حدیث نورانی امام صادق علیهالسلام در مورد خودستایی
خودستایی، کمترین درجه کفر
عزت و کبر صفات اختصاصی خداوند
تابش عزت خداوند بر اولیای الهی
عزت در عرض خداوند؛ عزت جهنمی
تکبر ایمان در برابر کفر ،تکبر به حق
محرومیت متکبر
برگشت همه رذایل به تکبر
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
باب پنجاهوهشتم: "وام، تحریم خودبزرگبینی". بحث کبر و از این باب وارد میشویم. خدا انشاءالله ما را از این رذیله بزرگ در امان بدارد.
«الحکیم قال سَألتُ اباعبدالله علیه السلام عن اَدنی الحاد.»
اوکی، میگوید از امام صادق علیهالسلام پرسیدم: «کمترین درجه الحاد چیست؟»
«ان الکبر اَدنی کبر.»
کمترین درجه الحاد! کسی خودش را بهتر بداند، بالاتر بداند، کمترین اندازه بیدینی با این ویژگی محقق میشود.
روایت بعد: «عن ابیعبدالله علیه السلام قال: قال ابو جعفر علیه السلام العِزَّه رداءُ الله و الکِبرُ اِزارُه فَمَن تَنَاوَل شَیءٌ منه اَکبَّه الله فی جَهنَّم.»
امام صادق علیهالسلام فرمودند که امام باقر علیهالسلام فرمودند: «عزت ردای خداست.» آن لباسی که کأنه لباس اختصاصی است برای خدای متعال. «کبر ازار خداست.» آن لباسی که حالا رو میاندازند، لباس ردا به آن میگویند. عبا و قبا. عبا را ردا میگویند، قبا را ازار. میگوید: «عزت، ردای خداست؛ کبر، ازار خداست.»
«فمن تناول شیء منه اکبه الله فی جهنم.»
اگر کسی خودش را سهیم بداند، دستاندازی کند، از این چیزی بخواهد دست بیندازد برای اینکه اینها را تصرف بکند و حالا خودش را فرق دارد، خدای متعال او را پرت میکند به جهنم. عزت و کبریا و تکبر اختصاص به خدا دارد. البته خدای متعال به اولیای خودش از عزت خودش میتاباند. فعالیت لازم که در دعای عرفه یا در قرآن داری که: «العزه لله و لرسوله و للمومنین.» جای دیگر دارد که: «ان العزه لله جمیعا.» عزت همهاش از آن خدای سبحان است. و جای دیگر دارد که عزت مال خداست و پیامبر و مؤمنین. معلوم میشود که بالاصاله و به ذات برای خدای سبحان است و به تبع برای مؤمنین هم هست. عزت خدا که خدا به اینها داده، نه اینها چنگ انداختند. آنی که اینها چنگ بیندازند، میشود همان چیزی که ابلیس دنبالش بود. چنگ انداخت به عزت و کبریا کند. او منازعه کرد با خدای متعال در عزت و کبریا. این میخواهد جای خدا عزیز بشود. این میخواهد خدا کبیر باشد. تکبر این است. و الا اگر به عزت او کسی عزیز باشد و به کبریا او کسی کبیر باشد، اینها اشکالی ندارد. بلکه حق است. اهلبیت عصمت همین شکلی بودند. به عزت خدا عزیز بودند و به کبرایای خدا کبیر بودند. ابلیس چی؟ ابلیس خواست جای خدا عزیز باشد، جای خدا کبیر باشد. نمیشود. عزت جهنمی و کبر جهنمی.
اگر کسی بخواهد جای خدا عزیز باشد و کبیر باشد، به آن چشم داشته باشد، خدای متعال او را پرت میکند. اسم قاهریت خدای متعال جلوه میکند. خدای متعال در آن مقام مستقر است و بلامنازع است. اگر کسی به مقام طمع بکند، اسم قاهریت خدای متعال جلوه میکند و این را پس میزند و پرت میکند به اعماق جهنم. تکبر کأنه همین است. پس بگذار این را که در قرآن دارد که: «متکبرون فی الارض بغیر الحق.» حالا برخی اشکال کردند که خب مگر تکبر هم به حق و غیر حق دارد؟ پاسخ این است: بله، تکبر هم تکبر به حق و غیر حق دارد. گفته میشود که تکبر در برابر متکبر حق است. این هم البته حالا شاخص میخواهد. به هر نحو همیشه نیست که هر جا انسان در برابر هر تکبر بخواهد از خودش تکبر نشان بدهد. دستورالعمل در سوره اعراف آیه ۴۶ میفرماید که: «آیات الذین یتکبرون فی الارض بغیر الحق.» کسانی که در زمین تکبر میکنند به غیر حق، اینها را از آیاتم منصرف میکنم. جهتشان را برمیگردانم.
تکبر به غیر حق همان تکبر «انا خیر منه» است که ابلیس گفت: «من از او بهترم!» شاخصش چه بود؟ که چون من از آتشم و او از خاک است.
تکبر به حق: «انتم الأعلون ان کنتم تومنون.» ایمان بالاتر از کفر. بله، یکوقت تواضع میکند انسان. تواضعی که کأنه ایمان از کفر پایینتر است یا معلوم نیست ایمان بالاتر از کفر باشد. تواضع در نسبتسنجی بین ایمان و کفر میکند. یعنی ایمان را متواضع میکند در برابر کفر. نخیر! ایمان کبیر است و متکبر است در برابر کفر. حق متکبر است در برابر باطل. ایمان، نه من ایمان من معلوم نیست چقدر مؤمن باشم. ایمانم چطور باشد. ولی ایمان در برابر کفر اعلاست. لذا آن مدل راهرفتن امیرالمؤمنین و پیغمبر اکرم در جنگ، فرمودند مدلی که با صلابت و به تعبیر دیگر متکبر، امیرالمؤمنین در جنگ در برابر کفار حرکت میکردند. پیامبر اکرم فرمودند که این راه رفتن، راه رفتنی است که تو غیر اینجا هر جای دیگری باشد آدم را به جهنم میبرد؛ ولی اینجا حق است. این همان تکبر به حق است. این همان تکبر ایمان در برابر کفر است. این صلابت این است. از جایگاه بالا حرف زدن.
در عین حال البته انسان خودش را بالا نبیند. ایمانش را بالا ببیند. منطقش را بالا ببیند. حق را بالا ببیند. به پشتوانه حق صحبت بکند. به پشتوانه ایمان صحبت بکند. نه اینکه «من از او بالاترم.» خودش را پایین ببیند، حق را بالا ببیند. امشب تکبر به حق؛ چون که حق را دارد کبیر میداند. تکبر به غیر حق این است که پول را کبیر میداند. به پشتوانه پول تکبر دارم. پشتوانه شهرت تکبر دارم. شهرت را کبیر میدانم. که اگر من شهرت داشتم تو شهرت نداشتی. به پشتوانه شهرتم خودم را از تو بالاتر میدانم. پشتوانه سوادم خودم را از تو بالاتر میدانم. به پشتوانه خوشگلیام خودم را از تو بالاتر میدانم. به پشتوانه اینکه فرزند کیم. به پشتوانه پدرم و مادرم. همینطور مسائلی که مسائل وهمی و خیالی است. به پشتوانه اینها اگر خودم را بالاتر دانستم، میشود تکبر و این تکبر به محض اینکه رخ بدهد، انسان را ساقط میکند و از چشم خدای متعال میافتد و محروم میشود، بلکه ملعون میشود و از این آستان بیرونش میاندازد.
امیرالمؤمنین فرمودند: «ابلیس را به خاطر یک لحظه کبر از آن درجات عالی بالا بیرون کردند.» چطور میشود که من و شما بخواهیم این ویژگی را داشته باشیم و وارد بهشت بشویم؟ لذا گفتند: «هیچ کسی با کبر وارد بهشت نخواهدشد.» تکبر انسان را محروم میکند از بهشت و بلکه از ایمان. و سرچشمه همه بدیها تکبر است. استکبار و طغیان که در عالم میبینیم. نظام استکباری و طبقه مستکبرین. اینها که ریشه همه بدیها، همه آلودگیها و طغیانها هستند. آن کسی هم که تکبر دارد، کأنه همه رذائل و بدیهایش و تکبرش برمیگردد به پشتوانه تکبر. چنین مشکلاتی در او هست.
از خدای متعال میخواهیم که این صفات زشت را، صفات آلوده و رذیله را که ما را محروم میکند از عنایات خدای سبحان، از ما دور کند و روح تواضع و خشوع و تذلل را در ما ایجاد بفرماید. ما را به کبرای خودش کبیر کند. به عزت خودش عزیز کند. و از شر نفس و شیطان در امان بدارد.
والحمدلله رب العالمین.
در حال بارگذاری نظرات...