روایت امام صادق علیه السلام
مراقب عظمت و کبر باشیم!
خطبه نهجالبلاغه در مورد تکبر
حوزه ممنوعه خدای متعال
ماموریت ملک انسان در برابر تکبر و تواضع او چیست؟!
اعتماد به نفس یا اعتقاد به نفس؟!
معنی اعتماد به نفس چیست؟!
آیا مؤمنان واقعی اعتماد به نفس دارند؟!
روایت کشتی حضرت نوح
تنها کوهی که در قرآن نامش آورده شده است؟!
باور به عنایت خدا
اعتماد به خدا و اهل بیت
آیا توسل به ائمه عین توحید است؟!
فرهنگ غرب در مورد تکبر و تواضع
تفاوت تواضع و وضیع به روایت علامه طباطبایی
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. امروز روز شهادت آقا و مولامون، حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) است. اگر این مباحثهها و گفتگوهایی که امروز داریم، در محضر الهی ثوابی و اجری دارد، تقدیم باشد و پیشکشی باشد به محضر حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام). انشاءالله که همه ما مورد توجه وجود نازنین و آن ذات مقدس واقع بشویم.
امام ابی عبدالله (علیه السلام) در وصیتی به اصحابشان فرمودند: «ایاکم و العظمة و الکبر»، مراقب عظمت و کبر باشید که خودتان را عظیم و بزرگ ندانید. در خطبه نهجالبلاغه «قطب المتقین» فرمودند که: «یا عظم الخالق فی اعیانهم فسغره ما دونه فی اعینهم». خدای متعال، خالق، در چشم اینها بزرگ شد و عظیم شد، پس هر چیزی که غیر از او بود، در چشمشان کوچک شد. این «هرچه غیر اوست» شامل خود ما هم میشود. از اینرو، خالق در چشم ما بزرگ شد، برو بزرگ بدانیم. «فان الکبر رداءُ اللهِ عزوجل». کبر، روانداز و بلندپوشی است که خدای متعال آن را از آنِ خودش کرده و به کس دیگری نمیدهد. «فمن نازع الله رداءه قصمه الله و اَذَلَّهُ یومَ القیامه». هر کسی که با خدا مناظره کند در مورد ردای خدا، خدای متعال او را در هم خواهد شکست و در روز قیامت او را ذلیل خواهد کرد. به این حوزه ممنوعه هر کسی بخواهد راه پیدا کند و نزدیک بشود، خدای متعال او را ذلیل میکند و عواقب بسیار سختی برایش دارد و آنجا اسم جلال و صفات جلالیه بروز پیدا میکند و کمرشکن است اگر کسی بخواهد در آن حوزه راه پیدا کند.
روایت بعدی از جعفر بن محمد، از پدرشان (علیهم السلام) است که امام علی (علیه السلام) فرمودند: «ما احد مِن ولد آدم الا و ناصیته بِیدِ ملک». هیچ کس از فرزندان آدم نیست، مگر اینکه موی پیشانی او به دست مَلکی است. «فان تکبر جَذبهُ بناصیتهِ إلی الارض». اگر تکبر کرد، این موی پیشانی، موی جلوی سر را که چنگ انداخته، میگیرد و به سمت زمین میکشد، او را به پایین میکشد و خوارش میکند. «ثم قال: تواضع وضعک الله». بعد فرمود: «تواضع کن که خدا تو را پایین آورد»، پس خوار شدی. «و ان تواضع جذبه بناصيته ارفع رأسک رفعک الله». وقتی هم که تواضع میکند، این انسان، ملک ناصیه او را میگیرد بالا و میفرماید: «سرت را بالا ببر که خدا تو را بالا برد». «و لا وضعک لتواضعک لله». به خاطر این تواضعی که برای خدا کردی، خدا دیگر تو را پایین نیاورد، پس خوار نکرد و کوچک و حقیر نساخت.
این خود کوچک پنداریها و این خود ندیدهانگاریها تنها باعث میشود که خدای متعال انسان را به حساب بیاورد و انسان مورد توجه واقع بشود. این حالت بلندپروازیهایی که ما معمولاً داریم و به خودمان خیلی اعتماد داریم و اعتقاد داریم، گاهی دیگر از اعتماد گذشته و اعتقاد داریم و خیلی خودمان را باور داریم. اساساً ما چیزی به اسم «اعتماد به نفس» به تعبیر مرحوم علامه طباطبایی در فرهنگ دینیمان نداریم. «اعتماد به نفسی» هم که در کلمات برخی بزرگان میبینید، (مانند رهبر انقلاب)، این اعتماد به نفس، ذاتاً با اضافه است؛ یعنی در دوگانه اعتماد به نیروی داخلی و اعتماد به دشمن و وابستگی. اینجا انسان وابسته به دشمن نباشد و به همان داراییهای خودش و به آن مجموعه خودش تکیه کند. این اعتماد به نفس به این معناست، منظور دو تا معناست در اعتماد به نفس.
یکی این است که خب این خوب است و فضیلت است. قرآن هم فرموده: «فاستغل علی سوقه فاستعرض فاستوا علی سوقه». مؤمنین را و جامعه ایمانی را به این نحو توصیف کرده که اینها روی پای خودشان هستند و وامدار و بدهکار و وابسته به دیگران نیستند. ولی اعتماد به نفس به این معنا که انسان خودش را باور داشته باشد، به قول علامه طباطبایی، اعتماد به کدام نفس؟ به نفس لوّامه؟ به نفس امّاره؟ به نفس مطمئنه؟ به کدام نفس میخواهد اعتماد کند؟ نفس امّاره که اگر به آن اعتماد کند، به جهنم میرود. به نفس لوّامه اگر بخواهد اعتماد بکند، اتفاقاً او آدم را خُرد میکند. به نفس مطمئنه اگر بخواهد اعتماد بکند، که آنجا دیگر اعتماد عین اعتماد به خداست و آنجا نفس اصلاً از خودش چیزی ندارد. اعتماد اساساً در هیچ کدام از اینها معنا پیدا نمیکند و همه آن دو بعدی که شامل نفس لوّامه و مطمئنه میشود، اعتماد ما را به سمت خدا دعوت میکند. نفس امّاره را که اصلاً قابل اعتماد نیست، مدائن، فریب میدهد انسان را، نباید فریبش را خورد.
بعد از اینکه این اعتماد به نفس و انسان، بلندپروازیهایی که دارد و خودش را بالا بالاها میبیند، هر چقدر که خودش را بالا بالاها ببیند، خدا او را پایین میآورد. هر چقدر خودش را این پایینها میبیند و اعتماد به نفس به این معنا ندارد و به حساب نمیآورد. در آن روایت هستش که میدانید در قرآن اسم هیچ کوهی نیامده، غیر از یک کوه که آن هم کوه نیست، تپه است: «فاستوت علی الجودی». تپه «جودی» تپهای بوده که وقتی که حضرت نوح کشتیشان میخواست فرود بیاید آنجا. در روایت دارد، روایت عجیبی هم هست که هر کدام از این کوههای دنیا خودش را مستحق دید برای اینکه کشتی حضرت نوح آنجا فرود بیاید. به هر کدام میگفتند که این کشتی بر من فرود خواهد آمد. یک کوه یا تپهای بود که گفت: «اگه بر همه اینها فرود بیاید، بر من فرود نمیآید. من لیاقت و استحقاق ندارم برای اینکه کشتی حضرت نوح بر من فرود بیاید، من کجا، کشتی نوح کجا بیاید به روی تپه فرود بیاید؟» زبان تمثیل حالا.
بیان، بیان بسیار لطیف و عجیبی به جای تأمل و بحث فراوانی دارد که یعنی چه در مورد این کوه و اینها، که حالا تواضع و تکبر در مورد اینها به چه معناست. و آنجا دارد که اتفاقاً خدای متعال به خاطر همین تواضع این تپه، او را بالا برد و فقط او لیاقت پیدا کرد که کشتی حضرت نوح بر آن فرود بیاید و تنها کوهی که در قرآن اسمش آمده همین کوه «علی الجودی» است. اینجور خدای متعال عظمت بخشید به این تپه. این نشان میدهد که راز موفقیت در این است که حالا روانشناسی امروز هم یک رشته کش به اعتماد به نفس. بله البته بیماران روانی هم داریم که دچار اختلالات میشوند و اعتماد به نفس به معنای در اینها از آن حد نرمال کمتر است. این باعث میشود که حتی یک جاهایی قدرت ایمنی و قدرت دفاعش را از دست میدهد و توانمندی برای هیچ کاری ندارد. اگر اعتماد به نفسی که حالا امروز غربیها میگویند از یک میزانی کمتر بشود، دیگر اساساً هیچ کاری را یعنی حتی درس نمیخواند و هیچ اقدامی نمیتواند انجام بدهد، ازدواج نمیتواند بکند، سرکار نمیتواند برود و هیچ اقدام فعالیتی از او رخ نخواهد داد. جنبه فیزیولوژیکی پیدا میکند و اینجا اعتماد به نفس به معنای آن اعتماد به نفس نیست. اینجا در واقع این است که یک حالت در واقع اختلال روانی پیدا میکند و این هم البته به نحوی جنبه معنوی دارد و اینکه شاکر عنایاتی که خدای متعال به او کرده نیست، به طبقه توجه به این عنایات این به این باز هم تعبیر اعتماد به نفس به کار نرود.
به اینکه خدای متعال به هر حال به او عنایاتی کرده و تفضلی شده و به این معنا دارایی دارد و مسئولیتی دارد که این داراییها را به کار بگیرد. باید باورش بیاید این نعمتی که خدای متعال به او داده است را و این دارایی و تفضلی که خدای سبحان به او کرده است را و مسئولیتی که در قبال این دارد. اینجا تعبیر مسئولیت و باور عنایت، باور اینکه خدای متعال به ما عنایت کرده است و بهرهمند از این نعمت هست، اینجا این تعبیر، تعبیر درستتر و بهترین به این نحو است. اگر اینگونه باشد اشکالی ندارد. حالا اعتماد به نفس استقلالی و غیر استقلالی. نفس اساساً یک موجود وابسته است، دیگر دوگانهای نمیتواند داشته باشد. حالا استقلالی و غیر استقلالی، در هر صورت اعتماد به نفس معنا ندارد؛ مثل اینکه بگوییم تکیه به سایه به نحو استقلالی تکیه بکند یا به نحو غیر استقلالی. سایه خودش غیر مستقل است، دیگر نمیشود که به سایه به نحو غیر استقلالی تکیه کرد. خودش غیر است، همش غیر استقلالی است و معنا دیگر ندارد.
تکیه به امام هم همین است، تکیه به همه موجودات هم همین است، به همه سایهاند، از خدای سبحانهاند. اونی که حقیقت مطلق است خود خدای متعال است. اعتماد به غیر او معنا ندارد. اعتماد به اهل بیت هم که میکنیم، از همین در واقع جهتی است که از جهت اتصال او به خدای متعال و اتصاف اوست به کمالات که او مظهر تام کمالات خدای متعال است و در این آینه این کمالات بروز پیدا کرد؛ مثل اینکه ما عکسی نگاه میکنیم، میگوییم چه چهره قشنگی. خب این چهره قشنگ از آن عکس که نیست، از آن صاحب تصویری است که تصویرش در عکس افتاده ولی آنقدر این تصویر تمام این عکس را پر کرده، دیگر این عکس فانی است و هیچ چیزی از خودش ندارد و هیچ توجهی را جلب نمیکند. اساساً انسان غافل از این میشود که این عکس و دیگر چیزی از عکس بودن برایش نمانده و در واقع دیگر دو چیز به حساب اینجا نمیآید. فقط یک چیز، آن هم تصویر زیباییست که از صاحب عکس آنجا دیده میشود.
نفس معصوم این است، وجود نازنین موسی بن جعفر و سایر ائمه معصومین حقیقتشان این است. لذا هر چه که از اینها بگوییم و به اینها توجه بکنیم و به اینها توسل بکنیم، اساساً این، آن عکس بودن، خود حیثیت عکس بودنش فانی است و اصلاً لحاظ نمیشود اینجا. لذا توسل به اینها عین توحید است و عین خداجویی و خداخواهی است. برای اینکه اصلاً خدای متعال را غیر از در این عکس نمیشود دید و خدای متعال در این عکس جلوه کرده و این عکس هم دیگر آن حیثیت عکس بودنش اصلاً به لحاظ نمیآید و دیده نمیشود. این نکتهای است که باید بهش توجه داشت. آن نفسی هم که این شکلی است، بله حالا خود آن نفس هم هیچ، فقر مطلق است، دیگر هیچ چیزی از خودش ندارد. او هم به خودش، به آن نفس، اعتمادی ندارد. اساساً اعتماد به نفس معنای این شکلی ندارد، مگر اینکه کلاً یک معنای دیگری از او لحاظ بشود، به معنای باور به آن در واقع خود در قبال دشمن. این باور این شکلی در برابر بیگانه، وگرنه در برابر خدای متعال این باور به خود اساساً هیچ معنایی ندارد. آنجا اعتماد به نفسی ما نداریم.
این همیشه همین قضیه که اینجا تکبر، بله متأسفانه در فرهنگ بیمار غرب و فرهنگ کثیف و آلوده غرب، اتفاقاً تکبر فضیلت است. برخی از دوستانی که آنجا سالها کار میکردند، به عنوان توصیه میگفتند که بعداً اگر رفتید و مثلاً استاد شدید، معلم شدید، مبلغ شدید در کشورهای غربی، هیچوقت تواضع نکنید. حالا این حرف محل تأمل است. گفتند که آنجا اگر کسی تواضع بکند، جایگاه خودش را از دست میدهد. آنجا فضیلت با تکبر است. همین فضای اعتماد به نفس، هر چقدر طرف بیشتر لاف بزند و بیشتر خودش را گنده نشان بدهد و بزرگنمایی از خودش بکند، آنجا اتفاقاً یعنی بزرگنمایی که یعنی هی سعی کند نه بزرگنمایی دروغین. سعی کند که خودی نشان بدهد، عرض اندام بکند و من من بکند. آنجا اتفاقاً او بیشتر جایگاه دارد و اعتبار دارد. آنجا مثل اینجا نیستش که شما اگر خودت را کوچیک گرفتی و گفتی آقا من که نمیدانم و بلد نیستم و مثلاً نمیتوانم و اینها، مثلاً محبوبیت پیدا کنی، نه. میگویند: «نمیدانی غلط کردی که آمدی اینجا، میخواستی درس بخوانی و نمیدانی. برو یکی که میداند بیاید.» یک جورایی حمل بر صداقت هم گویی میکند. و اینجا البته صداقتش هم به همین است که نمیدانم. این صادقانه هم همین است، اونی که بگوید میدانم دروغ میگوید و اونی که میگوید من نمیدانم راست میگوید چون واقعاً نمیدانیم، مگر اینکه «الا ما عَلَّمَنا».
بله در ایران هم خب همین، متأثر از فرهنگ غرب و تربیت غربی، متأسفانه نفوس به سمت شیطانی شدن دارد حرکت میکند و خود همینها هم عامل محرومیت ماست و کمرنگ شدن معنویت. در فضاهای طلبگی هم گاهی آدم میبیند همینطور. همین فضاهای عرض کنم که نرمافزاری که غربیها در اختیار ما گذاشتهاند به این قضیه دامن میزند. یک چیزهایی مثل اینستاگرام و اینها فضایش دائم به سمت دمیدن در همین اعتماد به نفس و افرادی که اعتماد به نفس بالاتری دارند اینها موفقترند، به حسب همین فضا و این ساختار مشتریشان بیشتر است و آن افرادی که گوشهگیرند و عزلتنشینند و خودشان را بروز نمیدهند و خودشان را جلو نمیاندازند، اینها معمولاً در انزوایند.
البته آن چیزی که دیده میشود و خدمت شما عرض کنم که آدم میبیند، این را به عیان در همین حوزه علمیه قم. این اساتید گوشهگیر و عزلتنشین که نه فایل صوتی از اینها منتشر میشود، نه کتابی از اینها چاپ میشود، اگر هم چاپ بشود با اسم و رسم نیست. تربیت شاگرد دارند، یک گوشهای مخفیانه بعضاً. شاگردها مشهور ولی خود اینها احدی اینها را نمیشناسد. یعنی در خیابان اگر بقالی هم بیایند، سرشان را پایین میاندازند، کسی نمیداند که این کیست و چیست. آدم میبیند که اینها استوانههای علماند و خدای متعال دائماً دارد بر اینها فیض را جاری میکند. ولی جاهایی که سروصدا زیاد است، آنها آدم میبیند که «طبل توخالی» هستند. هر چقدر هم نزدیکتر میشود، بین افرادی که سروصدا دارند و اسم و رسم و شلوغکاری دارند، از نزدیک مواجه میشود، بیشتر میفهمد چقدر طبل توخالی.
خدا به داد ما برسد و ما را از صادقین قرار بدهد و از کسانی که بفهمیم چقدر ندار و ناتوانیم، به واسطه همین تواضع حقیقی پیدا بکنیم. علامه طباطبایی گفتند: «شما چقدر تواضع میکنی؟» ایشان میفرمود: «من تواضع نمیکنم، من در واقع وزیرم.» تواضع گویی انسان ادای کوچکی در میآورد. ایشان فرمود: «من ادایش را در نمیآورم، من واقعاً کوچکم.» خب میبینید خدای متعال چه داد به این مرد. و هر چقدر انسان در عظمت این مرد فکر میکند و غور میکند و بررسی میکند، میبیند به انتها نمیرسد از عنایت تامی که خدای سبحان به این ذریه طاهره صدیقه طاهره داده و بر این زوجه طی و این فرزند صالح اهل بیت عصمت عنایت کرده. اینها همش به برکت همین کوچکی و خود ندیدنی است که در محضر اولیاء خدا، بزرگان این بزرگان داشتند و خدای متعال بهشان عنایت کرده. خدا انشاءالله اینجور اوصافی را در ما قرار بدهد.
میگویند تواضع نعمتی است که کسی بهش حسادت نمیکند و تا حالا حتماً در عمرتان ندیدید که کسی به دیگری حسودی کند بگوید: «چقدر این متواضع است.» خدا انشاءالله از این نعمتهایی که کسی هم بهش حسادت نمیکند و شاید خیلی هم مشتری هم نداشته باشد، شاید کسی هم خیلی در دعاها تقاضا نکند، در حد نهایی و عالیش نصیب ما بکند.
والحمدلله رب العالمین.
در حال بارگذاری نظرات...