‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
**بسم الله الرحمن الرحیم**
فصل اولِ بحث جدل، دربارهی قواعد و اصول جدل بود. از یازده مطلبی که مطرح شد، هفت مورد آن را بررسی کردیم و اکنون به مطلب هشتم میرسیم که در مورد ماهیت و چگونگی مقدمات جدل است.
**مقدمات جدل**
صغرا و کبرای استدلال جدلی را "مقدمات جدل" مینامند. نسبت مبادی با مقدمات، عموم و خصوص مطلق است، یعنی مبادی اخص و مقدمات اعم هستند. هر آنچه از مبادی و تصدیقات بدیهی باشد، میتواند در مقدمه بیاید، اما لزوماً هر آنچه مقدمه است، نمیتواند از مبادی باشد.
**انواع مقدمات جدل**
مقدمات جدل (همان صغرا و کبرا) خود بر دو دستهاند:
1. **مقدمات مشهور و مسلم:** این دسته از مقدمات، خود از مشهورات و مسلمات هستند و به عنوان مبادی اولیه محسوب میشوند.
2. **مقدمات اکتسابی:** این دسته از مشهورات نیستند، اما نهایتاً به مشهورات و مسلمات منتهی میشوند و شهرت خود را از آنها کسب میکنند. این نوع مقدمات، شبیه مقدمات برهان هستند که برخی مستقیماً از یقینیات بودند و برخی به یقینیات برمیگشتند. در مورد جدل نیز، یا خود مقدمه از مشهورات و مسلمات است، یا نهایتاً به یک امر مشهور یا مسلم بازمیگردد.
**نحوه انتساب مقدمات غیرمشهور به مشهورات**
وقتی مقدمات غیرمشهور به مشهورات و مسلمات انتساب پیدا میکنند، دو حالت وجود دارد:
1. **شهرت بالقرائن:** در این حالت، یک مقدمه غیرمشهور، شهرت خود را از مقایسه با یک مشهور کسب میکند. درواقع، «مشهور به ذات» نیست، بلکه «مشهور بالقرائن» است.
* **قرینه تشابه:** گاهی اوقات، یک قضیه غیرمشهور، به واسطه شباهت با یک قضیه مشهور، معتبر و مشهور میشود. مثلاً اطعام مهمان، فینفسه ممکن است برای همه مشهور نباشد، اما به دلیل شباهت با قضای حاجت یا برطرف کردن مشکل که مشهور هستند، شهرت پیدا میکند.
* **قرینه تقابل:** در این حالت، یک قضیه غیرمشهور، به واسطه تقابل با یک قضیه مشهور، معتبر میشود. مانند این که احسان به دوستان، کاری نیکو است؛ در مقابل آن، اسائه و بدی به دشمنان نیز پسندیده میشود.
2. **کسب شهرت از مشهورات:** در این حالت، یکی از مقدمات جدل یا هر دوی آنها، از غیرمشهورات و مسلمات است، اما به مشهورات و مسلمات منتهی میشود و از آنها کسب شهرت میکند.
**کاربرد جدل**
مسائل جدل، معنای وسیعی دارند. هر قضیهای که شخص پرسشگر بتواند عین آن یا مقابلش را مورد سؤال قرار دهد، "مسئله جدلی" میشود. وقتی "مجیب" پاسخی میدهد، پرسشگر میتواند همان قضیه را (که خصم به آن اعتراف کرده است) به عنوان جزئی از مقدمات قیاس و استدلال خود به کار ببرد تا مجیب را محکوم کند.
به عنوان مثال، وقتی از کسی میپرسند: "آیا قبول ندارید که به کسی که اجازه میدهد به همسرش تعرض شود، فلان واژهی (دیاثت) را اطلاق میکنند؟" و او پاسخ مثبت میدهد، پرسشگر میتواند ادامه دهد: "همانطور که در مورد ناموس خودت اینگونه فکر میکنی، در مورد مملکت نیز که بیگانه نفوذ میکند و راه پیدا میکند، باید همینگونه باشد." در این مرحله، دهان مُجیب بسته میشود و استدلالی برای رد ادعای پرسشگر نخواهد داشت.
هر قضیهای، چه مستقیم و چه غیرمستقیم، به هدف پرسشگر (نقض وضع موجود) ارتباط داشته باشد و بتواند به او کمک کند، صلاحیت دارد که پرسشگر از آن در جدل خود استفاده کند.
**قضایایی که سائل باید از پرسش دربارهی آنها دوری کند**
سائل باید از پرسش دربارهی چند دسته از قضایا دوری کند:
1. **مشهورات عامه در مرحله پرسش:** نباید در مسئله جدلی، مشهورات عامه را بیاورد، البته در مقدمات میتواند. امام رضا (علیهالسلام) میفرمایند که عیسی بنده خوبی بود، فقط مشکلش این بود که کم عبادت میکرد. کسی از حضرت تعجب میکند که با این همه عقل و وقار، چگونه عیسی از عباد بود؟ حضرت این اقرار را گرفتند که عیسی از عباد بود، و این جزو مشهورات است. حضرت فرمودند: "چگونه از عباد بود که شما او را خدا میپرستید، وقتی خودش خداست؟" این "چگونه از عباد بود" میشود قضیهی جدلی ما، مقدمهی جدلی ما. حضرت مشهورات عامه را در سؤال نیاوردند، بلکه در مقدمه آوردند. اگر از مشهورات عامه سؤال شود، ممکن است طرف جواب دیگری بدهد یا نسبی جواب بدهد که در آن صورت، نمیتوان در قضیه از آن استفاده کرد.
2. **ماهیت اشیا (سؤال ماهو):** نباید از ماهیت اشیا با "ما هو" سؤال کرد، مثلاً "حقیقت انسان ما هو؟" در این صورت، هر کس چیزی میگوید و بحث به سمت تعریف میرود و غرض اصلیِ گرفتن اقرار از دست میرود. این فضا، فضای تعلیم و تعلم است، نه غلبه. اما اگر لازم شد از ماهیت چیزی سؤال کند، باید سؤال را به صورت استبصاری (معنای لفظ) بیاورد، مثلاً "شما از این اصطلاح چه معنایی را اراده میکنید؟" یا به صورت سؤال مرکب باشد که طرف یا "بله" یا "خیر" جواب داده و اقرار گرفته شود، مثلاً "آیا به نظر شما انسان حیوان ناطق است؟"
3. **لمیّت و علیت (سؤال به "لِمَ"):** نباید با "لِمَ" و "چرا" از علل و اسباب سؤال کرد. هر کس ممکن است چیزی بگوید و شعبهها زیاد شود. باید به گونهای سؤال کرد که همان اقراری که مدنظر است، گرفته شود.
**مباحث جدل**
جدل در کجا کاربرد دارد؟ به قول ابنمظفر، باب جدل وسیع است و در همهجا کاربرد دارد: بحثهای فلسفی، مسائل اجتماعی، دینی، سیاسی، ادبی و ... . اما برخی قضایا هستند که به استدلال جدلی مطلوب واقع نمیشوند و ما به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1. **مشهورات حقیقی (مزباییه):** مستدل باید از استدلال بر روی اینها اجتناب کند. این قضایا شهرت جهانی دارند و همگان در همه زمانها و مکانها به آنها اعتراف دارند، قابل انکار و تشکیک نیستند و خودشان مبدأ استدلالاند. در اینجا، سائل جدلی نباید بیاید و اینها را اثبات کند، چون تحصیل حاصل است. همچنین، نمیتوان آنها را رد کرد. این مشهورات عامه حقیقی، شبیه بدیهیات ششگانه هستند که خودشان مبادی برهاناند و مافوق استدلالاند و نباید نتیجه جدل قرار گیرند، بلکه خودشان مقدمهی جدل میشوند. اگر کسی اینگونه مشهورات را منکر شود، استدلال جدلی با او فایده ندارد، زیرا او اصلاً مشهورات را قبول ندارد. با چنین فردی باید از راه دیگری وارد شد، یا او را عقاب کرد، یا مورد تمسخر قرار داد.
2. **قضایای ریاضی و تجربی:** این قضایا راهی برای جدل ندارند، چون حسی و تجربی هستند. نمیتوان آنها را نتیجه جدل قرار داد، مثلاً با جدل بخواهیم اثبات کنیم که "آلو مسهل است".
پس، هر علمی و هر بحثی میتواند نتیجه جدل باشد، به استثنای این دو مورد.
**نتیجهگیری**
بحث یازدهم، انشاءالله در جلسه بعد ادامه خواهد یافت.
**و الحمدلله رب العالمین**
در حال بارگذاری نظرات...