تحلیل مشکلات زمانه در خطبه فدکیه
اهمیت و ضرورت تحلیل خطبه فدکیه
خطبه فدکیه برای همیشه تاریخ
نتیجه سطح کیفیت رابطه ما با خدای متعال در بروز و حل مشکلات
اسلام دین سعادت است یعنی چه؟
دین در کجای زندگی ما قرار دارد؟
جایگاه حقیقی دین در زندگی ما کجا باید باشد؟
عمل به قرآن درمان همه دردها
رابطه مردم مدینه با قرآن چگونه بود؟
اُنس مردم مدینه در صدر اسلام با قرآن چگونه بود؟
بخش عمده ده سال حکومت پیامبر اکرم
فاطمه زهرا سلام الله علیها در خطبه فدکیه کلمه ای از غدیر نفرمودند
وصف قرآن از زبان فاطمه زهرا سلام الله علیها در خطبه فدکیه
بیان آنچه مردم مدینه با قرآن کردند در خطبه فدکیه
ماجرای سقیفه
اجر پیامبر، مودت اهل بیت علیهم السلام
رسیدن به امام رضا در کجای زندگی رخ میدهد؟
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله وصلی الله علی سیّدنا و نبیّنا ابوالقاسم المصطفی محمد، اللهم صلّ علی محمد من الان الی قیام یوم الدین.
در خطبۀ فدکیه حضرت زهرا (سلام الله علیها) تحلیلی را ارائه میدهند در مورد علت مشکلات در زمانۀ خودشان. بیانی دارم نسبت به اینکه الان اوضاع و احوال جامعه به چه نحوی است و علت این مشکلات چیست. این تحلیل و این بیان، مهم و ضروری برای همیشه تاریخ و برای همه ماست. خیلی جای گفتگو و بحث دارد. خاطرم هست چیزی حدود ۱۸، ۱۹ سال پیش، جمعی از دوستان طلبه، شاید ۱۰ ۱۵ نفری بودیم، با هم دور هم گفتگو میکردیم در مورد اینکه علت مشکلات در جامعه ما چیست. سال ۸۳ بود. مشکلاتمان علتش چیست؟ خب مشکلات زیاد است: مشکلات اقتصادی، مشکلات فرهنگی، مشکلات اجتماعی، مشکلات سیاسی، مشکلات خانوادگی، مشکلات اعتقادی، مشکلات فکری، مشکلات علمی. خیلی مشکلات، خیلی زیاد. شما بهتر از بنده عمق مشکلات را میدانید. در هر خانهای اگر انسان بخواهد تحلیل بکند، بررسی بکند مشکلات چیست، به دهها مورد میرسد. در هر منطقهای، در هر شهری، موارد فراوانی از مشکلات را انسان میبیند.
گفتگو میکردیم که این مشکلات سرمنشأش کجاست؟ اگر چه چیزی درست شود اینها حل میشود؟ کدام نقطه است که باید دست بگذاریم و بگوییم آقا اینجا آن نقطه اصلی است، این را باید درستش بکنیم، همه مشکلات به این برمیگردد؟ خاطرم هست آن موقع شاید دوستان هرکسی نظری میداد که مشکلات چیست، یا علت مشکلات چیست. شاید بیست سی مورد یادداشت کردیم از مطالبی که دوستان میگفتند. چیزهای مختلف. یکی میگفت آقا ماهواره (آن موقع هم بود دیگر، این بحث رسانههای دشمن). یکی میگفت مشکلات اقتصادی، یکی میگفت سرانه پایین مطالعه در کشور، یکی میگفت علما سرمنشأ مشکلاتاند. علما! تا حدی همه اینها درست بود.
در آن گفتگو، جمعبندی که بعد از مدتی گفتگو حاصل شد برای دوستان -که خیلی گفتگوی باارزشی بود و نتیجهاش هم خیلی با ارزش بود- این بود، حالا بنده تقدیم میکنم خدمتتان، شما روش فکر بکنید، بعد در خطبۀ فدکیه ببینید در واقع همین نکته اشاره شده است. اونی که رسیدیم آن موقع به آن در آن جلسه این بود که همه مشکلات، همه مشکلات به این نقطه برمیگردد: ارتباط ما با خدای متعال. آن مبنایی که باید ساختار ما را شکل دهد، اونی که خدا گفته و اونی که خدا خواسته، نیست؛ چه از لحاظ فکری، چه از لحاظ سیاسی، چه از لحاظ اجتماعی. اصلاً ادعای ما این است؛ اصلاً حرف ما این است. میگوییم اسلام دین سعادت است؛ اصلاً یعنی چه اسلام دین سعادت؟ اصلاً خدا برای چه پیغمبر فرستاده؟ خدا برای چه دین فرستاده؟ خدا برای چه پیغمبر برای چه قرآن فرستاده؟ اصلاً ادعایمان این است. میگوییم خدا این کار را کرده تا ما را هدایت کند، ما را به سعادت برساند. همین میشود پاسخم بله. اگر خدا قرآن را فرستاده برای اینکه ما را به سعادت برساند، حالا این سعادت و اینها اصطلاحاتی است که خیلی با آن اُنس داریم، یکم دیگر کلیشهای شده دیگر: تقوا، عمل صالح، فلان. زیاد هم میگویند دیگر، کمکم دست میاندازند این کلمات سعادت را.
آن زندگی مطلوب، آن چیزی که باید باشیم، آن چیزی که باید باشد. خدای متعال خودش فکر اینجاها را کرده است. دور هم جمع بشویم بنشینیم به راهحل برسیم، مثلاً معاذالله خدا فکر این را نکرده بود که ما آدمیزادها میخواهیم با همدیگر زندگی کنیم، به مشکل میخوریم و یکی باید بیاید مشکلات ما را حل بکند؟ خدا همینطور به ما گفت یه دینی هم داشته باشید بالاخره، مشکلاتی هم داریم. یه دینی هم داریم. حالا یه وقتهایی هم میرویم سراغ دین و کارهای دینی، با مشکلات درگیریم دیگر. حالا سعی میکنیم همزمان که دین داریم، مشکلاتمان هم هست، بالاخره دینمان را هم داشته باشیم. دین حاشیۀ زندگی ماست، دین یه کناریه "و من الناس مَن یعبدالله علی حرف". خدا را گذاشتیم یه کنار داریم زندگی میکنیم. یه وقتی البته به خدا نیاز داریم، باید با خدا ارتباط داشته باشیم. فکر این را نمیکنیم که خدا خودش فکر همه چیز را کرده. خدا خودش راهحل را داده. قبل از اینکه ما به مشکل بخوریم راهحل را داده. این کلام فاطمه زهراست در خطبۀ فدکیه. فرمود قبل از اینکه این اتفاق بیفتد، قبل از اینکه این فتنه رقم بخورد، خدا راهحل را به شما گفته بود. از قبل باید حواستان را جمع میکردید. حالا آن موقع حواستان را جمع نکردید، الان حواستان را جمع کنید.
راهحل چیست عزیزان؟ ببینید این حرفها یکم کلیشهای است، ولی اگر یکم رویش دقت بکنیم به خیلی جوابها میرسیم. حالا انشاءالله نکاتی را عرض خواهم کرد بیشتر جا بیفتد این مطلب.
راهحل یک کلمه است: عمل به قرآن. ما در مدرسه و دانشگاه و تلویزیون و اینها زیاد شنیدیم، خدا و پیغمبر. قرآن خدا برای هدایت ما، پیغمبر فرستاده. خدا برای هدایت ما، قرآن فرستاده. قرآن خیلی کتاب خوبی است. حالا کجای زندگیمان هست قرآن؟ میخواهید یکم بترسانم امشب شما سروران را؟ البته نیازی به ترساندن من ندارید و بزرگوارتر از آن هم هستید که یه طلبه کوچکی مثل بنده بخواهد جسارت بکند محضر شما. اینکه عرض میکنم بترسانم یعنی میخواهم چند تا مثال ترسناک عرض بکنم از این مطلبی که عرض کردم، بگویم چندتایی مثال چند تا نکته بگویم که روشن بشویم از قضیه و مسئله. ما قرآن را داریم، اسلام هم داریم، مشکلات هم داریم. حالا بالاخره باید با اینها کنار بیاییم. اسلاممان را نگه داریم، هم مشکلاتمان را حل کنیم. آقا والله و بالله اینی که الان بین ما از اسلام هست که هست و مشکلاتمان هم هست، این اسلام، اسلام نیست. اسلام اونی است که اگر باشد مشکلی نمیماند. بله الان اینهایی که در خیابانند میگویند اینها ادعاست. چهل ساله با همین حرفها ما را گول زدی، هی گفتید اسلام اسلام، اسلام را پله کردند مردم را ذله کردند، پس چی شد؟ آقا اگر گفتید اسلام اسلام، بله اسلام اسلام گفتیم. اسلامی نیست یا از اسلام هیچ چیزیش را اجرا نکردیم. هر جا به اسلام عمل کردیم واضحه، روشن، متقن، قابل اثبات؛ ادعا دیگر نیست، گزافهگویی نیست، واضحه برای همهمان. هر جا پای اسلام وایستادیم، عمل کردیم، نتیجه دیدیم. از بنبست در آمدیم، مشکل حل شده.
آن مثال ترسناکی که میخواستم عرض بکنم این است: مردم مدینه همه زندگیشان قرآن بود. دستور پیغمبر اکرم این بود آقا هر کسی برای خودش یه قرآن شخصی داشته باشد. یه صلوات بفرستید. اللهم صل علی محمد.
هر کسی برای خودش یه قرآن شخصی داشته باشد. آن موقع صنعت چاپ نبود که شما بروید مثلاً چاپخانه 5000 نسخه قرآن چاپ بکند تحویل شما بدهد پخش بشود در مسجدها، مثل اینجا خدا برکت بدهد شما نگاه کنید، اینقدر قرآن هست نمیدانم کدامش را بردارید بخوانید. شاید قرآنهای در این مسجد باشد که هفته به هفته، سال به سال اصلاً باز نمیشود، خوانده نمیشود. زمان پیغمبر (ص) نه کاغذ بود، نه قلم به این وفور بود، نه آدم باسواد به این اندازه بود. تعداد کمی بودند که سواد داشتند. کاغذشان چرم بود، پوست آهو بود. کم بود. قلمش کم بود. چقدر رفتند تا به خاطر اینکه قرآن بنویسند باسواد شدند. کلاسهای سوادآموزی پیامبر اکرم (ص) راه انداخت. تعداد زیادی در مدینه، در آن سالهای حکومت پیغمبر (ص)، سواد خواندن و نوشتن یاد گرفتند که فقط بتوانند قرآن بنویسند. برای چه قرآن بنویسند؟ برای اینکه یک نفر برای خودش یک قرآن داشته باشد. برای اینکه در مسجد قرآن نبود. برای اینکه در خیابان قرآن نبود.
همه مشغولیت مردم مدینه، عزیزان، این مسئله ترسناک این است که میخواهم عرض بکنم، همه مشغولیت مردم، مردم آن موقع نه ماهواره داشتند، نه بیبیسی بود، نه من و تو بود، نه ایران اینترنشنال بود، نه 6000 تا شبکۀ مستهجن بود، نه چند هزار تا سایت مستهجن بود، نه این همه ابزار و ادوات سرگرمی و تفریح و کیف، پیست آبعلی میروند سر میخورند میآیند پایین، اینها هیچکدام نبود آقا. همه سر و کار مردم قرآن بود. صبح تا شبشان قرآن بود. نه فوتبال بود، نه جام جهانی بود، نه مسی بود، نه رونالدو بود، نه آهن بود، نه چدن بود، هیچی نبود. همش قرآن بود. همه در مسجد بودند، صبح تا شب. 5 نوبت هم میآمدند. قرآن بود. نه تفریح، نه امکاناتی، نه ویلای شمالی، نه دوغ آبعلی، هیچی نبود. همش قرآن بود.
یه اتاقک درست کرده بودند ورودی مسجد پیغمبر اکرم (ص). هر که وارد میشد زودتر، اگر میآمد در مسجد سخنرانی اگر نبود، اجتماع نبود، خب در مسجد باز بود، مثل الان که نبود که خدا برکت بدهد نافلهات را بخوانی. مسجد، مسجد درش باز بود 24 ساعته. اتاقک درست کرده بودند، امکانات گذاشته بودند. چرم گذاشته بودند، قلم و دوات گذاشته بودند. اگر کسی زودتر آمد (حالا همزمان هم داشتند کار سوادآموزی کلان میکردند در حکومت پیغمبر (ص)، تمرکز کار پیغمبر (ص) روی سوادآموزی بود، حلقههای وسیع در مسجد شکل میگرفت سواد یاد میدادند که مردم بتوانند قرآن کتابت کنند)، اگر کسی زودتر میآمد، اتاقک درست کرده بودند، اتاقک کتابت میرفت آنجا. قرآن مینوشت که بتوانند چند تا نسخه داشته باشند. در مسجد بگذارند مردم بتوانند از روی قرآن بخوانند. پیغمبر (ص) تشویق کرد هر کسی برای خودش یک قرآن دستی داشته باشد. خودش برای خودش بنویسد که قرآن همراهش باشد. بسیاری از مردم سواد یاد گرفتند. بسیاری از مردم کتابت قرآن یاد گرفتند. خیلیها برای خودشان قرآن شخصی درست کردند. این 10 سال حکومت پیغمبر (ص) تقریباً به این داستان گذشت. بخش عمدهاش این بود. همه مشغولیت مردم به قرآن بود، حفظ میکردند یا داشتند مینوشتند.
فاطمه زهرا (س) در خطبۀ فدکیه عبارتی دارند، نمیدانم این عبارت را یکمی جرئتم نمیشود برایتان بخوانم، البته چند تا عبارتی که باید بخوانم ولی یکیش این است. الان تصویر جا افتاد از دوران مدینه و قرآن، اُنس مردم با قرآن جا افتاد. عزیزان! فاطمه زهرا (س) یه بخشی از خطبۀ فدکیه جمله دارند، این است: «و کتاب الله بین ادهرکم». من نمیگویم حرف من فاطمه را گوش بدهید، من میگویم به قرآن گوش بدهید. قرآن بخوانید، به قرآن عمل کنید. امور ظاهره، حرفهای قرآن روشن است و احکام ظاهره. زهر، معنای زهر طلوع کرده، آشکار. احکام قرآن درخشانه. اعلام زواجره لائحه، اوامره واضحه. «قد خلفتموه وراء ظهورکم». قرآن را با دستتان پرت کردید پشت سرتان. شما ملتی هستید که به قرآن عمل نکردید و هر چوبی که میخورید به خاطر اینکه به قرآن کار نداشتید.
نتیجهاش قصد فدک و کشتن فاطمه زهرا! الان خود مسلمانها، مؤمنین، مذهبیها، هیئتی، رفته به هفته یکبار قرآن (یک زمانی قرآنی هم میخواندیم دیگر). خدا برکت بدهد فضای مجازی، وقت برای ما نداشت در خانه کتابی را در دست بگیریم یا گوشی را در دست بگیریم. اولاً این است که گوشی را در دست بگیریم که همه کارهایمان به این وابسته است. قرآنی هم یه وقتهایی بود مجلس ختم قرآن میخواندند، الان کردند جزء و حزب و. یه زمان جزءخوانی بود در مسجد، مجلس ختم الان دیگر حزبش کردند. یک دو صفحه میآورند مجلس ختم. حیف است! قرآن بخوانید، خوب است. ارکسترهایی که میآورند با نی و دف و اینها آهنگهای غمناک میخوانند. به زبان قرآن، دیگر در مجلس ختم خوانده میشد، میگفتیم آقا قرآن فقط مال مجلس ختم. قرآن بخوانید، خوب بود، کار خوبی بود. بچهتر که بودیم یادمان هست قرآن میگرفتیم بالای سرمان میبوسیدیم. خدا برکت بدهد، الان دیگر سالهاست اصلاً همین هم دیده نمیشود. قرآن کجا بود؟ آنهایی که امت پیغمبر (ص) بودند، پای منبر پیغمبر (ص) بودند، دائم مشغول قرآن بودند، در ضربه در آمدند، یعنی چه؟ یعنی قرآن در قلبشان راه پیدا نکرده بود. قرآن در زندگیشان راه پیدا نکرده بود. فاطمه زهرا (س) فرمود اصل و ریشۀ مشکلاتتان اینجاست. پشت سر این ادعا، ادعای برای ماستمالی نیست! وقتی میگویید مشکلات امروز ما برمیگردد به اینکه قرآن در جامعه ما اصل نیست، ریشهمحور نیست، این برای ماستمالی نیست. نه آقا! اسلام نتیجهاش را نشان داد. اینها چیست؟ بابا همینهاست. قرآن همین است. همین اوضاع اقتصادی، همه مسائل. آن موقع که صدر اسلام بود همه گرم قرآن بودند. فاطمه زهرا (س) فرمود شما از قرآن هیچی نفهمیدید و به قرآن عمل نکردید. الان که دیگر کلاً هیچی. آنقدر هم که عمل کردیم نانش را خوردیم، اثرش را دیدیم، فایده.
چند تا آیه از قرآن میشود الان خواند که اصلاً در زندگیهای ما نیست، اصلاً در زندگیهایمان نیست، کلاً نیست. آیات عجیب و غریب. سورۀ مبارکۀ نور را ببینید چقدر این سوره عجیب است. معارف قرآن را ببینید، چقدر بیگانه است با زندگیهای ما. چقدر این مدل زندگیهای ما غریبه است با قرآن. در بحثهای اعتقادی، در بحثهای سیاسی. خیلی از این گرفتاریهای سیاسی که ما پیدا کردیم به خاطر اینکه بعضی آیات قرآن میخوانیم، بحث این نیست که قبول نداریم! قبول داریم، میخوانیم، در زندگیمان نیست. آن بندگان خدا که مینوشتند، ۲۴ ساعت مردم مدینه آن موقع همش دستشان به قرآن بود یا قرآن در زبانشان بود، یا قرآن سرانگشتانشان بود، یا داشتند میخواندند، مینوشتند، قرآن در زندگی نیست. بله «بالوالدین احسانا» گفتنش ساده است. در زندگی میخواهی بروی میبینی هزار و یک مشکل پیش میآید. بله همه میدانیم نیکی با همسایگان. همه میدانیم آپارتمانهایمان، ببینیم این نیکی با همسایگان که دستور قرآن است. بعد «بالوالدین احسانا» بحث «والجار ذی القربی» را مطرح میکند. همسایه نزدیک! این بخواهد عملی بشود یعنی چه؟ یعنی وقتی که بنده دارم در پارکینگ خانهام استارت میزنم حواسم باید به آیۀ قرآن باشد. قرآن مال اینجاست. نه مال مسجد که بخوانم تازه اگر بخوانم. در مسجد و مجلس ختم. قرآن الان دارد با من حرف میزند. قرآن آیه نازل کرده برای این لحظه که الان که داری گاز میدهی ماشینت را اول صبح میخواهی گرم کنی، همسایۀ طبقۀ اول بدبخت خواب است، ۷ صبح. خوابی که خواب! ماشینم باید روشن بشود بروم کار دارم زندگی دارم. خب باریکلا! مشکل این است که به قرآن عمل نکرد. آن هم که اختلاس میکند یک چیز دیگر میگوید. همه توجیه دارند. شما فکر میکنی مثلاً این مجرمها و مفسدها و اینها را از «مفسد انا مجرم انا اعدام لازم». آن فیلمی که ساخته بودند حالا اسمش را نمیخواهم بیاورم تبلیغ بشود. طرف کیلو کیلو شیشه و کریستال و اینها میفروخت. گرفته بودند اعدامش بکنند میگفت آقا ما کفن گرفتیم متری شش و نیم. دیگر حالا اسم نیاوردم مثلاً. بعد توضیحاتی که میکردیم از بچگی اینجوری بودیم، بدبخت بودیم، آن کارها کردیم که نشود فلان نشود.
هر که جنایتی دارد میکند، هر خرابکاریای دارد میکند، یه توجیهی دارد. راهش این است: آقا من خودم شخصِ بنده. من برگردم به قرآن. من لااقل خودم را که دوست دارم. نتیجه، فایده برای خودم را که میخواهم لااقل به خاطر خودم که شده با قرآن باشم. با قرآن باشم. قرآن در زندگیم باشد. در متن زندگیم باشد. گازی که دارد در پارکینگ خانه میدهد، دودش را پر کرده در و دیوار این پارکینگ سیاه شده از این دود. خوشانصاف نمیکند حالا ماهی یکبار یکی هم بیاورد این در و دیوار را تمیز بکند. راهپلهها را! او دیگر بماند. همین فقط همسایهداریاش را اگر بخواهیم وارد جزئیات و مثال بشویم. کارهایی که اگر با خودمان بکنند پدر طرف را در میآوریم. آنجا خوب هم حقالناس، آیه قرآن اینها را خوب بلدیم. نوبت خودم که بشود بخواهم اجرا کنم در حرف زدن خودم با دیگران.
شما در این خیابانها، پشت فرمان، پشت ماشین. با اینکه گاهی این را تجربه کردم بنده، شما هم شاید تجربه کرده باشید. گاهی از یک مجلس مذهبی، از یک حرم مثلاً فرض کنید پارکینگ حرم امام رضا (علیه السلام). به کرات پیش آمده از پارکینگ حرم امام رضا (علیه السلام) میخواهی بیایی بیرون، سه تا ماشین این پیچیده جلو رفته تو شکمی قفل شده پارکینگ. همه میخواهیم برویم بالا زیارت کنیم، گردن کج کنیم، میگوییم «السلام علیک یا امین الله فی ارضه و حج». سال تحویل باید حرم باشی. بابا امام رضا (ع) الان همین جاست! امام رضا (ع) رسیدن بهشت در همین پیچیدن جلو. آن بیچاره بدبختی که از آن ور سهم اوست حق اوست. بزرگان تهران از پارکینگ حرم میآمدیم بیرون. ماشین آمد از این ور برود جلو، برو! نیامد. میآید راه را میبندد. گرفتاریهای ماست دیگر. باید جامعۀ اسلامی یک جوری باشد که همه به هم تعارف بزنیم: آقا شما بفرما، خواهش میکنم. اینجوری شده که یکم ببینند کُندی و شُلی و آروم و فلان و این حرفها را، هوا خیلی بد است. این جامعه که این شکلی است، این جامعه، جامعۀ اسلامی نیست. این جامعه، جامعۀ قرآنی نیست. این جامعه برکت و رحمت بهش یاری نمیشود. با حلوا حلوا گفتن هم دهن شیرین نمیشود.
حلوا حلوایی میگفتند، یه قرآنی میخواندند، یه قرآنی حفظ بودند. در یک جنگ ۷۰ تا حافظ قرآن کشته شد. در خیابانها دهه ۷۰، قبلترش. حالا ما دهه ۷۰ یادمان میآید، شما که دیگر خیلی بیشتر یادتان میآید. هرجا پارچۀ مشکی بود یه صوت قرآن هم بود. بد بود که قرآن فقط مال مجلس ختم بود، مال پارچۀ مشکی بود. دیگر همان هم نیست! آخه یه قرآنی قبل اذان پخش میشد. اذان هم خیلی نمیآید. کمترینش ها! ما که ظاهربین نباید باشیم که بگوییم آقا الحمدلله صدای اذان میآید، تمام مشکلات مملکت حل شد. زنده باشد قرآن. در متن زندگی باشد. فاطمه زهرا (سلام الله علیها) اینجا میفرماید: «رغبةً عنه تریدون»، ول کردید به چیز دیگر چسبیدید.
شما میدانید این هم برایتان عجیب است. وقتی پیغمبر اکرم (ص) فرمود قلم و دوات بیاورید یه چیزی بنویسم در تاریخ بماند که بعد از من یک سندی باشد در طول تاریخ، همه بفهمند چکار باید بکنند، مسیر کسی گم نشود. آنجا بعضی افراد بودند در مجلس چی گفتند؟ عزیزان خدا پدرتان را بیامرزد، الحمدلله با چه جماعت فرهیختهای گفتگو... برگشت گفت که آقا دارد زبانم لغو، هذیان میگوید. «حسبنا کتاب الله». ما قرآن داریم. بس استمان. حرف قشنگی است. قرآن داریم، بس استمان. همین. آقا اینجا موقع رحلت پیغمبر (ص) بود. پیغمبر از دنیا رفت. رفتند در سقیفۀ بنی ساعده جمع شدند. نه این آقا، نه رفیقاش، نه مردم. یک نفر برنگشت بگوید آقا الان در این مسئله قرآن چی؟ دو ساعت پیش گفتی. آن گفت رهبر بعدی باید از اَوْس باشد. آن یکی گفت باید از خزرج بشود. اَوْس و اَنصار بودند. آمدند گفتند که پیغمبر (ص) از قریش بود، ما مهاجران هم از قریشیم. رهبر بعدی از قریش نباشد. قریشیها بهش رأی نمیدهند. رأی قریش را نداشته باشید، پیغمبر (ص) باهاش هم راهی نمیکند. شکست میخورید. همه دعوا شد. همینها، انتخابات، این حزب و آن حزب. هیچ که هم کار ندارد قرآن چی میگوید. دعوای قدرت. بله قشنگ است. بعد در مجلس چه بسا اول مناظره یکی هم آوردند چند تا آیۀ قرآن هم میخواند. آدم خندهاش میگیرد گاهی. سه ساعت همدیگر را تیکهپاره میکنند. اولش هم قرآن میخوانند تبرک بشود. خیلی خندهدار است واقعاً. با استمداد از خدا بزنیم این رقیبمان را تیکهپاره کنیم. در این مجلس بزنی. همان بداخلاقی که نباید بکنی. همان وعده دروغی که نباید بدهی. خرابش هم کردی، مظلومترش هم کردی، محجورترش هم کردی. مجلس در سقیفه! بگوید آقا مگر نگفتی «حسبنا کتاب الله»؟
معرفی کرده. فاطمه زهرا (سلام الله علیها) فرمود اگر فقط به قرآن فکر میکردید، به قرآن توجه میکردید، به قرآن گوش میدادید (وصیت پیغمبر هم حتی!). نمیگوید یه بار حرف از غدیر هم نزده. یک بار از غدیر نگفته. خیلی عجیب است. چند هزار نفر بیعت کردیم چند روز پیش با علی (علیه السلام). یک کلمه از غدیر هم نمیگوید. فقط میگوید قرآن. چهار الی پنج بار در این خطبه حضرت میفرمایند که به قرآن عمل نکردید، به قرآن اعتنا نکردید، حرف قرآن را گوش ندادید، قرآن را پشت گوش انداختید. ریشۀ مشکلات اینجاست. بله ادعا داریم قرآن همه مشکلات را حل میکند. قرآن همه مسائل را حل میکند. الی ما شاء الله. مشاور میآید. پسر قاری قرآن، حافظ قرآن. خانم محصل قرآنی، رشتۀ قرآنی. هزار و یک مشکل در این زندگی. در ابتدائیات اخلاقی که آدم بیدین هم گاهی اینها را رعایت میکند. بله پیغمبرش هم قبول دارد، خدایش هم قبول دارد. شب قدر بیا ببین قرآن را سر گرفته، چه نالهای میزند. سه ساعته رفته مجلس احیای قرآن. به خانومه خبر نداره کجا دارم میروم. هی خانمه زنگ میزند این رد میدهد. آخر فلان فلان شده، میآید دیگر. این مرگ! اینقدر زنگ میزنی؟ «بک یا الله». با قرآن و شب قدر و خدا و بهش قطع شد. دیسکانِکت شدی. نمیخواهم اینها را تحقیر بکنم خدای نکردهها. بعضیها میخواهند آن ور ببرند بالا این ور را خُرد میکنند. نه! قرائت قرآن، ختم قرآن، هرچه لفظ قرآن مشکلی حل نمیکند. قرآنی که فهم، قرآنِ عمل به عمل به قرآن. آنقدر به راحتی اهل بیتی که قرآن فرمود بابا این پیغمبر از شما اجر نمیخواهد این همه زحمت کشیده: «ما اسئلکم علیهِ مِن اَجْرٍ اِلّا المَوَدَّةَ فِی الْقُرْبیٰ». این همه زحمت، یه تشکر. اگر اجری هم بخواهم از شما بگیرم چیزی میگیرم که خیرش به خودتان برسد. همین هم که گفتم برای خودم نگفتم، برای اینکه این چراغی که روشن شده بعد از من خاموش نشود. راه، خانواده من. احترام بگذارید، تزئین بکنید یا نکنید، کارش را کرده، از دنیا هم رفته، فایدهاش به خودت میرسد. از باب دلسوزی برای تو دارم میگویم: «مودت فی القربی». این همه این قرآن آیۀ تطهیر آمد، آیۀ مباهله آمد، «مودت فی القربی». فرمود این همه تأکید به ارتباط با اهل بیت، احترام با اهل بیت، عشق به اهل.
یه جملهای را ما بین پرانتز عرض میکنم. این خودش روضه است. یه گریز است. بعد برمیگردم ادامه این روضهای که میخواهم بخوانم عرض میکنم. این روضه، روضهای است که وقتش یعنی وقت رخدادنش امروز صبح بود. امروز صبح که از تشییع پیکر فاطمه زهرا (س) فارغ شدم. ۷ نفر بودند در تشییع فاطمه. من را به وصیت خود حضرت زهرا (س) که اسم اینها را فرمود بی بی. دو، یکی از اینها مقداد بود رضوان الله علیه. این نقل در برخی از منابع، اینکه عرض میکنم خدمتتان، در کتاب «موسوعه الکبری فاطمه الزهرا» جلد ۱۵ صفحه ۲۴۹ اینی که تقدیمتان میکنم آنجا ذکر شده و آمده است. میگوید: «فلما طلع صبح...» آفتاب که طلوع کرد. خوب خیلی حرکت سنگینی بود برای حاکمیت که فاطمه زهرا (س) بدون نماز خواندن از طرف حاکمیت دفن بشود. مخفیانه، بیسروصدا. اعتراض خیلی بزرگی بود. تحریفش کرد، نه! کتمانش کرد. خیلی اتفاق بزرگی بود. خیلی شکست بزرگی میشد برای دستگاه حاکم.
صبح آمدند. خوب خبر داشتند فاطمه زهرا (س) از دنیا رفته، ولی فکر میکردند طبق قاعده امیرالمومنین (ع) فردا صبح الطلوع مردم جمع میشوند، روال تشییع پیکر انجام میشود. صبح آمدند: «اقبل الناس الی بیت فاطمة». مردم جمع شدند پشت در خانه فاطمه زهرا (س). اول صبح نماز بخوانند بر پیکر فاطمه (س). مثل امروز. «ورأی المقداد ابابکر». مقداد خلیفه اول را دید. «فقال له مقداد و ابوبکر». گفت: «نحن دفناها البارحه». دیشب فاطمه را دفن کردیم. «فقال عمر لابی بکر» آن نفر دوم به نفر اول گفت: «الم اقل لک انهم یفعلون کذالک»؟ بهت نگفتم نگذار اینها خودشان دفن کنند؟ خودشان میبرند مخفیانه دفن میکنند. مقداد گفت: «ان فاطمه اوصت بذلک انکم لا تصلون». گفت نه! فکر نکنید این یک شگرد سیاسی و بازی سیاسی بود که علی (علیه السلام) انجام داد. این وصیت فاطمه بود.
مقداد رو کرد به آن نفر دوم. فاطمه بود! فاطمه وصیت کرد شبانه دفن بشود و هیچ کس در نماز حاضر نباشد. از اینجایش عرض روضه بنده است: «و ضَرَبَ علی رأس مقداد و وجهه» آن شخص، نفر دوم، دستش را بلند کرد و با ضربه محکم کوبید به سر و صورت مقداد. «ضرباً عنیفاً». ضربه بسیار محکمی بود. «حتی اعیا من کثرت» آنقدر این ضربه سنگین بود که مقداد افتاد روی زمین، نتوانست بلند شود. مرد بود، مرد جنگی بود. «و خلّص الحاضرون المقداد من یده». مردم جمع شدند مقداد را از چنگ آن نفر دوم بیرون کشیدند. اینجا مقداد یه جملهای گفت. این سهم روضۀ بنده و شما امشب باهاش اشک بریزید: «رسول الله گفت دختر پیغمبرمان شماها همین طور کشتین». این ضربۀ سیلی که خورد انگار تازه زخمی است. سیری که بهش زدند چطور بوده؟ از چه جنسی بوده؟ گفت: «دختر رسول الله در حالی از دنیا رفت و دَمٌ یَنْزِفُ مِن جنبها». خون از پهلویش میآمد. حاضر بود در تشییع فاطمه (س). فهمید که امیرالمؤمنین (ع) غسل داده، کفن کرده، ولی به سبب ضربت سیف و صوت، ضربتها «انت فاطمه» در حالی از دنیا رفت از پهلویش خون میآمد، به خاطر ضربه شمشیر و تازیانه که تو زدی. مقداد! ضربهای که تو به او زدی این باعث شد فاطمه زهرا دختر پیغمبر از دنیا برود.
روضهام را تمام کنم اینجا. حاضرینی بودند در روز روشن جلوی چشمشان آن شخص دست بلند کرد روی مقداد. گفتند: «خلّص الحاضرون المقداد» اینها آمدند مقداد را از معرکه درآوردند. زیر دست و بالش را گرفتند، بلندش کردند. جان به قربان دختر رسول الله (ص) با آن وضع بیماری، با آن بدن نحیف، با آن مشکلات جسمی، در کوچه خلوت تک و تنها. امام مجتبی (ع) دست مادر. نمیدانم واقعاً این جمله نقل شده یا زبان حال بوده است که: «فاطمه ایام القلب الیوم».
خدایا در فرج آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تعجیل بفرما. قلب نازنینش از ما راضی بفرما. عمر ما را نوکری حضرتش قرار بده. نسل ما را نوکران حضرتش قرار بده. اموات علما، شهدا، فقها، امام راحل، را سر سفره با برکت فاطمه زهرا (س) مهمان بفرما. شب اول قبر فاطمه زهرا (س) به فریادمان برسان. بیماران اسلام را به آبروی فاطمه زهرا (س) شفای عاجل و عنایت بفرما. شر ظالمین به خودشان برگردد. دشمنان دین، قرآن، انقلاب، ولایت، اگر قابل هدایت نیستند نابود بفرما. رهبر عزیز انقلاب را حفظ و عنایت بفرما. در دنیا زیارت، در آخرت شفاعت اهل بیت (علیهم السلام) را نصیب ما بفرما. هرچه گفتیم و صلاح ما بود، هرچه نگفتیم و صلاح ما میدانی برای ما رقم بزن.
در حال بارگذاری نظرات...