دلسوز

جلسه اول : کفلینِ رحمت؛ از انفاق در حدید تا اشک در محرم

00:51:02
115

برخی نکات مطرح شده در این جلسه

*توصیه مؤکد قرآن، به حمایت مالی از میدان.[00:20]

*انفاق، مرز میان ایمان مؤمن و نفاق منافق.[09:05]

*وعده حسنی؛ درجه و اجر مضاعف، برای یاوران روز سختی.[14:50]

*هشداری تکان دهنده به اهل ایمان؛ "أَلَم یأنِ"؟[21:07]

*قساوت قلب، محصول روزمره‌گی‌ها.( توصیفی از تجربه روزهای سخت جنگ)[22:48]

* روز‌مره‌گی، حاصل فریب دنیای سرگرم کننده.[32:05]

*اقامه قسط و عدل، هدف از فرستادن پیامبران.[35:07]

*رافع همه نیازهای ما آدم ها تنها یک چیز است، آن هم به یک شرط[39:24]

* دو ضامن رحمت رحمان، امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه‌السلام[42:50]

متن جلسه

هوش مصنوعی :
سلام علیکم و رحمة الله
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله ربّ العالمین
و صلّی الله علی سیدنا و نبیّنا، أبی‌القاسم المصطفی محمّد،
اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد،
و علی آله الطیبین الطاهرین،
و لعنةُ الله علی القوم الظالمین، من الآن إلی قیام یوم الدین.

یکی از سوره‌هایی که تلاوتش در شب‌ها بسیار سفارش شده و پیامبر خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله خود هر شب آن را قرائت می‌کردند، سوره مبارکه حدید است. در کنار این سوره، چند سوره دیگر نیز هستند که در مجموعه‌ای به نام «صور مسبّحات» شناخته می‌شوند؛ یعنی سوره‌هایی که با تسبیح خدا آغاز می‌شوند.
این سوره‌ها مضامین عمیق و پرمغزی دارند. پیامبر اکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله سفارش کرده‌اند که این سوره‌ها هر شب خوانده شوند؛ و این نشان می‌دهد که مضامین آن‌ها برای حیات شبانه‌ی یک مؤمن بسیار حیاتی است، گویا نبض شبانه‌ی زندگی مؤمن با تکرار این سوره‌ها تنظیم می‌شود.
وقتی به مضامین این سوره‌ها نگاه می‌کنیم، درمی‌یابیم که نظمی پنهان و هدف‌دار در میانشان وجود دارد. مثلاً:
• سوره صف، سوره جنگ است؛ سوره جهاد و میدان.
• سوره جمعه، درباره همراهی با پیامبر است؛ همراهی‌ای که نباید در برابر زرق‌وبرق دنیا فروگذار شود.
• سوره حشر، بیشتر درگیری با یهود را بیان می‌کند؛ از شکست یهود و طراحی‌های آنان می‌گوید و اینکه چگونه آن‌ها زمین‌گیر شدند.
• و در نهایت سوره حدید، که نخستین سوره از مسبّحات است، به‌ویژه درباره‌ی حمایت اقتصادی از میدان جهاد سخن می‌گوید.
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرمایند که مضمون اصلی سوره حدید، نه صرفاً زکات واجب یا خمس، بلکه انفاقی است که در راستای تقویت جبهه جنگ و مقاومت انجام می‌شود. خداوند در قرآن گاه با لحن توبیخ‌آمیز می‌فرماید: چرا کمک نمی‌کنید؟ چرا کاری نمی‌کنید؟ این توبیخ‌ها، بیشتر ناظر به حمایت مالی و اقتصادی از جبهه‌ی نبرد است.
بگذارید کمی عینی‌تر بگوییم:
در صدر اسلام، حمایت از میدان جنگ فقط با پول دادن نبود. مثلاً کسی اسب داشت، آن را در اختیار مجاهد قرار می‌داد. یا شمشیر خود را می‌بخشید. همه‌کس توان حضور در میدان را نداشت. زنان، سالخوردگان، کودکان، و بسیاری از مردان در خانه می‌ماندند، اما نقش اصلی‌شان حمایت اقتصادی از رزمندگان بود. حتی اگر هم‌زمان جنگ بر زندگی‌شان فشار وارد می‌کرد، آن را به جان می‌خریدند.
جالب است که حادثه کربلا هم در همین زمینه رخ داد. بسیاری از مردم، از ترس هزینه‌های جنگ، امام حسین علیه‌السلام را تنها گذاشتند. نگران بودند که مبادا جنگ، معاش‌شان را مختل کند. به خیال خود، خواستند کار را تمام کنند تا «دیگر جنگ نشود». اما هم حسین علیه‌السلام را به بدترین شکل به شهادت رساندند، هم اقتصادشان ضربه خورد، هم امنیت‌شان از بین رفت، و هم لکه ننگی شدند برای تاریخ اسلام.

سوره مبارکه حدید، طولانی‌ترین سوره در میان مسبّحات است. آیات ابتدایی آن، از سنگین‌ترین آیات توحیدی قرآن‌اند. در روایات آمده است که این آیات برای مردمانی در آخرالزمان نازل شده‌اند، زیرا فهم مردمِ دوران نزول، تاب درک محتوای ژرف این آیات را نداشته است. آیاتی چون:
"هو الأوّل و الآخر و الظاهر و الباطن"،
مضامین بی‌نظیری در خداشناسی دارند.
اما پس از این توصیف عظمت خداوند، ناگهان قرآن به یک دستور می‌پردازد:
خرج کنید، انفاق کنید!
علامه طباطبایی می‌فرماید که این «انفاق»، همان پشتیبانی اقتصادی از جبهه‌ی جنگ است.
آیه هفتم سوره می‌فرماید:
"آمِنوا باللهِ و رسولهِ، و أنفِقوا ممّا جعلكم مُستَخلَفینَ فیه"
ایمان بیاورید به خدا و رسولش، و از آنچه شما را در آن خلیفه قرار داده، انفاق کنید.
این‌جا نکته‌ی مهمی هست:
ما که قرآن می‌خوانیم، هر شب سوره حدید را تلاوت می‌کنیم، مگر نه اینکه ایمان آورده‌ایم؟
پس چرا دوباره می‌فرماید: ایمان بیاورید؟
پاسخ در ادامه‌ی آیه است. قرآن می‌خواهد بگوید:
ایمان صرفاً گفتن نیست؛ عمل است.
ایمان در انفاق، در خرج کردن، در هزینه‌کردن برای خدا خودش را نشان می‌دهد. خداوند می‌فرماید:
من شما را پشت دخل نشانده‌ام. آنچه در دست شماست، مال من است. شما خلیفه‌اید، و مال‌دارِ واقعی من هستم.
پس وقتی می‌گویم خرج کن، باید باور کنی. باید خرج کنی. اگر نکنی، نشانه‌ی بی‌ایمانی‌ست.
این مضمون در سوره‌های دیگر هم تکرار شده. در سوره توبه، در سوره منافقون، بارها می‌بینیم که ملاک ایمان را دست‌به‌جیب شدن معرفی می‌کند.
مثلاً در سوره مجادله آیه‌ای هست که درباره‌ی پرداخت پیش از ملاقات پیامبر سخن می‌گوید. می‌فرماید:
اگر کسی خواست نزد پیامبر برود، باید پیش از آن صدقه‌ای بپردازد.
آیه‌ای نازل شد که پیامبر رایگان ویزیت نمی‌کند! پس از نزول این آیه، تنها کسی که رفت، امیرالمؤمنین علیه‌السلام بود. دیگران نرفتند. چرا؟ چون پول نمی‌خواستند بدهند.
این نشان می‌دهد که پول، موضوع جدی‌ای‌ست. حتی در زمان پیامبر، موضوع خرج کردن، ملاک ایمان شمرده می‌شد.
در ادامه‌ی سوره حدید، خدا با لحن‌های گوناگون، ما را دعوت به انفاق می‌کند:
فالذین آمنوا منکم و أنفقوا، لهم أجرٌ کبیر
آنان که ایمان آورده‌اند و انفاق می‌کنند، پاداشی بزرگ دارند.
و باز تأکید می‌کند:
پیامبر شما را دعوت می‌کند، چرا ایمان نمی‌آورید؟
شما که مدعی ایمان هستید، چرا پاسخ نمی‌دهید؟
خداوند با بیانی دیگر ادامه می‌دهد:
کسانی که قبل از پیروزی، انفاق کردند و جنگیدند، با کسانی که بعد از پیروزی خرج کردند، یکسان نیستند.
آن‌هایی که در روزهای غربت و فشار و زندان انفاق کردند، اجر بزرگ‌تری دارند. و البته، خداوند به همه وعده داده، حتی به کسانی که دیرتر هم اقدام کردند.
سپس به مرحله‌ای می‌رسد که دیگر خداوند از ما قرض می‌خواهد! می‌فرماید:
"من ذا الذی یقرض الله قرضاً حسناً"
چه کسی است که به خدا قرض نیکو دهد؟
و وعده می‌دهد که:
من چند برابر به او بازمی‌گردانم؛ و اجری کریمانه برای او قرار می‌دهم.

در ادامه‌ی سوره حدید، صحنه‌ای تکان‌دهنده از قیامت ترسیم می‌شود. قرآن می‌فرماید:
یَومَ تَرَى المُؤمِنینَ و المُؤمِناتِ یَسعَى نورُهُم بَینَ أَیدیهِم و بِأَیمانِهِم
در آن روز، نور مؤمنان از پیش رو و از سمت راستشان می‌درخشد.
و بشارت به بهشت و رستگاری داده می‌شود:
بُشراکُمُ الیَومَ جَنّاتٌ تَجری... ذلِکَ هُوَ الفَوزُ العَظیم.
در کنار این نور و بشارت، عده‌ای دیگر هستند که جزو مؤمنان نبودند. آنان منافقین‌اند. کسانی که در دنیا می‌گفتند ما هم همراه شماییم، ولی روزی که باید خرج می‌کردند، دست نگه داشتند.
در قیامت، این گروه خطاب به مؤمنان فریاد می‌زنند:
یُنَادونَهُم أَلَم نَکُن مَعَکُم؟
مگر ما با شما نبودیم؟ با هم در هیئت نبودیم؟ در مدرسه و مسجد نبودیم؟
و مؤمنان در پاسخ می‌گویند:
قالوا بَلىٰ وَ لکِنّکم فَتَنتُم أَنفُسَکُم...
آری، با ما بودید، اما خود را فریب دادید.
دیوار جدایی در دنیا شکل گرفت، آن‌گاه که کمک به جبهه حق نیاز بود و تو گفتی: «الآن نه». آن شبِ جمع‌آوری کمک، که رفیقت پول انداخت و تو نه. آن‌جا بود که دیوار کشیده شد. حالا در قیامت، دیواری میان ماست. نه نور شما را داریم، نه راه نجات.
قرآن می‌فرماید:
فَالیَومَ لا یُؤخَذُ مِنکم فِدیةٌ...
امروز دیگر هیچ فدیه‌ای از شما پذیرفته نمی‌شود. جای معامله نیست. وقت، تمام شده.
و اینجاست که پرده‌ها کنار می‌رود و معلوم می‌شود که چه کسی راست گفت و چه کسی دروغ. چه کسی در دنیا به پیامبر و وعده‌های خدا باور داشت و چه کسی تنها به زبان ایمان آورد.

پس از این صحنه‌ی قیامت، سوره حدید وارد بخش تازه‌ای می‌شود و با نگاهی ریشه‌ای‌تر، مشکل اصلی را تحلیل می‌کند:
أَلَم یَأنِ لِلَّذینَ آمَنوا أَن تَخشَعَ قُلوبُهُم...؟
آیا وقت آن نرسیده که دل‌های مؤمنان خشوع پیدا کند؟
مشکل را قساوت قلب معرفی می‌کند. دل‌هایی که سخت شده‌اند، حرف خدا را می‌شنوند اما تکان نمی‌خورند.
خداوند می‌فرماید:
من با ده‌ها زبان با شما سخن گفتم:
از جهنم ترساندم، وعده‌ی بهشت دادم، چند برابر پاداش دادم، گفتم زودتر بدهی بهتر است، همه‌چیز مال من است... اما باز دل‌هایتان تکان نخورد.
این نشانه‌ی قساوت قلب است.
و باز هشدار می‌دهد:
مبادا همچون اهل کتاب شوید. آنان نیز تورات و انجیل داشتند، اما روزمرّگی‌ها، دل‌هایشان را گرفت.
فطالَ علیهم الأمد فقَسَت قُلوبُهُم...
روزها گذشت، زندگی عادی شد، هشدارها تکراری شد، و قساوت قلب آمد.
درست مثل حال و هوای ما.
تا وقتی خطر هست، دل‌ها به هم نزدیک‌اند، مهربانی بیشتر می‌شود، تماس‌ها، پیام‌ها، نگرانی‌ها...
اما دو ماه که گذشت، دوباره همان پیام‌ها شروع می‌شود: «پولمو کی می‌دی؟ فلان فلان‌شده...»
یادمان می‌رود که هنوز در شرایط جنگیم، هنوز خطر هست، هنوز شب‌ها در بعضی جاها موشک می‌بارد.
این همان روزمرگی است. وقتی همه‌چیز عادی می‌شود، دل قسی می‌شود.
تلنگرهای خدا را دیگر نمی‌شنویم. هشدارهای الهی برایمان بی‌اثر می‌شود.
و آن‌وقت خدا ناچار می‌شود «دُز هشدار» را بالاتر ببرد.

وقتی دل‌ها قساوت پیدا می‌کنند و هشدارهای الهی بی‌اثر می‌شود، سنت خداوند این است که میزان تلنگر را بالا ببرد.
اگر با زبانی آرام گوش نکردیم، صدایش را بلند می‌کند. اگر با موعظه بیدار نشدیم، با حادثه بیدارمان می‌کند. و اگر با حادثه بیدار نشدیم، ممکن است دیگر کار از بیداری گذشته باشد.
این یک قاعده الهی است؛ نه پیش‌گویی، نه خیال‌پردازی، بلکه سنت پروردگار است:
اگر کسی بیدار شد، لطف خدا شامل حالش می‌شود.
اگر بیدار نشد، تلنگر شدیدتر می‌شود،
و اگر باز هم بیدار نشد، گرفتار قساوت برگشت‌ناپذیر می‌شود.
اما امید هست؛ چراکه خداوند پس از این آیات هولناک، دوباره در سوره حدید نور امید می‌تاباند. می‌فرماید:
اعلموا أنّ الله یُحیی الأرض بعد موتها
بدانید که خدا زمین را پس از مردن زنده می‌کند.
یعنی چه؟
یعنی اگر دل‌ها خشک شده، اگر انفاق نمی‌کنید، اگر فقر آمده، اگر زمین‌گیر شدید، فراموش نکن که او زنده‌کننده‌ی مردگان است.
او زمین خشک را بارور می‌کند، خزانه‌های خالی را پُر می‌کند، و دل‌های مرده را زنده می‌سازد.
به‌شرط آن‌که با او معامله کنید.
در ادامه می‌فرماید:
إنّ المُصّدّقین و المُصّدّقات و أقرَضوا الله قرضاً حسناً یُضاعف لهم و لهم أجرٌ کریم
چه مرد و چه زن، اگر صدقه بدهند و قرض نیکو به خداوند دهند، خدا چند برابرش را بازمی‌گرداند، و برای آنان اجر کریمانه‌ای است.

و حال، به جمع‌بندی می‌رسیم:
و الذین آمنوا بالله و رسوله... أولئک هم الصدیقون و الشهداء عند ربّهم...
آن‌ها که به خدا و رسولش ایمان آوردند، و صدقه دادند،
این‌ها نزد خداوند «صدّیق» هستند و «شهید».
یعنی کسانی که راست‌گویی خود را در ایمان اثبات کرده‌اند؛ و چه بسا در راه ایمان، جان هم فدا کرده‌اند.
کلمه‌ی صدقه از ریشه‌ی «صدق» است.
در زبان عربی، به مهریه‌ی زن می‌گویند صداق؛ چون مرد می‌گوید: «دوستت دارم»، و برای اثباتش، هزینه می‌دهد.
اگر فقط حرف بزند و هیچ ندهد، معلوم نیست راست می‌گوید.
ولی وقتی دست به جیب شد، معلوم می‌شود راست می‌گوید. آن‌وقت به او می‌گویند صدیق.
همان‌طور که مؤمن در انفاق، صدق ایمان خود را نشان می‌دهد.

در پایان آیات سوره حدید، وعده‌ای نورانی و خاص به مؤمنان داده می‌شود. خداوند می‌فرماید:
یا أیّها الذین آمنوا اتّقوا الله و آمنوا برسوله، یُؤتِکم کِفلَینِ من رحمته، و یجعل لکم نوراً تمشون به، و یغفر لکم...
ای کسانی که ایمان آورده‌اید، تقوا پیشه کنید و به پیامبر ایمان بیاورید، تا خداوند به شما دو بهره از رحمتش عطا کند، برایتان نوری قرار دهد که با آن حرکت کنید، و گناهانتان را ببخشد.
اینجاست که تعبیر لطیف و شگفت‌آور «کفلَینِ من رحمته» جلوه می‌کند؛ دو نصیب از رحمت. این عبارت را علما بسیار بحث کرده‌اند. در روایات ما، آمده است که این دو بهره از رحمت الهی، امام حسن و امام حسین علیهماالسلام هستند.
این دو بزرگوار، تجسم رحمت خدا در میان امت‌اند؛
هم در زمان حیاتشان، امت را از نابودی نجات دادند،
و هم با شهادت‌شان، اسلام را زنده نگه داشتند.
امام خمینی رحمه‌الله می‌فرمود:
«این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است.»
و این محرم و صفر، چیزی جز رحمت حسین علیه‌السلام نیست.
اگر امت، مورد رحمت قرار گرفت، به برکت وجود امام حسن و امام حسین بود.
اگر دل‌ها نرم شد، اگر اشک آمد، اگر قساوت قلب شکست، به برکت کفل رحمت خداست.
و امشب، شب اول محرم، هم‌زمان شده با شب جمعه؛ شبی که شب رحمت است.
و این هم‌زمانی، نشانه‌ای روشن است. گویی آسمان، درِ رحمت را گشوده است.

در این لحظه‌ها، دل‌ها آماده‌ی دریافت رحمت‌اند. مادر، کنار ضریح ایستاده و می‌گوید:
«یا حسین، امشب شب اول توست؛ شب ناله‌هاست؛ شب نظر فاطمه زهرا علیهاالسلام است.»
رحمت حقیقی همین است:
اشکی که جاری می‌شود، آهی که از دل برمی‌آید، و دلی که بهانه‌ی حسین علیه‌السلام را گرفته است.
همین است که قساوت را می‌شکند. همین است که سنگ‌ترین دل‌ها را نرم می‌کند.
در این فضا، به یک صحنه‌ی عجیب برسیم؛ صحنه‌ای که رحمت حسین علیه‌السلام در آن می‌درخشد...

روایت کرده‌اند:
وقتی کاروان امام حسین به کربلا رسید، پیکی از کوفه آمد.
امام پرسید: «از مسلم بن عقیل چه خبر؟»
پیک گفت: «آقا، مسلم را شهید کردند...»
در همان لحظه، اشک از چشمان حسین علیه‌السلام سرازیر شد.
مثل ابر بهار گریه کرد و فرمود:
«لا خَیرَ فی العَیْشِ بَعدَ هؤلاء»
زندگی بعد از این یاران، دیگر خیری ندارد...
دست محبت بر سر کودکان مسلم کشید. آنان پرسیدند:
«عمو جان، چرا با ما چنین می‌کنی؟ نکند پدرمان شهید شده؟»
این صحنه‌ها، تجسم رحمت‌اند.
حسین علیه‌السلام حتی در سخت‌ترین لحظه‌های مصیبت، دلش برای یارانش می‌سوزد؛
نام‌شان را صدا می‌زند، با آنان نجوا می‌کند، و می‌گوید:
ای مسلم! مبادا فکر کنی تنها بودی... من از همان لحظه، دل‌سوخته‌ی توام...

و این است رحمت اباعبدالله علیه‌السلام؛
رحمتی که ما را نیز دربرگرفته،
و ما را از قساوت‌ها، روزمرگی‌ها، و دنیازدگی‌ها نجات می‌دهد.
آری… این‌جا اوج رحمت است.
رحمتی که در دل میدان جنگ هم جاری‌ست. در لحظه‌ای که همه چیز فرو ریخته،
یاری نیست، سپاهی نمانده، آوازی جز فریاد دشمنان بلند نیست…
اما آقا، آقاست. حتی در آن لحظه‌ی تنها شدن، حتی در واپسین ساعات عاشورا،
امام حسین علیه‌السلام رحیم است؛ رئوف است؛ نگران یارانش است، نگران دل‌های ماست.
در واپسین لحظات، امام علیه‌السلام به شهدای خود سلام می‌دهد.
یکی‌یکی نام‌ها را می‌برد…
اما عجیب آنجاست که نخستین اسمی که صدا می‌زند، مسلم بن عقیل است؛
آن هم یک ماه پس از شهادتش…
فرمود:
«یا مسلم بن عقیل… یا هانی بن عروه…»
انگار دلش هنوز کنار دارالاماره‌ی کوفه‌ است.
هنوز جگرش از آن غربت می‌سوزد…
هنوز دلش با آن بدن بی‌سر، با آن لب‌های تشنه، با آن نگاه مظلوم مسلم است.
این همان رحمتی است که خدا وعده‌اش را داده بود.
رحمتی که می‌گوید:
«اگر دل تو برای یاران سوخت، من هم دلم برای تو می‌سوزد…
اگر تو برای امت گریستی، من هم تو را در دنیا و آخرت رحمت می‌کنم…»
و اما… تو ای زائر محرم،
ای کسی که به شب اول محرم رسیده‌ای،
این شب، شبِ رحمت جاریه‌ی فاطمیه است…
شبی که مادر، از آسمان رحمت نازل می‌کند.
روایتی هست که فرموده‌اند:
هر کس در شب جمعه برای امام حسین علیه‌السلام اشک بریزد، مورد نظر خاص فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها قرار می‌گیرد.
آیا ما امشب، از آن‌ها خواهیم بود؟
آیا ما نیز در دایره‌ی آن رحمت جای می‌گیریم؟
آیا دلی که قسی شده، امشب نرم خواهد شد؟
آیا دستی که سفت شده، امشب باز خواهد شد؟
آیا دل‌هایی که با دنیازدگی زنگ زده‌اند، امشب صیقل خواهند خورد؟
این‌جاست که همه چیز معنا می‌گیرد…
و این‌جاست که به حسین علیه‌السلام عرض می‌کنیم:
یا حسین! اگر به من رحم نمی‌کنی، لااقل به این طفل شیرخوار رحم کن…
همان طفل بی‌گناهی که در آغوش تو جان داد…
همان لحظه‌ای که دست بالا بردی برای آب…
و تیر به گلوی طفل خورد، نه مشک…
و تو، دست‌به‌گردن آن نوزاد انداختی و فرمودی:
«هوّنَ ما نَزَلَ بی أنّه بِعَینِ الله»
آن‌چه بر من آمد، چون در محضر خداست، برایم تحمل‌پذیر است…
این است مقام رحمت؛
این است تجسم آن «کفلین من رحمته»؛
و این است که ما را هر سال، هر شب، و هر لحظه، به این محراب اشک می‌کشاند.

عنوان آهنگ

عنوان آلبوم

00:00:00
/
00:00:00