الآن»؛ وقتی که گشایش میرسد
«ایّان» و «أین»؛ ظرفهای زمان و مکان
«أینما تکونوا»؛ احاطه علم الهی
«آناء اللیل»؛ اوج شب در تلاوت قانتان
«آنیه»؛ ظرف نقرهای بهشتی
«ألم یأن»؛ وقتی که دل باید بلرزد
«أنّى تحیی»؛ کی و چگونه زنده میکند؟
«أنّى لک هذا»؛ رزق از نزد پروردگار
پرسشهای زمانی در بلاغت قرآن
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. در بحث مفعول «فیه»، چند کلمه را بررسی کردیم که اینها مفعول «فیه» واقع میشوند. یکی کلمهی «الآن» بود.
«إِنِّي تُبْتُ الْآنَ» (نساء/ ۱۸). من آدرسش را فقط میگویم.
«فَمَنْ يَسْتَمِعِ الْآنَ يَجِدْ لَهُ شِهَابًا رَصَدًا» (جن/ ۹).
«أَتُمَّ إِذَا مَا وَقَعَ آمَنْتُمْ بِهِ آلْآنَ وَقَدْ كُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ» (یونس/ ۵۱).
دومین کلمهای که مفعول «فیه» میآید، «ایّان» است. در این سه تا «الآن» (در هر سه کلمه مفعول فیه است).
دومین کلمه «ایّان» است:
«يَسْأَلُ أَيَّانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ» (قیامت/ ۶).
«أَيَّانَ مُرْسَاهَا» (اعراف/ ۱۸۷).
«أَيَّانَ يَوْمُ الدِّينِ» (ذاریات/ ۱۲).
«أَيَّانَ يُبْعَثُونَ» (نمل/ ۲۱).
«ایّان» شش جا استعمال شده است. کلمهی «أین» هم همینطور. بله.
«وَيَوْمَ يُنَادِيهِمْ فَيَقُولُ أَيْنَ شُرَكَائِيَ الَّذِينَ كُنتُمْ تَزْعُمُونَ» (قصص/ ۶۲).
«أین» هم مفعول «فیه» است. کجا دوستانشان که اسامی آنها را ذکر میکند. بله. خوب این کلمه «شُرَكَائِيَ» است.
«فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ» (تکویر/ ۲۶).
«يَقُولُ الْإِنْسانُ أَيْنَ الْمَفَرُّ» (قیامت/ ۱۰).
(نحل/ ۲۷، قصص/ ۶۲، فصلت/ ۴۷) اینها «أین، أین شرکایی» پنج بار در قرآن آمده است.
کلمهی سوم یا چهارم «أینما» است؛ چون «ایّان» و «أین» را در واقع یکی میگیرند.
بله، من کجایم؟ جایی که توشن کجاست؟ حالا مرحوم مصطفوی معتقد است که مادهاش یکی است: «أین، ایّان، أینما». چون کلمه پرکاربردیه در قرآن. تکتک آن کلمات دیگر را هم که گفتیم، میتوانیم ببینیم که ایشان چه گفته ولی حالا میگوید: مادهاش، اصل مادهاش «قرب بعد از تعب و کل و عجز» است. بعد از خستگی آدم نزدیک بشود. «فمن الاعیاء محفوظٌ في ضمن القرب». خستگی یعنی آدم بعد از خستگی نزدیک میشود. «یقال: آنَ له الأمر». این «آن» «الآنِ» هم همین است. «آن له الأمر» یعنی امر نزدیک شد برایش. وقتش هم از امانت یعنی زمان خستگی تمام شد. و این خصوصیت منظور در همهی مشتقات این ماده است. هر کدام به حساب صیغه و هیئتش همان معنای «أین» را میدهد.
میگوید: «أین شرکائی؟» سؤال میکند از شرکا و طریقهای که (نجات میدهد آنها را) بعد از ابتلایشان، گمراهی و انحرافشان و خستگیشان. من نمیفهمم منظور چیست. «کنتم تضمن تَزْعُمُونَ». «ایّان مرساها» یعنی از قیامت سؤال میکنند بعد از اینکه انتظارشان طولانی شد، حیرتشان و گمراهیشان، جهل و انکارشان شدید شد (بعد، یک چیزی باید بیاید). همان معنای «کجا» را میداد. حالا اینکه ایشان قید میزند که این کجایی که بعد از یک چیزی (یعنی انگار آدم دنبال یک راه فراری میگردد)، وقتی میگوید دنبال یک پایانی است (بعد یک چیزی)، یک «کو» کجاست؟ کجاست آن کجایی که آدم میگوید؟ دنبال این است که یعنی جواب میدهد. شاید حالا بیشتر از این هم موافق باشد، جای دیگر هم باید بگردیم.
بله، «أینما» را همیشه میگوید که این هم باز «أَیْنَمَا تَكُونُوا يُدْرِککُّمُ اللَّهُ» (نساء/ ۷۸). «أینما سقفوا» یعنی «أَیْنَمَا تَكُونُوا» «أَیْنَمَا كُنْتُمْ». این هم یک معنای خستگی و اینهایی تویش است. «أینما، ایّان، الآن» را همیشه میگوید که همان «بعد تکلف» است. دوباره «الآن» حس غش/ بعد اینکه خیلی گمشده بود و پیچ در پیچ شده بود. «فَعَانَ فَعِینُ» باشد «روح النه». تا الان مشکل داشت، الان دیگر میشود یک لحنی انگار تویش است. انگار یک منعی بوده، یک حصری بوده، یک گشایشی است. یک «نه» تویش انگار یک «گ-» یا دنبال گشایش دارد آدم میگردد، یا دارد وقت گشایش را میپرسد. تو اگر گفتی: «الآن گردنش را بزن»، چی؟ تا الان گشایش نسبت به اینکه تا الان نمیشد بزنی، الان بزن. نه گشایش که یعنی خودش گشایش بشود. گشایش نسبت به ماقبلش. تا الان نمیشد زد، الان بزن. بله، انگار تا الان یک منعی داشته. «مَحَ»/مَعَ «الآن خَفَّفَ اللَّهُ عَنكُمْ». ظرافتهای عجیب و غریب. نمیدانم از کجا میآورد این حرفها را. در تکلف کلمه «آن» دلالت بر «قریب» از زمان و زمان «حال» و این معنای «عامی» است که شامل همهی حالات میشود، به اختلاف اشخاص. «الف و لام» برای تعریف است. برای تقید «آن» است به زمان تکلم. «عهد حضوری» برای کسی که تکلم میکند، یعنی زمان حالش. و جمعش «آنات» است. و گفته میشود که «فی آنٍ من الآَنَاتِ».
حالا «آنا» را پس کن چه خاکی به سر کنیم؟ «آنا» برای شرط و جزا میآید که حالا استفاده میشود و قرائن حالیّه یا مقالیّه. بله، بله. «آنا» را جمع «آن» اگر گرفت، جمع چی بود؟ جمع آنیکه قبلاً گفتیم. نه، گفتیم چیست؟ نه، «آنا آنا اللیل» نیست. اصلاحش میکنیم. «جمع» یعنی یک ظرف زمانی که وقت رسیدن یک چیزی شده. عنایت، خود «آنات آنات» یعنی ظرف. «غیر ناظرین إناء» (رودخانه پیغمبر) میروی. اینقدر وسایل (ظرف و ظروف) را نگاه میکنی. «غیر ناظرین اناء». ما این آیه را «عینُ آنیة» میخوانیم. «أنا» نباید باشد، احتمالاً. چرا؟ آنهم مثل اینکه نه، «انا» ایشان متفاوت. ماده هر چیزی به متناسب با بلوغ خودش (بلوغ وقت اشتداد حرارت). وقتی که حرارت شدت پیدا میکند. وقتی آن وقت برسد، میگویند: «آنا النهار». مثلاً اوقات لیل و ساعاتش را وقتی میرسد، میگویند: «آنا اللیل». «آنا پلاسکو»! وقت رسیدن یک چیزی در شب، یک وقت خاصی از شب. وقت رسیدن خود شخص. وقت رسیدن شب به نهایتش (بعد از نیوشهر مثلاً). یک وقت خاصی است. اطراف النهار (ابتدا، انتها). آغاز شمس، انتهاش. ولی این تو اوجش است. اوج شب. شب دیگر خیلی همهجا فراگیر شده است، میشود «آنا عشق اطراف». سه تا زمان. دوتاش اطراف. یکیش «آنا کله ظهر».
«زِعَاه» را همیشه اینجا میگوید که معنای ظرف باز نیست. به معنای آن وقت غذا خوردن. «غیر ناظرین إناء». یعنی: منتظر وقت غذا خوردن نشینید. «ناظرین» نگاه نیست. انتظار این مگه همان نیست که میگوید: غذاتان را خوردید، پاشید بروید؟ چرا قبل این آیه، اصلش این است (احزاب/ ۵۳) که منتظر وقت غذا نشوید. «غیر ناظرین إناء». معمولاً ترجمه میکنم میگویم: به ظرف و ظروف نگاه نکنید (نازنین). به معنای منتظر است دیگر. این گفته: «بی آنکه قبل از وقت». البته «قبل از وقت» را تویش آورده است: «قبل از وقت بیایید» و «منتظر آماده شدن غذا سر وقت غذا بیایستید». یعنی غذا. «وَ لَکِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ» (بعدش بود دیگر). «وَ قُومُوا وَ لَا تَسْتَأْنِسُوا لِحَدِیثٍ». وقتی دعوت کرد و غذاتان را خوردید، پاشید بروید. باز ننشینید. «غیر ناظرین إناء». واضحترینش آیه سورهی حدید است (آیه ۱۶): «أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا». آیا وقتش نرسیده برای آن کسانی که ایمان آوردند؟ یعنی که این فضیل عیاض همین آیه را شنید، بالای دیوار بود. میخواست برود برای چی؟ گفت: «بلا آن». چرا وقتش رسیده. قیمت وقتش رسید. «ألم یأن». «آنا» هم جمع همین به نظر میآید باشد دیگر. جمع «آن» «آنیة». خیلی اشتقاقشان که بههمدیگر خیلی نزدیکه. «آنیة» دوتا اشتقاق چیچی دارند باهم (قوی دارند باهم). بله، خوب حالا اینجا، «وَقْتَ خُشُوعِ قُلُوبِهِمْ» وقت خشوع دلهایشان نرسیده. «يَطُوفُونَ بَيْنَهَا وَ بَيْنَ حَمِيمٍ آنٍ». یعنی بین جهنم و بین آن آب گرم (اینها طواف میکنند). «بَیْنَ حَمِیمٍ آنٍ». حمیمی که به آن اوج گرمای خودش رسیده است. به آن وقت انفجارش رسیده است. اینها بین جهنم و آن آب طواف میکنند. «توسکا من عین آنیه». «عین آنیه»، چشمهی آنیه، یعنی چشمهای که به آن اوج، به آن وقت حرارتش رسیده است. «إلا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَيْرَ ناظِرينَ إِناهُ». یعنی غیر منتظرین بلوغ طعام. یعنی سر وقتش بیایید. وقت ناهار کیست؟ وقت غذا کیست؟ اگر یک حرف «زائده» (نهی) «در غیر فصل» است. نَه! آیه «يُتْلُونَ آيَاتِ اللَّهِ آنَاءَ اللَّيْلِ وَ هُمْ يَسْجُدُونَ».
آنجا، «آنَا اللَّيْلِ». از «قَانِتُونَ آنَاءَ اللَّيْلِ» (زمر/ ۹). یعنی «لیل» را اگر ساعات لیل ساعات کامل بشوند، همه اجزایش به حد کمال برسد، به نهایت ظلمت و سکوت برسد، حقیقت «لیلیّه» محقق بشود (بحث اعتباری)، وقت خاصی نیست. توی دهات این قضیه ساعت مثلاً یازده شب تحقق پیدا میکند. وقتی همه دیگر همه کارها را تعطیل کردند و رفتند خوابیدن و شهر ساکت شد و خاموش شد و اینها میشود «آنَاءَ اللَّيْلِ». «يُطَافُ عَلَيْهِمْ بِآنِيَةٍ مِنْ فِضَّةٍ». یعنی به ظرفهایی که به حد کمال رسیده است. این را جالبش این است که ما این آیه را با همین کلمه «آنیة» توی سورهی انسان، مفصل بحث کردیم. الان واسه اینکه این گوش بدید. عرض کنم که بله، به حد کمال خودش این ظرفهای ظرفهایی که برای بهشتیها میآورند، به حد کمال و جنس فضه است (نقره). ظرف آن هر کدام به حسب خودش. آنا جان، «قَانِتُونَ آنَاءَ اللَّيْلِ». «قانت» اسم فاعل است. مشتق هم هست. مفهوم میگیرد. آناییاش آنای لیل را (در ظرف «آنا اللیل») شما نمیخواهید از کلاس خارج بشوید؟ خارج بشوید. کلاهک! هر کاری دارد، میتواند بیرون کلاس انجام دهد.
«آن» را هم بگوییم. «آن» را گفتم برای استفهام است. از جهت دلالت میکند بر استفهام در موردی که مناسب وقت و زمان باشد. بیستوهشت بار در قرآن آمده است. «نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ». یعنی «فِی أَیَّ زمانٍ». هر وقت. «أَنَّىٰ» یعنی هر وقت. زنهای شما مزرعهی شما است. بروید سراغ مزرعهتان هر وقت خواستی. هرجا فکر میکنم «سیاهی» بشود. «فَأَنَّىٰ تُؤْفَكُونَ». کجا میروید؟ «أَنَّىٰ تَسْحَرُونَ». «متیٰ» زمان و وقت است دیگر. هر وقت و کی. بله، دیگر ظرف استفهام زمانی است. «أَن» مفصل بحث میکنیم اگر عمرم کفاف بدهد. «أَنَّیٰ» استفاده اینجا چی بود؟ شرطی بود. هر وقت. چه وقت؟ «تَأْتُوا حَرْثَكُمُ النَّاشِئَةَ». جابهجا شده است. شرط و جزا جابهجا شده است. «تَأْتُوا حَرْثَكُمُ النَّاشِئَةَ». هر وقت خواستید، بروید سراغ مزرعه. جابهجا کرد. بریم سراغ مزرعهتان هر وقت خواستی. فرقی نمیکند. شرطی است. این هم ملحق شد به همان قوانین شصت درصد، بیست، سیدرصد و بعد دیگر اصلاً نابود میشود. اصلاً چیزی به اسم ادبیات نداریم.
خوب، «أَنَّىٰ يُحْيِي هَٰذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا». این هم آیه. «هُوَ هَٰذِهِ اللَّهُ». این خدا. این کلمه «اللَّه» فاعلش است («هَٰذِهِ» مفعول به بشود). دکتر جابهجا کرده است. «أَنَّىٰ يُحْيِي هَٰذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا» (بقره/ ۲۵۹). کی خدا زنده میکند این را بعد از مردنش؟ سورهی آل عمران، آیه ۴۰: «قال رَبِّ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي غُلَامٌ». حضرت مریم فرمود: «مَنْ کی میتوانم بچه داشته باشم». «بشر» دستش به من نرسیده. «فَأَنَّىٰ تُؤْفَكُونَ». «لا إله إلا هو». «فَأَنَّىٰ تُؤْفَكُونَ». کجا دچار افک میشوید؟ یعنی کجا دارند کلاه سرتان میگذارند؟ خیلی قشنگ. «فَأَنَّىٰ تُؤْفَكُونَ»، «فَأَنَّىٰ تَسْحَرُونَ». کجا دارند سحرتان میکنند؟ کجا سرتان شیر مالیدند؟ «لا إله إلا هو». «فَأَنَّىٰ تُؤْفَكُونَ». جز خدا کسی نیست. کجا سرتان شیر مالیدند؟ یکی دیگر فکر کردی خداست؟ خیلی قشنگه ها! جان؟ چی؟ کدام «تُؤْفَكُونَ»؟ «تُؤْفَكُونَ» مجهول «أَفَکَ» است. «یَأفِکُ یَأفِفُ» افک یأفک مجهول است. «أَفْکَ یَفْکَا» مجرد است. «تَفْعُ» واسه «تَخْرُجُونَ» مثل «أُمِرَ یَأْمُرُ تَمَامَ». أمِرَهُ یَأْمُرُ «مجهول میشود». ألم یَأْمُرْ تُؤْمَرَ. ألم یأمرهم أن لا یعبدوا الشیطان آن امری که بهت داده شده انجام بده. «تُؤْمَرَ» باب افعال که نیست که.
آخرین آیه را بخوانیم. «قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّىٰ لَكِ هَٰذَا ۖ قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ۖ» (آل عمران/ ۳۷). حضرت زکریا میآمد هر چه میدید در غیر فصلش بود. معلوم میشود که تمام شد. در غیر فصل هم ضرر ندارد. گلخانهای نباشد. تازه گلخانهای هم نباشد چی باشد؟ مثلاً الان یک جایی فصل گرمسیری است. بیاورند و اشکال دارد ما بخوریم؟ نه، به نظرم نمیآید مشکل داشته باشد. چون خود اینها مسافرت میکنند. بروم یک جایی که تابستانه است. بگویم به اعتبار اینکه من جایی که بودم زمستان بوده. الان فصل زمستانه. من میوهی تابستان نخورم. اعتباری است، نسبی است. «أَنَّىٰ لَكِ هَٰذَا» از کجا آمده این برایت؟ یعنی «مَتىٰ تُحْيِي»؟ کجا این رزق مهیا شد؟ «أَنَّىٰ لَكِ هَٰذَا». خیلی قشنگه. کجا بود این؟ یا چه وقت بود این برای اینا؟ کجا بود اینا؟ کی بود؟ کی بودم؟ خوبه. اینا کی بود؟ «أَنَّىٰ لَكِ هَٰذَا». جوابش را مکانی میدهد. «قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ». از پیش خدا. یعنی میشود کسی شهید نشده تو دنیا باشد، رزق «مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» داشته باشد قبل شهادت و همه اینها.
در حال بارگذاری نظرات...