رفتن به سوی اهل بیت، نشانه ادب
سنت زیبای احترام به سادات
گوش کردن حرف اهل بیت، گوش کردن حرف خداست!
مراجع تقلید، حجت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
دشمنی با فرد به خاطر ایمان به منزله دشمنی با خدا و رسول
چرا فاطمه زهرا سلام الله علیها را فاطمه مینامند؟
شب جمعه، رحمت خدا از کربلا نازل میشود.
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابیالقاسم مصطفی محمد، اللهم صل علی آل محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الآن الی قیام روز الدین.
آیتالله العظمی بهجت میفرمایند: «ما با ائمه اثنیعشر و انبیا و اوصیا کار نداریم، الّا اینکه خدا با اینها کار دارد.» یعنی اینکه ما سراغ اهل بیت میرویم، به خاطر اینکه خدا با اینها کار دارد. این مثل بتپرستی نیست. بتپرستها کار نداشتند خدا را قبول داری یا نداری. ما به سمت اهل بیت میرویم، از آنها حاجت میخواهیم، دست به سمتشان دراز میکنیم، به خاطر اینکه خدا به ما گفته از اینها بخواهیم.
مثل این میماند که یک رئیسی بگوید: «آقا، هرکس با من کار دارد، با فلان مسئولی که من تعیین کردم صحبت بکند، هماهنگ بکند، با فلان وزیر صحبت کند.» خب، اگر کسی بخواهد وزیر را دور بزند، میگوید: «من وزیر را قبول ندارم.» در فضای مجازی بعضی عزیزان میخواهند پیام بدهند و کار دارند، و اینها؛ به خاطر اینکه سرمان شلوغ است، وقت نمیکنیم. بعضی دوستان را معرفی کردهایم که اینها جواب دوستان را بدهند. بعضیها میآیند از سرِ علاقه به ما، به آن دوستی که ما معرفی کردهایم توهین میکنند: «تو اصلاً کی هستی؟ تو چکارهای؟ من با خود فلانی بیادب است و توهین میکند. من هم با او کار دارم.» اگر کسی اینجوری گفت، این علامت بیادبیش است. این یعنی با خود ما هم کار ندارد.
خدای متعال فرمود: «اگر مرا قبول داری، به آدم سجده کن.» شیطان ابلیس برگشت گفت: «من فقط خودت را قبول دارم؛ اگر میخواهی سجده کنم، به تو سجده میکنم.» اگر کسی برمیگردد و میگوید: «من آدم را قبول ندارم، فقط خدا را قبول دارم.» این یعنی خدا را قبول ندارد. اگر کسی برگشت گفت: «من علی را قبول ندارم، فقط خدا را قبول دارم.» یعنی خدا را هم قبول ندارد. من پیغمبر را قبول ندارم، فقط خدا را قبول دارم؛ یعنی پیغمبر را هم قبول ندارد. چون پیغمبر کسی است که خدا او را معرفی کرده. امیرالمؤمنین کسی است که خدا او را معرفی کرده.
زیارت امام حسین، زیارت پیغمبر است. امام جماعت نادان و جاهل و خائن مسجد النبی در مدینه برگشته بود گفته بود که افتخار من این است که چهل سال اینجا پیشنماز بودم، در تمام عمرم یک بار نگفتم یا رسولالله، یک بار هم نشد پیغمبر را لعنت کند. اینها گفتند: «ضریح را میبوسیدی؟» ایشان فرمودند که طرف قرآن را درآورد داد به این بابا. تا این را بوسید. ایشان فرمودند که: «شرک است، شرک.» گفت: «چرا؟» گفت: «برای چی بوسیدی؟» گفت: «قرآن است.» گفت: «قرآن نیست، این پوسته کاغذ است. تو پوست و کاغذ را میبوسی؟» گفت: «نه آقا، پوست چیست؟ من دارم قرآن را میبوسم.» گفت: «من هم ضریح را میبوسم. آهنپرست نیستم. من هم دارم به پیامبر خدا احترام میکنم. من هم دارم احترام میکنم به پاره تن پیغمبر.»
ما نوکر طلا و شمش و نقره و آهن و چوب و اینها که نیستیم. آدم مگر بچهاش را میبوسد، میخواهد پوستش را ببوسد؟ مگر پوستپرست است؟ علاقه به پرچم سیاه امام حسین، از سرِ علاقه است؛ یعنی ما نخپرستیم؟ نخ را میپرستیم چون میبوسیم؟ اینها از آدمهایی است که حالا ساده و روان و خوشبینانهاش این است که جاهلاند، وگرنه تا نطفه و لقمه و اینها معمولاً مشکل دارد. طرف گفت: «برادر من به امام صادق(ع) فحش داده.» برادر من، با شما مشکل دارد. از مادرت بپرسی ماجرای برادرت چه بوده؟ مشکلش با ما. مادرت بهتر در جریان است. خیلی وقتها اینها برمیگردد به زنازادگی و حرامزادگی و ماجراهای اینشکلی که آدم میبیند. این سمت این ماجراها، ما با خدا و اهل بیت کار داریم از باب اینکه خدا... ما با اهل بیت کار داریم از این باب که خدا با اینها کار دارد.
زیارت جامعه کبیره که این همه در شأن اهل بیت ما فضایل میگوییم؛ آخرش میگوییم: «ما نوکر مرید شخص شماها نیستیم. ما به ۱۴ معصوم علاقه داریم از این باب که خدا شما را به ما معرفی کرده.» آخر زیارت جامعه کبیره میگویی: «اگر خدا واسطههایی نزدیکتر از شما به خودش داشت، چون ندارد، دست به سمت شما دراز میکنیم.» ما اگر امام حسین را هم دوست داریم، به خاطر اینکه خدا دوستش دارد. اگر پیغمبر را هم دوست داریم، از باب اینکه خدا دوستش دارد؛ نه پیغمبر، بچههای پیغمبر را هم دوست داریم، بهشان احترام میگذاریم. الحمدلله بین مشهدیها رسم و سنت است؛ شاید جاهای دیگر به این شکل بنده ندیده باشم. مشهد الحمدلله خیلی مسئله بروزش بیشتر است. احترام به سادات، دست سادات را میبوسند، جلوی سادات بلند میشوند، پیشانی سادات را میبوسند. خیلی سنت زیبایی است. اتفاقاً پیامبر اکرم فرمود: «به بچههای من احترام بگذارید، به خاطر خدا احترام بگذارید. بدهایشان هم از باب احترام به من احترام دارند.»
حالا اینکه اگر سیدی پیدا شد مثلاً قاتل بود، سارق بود، چه بود؟ منظور این است که حالا یک سیدی یک وقتی یک خطایی هم کرده، شاید لایقش هست که آدم یک تشر هم به او بزند. آدم به احترام سیادتش از این حمایت میکند. شهید نواب شنیده بود که یک بچهای یکی را زده. مثلاً بچهام سید بوده و شهید نواب، حالا خیلی شخصیت استواری بود. مرحوم شهید نواب آدم نترس و دل و جرأتداری بود. ایشان آمده بود. بابای آن یکی بچه کتکخورده بود. آمده بود که این را بزند. شهید نواب آمده گفته: «آقا، منو! حمایت از این بچه میشه احترام به سادات. میشه علاقه به ...»
به یک بزرگی، به یک طلبهای گفته بود که: «تو میدانی از کی طلبه شدی؟» گفت: «تو به خاطر احترام، بچگی داشتی بازی میکردی، به یک سیدی احترام گذاشتی. خدا آنجا رزق طلبگی به تو داده.» تو ذهنش آمد که احتمالاً مثلاً سید محمّدا بوده. داشته رد میشده، من بهش احترام کردم. تا این تو ذهنش آمد. آن آقا گفت: «نه، سید محمّدا. یکی دیگر.» فکر کرد سید مهدی بوده. این تو ذهنش گفت سید مهدی. گفت: «آهانی! همین، همین سید.» تو به این سید احترام گذاشتی، خدا رزق طلبگی را به تو داده. اینها میشود علاقه به خدا، علاقه به اهل بیت را نباید دستکم گرفت.
میفرماید: «دوستی خدا با دوستی اینهاست، امر خدا وقتی اتصال میشود که امر اینها اتصال بشود.» آدم وقتی حرف اهل بیت را گوش ندهد، حرف گوشکن خدا میشود؟ نمیشود. کسی بگوید: «آقا، من حرف اهل بیت را گوش نمیدهم.» آدم هر وقت حرف امام حسین را گوش کرد، حرف امام زمان را گوش کرد. نه. امام زمان فرمود: «هر که حرف مرجع تقلید را گوش ندهد، فرمود: «اینها حجت من بر شما هستند.»» اگر کسی مخالف مرجع تقلید باشد، او دارد حرف خدا و پیغمبر را میزند. حکم خدا را میگوید. این به خاطر همین با او مخالفت میکند. با مخالف خدا و اهل بیت هیچ فرقی ... «الراد علیهم کالراد علی الامام زماننا.» هر که اینها را رد کند، ما را رد کرده است. مرجع تقلید نظر فقهی و فنی و کارشناسی خود را میدهد. ممکن است دو تا کارشناس دیگر هم نظر او را رد بکنند، ولی اینکه دو تا کارشناس دیگر رد میکنند، دلیل نمیشود که بنده هم که هیچی بلد نیستم، بیایم رد بکنم بگویم: «من هم قبول ندارم، قبول ندارم.»
یک کارشناس دیگر نظر کارشناسی میدهد، میگوید: «قبول. بنده کارشناستر است.» به قول معروف، اعلم کدام است؟ صلاحیتش بیشتر است. هر چه که گفت، گوش بدهم؛ مگر اینکه واضح باشد که این بابا یا مشکل اخلاقی دارد، مشکل مالی دارد، مشکل عقلی دارد. یک کسی آدم خوبی هم بوده، مجتهدی هم بوده، بیماری پیدا میکند، همهسیستمش به هم میریزد. خب اینجا دیگر اصلاً صلاحیتش را آدم نمیتواند از او تقلید بکند. مرحوم آیتاللهالعظمی بروجردی مقلدانش را جمع کرد، به اینها گفتند: «آقا، شما از کی تقلید میکنید؟» ماجرای جالبی گفتند از ایشان. فرمود که حالا در عزاداری، ظاهراً حالا یا قمهزنی بوده یا عزاداری، ایشان فرموده بود که بنده که مرجع تقلید شما هستم، به شما میگویم این مدل عزاداری کردن حرام است. گفتند: «۳۶۴ روز از شما تقلید میکنیم، روز عاشورا با شما کار نداریم.» ۳۶۴ روز میداند باید گوش بدهد، یک جوری در ... یک جور خوب دبه میکند.
امام زمان خوشش میآید از این کار؟
قطعاً نه.
این حرف این آقا الان حرف امام زمان است. دنبال راه دررو میگردند، یک جوری حکم خدا را بپیچانند. حرفی که معصوم میزند، حرفی که مرجع تقلید نظر کارشناسی و فنی فنی که میدهد، حرف معصوم است، حرف امام زمان است. دور زدن ندارد. اگر آدم میخواهد نزدیک بشود به امام زمان، راهش همین است. به من بگو. این راه، این راه اتصال است.
لذا آخرش میفرمایند که: «بلکه اگر انسان مؤمن را برای ایمانش دشمن داشته باشد، مثل این است که انبیا و اوصیا را دشمن داشته باشد.» البته اگر آدم از یک مؤمن بدش بیاید، بدش مؤمنه، از مؤمن بودنش بدش بیاید، آیتالله بهجت میفرمایند که انگار از خدا، انگار از پیغمبرش بدش میآید. یک ویژگی بدی دارد، از مؤمن بودنش خوشش میآید، از این ویژگی بدش بدش میآید. یک وقت از یک مؤمنی، چون مؤمن است، بدش میآید. میگوید: «اصلاً کلاً من از این تیپ آدمها بدم میآید. اینها افراطیاند، اینها متحجرند، اینها خشکاند. یک جوریند.» در عروسی هم وقتی اینها مثلاً روی میز نشستهاند، توی سرویس بهداشتی بنشیند، کنار این نمینشیند. از این بدش میآید. سرویس بهداشتی بهشت اگر راهش بدهند، پیدا بکند دیگر.
این اگر اینجور باشد، این انگار با خدا و اهل بیت قهر است. حالا یک بحثی، یک بخش دیگری روایت دارد که انشاءالله جلسات بعد عرض میکنم. آن خیلی جالب است که اگر یک کسی یک محب اهل بیت را دوست داشت، این هم شفاعت شاملش میشود. خیلی جالب است، بحث جالب روایی. محبِ اهل بیت. اهل بیت، چون اگر بنده شما را به خاطر اهل بیت دوست داشتم، خدا و اهل بیت را دوست دارم، خودم میشوم محب. مسئله بالاتر از شما اهل بیت را دوست دارم. من اهل بیت را نمیشناسم، شما را میشناسم. از این خلقیات شما خوشم میآید، شما را دوست دارم. روز قیامت شفاعت اهل بیت شامل حالش میشود. حالا بنده محبِ محبِ اهل بیتم. درسته؟ شما محب اهل بیت هستید، من هم محبِ محبِ اهل بیت. یکی دیگر باز محبِ بنده، از اهل بیت شناختی ندارد. میشود محبِ محبِ محبِ اهل بیت. این هم توی قیامت شفاعت دارد. دایره محبت خدا یک نمه اگر به کسی بریزد و برسد، موی... اگر کسی از محبت خدا و اهل بیت سهم داشته باشد، این جهنم بهش حرام است.
فاطمه زهرا سلاماللهعلیها را میگویند: «فاطمه، فاطمه.» جدا کردن است. مرغ دیدهای دانه ها را سوا میکند؟ بپاشید روی سنگریزه، روی خاک. از زیر خاک میگردد، یک دانه یک دانه در میآورد. این کار را بهش میگویند: «فتفَت.» فاطمه زهرا را میگویند: «فاطمه.» چون روز قیامت محبین اباعبدالله را یکی یکی در صحرای قیامت، صحرای محشر، محبین حسین، محبین محبین حسین، محبین محبین محبین... کسی سینهاش یک ذره بوی محبت اهل بیت، یک ذره ابراز علاقه کرده باشد به محبین. آدم گاهی خودش کربلا نمیرود، ولی اینها که کربلا میروند را دوست دارد. این هم مشمول شفاعت است. آنهایی که زائرهای کربلا را دوست دارند و دوست دارند، این هم مشمول شفاعت است.
ببینید چه رحمتی خدای متعال با امام حسین علیهالسلام در این عالم منتشر کرده است. شبهای جمعه رحمت خدا در این عالم منتشر میشود به زیارت امام حسین علیهالسلام. انگار شب جمعه رحمت خدا از کربلا به این عالم منتشر میشود. فاطمه زهرا مهمان فرزندش اباعبدالله است. به قول شاعر میگوید:
«بیسبب نیست شب جمعه شب رحمت شد،
بیسبب نیست شب جمعه شب رحمت شد،
مادری گفت: حسین جان! همه را بخشید.»
یعنی از ناله فاطمه زهرا امشب کربلا... هر کی امشب یک غمی توی دلش باشد، یک سوزی توی دلش باشد، دلش هوای کربلا باشد، از این ناله فاطمه زهرا سهم دارد. از این رحمت شب جمعه امشب...
بریم کربلا؟ عزیزانمون گفتند روضه کمی بیشتر بخوانیم. شعر بخوانم از امشب؟ مقداری شب جمعه هم، از شبهای آخر این... السلام علیک یا اباعبدالله و الارواح التی به فنائک. علیک منی سلام الله ابدا مابقی تو بقیه لیل و نهاره. ولا جعله الله عهد منی لزی. السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی...
«پرچم اهل حرم، موی سرت بود حسین
دسته آل علی، خون جگرت بود حسین
سربلندم که در این شب اسیر تو شدم
زینبت همه جا، دربهدرت بود حسین
گله از سختی شب ننمودم هرگز
در شب سر برت را حسین، علت چشم ترت را همه میدان چی بود
علت چشم تر حسین، علت چشم تنت را همه میدانستند
شمر با اهل حرم، همسفرت بود حسین
دشمن خواست که از عشق نماند حرفی
هر کجا رفت ولیکن خبرت بود
ته گودال تو را تاب بالا بود
زخمهای بال و پر بود حسین.»
این شهید حججی رضواناللهعلیه وقتی شهید شد، فیلمش منتشر شد. لحظه شهادت، بعد از شهادت. از مادرش پرسیدند. حاجیه خانم، دیدی فیلم پسرت را؟ گفت: «بله.» گفتند: «خیلی سخت بود این مصیبت. کجایش بیشتر از آزار تو... لا اله الا الله.» گفت: «نه، آن بخشی که دستگیرش کردند آنچنان آتشم به سر بریدنشان چنان آتش زد، نه قطعه قطعه آنچنان آتشم زد. یک چیزی خیلی آتشم زد. هر چی غصه دارم از آنجاست.» گفتم: «چیست؟» گفت: «وقتی سوار ... تصویرش را از نزدیک نشان دادند. دیدم لبهای ترک ترک شده از تشنگی، لبهای بدجور آتشم زد.» امشب مادرش کربلا ناله میزند: «بنیَّ قتلوک و من المایا منعوک.» اگر کشتند چرا؟ چرا نداره؟ اگر کشتند چرا خاکت کفن بر جسم جان حسین.