مروری تاریخی بر قضیه فدک
زاویه بحث ؛ جنگ نرم و رسانه ای
هک کردن ذهن مخاطب در عملیات رسانه ای
ارائه الگوی ضد هک جامعه، توسط حضرت زهرا سلام الله علیها
برای ذهن هک شده چه اتفاقی می افتد؟
اصل محاسبه و برآورد نفع و ضرر
مسابقه مافیا، حکایتی از زندگی ما
کنترل افکار به سمت منفعت ها
محور تمامی عملیات های روانی چیست؟
مناظره امام حسن مجتبی با نمایندگان معاویه
امام علی علیه السلام، جان پیغمبر است
تفاوت فضای ایتا و توییتر
سیاست نقطه زنی حضرت زهرا سلام الله علیها
لزوم ارتقای سطح انتقادات
کیفیت تحلیل و پردازش حوادث
کارکرد لیبل گذاری پیامبر
معیار حضور در صدا و سیما چیست؟
قدرت رسانه برای حذف شاهدین حضرت زهرا
یلدای فاطمی
روضه حضرت زهرا سلام الله علیها
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسمالله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین. مصطفی اللهم صل علی محمد و آل محمد.
امشب توقع نمیرفت که تشریف بیاورند. در محاسبه نبود که خیلی از عزیزان تشریف بیاورند، ولی بههرحال، تعدادی از عزیزان قدمرنجه فرمودند و مجلس بیبی دوعالم را گرم نگهداشتند. این شب یلدا، بلندترین شب سال، به گفتگو درباره بلندترین مصیبت تاریخ، به امید اینکه انشاءالله در سختترین شب زندگیمان که شب اول قبرمان باشد، بیبی دوعالم... . گفتگوی امشب از جهاتی منحصربهفرد است. بههرحال، مجالس خصوصی، باب گفتگوهای خصوصی. همیشه پروازم از شلوغ شدن جلسات و یکی از انتقاداتی هم که معمولاً هست، این است که چرا جلسات اطلاعرسانی نمیشود، چرا خبر داده نمیشود؟ دلایل مختلفی دارد. یکیش این است که خیر و برکتی هست که در جلسات خلوتتر و خصوصیتر ظاهر میشود. یعنی برای خود بنده ظاهر میشود. یک جلسه شلوغتر میشود، میبینم حال خود بنده و حال جلسه و اینها همه متفاوت است. و یک مشتریهای خاصی و یک فضای خاصی را میطلبد. بعضی صحبتها یک فضای خصوصیتری، محمل یک سری بحثهای جدیتر.
حالا امشب و فردا شب مطالبی را بنا داریم انشاءالله محضر عزیزان مطرح بکنیم که بحث مهمی است. ما خطبه فدکیه حضرت زهرا سلامالله علیها را در جلساتی که حالا یک بخشش اینجاست و بخشش جلسات دیگریست که شبهای آینده جاهای دیگری در شهرهای دیگر خواهیم داشت، زوایای مختلفی از بحث و مطالب مختلفی از بحث و جاهای مختلفی مطرح... همه مباحث پیرامون خطبه فدکیه حضرت زهرا سلامالله علیهاست. این دو جلسه از جهتی لب تمام جلساتی است که چه قبلاً چه بعداً مطرح شده و میشود. اصلش بحث امشب و فردا شب است که یک مرور تاریخی به قضیه فدک سریع داشته باشیم که بعد حالا بتوانیم قضیه خطبه فدکیه و این مطالب را عمیقتر تحلیل بکنیم.
البته زاویه دید ما، برش ما این بحث، زاویه دید به تعبیری جنگ نرمی و رسانهای است. یعنی از زاویه این درگیری رسانهای میخواهیم سیر تاریخی و تحلیل تاریخی داشته باشیم. بههرحال مباحث تاریخی را یک حدیشو شنیدیم، خیلیهایش را نشنیدیم که اینها واقعاً مایهحسرت و تأسف است. مطالب تاریخی که باید جزو واضحات باشد برای ما که هر شیعهای و هر مسلمانی انقدر این را شنیده که وقتی دیگر میخواهد دوباره مطرح بشود، بگوید آقا دیگر... . ولی امشب و فردا شب مطالبی عرض میشود که ابتدائیات و الفبای فرهنگ تشیع است و حتماً برای اولینبار خواهید شنید و بسیار این مطالب غریب است.
شیعه روی کاکل مبارک حضرت صدیقه طاهره میچرخد. یعنی زندهبودن حیات شیعه به صدیقه طاهره است. به زهرای مرضیه. همه این دم و دستگاه، همه تشیعی که ما داریم، همه این چیزهایی که من و شما داریم، این مهری که رویش نماز میخوانیم، این قبلهای که میدانیم کدامور است، این نماز جماعتمان، این انگشتری که دست شماست، محاسنی که آقایان دارند، این چادری که خانمها دارند، این عمامهای که بنده دارم، همه اینها... اینها ادعا نیست، در جلسات دیگری "فاطمه" اول این را عرض کردیم و اثبات کردیم. همه اینها به برکت فاطمه زهراست. همینها از فاطمه زهراست. همه اسلام از فاطمه زهراست. همه تشیع از فاطمه زهراست. و کاری که او کرد، جهاد اعظم را فاطمه زهرا سلامالله علیها انجام داد. ولی خوب در نهایت غربت و گمنامی متاسفانه جای تحلیل دارد. باید رویش کار بشود.
اول یک نکتهای را بهعنوان مقدمه عرض بکنم و وارد بحث بشویم. خیلی سریع امیدوارم که امشب بتوانم حجم زیادی از مطالبی را که بناست عرض بکنم را عرض بکنم. جلسه بعد بتوانم باز حجم دیگری از مطالب را عرض بکنم، چون مطلب زیاد است. خوف این را دارم که خیلی از مطالب مطرح نشود.
نکته اولی که میخواهم عرض بکنم این است که ما در فضای رسانهای به تعبیر دیشب، به نحوی این تعبیر اشاره شد. الان (این کلمه را تغییر میدهند) به «هک کردن ذهن مخاطب» میگویند. که رسانه و عملیات رسانهای کارش این است که ذهن مخاطب را هک میکند. گوشی شما هک میشود. همانطور که حساب بانکی شما هک میشود. چقدر پیام این اینموقت این چند سال را خواندید که آقا اگر پیامکی آمد، آدرس اینترنتی داشت، تماس گرفتند و گفتند مثلاً بیا پای عابر بانک فلان چیز را چک کن، نه؟ چقدر پیامکهای مختلفی درمورد اینکه آقا شگردهای مختلف هک کردن را با پیامکها آموزش میدادم. هیچکسی هم ناراحت نمیشد. هیچکسی هم بهش بر نمیخورد. همه خوشحال میشوند. همه استقبال میکنند که بهشان خبر دادند که حساب بانکی من این شکلی هک میشود. گوشیم این شکلی هک میشود.
حالا اگر یک نفر بیاید بگوید آقا قلبت این شکلی هک میشود، ذهنت این شکلی هک میشود، چند نفر قبول میکنند؟ چند نفر میپذیرند؟ چند نفر گارد نمیگیرند؟ حساب بانکیش را میفهمد هک میشود، ذهنش را نمیفهمد. فرمولهایی که باهاش حساب بانکیش هک میشود، وقتی بهش میگویند، تصدیق میکند، قبول میکند. فرمولهایی که باهاش قلبش هک میشود، ذهنش هک میشود، قبول نمیکند. و قرآن تاکید دارد و خصوصاً فاطمه زهرا سلامالله علیها در خطبه فدکیه تاکید دارد روی اینکه این مردم هک شدهاند.
اگر بگویم سیر تاریخی این قضیه و مطالب را، همهتان تصدیق بکنید که هک شدهاند. بد هک شدهاند. و این داستان هر روز ماست و این قضیه هر روزه قضیهای تاریخی دعوایی نیست که ایشان گفت آقا زمین را بدهید، آنها هم گفتند نمیدهیم و بعد دعوا شد و بعد داستان شد و تمام شد رفت. نه آقا! این یک مدل است. یک الگو دارد ارائه میدهد از اینکه یک جامعه چه شکلی هک میشود و و یک استاد و یک کار عملیات ضد هکر و آنتیهک... این وقتی میخواهد بیاید این هک را بشکند، با او همراهی و همکاری نمیکنند و این جامعه در این هک میماند و واسطه هک شدن بدبخت میشود.
اگر حساب بانکیش را هک بکنند، چندمیلیون پولش… گوشیاش را هک بکنند، یک مقدار آبرویش میرود. پیج اینستاگرامش را اگر هک بکنند، یک مقدار اطلاعات شخصیش افشا میشود. همه سرمایههایش را خودش با دست خودش تحویل میدهد. امکانات، داراییاش، نسلش، ملتش، میهنش، مملکتش، ناموسش را با دست خودش تحویل میدهد و افتخار میکند. بخش اصلی کار و این قضیه امروز و دیروز هم نیست. این از اول تاریخ بوده. الان قضیه روشنتر است. مخصوصاً در این قضایایی که این چند وقت داشتیم، محسوستر و ملموستر مطالبه عمومی و این دغدغه عمومی شکل گرفته برای اینکه بشناسد این فضا را. این دارد زخمهایش را میبیند. دارد در خونش احساس میکند اثراتش را. محسوس میبیند که بچهای که راهیان نور میرفته، دیوار اتاقش پر از عکس شهدا بوده. به خود ما گفتند که پسر نماز نمیخواند، به اهلبیت توهین میکند. کسی که قفسههای کتابخانهاش پر از عکس شهدا و کتابهای شهدا.
برخی از این مسائلی که حالا توی فضای مجازی «هیئتی بود، چطور بود، فلان بود، تو این دو سه سال اخیر فلان قاتل شد» قضایای خیلی واضحی است. جلوی چشممان واقع شده. داریم میبینیم این فرایند را. یکسری به تکتک اتاق همیشه تاریخ بوده. این قضیه خیلی رایج است. همیشه است. مال همه است. مال همهمان است. و فرمول دارد. هم عملیات هکش فرمول دارد، هم عملیات آنتیهک فرمول دارد. بد بشناسیم اونی که میخواهد یک جامعه را هک بکند، چهکار میکند و چهکار باید کرد که هک نشوی و چهکار باید بکنی که بقیه را از این هک نجات… .
حضرت زهرا سلامالله علیها و خطبه فدکیه واکاوی بکنیم چه کار کرد که هک کردند؟ فاطمه زهرا چه کار و پلهپله اهلبیت همه تلاششان، همه معصومین همین بوده، از شگردهای مختلف استفاده میکرد. وقتی هک میشود چه اتفاقی میافتد؟ ذهن وقتی هک میشود، خیلی سریع این نکته را عرض میکنم، وارد بحث بشویم.
انسان فطرتاً علاقه دارد به کسی که او را مفید میداند. دقت بکنید این چند کلمه را. دقت بکنید که اگر بنده احساس کردم کسی برای من فایدهای دارد و نفعی دارد و کسی چیزی... ناخودآگاه بهش علاقهمند میشوم. اگر احساس کردم کسی چیزی برای من ضرر دارد، ناخودآگاه ازش نفرت پیدا میکنم. دور میشود دیگر. حالا این یک معجون است. یک رنگینکمانی، طیفهای مختلف در شدت و ضعف. اگر احساس بکنم یک چیزی مرکز نفع است یا یک چیزی مرکز ضرر است، میشود مرکز نفرَت. در دوگانهها قرار میگیرند. یک چیزی فایدهاش از یک چیزی بیشتر است؛ خب طبعاً به او بیشتر علاقهمند میشوم به آن یکی کمتر. یک چیزی مزاحم برای فایده است، ازش بدم میآید. دو تا چیز ضرر است ولی یکی ضررش بیشتر است؛ از اونی که ضررش بیشتر است بیشتر بدم میآید. اینها را داشته باشید. این جملات ساده، همین چهار پنج کلمه. اگر همین چهار پنج کلمه را بخواهم باز بکنم، میشود سیصد جلسه سخنرانی لااقل.
مصادیق میخواهم تطبیق بدهم. همه داستان همینهاست. همه کنشهای ما، همه علاقهمندیهای ما، همه حرکتهای ما، همه عقبنشینیهای ما، همهاش یک جایی یک کسی را حمایت میکنیم، کاور میکنیم. یک جایی کسی را رها میکنیم. مسابقه مافیا یک چیز عجیبغریبی است. یعنی خیلی جای تحلیل دارد. با همه پلشتی که تویش است رسالتی که مسابقه نهفته است... این میبیند که حمایت از این یکی مافیا آسیب دارد، یارفرروش میکند. دست گذاشته است، حرفش خریدار دارد. از این کوتاه نمیآید. میزند. همهاش این برآوردهاست. برآورد نفع و ضرر.
الان این را بگویم فایده دارد. آن را بگویم ضرر دارد. میخواهد هک کند ذهن بقیه را. میخواهد منافعش را تامین کند ولی تامین منافعش وابسته به این است که بقیه باید قانع بشوند نسبت به… قانع بشوند اینی که مضر است با دست اینها حذف بشود. اینی که مفید است برای من، با دست اینها بماند. برای من مفید است، برای اینها مضر است. من نباید بگذارم اینها بفهمند که این مضر است. باید بپوشانم. یک چیزی هم اگر لو رفت رویم، از ضرر این، از آسیب این باید توجیه کنم، باید بپوشانم، باید ماستمالی کنم. یک توهمی پیش آمد که این یک فایدهای دارد. یک نفعی دارد. یک روزنهای پیدا شد. یک چیزی را تلقی کردند که این فایده دارد. باید این را برجسته کنم. باید رویش متمرکز بشوم و زوم کنم. همه اینها روانی است. همه نوع مهندسی اجتماعی. این مسابقه مافیا حکایت از زندگی ماست.
صبح تا شب همین است. شما مغازه وقتی هستید، مغازه دارید، کاسبید. مشتری وقتی میآید چهکار میکنید؟ عملیات روانی انجام میدهید. میخواهید قانعش کنید که باید بخرد. اگر به رقیب شما که جنس ارزانتر همین را دارد و ارزانتر میدهد، سودش را کمتر کرده و دارد ارزانتر میدهد... اگر او بخواهد متمایل بشود به رقیب شما، باید قانعش کنی که این برایش ضرر دارد. چون تعویضروغنی هم که میروید همین است. سلمانی هم که میروید همین است. دکتر هم که میروید همین است. آرایشگاه که همان سلمانی بود. همه زندگی همین است. همه دنبال اقناع همدیگرند. برای اینکه نفع و ضرر ما وابسته به حرکت دیگران است.
نفع و ضرر شخصی. یک وقت میشود نفع و ضرر اجتماعی. یک وقت انگیزههای ما انگیزههای مادی است. یک وقت انگیزههای ما انگیزههای معنوی است. این ولی خدا، امیرالمؤمنین، فاطمه زهرا، امام حسن، امام حسین، اینها انگیزههایشان انگیزههای معنوی است. دغدغههایشان دغدغههای مقدس است. انگیزه مادی نیست. صدام، موسولینی و بوش و بلر و نتانیاهو و دیگران، انگیزههایشان انگیزههای مادی است. همه میخواهند فکرها را جهت بدهند. همه میخواهند افکار را کنترل کنند. افکار را هدایت کنند.
پیغمبر اکرم یک درکی از منفعت دارد. دشمنان او یک درک دیگر از منفعت دارند. او دنبال منفعت شخصی خودش نیست. خسّهتان میکند، حوصلهتان سر میرود. شب یلدایی تو یک دست انار و گلبند داشته باشیم. توی یک از تخمهپای تلویزیون. بلندترین شب خدا، آفریده برای اینکه بهتر و بیشتر تلفش کنیم. یک دقیقه بیشتر وقت داریم که وقت تلف کنیم. حیف نیست نشستیم اینجا داریم از این حرفا... .
پیامبر اکرم منفعت همه را نگاه میکند. با انگیزه معنوی. حریص به هدایت مردم، چون میدانید که در ضررت نهی چیست. دل میسوزاند که تو را و من را حالی کند که آقا این نفع تو این است. بفهم. ضرر دارد برایم. بفهم. ولی من به خودم نگاه میکنم، میبینم من دست و پا زدنم معمولاً برای چیست؟ برای منفعت شخصی خودم است. کی زور میزنم یکی را قانع کنم؟ کجاها زور میزنم؟ برای چی زور میزنم؟ وقتی که من از من در خطر است. یک ضرری دارد به من میرسد. با خودم مقایسه میکنم، میگویم چه خبر است یا رسول الله؟ چقدر دست و پا میزنی! نکند منافعت به خطر افتاده! دلیلی ندارد آدم انقدر سروصدا کند. یک بار گفتی بهشت برای این، بهشت اجباری برای و زندگی این بندگان خدا که حیوانات دوپا هستند. غیر از این نمیخواهند در این عالم. در کوچه برقصند و یک بوسهای رو... بهشت اجباری میشود دیگر. آدم با این غرایز و شهوت زندگی میکند دیگر. منفعت جز اینها نیست.
یک شک اصرار ندارد. انقدر غذایت را بخور. اصلاً لزوم هم نمیبینم بهت بگویم. هیچوقت گوسفندها همدیگر را سفارش نمیکنند به اینکه علفت را بخور. گرسنه است، مراقبت بشود این علف او را برندارد. یک قانونی، نظمی، حاکمیتی، پلیس. کارکرد پلیس این است: مراقب باش علف من را نخورد. مسخره است. و چقدر دروغ است. دروغ بودنش یک بحث دیگر است.
مرکز همه اینها نفع و ضرر. همه این عملیاتهای روانی، این جنگ شناختی، این جنگ ادراکی، همه چیز. هرچه جنگ نرم، هرچه میخواهید اسمش را بگذارید. همین را روی این محور میچرخد.
ولی خدا روی منافع حقیقی همه کار میکند. دشمن خدا روی منافع توهمی خودش. فقط منافع خودش است. آن هم ای کاش منفعت واقعیش بود. ریاستش تامین شود و علفش تامین شود و حرمسرا باشد و اسم و رسمی در کند. بعد چون نوع مردم فعالیتهایشان بر محور همان درک منِ فردی در ضرر شخصی است. خیلی قشنگ میچسبد به فاطمه زهرا که فدکشو را آمده بگیرد. دنبال پولش است. نگران است که الان حکومت را از دستش میگیرند. از نان خوردن میافتند اینها.
یک قضیه دیشب در روضه عرض کردم. اصلاحش بکنم و تکمیلش بکنم. دیشب عرض کردم اصل قضیه این است، آن گفتگوی آن هیئتی که آمده بودند، آن هیئت دیپلماتیک نبود. دوباره مراجعه کردم. بالاخره آدم گاهی به حافظه تکیه میکند، بعد از سالها بعضی مطالب در ذهن آدم عوض میشود. یک مراجعه دوباره امروز کردم که این قضیه چون دقیقش همین بود یا خدای ناکرده اشتباه نشده باشد. دیدم که نه، قضیه خیلی بالاتر از این بود. آن هیئت دیپلماتیک نبودند. یک گروهی بودند که اصلاً به دستور معاویه رفتند برای مناظره با امام حسن. و خود معاویه هم در آن جلسه بود و گفتند هیچ روزی در تاریخ اسلام همچین مناظرهای شکل نگرفت که اینها جمعی ریختند سر امام حسن مجتبی و حضرت یکییکی جواب اینها را دادند. نفر اول، تو پنج تا حرف زدی، این پنج تا. نفر دوم، نفر سوم، نفر... با خاک یکسان کرد. و مجلس... میگویند که اصلاً معاویه انگار حجر کرده بودند در حلقش. همینطور خفهخون گرفته بود و نگاه ... تعبیر حضرت بنده وقتی مراجعه کردم که عین عبارات حضرت خیلی عبارات وخیمتری بود. این جایش جالب بود که حالا از بحث دیشب، تکمیل بحث دیشب، مغیره چند تا اشکال کرد. یکیش این بود. چند تا تهمت زد. اینها هر کدام یک چیزهایی گفتند. خیلی قشنگ شما فضای تلگرامی زمان امام حسن مجتبی را در دستتان بوده. در گروهها چه شکلی بحث میکردند و جواب میدادند. این مناظره را بخوانید. در اینترنت که بزنی، میآید. متنش را کامل دستهبندی شده گذاشتهام.
یکی از حرفهایی که زد به امام حسن، مغیره هم گفت، میدانی چی بود؟ چقدر احمقانه است ولی با کار رسانهای حرف را جا انداخته بودند. گفت: حسن ابن علی چی میگویی؟ تو حرف بزنی؟ تو بابات کسی است، شما را به خدا این جمله را چه شکلی به شما بگویم؟ به امام حسن گفت: «تو بابات کسی است که نقشه قتل رسول الله را داشت که جای پیغمبر بنشیند.» بعد تو آمدی بنیهاشم؟ پیغمبر خوابیده بود، پیغمبر حفظ بشود. ببین چهکار میکند این رسانه کوفتی لامصب. توییتر نداشتند. توییتر داشتند چهکار میکردند؟ اینستا نداشتند لامصبا. ایران اینترنشنال، که البته آنها اجداد همینها هستند دیگر. بالاخره آنها بزرگترهایشان بودند. ادامه آنها الان دارند تامین میکنند.
اولیها بودند. اینها خلیفههای آخریا گفته بود. بعد گفته بودند احکامی. بالاخره محدودیتهایی دارند چهار تا بیشتر. یکیشان یک کارهایی کرده بود و اینها یک جورایی درست کرده بود که بشود پنجمی و اینها. بعد بهش گفته بودند که آقا اینکه نمیشود که. آخه آن بزرگوار نفر دوم حرام کرده این کارها را. گفت خب آن نفر، امتدادی بزرگترهایشان، اولیهایشان یک کم امکانات داشتند. یک کم بالاخره سواد داشتند. تریبون داشتند. زحمت کشیدند. الان ایران اینترنشنال اینها ادامه همان بزرگ فعالیتهایشان را دارند.
آمده به امام حسن مجتبی میگوید که تو بابات نقشه قتل رسول الله را داشت. امیرالمؤمنین چطور؟ بگویم؟ "کسی که باب علم رسولالله است." او "مدینه الحکمه و علی بابها." قرآن فرموده "انفسنا." قرآن گفته "جان پیغمبر" ... هر آیهای... در قرآن دست گذاشتند. آن قدر قشنگ میشود قضیه را وارونه کرد که بیایند یک ارازل جمع بشوند در همچین جلسهای به امام حسن مجتبی همچین حرفی بزنند. ببین کار خودشان هم دیگر قفل است. واقعاً دیگر. واقعاً دیگر تا یک جایی کشش دارد.
آقای خامنهای مثلاً نقشه قتل امام خمینی را داشت که باید رهبر بشود. خدایی من در خودم این همه وقاحت نمیبینم که بخواهم این را سطحی... . امیرالمؤمنین نقشه قتل پیغمبر داشته و میچسبد. این حرفها میگیرد. چرا؟ میگوید تو جای علی بودی، دوست داشتی دیگر. درکی ندارد از ولی خدا. درکی ندارد از آن ادراک او. فاطمه زهرا خودش را به کشتن بدهد که مثلاً ما گمراه نشویم. گمراه نشود. خب به درک مقامی، قدرتی، ثروتی، یک چیزی... نمیشود. غیر از این همه داستان روی همین تکه است عزیزم. و قانع کردن مخاطب عامی که میخواهد تصدیق بکند حرفت را ولی ادراکش به همین است: منفعت و ضرر. در همین؛ کار سخت اینجاست که بهش میگویند "جهاد تبیین".
این پستکشیهایی که میکنند توی... بعد یکی هم میس تولید میکند، بدبخت با چه بدبختی! بقیه به اسم خودش میزند. بنده واقعاً اعصابم خورد میشود این بعضی از این کانالهای مذهبی حزباللهی را میبینم. حالا ایتا که الحمدالله مثل پایگاه بسیج شهرک محلاتی تهران. هشتگهایی که ترند شده را میبینی، احساس میکنی الان دیگر امام زمان در راه است. یک ساعت دیگر میرسد، همه آماده. اصلاً یک وضعی. توییتر که میروی، احساس میکنی که محمدرضا پهلوی در راه است. رضا پهلوی نیم ساعت دیگر میرسد. قشنگ دو تا مملکت جداست. مختلف ما زندگی میکنیم. آنها که در توییتر زندگی میکنند، یک ایران دیگری دارند کلاً. ایران دیگر است. یک مملکت دیگر. فروشگاه اینجا روسریاش را برداشته، مزدور شناسایی شد. جفتش هم غیرواقعی است. یعنی ویژگی جفتش هم این است که غیرواقعی است.
اعصابم خورد میشود، میبینم چقدر سطح این دعوا و درگیری تنزل یافته است. چقدر دعوا آمده است توی مسائل پوچ، فرعی، الکی. حتی حزباللهی خوب، مؤمن، دغدغهمند و سطح فعالیتها. خشاب تیر بهت دادند. تکتیرانداز، رصد کنی. پنج تا فرمانده اینجا. لااقل دو تایشان را بزنیم. میگذاری روی تیربار. اولین گربهای که رد میشود، تمام خشاب را روی گربه خالی. بعد میآید بیرون. یک فوت میکند سر تفنگ را. "جهاد تبیین." دیدید بعضیهایش که رسماً سوخته. یعنی اصلاً پاس گل مقابل سلبریتیهایش. مثلاً آورده وسط اینها یک کنش بکنند. اکو پیدا بشود در جامعه. ترویج بشود. تکثیر بشود.
بزرگوار، این فلان سوخته را هم ببینید باز استوری چی گذاشته؟ فلان سوخته باید بایکوت بشود. کلمه آخوند عاقل معرفی کند. هشت تا سلبریتی، سلبریتی هم دارد خاطرات خوبی دارد. این بازیگر، کمکم حالت آدم عوض میشود. پنج تا، ده تا، بیست تا. وقتی میشنود این ناخودآگاه واکنش نشان میدهد. خدا برکت بدهد به کار ناواضح. همه تمرکزش را گذاشته، کانال زده، فعالیت فرهنگی منتشر کنیم. نقطهزنی. کار فاطمه زهرا. دست گذاشته اند روی فدک. یک کلمه نیامد بگوید آقا این را گفتی، آن کار را کردی. یک کلمه در خطبه فدکیه حرف از سیلی، آسیبهایی که به او زدند، یک کلمه نیست. خیلی عجیب است. میدانی فاطمه زهرا اصل دعوا را روی آن نقطهای که ما فرعی یا شیعه… . الکی پس کله اونی یکی، بعد این برگشت جواب بده. بزنه تو گوشش. گفت: «صبر کن گفتگو کنیم.» صدایی که بلند شد، صدای کف دست من بود یا پس کله تو؟ راست میگوید واقعاً. صدای چی بود؟ کارشناس کف دست بلند بود. چه جالب!
رهبر انقلاب فراموش بشود این سیستم مشنگ رسانهای ما، مخصوصاً مخصوصاً صدا و سیما. نسبتاً خوبند انقدر سطح انتقادات پایین. چیپ. مسائل حاشیهای، فرعی. وقت داشته باشید بررسی کنید صدا مال کف دست بود یا پس کله، بالاخره. ولی الان این یکی زد و این یکی بخوره. شاهچراغ این جوری پیش آمده. رسماً داعش آمده وسط. قاتل. الان قاتل. من کشتم. خب به خدا من کشتم. پاس گلی که خدا داده این وسط. تولید سیگنال و پارازیت. بعد همه امکانات و فرصتهای تو برایت میشود ضد فرصت. دو تا این جوری انداختند. نخورید جنگ فضای صدا و سیما.
یک سری آدمهای خوب و دغدغهمند تازه که اینها خیلی کمند. خیلی کم انگیزه دارم. بیایند یک برنامه خوبی بسازند که حالا مثلاً چند نفر هم ببینند. به هر حال برنامههای خوب بسازیم دیگر. بالاخره ما وظیفه مردم خوب بسازیم. خب بالاخره روزیمان هم خدا در این کار قرار داده دیگر. درآمد هم دارد. پول هم نیست. خیلی دیگر انگار توفیق نیست. متاسفانه خیلی کار هم بکنیم. عملیات... . مگر کسی این جوری میآید شب جنگ. بیتاب بیقرار با خودکشی. نه. این جوری ناواضح. گفتند دیگر. حرف اینجا زیاد است. بگذریم.
ببینید، یکی از ابعاد این قضیه کودکی که توی این حادثه کشته شده، کودک کشته شد یا کودک یتیم شده. خب اینها را معمولاً با مانور بعضی چیزها اینقدر اینرو نیست که شما همین صاف و پوستکنده نشان بدهی با تصویر. بعضی چیزها یک تحلیلی میخواهد. یک پردازشی میخواهد. یک پختنی میخواهد. یک تیتر و سوییتری میخواهد. یک لیبلی میخواهد. این بحث لیبل، بحث مهمی است. این شبها نمیرسیم در مورد لیبل این... . لیبل پیغمبر روی عمار یک لیبل گذاشت. پنجاه سال بعد کارکردش را نشان داد. روی ابوذر یک لیبل گذاشت. دهها سال بعد کارکردش را نشان داد. فرمود: «آسمان بر صادقتر از ابوذر نتابیده.» بعد شد آن قضایای درگیری ابوذر با عثمان. بابا این کسی که لیبل دارد در جامعه،این صادقترین فرد زیر آسمان است.
چیزهای واضحی جلوی چشممان است که اصلاً از توی خودش اصلاً لیبل دارد میجوشد. معرفی کنیم یک نمونهاش را فقط به شما بگویم. یک نمونه. یک نمونه خیلی جالبش که بنده ندیدم درمورد این کار بشود: چادر سفید توی حرم. یعنی چی؟ خانمها چادر سفید توی حرمها یعنی چی؟ یعنی خانمهای مانتویی یا به تعبیری بدحجاب وقتی در حرم چادر ندارد، چادری که سرش میکند چادر سفید است. یک اتفاقی در آمریکا افتاده بود. تا حالا ده تا برند از چادر سفید خونی برای ما زده که نشان بدهد مانتوییهایی که شهید شدند در این قضایا، موی بیرونیش که خونآلود شده، موی بیرونی ما. ما هنوز داریم دعوا میکنیم که آقا چادریها را نکشیم. مامان تویی شهید داریم. صدا و سیما بلد نیست برود چند تا فیلم بسازد از اینها که بابا مانتویی بودند. بیانش هنر میخواهد. فهم میخواهد. کار میخواهد. میدان عوض میشود. دوگانه کی و کی. چادری، مانتویی. مثلاً چادری، بدحجاب. مثلاً بدحجابها خودشان شهید شدند. اینجا زمین مقابل آقا. بدحجاب است. مانتویی. کشته هم شده. یالا بسم الله.
شاهچراغ انقدر میشود باهاش کار کرد. یک آرتین بنده خدا را گرفتیم. میشود مثل دختر شهید رضایینژاد. استفادهها میکنند از چیزهایی که نداشته. تولید میکند. پانصد سال استفاده میکند. انقدر موضوع دارد. انقدر داستان دارد. انقدر ابعاد دارد. خود این شهید رضایینژاد انقدر ابعاد دارد. فقط هم فیلم سینمایی نیست. انقدر ابعاد وسیعی رویش میشود کار کرد. همهاش هم مستندسازی نیست. خلق روایت میکنند. خلق داستان میکنند. خلق زاویه دید میکنند. خیلی عالی. یعنی طرف را میگردند شغلش را پیدا میکنند. بعد کل آن سلف را تطهیر میکنند. انقدر هنرمندانه و رذیلانه کار میکند. قیمهقیمه کردند بسیجی را. طرف وایساده. قیمهقیمه کرده بسیجی را. اقرار کرده که قیمهقیمه کرده بسیجی را. فیلمش موجود است. همه چیز موجود است. تیتر روزنامه با پول بیتالمال جمهوری اسلامی، یارانه میگیرد. این پسر را با خانواده قاتل و مقتول هر دو قربانی این روزها، قربانی یک داستان مشت… . هر دو حاشیهنشینند. یکیشان بابا اسم مبالغهای است. قاتل و مقتول را ریختی تو دیگ هم زدی؟ آن را خب خداییاش به عقل جن نمیرسد. این جور تطهیر همچین موجودات کثیفی. کشته بودند چی میشد؟ در سوریه خربزه بشار اسد اگر یکی از لشکر دشمنی شکلی کشته بودند چی میشد؟ بیست روز گذشته لیدر قتل بوده. آن وسط بوده. هرچی دم دستش بوده، کوبیده توی سر این قربانی یک داستان مشترک.
عرض کردم تولید پیام که میکند به سطح حماقت جامعه که نگاه میکند این سیگنالهایی دریافت کردی میشود به این جامعه اینها را حقنه کرد. بدتر از اینها را گرفتند. توی توییتر ببین، فلان سوختهها چه کار میکنند. پدرنسوخته چه کار کردی؟ پدرت خوب. پدرصلواتی. رسانه میزنند. صافمان میکنند. مثل اینکه مثلاً حاج قاسم شبهای عملیات مثلاً فرماندهها را جمع میکرد در سوریه، چه شکلی کتلتمان میکنند. فردا شب حاجی چه خبر؟ هیچی. یک پنجاه تا دیگر را یک جای دیگر کتلت کردند. ادامهاش هشتگ جدیدی که علم کردند. سوژه جدیدی که آوردم. ببین یکی از اولیا عشق جلوی ما قیمهقیمه کند یک تکانی یک جامعه، یک تکانی بخورد.
"سلام فرمانده" اینها از دست در میرود. وگرنه اگر مسئول فرهنگی ما میدانستند این کار آنقدر اثرگذار است که اصلاً نمیگذاشتند مداحش معروف میشود، گنده میشود، فردا نمیشود جمعش کرد. خطر امنیتی واقعیت دارد. انقدر صدا و سیما حساس است. هر کسی گنده نشود در طیف حزباللهی از آنور من قمری. بالاخره آقا نمیشود بست که بالاخره من بازیگر از کجا بیاورم؟ بازیگر میگوید من فلانم. من زن فلانم. من بدکارم. جنبش میتو راه انداختند. بدبختا. عزیزم اذیت شدی؟ حزباللهی را میخواهم فلان برنامه شبکه افق دعوت بکنم. هشتصد تا فیلتر باید رد بشود. آخرش هم نگرانند که یک وقت خدایی درخت چیز نشود. آدم نباشد که مثلاً سر کوچه با بقال سر کوچه شان یک بار دعوایش شده باشد. این برای نظام بد میشود. رضا کلاً نمیآوری. چه کاری؟ پس فردا عکسش در فضای مجازی در میآید، میگویند این سر کوچه با بقال دعوایش. آقای شبکه افق چرا دعوتش کردی؟ همان قبلیها را، دوباره همان همیشگیها!
فتنه داریم. خیلی زمخت. درمورد زنان و بانوان هفتاد ساله وزیر بوده. کارشناس تاریخ. کارشناس علوم تربیتی. در مورد برجام نظر. بعد برجام علیه برجام نظر. بیمارستان بستری است. اگر میشد با واکر میآوردند. این جور نفس آخر. محمودی جون دادند که اسراف است. بگو بمیر. کار خوب است. آقا لشکرسازی رامبد جوان میکند و احسان علیخانی. خواهید داشت. با خود نظام تربیت کردند. با شبکه نسیم، با پول نظام تربیت کردند و استعدادها را هم کشف کردیم که برای آزادی هم بیایند. الحمدالله بخوانند. آزادی استعدادها و فعال آینده مملکت را بچرخاند. ولی استعدادهای الحمدالله کشف میشود. آن یکی هم استعداد دارم. استعداد داریم. باتوم در حلقتان کنند یا با سیمان بکشندتان یا با چاقو. چاقو از راست فرو کنند یا چپ؟ اکباتان دوست داری؟ محمد شهر کرج کجا عزیزم؟ آماده شهادت قیمهقیمه میشوید. تهیهکنندهای که انشاءالله بخشهایی از قیمهقیمهشدن شما که باورپذیر باشد برای مخاطب را ساعت سه شبکه چهار پخش... در حلقش. ساعت سه شبکه چهار چون تا دوازده که فوتبال تحلیل فوتبال است. آن هم تازه طرف روی هشت میلیارد با هم به توافق رسیدیم، از وقتی هم که قرارداد بستیم هی دارد توی استوریهایش متلک میاندازد به ما. این کارش را بکنی میزنم زیرش. آن کارش را بکنی دو میلیارد بیشتر میگیرم. آینده انقلاب را بیمه میکنید.
کجا رفتم من از... به کجا رفته فاطمیه... گلم متفاوته. ما همیشه یعنی بنده واقعاً بعضی وقتا که اصلاً آماده نمیکنم چی بگویم... در ایام فاطمیه آماده میکنم. باز که آماده نمیکنم. برای اینکه آماده میکنم، هیچکدامش را نمیگویم. یک چیز دیگر. من کلاً قضایام فرق میکند و داستان زندگی ما اصلاً گره خورده با فاطمیه. حساب کار متفا ازم متفاوت است. یعنی هیچ آخوندی فکر نمیکنم در تاریخ تشیع پیدا بشود روز شهادت معمم شده باشد. اول روز ولادت نیمه شعبان ولادت پیامبر، عید غدیر. ما شهادت حضرت زهرا. آیتالله العظمی صافی گلپایگانی در بیت ایشان روز شهادت حضرت زهرا سلامالله علیها. به طرز عجیبی اصلاً هیچچیزش جور نبود. اصلاً به خواب شبمان هم نمیدیدیم. اصلاً باورم نمیشد که برویم در دفتر ایشان قبول کنند. اینکه میگویند رزق سالِ فاطمیه، رزق سال برای همین است. خیلی جوش نمیزنم که بحثم در فاطمیه اونی که میخواهم شد یا نشد، خیلی مهم نیست. از زهرا بر من الهام کردند. اشتباه تویش زیاد است. ولی بههرحال آرامش خاطری لااقل خودم دارم که اگر گفته میشود دلم گرم است که انشاءالله از آن زاویه یک عنایتی هست به اینکه این مباحث مطرح شوند.
این ماجرا خیلی مهم است. واقعاً امیرالمؤمنین آدم نداشت برایش. حرف یک تکه بحث را فقط بگویم و تمام. سه نفر کلاً برای شهادت دادن برای حضرت زهرا توضیح بدهند. از فاطمه زهرا شاهد خواستند. آدم با آهنگ بمیرد ب... . سه نفر شهادت دادند. سه تا دیگر جاندار و رسمی! امیرالمؤمنین، امایمن، اسماء بنت عمیس. امام حسن، امام حسین هم شهادت دادند. شهادتین هم که دیشب اسمش را آوردم. بن ثابت، آن هم شهادت داد. قبول نکردند. پیغمبر فرموده بودند یک شهادتین جای دو تا شهادت. در فقه میگویند آقا کسی که شهادت میدهد نباید محل تهمت باشد. حساب اینکه «اینها مثلاً با هم ساخت و پاخت کردند» نباید باشد. شوهر را گفتند محل تهمت نیست. در فقه ما گفتند شوهر میتواند به نفع همسرش شهادت دهد. امیرالمؤمنین برای فاطمه زهرا شهادت داد. گفتند که متهم اصلی خودش است. علی! میدانی شهادت در دادگاه بدهی؟ امیرالمؤمنین بیا در دادگاه شهادت بده. یعنی خلافت بهش ندادند هیچی. شهادتش را در دادگاه قبول نمیکنند.
چقدر بمیری! مصیبت فاطمه این داغ سرد نمیشود. علامه امینی فرمود: «ای کاش این اساطیر را جمع میکردم، کتابم را که نوشتم، کارم تمام شد. خدا یک عمر هفتاد ساله دیگر بهم میداد، میرفتم در بیابانها فقط هفتاد سال برای امیرالمؤمنین گریه میکردم.» باهاش چهکار کردند! کی را از کجا به کجا کشاندند؟ شهادت علی را قبول نمیکنند. حسن و حسین، امایمن. کسی بود که پیغمبر فرمود از زنهای بهشتی کنیز فاطمه زهرا. کنیز پیغمبر! گفتند نه، این عرب نیست. خوب نمیتواند عربی صحبت کند. شهادت این هم قبول نیست. اسماء بنت عمیس. گفتند این زن جعفر طیار بوده. جاری فاطمه به حساب میآید. چون یک دورهای جاری فاطمه زهرا بوده، احتمال تبانی و اتاق پست. آنور طرف وایساد. یک روایت به پیغمبر چسباند. عرض بکنم مفصل درموردش که خود اهل سنت میگویند فقط خود این آقا نقل کرده. برخی از اهل سنت گفتند این آقا جعل کرده. چسباند به پیغمبر. یار غار پیغمبر است دیگر. پدر خانم. چه کار میکند رسانه؟ بخواهد یک نفر را حذف بکند، یک نفر را تایید. این غربت فاطمه زهرا در... .
میزد خانهها را یکییکی. فیلم سک... با چه حالی روی شتر. امیرالمؤمنین فاطمه را نگه میداشت. پشت در هم که میآمدند، علی پنهان میشد. دختر رسول الله با نامحرم تا حالا حرف نزده. آفتاب روی او را ندیده. راه افتاده. شبها. "انسیتم یوم غدیر؟" یادتان رفت قضیه غدیر؟ شما بیعت کردید با علی. آبرویش را گذاشت کف دست. هرچی داشت برای علی گذاشت. یعنی خدا وکیلی این عالم ماهان اندوه شما خیلی برایمان بزرگ است. بخواهیم بگوییم "و فدای امیرالمؤمنین". دوست داریم فدایی امیرالمؤمنین. اینجا جایی است که فاطمه اختصاصی و انحصاری فدا شد و رفت. و دیگر جا برای هیچکس دیگر نداشت. اختصاصی فاطمه. اینجا فقط یک نفر به مقام عالی فدایی امیرالمؤمنین، آن هم فاطمه زهرا بود. هرچی داشت گذاشت وسط. هرچی داشت گذاشت. یعنی حتی فاطمه... تعبیر قشنگی نیست ولی مجبورم بگویم. حتی فاطمه به خاطر علی، بی آب و گوشت بدنام شد. به خاطر "جانم بیبی". ساعتهای آخر گریه میکند. امیرالمؤمنین دل ندارد. اشک هیچ مسلمانی. اشک هیچ ماتمزده.
رحلت امیرالمومنین، تنهای بیوهای که بهش توهین میکردند. اشک میریختم کنار بستر فاطمه نشسته بودم. فاطمه دارد گریه میکند. همان دختر پیغمبر. احساس میکند دردی دارد. درد داشت فاطمه. نفس نمیتواند بکشد. روضهمان هم رفت جای دیگری. میخواستم بگویم یلدایی. خدایی نمیخواستم بگویم. رزق امشب شما میدانید استخوان وقتی میشکند. استخوان باید استخوانی که میخواهد جوش بخورد باید ساکن باشد. پا را گچ میگیرند. یعنی چی؟ یعنی این پا اولین بار یکی از دانشجوها به من گفت حواسش هم نبود چی دارد میگوید. این چیزی که گفت من ریختم. مهندسی پزشکی بود. توضیح میداد. گفت: «برای شکستگیها الان گچ هم نمیشود گرفت و درست هم نمیشود سینه.» گفتم: «ثابت نمیماند که بخواهد جوش بخورد.» هر نفسی که میآید این استخوان یک تکانی میخورد. هر نفسی که میآید فدایت بشوم مادر. چقدر اذیت شده.
شب یلداست. بلندترین شب دنیاست. بلندترین شب سال. فرمود: «علی مصائب لوانها صبت علی الایام لسرنا لیالیا.» از خود فاطمه زهرا فرمود مصیبتهایی بر من ریخت که اگر بر روزها میریخت، همه روزها شب میشدند. یلدای حقیقی فاطمه است. یلدای حقیقی مصیبتهای فاطمه. شب بیطلوع فاطمه بود. آخرش هم شبانه. یلدای فاطمه اینها بود. یلدای امیرالمؤمنین هم چند شب دیگر است که دست تنها... . بلندترین شب سال. بلندترین شب عمر. آن شبی که اسماء فرمود یک تخته چوب آن طرف آماده کن. آتش روشن کن. دست تنها. چند روز قبل رسول الله را دفن کردند. غسل داده. توجه داشته باشید رفقا. مصیبت رسول الله از جهت سخت. مصیبت فاطمه زهرا. حالا یا چهل روز قبل بوده یا هفتاد و پنج روز قبل بوده یا نود و پنج روز قبل بوده. همین علی پیغمبر را غسل داده، کفن کرده، دفن کرده. ولی الان در این قضیه خیلی حالش فرق میکند. علی نیست که پیغمبر را غسل میداد. انقدر این بیتاب است. انقدر بیقرار است.
امام صادق علیه السلام عرض کرد که آقا بلندترین شب سال به شما میگویم. الان بلندترین شب سالتان آمدید برای مهمانی باشید. شبنشینی باشید. چی شد؟ آمدی گفتی مادرم. گریه کن. به قول ما یک اعلامیه برایش نزده. امام صادق علیه السلام سوال فقهی پرسید: «نماز خواندن کنار آتش چه حکمی دارد؟» سوال فقهی است دیگر. برای شما پیش میآید؟ یکی میآید مسخره. سوال پرسید. سوالم بد بود. حرفم بد بود. ببخشید محمود. نه من آخه یاد یک قضیه افتادم.
فرمود: «آن شبی که امیرالمؤمنین فاطمه را غسل میدهد، آتش روشن کرد که آب گرم کند.» با آب گرم ناواضح کنار همان آتش علی به نماز ایستاد. ولی نماز، نماز واجب نبود. این چه نمازی بود؟ بهش میگویند نماز استعانت. نماز صبر. یعنی وقتی دیگر کار به استخوان برسد. یعنی خدایا دیگر واقعاً دارم کم میآورم. یعنی خدایا زانوهایم رمق... . یعنی دستم جان ندارد. به این دستگاه من چطور فاطمه را؟ سکوت کرد. هی هیچی نگفت. امیرالمؤمنین بابا بلد است. میداند. مرد جنگ. مصیبت... . ببینیم اولین مصیبت باشد. انقدر شهید دیده. برادر کشته شدن. عموهایش کشته شدن. مصیبتهای سخت به رفیقهایش. یکییکی از دست داده. پیغمبر چند روز قبل دفن کرد. صبور، حلیم، کظم غیظ دارد. نمیدانم چی بود. چی شد. قضیه چی بود هی این سر را کوبید به دیوار. چی شد؟ چی گذشت بر امیرالمؤمنین؟ باز هم اینجا از کوره در نرود.
هر زمان بگویم این عبارت از همه نقل تاریخی عجیبتر است. فاطمه را که در گذاشت. یک استعانت به نماز. "استعینوا بالصبر والصلاه." گفتند که در شداید خود امیرالمؤمنین فرمود: «هر وقت جنگ خیلی گُل میگرفت، ما داشتیم کم… . رسول الله به پیغمبر پناه میآورد. از پیغمبر کمک میگرفت.» موقع دفن فاطمه دیگر امیرالمؤمنین به خود پیغمبر. به پیغمبر پناه برد. شروع کرد با پیغمبر حرف زدن بلندبلند. یک جوری که نوشتند و نقل کردند. خط دویست و دو نهجالبلاغه. همین امارات حرفهایی که امیرالمؤمنین با پیغمبر زد موقع دفن فاطمه زهرا. عرضم تمام.
ساق فاطمه زهرا الحمدالله در هوای دلها هست. انشاءالله هر روز هم این آتش شعلهورتر باشد در وجود... . اگر ناله زدی، داد زدی، آروم... فرقی نمیکند. مهم این است که بسوزد. همه جا سر به دیوار بگذاریم. دیدی موقع پشت شیشه وایساده نگاه میکند. یکی میآید دست روی ناواضح آرومآروم گریه میکند. سخته. مادر ما را هم کشتند. فاطمه صدا زد پیغمبر: «السلام علیک یا رسول الله!» از جانب خودم و دخترت بهت سلام میدهم. «یا رسول الله الصریه للحاق بک یا رسول الله.» دخترت خیلی شتاب داشت به زود رفت. زود رفت. «تا به اینجا رسید قلّ یا رسول الله.» یا رسول الله صبرم دارد کم میآید. قطعاً در طول تاریخ هیچوقت امیرالمؤمنین این حرف را به پیغمبر نزده است. محال. امیرالمؤمنین یک جایی آمده باشد به پیغمبر گفته باشد که یا رسول الله دارم کم میآورم. حتماً این طور نبوده. حتماً این طور نبود. چی شد؟ اینجا چه حالی پیدا کرد؟ امیرالمؤمنین خیلی برایم درد دل کرد با پیغمبر. یک کمی درد آرام بشود. حرفهای آدم احساس میکند اوج درد و مصیبت اینها بود.
این جمله را گفت: «یا رسول الله سال و تستخبره الحال یا رسول الله.» با من که حرف نزد، تو ازش بپرس. آخه مگر چی شده بود؟ مگر باهاش چهکار کردم؟ دو سال پی.چ.ش. کن. تو حالش را به زبان حال، به زبان ما. آخه چرا این روزهای آخر از من رو میگیرد؟ «السلام علیک یا بنت رسول الله. السلام علیک.»
در حال بارگذاری نظرات...