سلام تسلیماً؛ پاسداشت خط و فکر پیامبر
تبتلالیه تبتیلاً؛ بریدن از غیر خدا
مفعول مطلق نوعی یا تأکیدی؟
غسل میت و تشبیهش به جنابت
شهید؛ آگاهترین مسافر برزخ
ذکرالله؛ یاد کردن یا یاد شدن؟
تأکید فعل در مفعول مطلق
بلاغت قرآن در مصدر و معنا
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. بحثی که داریم... حالا اینها را، خب قبلاً گفتیم. با یک مرحله بالاتر داریم مطرح میکنیم؛ همان روشی که قبلاً داشتیم: اول یک دور بحث را از روی کتاب میخوانیم تا کلیات بحث دستمان بیاید، بعد عمیقتر و جزئیتر با آیات و روایات با آن مواجه میشویم که "زیر آبش را بزنیم".
بله، در مورد موافقت با عامل گفتیم که مقتضای معنای مفعول مطلق این است که مصدر در همان موضع با عاملش موافق باشد. موافقت لفظی هم ملاک نیست؛ هرچند اکثراً موافقت لفظی هم هست. ولی اگر یک جایی، همین که گفتیم، ماده ممکن است فرق بکند یا باب ممکن است فرق بکند، اصل بر این است که موافقتی باشد بین این دو تا، بین مصدری که در مفعول مطلق میشود با عامل. ولی خب، اگر اینها تفاوت داشت، بینشان خیلی مشکل نیست.
جلسه حالا هم تو ماده هم تو باب ولی یک جایی تو قرآن میبینی که در باب با همدیگر موافق نیستند: «کلم الله موسی تکلیمًا»، این موافق است. «والصافات صفا»، جفتش ثلاثی مجرد است. «صافات» اسم فاعل سه حرفی است، «صف» مصدر. «فالزاجرات زجرًا»، جفتش ثلاثی مجرد. «صلوا علیه و سلموا تسلیمًا». «سلام تسلیمًا» را آن روز که بحث «سلام» و «تسلیمًا» را کردیم، اینجا از اینجا که رفتم، تفسیر سوره انفال را گوش میدادم. «ولکن الله سلمه»، به اینجا که رسیدیم، مفسرین گفتند که «ولکن الله سلمه» در سوره انفال به معنای این است که خدا شما را، خدا او را سالم نگه داشت. «مسلمه» یعنی سالم نگه داشت. «سلموا تسلیمًا» یعنی پیغمبر را سالم نگه دارید؛ یعنی فکر پیغمبر را سالم نگه دارید، خط پیغمبر را سالم نگه دارید، ایده پیغمبر، مکتب پیغمبر را «سلموا تسلیمًا». خیلی قشنگ، چیز جدیدی بود که گیرمان آمد. عرض کردیم مفعول مطلق نیست؛ آن تسلیم را اسلام نمیگیریم. اسلام به معنای ... ما تو فارسی میگوییم «تسلیم باش»، تسلیم «اسلام» است. «اسلام» عربی است. خیلی تفاوتهای اینجوری داریم دیگر.
یکی از مشکلات ما توی زبان فارسی و عربی، سالم نگه داشتن. بحث سالم نگه داشتن سلامی که ما به هم میدهیم هم به همین معناست. نه، یعنی شما از جان من، در سلامتی من، شما را سالم نگه میدارم. سلام یعنی همین. رضا گفتن، فقط گفتن... اگر شما میخواهی بروی با کسی دعوا بکنی، حرام است بهش سلام بدهی. یا مثلاً در مورد چیز میگوید، شما به اینها سلام ندهید. در مورد یهود و نصارا، مثلاً میگوید اگر به یهود و نصارا سلام... به کسی که نماز جماعت نمیرود، سلام... نسبت به جماعت بی اعتناست، به این سلام... یعنی چه؟ یعنی از جان ما در موتور سالم نگه نمیداری، در سلامت نیستیم ما. از خودمان نمیدانیم. نابودش کنیها. سلامت فکری، ارتباطی، اعتقادی، مشاور. سالم نمیدانی. «سلام تسلیم» یک معنایش این است. «فاصبر صبرًا جمیلًا»؛ صبر جمیل داشته باش.
حالا تو قرآن چی؟ همیشه رعایت شده؟ نه. «الله أنبتک من الأرض نباتًا»، نه «إنباتًا». چه باب افعالی است. به جای «إنباتًا» فرموده «نباتًا». «تبتل إلیه تبتیلًا». مصدرش چیست؟ «تبتل» از ماده «بتل»ه، «بتل» با «ت» دو نقطه به معنای قطع شدن، قطع کردن. بتول که به حضرت زهرا سلام الله علیها میگویند از این باب است که ایشان از همه چیز قطع شده بود. «إنا بنات الأنبیاء و الله لا یرین دما». دختر انبیا خون نمیبینند. کلمبیا روایت... حالا دختر انبیا خون نمیبینند. حضرت زهرا خون ندیدند. بچههای حضرت زهرا... اضافی هم خون میبینند. قریشیها تا ۶۰ سال... میروند. بله لطف خداست به اینها. زاد و ولد بیشتر است. ۱۰ سال فرصت بیشتر دارد. «تبتل» پس به معنای قطع کن. «تبتل إلیه تبتیلًا»؛ انقطاع داشته باش به سمت خدا. انقطاع داشتنی، مفعول مطلق انقطاع بی قید و شرط. انقطاع بیقی ... همه انواع انقطاع را داشته باش به هر شکلش. پس مهم این است که مصدر، ماده فعل را تأکید بکند. همین سبب تأکید فعل میشود.
خب حالا اقسامش چی بود؟ اقسامش هم که سه تا بود که عرض کردیم: تأکیدی، نوعی، عددی. مثال بزنیم: «کلم الله موسی تکلیمًا»، میشود بفرمایید من میگویم، من همینجوری میگویم تک تک میگویم شما بگویید اینها جنسش چیست؟ «کلم الله موسی».
«فاصبر صبرًا جمیلًا».
«فدکتا دکتن واحده».
«من غسل میتًا و کفنه، اغتسل غسل الجنابه». چقدر من دنبال این روایت میگشتم، پیداش کردم. خیلی روایت شریفی است. من قصد... خیلی توش نکته.
میت را ملحق میکند به جنب. «من غسل میتًا و کفنه»، کسی که میت را غسل داد و کفنش کرد، «اغتسل غسل الجنابه»؛ مدل غسل جنابت غسل کند. حالا مدل غسل جنابت، غسلی که برای جنابت میکنی غسل کن. منظورش یا مرده خودت. مرده ملحق میشود به جنب. یکباره که آنی که ما... میت یعنی دو تا غسل است؟ چرا دیگر! کسی که تقصیر... بله، کسی که غسل داد میت را، حالا غسل جنابت کند. تازه میگوید کفن هم کردی. کفن که دخالت ندارد. فاعل برمیگردد به فاعل. بله، «اغتسل» که همان «من» است. فاعلش «من» است. یعنی به من. بحث از میت نیست. نحوه غسل میت را نمیخواهد بگوید که بعد از کفن آورده. غسل دادی، کفن کردی، حالا دوباره غسل جنابت کن. جزء شرطه دیگر. غسل دادی، کفن کردی، غسل جنابت کن. مگر غسل جنابت کن توضیحات دارد. اصل ربطش به جنابت است. اصل نکتهاش تو جنابتش میبیند. شاید اصلاً یک بحث دیگری است نه محض توضیحات برخی روایات. حالا این یکیاش است. یکی از شواهدش است. برخی روایات سکرات موت را تشبیه کرده به حالت جنابت خود سکرات موت. لذا میت را از باب اینکه جنب میشود، غسل میدهند. توی خودکشی داریم که دقیق خاطرم نیست. کسانی که خودشان را دار میزنند، جنب میشوند؛ یعنی جنب میشوند. یک روایت خیلی جالب است، خیلی نکته، خیلی نکته. یا برعکسش یعنی، یا کسی را که به دار بزنند، اجباراً جنب میشود؟ یا خودش، خودش را دار بزند. خدا کند نه خودمان دار بزنیم، نه کسی ما را دار بزند. دار زدن مثل شیخ فضل الله اگه باشه که خیلی نکته. رفرنسهایش را پیدا کنید، به ما بگویید.
ما یک بحثی داشتیم، فایلش هم هست اگر خواستید گوش بدهید، در مورد تفاوت میت و شهید. یکی از ادله اینکه شهید غسل ندارد، همین. حالا توضیحاتش مفصل، آنجا یک ساعت صحبت کردیم. تفاوتهای میت و چرا قرآن میگوید اینها را میت ندانید. خب بحث این نیست که صرفاً آنور هستند. همه که تو برزخ زندهاند. مگر کسی ما مرده داریم؟ تو برزخ میگوید اینها مرده ندانید، شهیدند. تفاوت مرده و شهید تو چیست که اینها آنور هستند، اینها نیستند؟ روزی نمیگیرند. تفاوت تو همین است فقط. برزخ غیر شهید هم دارد رزق میگیرد. تو نحوه ورود که هفت تا تفاوت دارد. کنار تو آن جلسه مفصل عرض کردیم هفت تا تفاوت و نحوه ورود شهید برزخ با میت و توی درجات و انواع تجلیات و حضور. نسبت به عالم ماده مختلف. نسبت به دنیا اشراف بیشتری دارد. شهید کاری که شروع کرده را خدا تمام میکند؛ یعنی رفته ولی انگار یک کار نیمه تمام دارد. راهش را ادامه بده. اصطلاح قرآنی: «مستبشرین بالذین لم یلحقوا بهم». خدایا ما رفتیم برای اینکه استکبار جهانی را نابود کنیم، چی شد؟ شهید که رفته، از اینور هی دارد خبر میگیرد. استبشار تصمیم را بخوانید ذیل این آیات. خیلی زیبا. حضرت استاد مطالبشان خیلی زیباست آنجا. خودت! مرگم حالت جنابت است. شهید این را ندارد. شهید میت این را دارد. مگر سکراتی دارد؟ این سکرات خود حالت جنابت. ویژگیاش چیست؟ رفتیم دیگر تو این بحثی که اشکال ندارد. خود حالت جنابت ویژگیاش چیست؟ خود جنابت چیز دیگری. بین نشئات، حالت خلسه. بین نشئات یک حسی که به جنب دست میدهد، یک خلسهای که از یک نشئه به یک نشئه دیگر میخواهد منتقل بشود یا منتقل کند. گاهی جنابت برای نوع ماها خلسهای است که خلسه انتقالکننده است. یک حالتی که کسی مشاعرش از کار میافتد، درکش، از خود بیخود میشود. اینطوری از خود بیخود میشود. تو جنابت طرف از خود بیخود میشود. برای اینکه یک موجودی را از عالم ذر یا عالم اصلاب بیاورد تو عالم رحم. مطلب، خیلی مطلب سنگین. خیلی هم مطلب بالا است.
این خلسه برای اینکه منتقل کند. تو مرگ خلسه برای اینکه منتقل بشود، خودش را میخواهد منتقل کند. حقیقت خودش را. او میخواهد که امنا بکند منی را، منتقل بکند نطفه را، منتقل بکند. خلسه برای انتقال نطفه است. اینجا خلسه برای انتقال خودش است. بگذارید از یک سنخ. اگر آن مطلب اثبات بشود که الان اینجوری میشود، دقیقاً مطلب حرف ما ازش در میآید. این مبنای روایات هم هست. تأکید: خروج من بحث این قضیه باشه. بچه کوچک چی میشه اینجا معنی خارج شده. حال، حال جنابت است. حتی اگر بالغ نباشد. آن خلسه مهم است، نه خروج. خروج مال جنابت انتقالی. خودش میخواهد منتقل بشود. حالا شهید همین را هم ندارد. شهید این را هم ندارد. اهل بیت هم این را ندارند. سید خلسه نیست، این حالت نیست. با اشراف میرود آنور. «و سلام علیه یوم ولد و یوم یموت». با سلام میرود. «سلام علیه یوم یموت». هتل میرود. با سلام میرود. خلسه نیست، گنگ نیست، گیج نیست. نوع گیجاند دیگر. هم تو جنابت مادی گیجاند، هم تو سکرات موت از خود بیخود میشوند. «انظر مرة عن یمینی» مال نوع بشر دیگر. یک بار به چپ نگاه میکند، دنبال میگردد. همه گنگاند. «اذ الخلق فی شان قری». گیج است، اینجا کجاست؟ ما کجا آمدیم؟ نوع بشر انس با ماده دارد. اینها به سختی طی عوالم میکنند. ولی کسی که اشراف بر عوالم دارد، میماند. بله، یکی از اولیای خدا که تازگی به رحمت خدا رفت، یکی از دوستان پریشب زنگ زد. دوستی داشت با آن بزرگوار، مرحوم شیخ فضل الله موید. گفتش که من نجف بودم پیش ایشان بودم که از دنیا رفت و اینها. گفت دو روز قبل از اینکه به رحمت خدا برود تو حرم امیرالمؤمنین نشسته بود. لهجه اصفهانی. خدا رحمتش کند. گفت که زد به پای بغلیش، گفت فلانی، چی؟ همان لهجه اصفهانی. گفتش که امیرالمؤمنین میخواهد من را بغل کند. حضرت فرمودند که میخواهد تو را بغل کنم. اشراف بر عوالم، حالات برایش نیست دیگر.
حالا پس چی شد آقا جان؟ «اغتسل غسل الجنابه»، مفعول مطلق. «کذبو بآیاتنا کذابا». «تظنون بالله ظنونا». اختلاف هم میتواند احسنت. «قل رب أدخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق». «و تری الجبال تحسبها جامدة و هی تمر مر السحاب». «لیقعد قعدتا بین الخطبتین». در مورد امام جمعه، بین الخطبتین. «و یجهر بالقراءة». نه، «لیقعد قعدتا بین الخطبتین»، کجاست؟ بنشیند. یک نشستن، بین دو تا خطبه یک دانه بنشیند و جهر به قراءت داشته باشد، با جهر بخواند. «فإن جهنم جزاءکم جزاء موفورا». استراحت کند. نوعی. کلمه به کلمه ترجمه کنید. «رایته»؛ دیدم او را در حالی که اذان گفت. «ثم اهوی للسجود»؛ خم شد. «اهوی» خم شد برای سجده. «ثم سجد سجدتاً واحده». یک سجده کرد. اصلاً خود سجده، سجده یعنی یک رکوع. سجده یعنی یک سجود. «قعده» یعنی یک قعود. ذوالقعده. حالا «قعده» مصدر است. یک وقت «تا»ی وحدت است، یک وقت «تا»ی مصدری است. «سجده» جفتش را، مثل اینجا «سجده سجدتاً».
«بین الاذان و الاقامه» امیرالمؤمنین بین اذان و اقامه سجده میکرد. میخوانند. وسایل شما بروید روایتش را بخوانید، محشری است. اینقدر روایت داریم آداب احکام نمازی که از اهل بیت نقل شده، اگر کسی بخواهد بخواند الان دیگر امام جماعت تو مسجد وایساده. نمارزی که تو روایت وسایل دارد با آداب بخواند، هیچ کس پشت سرش اقتدا نمیکند. سلام به ملائکه و انبیا و چی چی. یک سلام فقط دو صفحه سلام داریم. تشهد فقط ۱۰ صفحه تشهد داریم. تشهد ولایت امیرالمؤمنین اهل بیت. دشمنی با اعداء چی چی فلان و تقبل شفاعت و قرب وسیله. یک کاشف الغطاء ۵-۶ خط فقط همین دعای بعد از صلوات گفته. بعد رکوع، بعد سجده، بعد قنوت. «سمع الله لمن حمده». چقدر دعا دارد. بلند شدن بعد از تشهد و سلام چقدر دعا دارد. چقدر ذکر دارد. قبلش بین اذان و اقامه، قبل اذان، بعد اذان، تو خود اذان. شما اذان که میشنوی، کلمه به کلمش برای چه ذکری بگی؟ رحیم مؤذنزاده. فقرات میگفت، وقتی به امام زمان... یکی نماز خیلی خاص میخواند، امام زمان است. نشانههای فهمیدن امام زمان. نمازش با همه فرق میکند. این هم از این. تو همه اینها تأکید را دارد. ولی یکی تأکید خالی است، دو تا تأکید با قید.
نکته مهم: تأکید مفعول مطلق تأکیدی، تأکیدش مطلق است. مفعول مطلق نوعی تأکید دارد، نوع هم میرساند. مفعول مطلق عددی تأکید دارد، عدد هم میرساند. اسم مصدر وقتی میآید، خود مصدر این اصلاً مال مصدر است. «أن جهنم جزاءکم جزاءً». خود این جزا تأکید است. «موفورا» که آمده، نوع این تأکید را معلوم کرده است. «سجد سجدتاً»، تأکید است، نوع ترکیب را معلوم کرده است. تأکید میکنم یک. اینجور تأکید میکنم. یک سجدهها. تأکید میکنم جزای موفورا. تأکید میکنم خالی. بله، این هم از نکته بعدی.
این را هم عرض کردیم که آقا توی مفعول مطلق نوعی لزوماً به معنای این نیست که نوعش را دارد میرساند. مثلاً سبحان الله... «سبحان الله» اضافه شده، ولی تأکیدی. یعنی اینجوری نیست که همیشه باید مضاف باشد یا منعوت. مفعول مطلق نوعی یعنی هر وقت مضاف شد یا منعوت شد، مفعول مطلق نوعی است؟ نه، یک وقت مضاف است ولی مفعول مطلق مثل «سبحان الله». «سبحان الله» یعنی «أسبح الله سبحانا». اضافه شده. «سبحان الله» در ظاهر مفعول مطلق نیست ولی در واقع مفعول مطلق تأکیدی است. «معاذ الله» یعنی «اعوذ بالله معاذًا». تأکید. یعنی اینها خب مصدر هم که گاهی معلوم است، گاهی مجهول است. این هم نکته مهمی است. قتل به معنای کشتن یا کشته شدن. «إن لقتل الحسین فی قلوب المؤمنین بأمزة». «إن لقتل الحسین فی قلوب المؤمنین حرارة لا تبرد ابدًا». برای کشتن حسین یعنی مردم برای اینکه بروند حسین را بکشند یک حرارتی دارند. مؤمنین یک حرارتی دارند. حسین برای کشته شدن حسین حرارتی دارد. مصدر مجهول است. اسم ما فاعل داریم، مفعول داریم. مصدر فاعل و مصدر مجهول هم داری.
«ذکر». «ذکر» یعنی یاد کردن یا یاد شدن. یک جایزه کردن، یاد کردن. یک جا یاد شدن از طرف «فیه ذکرک». آیه را براتون مینویسم. معنا لفظش که فرقی نمیکند. ببینید «الا بذکر الله تطمئن القلوب». حالا بحثی در مورد خود همین ذکر الله... به فاعل اضافه شده یا مفعول؟ فاعل الله، فاعل یا مفعول؟ یعنی یاد کردن یا یاد کردن خدا؟ راه بعد تازه دو تا نکته تو خود همین است که این فاعل یعنی معلوم است یا مجهول؟ معلوم. اگر باشد، یاد کردن. مجهول اگر باشد، یاد شدن. به وسیله یاد کردن خدا دلها مطمئن میشود؟ به وسیله اینکه یاد کنید خدا را دلها مطمئن میشود؟ به وسیله یاد شدن، یاد شدن خدا دلها مطمئن میشود؟ به وسیله یاد شدن خدا را دلها مطمئن میشود. حالا سوره انبیا آیات اولش «فیه ذکرکم». یک کتابی نازل کردیم در آن کتاب معلوم است یا مجهول؟ یعنی فاعلی است یا مفعولی؟ در آن ترجمه کنیم اصلاً مصدر است، مسطری از مستری. یاد کردن. حالا یاد کردن یا یاد شدن. در این کتاب یاد کردن شماست؟ فاعل است. یاد کردن شماست؟ یا یاد شدن شما؟ اینجا که معلوم بود «ذکر» را فاعل بگیریم به وسیله یاد کردن خدا. اختلاف روش بود، هم فایلی هم مفعولی. یاد کردن شما خدا را، یاد کردن خدا شما را. جفتش درست است. «فیه ذکرکم» یاد شدن شما. پس اینجا مجهولی شد. نکته بسیار مهمی بود. «قتل». اسم قرآن، قرآن است. قرآن شما تو آن آمده. یک کتابی نازل کردیم که خودش قرآن است. میگوید ما کتابی نازل کردیم: «انا انزلنا الیکم کتابا فیه ذکرکم». کتاب نازل کردیم، توش ذکر شما. مجهول. «قتل الحسین». «قتل قتل و یزید قتل الحسین». معنایش چیست؟ شدن حسین. «قتل و یزید» کشتن یزید. «قتل و یزید الحسین». اینکه یزید حسین را کشت، کشتن یزید حسین را. ولی اینجا دیگر «قتل الحسین» خودش مفعول است. نشانهاش هم این است که اگر مجهول باشد به مفعول اضافه میشود. به مفعول مادهاش. مفعولش باشد. حالا «قتل الحسین»، الحسین فاعلش است. ولی نسبت به این ماده چی؟ ماده قتل. حسین فاعل یا مفعول است؟ حسین کشته شده. کشته شده نسبت به ماده مفعول است. نسبت به لفظ «قتل الحسین» مضاف مضاف الیه. فاعلش روشن است، فاعل، نایب فاعل در لفظ، مفعول در معنا. پس «قتل» هر جا دیدید، سریع نگویید کشتن یا کشته شدن. سیاق را دید؟ چی به چی اضافه شده؟ یک جایی ما توی اسفار بود به نظرم. سر همین گیر افتادیم. عبارت کامل عوض شد. استاد فضا را عوض کرد. الحمدلله رب العالمین.
در حال بارگذاری نظرات...