پاداش یادگیری قرآن با مشقت
نقش نیت در نورانیت انسان
آموزش قرآن در برزخ به مؤمنان
مربی کودکان در بهشت چه کسی است؟
!! توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تولید شده است !!
بسم الله الرحمن الرحیم. حدیث اول: باب قرآن به مشقت، از امام صادق (علیه السلام)؛ قالَ: «سَمِعْتُهُ یَقُولُ: إِنَّ الَّذِی یُعَالِجُ الْقُرْآنَ بِمَشَقَّةٍ مِنِّی وَ قَلَّتْ حِفْظٌ لَهُ أَجْرَانِ». (جلد ۴)
فرمود که کسی که قرآن را معالجه کند، یعنی با آن ممارست داشته باشد، انس داشته باشد و "یحفظ"، حفظش بکند بهمشقت، "مَن ما مشقت" انس داشته باشد با قرآن. برخی جاها حتی اصلا قرآن نمیتواند قرائت شود، قرآن نمیتوانند دست بگیرند. برخی فضاها را، سختی حتی بابت آوردنِ اسم قرآن دارد. همین رفقایی که کانادا هستند، حتی اسم قرآن را نمیتوانند بیاورند؛ در یک سری مجامع، سریع متهم میشوند به داعشیگری. عرض کنم که تروریست بودن و ...
اگر این حفظ، یا حفظ مادی باشد یا حفظ معنوی باشد، یعنی جزو محفوظات بخواهد باشد (حالا باید دید که واژه حفظی که ما الان به کار میبریم، آن زمان استعمال میشده؟)، اگر با مشقت باشد، دو تا اجر دارد. یا مشقت عاملش بیرونی باشد، یا عاملش درونی باشد. گاهگاهی خودِ انسان استعدادش کم است، گاهی عوامل و موانع بیرونی اجازه نمیدهد. خیلی جالب است نسبتسنجی که کردند، گفتند دو تا اجر دارد. حالا دو تا اجر دارد یعنی بابت فعلش فقط دو برابر به او پاداش میدهند، یا اثرِ فعل دو برابر است؟ خب، «اجر» هم که دایرهاش خیلی گسترده است. حالا در یک همچین جامعهای که مثلاً شما اسم قرآن را نمیتوانید بیاورید، اگر ان اثرش روی همان جامعه دو برابر باشد، خب این نسبتسنجیها ... حجاب هم همینطور. اگر مشقت (فله اجرا)، چه میدانم، شراب نخوردن هم همینطور، کراوات نزدن هم همینطور، و قس علی هذا در جنبههای مختلف سبک زندگی. هر آنچه که با مشقت است، این «له اجران»، دو برابر اجر دارد.
روایت بعد، از امام صادق (علیه السلام): حضرت فرمودند که: «مَنْ شُدِّدَ عَلَیْهِ فِی الْقُرْآنِ کَانَ لَهُ أَجْرٌ». کسی که بر او تشدید شود در قرآن، نسبت به قرآن سخت گرفته بشود، «کَانَ عَلَیْهِ کَانَ مَعَ الْأَوَّلِینَ». کسی که برایش ساده باشد با اولین (یعنی چه؟) خیلی تعبیر لطیفی است. «اولین»، هر چه جلوتر بودند تکالیف سادهتر بود، دیگر بسیطتر بود. «وَ سُرَّتْ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ قَلِیلٌ مِنَ الْآخِرِینَ». اولینها خیلی در بهشت (برای اولیا) خیلی گشاد بود. آخر که رسید، تعیین شد؛ سختتر میشود. هر چه تاریخ دارد جلو میرود، سیری در تاریخ، نسبتِ تاریخ با بهشت، اینطور است که بهشت کمتر راه میدهد. لذا اینکه راحت است، اینکه خدا یک لطفی کرده است، این را در زمره اولین (از اولین بوده، جا مانده) این مال قرن ۱ و ۲ بوده، الان رسیده. یکی هم مال الان بوده، آن موقع بوده. خیلی جالب است، ترجمه کرده: «اولینها به همراه دو نخستین». خب دو نخستین کیستند؟ «پیشی مقصدگیرندگان در ایمان به خدا و رسول». «به مقصود پیشگیرندگان در ایمان به خدا و رسول»، خیلی نمیخورد این تعبیر. شاید بهتر باشد اولین.
حالا «وَ سُرَّتْ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ قَلِیلٌ مِنَ الْآخِرِینَ»، یکی از آیاتی است که مفسرین خیلی به زحمت افتادند در تفسیر این آیه در سوره واقعه. یعنی چه؟ اولیا زیاد میروند، در مورد بهشت بیشتر مال اولیا بود. من خودم یادمه، خیلی نوجوان بودم، شاید زیر ۱۵ سال، وقتی تفسیر این آیات را میخواندم، به این آیات که رسیدم، یک یأسی من را گرفت، خیلی عجیب. یک چند وقتی اصلا توی قبض خیلی شدیدی بودم. اولین، آخرین، خیلی بهش کسی نمیرسد. خبری نیست. آخرین، میافتیم آخرین. یا مال امت پیغمبر است، یا مال دوران غیبت است.
آخرین حدیث: «مُؤْمِنٌ إِلَّا لَا یَمُوتُ حَتَّى یَتَعَلَّمَ الْقُرْآنَ». شایسته است که مؤمن از دنیا نرود تا اینکه قرآن یاد بگیرد، «أَوْ یَکُونَ فِی تَعْلِیمِهِ». (در مسیری که بیاید). خیلی واقعاً نسبت اعمال و غیب، نسبت عجیبی است. انسان شروع میکند حرکتی را، این در برزخ استمرار دارد. همین قدر که شروع کرد، ولو یک روز، ولو یک ساعت... در مورد صلات و اینها دارد. کسی که حتی نماز نخوانده، جزو مصلین به حساب میآید. شهادتین گفت، مهیا کرد یا آماده شد یا قصد کرد که نماز بخواند، نرسید به نماز. این جزو مسلمین است و همه آثار صلات بر او بار میشود. و در سیر در صلات، حالا نورانیت صلات آن طرف شب اول قبر میآید و اینها. خب، کسی که نماز نخوانده، صلات میآید. به بقیه میگوید: «برید کنار، من هستم». صلاتش! نه زکات، نه هیچی. هیچ کدام نیست. نورش میآید، دستش هم میگیرد و این نور هم هی زیادتر پیدا میکند تا قیامت که: «یَسْعَى نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَبِأَیْمَانِهِمْ». خب این نور چطور میآید؟ اصل نور در همان نیت و قصدی است که طرف دارد. یک لحظه قصد.
لذا خیلیها هم گفتند که عاقبتبهشرطی که حاصل میشود، یک لحظه کسی قصد همراهی با کفار، پیوستن با کفار، بودن با آنها، تحتِ ولایتِ آنها بودن. همین قصد که میآید، یک گوشه میماند و غلبه میکند. عجیب است. خیلی واقعاً باطن و شاکله انسان، اسرار و عجایبی دارد. ملاحظه فرمودید. کسی باب بعدی باشد، وقتی فراموش میکند بهش یاد میدهد در قبرش. تعلیمش میدهند «فی قبره». عرض شد که منظور قبر مادی که گورخوابها میروند تویش میخوابند نیست. قبر منظور برزخ است. طرف در برزخش بهش قرآن یاد میدهند. حالا یا از خود کسانی که در این دنیا بودند و بیشتر قرآن را درک کردند، رؤیت میدهند؛ یا ملائکه به او یاد میدهند؛ یا ائمه به او یاد میدهند؛ انبیا به او یاد میدهند. درجهبندی دارد، ظاهراً همش درست است. چطور روایت دارد که اطفال شیعیان را هم نسبت داده که «تَرْبِیَتُهُمْ فَاطِمَةٌ»، حضرت زهرا (سلام الله علیها) را تربیت میکند. هم نسبت داده به حضرت ابراهیم، نسبت به حضرت ساره که اینها مربی اطفالاند در بهشت.
خب ظاهراً رتبهبندی دارد. طفل کیست؟ یک وقت طفل شهید ثانی است که از دنیا میرود، ایشان «مسکن الفؤاد» را مینویسد. خب ظاهراً این را حتماً به حضرت زهرا... اطفال هم ملحق میشوند به اعمال طفل. تا بلوغ، ادامه عمل والدین اوست. وقتی کاری میکند، برای شما مینویسند و از باب امتنان. وقتی گناه میکند، برای کسی نمینویسند، لطف خدا. وقتی هم که رفته در برزخ، اعمال برزخی و سیر برزخی او، نورانیتش در اعمال پدر و مادر میآید. پدر و مادر هم اموالشان یک نسبتی دارد. خلاصه میگوید که از دنیا رفت، بچهاش اینجا بسمالله گفت، آنور شنیدید روایت دیگر؟ حضرت عیسی رد میشد. نسبت آدمها با اعمال، خیلی نسبتهای عجیب و غریب. حالا یک پدر متناسب با جایگاهش، فرزند او در برزخ جایگاه دارد. «او فرزند فلانی است»، «او فرزند فلانی است». تا بلوغ. بعد بلوغ، نه دیگر. او متمایز. شاید یک معنای ممّیز هم همین باشد که تمایز پیدا میکند، درک میکند، تمایز میدهد. هم خودش تمایز پیدا میکند از پدر و مادر، دیگر عملش منفک میشود و خودش مستقل میشود.
در هر صورت، کسی که در مسیر تعلم آمده، این به غایت میرسد. و ربوبیت خدا این است که باید کمال را به غایت برساند. کسی استعداد کمال اگر دارد یا ذره کمال در وجودش بروز پیدا کرده است، این هم قاعده لطف اقتضا میکند، هم قاعده ربوبیت خود اقتضا میکند که او به بینهایت کمال برسد. سیر برزخی، بهشتی هم همین است. ما فکر میکنیم در بهشت لم میدهیم و میخوریم و حوریا میآیند دور هم و یک اروپایی است برای خودش، خلاصه شاپینگ و این نیست. سیر کمالی است. یعنی کمال هم تصورات، به سمت تجلی اسماء و صفات. هر کسی بیشتر بتواند اسماء و صفات الهی را بروز بدهد، مقربتر و کمال صفات هم بروزش تمامشدنی نیست. لذا تا ابدیتی که اصلا نیست، تا آخر همینطور همه سیرشان ادامه دارد.
در حال بارگذاری نظرات...