غیبت، یکی از گناهان زبان
مذمت غیبت در آیات و روایات
پاسخ به سوال: غیبت چیست؟ آیا غیبت مسئولین جایز است؟
پرهیز از غیبت در سیره علما و بزرگان
مرز بین غیبت و انتقاد از مسئولین
واکنش حضرت امام قدس سره به خبر شهادت فرزند بزرگوارشان
‼ توجه: متن زير توسط هوش مصنوعي تايپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابالقاسم المصطفی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الان الی قیام یوم الدین
رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی
سالگرد ملکوتی امام این برنامه تقدیم میشود به روز منور حضرت امام رضا، تمام شهدای اسلام و شهدای انقلاب صلوات.
یکی از مسائل مهمی که درباره ماه رمضان خیلی سفارش شده و دربارهاش تأکید شده که دقت شود، مسئلهٔ غیبت در ماه رمضان است؛ غیبت کردن و پشت سر همدیگر حرف زدن. تمام گناهان توصیه و سفارش شده که خصوصاً به طور ویژه مراقب باشید. من چند تا روایت امشب تقدیم حضورتان میکنم، شاید این روایات را نشنیده باشید. روایاتی که حقیقتاً تن آدم را میلرزاند. تکتک میخوانم و ترجمه میکنم تا بدانید پیامبر اکرم در مورد این مسئله چقدر سفارش کردهاند و چقدر مسئلهٔ مهمی است.
فرمود: «من اغتاب امرأ مسلما بتلُ صومه». کسی که غیبت مسلمانی را بکند، روزهاش باطل است. هم روزهاش باطل است، هم وضویش از بین رفته است. باید بخورد یا دوباره وضو بگیرد. منظور این است که هیچ اجر و ثواب و خاصیت دیگری برای این روزه نیست. برای آن روز که ادامه دارد: «و جاء یوم القیامه». حیوان مرده دیدهای که میافتد بغل جاده و چه بوی بدی ورمیدارد، لاشهٔ حیوان؟ فرمود: کسی که غیبت میکند، روز قیامت در حالی وارد محشر میشود که بویی بدتر از بوی مرداب روی لاشه با خودش دارد. اهل موقف (مردم در محشر) بینیشان را از دست این بوی بد کسی که غیبت کرده میگیرند.
اگر قبل از اینکه توبه کند، بمیرد، کسی که غیبت کرده و فرصت نکند توبه کند، «مات مستحلا لما حرمالله»، در چه حالی از دنیا رفته؟ مثل کسی که مرتد شده است. کسی که غیبت کند در حالی از دنیا میرود، مثل کسی که مرتد شده.
در سورهٔ مبارکهٔ حجرات: آقا جان من، عزیزان من، سروران من، گرامیان، مؤمنین عزیز و نورانی روزگاران! ماه رمضان در این شهر شما، در این هادیشهر، بگویم: یک آقایی هست این روزها میرود قبرستان، جنازهٔ مردهها را برمیدارد میخورد. در ایران فکر نمیکنم داشته باشیم. کارش این است: شبها میرود قبرستان مردهها را میخورد. با او چه برخوردی میکنند بقیه؟ بفرمایید. کسی به او احترام میکند؟ کسی به او کار میدهد؟ کسی به او نگاه میکند؟
آیهٔ قرآن فرمود: کسی که غیبت میکند از این بدتر است، از کسی که مرده است. از این بد. بعد بین ماها پول میدهیم غیبت بشنویم. هرکه بیشتر وارد باشد و غیبت کند، محدودتر میشود. هرکه بیشتر بلد باشد پتهٔ بقیه را بریزد، به او رأی میدهیم، نمایندهٔ مجلس میکنیم، رئیسجمهور میکنیم، تهمت بزند.
«آن دهان آن آدم بوی مردار».
مولوی داستان قشنگی دارد در مثنوی. خاطرم نبود روایتی که آوردم. خاطرم نبود وگرنه اگر آن موقع که روایت را داشتم مینوشتم... بچه فیلی را چند نفر رفته بودند، این را در هندوستان، بچه فیلی را گرفته بودند، آورده بودند کبابش کرده بودند، سرش را برده بودند کباب کرده بودند. مادر این بچه... مولوی داستانی خیلی قشنگ و هنریای که دارد، میگوید: فیلِ مادر آمد اینها را همه را کشید کنار، یک گوشهای جمع کرد این پنج شش نفری که بودند. دهان تکتک اینها را بو کرد. بعد تو همهٔ اینها یک نفر بود که این نخورده بود از گوشت آن فیل. پرت کرد. به یک نفر که رسید، آنکه نخورده بود، دهنش را بو کرد. دیدیم بو نمیدهد. این را رها کرد. روز قیامت این جور حسابرسی میکنند از من و شما، آنهایی که غیبت کردهاند، دهنشان بوی مردار میدهد. خیلی قشنگ برداشتی میگوید خدا هم میآید ببیند کی دهنش بوی گوشت مرده میدهد؛ میّت مؤمن، میت مؤمن کی بود؟ دهانش بوی غیبت میدهد، پرتش میکند تو آتش. هرکس غیبت نکرده...
روایت بعدی را ملاحظه بفرمایید: «من اغتاب مسلما فی شهر رمضان». کسی در ماه رمضان غیبت کند. ببینید این ماه رمضان، این همه اعمال، این همه روایات آمدهاند در مورد غیبت صحبت کردهاند. چقدر روایت داریم در مورد غیبت! فرمود: کسی در ماه رمضان غیبت کند، «لم یجر علی صیامه». دیگر روزههایش...
روایت: «ان الغیبه تفطر الصائم». کسی که غیبت کرد، دیگر افطار کرد. هشت صبح غیبت کرد، افطار. روزههایت را داشته باش. کفاره ندارد، کفارهٔ آن شصت روز و اینها را ندارد، ولی خب روزه نشد دیگر. روزه نشد. این را باید باز از پیامبر اکرم است که یک خانمی آمد خدمت پیامبر اکرم. قبلش کوتاه بود. اینجا دارد که «و عائشه عنده». عایشه همسر پیامبر کنار پیامبر بود وقتی این خانم داشت میرفت. قد کوتاهی داشت. «قال عائشه بیدها». عایشه با دستش قد این خانم را مسخره کرد. من روزهدار هم بود. عایشه روزهدار بود. پیامبر بهش فرمودند: «تخللی تخل». آنی که خوردی. برگشت گفت: یا رسولالله، «و هل أکلت شیئا»؟ من که چیزی نخوردم. پاسخنامه «تخللی». دستت حالا روزه غیر ماه رمضان بوده قاعدتاً. انگشتت را قی کن (قی کرد). «مزدا من فیها». خیلی عجیب است. بالا که آورد دیدند تیکهتیکه گوشت انسان دارد از دهانش میآید بیرون. خیلی.
بله، بله، بله. چشم، چشم، به روی چشم! عرض میکنم. سه تا سؤال شد پس. سؤال اول فرمودند که غیبت چیست. مسئله دوم در مورد مسئولین و اینها که ما میگوییم اینها غیبت است یا نیست. مسئله سوم در مورد مؤمنین فقط غیبت است یا مردم. اگر طرف فاسق باشد. این روایت را تمامش بکنیم.
روایت بعدی دارد که امام پیامبر اکرم فرمودند: «خدا از آن خانهای که توش گوشت خورده میشود بیزار است». بیتاللحم (این از پیامبر روایت شنیدیم). فرمانده خانهای که توش گوشت... خدا ازش بیزار است. این منظور چیست؟ حضرت فرمودند که منظور این گوشتی که از بازار میخرید و میبرید و کباب میکنید و قیمه میکنید و اینها نیست. خود پیامبر هم گوشت را میخوردند. تازه هم پیامبر خیلی دوست داشتند گوشت. دستم میخوردند. پشت دست علاقه داشتم. پیامبر یک روز در میان (پیامبر یک روز روزه بودند و یک روز غذا میخوردند). آن هم غذایشان حالا نان و اینها بود. حالا توی هر دو. چون هر روز گوشت خوردن، قساوت قلب میآورد. امام صادق فرمودند که پیامبر خودشان گوشت میخوردند. آنی که فرمود خانه ای که توش گوشت خورده بشود، منظور خانهٔ آدمخوارهاست. از این به بعد اگر کسی را دیدید دارد غیبت میکند، بهش بگویید آدمخوار. یک منطقهای اگر معروفاند آدمهایش به غیبت کننده، بهشان بگویید جزیرهٔ آدمخوارها، جزیرهٔ آدم... خدای نکرده!
روایت بعدی را بخوانم؟ این دیگر از همهاش شدیدتر است. بعد عرض میکنم غیبت چیست. این دیگر خیلی.
امیرالمؤمنین فرمود: «اجتنب الغیبه ادام کلاب النار». از غیبت... غیبت، خورش سگهای جهنم است. این روایت توضیح مفصل دارد، شاید فردا شب عرض بکنم اگر فرصت بشود. ادامهٔ روایت را ببینید. خیلی عجیب!
«بکالی من یاران حضرت». کسی که غیبت مردم را میکند، گوشت مردم را میخورد و میگوید من حلال زدم. دروغ میگوید. کسی که غیبت میکند، یک بار دوبار، از دهن چیزی پرید، یک گناهی کرد. حالا رفت استغفار کرد، حلالیت طلبید، راحتم. امیرالمؤمنین غیبت چیست؟ آقا جان من! واقعیت را دارم میگویم. فرمود: واقعیت را بگویی، غیبت است. اگر واقعیت نباشد که تهمت است. روایت «بما فیه». اگر «بمافیه» باشد، واقعیت باشد. «فی درش» نباشد، می شود تهمت. آن که دیگر هیچ.
عیدی که طرف ما دارد حالا کی باشد. یک وقت آقا جان، فاسد علنی. باکی ندارد. خودش هم به همه میگوید. دور از محضر شما، دور از شأن شما، دور از این جلسه. یک وقت است که کسی زنبازی میکند، قماربازی میکند، عرقخوری میکند. همه جا جار میزنی. این کمپینهایی که توی فضاهای مجازی میبینید: چهارشنبهٔ سفید و کوفت و زهر مار. پارسال یک چیزی را انداخته بودند از سفرهٔ ناهار، از عکس بگیر منتشر کن تو ماه رمضان. همه بفهمند روزهخوری میکنی. امسال یک چیزی راه انداختند: روز چهارشنبه با روسری سفید بیا بیرون، همه بفهمند بیحجابی. سفرهٔ شراب و چه و چه و چه. طرف رسماً اعلام میکند، هیچ باکی هم از چیزی ندارد. این را خودش دارد میگوید. باکی ندارد حالا یا گناه است یا نقصی است، عیبی است در مورد کسی. حالا مثلاً هيكل او را، اندام او را، موی سر او را، ریش او را، بابایی که ریشش فلان است، آن آقایی که موهایش ریخته، آن آقایی که نمیدانم چاق است، آن آقایی که فلان است، پشت سرش بگوییم: ناراحتم میشود.
قیمت اشتباهی کرده در خلوت. ما برخی اساتیدی که داشتیم و دیدیم که خدا به ما عنایت کرد، توفیق کرد، لطف خدا بود. بعضی از این صالحین را، بعضی اساطیر بودن. مادر! یعنی همسرشان در مورد بچهٔ کوچک دو ساله حرف میزد. بچه خواب است. پسر. «حسا». مسئلهٔ قیمت، شوخی نیست. فرصت نیست برایتان بخوانم. جا دارد یک ماه مبارک، یک ماه رمضان در مورد غیبت فقط صحبت بکنم. انقدر راحت انتقاد. آقا! انتقاد میکنیم. انتقاد آدمی طرف بگویی تو خلوت بگوید با زبان نرم بگوید برساند. خب آقا! از مسئولین انتقاد نکنیم؟ انتقاد فرق میکند. اول انتقال کجا؟ چطور؟ به چه نحوی؟ پیش کی؟ برای چی؟
یکی از جاهایی که غیبت جایز است، بلکه ممکن است گاهی واجب بشود، وقتی که یک کسی دارد ظلم میکند. یک مسئولی بیمبالاتی میکند. جمهوری اسلامی سندی را آوردهاند امضا کردهاند. سند ۲۰۳۰. حالا من نمیخواهم امشب در موردش صحبت بکنم. وضعیت عجیب و غریبی دارد این سند. به بچههای آن حدی که بنده خبر دارم، نمیخواهم بدون اطلاع چجوری بگویم. رهبر معظم انقلاب... به بچههای کوچیک آموزشسازی متهم بکنی. آن کسی که باید نظارت میکرده، مسئولینی که بودند با دقت میکردم، توجه میکردم. امام... بگویم امام؟ آقا جان من! عزیزان من! کی مسئلهٔ غیبت به شدت حساس؟
همسر ایشان میفرماید: من ۶۲ سال با امام زندگی کردم. در تمام این ۶۲ سال (شوخی نیست، یک عمر است) در تمام این ۶۲ سال یک بار از امام غیبت که نشنیدم هیچ، حرفی که بوی غیبت هم بدهد نشنیدم. فضا میرفت به سمت غیبت کردن، امام! امام و حساسیتش نسبت به غیبت خیلی است. ایشان فرموده: روی فرش من حاضر نیستم تو خانهام نه کسی حرف بزند. همسر امام میفرماید که ما یک خدمتکاری داشتیم. این خوب کار نمیکرد. این بندهٔ خدا را محترمانه رد کردیم، رفت. خدمتکار بعدی آمد. همسر امام میفرماید: میفرماید که حضرت امام رضواناللهعلیه، روحشان شاد باشد، در ملکوت اعلای این خادم داشت کار میکرد. خدمتکار جدید. آقا نشسته بودم پیش امام، گفتم: آقا این خدمتکار جدید ماشاالله خوب کار میکنند ها. امام فرمودند: غیبت نکن. نه! تو منظورت اینه. حساسیت. نشسته بودم، یکی از اهل خانواده برگشت، گفت: من وارد شدم، فلان بچه جلو من بلند نشده. امام ترش کرده بودند، عصبانی شده بودند. تو از خدا خجالت نمیکشی؟ از خدا غیبت بکنیم!
کسی حرف بزند نسبت به غیبت جلسه حاضر میشوم که شرطش این است که غیبت نباشد. مهمان، انتقادش به مسئولین چطور بود؟ محمدرضا پهلوی. حالا بعضی از مقدسین ما آن زمان که امام این امام این حساس بود، در مورد محمدرضا پهلوی موضع گرفت. برخی مقدسین غیبت نکن! کتابهای تاریخ خاطرات شاه. شیعه است، نماز میخواند، حرم امام رضا میرود. غیبت نکنید در مورد محمدرضا پهلوی. چه عبارات تندی دارند! غیبت. امام فرمودند که: فحشاخانهٔ اصلی دربار محمدرضا پهلوی است. از همهٔ فاحشهها بدتر خود اوست. امام که انقدر نسبت به غیبت حساس. ظلم اقتصادی، ظلم سیاسی، ظلم فرهنگی. کسی دارد ظلم میکند، آدم نباید ساکت بنشیند.
تقوا، عبد صالح خدا که در تمام نود و خوردهای سال عمرش یک مکروه از او سر نزد. مکروه. در ۱۸ سالگی موت اختیاری داشت. ۱۴ سالگی تو نماز غش میکرد. مرحوم آیتاللهالعظمی بهجت. تو ماجرای کنفرانس برلین که سال ۷۷، ۷۸ خاطرتان باشد اتفاق افتاد، به مردم معرفی رقم زدند: غیبت نکن. فرهنگ مملکت به اقتصاد مملکت اشتباه میکند. دستش خیره. خودش منتقل میکنیم از راههایی که داریم. رهبر معظم انقلاب دارند موضع میگیرند. انگار نه انگار. اینجا سکوتش خیانت است. همین که اول انقلاب شعار میدادیم: سکوت هر مسلمان، سقوط. خب باید دقت داشت کجا چی بگوییم، کجا چی نگوییم. همهٔ اینها را حساسیت و وسواس.
حضرت امام در مورد برخی شخصیتها چه موضع علنی گرفتند، اعلام کردند. من خودم میترسم اسم بیاورم. بعضیها بالای منبر. امام با این همه تقوا در مورد آقای منتظری، نامهای که دادند آخر عمرشان، چه تعابیری به کار بردند! نامه منتشر کردند. میدانید دیگر امام تو نامه چیها نوشتند به ایشان: تا ابد در قعر دوزخ خواهی سوخت. تاریخ اسلام پر است از خیانت سرداران و بزرگانش. چه تعابیری امام به کار برده. صحبت مملکت غیبت. من غیبت خیلی بدم میآید. چون گناه بیخاصیت. هیچی! لااقل آدم گناه میکند مزه داشته باشد. این چه گناهی است که مزه ندارد؟ کدام جهنم برود به خاطر گناه بیمزه، بیخاصیت؟ غیبت یعنی اینها. حالا قد یکی کوتاه است با دست مثلاً که چی؟ حرف بزنی. این چه خطری دارد؟ تو خانهٔ من آمدند بچه و بابا، آن مامانش که نشسته نگاه میکند، بابایشم که آن طور بیخیال، این بچه هم که غیبت اندر غیبت. اینها گناه. مسئله. حساسیتها.
حضرت امام رضواناللهعلیه بینظیر بود. این را هم بگویم، عرض من تمام. روحشان شاد باشد. این مرد بزرگ تاریخ. امام باقر علیهالسلام به اصحابشان بشارت دادند. آمدند حضرت امام. این را داشته باشید. آقا امام باقر علیهالسلام فرمود: قومی در آخرالزمان میآیند؛ «یجتمعون الله». دور روحالله جمع میشوند. دور روحالله. امام باقر و اصحابش بشارت داده بودند اصحابشان این مرد بزرگ میآید.
وقتی که حاجآقا مصطفی را شهید کردند. خب شما دیدید در تمام تاریخ انقلاب یک بار امام... حق من پدر شهیدم. هم پسر شهید بود، هم پدر شهید بود. امام پسر مصطفی، پدر مصطفی، هم پدرش مصطفی شهید، مصطفی خمینی، هم پسرش شهید مصطفی خمینی. در تمام این ده سال انقلاب اولی که حاجآقا مصطفی، حاجآقا مصطفی آقا من فرصت نیست بخواهم حرف بزنم. علامه بود، بینظیر بود حاج آقا مصطفی خمینی. هست. بنده مانند این تفسیر ندیدم. امام فرمود: امید و آرزوی من است. امید من به مصطفی است. آیندهٔ اسلام است. مظلومانه شهید کردند ایشان را. ماجرای عجیبی است. وقتی به حضرت امام خبر دادند، گفتند که امام انگشتشان را اینجوری سمت قلب (وقتی خبر شهادت حاجآقا مصطفی دادند در خاطرات آمده). گرفتند و اینجوری حالا چه کردیم. در خودش تصرف کرده. تا جایی که دیدند دیگر اذان. حاجآقا مصطفی اصلاً گریه نمیکرد حضرت امام. نه کنار قبر گریه کردند، نه در تشییع جنازه گریه کردند، نه تو مجلس ختم گریه کردند. کوثری رضواناللهعلیه ایشان را آوردند. در نجف مجلس ختم گرفته بودند. گفتم حاجآقا کوثری شما برو یک خورده از حاجآقا مصطفی خاطراتی که داری بگو، امام یک خورده گریه کنند. ما برای قلب ایشان نگران بودیم. پزشکان گفتند سکته میکند. مگر میشود؟ مریض میشود. سکته میکند. نشست. شروع کردم از خاطرات حاجآقا مصطفی گفتن. هرچی گفتم دیدم امام گریه... یکی دو تا سه تا، من دیگر ناامید شدم. گفتم بگذار روضه بخوانم. شروع کردم روضهٔ حضرت علیاکبر علیهالسلام. به محض اینکه نام مبارک اباعبدالله را آوردند و نام مبارک حضرت علیاکبر را بیرون آوردند، گذاشتند روی صورت. به پهنای صورت گریه کردند. این شانهٔ امام تکان خورد. مشکل از گریهٔ امام نیست که گریهاش نمیآید. مسئله این است که او نسبت به اینها نگاه ندارد. او دغدغهاش چیز دیگر است. خودش نه چیزی دارد، نه نگرانی دارد، نه همهٔ غصه و درد و درد اهل بیت دین خداست. پیغمبره. نام حضرت علیاکبر آمد. رحلت حضرت امام، مهمان باشم حضرت امام در کربلا با همین روضهٔ حضرت علیاکبری که اسمشان آمد، حضرت علی علیهالسلام (روضه به باطنشان با سنگین کمرشکن بود برای ابا). ما آن ولی خدا خدمتش بودیم در مشهد. ایشان میگفتش که من یک شب خواب دیدم (از علما هستند در قید حیات در جوانی). یک شب خواب دیدم امام حسین علیهالسلام را دیدم. بدن نازنین حضرت اباعبدالله پر از زخم. دستمالی به دست دارند. این دستمال را روی زخمهای بدن میکشند. زخمها خوب با این دستمال و همهٔ بدن میکشم. زخمه خوب میشود. دو تا زخم بزرگ و کاری. هرچی که امام حسین دستمال را روی زخمها میکشند، اینها خوب عکس دریای اباعبدالله. آقا جان! این دستمال چیست؟ این زخم چیست؟ فرمودند: فلانی! اینها زخمهایی که من روز عاشورا در میدان (دستمال همین اشک گریهٔ مظلومیت من گریه میکند). سخت کاری چیست؟ خوببشو نیست. جراحت عمیقی است که با هیچی خوب نمیشود. دو تا مصیبت که روز عاشورا بر من وارد شد: یکی شهادت برادرم قمر بنیهاشم ابوالفضلالعباس. پسرم علیاکبر. پدران شهدا هستند در جلسه، داغ دیدند، میفهمم. روضهٔ حضرت علیاکبر امشب با امام شهدا مهمان اباعبدالله بشویم در کربلا.
سلام بدهید خدمت: «السلام علیک یا اباعبدالله و علیالارواح التی حلت به علیک منی سلامالله علی ما بقیت و بقیِ اللیل و النهار و لا جعله الله آخرالعهد من زیارت. السلام علیالحسین و علیعلیبنالحسین و علیاولادالحسین.»
صبر خدا ای عزیز جان پدر
ترحمی که بر سرم بر قد کمان پدر
بر باد گفتم ارشد مرتبت نشانی
تن تو نیست در توان پدر
همین که خودت افتاد زان شل شد
رسید آتش داغت پدر
تمام دشت عزیزم پر از علی شده است
بگو شاهد آخر جوان پدر
بیا فرصت بوسه مهیا کن، زمان گذار
دوباره آمد بالا سر پسر. یک بدن علیاکبر پاشیده با شمشیر. بدن را روی صورت به گذاشت. صدا زد پسرش را جوابی. شاید اول جایی بود کربلا. شروع کرد نفرین کردن. رو کرده به عمر سعد. خدا بچههایت را ازت بگیرد. گرفتی!
در حال بارگذاری نظرات...