وظیفه ما در عصر حاضر؛ مقابله فردی و جمعی با بندگی شیطان [05:13]
برنامه شیطان برای ما چیست؟ [07:49]
ایجاد دشمنی و کینه => جدا شدن از ذکر خدا و نماز؛ ابر پروژه اصلی شیطان [09:56]
پیاده روی اربعین؛ عملی برگرفته از تمدنِ زمانه ظهور [16:44]
مسئله حجاب در جامعه امروزِ ما یک فرع فقهی نیست بلکه یک پروژه فرهنگی، سیاسی و اجتماعی است [۲۲:۵۹]
ویژگی خطبههای حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)؛ استفاده از بیان منطقی و عدم استفاده از مطالبی که منجر به تهییج احساسات مردم میشود [27:55]
آنگاه که صله رحم منجر به دشمنی و کینه میشود! [39:30]
یکی از راهکارهای مقابله با پروژه شیطان؛ استفاده از کلمات مناسب در سخن گفتن [۴۶:۲۶]
پروژه دین برای ایجاد محبت و یکدلی بین مردم چیست؟ [48:56]
فرهنگ اسلام؛ بقیه باید به دنبال رفع مشکلات فقیر باشند نه اینکه خودش دست دراز کند [56:44]
عشقی که در خانه وحی جاری بود … [01:00:07]
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد و علی آل محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الآن الی قیام یوم الدین. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی.
نکتهای که در جلسات گذشته محل توجه بود، این بود که زمانهی ظهور امام زمان (ارواحنا فداه)، زمانهی بندگی جمعی است؛ یعنی جامعه در آن بندگی خدا را بروز و جلوه پیدا میکند و به تعبیر قرآن، این بندگی همان صراط مستقیم است. زمانهی ظهور، زمانهی ارتباط و اتصال و حرکت در صراط مستقیم است. این صراط مستقیم مخالفی داشت، ضدی داشت؛ آن هم بندگی شیطان بود که در جلساتی به این نکته هم اشاره کردیم.
خدای متعال در سورهی مبارکهی یاسین، آیات ۶۰ و ۶۱ میفرماید: «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیکُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ». با فرزندان آدم، خدای متعال گفتوگو میکند: «ای آدمیزاد، فرزندان آدم! مگر ما عهد نداشتیم با همدیگر که شماها شیطان را نپرستید؟ شیطان برای شما دشمنِ آشکار است».
این عهد، یک عهد فطری است که حالا آن یک بحث مفصلی است که جای این بحث اینجا نیست؛ ولی پرستش شیطان، معنایش چیست؟ خدای متعال میفرماید که ما با هم قرار داشتیم، یعنی یک جورایی انگار این قرار نقض شده. علائم ظاهری شیطانپرستی آنقدر تو دنیا نمیبینیم. چرا خدای متعال دارد میفرماید که ما با هم قرار داشتیم که شیطان را نپرستید؟
علامه طباطبایی میفرماید که اینجا این پرستش، منظور اطاعت است، گوش دادن است. اینکه حرف یک کسی گوش داده بشود، این میشود پرستش. میفرماید که: «اَلْمُرَادَ بِعِبَادَةِ الشَّیطَانِ طَاعَتُهُ». منظور از بندگی شیطان، اطاعت شیطان است «فِی مَا یُوَسْوِسُ». آنجایی که شیطان وسوسه میکند، آن کسی که تحتتأثیر وسوسههای شیطان واقع میشود، دارد شیطان را میپرستد. القائات شیطان و خط و خطوط شیطان را وقتی میگیرد و دنبالش میرود و قبول میکند، این میشود پرستش شیطان. این آدم را از بندگی خدا خارج میکند، این آدم را از صراط مستقیم خارج میکند.
دو تا راه است: یا صراط مستقیم که بندگی خداست، این راه امام زمان است، راه اهل بیت است، هدف از ظهور است؛ یا راه همراه شیطان است. اینها راهکار به ما میدهد، مسیر را برای ما مشخص میکند. کاری که ما و شما وظیفه داریم در زمان غیبت انجام بدهیم، این است: خودمان را و جامعه را از بندگی شیطان دربیاوریم، از تأثیرپذیری از وسوسههای شیطان دربیاوریم. این میشود ارتباط با امام زمان.
مرحوم جلالالعظمی بهجت (ره) یک عنوانی را روی آن تأکید داشتند، میفرمودند: ما یک فرج شخصی داریم و یک فرج نوعی داریم. فرج نوعی، آنی است که برای همهی مردم عالم حاصل میشود. فرج شخصی دیگر زمان خاصی ندارد، هر کسی همین الان هم میتواند برسد. باب ارتباط و استفاده از امام زمان همیشه باز است. بله، امام زمان در جامعه ظهور نکرده است، اینکه دلیل نمیشود که ما هر کداممان محروم باشیم از امام زمان.
فرج شخصی چیست؟ همین بندگی خداست، رسیدن به صراط مستقیم. کسی وقتی به فرج شخصی رسید، امام زمان برای او غایب نیست. حقیقت امام زمان، نور امام زمان، بهرهمند از امام زمان است، استفاده میکند از امام زمان. خب، راهش چیست؟ راهش این است که از بندگی شیطان دربیاوریم. دو تا بندگی بیشتر نیست. بندگی شیطان یعنی چه؟ این وسوسهها و القائاتی که شیطان دارد را آدم قبول نکند. «لا طاعَةَ اِلا لِلـهِ اَو مَن اَمِرتَ بِطاعَتِه». اینها کلمات علامه طباطبایی است. میفرماید که آدم فقط باید در اطاعت خدا باشد، یا آن کسی که خدا دستور داده است که از او اطاعت کنید.
بعد میفرماید که اینجا خدای متعال فرموده شیطان «عدو مبین» است؛ یعنی هیچ خیری برای شما نمیخواهد، نمیخواهد هیچ فایده و منفعتی به شما برسد. به قول ماها نمیخواهد سر به تنتان باشد. یک قران هم نمیخواهد به ما فایده برسد. و هر چه وسوسه میکند و طراحی میکند، در این جهت است؛ میخواهد ما سرمایهمان صفر باشد، سوخت کامل باشد، باخت کامل باشد. یک جورایی هم میخواهد در پیشگاه خدا قدرتنمایی کند.
دیگر میدانید این کینهاش کینهی قدیمی است. میخواهد به خدا آخرش بگوید که دیدی عرضش را نداشت من میخواهم برایش سجده کنم؟ دیدی من از اولی که میگفتم این نمیارزد، ارزش سجده ندارد؟ دیدی؟ یک کاری میخواهد بکند مثلاً به خیال خودش در پیشگاه خدا این را اثبات کند. یک جوری این آدم را تحقیر کند، زیر پا بیندازد، ارزشش را ندارد. همهی برنامهها و طراحیهایش تو این جهت است. این را میخواهد اثبات کند، به این میخواهد برسد. این میشود «عدو مبین».
خب، حالا این «عدو مبین» برنامهاش برای ما چیست؟ از اینجا وارد یک بحثی میشویم که چند جلسه انشاءالله در این موضوع با هم گفتوگو خواهیم کرد. انشاءالله به عنایت الهی بحث بسیار مهمی است و بحث روز جامعهی ما هم هست و نیاز به بحث و توجه جدی دارد. پس ما مهمترین مانعی که داریم برای رسیدن به صراط مستقیم، مهمترین مانعی که داریم برای رسیدن به ظهور، برای استفاده کردن از امام زمان، شیطان و وسوسههای شیطانی است.
شیطان طراحی کارش چیست؟ به قول امروزیها، پلن کار شیطان چیست؟ نقشهاش چیست؟ برای ماها خیلی جالب است. خدای متعال اینها جزء الطاف خدای متعال است که لطف کرده، نقشههای شیطان را برای ما رو کرده است. مثلاً فرض کنید یک کسی بیاید به این مردم غزه، به رزمندههای حماس، بیاید مثلاً نقشههای صهیونیستها را از آن خلوتهایشان دربیاورد و به اینها بدهد. اینها برنامهریزیشان اینهاست. چقدر لطف خدای متعال است! آن طراحی اصلی شیطان را برای ما لو داد که این برنامهریزیاش این است برای شماها. کاری که میخواهد بکند این است.
چهکار میخواهد بکند؟ آیات ۹۰ و ۹۱ سورهی مبارکهی مائده خیلی نکته دارد. «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا». ظاهر آیه در مورد شراب و قمار است؛ در مورد قماربازی و شرابخوردن و اینهاست. ظاهر قضیه این است: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ». این شراب و قمار و یک چیزهای دیگر هم بوده آن زمانها: انصاب و ازلام بوده، قرعهکشیهای خاصی بوده بین اینها که با آن یک کارهایی میکردند که حالا بحثش مفصل است و علامه طباطبایی هم در المیزان به این اشاره میکنند و توضیح میدهند.
این چهار تایی که خدای متعال اینجا اشاره میکند: شراب و قمار و حالا چیزهایی که تو قرعهکشی و اینها استفاده میکردند. اینها میفرماید که «رجس»؛ رجس یعنی چیزهای کثیف و آلوده، «مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَان». جزء کارهای شیطان است. «فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ». از اینها جدا بشوید که بتوانید یک رشد خوبی داشته باشید.
بعد آیه بعدی تمام برنامهریزی شیطان را توی یک جمله گفته است. خیلی نکته دارد: «إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ». «انما» وقتی گفته میشود، به قول علما، جزء ادات حصر است؛ یعنی این است و جز این نیست، فقط همین یک دانه است. «إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ». شیطان فقط یک چیز میخواهد. نقشهی شیطان را من به شما بگویم، برنامهاش را به شما بگویم: «أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ». اصلاً داستان، داستان شراب و قمار نیست، برو بالاتر، یک چیز دیگر است. مسئله اینی است که برای شما برنامهریزی میکند. شراب را مثلاً آلودهتان کند، مشغولتان به قمار و اینها. یک برنامهریزی کلانی دارد. اینها همه به قول امروزیها یه ابر پروژه ای دارد، اینها همه پروژههای خردش است به خاطر آن ابر پروژه. اینها هم طراحی شده است. خیلی باید حواسها جمع باشد. خیلی مطلب دارد.
یک کار دارد شیطان. اصلاً نمیخواهد که تو مست بشوی. نمیخواهد که مثلاً بنشینیم با همدیگر قمار کنیم، بازی کنیم؛ یک چیز دیگر میخواهد. چه میخواهد؟ میخواهد آقا بین شماها دشمنی و کینه بیندازد. «إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ». اینها ابزارش است: «فِی الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ». این البته پروژهی کوتاهمدتش است. پروژهی بلندمدت و اصلیاش چیست؟ «وَیَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةِ». آن اصل کاری که برنامهریزی شده است، این است که شماها را از ذکر خدا و توجه و نماز دور کند، باز بدارد، جدا کند.
پس دو تا نقشه شد، یعنی در طول همدیگر. دو مرحلهای است: یک مرحلهاش اختلاف و درگیری. این خودش. پس آقا شراب و قمار شد زمینه برای ایجاد دعوا، دلخوری، به هم افتادن. این دعواها و دلخوری و کینهها و نفرتها و کدورتها باز خودش زمینه جدا شدن از ذکر خدا و نماز است. این نقشهی شیطان است. ما همه برنامهریزیهای فرهنگی و سیاسی و اجتماعی و تربیتی و همهی چیزمان باید با این نقشه سنجیده بشود.
و راه رسیدن به ظهور، باز به قول امروزی... حالا یک اصطلاحات روز استفاده میکنیم... مهندسی معکوس همین نقشه است. شما هر چقدر بدل این نقشه را بزنی، ضد این نقشه را بزنی، جامعه به ظهور نزدیک میشود. هر چقدر تو این نقشه بیفتی، جامعه از ظهور دور میشود، از امام زمان دور میشود. جامعهی شیطانی مدلی است، جامعهای که همه دارند توپازل اختلاف و درگیری و کینه و کدورت بازی میکنند.
همه قضیه هم آقا شراب و قمار نیست، البته شراب و قمار خیلی تأثیر دارد. شراب و قمار خیلی تأثیر دارد، مخصوصاً قمار؛ یکهو همه را از دست میدهی، به باد میرود، اینجا کینه میافتد، دیگر بدش میآید آدم. ولی این فقط تو قمار نیستش که. ما هزار تا بازی دیگر هم داریم، هزار تا طراحی دیگر هم داریم، هزار تا کار دیگر هم داریم. مگر تو این انتخاباتهای ما سرتاسر کینه و کدورت و لجن نمیبارد؟ لجنمال نمیکنند؟ خب، بعد این جامعه میخواهد جامعهی امام زمانی باشد، مقدمهساز ظهور باشد؟ مگر دوقطبی ایجاد نمیکند؟ مگر نفرت نمیبارد؟ این همه مگر ما تنفرپراکنی نمیکنیم؟ البته شما نسبت به خود شیطان و ایادی شیطان و نقشههای شیطان باید نفرت داشته باشید، آن بحثش جداست.
ولی ماها خیلی وقتها مشغول همدیگریم. شما این وضعیت جامعه را ببینید، این وضعیت طلاق را ببینید، این وضعیت اختلافات را ببینید، سرگرمیهایی که رایج است تو جامعهی ما را ببینید، بازیهایی که تو جامعهی ما رایج است. خب، مگر نگفت قماربازی دشمنی میآورد؟ خب، این همه بازیهای دیگر هم هست، دشمنی میآورد. حالا من دانه به دانه نمیخواهم وارد تحلیل بشوم، زیاد موارد زیادی مثلاً بازیهایی چون چند جلسه استفادههایی کردیم، بعضیها گفتند که آقا شما داری انگار ترویج میکنی این بازی را. ما تحلیل میکردیم، ترویج نمیکردیم. این بازی مافیا را که حالا خیلی رایج شده است، تحلیلش میکردیم. قرآن هم در مورد فرعون و چه میدانم... اصلاً تحلیل میکند. خب، یعنی چه؟ یعنی ترویج میکند؟ یعنی مثلاً اعصاب فیلم فرعون را تحلیل میکند؟ ما تحلیل میکردیم که این بازی چه ویژگیهایی دارد و میشود ازش برداشت کرد، ولی خب ترویجش مشخص است.
شما مثلاً ببینید ذات این بازی کینه و نفرت است. شما از همان اول میگوید آقا بازی کنیم تهمت بزنیم. هرکی شروع کند به چهار نفر تهمت بزند، بعد هر کدام به همدیگر تهمت میزنند، آنقدر اینها به همدیگر تهمت میزنند تا تو این گفتوگوها و استدلال معلوم بشود کی شهروند است، کی مافیا. بازی نفرت میبارد، کینه و کدورت میبارد. همش هی به همدیگر بدبینند، هی دارند همدیگر را خراب میکنند، به همدیگر توهین میکنند، به همدیگر میپرند. همه داستان که تو شراب و قمار خلاصه نمیشود که!
پس این چیست؟ دست شیطان که بسته نیستش که فقط یک دانه شراب و یک دانه قمار دارد. صد تا کار دیگر میکند. هزار تا از این بازیهایی که بین جوانها، بین مردم رایج است، ذاتش ذات کینه و کدورت و نفرت است. تو اگر راست میگویی، بیا یک بازی درست بکن، همه به همدیگر الفت پیدا کنند، محبت پیدا کنند، همه بر هم فداکاری کنند. کی اصلاً جاذبه ندارد این جور بازیها؟ چه جور اصلاً میشود طراحی کرد همچین بازیای؟
این پیادهروی اربعین ذاتش تمدنساز است، ذاتش امام زمانی است، ذاتش بوی ظهور میدهد. این مدلی دوران ظهور این شکلی است. آن زمینهسازی و ریلگذاری ظهور این مدلی است. نه نژاد مطرح است، نه رنگ مطرح است، نه زبان مطرح است. کسی اصلاً کار ندارد از کدام کشور آمده، زبانش چیست. بین ماها یک وقتهایی توی یک مسجد، یک هیئتامنا، یک امام جماعت، یک مداح، همش هی داریم: آقا این آنوری نباشد، این با اینها نباشد، این آنجا رفته، این را گفته، آن فلان کرده. البته نقد سر جای خودش، اینها به این معنا نیست که ما چشمپوشی بکنیم. کوچکترین خطا و انحراف را آدم میبیند، باید نقد بکند، باید موضع بگیرد. ولی فرق میکند با اینکه ما گاهی اوستایی این را که فقط هی تیکه تیکه میکنیم.
خدا رحمت کند سردار بزرگوار شهید حاج قاسم سلیمانی را که ایام سالگردش هم نزدیک است. هرکی با گروه خودش: این مداح با خودش، آن یکی با خودشان، این با خودشان. دیگر کی میماند؟ اینها نمیدانم مثلاً فلان جلسهای، گاهی مثلاً اینها پامنبری حاجآقا فلانیاند، آنها برای حاجآقا فلانیاند. این هم شد عامل. یعنی اصلاً این گروهبندی دارد؟ مگر این؟ بعد اینها با آنها مشکل دارند، آنها با اینها زاویه دارند، اینها پشت آنها بد میگویند. مسائل را ما که دیگر خیلی دیدیم. هرکی یک قطبی دارد، هرکی هر کدام یک گروهند. بعد یک چیزهایی تو جامعه یکهو محور میشود برای اختلافافکنی. آقا واکسن زدی یا نزدی؟ واکسن زدی ای کافر! ای بیدین! یهودی! واکسن عنصر شیطان! آقای مسئله کاملاً علمی است. اصلاً اختلافی هم هست. دوست داشته زده، دوست نداشته نزده. این اصلاً نباید به این حد برسد که تو بخواهی این جور جامعه را تیکه تیکه بکنی.
چیزهای عجیب غریبی آدم، ایام واکسن و اینها میدید. تا سرحد کفر، اصلاً اینها منافقند، نفوذیاند. راکفلر این را فرستاده اینجا تو این مملکت. اینی که دارد میگوید من واکسن زدم، واکسن بزنید و اینها، همشان بهاییاند، یهودیاند. خب، این کیست؟ این کی را میخواهی نگه داری تو؟ این چه سبکی است؟ این چه مدلی است؟ تو الان احساس میکنی داری برای امام زمان کار میکنی، داری خدمت میکنی؟ این عین پازل شیطان است. روی موضوعات الکی، فرعی، بیخود، حالا اختلافی. آقا به این تحلیل رسیده که این کار را بکند یا نکند. بر فرضم ضرر دارد. تو همان ضرر هم که میخواهی بگویی، میخواهی جامعه را ایمن نگه دارای از این ضرر، باید یک جوری بگویی که جامعه به وحدت برسد. این ضرر شقاق که بدتر از اینهاست که تو الان نگرانی که اینها مثلاً عقیم میشوند. خب، مثلاً ۵۰ سال دیگر جامعهی شیعی ضعیف میشود، اینها عقیم میشوند. خب، بندهی خدا، تو که الان با این کارهایت داری همین امروز جامعهی شیعه را نابود میکنی.
نمیدانم عرایض بنده خوب مطلبش روشن میشود یا نه. یک نمونه را دارم عرض میکنمها. بنده نه موافق واکسنم نه مخالف واکسنم. نظری ندارم چون اینها نظرات کارشناسی میخواهد، یعنی باید تحلیل آدم داشته باشد. حالا به عنوان اینکه حالا در مقام عمل آدم چیکار میکند، حالا یکیشو انتخاب میکند، یک کاری انجام میدهد. میخواهم بحث را جای دیگر نبرند یک عده که فلانی آمد علیه مثلاً اینهایی که در مورد واکسن فلان کردند، حرف زد. نه، علیه تفرقه دارم صحبت میکنم، علیه کینهافکنی و نفرتپراکنی دارم صحبت میکنم. شما جامعه را باید با محبت، با صمیمیت...
مسئلهی حجاب، مسائل دیگر بله، یک جوانی سگ بغلش است، این منکر است. حجابش بد است، این منکر است. ولی یک منکر بدتری داریم. اصلاً اینی که اینها را گفته... گفت شیطان که با حجاب تو کار ندارد، شیطان که با شراب و قمار کار ندارد، شیطان میخواهد کینه بیندازد. تو اصل مسئله را یادت رفته، چسبیدی به حجاب. بعد خیلی خوشحالی که الان داری یک کاری میکنی، میخواهی ابرو را درست بکنی، چشمها را دوتایی درآوردی. اصل پازل حواست نیست چیست. داری جزئیات را مثلاً درست میکنی. اینها قاطی میشود گاهی. بعد مثلاً فکر میکنیم آقا کسی که این حرفها را میزند، یعنی اهل تساهل و تسامح است. تساهل و تسامح یعنی هرچی شد، ولش کن، به درک، آقا اصلاً مهم نیست. نه، ما نمیگوییم مهم نیست. ما میگوییم اینی که مهم است، به خاطر یک چیز دیگری است که آن مهمتر است؛ آن هم کینه و کدورت و فاصله و تفرقه و دوگانگی و اینهاست. که آن هم مقدمهی «یصدّکم عن ذکر الله» است. از ذکر خدا و توجه به خدا فاصله میگیرد. جامعهای را میشود از یاد خدا کنار کشید که اهل تفرقه باشی.
خیلی حرف توش است. اصطلاحاً امروزی به اینها میگویند مهندسی اجتماعی. علوم ارتباطات، اینها مباحث جدی است. آفرین، نکتهاش این است: روش برخورد و طراحی داشتن. این را بنده بارها عرض کردم در مورد قضیهی حجاب، معلوم است که کسی حمایت نمیکند. آدم خیلی باید بیدین و بیاخلاق و بیتقوا بشود که بگوید آقا حجاب مثلاً به ما چه؟ یا اصلاً دخالت نکن. حالا مشخص است که قطعاً بیحجابی یک منکر است، وظیفه داریم، همش مشخص است، آیهی قرآن است، واضح است. ولی مسئله این است که الان قضیهی حجاب یک منکر جزئی فرعی تو جامعهی ما نیست. یک پروژه است، یک پروژهی امنیتی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی. شما با پروژه نمیشوید همین جوری برخورد بکنید. این را بارها بنده عرض کردم، حالا تو این جلسه هم میگویم.
شما انبیا را ببینید، وقتی میخواستند کار بکنند، اینها کار فرهنگی است دیگر. کدام مسئله، مسئلهی کفر بدتر است؟ درست است؟ ما از کفر که بدتر نداریم که. از بتپرستی که بدتر نداریم. حضرت ابراهیم علیه السلام میخواست با بتپرستی برخورد کند، چیکار کرد؟ آمد همان اول وایساد گفت ای کافرها، ای بیدینها؟ شکست؟ نشست طراحی کرد. یک روزی، یک روز بیرون رفتند، اینهاست، همه میروند تفریح، این بتکده خالی میشود. من میآیم این بت کوچیکها را میشکنم. تبر را میگذارم رو دوش آن بت بزرگه. اینها که برگشتند، نگاه کنند بعد به چالش میافتند که چی شده و کی بوده و اینها؟ میگویم این بت بزرگه بوده. مگر نمیگویی اینها کارهایی دارند؟ بزرگه دیگر. بزرگه توجه نکرد. گفته وقتی من هستم این کوچیکهها چین؟ کاملاً فطری است. همهی این است که رقم زده حضرت ابراهیم. قرآن هم میگوید این را. یک لحظه متوجه شدند «رَجَعُوا إِلَی أَنْفُسِهِمْ». بعد دیگر دوباره طغیان کردند و قضایای بعدی پیش آمد.
پروژه دارد. گفتیم آقا بنشینیم فکر کنیم. از روز اول اگر اولین بت را تق میزدی میشکوندی، هیچکی جور بتپرستی نمیکرد. مسخرهبازی درآوردن. بنشینیم فکر بکنیم، بنشینیم فلان بکنیم. داغون کن، کشت و کشتار میشود. بعد دیگر اصلاً کی حرف تو را گوش میدهد؟ ما الان قضیهمان با اهل سنت هم همین است. سورهی مبارکهی انعام که به قول علامه طباطبایی، سورهی احتجاج قرآن است، خیلی سورهی عجیبی است. میگوید که آقا صبر نکن، فحش نده. او هم برمیگردد به تلافی به مقدسات تو فحش میدهد. دعوا میشود. دیگر حقی این وسط مطرح نمیشود. من میخواهم حق گفته بشود. من میخواهم احتجاج بشود، حجت حق بیان بشود. تو دعوا که کسی گوش نمیدهد حق چیست، حق با کیست.
حالا خندهدار. مملکت ما هر وقت دعوا میشود، به ما میگویند حاجآقا بیا بریم تو دانشگاهها بحث کنیم. خب، بندهی خدا، الان که آرام است باید بریم بحث بکنیم. وسط دعوا که کسی حرف گوش نمیکند. به همدیگر... آنجا احساس ضرورت میکنید؟ دنبال گوشت قربانی هم میگردند. چقدر این دانشگاه پارسال، دانشگاه شریف و نمیدانم امیرکبیر و بالا و پایین. هرچی هم گفتم، بنده نرفتم. ۶۰ بار هم شاید بعضی جاها اینور و آنور گفتند مناظره کنیم. با همدیگر جیغ بزنیم که روش قرآنی نیست، جواب نمیدهد این وسط کینه و کدورت و دعوا و جدال. مگر حرف شنیده میشود؟ فیلم مقدسات آنها فحش بدهیم، آنها مقدسات ما را فحش بدهند. شعار بدهیم. استدلالش کجاست؟ فضا را باید آرام کنی. منطق حضرت ابراهیم نیامد اول بتها را بشکند، بعد بگوید خب حالا بنشین استدلال منم گوش بدهید. اول استدلالش را تو یک فضای آرام و منطقی با یک هنرمندی و یک طراحی ارائه کرد. بعد حالا هرچی شد، به درک.
بله ما از جنگ و جدال و کشته شدن نمیترسیم. آن یک بحث دیگر است. بعد از اینکه حق معلوم شد، ممکن است آنی که اهل باطل است، طغیان بکند، کار به کشت و کشتار هم بکشد. نه، نباید با همدیگر قاطی بشود. این به این معنا نیست که همش یک کاری بکنیم، کار به کشته نشود. نه آقا. فاطمه زهرا سلام الله علیها، فضای کاملاً منطقی. شما یک ذره، آقا جان، خیلی اینها درس است. یک ذره تهییج احساسات تو کلام حضرت زهرا سلام الله علیها نمیبینید. همین خطبهی فدکیه با اینکه خیلی پرشور است، ولی یک ذره توش دو قطبیسازی نیست، هیجانآفرینی نیست.
بنده با خودم میگفتم مثلاً من یک جای حضرت زهرا سلام الله علیها بودم، میرفتم تو مسجد سخنرانی میکردم چی میگفتم. با خودم گفتم مثلاً ماها اگر بودیم، خیلیهایمان شاید این جوری برخورد میکردیم: آخه فلان فلان شده! دو روزه مسلمان شدی؟ عرقخور بودی، بتپرست بودی. بابای من مسلمانت کرد. حالا آمدی خلیفه شدی. بگویم چیکارها میکردی؟ بگویم؟ بگویم؟ بیاورم اسنادش را؟ رفیقت چیکاره بود؟ خودت چیکاره بودی؟ بعد تو میدانی من کی هستم؟ بگویم من کی هستم؟ خدماتم را بگویم؟ جایگاهم را بگویم؟ چه آیاتی در شأن من نازل شده؟ پیغمبر در مورد من چیا گفته؟ یک کلمه! نه. فاطمه زهرا در مدح و فضیلت خودش، نه یک کلمه در مورد بدیها و زشتیهای این جناح مقابل چیزی گفت. حق را مطرح کرد. آقای آیه قرآن است، این ملاک است، این ضابطه است. شما میگویید که پیغمبر این را فرموده، قرآن این را میگوید. خب، مردم تشخیص بدهید. یک ذره دعوا شخصی و فردی و اسلوب قضیه را گفت، بدون تهییج احساسات، با آرامش.
دعوا بشود. البته حضرت زهرا سلام الله علیها متمایل بودند به اینکه یک تعدادی جانانه بیایند پای کار. حتی اگر شده شمشیر بکشند. اینها را دقت بکنیدها، نکات امروز انشاءالله که حل بشود چون خیلی مطلب دارد. شمشیر نه، دعوا نه، ما گفتوگو با مذاکره. همه چی حل میشود. نه، آدم عاقل میفهمد شمشیر هم لازم است. «وَأَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ». ولی جای شمشیر و مدل استفاده از شمشیر طراحی میخواهد. همان اول که شمشیر... اثر زور و ترس و اینها که کسی باور و ایمان پیدا نمیکند. این که مفت نمیارزد. ما میخواهیم بفهمد. البته شمشیر هم داریم. اگر کسی به ما حمله کرد، بعد از اینکه حق را گفتیم و همه فهمیدند، حق عیان شد، آمد به صحنه، خوب جا افتاد. بعدش یک تعدادی طغیان میکنند، شقاوت نشان میدهند. حمله. آنجا هم باید شمشیر باشد که دفاع کنیم. شمشیر برای دفاع میخواهد. که همین کار هم کردند. حمله هم کردند. طغیان هم کردند. به خانهی دختر پیغمبر حملهور شدند. آدم حسابی مرد هم نبود که آنجا وایسد شمشیر بکشد، دفاع کند.
مسائل با همدیگر نباید قاطی کرد. جای شمشیر آن نقطه است و وقت دفاع، وقتی که دارد حمله میکند. نه اینکه از همان اول ضرب و زور نشان بدهی. شلاق بچرخانی. شلاق مال وقتی است که حق را گفتی، تبیین کردی. حالا دارد بهت حمله میکند برای دفاع. جامعه را این مدلی اداره میکند. حضرت موسی علیه السلام همینطور بود، هارون تو آن قضیهی گوسالهپرستی. حضرت سلیمان شما ببینید. این طراحیها خیلی مهم است. نحوهی ارائهی حق خیلی مهم است. آقا ما یک چالش جدی امروز داریم تو با نوجوانانمان، این مدارسمان، دانشگاههایمان خیلی مشکل دارد. اصلاً آن فرم استاندارد این حقایق ارائه نشده است. هم تو کتاب نوشتیم. بعضی آمارها، اطلاعاتی هم که ما داریم در مورد مدارس و دروس دینی و اینها که واقعاً ناامیدکننده است.
معلمهای دینی را شما بیایند مهار بکنید. اینها الان بیشتر بعضاً تو مدارس فتنهانگیزی میکنند. میخواهد مثلاً از موضع آخوندی، حاجآقایی مثلاً وارد کلاس نشود، میزند به آن درش که بابا ما با همیم، ما با اینها. همش پرت و پلا است. یک طراحی میخواهد، فکر میخواهد. فکر کنیم. حق باید با شفافیت، با منطق، با بیان زیبا، با موعظهی حسنه، با محبت، با صمیمیت. این شکلی باید بیاید وسط. بنده در مورد گشت ارشاد و اینها فعلاً حرفی ندارم، تو این جلسه نمیخواهم وارد آن بحثها هم بشوم. ولی میدانم چون دیده بودم مواردی را، قطعاً بر قضیهی حجاب یک جاهایی هم باید برخوردهای سفت و سخت و قدرتمندانه صورت بگیرد. دستهبندی میخواهد. یک کمی هم تشخیص اینها سخت است. واقعاً باید بنشینند روش فکر بکنند.
یک وقت با یک جوانی، نوجوانی تو همین تهران. ما مشهد بودیم، یعنی اردو برده بودیم یکی از هنرستانهای تهران. چقدر این بچهها مستعد، چقدر آماده، چقدر زمینهدار. تحولات جدی هم تو بعضیهاشان سفر پیدا کردند. بعد یکی از این بچهها که خیلی هم با ما عیاق بود و اینها، بازداشتگاه بودم. گفتم چرا؟ عکسش را یک روزی ما موهامان را فشن زدیم. ما را گشت خون، خونم را میخورد. بازداشتگاه یعنی چه؟ برای بچه مثلاً ۱۶، ۱۷ ساله به خاطر مدل. کسی به این توضیح نداده. اصلاً احساس نمیکند این کارش یک رفتار مخل امنیت است. اصلاً همچین درکی ندارد. رفته آرایشگاه. گفتم این مدل خوب است، قشنگ است، بهت میآید. زده آمده. بدی میشود کینه و نفرت تو دل این آدم. میشود طراحی شیطان. همان غرضی که داشت از شراب و قمار. گاهی این تذکر لسانی ما آن نتیجه را حاصل میکند. من که نباید تذکر دادم، نه اینکه نباید برخورد. نمیدانم بحثها جا میافتد یا نه، چون خیلی لب مرزی و باریک است. باید یک جوری طراحی کرد، کار را پیش برد، کینه و نفرت و کدورت و تنش و هیجان و دوقطبی ایجاد نشود. با حجاب، بیحجاب درست نشود.
خیلی توش نکته است، چون واقعاً اینها الکی است تو جامعهی ما. انقدر خودم دیدم، با اینکه ما مواضعمان روشن است در مورد حجاب، یعنی کسی نمیتواند بگوید که آقا تو لایه میکشی در مورد حجاب. نه، بنده مواضعم روشن است در مورد حجاب. ولی انقدر تو مخاطبینمان افرادی میبینیم به عرف جامعه حجابشان سبکتر است، خودمان تعجب میکنیم، علاقه هم دارند. خب، این دستهبندی که آقا همهی چادریها با من و هر کی چادر ندارد فلان است، چه رفتاری است؟ جبههی رقیب ما هی میگردد یک نقطه مشترک پیدا بکند، همین را تأمین بدهد، توسعه بدهد، با همین یک علاقه ایجاد کند، یک الفت ایجاد کند. ما میگردیم یک نقطه پیدا کنیم با همین از همدیگر تفکیک بشویم. خیلی عجیب است.
یکی از مجریهای صداوسیما که خیلی هم حزباللهی و اینها، یادتان است چند ماه پیش مناسبتی که مثلاً چند تا مجری دیگر میخواستند بیایند صداوسیما، گفت آقا اگر اینها بیایند من «میگذارم» میروم، برنامهام را تعطیل میکنم. یادتان است؟ این آقا که این حرف را زده بود، نقد صداوسیما کرده بود، یک نیروی حزباللهی، بسیجی دو «آ» اینترنشنال آمده بود بهش پیام داده بود، گفته بود: میآیی با ما مصاحبه کنی علیه صداوسیما؟ ما با همدیگر در نقد صداوسیما مشترکیم. ببین از چی استفاده میکند. چی را نقطهی اشتراک میبیند. همینجوری هم تو تله میاندازند، میبرندها. میگوید: ببین ما هزار تا اختلاف با همدیگر داریم، اصلاً مهم نیست. مهم این است که من میگویم صداوسیما کوفته، تو هم میگویی صدا… بابا! این اصلاً به یک دلیل دیگر دارد میگوید صداوسیما کوفته. نه، مهم نیست. مهم این است که دوتایی با همدیگر میتوانیم صداوسیما را بزنیم. اصلاً هیچ جای دیگر حاکمیت را نمیخواهیم بزنیم، فقط یک دانه را میخواهیم بزنیم. مچی میگوییم: نه، اینها هیئت حاجآقا فلانی میروند، آن یکی هیئت حاجآقا بهمانی میروند. اصلاً ما نمیتوانیم با بابا… همهی چیزتان مشترک است. خیلی عجیب است ها؟ این نقشهی شیطان است، طراحی شیطان. عوامل مختلفی هم میگردد پیدا میکند برای این کار.
اینها فرع قضیه است. حجاب و شراب و سگبازی و اینها فروع قضیه است. حواست باشد با این چیزها اصل را ازت نگیرد. آن الفت، آن همدلی، آن محبت، آن صمیمیت.
یکی از دوستان که حالا تو همین جلسه حضور دارند، میگفتند: یکی از اقوام ما مشکلاتی برایش پیش آمده بود. ما رفته بودیم عیادتشان. شروع کرده بود بد و بیراه گفتن نسبت به ... معاذالله، نسبت به اهل بیت. این دوست ما به ما گفتند که آقا با این چه بکنیم؟ ارجاع دادیم برای مشاوره خدمت یکی از علما. این دوستمون گفتند که ما رفتیم برای مشورت با آن عالم عزیز و جلیلالقدر. گفتیم آقا چیکار بکنیم؟ ما قطع رابطه بکنیم با این بندهی خدا؟ البته ما وظیفه داریم وقتی کسی این واکنش را نشان بدهیم، ولی نکتهاش را میخواهم بهش توجه داشته باشیم که چقدر مسئله با آن چیزی که ما گاهی فکر میکنیم متفاوت است. چیکار بکنیم این توهین به اهل بیت کرد. ایشان فرموده بودند که مشکلات زندگی بهش فشار آورده، باهاش خوب باشید، بهش محبت کنید، درست میشود.
بعد این دوست عزیز میگفتند که ما بعد چند وقت مشهد بودیم. خانوادهمان گفت بگذار یک تماسی بگیریم با این بندهی خدا صحبت بکنیم، بگوییم حرم امام رضا هستیم. گفت: تماس گرفتیم و آن کسی که حالا قبلها مثلاً میرفتیم پیشش، توهین هم میکرد به اهل بیت، گفت: تا فهمید که ما مشهدی، ما حرم امام رضا، گریه کرد. گفت: یعنی اینها ما را فراموش نکردند؟ به ما توجه دارند؟ میخواهم بگویم گاهی طرف موضع ظاهریش این است، ولی با صمیمیت و محبت و رفاقت برمیگردد. بعضی وقتها هم طرف یک فاکتور فقط بیرون داده، یک کاری میکنیم که این باید دشمن اهل بیت بشود. خودش حالیش نیست دشمن اهل بیت است. با هزار تا نقطه مشترک با همدیگر داریم. بعد ماها دو تا چیز اختلافی میبینیم، تمام. اصلاً ما با همدیگر نمیتوانیم کنار بیاییم. بابا اهل بیت کجای این مدلی بودند؟
این همه در مورد صله رحم تأکید شده. حالا بماند. مهمانیهای ما هم الان شده خودش عامل تفرقه. اینها هم طراحی شیطان است دیگر. همین چشم و هم چشمی خودش عامل تفرقه است دیگر. کم نیاوریم مثلاً از اینها. این نه زشت است. ما اصلاً نفهمیم یعنی چی. نه زشت است تو مهمانی ساده برگزار بکند. دو سه هفته پیش مهمان داشتیم. میوه بگیر. ما رفتیم ارزانترین پرتقالی که پیدا کردیم با ارزانترین سیب. اینها چیست گرفتی؟ زندگی ما هم طلبگی است. این جوری که ما پذیرایی کردیم، او هم پس فردا رویش میشود مهمانی بگیرد. هر میوهای هم داد خجالت نمیکشد. نه، من باید بروم پرتقال کیلویی ۱۰۰ تومان بگیرم. زشت است. جواب، یا جواب نمیتواند بدهد. یا وقتی میخواهد جواب بدهد، او هم باید کیلویی ۱۰۰ تومان بگیرد. مسائل... نمیدانم قاطی نشود ها. این به این معنا نیست که حالا همه راه بیفتیم نیمرو بزنیم جلو مهمانمان. مسائل خیلی با همدیگر قاطی میشود. هی افراط و تفریط. من آن سطح آن مهمان. شما شأنش. اینها همش باید لحاظ بشود.
بعد یک بار گاهی آدم دعوت کرده، اینها هم همه هست دیگر. تو روایت هم دارید: وقتی مهمانت را دعوت میکنی، پذیرایی خوب بکن. ولی وقتی خودش میآید، به تکلف نینداز. از بیرون اصلاً چیزی. این هزینهها و این چیزهایی که شب یلدا، به جای اینکه همه عشق به این داشته باشند که آقا داریم میرویم خانهی همدیگر و صفا و صمیمیت، همه غصهی این را دارند. یکی به ما پیام داده دیروز که آقای تذکری بدهید. ما مهمانمان آمده یک هفته خانهی ما، نمیرود. هر چی برای سرویس بچه ذخیره کرده بودم، خرج مهمان کردم. یک تذکر به مهمان بدهید. میگوید: «مهمان گرچه عزیز است، ولی همچو نفس، خفه میسازد اگر آید و بیرون نرود.» اصلاً آقا آنی که مهمانی را گفته، صله رحم گفته، برای این گفته. گفته دلهایتان به هم نزدیک بشود. ما دقیقاً صله رحمی طراحی میکنیم که همه به جان هم بیفتند. یعنی شیطان بلد است همه اینها را مهندسی معکوس میزند. همه اینها را خدا یک جوری طراحی کرده برای اجتماعی قلوب رخ بدهد. مهمانی یعنی صله رحم، یعنی بعد یک جوری شده مهمانیهای ما، جاری ها سایهی همدیگر را با تیر میزنند. از مهمانی میآیم بیرون، تو ماشین مینشینم، اولین حرفهایی که مطرح است چیست؟ این مامانت که باز این جور کرد، داداشت هم که این طور کرد. دیدی خواهرت چی گفت به من؟ آقا! ندید! اگر این جوریه واقعاً این مهمانیها، اینها مهمانی نیست. اینها صله رحم نیست که خدا گفته «إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ». این که کینه و نفرت و دشمنی! صله رحم الهی نیستی، صله رحم شیطانی هستی.
یک جوری برو، یک جوری بیا، یک جوری برخورد کن، محبت بشود، صمیمیت بشود، الفت بشود. «بهخرج» تا میگویند: وای، شب یلدا کمرت نشکند، غصههایت نیاید یادت! خب، الان کی جرأت دارد مهمانی را ساده بگیرد؟ بله، من جاریام بیاید خانهام، ساده بگیرم. بعد باید فردا به مادرشوهرم ۸۰ تا جواب پس بدهم. برای خواهرشوهرم کم بگذارم. مادرشوهرم: «یک دخترم، من میآیم خانهات، مثلاً فلان میکنی.» انقدر تیکه و متلک! وای از این زبانهای رها، از این نیش عقرب! پدر آدم را درمیآورد. اینها طراحی شیطان است آقا. امام زمان همین جاست، جای دوری نیست. رسیدن به امام زمان همین جاست. همین تیکهای که نباید بیندازیم و نباید بگوییم. چلّهها میخواهد در مسجد جمکران، مسجد سهله به امام زمان برسد. تو داری با نقشهی شیطان، با دست شیطان میروی، بعد میخواهی با مسجد سهله به امام زمان برسی؟ طراحی امام زمانی که تو را به امام زمان میرساند همین است: محبت، صمیمیت. محبت واقعی، نه الکی. نه محبت شیطانی. این هم هست بله. حالا این یک بحثی دارد انشاءالله جلسات بعد بهش میرسیم. «ذَلِکَ قَوْمٌ لَا یَعْقِلُونَ». جلسات بعد انشاءالله بحث میکنیم.
مسئله پس این است که آقا اصلاً هدف و فلسفهی این قضایا این است که کینه و کدورت نیفتد، محبت و صمیمیت و خصوصاً آنجایی که به صورت جدی ما مشکل داریم امروز تو جامعهمان، تو بحث ارتباط زن و شوهر است. این کینه و کدورت و اختلاف و درگیری که واقعا فاجعه است اوضاع. وقتی آدم مینشیند صحبت میکند، بررسی میکند تو این مشاورهها و تو این گفتوگوها، فضا فضای تنش و در… بعد سر چیزهای بیخود، الکی. تا شروع میشود یک رابطه، یک ازدواجی، به ادنی مناسبت اینها به جان هم میافتند. تربیت ما هم مشکل دارد دیگر. الان که قشنگ شده فضای مجازی، یک زمانی شما یک ارتباطات جبری داشتید دیگر، مجبور بودی با این خانواده و با این فامیل و با این همسایه و اینها سر کنی. الان خودت انتخاب میکنی. دوست نداری بلاکش کن. خوشت نیامد لفت بده، بیا بیرون، برو تو آن یکی گروه. زندگی نمیشود که هی از این ور به آنور. تا یک تیکه بهش میگویند یک حرف بهش میگویند، نه خوشم نیامد، میآیم بیرون. رفاقتی است. یک وقت ارتباط خانوادگی است. خیلی از این قبیل مسائل داریم. حتی تو مذهبیهایش هم مشکلات جدی داریم. پدرخانم حالا یک چیزی به این گفته. آقا پدرخانم، پدر خودت است. بچهها مگر قرار است شما ازدواج میکنی با یک مشت مثلاً علم و کتل مثلاً رفتوآمد داشته باشیم؟ همینجوری بنشینم فقط نگاهت بکند. آدم احساسات دارد، فهمی دارد، درکی دارد. عصبانی میشود، ناراحت میشود، یک چیزی میگوید، طبیعی است. برخورد پیش میآید، اصطکاک پیش میآید. آستانهی صبر را آدم ببرد بالا. به خودمان برمیگردد. خیلی از این رفتارهایی که با ما میشود به خاطر اینکه ما یک کاری کردیم، یک برخورد نباید میکردیم انجام دادیم، برخوردی باید انجام میدادیم انجام ندادیم.
یک راهکاری دارد. بنده راهکار را عرض بکنم و توضیحات بیشترش انشاءالله هفتههای بعد. خیلی این راهکار، راهکار عجیبی است در قرآن. ۵۳ سورهی مبارکهی اسرا: «وَقُلْ لِعِبَادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ». چقدر عجیب است این آیه! بگو آقا تو گفتوگوهایشان بهترین روش و بهترین مدل را داشته باشند. چرا؟ «إِنَّ الشَّیْطَانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ». چون شیطان وایستاده از این کلمات سوء استفاده کند، تحریک کند. «نَزْغَ» به معنای تحریک کردن. خیلی عجیب است! میگوید ببین شما با هر کی داری صحبت میکنی، همین الان هم صحبت من و شما هم همین شکلی است. با هر کی گفتوگو میکنی، تو هر رابطهای، یک شیطان جدی وایستاده این وسط خراب کند. آن چیزی که به این سوخت میرساند، امکانات میرساند، سوءتفاهم چی؟ سوءتفاهم ایجاد میکند. عبارات دوپهلو که خیلی قشنگ نیستند، آنقدر رسا نیستند، آنقدر محکم نیستند. یک چیزی که قابل سوءاستفاده باشد، نداشته باش. شیطان سوء استفاده میکند، سوءتفاهم ایجاد میکند. «إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوًّا مُبِینًا». خدا وکیلی اگر به این آیه عمل بکنیم، اکثر مشکلات اجتماعی حل بشود. آقا حرفی که داری میزنی این کامل است. مخصوصاً آقا این پیام دادنها تو این شبکههای اجتماعی، اصلاً خداوند، خداوندگار ایجاد سوءتفاهم است. چون آن حس شما، لحن شما مفهوم نیست. یک چیزی میدهی و شیطان هم که این وسط قبل اینکه این بخواند، شیطان میخواند، بعد برایش تفسیر میکند. دیدی چی گفت فلان فلان شده؟ دارد میگوید مثلاً امشب خانهی ما میآیی؟ امشب خانهی ما میآیی؟ بابا این با محبت بود، این با صمیمیت بود، این سوالی بود. خودشان را کشتند ایموجی طراحی کردند کنارش مثلاً یک کمی آن چهرهی شما مثلاً دیده بشود.
یکی از دوستانم میگفت: من مقیدم تو این مسائلی که مربوط به این بحثهایی که حالا افراد مثلاً ذهنشون درگیر میشود و اینها، اِلّا و لابد باید تماس. تازه باز هم تماس و ارتباط حضوری نمیشودها. تو روایت دارد. خیلی اینها عجیب است آقا. اینها خیلی مسائل عجیب غریبی است. روایت دارد وقتی که با رحمه به اختلاف خوردی، تماس فیزیکی باهاش برقرار کن. روایت از پیغمبر اکرم. چون فرمود با رحم، وقتی تماس فیزیکی برقرار میکنی، شیطان این وسط راه نفوذش بسته میشود. علامه طباطبایی در المیزان این روایت را مطرح میکند، تحلیل میکند.
و روایت دیگری که داریم، میگوید: عصبانی میشوی جابهجا شو. اگر نشستی بلند شو. اگر بلند شدی نشین، بنشین. اگر سرپایی بنشین. میگوید اینها تأثیر دارد توی بستن راه نفوذ شیطان. خود همین تماس فیزیکی با رحم. البته ما بخواهیم به تماس فیزیکی بکشیم، احتمالاً دیگر ضربهای هم وارد میشود آنجا، لگدی، مشتی، چکی چیزی میشود. همین تماس فیزیکی، این گرمای تن شما دو تا وقتی به هم میرسد، آن سرمای نفرت شیطان را خاموش میکند. خیلی اینها قواعد عجیبی است که تو عالم حالا حالاها مانده روانشناسها به اینها برسند.
روایت، حالا نشد آقا. تلفنی. این دیگر این جور پیام دادن زبر و سخت است، بدون لحن. با عبارات کجتاب و عباراتی که هر کی یک جوری میتواند تفسیرش بکند. دیگر چقدر ذهن طرف خوب باشد و سالم باشد، بهترین معنا را بخواهد برداشت بکند. بعد ما هی میگوییم تو «احسن» (بهترین) بگو. چرا هی میگویی بقیه بهترین برداشت را بکنند. هی میگوید تو درست قضاوت کن. قرآن نگفته بقیه درست قضاوت کنند، گفته تو درست صحبت کن. تو درست برخورد کن. چرا این مدلی میگویی؟ چرا این جوری رفتار میکنی؟ چقدر عجیب غریب است این دین! میگوید آقا مهمان برایت میآید، یعنی جان به قربان این دین، قربان این اولیایی که انقدر باشعور بودند، یا اهل بیت. میگوید مهمان که میآید، مستحب است جلوی در…
ببینید اینها فقط یک کار غذای شیطان است دیگر. آن ور که گفت شراب به خاطر کینه و عداوت، این که این کار را گفته به خاطر آن محبت و صمیمیت است. میگوید مهمان که میآید مستحب است بروی جلو در، ولی وقتی میخواهد برود مستحب است کمکش نکنی. چرا؟ که یک وقت فکر نکند از رفتنش خوشحالی. این جور کمکی، بندهی خدا دو تا چمدان! پیرزن میخواهد بلند کند. نه، مستحب است به ما کمک نکند. برو اسنپ بگیر. بله، میخواهد برود فرودگاه، وسایلش را باید ببری یک جوری. ولی با اشتیاق و شوق و ذوق. از خود شوق و ذوق نشان ندیا. ولو شوق و ذوق هم نداری، یک جوری رفتار نکنی سوءتفاهم ایجاد بشود که انگار خوشحالی از اینکه این دارد میرود. چه دینی است؟ کدام شیطانی میتواند بین اینها اختلاف بیندازد؟
بعد یک جامعهای که این شکلی دلهایشان به هم قرص و پیوند دارد، آن جامعه تذکر لسانیاش را همه میگویند: نوکرتم، چشم. الان شما تو پیادهروی آن کسی که موکب دارد، صبح تا شب پذیرایی میکنی. یک تذکر هم بدهد بگوید آقا این انگشترت را دربیاور. چاکرتم حاجی، نوکرم، اینجاست. برو چشم چشم! عباس، من وظیفه الحمدلله عمل کردم. انشاءالله خدا و پیغمبر از ما راضی باشند. شما وظیفه نداشتی به محبت، به الفت، به صمیمیت. همین است. هی سیخ بدهی ملت را. این که میگویم پروژهای باید رفتار کرد، با عملیات و طراحی و رفتار کرد، یعنی این ۶۰ تا قطعهی اصلیاش را نمیآوری، دو تا قطعهی فرعیاش را میآوری، خب این چی میشود؟ قرمه سبزی درست کنیم فقط لوبیا داشته باشد.
گفتش که دیدن تو خیابان یکی دارد میکند، یکی دارد پر میکند. یکی من بودم که «بکن» بودم، یکی همین آقایی که پر میکند، یکی هم آن وسط بود که لوله را میگذاشت. او امروز نیامده، رفته مرخصی. ما دو تا وظیفهمان را انجام… آقا این سه تایی با همدیگر معنا دارد. من که مسخرهبازی است که شما برای درست کردن حجاب ۶۰ تا قطعه داری، ۵ تا قطعه داری، یکیاش که اصل کاری است نیست. بعد آن چهار تا را انجام میدهی، بعد میگویی: وظیفهمان را انجام دادیم. یکی میکند، یکی پر میکند، لوله بگذارد نیست؟ آن محبت، آن صمیمیت، آن رفاقت، آن تبیین، آن شفافیت، آن گفتوگو، آن توضیح. اینها نیست. این تذکر میدهد. او هم باید درست کند. روز به روز فاصلهها و شقاق و کینه و نفرت دارد بیشتر میشود. خوشحال هم هستیم که داریم به وظیفه عمل میکنیم. کجاست این وظیفهمان؟ وظیفه این است که راه نفوذ شیطان را ببندی، راه کینه و کدورت و نفرت را ببندی. چقدر این دستورها ریزهکاری دارد، چقدر قشنگ است نحوهی حرف زدن، آداب مهمانی که اصلاً یک چیزهای عجیب غریبی است تو روایات ما. نحوهی درخواست از مهمان که مثلاً سر سفره حضرت ابراهیم بدون اینکه مهمانهایش بفهمند رفت کباب درست کرد، بعد آورد سر سفره مهمان گذاشت. روایت «مه» (مهمان)، اشتها داری چیزی بیاورم؟ جون من، تعارف. تو را خدا تعارف نکن. این مدلی نیست. خیلی عجیب است آقا. این آیهی قرآن، آیهی قرآن هم هست. هم در سورهی حج گفته، هم جاهای دیگر گفته. حضرت ابراهیم رفت گوساله کشت، اسراف است. رفت گوساله را کشت، کباب کرد، برداشت آورد. بعد تازه غذا نمیخورند. فرشته نیستی؟ اول این را بگو ببینم. اگر آدامی حالا یک فکری بکنم برای شام امشب. پذیرایی از مهمان این است. اول زنگ میزند غذا میآید. بعد معلوم میشود یک جا شام خورده. بین خودمان اینها محبت میآورد. اینها علاقه میآورد. اینها صمیمیت میآورد. اینها وظایف دینی ماست. اینها راهشان شیطان و نفوذ شیطان را میبندد.
مؤمنین این شکلی به همدیگر وصل میشوند. آن وقت کندن یکی از اینها و بردنش خیلی سخت است. مگر میشود یک مؤمن را به همین راحتی کند و برد یک طرف دیگر، عوضش کرد. مؤمنینی که از همدیگر جدا شدند، بله. راحت میشود عوض کرد. به کسی اتصال ندارد، زنجیر نیست. ولی وقتی این جوری به همدیگر چسبیده بودند، یکی را که میخواهند ببرند، میبینند ۶۰۰ نفر به این چسبیدهاند. مگر اینها ولش… مگر راحت میشود فکر این را عوض کرد؟ مگر راحت میشود امسال مسجد باشد، سال بعد تو کابارهها پیدایش بشود؟ چه مسجدی است که راحت دو روز بعد میشود یکیاش را جای دیگر پیدا کرد. توی انجمنهای دانشگاه امروز قاطی عرقخورها و لاتها و پس فردا هم دستگیر شده بود. خب این چه انجمن حزباللهی است؟ این چه علاقه و اتصالی است؟ مگر میشود راحت شیطان یکی این جوری جدا کند؟
پیغمبر اکرم این نمونههایی که دارم میگویم، بگویم کم کم عرضم را تمام کنم. این نمونهها به عنوان مورد. شما روی اینها فکر کنید، هزار پیدا میشود. اینها کار فرهنگی است. روی اینها فکر کنیم. اینها را در بیاوریم. میگوید پیغمبر اکرم آمار این مأمومین را تو مسجدش داشت. بعد وقتی سه روز میدید یکی نیامده، پیگیرش میشد. خود پیغمبر. (میگفتند) فلانی نیامده سه روز. بعد کسی را میفرستاد بروند آمارش را دربیاورند که این بیمار است؟ مشکلی برایش پیش آمده؟ اگر بیمار است، برویم عیادت. مشکلی پیش آمده، برویم حل کنیم. لنگ پول است؟ شاید این سه روز نیامده. برویم وامی چیزی برایش تهیه کنیم. مسجد این است. التماس و چاکرم و مخلصم و فدات بشوم و آخرش هم هیچی به هیچی.
حسن آقا (لقب شخصی در جمع)، ما توصیههایی که تو دینمان داریم این است که شماها برای بقیه باید پول جمع کنید. خیلی اینها عجیب است. من مورد به مورد یادم میآید. «وَلَا یُحَاضُّونَ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکِینِ». که محرم همین جا با همدیگر در مورد این آیات بحث میکردیم. گدا بیاید تو مسجد وایستد دست دراز کند که حالا دو نفر بهش کمک کنند یا نکنند. ما مسجدی، محل کارمان تو قم، پشت محل کارمان یک مسجدی است. یک چیزی ما توی مسجد دیدیم شگفتانگیز است. هیچ جای دیگری بنده این را ندیدم. اولین بارم تعجب کردم. یک روحانی جلیلالقدر، با فضیلت، بزرگواری، یک روز دیدیم آقا بعد نماز... اولین بار، اولین دفعاتی که رفته... بعد نماز ایشان برگشت گفت: آقا یک نفر مثلاً از کار افتاده است، این شکلی، نیاز به حمایت مالی دارد و اینها. تقریباً هر روز کارش این است. یک روحانی با فضیلت تو مسجد وایمیستد. دیگر این جوری نیست که هر کی که مشکل دارد بیاید خودش وایستد دم در اعلام بکند. این آدم میرود شناسایی میکند، بررسی میکند. خودش میآید اعلام میکند با آن وجهه و اعتبار و آبرویی که دارد. به این آدم پول میدهند. شماره کارت خودش را هم میدهد. پول جمع میکند برای آن شخص. این چقدر قشنگ است. اصلاً قرآن گفته این مدلی باید باشید. شماها باید مایه بگذارید. نه اینکه وایستد او بیاید خودش گدایی کند که بعد آخر خودش را خرد کند. تو که اعتبار داری، من طلبه، من آخوند، من باید درخواست کنم. من باید مطرح کنم. این فرهنگ محبت خودش را خرد کند. بعد آخرش هم ۴ نفر بهش کمک کنند. بعضی جاها ما تو مسجد گدایی نداریم. برو گم شو بیرون. فرهنگ اهل بیت.
نمازت خوب است. گفت وقتی کینه و کدورت آمد مرحله بعدی شیطان نماز را ازت میگیرد. این آیهی قرآن بود. تو الان خوشحالی که نماز داری میخوانی. آنجایی که الفت و محبت نیست، نماز هم نیست. شیطان رخنه کرده، همهی وجودت را گرفته است. این میشود آقا محبت و صمیمیت، خصوصاً بین زن و شوهر. زن و شوهر باید یک جوری باشند، به قول استاد میفرمود: شب، وقتی این آقا میخواهد وارد خانه بشود، این خانمه بیتاب است. هی ساعت را نگاه میکند. هی در را نگاه میکند. نه از باب اینکه نگران این است شب کجاست و پیش کیست و اینها، اثر محبتش. هر شب ساعت ۸. الان بیتاب است. از هفت و نیم دیگر بیتاب است. آن آقا هم بیتاب است. طراحی خدا را اگر بریم جلو این جوری میشود. عشق و محبت دو نفر به همدیگر. میمیرند برای همدیگر. تو بزرگانمان هم ما اینها را دیدیم. مریض میشوند از مریض بودن و... یکی مریض.
طراحی که خدا دارد. معطلتان نکنم. جلوهی کامل این عشق، این محبت، این صمیمیت، خانهی امیرالمومنین و فاطمه زهرا است. به معنای واقعی کلمه برای همدیگر میمیرند. شیطان تو این خانه نفوذ ندارد. لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ. این رجس من عمل شیطان بود. این خانواده ازش رجس شیطان برداشته شده است. شیطان نفوذ ندارد. وقتی شیطان جای نفوذ نداشت، دیگر کینه و عداوت و دشمنی و بدخواهی هم نیست. اینها برای همدیگر میمیرند، میمیرند برای همدیگر. این محبت و این صمیمیتها. چقدر هم برای خود اهل بیت اینها آقا ارزش دارد. من یک خاطره فقط بگویم و روضه را بخوانم.
یک وقت خدمت یکی از علمای یزد رسیده بودیم که در قید حیات ایشان، خدا بهشان طول عمر بدهد. نصیحت و توصیه. یک چیزی ایشان گفت با لهجهی شیرین یزدی. خیلی خاطره ماندگاری شد. بیش از ۱۰ سال از این خاطره گذشته، ولی خب خیلی تو ذهن بنده حک شد. ایشان فرمود: «تو اگر یک نفر خانهات بیاید برای مثلاً تمیز کردن و اینها. اگر یک آقا باشد مثلاً و یک خانم باشد. بعد مثلاً با اینها طی کردی که مثلاً نفری ۵۰۰ تومان بهشان میدهی. وقتی میبینی این دو تا با همدیگر با عشق و علاقه و همکاری دارند کار میکنند، سهم اینها را بیشتر نمیکنی؟ دنبال این نیستی که یک کاری بکنی که مثلاً مشکل اینها حل بشود؟ این عشقی که از این دو تا و همکاری این دو تا میبینی، به چشمت نمیآید؟ نمیخواهی یک محبت بیشتری به اینها بکنی؟ ما هم نوکر امام زمانیم.» زن و شوهری که این شکلی با همدیگر نوکری میکنند، این به چشم امام زمان میآید. دوتایی با همدیگر با عشق نوکری امام زمان. وقتی میبیند این دو تا با هم این جوری دارند نوکری میکنند، ایشان فرمود: «یکی از راههای ازدیاد رزق همین است، این محبت زن و شوهر با هم.» روایت هم داریم که تو یک ظرف غذا خوردن زن و شوهر با همدیگر، این محبت اینها را افزایش میدهد. رزق هم افزایش میدهد. یعنی خدا توجه میکند، میگوید: آقا خوشم آمد، شما اهلیت دارید که من بیشتر بهتان بدهم. این محبت، این شکلی. این راهکار، دستورالعمل زندگی که این شکلی باشد. زن و شوهر با هم این جوری باشد. این فاطمهای است که هر وقت علی دید، غم عالم از دلش درآمد. گفت یک بار نشد فاطمه از من درخواستی بکند. خودش به امیرالمومنین عرض کرد: «علی جان، من از خدا خجالت میکشم، از تو یک چیزی بخواهم. میترسم که نتوانی برآورده بکنی. شرمندهام. سعی میکنم حتیالمقدور ازت چیزی نخواهم، درخواستی نداشته باشد.» این هم علی با این عشق، با این محبت، با این صمیمیت.
این روزها عزیزم امیرالمومنین، روزهای غصه و تنهایی علی. شیطان چقدر خوشحال است این روز. بالاخره فاصله انداخت بین این دو تا. دنبال این فاصله. خالی شد پشت علی، خالی شد خانهی علی، خالی شد. تنها شد علی. آنی که مایهی آرامش و انس و دلگرمی علی بود، رفت. روزهای شادی شیطان، روزهای غصه علی، روزهای تنهایی علی. خودش فرمود قبل از اینکه پیغمبر از دنیا برود به من وصیت کرد. گفتش که: «فَنَقِلَ یَنْهَدِرُ رُکْنَاکَ». سه روز قبل از رحلت پیامبر، پیغمبر به امیرالمومنین فرمود: «علی جان، به زودی دو تا ستون تو میشکند. دو تا ستون، دو تا رکن تو منهدم میشود. و الله خَلِیْفَتِیْ إِلَیْکَ ولی خدا با تو است غصه نخور.» «فَلَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ قَالَ عَلِیٌّ هَذَا أَحَدُ رُکْنَیَّ.» وقتی پیغمبر را از دست داد امیرالمومنین فرمود: «این یکی از آن دو رکنی بود که پیغمبر به من گفته بود.» با رفتن پیغمبر یکی از ستونهای من شکست. یکی از این پایههایی که من رویش استوار بودم شکست، در هم تنیده شد.
ستون دوم و پایهی دوم کجا بود؟ «فَلَمَّا مَاتَتْ فَاطِمَةَ قَالَ عَلِیٌّ هَذَا الرُّکْنُ الثَّانِی». وقتی فاطمه را از دست داد فرمود: «این هم ستون دوم من بود. این هم رکن دوم من شکست. منهدم شدم. دیگر نمیتوانم روی پا بلند شوم.» روضهی من همین است باشد. این ایام زیاد گریه کردید برای فاطمه. امروز برای علی گریه کنیم، برای تنهایی علی گریه کنیم. دعای کمیل. خانهها میدانند امیرالمومنین تو دعای کمیل چی عرضه میکند. عرضه میکند: «خدایا من اگر به جهنم ببری، صبرتو علی عذابک فکیف اصبر علی فراقک.» من قدرت ندارم مصیبت را تحمل کنم، ولی اگر قرار باشد عذاب را تحمل کنم، میکنم. ولی فراق را نمیتوانم تحمل کنم. فراق تحمل کردنی نیست. با همین زبان اگر علی بخواهد امروز حرف بزند به فاطمه، میگوید: «فاطمه جان، من این در سوخته را تحمل میکنم. من این میخ در را تحمل میکنم. من از دست دادن محسنم را تحمل میکنم. من این رد خونی که رو زمین میبینم تحمل میکنم. فکیف علی فراقک!» من با فراق تو چه کنم فاطمه؟
لذا وقتی فاطمه را در خاک گذاشت، یک جمله عرض کرد به فاطمه. گفت: «سَرَانِی مَا فَرَّقَ بَیْنَنَا، إِنَّمَا أَشْکُوا إِلَی اللَّهِ حُزْنِی». چقدر زود بینمان فاصله افتاد. من پیش خدا میبرم شکایت و گلهام را. از هم جدا شدیم. بالاخره فاصله افتاد بین من و تو. الا لعنة الله علی القوم الظالمین و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون.
خدایا در فرج آقا امام زمان تعجیل بفرما. قلب نازنینش را از ما راضی بفرما. عمر ما را نوکری حضرتك قرار بده. نسل ما را نوکران حضرتك قرار بده. اموات، علما، شهدا، فقها، امام راحل، ارحام را سر سفرهی با برکت حضرت زهرا مهمان بفرما. شب اول قبر فاطمه زهرا به فریادمان برسان. مرزهای اسلام، مجروحین غزه را به فضل کرمت شفای عاجل و کامل عنایت بفرما. شر ظالمین را به خودشان برگردان. آمریکا و اسرائیل جنایتکار را نیست و نابود بفرما. امت اسلام را فتح و ظفر نهایی عاجلاً عنایت بفرما. رهبر عزیز انقلاب را حفظ و نصرت عنایت بفرما. حاجات امت اسلام را به فضل و کرمت الساعة برآورده بفرما. هر چه گفتیم خیر و صلاح ما بود، هر چه نگفتیم صلاح ما میدانی برای ما رقم بزن. بنبی و آله رحم الله من قرأ الفاتحه.
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید.
جلسات مرتبط
جلسه هشت
امام جمعه
جلسه نه
امام جمعه
جلسه ده
امام جمعه
جلسه یازده
امام جمعه
جلسه دوازده
امام جمعه
جلسه چهارده
امام جمعه
جلسه پانزده
امام جمعه
جلسه شانزده
امام جمعه
جلسه هفده
امام جمعه
جلسه هجده
امام جمعه
در حال بارگذاری نظرات...