نسبت تبلیغ و تحصیل؛ چرا هر دو اولویت دارند؟
• عرصه تبلیغ مؤثر؛ از مباحث اعتقادی تا مسائل سیاسی روز
• تجربههای تبلیغی اولیه طلاب در مساجد و هیئتها
• آفات تبلیغ بدون علم و برنامهریزی
• فضای مجازی؛ استفاده هدفمند یا غرق شدن بیثمر؟
• ضرورت اخلاص و تقوا در کنار قدرت علمی برای تحلیل
• اتلاف وقت؛ بزرگترین آسیب تبلیغنمایی در رسانهها
• تمرکز بر خودسازی اخلاقی بهعنوان فصل پنجم رسالت طلبگی
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
این در مورد نظام درسی بهصورت کلی است. البته ممکن است دوستان سؤالاتی در این زمینه داشته باشند که در ساعت آخر خواهیم شنید. سؤال دیگری که مطرح میشود، و این بحث مرحله چهارم ماست، این است که ما در تمام این سالها کارهای تبلیغی و فرهنگی را چه کنیم؟ حضرت آقا فرمودند: «تبلیغ نسبت به درس اولویت دارد.» تو الان گفتی نشان بده که درس اولویت دارد. از یک جهت درس اولویت دارد؛ چون آقا فرمود: «بیمایه فطیر.» از یک جهت دیگر تبلیغ اولویت دارد؛ این یعنی چه؟ این بحث مرحله چهارم ماست. در واقع، بعد از الماس فصل سوم بحثمان در مورد درس بود که چه باید خواند و چطور باید خواند.
مرحله چهارم بحثمان این است که حالا فعالیتهای اجتماعی یک طلبه باید به چه نحوی باشد؟ کار فرهنگی، کار تربیتی، تبلیغ. نکته اول این است که ما اولین نیازی که در عرصه تبلیغ به طلبه داریم و همین بحث جهاد تبیین و اینها تا حد زیادی به همین مسئله برمیگردد، این است که طلبه را در عرصه تبیین اصول و معارف دین، که به جنبههای اعتقادی و جنبههای فکری برمیگردد، نیاز داریم. بخش عمدهای از این مسائل هم نه نیاز دارد به اینکه طلبه مجتهد بشود، نه نیازی دارد به اینکه از جهت اخلاقی، مثلاً، به مراحلی رسیده باشد. یکی ممکن است بگوید: «آقا، من از جهت اخلاقی در خودم نمیبینم که بخواهم بروم این مسائل را بگویم.» در حالی که با این نحوه تبلیغی که ما عرض میکنیم، از همان ابتدای طلبگی، کمی که طلبه گذراند، میتواند کار فرهنگی در کنارش داشته باشد، به شرط اینکه به درسش آسیب نزند؛ به نحوی باشد که به درسش آسیب نزند. آره، میگفتند، به بابایی گفتند: «بچهات میخواهد برود دانشگاه، اجازه میدهی برود؟» گفت: «اگر به درسش آسیب نمیزند، بَرَد.»
حالا اینجا هم اگر کسی میخواهد تبلیغ بکند، کار فرهنگی بکند، در مساجد کار بکند، در مدارس کار بکند، در هیئتها کار بکند، یا کارهای دیگر، مثلاً اردوهای جهادی، زمینه برای کار فرهنگی و کار تبلیغی زیاد است. در آن حدی که به درسش آسیب نزند. باید ساعات و زمانش را یک جوری تنظیم بکند که ایام تعطیلش برود، وقتهای مردهاش برود، به شب درسیش، به ساعت درسش، به مباحثهاش، به مطالعهاش آسیب نزند. ما از سال اول طلبگی کلاس داشتیم و در همان کرج که بودیم، در یکی از مساجد فلکه چهارم فردیس کرج، مسجد المهدی، بنده خودم ۱۶ سالم بود. عرض کنم خدمتتان که ریشهایمان هم درنیامده بود. بعد، خیلی از آنهایی که در کلاس ما شرکت میکردند، از ما بزرگتر بودند؛ بیشترشان از ما بزرگتر بودند. بعد، کلاس عقاید برای اینها داشتیم، کلاس احکام برای اینها داشتیم. یک کمی جلوترش رفت، چند ماه جلوترش، کلاسهای گناهشناسی برای اینها داشتیم که بعضی از اینها فایلهای صوتیاش هم موجود است، فکر میکنم نوار بود، البته آن موقع دستگاه ضبط و اینها نبود، یعنی روی نوار ضبط میشد. آخر هفته، یعنی زمانش را چه جوری تنظیم کردم که به درس آسیب نرسد؟
بعد، بنده چون خانهمان فردیس کرج بود، حوزهمان خود کرج بود. کرج که میگوییم، فردیس کرج و کرج را به حساب نمیآوریم، با اینکه فردیس کرج هم جزء کرج است. بعد، الان که از شهرستان شده، خودش شهرستانی از استان البرز شده. آن موقع اصلاً استان البرز نبود. ما حوزهمان کرج بود، حوزه امام صادق بود، پشت مصلی کرج. بعد، منزلمان فردیس کرج بود. شنبه تا چهارشنبه کرج بودیم. بانک نزدیکم بود، ولی بنده بیشتر حجره بودم. اواخر دیگر اوضاع جوری شده بود که میآمدم و برمیگشتم، یادم نیست به چه صورت، ولی بیشتر ایام آن موقع، همان حوزه حجرهنشین، روزهای چهارشنبه و سهشنبه و چهارشنبه آرامآرام مطالعه یا چیزی و اینها داشتیم. بساطمان را جمع میکردیم. چهارشنبه راه میافتادم، میرفتم. اول میرفتم همان فلکه چهارم، کلاس احکام و اصول عقاید آقای مکارم را، درس ۵۰ درسی. چه روزگاری هم بود، چه حال احکام، یادم نیست کتاب چی را درس میداد. بعد، خدمت شما عرض کنم که دیگر بحثهای اعتقادی بچهها بود و بحثهای احکامشان بود. اینها آرامآرام هی تقاضا داشتند. چند تا طلبه از توی آن جمع درآمد. بعضیهایشان را شما دیدید.
از آن بچهها، یک جوری تنظیم کرده بودیم، روزهای درسی سر جای خودش. این چهارشنبه و پنجشنبه ما، چهارشنبه شب بود و مثلاً پنجشنبه یا جمعه، مثلاً فکر کنم جمعه ظهرها، جمعه صبحها، یک همچین وقتی را، این وقتها را توی این کلاسها و این برنامهها میگذاشتم. عرض کنم که خب، مسائل اعتقادی. [کسی] دعوای وحشت گفت، آقا ما در خودمان صلاحیت نمیبینیم منبر برویم، برای مردم، مردم را موعظه کنیم. شما برو حقانیت امیرالمؤمنین را در منبر اثبات کن. علی بر حق است به این دلایل. در مورد امام زمان اثبات کن، امام زمان. بحثهای اعتقادی. حالا من خودم اهل عمل نیستم. بحث اعتقادی که میتوانم بگویم. در مورد توحید، در مورد جبر و اختیار، در مورد معاد، در مورد دمای عملی و رفتار. [در مورد] معاد، که بگویم: «آقا، من خودم معاد باور نیستم.» معاد را باور هستم، اثبات کنم به دلیل عقلی معاد هست. [در مورد] دنیا و آخرت، اعتقادی داریم. خیلی بحثهای اعتقادی هست. چون بحث اعتقادی است، بگو: «[در مورد] حقانیت جمهوری اسلامی، مقایسه جمهوری اسلامی با شاه، در مورد آمریکا. اینها بحثهای اعتقادی است دیگر.»
توضیح بده: «اسرائیل جنایتکار است به این دلایل، این تاریخ فلسطین، تاریخ اسرائیل، این ولایت فقیه، کارایی ولایت فقیه در این سالهایی است که زعامت داشته.» این شبهات در مورد ولایت فقیه، این تهمتهایی که در مورد ولایت فقیه، اینها دروغ است، آنهایی درست است، اینها فلان است، اینها واقعیت غرب است، اینها واقعیت دموکراسی است، اینها واقعیت لیبرالیسم است. اینها همهاش مسائل اعتقادی است. اینها دیگر همزمان با همین طلبگی ما باید باشد. مطالعه بکنیم، به شرط اینکه به درسمان آسیب نزد. دانشگاه اگر میروی، به درستت آسیب نزند.
اگر طلبه شدیم، باید آن هدفمان را فراموش نکنیم. خودمان را فراموش نکنیم. اینکه من باید بارور بشوم در عالم طلبگی و عالم ربانی بشوم، عالمی بشوم که با حقایق قرآن انس دارد و میفهمد. کتاب درسی من قرآن باشد و این معارف باشد. این را نباید فراموش کنیم. این وظایف اجتماعی هم البته کنارش هست. این است که آقا میفرماید تبلیغ اولویت دارد. این تبلیغ است، نه آن تبلیغی که شما همه کار را ول کنی، هر شب یک جا منبر بدهی، هر شب یک جا روضه بخوانی، از این ور به آن ور بچرخوننت. تبلیغ نیستش. ول کنی. این تبلیغی است که الان از همین گوشی خودت، از همین فضای پیرامون خودت میتوانی استفاده بکنی، در کنار کارهایی که داری انجام میدهی. از وقتهای مردهای که داری استفاده میکنی، با یک وقت کمی که میتوانی بعضی از این مسائل اعتقادی را تبیین بکنی.
نوشته بودند که چطور از سخنان رهبری اینطور برداشت کردید. انشاءالله ۲۰۰۰ صفحه کتاب حوزه و روحانیت را میخوانید تا بتوانید به برداشتی که بنده کردم، برسید. این کتاب نرمافزارش هم هست. یعنی اصلاً کتابش چاپ الان نیستش. نرمافزار حضور روحانیت. ۲۰۰۰ صفحه در حوزه روحانیت از نگاه رهبری، چطور رهبری معرفی کردند. بنده سه جلد کتاب در زمینه تبلیغ، پایین کردن کجام، بالاخره نوشتم. عرض کنم خدمتتان که ما یک مسائل اعتقادی داریم، یک مسائل رفتاری و اخلاقی داریم. الان آن چیزی که اولویت دارد در عرصه تبلیغ و طلبهها باید متمرکز بشوند، از همین سالهای اول هم جدیت بهش داشته باشند و کار بکنند، این عرصه میدانی پاسخگویی و رد کردن این هجمههاست. مسائل اعتقادی در مورد کارایی نظام جمهوری اسلامی، در مورد معرفی غرب، مسائل سیاسی. باز تاکید میکنم به شرط اینکه توی این مسائل غرق نشوید، به شرط اینکه در فضای مجازی غرق نشوید. خیلی از این عزیزانی که به اسم جهاد تبیین و فلان و اینها، که دارند در فضای مجازی کار میکنند، غرق شدند در فضای مجازی.
طلبه ماموریت برای خودش دارد. میرود، مطالعهشان میکند، مطلبش را ارائه میدهد، برمیگردد. گم نمیشود. ۲۰۰ تا کانال گروه عضو! چیکار میکنی؟ تو طلبهای؟ کی درس میخوانی؟ کی مطالعه میکنی؟ دو تا یک دانه، دو تا کانال خبری آدم عضو باشد. بنده یک دانه کانال خبری همیشه عضو بودم. الان به خاطر این غذای فلسطین شده سه چهار تا، به خاطر همین فلسطین. ببینم چه خبر است. وقت دارد از ما میگیرد، چون خودم التهاب دارم که از اوضاع فلسطین و اینها. بنده ایتا را روی گوشیام نصب نکردم که دائم مراجعه نکنم. ایتا را روی لپتاپ نصب کردهام که اگر آمدم پای لپتاپ، یک وقتهایی بهش مراجعه بکنم. آن هم دو تا سه تا کانال، آن هم یک ساعات مشخصی. وقتهای مرده. مثلاً بین دو تا کلاس، مثلاً یک چکی سریع میکنم ببینم چی بوده، چه خبر بود.
گم نشویم از این. میرود توی توییتر، از آنجا میآید توی اینستا، تازه میآید توی ایتا. همه اینها میرود کنار. میرود توی کلابهاوس. آره، اینستا هم که اصلاً تموم نمیشود. هرچی میروی، تموم نمیشود. پایانناپذیر است. این توییت به آن جواب بدهد، اینجا فلان کند. آقای! ماموریتی دارد آدم. چرخیدن روزی ۶ ساعت ۷ ساعت ۱۰ ساعت توی فضای مجازی، اسمش را هم گذاشته جهاد تبیین! نیمه طلبه نیست. شما، ماموریت یک چیز دیگر است. هدفتان را گم کردهاید. کارت چیست توی این فضا؟ اجمال بعد میرود توی کانالهای ضد انقلاب، همین جور غوطهور میشود. چه خبر است؟ آنها را بخوانی روی تو اثر میگذارد.
بعد رفت. غلامی که «آب جوی آرد، آب جوی آمد و غلام ببرد.» این مثلاً دارد میرود یک خدمتی بکند، رفته آنها بردند این را. جاذبههایی هم دارند این کانالهای ضد انقلاب، آدم را میکشد. بعضی از این پرت و پلاهایی که گاهی میبینیم از بعضی از حضراتی که ادعای انقلابیگریشان میشود. چون انقدر توی هم میخورند، کمکم حرف آنها باورشان میشود. گشت ارشاد، یهو این دختر افتاده مرده. این هم یهو داد میزند که: «آقا، چرا کشتینش؟» زیادی هم خورده توی این کانال ضد انقلاب. چه خبر است؟ شروع میکند داد و بیداد. بعد خودش هزینه درست میکند و بدبخت کیه؟ شریک شده توی یک سری از این قضایای کف خیابان. دمیده توی این آتش. اینها میشود ناپختگیها و خلاصه آسیبهایی که ماها متاسفانه داریم.
نه، توی فضای مجازی نباید گم شد، با برنامه، با ضابطه، با هدف. چیها را میخواهی بخوانی؟ از چی میخواهی سر در بیاوری؟ چقدر بخوانی؟ یکی دو تا. بعضی از کانالها هست، اصلاً کارشان فقط این است که گزارش میدهند توی توییتر مثلاً چه خبر، توییتر بچه حزباللهیها چه خبر است، توییتر ضد انقلاب چه خبر است. در مجموع در جریان باشی. آن هم تازه آن حدی را در جریان باش که میتوانی جواب بدهی. جواب بدهی. جواب بدهی. بخوانی اینجا، توی کتب ضاله است، حرام. مطالعهاش برای شما حرام است. بودنتون در آن کانال حرام است. بودنتون در آن گروه حرام است، حرام است. فتوای مراجع حرام است. من که توصیه میکنم حرام است. اینها حرام است. نباید باشی توی آن کانال. تو به مرور، نه همان اولی که هستی، آسیب میزنی. خودت نمیفهمی. صد جای دل تو را دارد به هم میریزد. به مرور میفهمی. نه، به مرور آسیب میزنی. به مرور میفهمی. اگر بفهمی، به مرور بقیه میفهمند که این گندی بالا آورده. نباید توی این فضاها بود. من نمیفهمم واقعاً. وجهش را نمیفهمم.
این توی همین گوشی بنده، با اینکه ارتباطم با آن ور، با رفقای توی آمریکایمان، با این ور و اون ور اروپا، اینها، فیلترشکن ندارم روی گوشیام. نه روی گوشیام، نه روی لپتاپم. رفقای آمریکا بودم، گفتم: «اگر به من کار دارین، توی این پیامرسانهای داخلی، توی ایتا و بله و اینها به من پیام بدید. من ندارم فیلترشکن ندارم.» اگر هم توی اینها بروم احیاناً، وقتی که مثلاً ایران نیستم، مثلاً عراقام، مثلاً آنجا میروم توییتر ببینم چه خبر است، واتساپ، اینستاگرام چه خبر است. فیلترشکن به نظرم رفقا نصب کردهاند. یادم نیست. یک چیزی رفقا گذاشتهاند، ولی استفاده نمیکنم. یکی از این کارهایی که توی مجموعه داشتیم، برای نصب یکی از این نرمافزارها، "تِرِلو" نصب بشود. باز هم نمیکنم. با اینکه فیلترشکن هست، فیلترشکن باز نمیکنم. این اتلاف وقت است. باید جواب بدیم. نعمت و تضییع عمر. من خودم عمرم را تلف کردهام، ما قابل دفاعی ندارم که بخواهم بگویم، ولی با این حال دیگر بعضی چیزها خیلی دیگر تلف کردن عمر است. این چرخیدن توی اینستاگرام و فلان. بنده چند ماهی یک بار میروم ببینم پیج ما توی اینستا چیکار دارد میکند. همین. کامنت مثلاً فحشی میآید، نمیآید. همین توییتر. همان یک بار هم نمیدانم شاید سه چهار ماه، ۵ ۶ ماه، یا شاید نروم.
چه ضرورتی دارد؟ سطح اطلاعاتت خیلی زیاد میشود؟ قدرت تحلیل خیلی میرود بالا؟ همه روزنامهها را میخوانند، نمیدانند ۲ ماه پیش چه خبر شده. بعضیها روزنامه نمیخوانند، میدانند دو ماه بعد چه خبر میشود. از آن جملات توییتری عجیب و غریب بهجت، آره. بعضیها صبح تا شب توی اطلاعاتاند، نمیدانند دو ماه پیش چه خبر بود. بعضیها کنج خانه دو ماه بعد چه خبر میشود. این حکمت یک قریحه ربّانی است که در قلب انسان باید جاری بشود، با توییتر چرخیدن و اینستا چرخیدن و اینها، این جوری نمیشود. کسی صاحب تحلیل نمیشود. اگر میخواهی صاحب تحلیل بشوی، آن بحثهایی که عرض کردم، قدرت فلسفیدن، منطق، فلسفه، مغالطات، آنجاها باید آدم خودش را تقویت بکند. مایه علمی باید تقویت بکنیم. فعالیت عقلیمان را باید تقویت کنیم که قدرت تحلیلمان برود بالا. در کنار اخلاص، تقوا، مراقبه که اینها طهارت باطنی میآورد و فرقان در انسان ایجاد میکند: «ان تَتَّقُ اللَّهَ یَجْعَل لَکُمْ فُرْقانَا.» اینهاست که قدرت تحلیل برای آدم میآورد، نه هی چرخیدن از این ور. امروز این را دست گرفتم، امروز آن را دست گرفتم. همهاش بطالت.
حالا کسی یک چیزی گفته، ما هم باید مراقب باشیم که مطلب درست بگوییم. همین قول سدید هم همین است دیگر. یک کسی باید بیاید که وقتی یک چیزی میگوید، همه زوایایش را روشن بکند که کسی نتواند از این استفاده کند. در فتنه نباید شیر داد به کسی و سواری داد به کسی. باید یک جوری اطرافش را روشن کنیم که نتوانند سوءاستفاده بکنند. این جمله درست است، ولی نه به این شکل که توی تلویزیون گفته بشود و توضیح داده بشود. یعنی چی؟ اگر نقدی هم دارید، مثلاً به فلان کار صدا و سیما، باید توضیح بدهید یعنی چی؟ اگر کسی قدرت این توضیح را دارد، میآورندش آنتن. اگر قدرت این توضیح را ندارد، نمیآورندش روی آنتن. و باید قبلاً بررسی بشود که قدرت این توضیح را طرف دارد یا ندارد. خب، صدا و سیما به هر حال مطالبی دارد که سر جای خودش باید بهش پرداخته بشود. افراد برای ما محترماند. یعنی که این آدم، چه آن آدم، احترامشان را داریم و کسی هم توهین [نمیکند]. خدمت شما عرض کنم که اینها همهاش اتلاف وقت و عمر طلبه است.
این همه کار مهم. دنیا تشنه معارفی است که تو باید بهش برسانی. تو نشستی اینجا داری توی سر و کله آن میزنی که این خانمه این را گفته، منظورش آن بوده. آن میگوید نه، منظورش این بوده. شیطان است دیگر. آن دوست ما میگفتش که: «من دیدم یک آقایی مشغول پروژهای بود. دیدم که روی پروژه خیلی خاصی دارد کار میکند. شیطان حساس شده که این کار نکند. هی شروع کرد، درگیر کردنش. خانمش به این زنگ زد. شیطان خانم او را تحریک کرد که به این زنگ زد. حواس این را پرت کند.» بعد آن که نتوانست، دیدم یک کسی از یک جای دیگر که حالا توضیحات داد که نمیشود هم گفت فلانی از فلان جا زنگ زد و این را مشغول قضیه کرد. این پا شد رفت. کی مشغول این پروژه نباشد؟ شیطان نذاشت این متمرکز بشود. هی ذهن این را درگیر میکرد. هی از بیرون اسباب ایجاد میکرد این متمرکز نشود، این به هدف نرسد، این پروژه. هی از بیرون افراد دخالت [میکردند]. این هم همین است. نمیگذارد من و تو بچسبیم به معارف قرآن. یاد بگیریم. نمیگذارد این موارد برسد به جامعه. نمیگذارد جامعه آباد بشود. نمیگذارد هدایت صورت بگیرد. شیطان دنبال اضلال است. از همه بیشتر از قرآن میترسد: «فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ.» تو اصل دشمنی شیطان با قرآن. نمیگذارد. نمیگذارد تو اینها را یاد بگیری. نمیگذاری یک جوری بخوانی که قرآن یاد بگیری. توییتر چی میگوید؟ اینستا چی میگوید؟ این کامنتهای این چی بوده؟ این لایو فلان گذاشته. این سلبریتی باز حرف زده. به من و تو چه ربطی دارد؟ حالا بقیه کار رسانهای میکنند، بکنند. این مال طلبه نیست. نمیگویم مطلقاً کسی این کارها را نکند. مال من و تو طلبه نیست این کارها که میخواهیم تحلیل کنیم این سلبریتی چی گفته، آن یکی فلان کرده. خیلی ما کارهای مهمتر داریم. خیلی بار سنگین روی دوشمان است. دنیا تشنه معارف است و من و تو معارف را برسانیم. تازه من دارم میگویم دنیا تشنه معارف است. این مال مرحله بعدیست.
من و تو تشنه معارفایم. باید خودمان را بسازیم و من و تو فقط: «عَلَیْکُمْ أَنفُسَکُمْ.» من، من و تو خودمان خودمان را باید بسازیم. انشاءالله خودم این حرفها باورم بشود، روی خودم اثر بگذارد. بسازیم. این وقتش هم همین است. عمرمان هم رفت. ۳۰ سال و چهل سال، ۲۰ سال و ۵۰ سال گذشت. مگر این چند روزه دریابی. گذشت عمرمان. تموم شد. این همه جوان و نوجوان و اینها عطسه میکند، میمیرد. نه روی سرف موتور میمیرد. سیل میآید میمیرد. زلزله میآید میمیرد. کرونا میآید میمیرد. سرطان میگیرد میمیرد. همه دارند میروند. الان دیگر عجیب است کسی به ۷۰-۸۰ سال برسد. با این نمره کم، با این وقتهای کم، با این حجم کار. این فضای مجازی بیچاره کرده ما را. وقتهامان را دارد قورت میدهد. قُلُپقُلُپ. دیگر من حرفی از بازی و فلان و اینها نمیزنما. فوتبال دیدن و بازی کردن و توی گیم، نمیدانم فلان و اینها که هیچی. همینهایی که یک جنبه خوبی دارد که مثلاً احساس میکنم جهاد تبیین است و در جریان باشیم، اکثر اینها بطالت است. وقتهامان را داریم تلف میکنیم. اصل کارمان را بچسبانیم به علم، به درس، به مطالعه، به کار اخلاقی، به خودسازی، پرداختن به خودمان، پرداختن به عیوبمان، اصلاح نفسمان. جدیت به خرج بدهیم. عیوبی که در خودم: «چیکار کنم؟ چه خاکی به سر کنم؟ محمود رذایلم چیکار کنم؟ با این حسادتم چیکار کنم؟ با این طمعم چیکار کنم؟ با این تکبرم چیکار کنم؟» به دنبال درمان باشم. بروم یاد بگیرم. بروم استاد ببینم. بروم شاگردی بکنم. ارتباط داشته باشم. برنامه داشته باشم. این هم فصل چهارم بحثمان در مورد تبلیغ. **فصل پنجم در مورد کار اخلاقی و معنوی.**