. مشارکت هم خیلی باز اینجا معنا نمیدهد و بله. البته آخرش میفرماید که: «وَلَا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ فَبَايِعْهُنَّ». بیعت. «فَبَايَعَهُنَّ». پایه هن چیه؟ هفته. «بایعهن». لذا اینجا میتواند قرینه باشد بر مشارکت. مشارکت هم خوب است. اتفاق خیلی کم است. چون نادر است. ندا مرجوحه. با همدیگر یک کاری انجام میدادند. چون استعمالش کم است. خیلی به ندرت. یعنی در حد اینکه فقط با پیامبر. اتفاق در بیعت، اتفاق وحدت. سیاق اگر بخواهیم بگیریم، تو هم اتفاق کن در بیعت با اینها. «بایعهن» چیه؟ «تبایع». «یَتْبَایَعُو»؟ «تبایع»؟ «یتبایع». «لیتَبَایَیْعُو»؟ «هوبایع». اول امرش میشود «تبایع». این «بایع» فعل مفاعله است. مطاوعه باشد، چرا! «بایعی» و «بایع». آها. «بایع یُبَایِعُ» مفاعله میشود. بله. آقای ایوب بای او مبایعه تفاعل یتفاعلو. آها، گفتم تعجب کردم. شاید مثال دیگر داشته. اینجا خوب بود. خیلی خوب بود. احسنت. بس، مفاعله است که معنایش مشارکت میشود. خوب، ممتحنه ۱۲.
فتح، آیه ۱۰، ۱۱. «عقبتون». «عاقبه» یا «عاقب»؟ مفاعله. سوره فتح. سوره فتح ۴۸. آیه ۱۰. این هم دوباره اشتباه بوده. سوره انبیا ۸۷. سوره ۲۱. آیه ۸۷. آیه ۸۷.
«وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ». این هم دوباره چیست؟ «مُنَادَات». مفاعله است. «مغاضباً» چیست؟ خوب، این هم موافباً رهزنی میکند. خیلی به هم نزدیک.
بقره ۲۳۳. «فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَنْ تَرَاضٍ مِّنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا». این دیگر واقعاً مال تفاعله. آقا، به وجد آمدم. کار علمی یعنی همین دقت است. کار عالمانه یعنی دقت. دقتی که نباشد، آدم با عوام تفاوتی ندارد. «فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَن تَرَاضٍ مِّنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ». بفرمایید. تراضی بوده. چرا «تَراضی»؟ هلال قاضی؟ قاضی میشد. غازن مازن. تراضی شده. تراز. این الف و لام اگر بیاید، طلاق یادتان است؟ یک الف و لام هم گرفته بود. باز دوباره یادش افتاده بود. یا التّنادی یوم التّن؟ الف و لام گرفته. ولی قاعده معمولاً بر این است که الف و لام بگیرد. دیگر نیفتد. رضایت. تراضی یعنی چی؟ سریع بگیم که دو تا آیه بعدی هم بخوانیم دیگر. شنبه بریم بحث جدید. بحث از شیر گرفتن بچه. خیلی جالب است. «فَإِنْ أَرَادَا». پدر و مادر اراده کردند فصال را. خیلی جالب است. ما فکر میکنیم که از شیر گرفتن کار مادر است. جالب و عجیبی است. دوتایی خواستند بچه را از شیر بگیرند، چیکار کنند؟ «عَن تَرَاضٍ مِّنْهُمَا». هر دو تا راضی باشند. ۱. «وَتَشَاوُرٍ». تشاور تشابه. شور، شور. مشورت. بانک. تشاور یعنی چی؟ مشارکت در مشورت. دوتایی با او مشورت. خیلی جالب است. برای از شیر گرفتن بچه میگوید: «بنشینیم با همدیگر جلسه مشورت تشکیل بدهیم. یک کمیسیون تشکیل. زن و مرد بنشینند با هم مشورت کنند که بچه را چه جوری از شیر بگیریم، چیکار کنیم، کی از شیر...» چقدر ظریف است این آیات. خیلی جالب است واقعاً. بعد تازه «فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا». اینجا اشکالی برای این دو تا ندارد. این کارها را که کردند، «تَرَاضٍ» و «تشاور» بود. پدر اصلاً بابای نمیداند که یعنی بچه شیر میخورد نمیخورد. در چه حالی است؟ چه اوضاعی دارد. کار یک نفره نیست. دوتایی باید بنشینند. دوتایی راضی باشند. دوتایی مشورت کنند. پدر صاحب این شیر است. پول بگیرد. صاحب شیر. پدر این ذات چیست؟ تعبیر اصطلاح فقهی دارد. چی چی؟ لبن. پدر مالِک است دیگر. نظام میتواند پول بدهد. اگر لازم باشد، باید پول بدهد. پول بدهد به مادر بابت این شیر. یعنی جدایی از بله، نوبت خود شیر. وظیفه پدر است که به این بچه شیر بدهد. نه اینکه خودش از خود شیر بدهد. وظیفه پدر است که شیر بچه را تأمین کند. از هر... درست شد؟ لذا باید مشورت کند. رکن اصلی بحث شیر بچه او است. به من چه؟ مادر دارد دیگر. شیر خشک.
سوره نساء، آیه ۱. دو تا واژه هم سریع بگیم، تمامش کنیم. «تَسَائَلُونَ» و «اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي». این سوره نساء، آیه ۱.
«وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ». آیه ۱. تقوا داشته باشید از خدایی که تساءلون. خوب، یعنی چی؟ تسائل که، خب معنایش روشن. وسایل یعنی چی؟ مشارکت در سؤال. حالا «تَسَائَلُونَ بِهِ» اینجا مفسرین بحث. «ان تسالون بهی» یعنی چی؟ «خدایی که به وسیله او تَسَاهُل میکنیم.» خدا را قسم میدهید: «تو را خدا، یک چیزی بده.» «تَسَائَلُونَ بِهِ». به واسطه خدا از او سؤال میکنید. آن هم به واسطه خدا از شما سؤال. از این خدا و ارحام. «الْأَرْحَامَ». عطف به الله. به الله. بله. به این الله و آن ارحام تقوا داشته باشید. سوره مائده. یعنی بپایید. مراقبت داشته باشید که مرزهایش را ندارید. مرزهای خدا و ارحام. جهت اهمیت ارحام. دیگر رحم. صله رحم. پرهام. خویشاوندان. همان جور که مرزهای الهی را که نمیدرید، مراقبت میکنید. از ارحام مراقبت چی؟ مرزها را ندارید. تجاوز. سوره مائده، آیه ۷۲. به الله. بله. آیه ۷۱ سوره. نمیشود مشارکت. مائده ۷۱. فیلمهای بهی برمیگرداند. نه، ارحام به الله عطف به الله والارحام. «فَتَقُوا الارحام». خوبی. آیه ۷۱ مائده را من نوشتم. احتمالاً همان مال ۱۲ شب به بعد. چون اصلاً دیگر حتی مفاعله هم ندارد. هم مجرد است. نمیدانم چی بوده. حالا باید یک پلیبکی بکنیم. ویدئو چک. ویدئو چک بکنیم در چه حالی بودیم ما اینها را نوشتیم. خیلی خب. الحمدلله.
در حال بارگذاری نظرات...