* زیارت کربلا، باعث نزول صلوات، مغفرت و رحمت خاص خداوند و واسطه جریان برکت در زمین.
* یکبار زیارت با معرفت اباعبدالله علیه السلام، ویزای ورود انسان در جرگه اهل سعادت و خروج از زمره اهل شقاوت!
* همجواری با اهل بیت علیهماالسلام در قیامت، ثمرهی اشک، محبت و ترحم بر حسین بن علی علیه السلام.
* به روایت امام صادق علیهالسلام، نه تنها زیارت کربلا، بلکه اشک ها و روضه ها در مصیبت اباعبدالله علیه السلام، کفیل رحمتند.
* زائران کربلا، امانات امام صادق علیهالسلام، که کنار حوض کوثر از خدا تحویل خواهند گرفت!
*روضه امام زمان ارواحنافداه در زیارت ناحیه، ..سُم اسب و داغِ شکستن سینه ای که بوسه گاه پیامبر بود و جایگاه تجلی رحمت الهی...
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد. اللهم صل علی محمد و آل محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الآن الی قیام.
«صدق الله العلی العظیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی.»
این ده شبی که خدمت عزیزان بودیم، امشب شب پایانی است. در این جلسه در مورد رحمت صحبت کردیم. البته، این بحث، انشاءالله دهه بعدی در مسجد دیگری ادامه پیدا خواهد کرد؛ بعد دیگری از این بحث را انشاءالله بهش میپردازیم.
آنچه اینجا بحث شد در مورد این بود که فلسفه دین این است که ما به رحمت خدا برسیم. فلسفه نزول انبیا این است که ما به رحمت خدا برسیم. پیامبر اکرم آمده ما را به رحمت خدا برساند و رحمت خدا را هم به ما برساند. «و ما ارسلناک الا رحمة للعالمین.» تمام حرکات و سکنات پیغمبر اکرم، رحمت خداست. وقتی ما تابع او بشویم، به رحمت خدا نائل میشویم. خدای متعال فرمود: «و رحمة ربک خیر مما یجمعون.» آنی که سرمایه ابدی ماست، آنی که قیامت ما را راه میاندازد، رحمت خداست.
بعضی از علما، بعضی بزرگان در درس، این شکلی تفسیر میکردند این عبارت را. آیتالله وحید خراسانی، خدا به ایشان طول عمر با عزت دهد، این آیه را این شکلی تفسیر میکردند: یک دانه ترحم و دلسوزی از جانب خدا اگر نصیب آدم بشود - رحمت [حرف] «تاء» آخرش را میگویند «تاء» وحدت - یک دانه رَحم از جانب خدا اگر نصیب آدم بشود، از هر آن چیزی که همه خلایق جمع کردهاند، اثرش بیشتر است، فایدهاش بیشتر است. سرمایه ابدی ما رحمت خداست. برای رسیدن به رحمت خدا، شاید بشود گفت بهترین راه و سادهترین راه، امام حسین علیه السلام است. امشب چند دقیقه در این زمینه میخواهم انشاءالله مطالبی را عرض بکنم. مطالب زیاد است باید پشت هم انشاءالله مسلسلوار مطالب را مرور بکنیم. «و رحمة ربک خیر مما یجمعون.»
در زیارت عاشورا اینطور عرض میکنیم: «اللهم اجعلنی فی مقامی هذا ممن تناله من صلواتک و رحمت و مغفرتک.» از فردا انشاءالله بنا داشته باشیم چله زیارت عاشورا را انجام بدهیم. هر روز انشاءالله زیارت عاشورا بخوانیم. بهتر است صد لعن و صد سلام [داشته باشد]. اگر همه چهل روز را نتوانستیم، لااقل فردا را [زیارت عاشورا] انجام بدهیم. بهتر این است که در یک مجلس، یعنی از اول تا آخر این زیارت عاشورای اول را که زیارت عاشورای روز عاشوراست، آدم در حال رفت و آمد نباشد. یک ساعتی تقریباً وقت میبرد. بنشیند رو به قبله. حالا طرفهای غروب اگر بشود، عصر فرق نمیکند، ظهر... بقیه روزها هم همینطور. حالا سخت است یک جا انجام دهد، زیارت عاشورایش را بخواند. به لعن و سلامش که رسید، در طول روز لعن و سلام را انجام دهد. آیتالله غروی اصفهانی (رضوان الله علیه) همیشه سال، همیشه عمرشان زیارت عاشورا میخواندند. برای درس که میآمدند تدریس بکنند، این تسبیحشان را یک «چِک»ی میکردند، ببینند کجا رسیده، نشان میگذاشتند که بعد کلاس دوباره با تسبیح ادامه بدهند لعن و سلام زیارت عاشورا را.
بعضی بزرگان مقید بودند، همیشه. اگر همیشه نشد، این چهل روز ترک نشود: از عاشورا تا اربعین. اربعین هم بیست و صفر نیست. اربعین چهل روز بعد عاشوراست. اشتباه میکنم [که فکر کنم] محرم سی روز باشد، [یا] محرم بیست و نه روز باشد. بعضیها فکر میکنند کلاً همیشه بیست و صفر اربعین است، نه! چهل روز بعد عاشورا میشود اربعین.
در زیارت عاشورا میگوییم خدایا: «منو از کسایی قرار بده که از جانب تو بهشت، صلوات و رحمت و مغفرت میرسد.» یعنی به واسطه زیارت عاشورا ما مستحق صلوات خدا میشویم، مستحق رحمت خدا میشویم و مستحق مغفرت خدا میشویم.
یک روایتی دارد، امام صادق علیه السلام فرمودند که: یک وقتی بسیار اعجابانگیز [است] برای ما از جهت معرفتی، عرفانی. [اما] روایت سنگین است. نه بنده بلدم توضیحش را بدهم، نه فضا[ی کنونی اجازه میدهد که] چند دقیقه این روایت را شرح [دهم]. حالا اجمالاً میگویم. سعی میکنم یک جوری هم ترجمه بکنم که خیلی شبهه ایجاد نکند.
پیغمبر اکرم در منزل حضرت زهرا بودند. امام حسین روی دامن پیغمبر نشسته بودند، گریه میکردند. پیغمبر یکهو گریه کردند و به سجده افتادند. بلند شدند، فرمودند که: «فاطمه! ان العلی الاعلی ترائى لی فی بیتک.» [دقیق نمیدانم چگونه باید ترجمه کنم که قابل فهم باشد.] فرمود: «فاطمه، خدا در خانه تو خودش را به من نشان داد. به مشاهده، به شهود خدا رسیدم. اینجا خدا را دیدم. خدا را مشاهده کردم در همین ساعت.» بعد فرمود که: «خدا به من فرمود پیامبر، حسین حسین را دوست داری؟ گفتم یا رب، قرة عینی، نور چشمم است خدایا. ریحانتی، ثمرة فؤادی، جلد ما بین عینی.» چه تعابیری! «میوه دلم، پوشش بین دو تا چشمم است.»
پیامبر فرمودند خدا دست گذاشت بر سر حسین. «تو خدا که دست این جوری که [دارد]!» آن دست قدرت خدای متعال، دست عظمت خدای متعال، سر مبارک امام حسین علیه السلام را خدا قرار داد. فرمود: «بورک من مولود علیه برکاتی.» چه مبارک است این فرزند! «برکات من فقط به او جاری میشود. از جانب او به بقیه. فقط به او جاری میشود برکات من، صلوات من، رحمت من، رضوان من. به واسطه او انتقام من، لعنت من، سخت [گیری] من، عذاب من جاری میشود به کسانی که او را بکشند، باهاش دشمنی کنم، باهاش درگیر بشوم.»
«اما انه سید الشهداء من الاولین و الآخرین.» او سیدالشهداست از اول تا آخر عالم. آقای همه شهدا امام حسین علیه السلام، هم در دنیا هم در آخرت. «سید جوانان اهل بهشت» از تمام خلایق. «ولی ابوه افضل منه.» پدرش از خودش بالاتر است. این فضائلی که در مورد اوست، امیرالمؤمنین. «ابوه افضل منه و خیر.» پدرش هم فضیلتش بیشتر است، هم از او بهتر است. «السلام الیه.» به او سلام برسان. حالا خدای متعال به پیامبر [میگوید]: «به او سلام برسان.» و بشارت بده به «أنه رایت الهدی.» بهش بشارت بده، حسین پرچم هدایت، «منار اولیای من است. در حفظ من، شهید من بر خلایق من، مخزن علم من است. حجت من است بر اهل آسمانها و اهل زمین.» «فجنوا». پس معلوم شد امام حسین علیه السلام کانون رحمت خداست.
در این روایت در زیارتنامه به امام حسین علیه السلام عرض میکنیم: «بکم ترجى الرحمة.» فقط از جانب شما امید رحمت، فقط به شماها امید رحمت میرود. پشت هم میخوانم. هر کدام از اینها یک پاراگراف است که از قبل مرتبش کردهایم و اینها، ولی چون وقت نیست، دانه به دانه دیگر آدرس نمیدهم چی بوده، کجا بوده. با جزئیات بیشترش، پشت هم فقط میخواهم عرض بکنم که بالاخره این بحث شب آخر آنجا سرانجام برسد و نکات کلیدی دستمان بیاید.
در زیارت امام حسین علیه السلام به ما یاد دادند. خیلی هم نکته دارد این مطالب. در هر زیارتی یک آدابی هست. دقیقاً آن چیزی که در زیارت آمده، عمل کن به همان کیفیتی که گفتند. اگر گفتند اول حرم امام حسین، بعد حرم مزار علی اکبر، شهدا، حضرت عباس علیهم السلام، به همین ترتیب باید انجام [شود]. زیارتها دارد که: «اول امروز زیارت کن، بعد مثلاً برو پایین پا، بیا بالای سر، خودت را بنداز روی قبر.» بعضی دارد: «صورتت را بگذار روی قبر.» «سمت راست صورتت را بگذار.» هر کدام آدابی دارد، از کاری دارد. اینجا در این زیارت دارد که: «خَدک الایسر علی القبر.» گونه چپت را بگذار روی قبر یا بگذار روی ضریح امام حسین. اینطور بگو: «اللهم ارحم تضرعی فی تراب قبر ابن نبیک.» خدایا تو به من رحم کن، به این اشکی که من ریختم کنار قبر فرزند پیامبرت. «فانی فی موضع رحمتک یا رب.» چرا که من در جایی قرار گرفتهام که اینجا موضع رحمت است. اینجا رحمت خدا دارد میجوشد. حرم امام حسین علیه السلام اینطور هم از پایین میجوشد هم از بالا میریزد.
خیلی روی زیارتنامه دیگر دارد. به خدای متعال عرض میکنیم، دعا میکنیم بعد از زیارت. به ما گفتند دستهایتان را بالا بیاورید. بعد زیارت اینطور بگویید: «اللهم انی اسئلک مسئلة المسکین الملهوف...» مفصل دعای آخرش این است. خیلی زیباست: «خدایا من امید دارم تو دستم را بگیری، حاجتم را بدهی. چون من مهمان فرزند حبیب تو شدم. من امید دارم، رجا دارم، طمع دارم زیارت آمدهام به خاطر این زیارت. غریب واقع شدم به خاطر امید اینکه «انی تکف عنی.» تو به من خلاصه یک چیزی بدهی در ازای این زیارت. «اذ اخرجتنی من رحلی.» تو من را راه انداختی از شهر و خانهام آوردی اینجا. «فاعنّنی بالمصیر.» تو اجازه دادی من این مسیر را بیایم. همین که از خانهام تا اینجا آمدهام، «رحمة منک» خود همین آمدن من تا اینجا رحمتی بود از جانب تو. «و تفضلا منک یا رحمن و یا رحیم.» رحمت و تفضلی بود. نه تنها کربلا [رفتن به] زیارت محل رحمت [است، بلکه] آمدن تا کربلا هم خودش رحمت است.
دیگر چی؟ در زیارت دیگر میخواهیم. میگوییم خدایا اگر من زنده ماندم: «فارزقنی العود ثم العود الیه بعد العود.» خیلی جالب است. اشتهایمان هم زیاد است. ما یاد دادند اشتهایتان زیاد میشود. «اگه زنده ماندم، میخواهم بازم بیایم. بعد از اینکه بازم آمدم، بعد از اینکه بازم آمدم.» نه یک بار دیگر، همینجور میخواهم بیایم کربلا. «برحمتک یا ارحم الراحمین.» با چی این امید را دارم که پشت هم بیایم؟ با چی میتوانم بیایم؟ با رحمت. رحمت تو شامل حالم بشود، بازم میآیم کربلا. بارها و بارها میآیم.
اینها هم مصداق روایت دیگر است. خیلی روایت زیباست و فوقالعاده است. حیف که وقت کم است. میشد مفصل دانه به دانه بخوانیم، بحث بکنیم. عبدالله قداح میگوید: به امام صادق گفتم آقا کربلا کسی برود چه گیرش میآید؟ «اگه برای زیارت بره و بشناسه امام را، به عنوان امام بشناسه.» فرمود: «برایش هزار تا حج مقبول مینویسند. هزار تا عمره مقبول مینویسند.» «و ان کان شقیا کتب سعیدا.» اگر شقی باشد، اهل شقاوت باشد، خدا اسمش را از پرونده اهل شقاوت خارج میکند، میبرد در پرونده اهل سعادت. «و لم یزل یحوض فی رحمت الله.» دیگر تا ابد در رحمت خدا غرق است. کسی که زیارت امام مکرر [انجام میدهد]. یک بار برود، «خوض» میکند مثل شناگری که شنا میکند در دریا. این هم در دریای رحمت خدا دارد شنا میکند. کسی که زیات امام حسین [میرود].
در روایت دیگری دارد: خدا [او را] مثل وقتی میکند که از مادر متولد شده. پروندهاش چطور صاف و سفید است، آن شکلی میشود. ملائکه تشییعش میکنند. وقتی میآید زیارت تا خانه بدرقه میکنند. ملائکه «تُرفرِفُ علی راسه.» نه معمولی! پرهایشان را باز میکنند، بالهایشان را باز میکنند روی سر زائر. «حتی یرجع الی اهله.» تحویل خانوادهاش میدهند. ملائکه از حرم تا خانه بدرقه میکنند، اسکورتش میکنند، تحویل خانواده میدهند، زائر اباعبدالله را. تازه تمام نمیشود. از این به بعد برایش استغفار میکنند. از خدا برایش مغفرت میخواهند. سایهای از آسمان، سایهای از رحمت میافتد بر سر زائر امام حسین. از امروز یک زندگی جدیدی شروع [میشود]. رحمت جدید شامل [حال اوست].
در روایت دیگری دارد، خیلی این روایات خیلی فرمودند. حیف که مفصل وقت نیست کلش را بخوانم. یک عبارتش را فقط میگویم. این روایت، روایت طولانی است. یک وقت دیگر انشاءالله مفصلش را اگر فرصتی بود عرض میکنم. فرمود کسی که برود کربلا، یک چیزهایی پیش ملائکه دارد. یک چیزهایی پیش ما دارد. آنی که پیش ملائکه دارد این است که مباهات [میکند] پیش ملائکه آسمان به زائر امام حسین. «فخر فروشی شماها هم عبادت میکنید، این هم عبادت کرد. ببینید چه کرده! رفته زیارت کربلا.» این فخر فروشی خداست پیش ملائکه. پیش ما چی دارد؟ «پیش ما اهل بیت و اما ما له عندنا.» آنی که پیش ما دارد: «فترحم علیه کل صباح و مساء.» هر صبح و هر شب ما اهل بیت برایش ترحم میکنیم، طلب رحمت میکنیم، دلسوزی میکنیم، هر صبح و هر [شب].
کلید ویژه دارد. اگر کسی میخواهد این رحمت خوب دقیق شامل حالش، زیاد شامل حال [باشد]. امام صادق فرمود: «اذا کان یوم القیامه نادى منادٍ.» روز قیامت که میشود، یک منادی صدا میزند: «أین زوار الحسین بن علی؟» زوّار حسین کجایند؟ یک تعدادی بلند میشوند، شماها بلند میشوید در صحرای محشر. زوّار حسین. تعداد زیادین، جوری است که فقط خدا میتواند اینها را بشمارد. خدای متعال به اینها میفرماید: «ما اردتم بزیارة قبر الحسین؟» برای چی رفتی زیارت قبر حسین؟ چی میخواستی؟ میگویند: «یا رب، أردنا حب رسول الله.» کربلا رفتیم چون پیغمبر را دوست داشتیم. «و حب علی و فاطمه.» علی و فاطمه را دوست داشتیم. «و رحمة له.» کربلا رفتیم چون دلمان برای امام حسین میسوخت. از سر رحمت رفتیم. «مما ارتکب من.» به خاطر کاری که باهاش کرده بودند کربلا دلمان برایش میسوخت، به خاطر آن وضعیتی که درش قرار گرفت، آن نحوهای که درش به شهادت رسید، دلمان برایش میسوخت، برای همین رفتیم کربلا.
اینجا بهشت صدا میزند. زائر امام حسین را میگویند: «بیا، این پیغمبر و علی و فاطمه و الحسن و الحسین. فالحقوا بهم.» برو به اینها ملحق شو. «فأنتم معهم فی درجتهم.» دیگر از این به بعد همیشه کنار اینهایی. «الحقوا بلواء رسول الله.» برو ملحق شو به پرچم پیغمبر. کنار پرچم پیغمبر، زیر سایه پرچم پیغمبر وایمیستند. پرچم دست کیست؟ امیرالمؤمنین علی علیه السلام. پرچم در دست علی بن ابیطالب. «حتی یدخلون الجنة جمیعا.» تازه این هنوز قبل بهشتشان است. هنوز وارد بهشت نشدهاند. کنار پرچم، زیر سایه پرچم وایمیستند تا با این خانواده وارد بهشت شوند. برای کسی است که ترحم کرد به امام حسین، کربلا رفت، رحمت خدا شامل حالش میشود و «و رحمت ربک خیر مما یجمعون.»
امام صادق فرمود: «زوروا الحسین.» حسین را زیارت کنید. «و لو کل سنة.» ولو هر سال. «هر که زیارت حسین بیاید، لم یکن له عوض غیر الجنة.» این دیگر پاداشی غیر بهشت برایش نیست. و خدای رزق وسیعی بهش میدهد. یک فرج عاجلی بهش میدهد. گشایش واسش ایجاد میشود.
خدا چهار هزار فرشته را مأمور کرده کنار قبر حسین که همه اینها دائم در حال گریه هستند. چکار میکنند؟ «یشیعون من زاره الی اهله.» کارشان این است: زوار را باید تا خانه برگردانند، تحویل خانواده بدهند. دیگر چکار کنند جانم؟ «فان مرض عادوه.» اگر زائر حسین که بعداً رفت خانه مریض شد، این چهار هزار تا میآیند به عیادتش. میآیند [و میگویند]: «تو بیکس و کار نیستی. فکر نکنی تو یک بار کربلا آمدی، تموم شد. از آن روز رحمت و توجه خاص امام حسین شامل حالت شد. مریض که میشوی، میفرستد ما را بیایم عیادت.» «و ان مات.» اگر از دنیا برود چی میشود؟ «شهدوا جنازة زائر حسین.» بعداً از دنیا میرود. این چهار هزار فرشته میآیند کنار قبرش، کنار جنازهاش. «بالاستغفار له و الترحم علیه.» واسش استغفار میکنند، طلب رحمت [میکنند].
در روایت دیگری فرمود: «اگه زائر حسین فان مات سنته.» آن سالی که رفته زیارت، از دنیا برود، هنوز به یک سال نرسیده از زیارتش، یک سال نگذشته، «حضرته الملائکة الرحمة.» ملائکه رحمت برایش حاضر میشوند، غیر از آن ملائکهای بود که از کنار قبر میآمدند. چکار میکنند؟ «یحضرون غسله.» موقع غسلش حاضرند. خاصیتش چیست؟ آن وقتی که موقع غسل میت، وقت تنهاییش است، وقت ترس است، وقت فشار است. ملائکه رحمت دورش را گرفتهاند. «نترس. تو زائر حسینی. تو اِحترام داری.» «یحضرون غسله و آکفان.» موقع کفن کردنش حاضرند. «والاستغفار له.» برایش استغفار میکنند. آن وقتی که دیگر زبانش بسته است، نمیتواند استغفار [کند]. توانایی ندارد از خدا طلب مغفرت کند. این ملائکه برایش استغفار میکنند. «و یشیعونه الی قبره.» تا قبرش هم کنارش میآیند. «بالاستغفار له.» واسش استغفار میکنند. «فی قبره مد بصره.» وارد قبر که میشود، نگاه میکند تا چشم کار میکند. قبرش وسیع است. مثل بقیه نیست که تنگی قبر را احساس [کند]. خدا او را از فشار قبر نجات میدهد، از منکر و نکیر نجاتش میدهد و «یفتح له باب الی الجنة.» یک دری به سمت بهشت به روی او باز میشود.
کتابش را، نامهاش را به دست راستش میدهند. روز قیامت نوری بهش میدهند که نورش بین شرق و غرب عالم را پر میکند و «ینادی منادٍ.» منادی صدا میزند: «هذا من زار الحسین علیه السلام.» این زائر حسین است. در قیامت این شکلی معرفیش میکند. ربطش به امام حسین است. معرفیش به امام حسین است. بعد میفرماید: قیامت اهل قیامت وقتی میبینند چقدر زائر حسین محترم است، عزیز [است]، جایگاه دارد. «فلا یبقا احد یوم القیامة.» هیچکس روز قیامت نیست مگر اینکه «الا تمنى ان لو کان من زوار الحسین.» همه میگویند: «ای کاش ما در دنیا زیارت حسین رفته بودیم. اینطور ما را احترام میکردند!» همه غبطه میخورند به زائران حسین.
در زیارت امام حسین، یک زیارتی را به طور خاص امام صادق علیه السلام فرمودند. انشاءالله مشرف شدیم به همین زودی، انشاءالله نصیب همهمان بشود، این زیارت معروف که بهش میگویند زیارت وارث: «السلام علیک یا وارث آدم صفوة الله.» که زیارت طولانی هم نیست. فرمود: «جلوی در که رسیدی - بلدید انشاءالله، میخوانید - کمتر شنیده شده.» فرمود: «جلوی در که رسیدی خواستی وارد بشوی، این کلمات را بگو. این زیارتنامه را بخوان.» اثرش چیست؟ «عجب! سبحان الله!» از این تعبیر: «قل هذه الکلمات.» این کلمات را بگو. «فان لک بکل کلمة.» شب اول در مورد چی صحبت کردیم؟ «کفلین من رحمته.» یادتان میآید؟ چه زود گذشت! فرمود: «کفل رحمت خدا کیه؟ امام حسین.» امام صادق فرمود: «این زیارت وارث را که بهت یاد میدهم، وایسا روبروی قبر امام حسین، این زیارت را بخوان. به هر کلمهای که [در] زیارت وارث بخوانی، خدا کفلا من رحمت [میدهد].» یک کفل از رحمتش بهت میدهد. یک کفل از رحمت. کفل را توضیح دادیم: «کفیلت میشود، به پای تو میشود، مراقب تو میشود. حامی پیدا میکنی، از پشتت در میآید. رحمت خدا نبود.» «کل زیارت.» به هر یک کلمهای که میخوانی، خدا یک کفل بهت میدهد. کجا رفته زائر؟ کجاست؟ کربلا. کی؟ امام حسین. «رحمة الله واسعه.»
دو تا روایت بخوانم هم اشک بریزیم هم کیف کنیم از اینکه خدا همچین اربابی به ما داده و برم روضه شب عاشورا.
یک آقایی است به نام مسمع کردیْن بصری، از محبین اهل بیت، اهل بصره، عراقی. با امام صادق در ارتباط. روایت را بخوانم تا در متن روایت دربیاید این آدم کیست و چیست. «اهل عراقی اما لا تأتی قبر الحسین؟» چرا زیارت کربلا نمیروی؟ اهل بصره. گفتم: «آقا، من یک آدم شناخته شده پیش اهل بصرهام. یک دم جاسوساند ما را میپایند. همین که خبرش بیفتد من راه افتادم سمت کربلا، اینها باخبر بشوند، گزارش میدهند. این سلاطینمان پدر ما را درمیآورند. سخت میگیرند، نمیشود. شرایطم طوری نیست که بخواهم کربلا [بروم].» اول فرمود: «کربلا.» بعد جواب داد: «نمیتوانم کربلا برم.»
ببینید امام صادق چی فرمودند! مرحله دوم جایگزین دادند. امشب از کربلا شنیدی، دلت تنگ شد؟ نه! حسرت خوردی شب عاشورا کربلا نیستید؟ این روایت مال شماهاست. از این راه دور جایگزین دارید. جایگزینش چیست؟ «مینشینی با خودت مرور کنی با حسین، روضه میخوانی برای خودت. ذکر مصیبت میکنی.» گفتم: «به نرمی؟» گفتم: «آری آقا!» فرمودند: «فتجزع و تَستَعبِر؟» آتش میگیری؟ حسا [گفتم]: «ای والله و تستعبر لذالک.» آره آقا، جیگرم خون میشود، اشکم جاری میشود تا [جایی که] «حتی گاهی یک طوری میشود از غذا میافتم. زن و بچهام میفهمند. میگویند چرا حالت اینطور است؟ میگویم یاد حسین افتادم، روضه گوش دادم، روضه مرور کردم.»
«امام صادق فرمود: رحم الله دمعتک.» خدا اشکهایت را رحمت کند. «تو از کسایی هستی که اهل جزع برای ما شمرده میشوی. تو از کسایی هستی که با شادی ما شادند، با غم ما غمگیناند، با ترس ما میترسند، با امنیت ما در اماناند.» گوش بدهید، کیف کنید! همه روایاتی که امشب برایتان خواندم در کامل الزیارات آمده که جزو پنج کتاب اول عالم شیعه است از جهت اعتبار و سند و [میگوید].
فرمود امام صادق: «تو کسی هستی که موقع جان دادن چون یاد حسین میکنی، گریه میکنی، روضه گوش میدهی، روضه...» «موقع جان دادن ستراً عند موتک.» بگذار بهت بگویم وقتی میخواهی [جان] بدهی چی میبینی: «حضور و آبایی لک.» پدران من میآیند کنار [تو]. امیرالمؤمنین میآید، پیغمبر میآید، حسن و حسین میآیند. «اینها به ملک الموت سفارش تو را میکنند و به تو بشارت میدهند. ملک الموت هم نهایت مدارا و رحمت را نسبت به تو به خرج میدهد. یک طوری با تو تا میکند، اشد رحمة لک من ام شفیقه علی ولده.» از مادر مهربان نسبت به بچه کوچکش مهربانتر با تو رفتار میکند ملک الموت موقع گرفتن جان تو. میگوید: «امام صادق این را فرمودند.» زدم زیر گریه. منم زدم زیر گریه. فرمود: «الحمدلله الذی فضلنا علی رحمت [یعنی] خدایا شکرت. رحمت خاص تو بین خلایق شامل حال ما کردی. رحمت بیشتری شامل حال ما کردی.»
«از روزی که امیرالمؤمنین را کشتند آسمانها و زمین دارند گریه میکنند. رحمت لنا.» از باب رحمت، برای ما. «اثر دلسوزی برای ما.» آن تعدادی از ملائکه که برای ما گریه میکنند، بیشتر از اینها هم هستند. فرمود: «اشک ملائکه از وقتی که ما را کشتند، بند نیامده، دائم دارند برای ما گریه میکنند.» به به! «و ما بکا احد رحمة لنا.» هر که از سر دلسوزی برای ما گریه کند. «بله! ما لقینا اثر مصیبتهایی که ما دیدیم برایمان گریه کند. الا رحم الله.» خدا رحمتش را شامل حال او میکند. «قبل از اینکه اشک از چشمش جاری بشود، خدا رحمت را شامل حالش میکند. اگر اشکش جاری بشود روی صورتش بیاید، یک قطره از این اشک بیفتد توی جهنم، کل جهنم [را خاموش میکند].»
«اگه دل کسی برای ما بسوزد، ان الموت... جعلنا قلبه.» چه حالی دارید امشب شب عاشوراست. دلت گرفته، دلت خون است. هی با خودت میگویی: «خدا به داد [برسد].» علامه امینی هی صدقه میگذاشت شب عاشورا، میفرمود: «قلب آقا اوضاعش خیلی به هم ریخته است شب عاشورا.» اگه تو هم حالت این است شب عاشورا، دلت پریشان است، دلت به هم ریخته است. فرمود: «آنی که برای ما این شکلی است، موقع مرگش با دیدن ما اینقدر خوشحال میشود، همه غمهای عالم از دلش درمیآید. این خوشحالی تو دلش هست تا بیاید پیش ما کنار حوض کوثر.» حوض کوثر هم از دیدن محبین ما شاد میشود. میآید کنار حوض کوثر، انواع و اقسام شرابها و طعامها و اینها آنجا هست. پذیرایی به دست امیرالمؤمنین هم پذیرایی میشود. ساقی کوثر اوست. فرمود: «هر چشمی که برای ما گریه کند، موفق میشود به اینکه حوض کوثر را ببیند. این چشم را محروم نمیکنند از نگاه به حوض کوثر.» به چشمت التماس کن امشب اشک ببارد. «و ان علی الکوثر.» امیرالمؤمنین، امیرالمؤمنین کنار حوض کوثر او جام شراب میدهد. شیعیان ما میخورند، همه غصهها و تشنگیهایشان برطرف میشود.
این یک روایت. برم روایت دوم. معاویة بن وهب میگوید که: «یک وقتی اجازه گرفتم، رفتم خدمت امام صادق علیه السلام.» خوب دل بدهید با این روایت، ناله بزنیم بریم توی [روضه]. رفتم خدمت امام صادق علیه السلام. «رفتم آنجا دیدم که حضرت در مُصلایش، در نمازخانه منزل دارد نماز میخواند. نشستم نماز حضرت تمام بشود.» دیدم نماز حضرت تمام شده، دارد مناجات میکند. خوب حواستان جمع باشد. خیلی این روایت مطلب دارد. خوب گوشم را تیز کردم ببینم امام صادق چی دارد میگوید در مناجاتش. نمازش را خوانده، خانه تک و تنهاست. لحن مناجات امام صادق چیست؟ این مناجات امام صادق هم همان مناجات امام زمان ما هم هست دیگر. امام که با امام فرقی نمیکند. دارد میگوید: «اللهم یا من خصنا بالکرامة و وعدنا بالشفاعة.» ای خدایی که به طور خاص اکرام کردی به ما، وعده شفاعت دادی، ما را وصی کردی، علم گذشته و آینده به ما دادی، دلهای مردم را سمت ما متمایل کردی. «اغفرلی» من را ببخش «و لاخوانی» برادرانم را هم ببخش «و زوار قبر ابوالحسین.» زوّار قبر پدرم حسین را هم ببخش.
بعد با جزئیات امام صادق در این دعا یاد میکنند. امام زمان هم [از] معلوم است که اینطور یاد از زائران [میکند]: «الذین انفقوا اموالهم.» این زائرانی که پول خرج کردند، خودشان را به کربلا برسانند. «و اشخصوا ابدانهم.» بدنهایشان را زحمت دادند، خودشان را به کربلا برسانند. «رغبة فی برنا.» اینها خواستند رغبتشان را به ما برسانند. «و رجاء لما عندک فی صلتنا.» امید دارند به اینکه تو دستشان را بگیری. «و سرورا ادخلوه علی نبیک.» خواستند دل پیغمبر را شاد کنند. «و اجابة منهم لامرنا.» خواستند حرف ما را گوش بدهند. «و غیظا ادخلوه علی عدونا.» خواستند دشمن ما را عصبانی کنند. خدایا! «وکلهم باللیل و النهار.» شب و روز مراقب اینها باش. «و خلف علی اهالیم.» در نبودشان مراقب زن و بچههایشان باش. وقتی دارند کربلا ... "بهترین جوری که میشود جای خالی اینها را پر کرد. در نبود اینها تو جایششان را پر کن برای زن و بچههایشان." «و صاحبهم.» تو همنشین اینها باش. «و کفهم.» امشب! «و کل جبار عنید.» از شر همه ظالمان اینها را نگه دار. از شر شیاطین انس و جن اینها را نگه [دار]. «بالاتر از آن چیزی که اینها در ذهنشان بود که کربلا بیایند، درخواست کنند، بگیرند. بالاتر از آن نصیبشان کن. چون ما آثرونا» [یعنی] اینها ما را «بهی الا ابنائهم.» اینها ما را به زن و بچههایشان ترجیح دادند. گفتند زن و بچه کمک میخواهند، کار دارند، ولی الآن اربعین است، کربلا باید رفت. «فاطمه زهرا چشم انتظار [است].» ما را ترجیح دادند. «اللهم اعدا علی ابو علیهم.» خدایا دشمنان ما خیلی اینها را مسخره کردند که اینها کربلا آمدهاند، ولی این باعث نشد اینها جا بزنند، کربلا نیایند.
بعد دیگر حالا به طور خاص دعا میکند امام صادق. فدای دل امام صادق! فدای این رحمت امام صادق! دعا کرد: «فارحم تلک الوجوه التی غرت الشمس.» خدایا این چهرههایی که آفتاب این چهرهها را رنگش را عوض کرده، تو به این چهرهها رحم کن. «و ارحم تلک الخدود التی تتقلب علی حضرت ابا عبدالله الحسین.» به این گونههایی که خودش را به ضریح و قبر حسین رسانده، به این گونهها رحم کن. «و ارحم تلک الاعین التی جرت دمعاً رحمت لنا.» به این اشکهایی که از دلسوزی برای ما جاری شده رحم کن. «و ارحم تلک القلوب التی جزعت و احترقت لنا.» این دلهایی که به خاطر ما آتش گرفته، به این دلها رحم کن. «و ارحم تلک الصرخات التی کانت لنا.» به آن فریادهایی که در مصیبت ما میکشند، به آن فریادها رحم کن.
جمله بعدی عرض کرد: «خدایا! اللهم انی استودعک تلک الابدان.» من این بدنها را به امانت دست تو میسپارم. «قیامت کنار حوض کوثر تحویل میگیرم، یوم العطش الاکبر.» آن روزی که عطش بر همه مُستولی شده. «اینها امانت دست خدایا. من کنار حوض کوثر امانتم را از تو میخواهم که سیرابشان کنم.» میگوید: «دیدم دائم این شکلی دعا کرد امام صادق علیه السلام برای زوّار کربلا.» تمام شد. حضرت آمدند پیش [من]. گفتم: «آقا، چه دعایی هم کردید برای اینها!» فرمود: «خبر نداریم در آسمانها بیشتر از اینها دعا میکنند برای زائر کربلا.» شاید منظور از دعای مادرم فاطمه... «خبر نداری برای زائران کربلا اینها دعای من امام صادق [است]. خبر نداری مادرم چه جور برای اینها دعا میکند!»
تمام شب عاشوراست. دلهایمان بسوزد امشب برای غریب فاطمه، برای پسر پیغمبر. آمادهاید دلهایتان آتش بگیرد تا خدا هم رحمتش را جاری کند برای ما؟ بریم توی این روضه. آمادهاید؟ بسم الله.
زینب بنت جحش میگوید که: «یک روزی منزل پیغمبر بودم.» یعنی پیغمبر منزل من بودند و پیغمبر استراحت میکردند. به من هم سپرده بودند که اگه کسی آمد راه ندهم، پیغمبر از خواب نیفتد. میگوید که: «فجاء الحسین علیه السلام.» امام حسین کوچک بودند، خردسال بودند. امام حسین وارد شد. من سر امام حسین و این بچه را سرش را گرم کردم. نرود سمت پیغمبر، پیغمبر بیدار نشود. هر طوری که بلد بودم، هر کاری که توانستم کردم، این بچه را مشغول کنم. آخرش هم نشد. این بچه رفت سراغ پیغمبر. دنبالش راه افتادم. دیدم که رفته نشسته روی سینه پیغمبر. پیغمبر بیدار شده. امام حسین نشسته روی سینه. یک وضعی هم بود که اینجا در روایت گفتند، ولی خب من توضیح نمیدهم. وضع ناجوری بود نوع نشستن امام حسین که طبیعتاً باید پیغمبر عصبانی [و] ناراحت میشدند. میگوید: «من جا خوردم.» پیغمبر فرمود: «کاری نداشته باش. بگذار حسین راحت باشد. دَعی ابنی یا زینب. زینب بچهام را رها کن. ولش کن. حسینم را بگذار راحت باشد.»
میگوید: «تمام شد. پیغمبر بلند شدند، رفتند وضو گرفتند، آمدند به نماز ایستادند. رفتند سجده.» دیدم امام حسین رفت روی دوش پیغمبر. دیدم اینقدر پیغمبر این سجده را طولانی کرد تا خود امام حسین بیاید پایین. [که] توضیح میدهم در روضه بعدی توضیح میدهم انشاءالله. دیدم اینقدر صبر کرد تا خود امام حسین بیاید پایین. وقتی که آمد پایین دوباره پیغمبر از سجده بلند شدند، ایستادند. امام حسین هم یک طوری نشان داد انگار من میخواهم بیایم بغلت. پیغمبر دوباره بغل کردند امام حسین را. خلاصه، سازی که به قول ماها، به هر سازی که امام حسین زد، پیغمبر به همان ساز رفتار کردند.
«نماز پیغمبر تمام شد.» میگوید: «دیدم پیغمبر دستشان را دراز کردند.» فرمودند: «ارنی، ارنی یا جبرییل.» نشانم بده جبرئیل، نشانم بده. زینب بنت جحش میگوید: «گفتم یا رسول الله! خیلی عجیب بود چیزهایی که امروز از شما دیدم. مخصوصاً این آخریش. چی میفرمایید؟ چی شده؟» فرمود: «جبرئیل آمد پیش من. فازانی فی ابن الحسین.» به من خبر حسینم را داد و «اخبرنی ان امتی تقتله.» به من خبر داد امتم حسینم را میکشند «و عطانی به تربت.» همراه یک تکه خاک. خاک حسینت. برم توی روضه. آمادهاید؟
حسین کودک بود، خردسال بود. روی دوش پیغمبر رفت. اول نشست روی سینه پیغمبر. پیغمبر حتی بهش نگفتند پاشو! هیچی نگفتند تا خودش بلند شود. در سجده آمد نشست روی دوش پیغمبر. حتی حاضر نشد پیغمبر یک کمی بچه استرس پیدا کند، با استرس بیاید پایین. حاضر نشد پیغمبر بلند شود امام حسین از روی دوش پیغمبر به زمین بخورد. از کجا زمین بخورد؟ از دوش پیغمبر؟ کجا نشسته بود؟ روی سینه پیغمبر؟ چه اوضاعی است! چقدر همه چی عوض شده! این آقا جایش روی سینه پیغمبر بود. ببین کیا آمدند روی سینهاش نشستند! پیغمبر حاضر نشد حسین از روی دوش پیغمبر بیفتد.
با زبان امام زمان روضه بخوانم برایت شب عاشورا؟ زیارت ناحیه بخوانم؟ یا الله!
«حتی نکسوک عن جوادک.» روی اسب نشسته بودی، تو را از روی اسب سرنگون کردند. عبارت را توضیح بدهم یا نه؟ ناله بزنید. امام صادق برای آنهایی که ناله میزدند دعا [میکرد]. محروم نشوی از این رحمت. صدایت را آزاد کن! فریاد بزن!
«فهویت الی الارض.» از روی اسب پرت شدی. تویی که پیغمبر حاضر نبود از روی شانهاش [بیفتی]. از روی اسب افتادی. چطور؟ در حالی که همه بدنت زخم بود، تیر بود. اینطور از روی اسب افتادی. یا صاحب الزمان شما به ما... این چطور افتادی زمین؟ چی شد؟ «طعم...» یا الله! همین که روی زمین افتادی ... با [اجازه] اذیتت نکنم بقیش را نخوانم. یک خط دیگرش تمام.
این خیمهها شیون کشیدند. اهل حرم بیرون ریختند. دیدند اسب تنها آمده. زینش از [خون] سرمایه صدا کرد. خواست به اینها بفهماند: «بیایید ببینید گودال چه خبر است!» این زنها به سر زدند، شیون کشیدند، موها را پریشان کردند. همه دویدند گودال. ولی «مصرعک...» مبادرت. آمدند بالای گودال. چی دیدند؟ «و شمرٌ جالسٌ صدرک.» دیدند شمر نشسته روی سینهات!
در حال بارگذاری نظرات...