مفعولفیه؛ ظرف زمان در نحو قرآنی
«قطّ» و «ابدا»؛ نشانههای بیزمانی
«لیلاً» در اسراء؛ سیر شبانه کامل
«یوم نحشر»؛ روز قیامت در نحو
«حرمًا آمنًا»؛ امنیتبخشی کعبه
«قریبًا»؛ نایب از مفعولفیه زمانی
«ثَمَّ»؛ ظرف مکانی در نگاه قرآنی
«وجهالنهار»؛ آغاز روز نزول وحی
روایت امامرضا و معنای «أیّ ساعة
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
**بسم الله الرحمن الرحیم**
در بحث مفعولٌ فیه، اسماء زمان و مکان، اینها مفعولٌ فیه واقع میشوند. ظروف هم که مفعولٌ فیه میآیند، ظروف از جهت اعرابپذیری دو دستهاند: یا متصرف یا غیرمتصرف. متصرف هم مفعولٌ فیه میآید هم غیرمفعولٌ فیه؛ مثل «یوم». «یوم» مبتدا میآید، خبر میآید، عرض کنم که مفعولٌ فیه میآید.
بعضی از ظروف غیرمتصرفاند. غیرمتصرفها دو دستهاند: بعضی تاماند، بعضی ناقص. تام فقط مفعولٌ فیه میآید؛ مثل "قَطّوُ". این خیلی مهم است. "قَطّوُ" به شدت در روایات آمده است. «ما زنی غیور قطّو» در نهجالبلاغه است: «ما زنی غیور قطّو»؛ یعنی هرگز، قطّ یعنی هرگز، هرگز آدم غیرتمندی زنا نکرده، هیچ آدم غیرتمندی زنا نکرد. این "قطّو" چیست؟ مفعولٌ مطلق (ببخشید!) مفعولٌ فیه است: هرگز. ظرف زمانی، در هیچ وقت. چطور "ابداً" هم هیچ وقت است، "قطّو" در هیچ وقت است. و "فقط" که فارسیاش است، عربی معمولاً به کار نمیرود، فقط ما فارسی میگوییم "فقط".
**متصرف ناقص:** مفعولٌ فیه میآید، اعرابهای دیگر مثل "لَدُن، لَدی، عِند" اینها همه مفعولٌ فیهاند: «لَدَی الله»، «مِن لَدُن علی حکیم». مثل "ابد" میماند، بله، که مفهوم ابد همیشه مفعولٌ فیه است. دیگر از الان مثلاً ابداً، من هیچ وقت... اسماء زمان و مکان هم که اسم زمان، عرض کردیم همه رقم میآید. "لَدُن، عِند" هم مفعولٌ فیه میآید، هم چیزهای دیگر. اسم زمان و مکان قابلیت پذیرش هر اعرابی را بدون اینکه فرقی بین اینها باشد، دارد. دلیلش هم این است که این الفاظ اسماند. اسم هم قابلیت دارد هر اعرابی را قبول بکند، مگر جایی که خود لفظ نقص معنایی داشته باشد و اعراب را قبول نکند.
پس اصل در ظروف این است که متصرف باشند و اصل این است که باز، اقتصار به یک اعراب خاص بکند. دو تا اصل، این اصول نحوی که عرض میکنیم اینها خیلی مهم است. اصل در ظروف این است که متصرف باشند. اصل در ظروف این است که یک اعراب بگیرند، بقیه دلیل میخواهد. در ظرف "ابد" که همیشه منصوب است. بله، مثلاً «یوم» میتواند راههای مختلف را بگیرد. میتواند مبتدا بیاید، خبر بیاید، مجرور بیاید، فاعل بیاید. ولی مثل "قطّ" که عرض کردم، معنای "هرگز" این فقط قابلیت ظرف را دارد، نمیتواند معنای دیگری را، نمیشود برایش تصور کرد. لفظ "عِندَ" هم همینطور است. نقشپذیریاش خیلی کم است، فقط ظرف میآید. تهتهش دیگر مجرور میآید، نه مبتدا میآید، نه خبر میآید، فاعل نمیآید. جان؟ «فوق تخت». بله.
پس میشود ظروف متصرف و غیرمتصرف و تام و ناقص را هم با این معیار تشخیص داد. عرض کردیم که یک سری چیزها هم هستش که مضاف به ظرف هستند. یک سری چیزها هم هستند که خودشان ظرف نیستند، به جای ظرف میآیند؛ مثل مضاف به ظرف: «طوبی اَکْلُها کُلَّ حینٍ»، «کُلَّ حینٍ» به جای «حینٍ». یا صفت برای ظرف باشد، یا عدد برایش باشد. این سهتا را گفتیم. حالا مثال بزنیم. برای آن اولیاش دو تا روایت بخوانم، بعد بیاییم چند تا مثال و بحث مفعولٌ فیه را تقریباً دیگر امروز اگر بشود، انشاءالله تمامش بکنیم، قبل از اینکه به دیار آخرت بشتابیم.
خوب، یک حدیث میخوانم. **«ما نَوی عَبدٌ أَن یَقومَ اَیَّهَ ساعَةٍ نَوی، عَلِمَ اللهُ ذَالِکَ مِنهُ»**. تک تک میخوانم آقای دکتر زحمت میکشم ترجمه: «ما نَوی عَبدٌ»، «نَوی» (نَوَیَ) بر وزن "فَعَلَ" که بیاید میشود "نیت". پس "نیت" یعنی چی؟ فعل است. فعل چی بود؟ یک نوع خاصیت است. یعنی یک نوای خاصی، قصد یک قصد خاص؛ اینکه نیت، قصد چیزی را نکرده. نیت، نیت نکرد عبدی که چی؟ «اَن یَقومَ اَیَّهَ ساعَةٍ». «ساعَةٍ» مفعولٌ فیه بوده. «ساعَةً»، ساعت همین خالی بیاید: «کَفَرتُ بِاللهِ سَاعَةً»، «تَرَفَّعَت عَینَ» یک چشم به هم زدن، چشم به هم زدن زمانه من میشود مفعولٌ فیه زمان. خوب، «ما نَوی عَبدٌ» و نیت نکرد عبدی چی را؟ که بایستد در چه زمانی؟ «اَیَّهَ ساعَةٍ» هر زمانی. خب، «ساعَةً» بوده، مضاف به «ساعَةٍ» منصوب شده تازه، «اَیَّهَ» هم "اَيٌّ" بوده. مذکر مؤنثش چیست؟ "اَيَّةٌ" نادر. «ساعَةٌ» مؤنث شد و «اَیَّةَ» شده. چرا «اَیَّةَ» شده؟ کسب اعراب که از مضاف الیه. خب، بقیه «اَیَّةَ سَاعَةٍ نَوِیَ». اینجا «نَوِیَ» جملهای است برای نکره. در جمله بعد نکره.
هر ساعتی که نیت کرد. نیت نکرد بندهای که بایستد، هر ساعتی که نیت کرد «فَعَلِمَ اللهُ ذَالِکَ مِنهُ». پس خدا دانست آن را از او، آن قیام را، آن ایستادن را. «اِلّا وَ وَکَّلَ بِهِ مَلَکَینِ یُحَرِّکانِهِ تِلکَ». این مورد به نظر میآید روایت در مورد آیه آخر سوره کهف باشد. کسی میخواهد هر ساعتی بیدار بشود. «ساعَةَ النّوا»، هر ساعتی که نیت کند.
هر اینجا «ساعَةً» به معنای ساعت واقعی، ساعت فارسی که به ۶۰ دقیقه میگوییم، در عربی به این معنا نیست. لحظه، «ساعَةَ تَفَکُّرٍ» (یک لحظه تفکر) نه یعنی یک ساعت با تفکر ۶۰ دقیقه. یه لحظه تفکر. میآیند چیکار میکنند؟ خدا موظف میکند به آن آقا دوتا ملک را تا بیایند "تو آن ساعت" حرکتش بدهند، بیدارش کنند. مدل ما ملائکه. صبح تا شب زندگی میکنیم، عجیبش این است که اصلاً هیچ حسی نسبت به اینها انگار نه انگار! ملکی دارد، تشکیلاتی دارد. خود خرما مثلاً در مورد نان دارد که چقدر ملک واسطه است. ملکی که باید ابر را حرکت بدهد، ملکی که باید از ابر آب را بیاورد، آب برساند تو زمین، ملکی که باید دانه را بگیرد بکشد بالا، ملکی است. خود آن گیاه ملکی است که همراهش میآید. ملکی است. آرد کردنش ملکی است. پختنش ملکی است. آمدنش ملکی است. وقتی که میآید تو دهان شما، ملکی است. تسبیح "تو شکم شما"، اگر بسم الله گفتید به خاطر آن تسبیح کند، تشکیلاتی دارد. گاو میخورد. انگار در هیچ چیزی به اندازه پخت نان ملائکه شراکت ندارند.
**«کَتَبتُ الی ابی الحسن الرضا علیه الصلاة»**. «تَکونُ عَلیَّ الصَّلاةُ نافِلَةً». نماز نافله خواندن است بر من. «الصَّلاةُ» فاعل «تَکونُ». «الصَّلاةُ» فاعل «تکونُ». سلام علیکم. «میباشد بر من نماز نافله». «مُتَا اَقضیها». این چند تا نافله از من قضا شده. با فرهنگ بومی «الّانیّه». خیلی دیگر آدم خوبی بوده! «مُتَا اَقضِیها». «فَکَتَبَ عَلَیهِ السَّلامُ: اَیَّ سَاعَةٍ شِئتَ». کی انجام؟ «اَیَّ سَاعَةٍ»، «اَیَّ سَاعَةٍ»، «اَیَّ سَاعَةٍ» جفتش میآید. «اَیَّ سَاعَةٍ»، قواعد ۵۰ درصدیتون رو تکمیل بفرمایید! «اَیَّ سَاعَةٍ» هر زمانی که خواستی «مِن لَیلٍ اَو نَهارٍ». میخواهد شب باشد، میخواهد نافله را هر وقت نام لیل نکره. یعنی هر ساعتی لیل، هر ساعتی از نهار. هر روزی که طرف فکر نکنه همین شب! همین شبی که الان نامهات دستت رسید. یا همون روزی که نامه دستت رسید. همجنس بگیرد. الف لام جنس خیلی نکره است. صفت هم گفتیم. «مَحَلاً» «قَلِیلاً»، «قَلِیلاً» هم داشتیم. اینجا «قَلِیلاً» «مفعولٌ فیه» است. خودش یعنی معنای مفعولٌ فیه است. کم محل و مهلت بده به اینها. یکمی. یکمی چی؟ آها وقتم «قَلِیلاً زَمَناً قَلِیلاً» احسنت. عدد هم که خب گفتیم. جان؟ «مُهلَةً قَلِیلَةً» اون «قَلِیلَةً» هم نمیشه دیگر. «قَلِیلاً» میشود. بله. مذکر مؤنثش «قَلِیلَةً» که هست. خود «قَلِیلَةً» از قله. صفت مشبهه است. کثیر، قلیل، کبیر، صغیر.
خوب چند تا آیه بخونیم. خدا کنه وقت بشود. «سُبحانَ الَّذی اَسری بِعَبدِهِ لَیلاً...». اشاره کرده بودیم، فقط از رویش من توضیحش را میدهم و میروم. «لَیلاً» مفعولٌ فیه. یعنی فایدهاش این است که این اسراء، «اَسری بِعَبدِهِ لَیلاً» تمام له باللیل. چقدر این علامه طباطبایی معرکه است. دو کلمه گفت. خوانده بودما یادم نبود. الان دوباره مرور کردم. «اسری» چرا «لَیلاً» آورده؟ مگر «اسری» به معنای سیر شبانه دادن نیست؟ میخواهد بگوید همون شب هم تمام شد. «اسری لَیلَةً» نه فقط فکر کنی شب سیر دادیم، فرداش برگشت. شب سیر دادیم شب هم برگشت. تو این ظرف واقع شد. سیر تمام شد. تو همون ظرف، همون شب تمام شد. «فَکانَ الرَّواحُ وَ المَجیءُ فی لَیلَةٍ واحِدَةٍ». رفت و برگشت توی یک شب. فَجْر. از کجا اینهمه خودشون رو کشتن. این روایت روایاتی که دارد پیغمبر دو شبانهروز اونجا نماز خواندند و چه کردند؟ و چی شد؟ و فلان و اینها. ما دلیلی نداریم که اینها رو رد کنیم. آیه قرآن دارد میگوید یک شب بوده پس باید آنها را همه را "تَمَسُّلِ" یا باید "تَمَسُّلِ" گرفت یا باید گفت که زمان اونجا فرق میکرد. حالا بحث سنگینی است، بحث معراج. بحثهای پیچیده.
سوره نمل، آیه ۸۳. فقط خواهش میکنم با سرعت بیشتری عملیات مرور انجام بفرمایید که برسیم شش تا آیه را بخوانیم. امروز تمام بشود. «فَیَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیَاتِنَا فَهُمْ یُوزَعُونَ». «یَوْمَ نَحْشُرُ»، «یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا». «فَوْجًا» چرا منصوب است؟ گروهی را. ۸۳ نمل، بفرمایید. «نَحْشُرُ فَوْجًا» ساده است، مفعولٌ محشور میکند فوج را. «یَوْمَ» چیه؟ اول مفعولٌ فیه آمده بعد عامل. یعنی «یَوْمَ نَحْشُرُ فَوْجًا یَوْمَ فلان». به جمله «یَوْمَ نَحْشُرُ». روزی که محشور میکنیم. نصبش به چیست؟ مفعولٌ فیه. یعنی «اذْکُرْ یَوْمَ نَحْشُرُ». جمله مضاف الیه. من تند حرف میزنم؟ نکات را میگویم تندتند. یا نه؟ فلان، فلان، فلان، فلان. ترم من همین عرض کردم با دقت اولاً.
«أَوَلَمْ نُمَکِّنْ لَهُمْ حَرَمًا آمِنًا». قصص آیه ۵۷. «أَوَلَمْ نُمَکِّنْ لَهُمْ حَرَمًا آمِنًا». «نُمَکِّنْ» یعنی «نَجْعَلْ». «اَلَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ حَرَمًا آمِنًا». حرم، حرم میشود ظرف مکانی. ما قرار ندادیم برایشان. حرمی را در حالی که آمن است. حال بگیریم «نَعْتِ حَرَمٍ» هم میتواند باشد و خود حرم هم مفعول. بعد جالب است، «حَرَمًا آمِنًا». «حَرَمٌ» معمولاً نیست. «حَرَمًا آمِنًا». تفاوت این دوتا چیست؟ هرکی گفت جایزه دارد، جایزه نقدی. چرا «آمِنًا»؟ بعد نکته قشنگ هم «حَرَمًا آمِنًا». تفاوت «آمِنٍ» و «مَأمُونٍ» چیست؟ «آمِنٌ» امنیت میبخشد، «مَأمُونٌ» امنیت دارد. نمیفهمید؟ حرم امنیت دارد. میگوید حرم امنیتبخش است. این حرم باعث امنیت میشود. امنیتتان را از این حرم میگیرید. یک نکتهاش این است که خب خودش شما را نمیگذارید کسی بیاید. اصلاً خود کعبه قبله است، وحدت دارد. وحدت باعث امنیت میشود. بعد باعث جمعیت پخش بشود. یک نکته محدوده، کسی شمشیر و فلان اینها نمیتواند بیاید مسجد. حرم باید محرم بشود، چه بشود. یک نکته دیگرش این است که کعبه مظهر اسماء جلالیه است. بله، اولش مظهر اسماء جلالیه است. یک نکتهای دارم میگویم و اولش مظهر اسماء جلالیه است. برای همین حضرت ابراهیم درخواست میکند، خدایا مظهر جمال هم به کعبه بده. «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوی إِلَیْهِ». گفتیم و رفتیم.
سوره حشر آیه ۱۵. «قَرِیبًا». «قَرِیبًا» چیست آقا؟ «قَرِیبًا» در زمان. آها. و ضمناً «قَرِیبًا» مثل «قَلِیلًا». «قَلِیلًا» اصلاً محل بحثش چی بود؟ برای چی اشاره کردی به «قَلِیلًا»؟ گفتیم چی میشه؟ نصبش به چیست؟ خب. نخواد «قَلِیلًا» چی بود؟ «قَلِیلًا» اینجا چیست؟ آها، جای مفعولٌ فیه نشسته. چرا؟ خدا خیرتون بده. «قَرِیبًا» چیست؟ جایگزین مفهوم، نائب، منوب، نائب از مفعولٌ فیه. نائب از سه تا نایب، میتوانست بگیرد. یا مضاف باشد، یا نَعْتَش باشد، یا عددش باشد. یادتان نرود، این سهتا خیلی مهم است. ۸:۱۵ یا نَعْتٍ یا مضاف یا عدد. «قَرِیبًا» یعنی در زمان قدیم. «انسانٌ ۲۰ اِذَا رأیت نعیم و مُلکٍ کبیرا». شاید مثالمان چیست؟ «رأیتُ نعیمًا و مُلکًا کبیرًا». فعل رویش واقع شده یا تویش واقع شده؟ ۲۰. تویش میبینند یا خودش را میبینند؟ «رأیتُ مُلکًا کبیرًا» یعنی «فی مُلکٍ کبیرٍ». اسم مفعولٌ به. ما دوتا آیه داریم این را تمام کنیم. «ثَمَّ» چی بود آقای کریمی؟ برای مکان یا زمان؟ اسم اشاره به مکان. پس میشود ظرف مکانی مبهم. معین، جامد، مشتق. جامد، مبهم، معین. آنجا، معنیاش میشود آنجا. «ثَمَّ». وقتی آنجا را ببینی، «رأیتَ نعیمًا و مُلکًا کبیرًا». نعیم را میبینی و ملک کبیر را میبینی. «ثَمَّ» مفعولٌ فیه است. حالا این هم مفعولٌ به باشد، چون گفتیم فعل تویش باید واقع بشود. نه فعل رویش واقع. «ثَمَّ»، آنجا را ببینی؟ نه. تو آنجا ببینی. اگر آنجا را ببینی، میبینی چه خبره. روایت اینجا واقع میشود، آنجا که واقع نمیشود. آنجا واقع بشود. کل روایت کجاست؟ یعنی فعل این تو واقع شده. مفعولٌ فیه فعل تو اینه، الان فعل چیست؟ «رأیتُ» «رأیتُ» تو اینه. توی ظرف کلی قیامته. یعنی آنجا ببینی، ملک کبیر میبینی. یا اگر آنجا را ببینی، چون شرطی است «اذَا فلان» هر وقت ببینی آنجا را، چی میبینی؟ یعنی «ملکًا کبیرًا» توضیح و تفسیر «ثَمَّ» است. انسان احتمالی بود که مد نظر داشته باشی.
آیا آخر آل عمران ۷۲. هر کدام دوست دارید ما حکم نمیکنیم اینجا فقط داریم بررسی خوب. «قالَ طائِفَةٌ» فتوا هم نمیدهد. «قالَتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ». اهل کتاب، «آمِنُوا بِالَّذی أُنْزِلَ عَلَی الَّذینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ». آل عمران ۷۲. «قالَتْ طائِفَةٌ». این از آن پدرسوختهبازیهای رسانه یهودیهاست. خیلی کار عجیبی بوده. یک طایفهای از اهل کتاب. معمولاً هم یهودیها را تو قرآن به اسم اهل کتاب میشناسد. این هم بدانید. مشرکین و کفار جدا هستند. وقتی میگوید مشرکین و کفار منظورش مشرکین و کفار است. وقتی میگوید اهل کتاب منظورش مسیحیها و یهودیهاست. این را هم داشته باشید از قرآن. «طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ»، یک طایفهای از اهل کتاب، «آمَنُوا بِالَّذی أُنْزِلَ عَلَی الَّذینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ». «وَجْهَ النَّهارِ» چرا منصوب است؟ وجه ظرف خورد. مضاف شده، نائب شده. یعنی «نَهارًا» بوده، شده «وَجْهَ النَّهارِ». مراد به «وَجْهَ النَّهارِ»، به قرینه مقابلش، به دیگری، اول نهار است. اول صبح، اول ظهر. «نَهارٍ» نهار یعنی روز. اول روز. یعنی وقتی که بر پیغمبر نازل میشود که اول صبح بوده. «وَجْهَ النَّهارِ» منصوب است از ظرفیت است.
متعلقش هم «اُنْزِلَ» است. نه «آمَنُوا». «اُنْزِلَ»، «آمَنُوا» نزدیکتره. نه «آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ»، «اُنْزِلَ وَجْهَ النَّهارِ». «آمَنُوا»ی اول نه. چه استفادهای کرد علامه؟ ۷۲ آل عمران. ایمان بیاورید به آنی که نازل شد بر کسانی که ایمان آوردند «وَجْهَ النَّهارِ». «وَجْهَ النَّهارِ» نازل شد یا «وَجْهَ النَّهارِ» ایمان بیاورید؟ آها. چرا؟ نزدیکتر به نازل شد. مطابقت با فصاحت. انزالش اول روز بوده، نه ایمان شما اول روز باشد. خیلی معنی عوض میشود ها! قشنگ یک تفسیر دیگر الان من تو ذهنم است. کاملاً ضد این تفسیر کرده. میگوید اول صبح ایمان بیاورید، آخر صبح (اول صبح) نازل میشود. این از بحث مفعولٌ فیه. به نظرم دیگر بله. خب این هم از این. حالا چند تا ادامه بدهیم یک جلسه به نظر میآید که یک بحثی نداشته باشیم. حالا ببینیم با شورای حل اختلاف مشورت کنیم. الحمدلله رب العالمین.
در حال بارگذاری نظرات...