سه گروه که خداوند به آنها نگاه نمیکند.
بیتوجهی به دیگران، مانع جلب رحمت مخصوص الهیمنظور از نگاه خداوند، نگاه با رحمت و توجه خاص
اعتنا به دیگران زمینه جلب نظر خداوند
پوشیدن لباس بلند از روی کبر که عامل جلب توجه دیگران میشود.
تاثیر لباس بر روحیات انسان
رابطه مستقیم بین جلب توجه از دیگران ومحروم ماندن از توجه الهی
توجه به خداوند را ابزار توجه به دنیا نکن!
قسم خودن به خدا مصداق توجه به دنیا با ابزار الهی
کبرجلب توجه در مقام مقایسه با دیگران
کبریا ردای خاص الهی
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
**بسم الله الرحمن الرحیم**
عن ابی عبدالله علیه السلام قال: «ثلاثه لا ینظر الله الیهم: فانی اتفه، و مسبلو ازاریل، و المنفق سلعته بالیمین و الکبر. ان الکبریاء لله رب العالمین.»
امام صادق (علیهالسّلام) فرمودند: «سه گروهند که خدا به اینها نگاه نمیکند: یکی آن کس که به دیگران بیاعتنایی میکند، به کسی کار ندارد و توجهی به بقیه ندارد. یکی کسی که لباسش را از روی تکبر بلند میکند و روی زمین میکَشد. و یکی هم کسی که جنسش را با قسم و کبر میفروشد و خودش را بهتر میداند و جنسش را نیز بهتر میداند.»
به چه نحوی است که تکبر در کاسبی اثر میگذارد؟ کسی که کاسبی کرده است بهتر سر در میآورد و تشخیص میدهد. در فضای کسب و کار، آنجا هم تکبر خودش را دارد. افراد در مقایسه با دیگران خودشان را دارای مزیتهایی میبینند و احساس میکنند که نسبت به بقیه مزیتی دارند؛ مثلاً در خود کالا، در رابطهشان با مشتری، در خدمات پس از فروش، قبل از فروش، هنگام فروش. به هر نحوی کسی خودش را بهتر ببیند، این همان کسی است که خدای متعال به او نگاه نمیکند.
خب، خدای متعال که به همه نگاه میکند. اگر نگاه نکند که خدا نیست و از حال و روز بندهها خبر دارد. این نگاه، نگاه با توجه، محبت و رحمت خاص است، و آن توجه خاص به این افراد نیست. آن هم به این دلیل است که مقتضی را ندارند یا مقتضی هست و مانع هست در اینکه خدای متعال با نگاه کریمانه و خاص خودش به اینها نگاه کند.
کسی که وظایف خودش را در قبال دیگران انجام نمیدهد و اصلاً به بقیه کار ندارد، این زندگی تکنفره و تکروی در زندگیاش، امری است که خدای متعال از آن بدش میآید و انسان از چشم خدا میافتد. در روایت دیگری هم داریم کسی که تنها بخورد، تنها بخوابد، ناپسند است. همچنین تنها سفر برود، مگر اینکه از ضرورتی باشد. انسان ممکن است یک وقتی هم غذا را تنها خورده باشد، یک وقتی هم تنها خوابیده باشد، یک وقتی هم تنها سفر کرده باشد؛ ولی وقتی کسی ذاتاً تکرویی دارد، به بقیه کار ندارد، برای خودش است، برای خودش میخورد، برای خودش میخوابد، برای خودش جایی میرود، هر جا بخواهد میرود، به کسی کار ندارد، در بند کسی نیست و به کسی توجه ندارد، خب طبعاً این انسان مورد توجه هم واقع نمیشود.
زندگی ما زندگیای است که آمیخته به ارتباطات با دیگران است. این ارتباطات زمینه بروز رحمت از جانب ماست. به هر حال، افراد با ما ارتباط دارند، در ارتباطشان به ما نیاز دارند، و ما هم به افراد نیاز داریم. این نیازهایی که ما به هم داریم، باید زمینهساز ترحم ما به همدیگر باشد. به واسطه این ترحم، مقتضی ترحم خدای سبحان به خودمان را ایجاد بکنیم. وقتی به فکر دیگران نیستیم و به آنها محل نمیگذاریم، یعنی به نیاز دیگران توجهی نداریم. نتیجهاش این میشود که خدای متعال هم به نیاز ما توجه نخواهد داشت و «لاینظر الیهم».
آن کسی هم که لباس خودش را بلند میکند، اینجا معمولاً این لباس، ابزار جلب توجه است، مثل لباس عروس که روی زمین کشیده میشود و میخواهند جلب توجهی بکنند در یک مجلسی به این عروس که این متفاوت از بقیه است. در مورد لباس بلند، روانشناسی جای بررسی و تأمل هم دارد که چه ویژگیهایی دارد و چرا اثرش این شکلی است. لباس، یک پارچه، یک حالت اینشکلی به انسان میدهد؛ خلاصه، آرزو میکند که گویی او یک قامت بلندی و یک شخصیت دارد. انسان هم برای خودش جلوه میکند به واسطه این لباس، و هم برای دیگران.
لباس بلند، ابزار خیالات است. خیالات، و امداد خیال را که حالا قبلاً در بحثهای تفسیر با عزیزان بحثش کردیم، آن تمرکز حواس را ایجاد میکند؛ چه خودش نسبت به خودش (لباس بلند، حواس آدم را متمرکز میکند و به خودش متمرکز میکند) و چه دیگران را هم حواسشان را متمرکز به انسان میکند.
در روایتی به این مضمون داریم که امام سجاد (علیهالسّلام) لباس خاصی پوشیده بودند که حالا شاید بلند بود یا شاید ویژگی خاصی داشت. از منزل بیرون زدند. دیدند که حضرت سراسیمه برگشتند و لباس را عوض کردند. فرمودند: «کَأنّی لستُ بِعَلی بن الحُسین.» جان به قربان این همه لطافت، جان به قربان این همه مراقبه! فرمودند: «در حال خودم تغییری احساس کردم. کأنی لستُ بعلی بن الحسین. انگار اصلاً من علی بن حسین نبودم. انگار یکی دیگر شده بودم. خیالات داشت ورم میداشت. لباس، لباسی بود که حال من را عوض کرده بود. آمدم لباس را عوض کردم.»
لباس در احوال آدم اثرگذار است. لباس این شکلی، با این هندسه، و این مدل بلندی، لباسی که روی زمین کشیده میشود، حالت دامنکشان، و ما داریم خرامان خرامان راه رفتن؛ این هم برای خود انسان خیالات میآورد و هم برای دیگران. برای خدا و آدم هم خیالات میآورد. مواردی که برخی عزیزان هم اشاره میکنند که لباس بلند و اینها، یک کیف خاصی در آدم ایجاد میکند، و یک جلوهگری خاصی. البته اگر یک خانمی در منزل برای همسرش مثلاً این لباس را میپوشد و همسر او دوست دارد، آن یک بحث دیگری است. ولی اینکه انسان خودش، حالا مخصوصاً فضایی که جلوه هم بخواهد داشته باشد و خود انسان هم از درون کیفی داشته باشد، این یک بحث است. این بحث اینجاست. نه حالا بحث خوشسلیقگی و لباس خوب پوشیدن هم لزوماً مطرح نیست. اشکالی ندارد انسان لباس خوب بپوشد. همین شهید عزیزمان حاج قاسم سلیمانی، خانوادهاش گفتند که خیلی خوشپوش بود. واقعاً همین بودند. شما عکسها و فیلمهای ایشان را که ببینید، همیشه لباسهای ایشان لباسهای ست و مرتب بود، با اینکه همیشه ایشان جلوی گلوله بود و آماده شهادت بود، ولی همیشه تیپش یک تیپ خوبی بود. به سر و وضعش میرسید. خوشپوش بود.
حاج قاسم خوشپوشی اشکال ندارد. رهبر انقلاب خوشپوش هستند. به معنای خوشتیپ و نه لباسهای طلبگی و غیر طلبگیشان، اینطوری است. بله، همین لباس روحانیت هم گاهی همین حس را به آدم میدهد. لباس بلند که حالا اگر بلندتر از اندازه باشد، اهل لباس که میگرفتند، یکم اینور و آنورش را کوتاه میکردند. خود امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) کمی دامن قبا را کوتاه میکردند و سر آستین را هم کوتاه میکردند. بعضی وقتها به نحو خاصی هم کوتاه میکردند برای اینکه نفسشان را بشکنند. با سنگ میزدند این سرآستینها را با سنگ کوتاه میکردند، به نحوی که ریش ریش هم میشد. حالا نمیگوییم از این کارها بخواهیم بکنیم. الان زمانه ما زمانهای نیست که بخواهد اینجور لباس پوشیدنی را برتابد. غرض این است که در لباس پوشیدن مراعات باشد.
در آن روایت هم دارد که حالا ظاهراً امام عسکری یا امام صادق (علیهماالسّلام)، عرض شد که آقا شما چرا این قدر خوشپوشید؟ جدتان امیرالمؤمنین اینطور تیپ نمیزدند. حضرت فرمودند که دستت را بیاور و وقتی دستش را آورد، فرمودند لباس زیرشان را لمس کن. دید حضرت لباسی که مماس به تنشان بود، لباس پشمی است که تن را میخراشاند. فرمود: «این لباس رو به خاطر اینکه فضای معاشرت این شکلی است و جامعه جامعهای است که از جهت سطح پوشش رشد کرده، این را پوشیدم. از جهت روابط اجتماعی و آن زیری «هذا لله»، این به خاطر خداست.» بعد فرمودند: «تو برعکس هستی. تو لباس روییات پشمی است و لباس زیریات لباس نرمی است. لباس زیر تو که به تنت مماس است، لباس نرم پوشیدی که آزارت ندهد.» اینها ظرافتهایی در پوشیدن لباس است.
لباس در حالات انسان تأثیرگذار است و در کیفیت جاری شدن رحمت بر انسان هم اثرگذار است. این که میفرماید: «خدا به انسان نگاه نمیکند»، آن کسی که این چنین لباسِ این مدلی میپوشد که هم در خودش حالش تغییر میکند و کیف میکند از این وضعیت، و هم دیگران را حواسشان را جمع میکند به خودش و جلب توجه میکند، این از جلب توجه خدای متعال میافتد. اساساً رابطه مستقیم نیست بین جلب توجه از دیگران و جلب توجه از خدا. اگر انسان در مسیر جلب توجه از دیگران قدم برداشت، از جلب توجه خدای متعال محروم میشود.
حالا لباسهایی که میپوشیم خیلی راحت باشد یا نباشد، آن به صورت مطلق و کلی دستور داد و گفت که حالا در لباس پوشیدن همه اینطور رفتار میکنند و هر کسی هم در یک مرتبه از مراقبه است. برای ابتدای کار اونی که لازمه، همین حلال بودنشه و اینکه لباس شهرت نباشد و جلب توجه نکند. در خانمها هم، همان حدی که پوشش واجب است، فلان و مراعات بشود، بعد دیگر انسان لطافتهایی دارد، آن لطافتها را واسه خودش بروز میدهد.
برخی اساتید و بزرگان بودند، در انگشتر خودشان هم ملاحظه داشتند. حالا ماجراهایی هست مفصل که انگشتری به محضر برده شد و اینها، قبول نمیکردند. و آخر با کنکاش و اینها معلوم شد که این انگشتره جلوه دارد و جلب توجه میکند، و نمیخواستند انگشتری دست کنند که جلب توجه بکند و جلوه داشته باشد. اینها دیگر حالا به حالات آدم بستگی دارد. بعد مثلاً خدمتشان گفته شد که خب رهبر انقلاب هم انگشترهایی از این جنس دست میکنند. فرمودند که خب ایشان هم هر چی دست میکنند سریع رد میکنند، یعنی عمر از باب جلوهگریاش نیست. اگرم کسی درخواست بکند سریع میدهند، اصلاً نگه نمیدارند. اینها حالاتی است دیگر در اولیای خدا اینشکلی است.
نه، لباس روحانیت نباید کنار گذاشت. اما لباس روحانیت به نحوی که بخواهد روی زمین کشیده شود و آنجور بلند نباشد، کوتاهتر. حالا خود انسان میفهمد دیگر این جورابهای آدم معلوم میشود، مثلاً یک وقت میآید روی جورابها را هم میگیرد، خیلی بلند است. آن وقت روی حال آدم اثر میگذارد. نه اینکه روی پای آدم معلوم بشود. حالا اینها هم به این نحو نیستش که حالا آن کوتاهی بلندی لباس خودش موضوعیت داشته باشد. ملاک این است که در حالاتش انسان و در پوششاش ملاحظه داشته باشد که اینها به آن سمت نرود. حالا یک لباسی هم هست که مثل چادر، مثل قبای طلبگی، ذات این لباس بلند است دیگر. حالا آن که نمیشود کاریاش کرد. نکته همین است که انسان خودش توجه داشته باشد. حالا به هر حال لباس بلند هم که نمیشود همه لباس کوتاه بپوشیم که همچنین حسی پیدا نکنیم. آن هم که باز مشکل خودش است.
**خب، و این که فرمود: «جنسش را با قسم میفروشد و خدا را دارد ابزار میکند، توجه به خدا را دارد ابزار میکند برای توجه به دنیا.»**
در هر سه تا اینها توجه نهفته بود. خدای متعال به اینها توجه نمیکند. یکیاش که کسی بود که به دیگران توجه ندارد. یکی کسی بود که جلب توجه میکند و همه توجهش به خودش است. و یکی هم کسی که توجه به خدا را ابزار کرده برای رسیدن به دنیا. قسم خدا میخورد که جنسش فروش برود. دلها را متوجه خدا میکند، ولی برای اینکه دنیایش آباد بشود، برای اینکه جنسش فروش برود. قسم میخورد. از مقدسات و امور معنوی مایه میگذارد برای اینکه جنسش فروش برود و نور ابزار رسیدن به دنیا میکند با قسم و کبر.
حالا گاهی با ایجاد توجه به امور معنوی کالایش را میخواهد بفروشد، گاهی هم با کبر و فخرفروشی و خودبزرگبینی و خودبرتربینی که این هم باز توش همان توجه نهفته است. میخواهد ایجاد توجه بکند و خودش را مزیت بدهد به دیگران، واینکه جنسش فروش برود. با کبر جنسش فروش برود. این با قبلی فرقش این بود که آنجا فقط جلب توجه به خودش است، در مقام مقایسه نیست. اینجا جلب توجه در مقام مقایسه است. توی سر جنس دیگری میزند یا هی میخواهد خودش را در مقایسه با دیگری با مزیت نشان بدهد که جنسش فروش برود. که خدای متعال هم از کی بدش میآید و کبر هم اختصاص به خدای «رب العالمین» دارد.
خدا انشاءالله ما را از این رذائل تخلیه بفرماید. قلبمان را از این عیوب و این گرفتاریها و بیماریهای باطنی تصفیه بفرماید و تهلیه بفرماید و تزکیه بفرماید. انشاءالله که به حق این ماه رجب که ساعات پایانیاش را طی میکنیم و ماه شعبان که ماه رحمت و در پیش داریم، انشاءالله با رحمت خاص خودش ما را شستشو دهد. الحمدلله رب العالمین.
در حال بارگذاری نظرات...