!! توجه : متن زیر توسط هوش مصنوعی تولید شده است !!
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الان الی قیام یوم الدین.
در مورد کتاب «تفسیر علی بن ابراهیم قمی»، در مقدمه این کتاب، ایشان جملهای را مینویسد که همین باعث شده است عدهای این موضوع را حمل بر این بکنند که تمام راویانی که در کتاب ایشان آمدهاند، ایشان آنها را توثیق میکند. ایشان میگوید: "و نحن ذاکرون و مخبرون بما ینتهی إلینا و رواه مشایخنا و سقاتنا عن الذین فرض الله طاعتهم". یعنی [ایشان میگوید:] ما اینجا ذکر کردیم و خبر دادیم به آن چیزهایی که به ما منتهی میشود و مشایخ ما و ثقات ما آن را روایت کردهاند از کسانی که خدا طاعت آنها را واجب کرده است [یعنی] اهلبیت (ع). پس دارد میگوید این روایت از چه کسی به ما رسیده است؟ از مشایخ ما و ثقات ما.
مرحوم شیخ حرّ عاملی در «وسائل الشیعه» بر اساس همین جمله استفاده کرده است که تمام راویان کتاب علی بن ابراهیم قمی، [توثیق شدهاند]. سه قرن... خودش [بن ابراهیم] چطور؟ نجاشی بگوید: فلانی ثقه است، قبول میکنی؟ کَشّی بگوید، قبول میکنی؟ علی بن ابراهیم هم دارد میگوید: آقا! من از ثقات روایت کردهام، باید قبول کنی دیگر. او هم دارد همه راویان کتابش را توثیق میکند.
عاملی این طور میفرماید: "فقد شهد علی بن ابراهیم - ایضاً - علی بن ابراهیم هم شهادت داده است به ثبوت احادیث تفسیره"؛ شهادت داده است که احادیث تفسیرش ثابت است "و انها مرویه عن الثقات عن الائمه علیهمالسلام"؛ شهادت داده که روایاتش را از ثقات نقل کرده، به واسطه آنها از اهلبیت (ع). مرحوم آیتالله خویی هم در «معجم الرجال الحدیث»شان این دیدگاه را قبول کردهاند و گفتند که این استنتاجی که صاحب وسائل کرده است، درست است. این جملهای که علی بن ابراهیم فرموده است، برای این بوده است که ایشان صحت تفسیر خودش را خواسته ثابت کند. ایشان میخواسته نشان بدهد که روایاتش از معصومین صادر شده است و به واسطه مشایخ و ثقات شیعه به ما رسیده است؛ و ایشان [آیتالله خویی] میفرمایند که برای همین، دلیلی نیستش که ما این توثیق مورد بحث را [انکار کنیم]. کمی تفسیرش را میخواست ثابت کند... تفسیر روایی.
خب حالا عرض [کنم]: آیا خویی میفهمند... دلیلی نداریم که بگوییم این فقط مشایخ بیواسطه علی بن ابراهیم [هستند]. عدهای آمدند گفتند که مشایخ بیواسطه؛ نه! با واسطه، یعنی همان نفر آخری که علی بن ابراهیم دارد ازش نقل میکند، او را دارد به عنوان ثقه و مورد اطمینان میگوید. آقای خویی میفرمایند: نه، این دلیل ندارد. تمام این رُباتی که دارد ازشان نقل میکند، تمام مشایخ را [شامل میشود]. این شد پس آقا نظر آقای خویی و شیخ حرّ عاملی. اینها قائل به این بودند که سلسله راویانی که در تفسیر قمی آمدهاند، همه توثیق عام دارند، بر اساس آن چیزی که علی بن ابراهیم در مقدمه نوشته است.
حالا برویم سراغ اینکه ببینیم چقدر این مطلب درست است؟ هم این کلام علی بن ابراهیم دلالت به چی دارد، هم تفسیری که موجود است آیا واقعاً تفسیر علی بن ابراهیم هست؟ یعنی مشکل اصلی این است و شواهدی داریم که اصلاً آن تفسیر علی بن ابراهیم الان دست ما نیست. این یک چیز دیگر است که الان دست [ماست]. حالا عرض میکنم: یک چیز دیگر است. ضدّ آن نیست. اخص از آن، یا به تعبیر دیگر، آن چیزی که الان دست ما هست اعم از تفسیر علی بن ابراهیم است. آفرین! از تفاسیر دیگری بهش اضافه شده است. حالا ممکن است اعم مطلق باشد، ممکن است اعم من وجه باشد. یعنی ممکن است یک تیکههایی از تفسیر علی بن ابراهیم آورده، همه را نیاورده. یک تیکههایی [از] تفاسیر دیگران، مثل ابی جارود، آورده. یا نه، همه تفسیر علی بن ابراهیم را آورده و یک تیکههایی هم از دیگران نقل کرده. حالا عرض [کنم]، این را قشنگ قرائن متعددی داریم که این تفسیر از خود علی بن ابراهیم نیست. میخوانم برایتان.
نکته اول این است که الان اینجا کلام علی بن ابراهیم، دلالت بر چی داشت؟ ایشان سه تا مطلب را دارد اشاره میکند. یعنی راویانی که دارد توثیق میکند با سه تا مطلب [است]. فقط کسانی که این سه تا شرط را داشته باشند، توثیق [میشوند]. اولی این است که ایشان گفت: "رواح و مشایخنا و ثقاتنا". این "نا" یعنی چی؟ شیعه. پس سنیها را شامل نمیشود. اگر ما رسیدیم به اینکه این آقا شیعه نیست، [میگوید]: منظور علی بن ابراهیم این نبوده است. که درست است که راویای که در کتاب ایشان آمده ولی طرف شیعه نیست. ایشان دارد میگوید: مشایخ ما، ثقات ما؛ اینکه اصلاً جزء ما محسوب نمیشود. پس این نشان میدهد که راوی سنی یا غیر امامی توی این توثیق علی بن ابراهیم نمیگنجد.
شرط دوم این است که ایشان گفت: "بما ینتهی إلینا"، منتهی شده است به ما. معلوم میشود که سند روایت باید متصل باشد. اگر مقطوع باشد، مرسل باشد، مرفوع باشد، این توثیقی که ایشان دارد میکند شاملش نمیشود. به ما برسد. "بما ینتهی إلینا". شرط سوم هم این است که باید سند روایت به معصوم برسد. چون فرمود: "عن الذین فرض"؛ از کسانی که خدا طاعتشان واجب کرده. پس هم باید به ما برسد هم باید به امام برسد. این وسط قطع نباید داشته باشد و یعنی سلسله راویان، و تا علی بن ابراهیم باشد، از آن ور هم تا امام معصوم باشد. همه هم باید شیعه باشند. مسلم باشد. از غیر شیعه هم نباشد. به امام هم ختم بشود. از این ور هم به علی بن ابراهیم ختم بشود. "بما ینتهی إلینا". یک جا آن وسطها بریده نشود. یکهو برود از یک شخصیت مثلاً صد سال پیش [روایت] بکند. سه تا شرط توثیق بر اساس کلام خود علی بن ابراهیم [این است]: باید روایت باشد، اجتهاد طرف نباشد. این مهمها [هستند]؛ چون تو در این تفسیری که الان موجود است، خیلیهاش اصلاً روایت نیست، اجتهاد [است]. تفسیر طرف.
حالا عرض میکنم: بر اساس این نکاتی که عرض کردیم، از ۹۳۳ تا روایتی که در تفسیر علی بن ابراهیم موجود است، با این سه تا ویژگی که گفتیم، ۶۸۰ تاش قابل استفاده فعلاً. از ۹۳۳ تا، ۶۸۰ تا؛ چند تا کم شد؟ ۹۳۰ تا، ۶۸۰ تا، ۲۵۰ تا کم شد. ۲۵۳ روایت بر اساس این سه تا شرط.
یک نکته. نکته بعدی این است که آیا علی بن ابراهیم همچین تفسیری داشته است؟ این یک نکته. و آیا آن تفسیر به ما رسیده است؟ این هم [نکته دیگر]. بزرگان ما گفتند: بله، داشته. اصلاً تفسیر علی بن ابراهیم خیلی معروف است. مرحوم شیخ طوسی در «فهرست» گفتند. نجاشی در «رجال» گفتند که: بله، علی بن ابراهیم تفسیر داشته و خیلیها هم در طول تاریخ استناد کردهاند به تفسیر علی بن ابراهیم. در کتاب «التبیان»، در «مجمع البیان»، «اعلام الوری»، «مناقب آل ابی طالب» (سید ال) «مناقب آل ابی طالب» مال ابن شهرآشوب، «سعد و صعود» مال سید بن طاووس، «فرج المهموم»، «القواعد و الفوائد»، «المصباح»، «تعبیر الایات الظاهره»، «عوالم»؛ همه اینها گفتند، نقل قول کردهاند از تفسیر علی بن ابراهیم. پس آقا جزء واضحات است که علی بن ابراهیم تفسیر داشته است. ولی همین! همین که الان هست. بنده هم تو منزل دارم، در کتابخانه، همین. همین تفسیر همین تفسیر علی بن ابراهیم است.
مرحوم آقابزرگ تهرانی میفرمایند که حالا اول باید ما در مورد خود مقدمه بحث بکنیم، اولین مقدمهاش هم مال علی بن ابراهیم است. بعد بحث بکنیم: کتابش هم مال علی بن ابراهیم است یا مقدمه است؟ [به استناد] و مقدمه [و] کتاب صحبت میکنیم.
مرحوم آقا بزرگ تهرانی این مقدمه را از خود علی بن ابراهیم میدانند و بخش اول کتاب را از رساله نعمانی یا رساله سید مرتضی. یعنی مقدمهاش از علی بن ابراهیم است، بعد کتاب مثلاً [از]... و دیگران. طیّب جزایری هم ایشان میگوید که مقدمه، بخشی از مقدمه مال علی بن ابراهیم [است]. پس آقا تو خود این هم بحث است که اصلاً مقدمهاش هم از علی بن ابراهیم است. ولی بعضیهای دیگر هم قائلاند که نه، همه مقدمه را یکی دیگر نوشته است، غیر از علی بن ابراهیم.
نکته بعدی این است که این کتاب تفسیری که امروز دست ماست، تفسیر علی بن ابراهیم نیست. [یا] لااقل همه تفسیر علی بن ابراهیم نیست. شواهدی هم داریم برای این که من این چند تا شاهد را میگویم برایتان. چهار تا شاهد، پنج تا شاهد برای مطلب داریم.
شاهد اول این است که بعد از مقدمه، وقتی کتاب شروع میشود، این جور شروع میشود: "أقولُ، تفسیر بسم الله الرحمن الرحیم. حدثنی". خوب باید حواستان جمع باشد، دیگر شما دیگر داری [با] سَقط میکنید. با روایت آشنا میشوید. مطالب [توجه]. "حدثنی ابوالفضل العباس بن محمد بن القاسم بن حمزه بن موسی بن جعفر علیهمالسلام. قال حدثنا ابوالحسن علی بن ابراهیم. قال حدثنی ابی - رحم الله - عن محمد بن ابی عُمیر". [از] کتاب [نقل است] و میگوید [به] من حدیث کرد علی بن ابراهیم از پدرش از ابن ابی عمیر. من که خودم [که] نمیآیم بگویم: امینیخواه به بنده حدیث کرد از پدرش. تو کتاب خودم بنویسم: «تصحیح».
شاهد اول برای اینکه اصلاً یکی دیگر دارد این کتاب را... آره، با وضوح نشان میدهد. حتی... این حتی نگفته: «حدثنی». گفته: «حدثنا». با واسطه هم دارد نقل میکند. ابوالفضل عباس بن محمد بن فلان. ایشان گفت که ابوالحسن علی بن ابراهیم برای ما حدیث کرد. یعنی حتی خودش هم نشنیده است. از یکی دیگر دارد نقل میکند. از یک سید بزرگواری که از نسل حضرت موسی بن جعفر است، از ایشان دارد نقل میکند که آن سید از علی بن ابراهیم شنیده، ندیده علی بن ابراهیم را که ازش درک کرده باشم، ازش بپرس. هیچ جای کتاب هم حتی تعبیر: «حدثنی علی بن ابراهیم» هم ندارد که آدم بگوید که: لااقل این خودش از علی بن ابراهیم شنیده که نقل مستقیم را برساند. معمولاً دارد: «قال علی بن ابراهیم». این شاهد اول بود که اصلاً این کتاب از علی بن ابراهیم نیست.
شاهد دوم، این است که نویسنده، روایات کتابش را از کسانی نقل میکند که اینها را که علی بن ابراهیم تو کتابهای مشهور حدیثی، حتی یک روایت هم از اینها ندارد. ببین! کتابهای مشهور حدیثی، مثلاً در کافی، تو کافی خیلی روایات را کلینی از ایشان نقل میکند. ابن قُلَوَیِه از ایشان نقل میکند. مثلاً شیخ مفید از علی بن ابراهیم. ولی هیچ کدام از آنها... یک تعدادی، نه همهشان. یک تعدادی از این راویایی که تو تفسیر علی بن ابراهیم هستند، تو روایتی که مثلاً تو کافی دارد از علی بن ابراهیم نقل میشود، هیچ جا اسم آن آقایان نیستش که علی بن ابراهیم از اینها نقل قول کرده باشد. یک تعدادیشان، مثلاً بگو ۱۵ نفر. ۱۵ نفر و ۲۰ نفر ما داریم در تفسیر علی بن ابراهیم که علی بن ابراهیم اینجا دارد از آنها روایت میکند ولی تو آن کتابهای معروف روایتیمان هیچ روایتی نمیبینیم از علی بن ابراهیم که از آن آقایان نقل کرده. معلوم است دو تا... نمیدانم تعبیر «دو تا» درست است؟ اصلاً یک چیز دیگر شده. شاگرد تفسیر. تفسیری. حالا ممکن است آیا جوادی، رجال تفسیری دارند؟ چند جلد نوشتهاند که با رجال روایی فرق میکند. تعدادشان که کار شده روی این: ابوالقاسم حسنی، احمد بن ادریس، احمد بن زیاد، احمد بن علی، احمد بن شیخ، محمد شیبانی، احمد بن محمد بن موسی، جعفر بن احمد، حبیب بن حسن بن ابان آجری، حسن بن علی بن مهزیار، حسین بن علی بن زکریا، حسین بن محمد بن عامر اشعری، حمید بن سعید بن محمد، علی بن جعفر (نه این حضرت علی بن جعفر)... گُلزار... علی بن حسین، محمد بن ابی عبدالله، محمد بن احمد بن ثابت، ابوالحسن محمد بن جع... رَزَّاز، محمد بن حسین، محمد بن عبدالله حِمیری، محمد بن عمیر، محمد بن قاسم بن عب، محمد بن همام اسکافی. شخصیتهایی که ما تو کتابهای معروف روایی [ازشان] نقل قول [نداریم]. شاهد اینها، شاهد برای اینکه این تفسیر از علی بن ابراهیم نیست.
یک شاهد. شاهد سوم این است که نویسنده تو موارد زیادی سعی کرده تفسیر علی بن ابراهیم را با روایات دیگر و تفاسیر دیگر مقایسه کند. مثل تفسیر ابی جارود.
شاهد چهارم این است که وقتی که میرود مقایسه میکند تفسیر علی بن ابراهیم را با متنهای دیگر، بعد که میخواهد برگردد مثلاً به تفسیر علی بن ابراهیم، میگوید: "رَجْعَ الی تفسیر علی بن ابراهیم". خب، برگرد به تفسیر علی بن ابراهیم. خوبی! وقتی تفسیر علی بن ابراهیم باشد، برگردیم به تفسیر ابراهیم دیگر. علی بن ابراهیم دیگر ندارد! یا "رَجْعَ الی روایت علی بن ابراهیم" یا "فی حدیث علی بن ابراهیم" یا "فیه زیادت لمتکن فی روایت علی بن ابراهیم". میگوید: چند تا حرف اضافی داری که تو روایت علی بن ابراهیم نبوده. چطور تفسیر علی بن ابراهیم؟ جناب! [این] وضوح نشان میدهد که این تفسیر مال علی بن ابراهیم نیست.
و شاهد پنجم [چندم]؟ پنجم؟ [یکی]؟ چهارم خواندم. پنجم. ششم. شاهد پنجم این است که تو روایتی از کتاب این جوری آمده: "حدثنا عباس، قال حدثنا محمد بن احمد، قال حدث ابراهیم بن هاشم عن نوفلی عن سکونی". دارد میگوید که ابوالعباس روایت کرد از محمد بن احمد از پدر علی بن ابراهیم. خب، آدم از باباش که با دو تا واسطه به بیرون نقل روایت نمیکند که من بگویم: آقا رسول بهم گفت که از سید علی شنیده که بابای من این جور گفته. امکان دارد بعد شما هم بچه خیلی کوچولو بوده، بعداً بزرگ شده که امکان... امکانش بیشتر تو فیلمهای ترکیهای است. وقتی خودش این همه دارد روایت نقل میکند از پدرش، بعدشم دو طبقه که فاصله نمیشود [درصورتی] که فوت... فوت نکرده. نه! این بچه بوده. نه باباش فوت کرده. بزرگ بوده. خودش کلی از پدرش روایت کرده؛ درست شد؟
خوب! شاهد ششم این است که تو بعضی از کتابها، مثل «تأویل الایات الظاهره» مال سید شرفالدین (رحمهالله علیه) که از تفسیر علی بن ابراهیم نقل کرده، روایتهایی هستش که الان تو این تفسیر کنونی، یعنی کتابهای دیگر، روایاتی از تفسیر علی بن ابراهیم را نمیبینیمش. تفسیر نیست. این را آقا ما را به این نتیجه میرساند که این تفسیری که الان در اختیار ماست، آن علی بن ابراهیم... نه اینکه هیچ ارزشی ندارد. نه اینکه تفسیر نیست. تفسیرش که خوب است. تفسیرش که خوب است. قابل استفاده است. یک شخص دیگر. حالا این معنایش این نیستش که جعلی است. نه. این تفسیر علی بن ابراهیم نیست. اونی که ایشان گفته هرچی من نقل کردم از مشایخ و ثقات ماست. کتاب تفسیری بهش نگاه کن. چه اشکالی دارد؟
آقابزرگ تهرانی میفرمایند که نویسنده این، ابوالفضل عباس بن محمد علوی، ایشان آمده کلمات علی بن ابراهیم را با تفسیر ابی جارود و چند تا تفسیر دیگر درهم کرده، قاطی کرده. برخی هم با توجه به راویایی که تو آغاز اسانید کتاب آمده، گفتند که این علی بن حاتم قزوینی بوده که این کتاب را نوشته. شخصیت دیگری غیر از علی بن ابراهیم. این تفسیر مال یکی دیگر است. البته توش روایاتی از علی بن ابراهیم هم دارد. ولی لزوماً همه تفسیر علی بن ابراهیم [نیست].
بررسی کنیم ببینیم چی شده. خود اینکه تاریخ اینکه این کتابها به ما چه شکلی رسیده، بحث خیلی جذابیه که همین بعضی از این کتابها چه سرگذشتی دارد. که دیوارهایی مثلاً وقتی که وهابیها حمله کردند به کربلا، این کتاب «بحرالمعارف» مرحوم عبدالصمد همدانی، ایشان تو دیوار این را دفن کرد که بعدها مثلاً آمدند شکافتند و به این کتاب رسیدند. و خیلی از کتابهای دیگر. طرق عجیبی. چه جاهایی این را دفن کردند، پنهان کردند که برسد به نسل بعدی. چیه؟ مثل الان که نبود که: آقا همه چی تو اینترنت. دانلود میکردند، PDF میگذاشتند، تو گروه میگذاشتند. طرف با چه بدبختی باید مینوشته، با چه سختی نگه میداشته. بعد از دست دشمنان، میگرفتند، میدزدیدند، میبردند، تحریف میکردند. صفحاتی ازش گم میشده، آفتاب میخورده خراب میشده، آب میخورده خراب میشده. همین نسل خودمان. حاج آقای تحریری میفرمودند: من یک نسخه دستنویس رساله «لُبُّ اللُّباب» علامه طباطبایی داشتم که از پدرم بهم رسیده، آب خورد خراب شد. خلاصه این جوری. حمید، نسل قدیم هم گرفتاری داشتند. هزار سال پیش. چقدر... به هر حال این تفسیر پس بخشهای زیادی دارد. یکیش تفسیر علی بن ابراهیم روایتی دارد. بعضیش مسند است. بعضیش مرسل است. بعضی آرای اجتهادی علی بن ابراهیم [است]. یک بخشیش هم تفسیر نویسنده است. حالا آن نویسنده، یا علی بن حاتم قزوینی یا آن ابوالفضل علوی که ایشان هم باز نقل قولهایی دارد. یک بخشیش مسند است. یک بخشیش مرسل است. از ابوجارود و مشایخ دیگر یا آرای اجتهادیش است. خلاصه آقا، خیلی به قول ما ایرانیها آش شله قلمکار شد. خیلی درهم و برهم شد. خیلی چیزها بهش اضافه شد. این خالص تفسیر علی بن ابراهیم نیست. وگرنه میشد آن حرف را اجمالاً میشد پذیرفت؛ اجمالاً هم همان بحث بود که آیا مقدمهاش از خود علی بن ابراهیم هست؟ اجمالاً میپذیرفتیم که حالا مقدمه از علی بن ابراهیم باشد، ولی کتاب اینقدر، به هر حال دستخوش تغییرات شده که نمیشود مطمئن بود آن «رواه مشایخنا و ثقاتنا» روال تک تک این روایات که تو این کتاب هست صادق باشد. و البته اگر خودش نویسنده مقدمه بود و همه روایات از ایشان بود، این را قبول میکردیم. توثیق ایشان برایمان معتبر بود. ولی این جور نیست. بعد هم گفتیم یک مشکل دیگر هست این است که مشایخ بلاواسطهاش باشد. خب البته الان اینجا روایاتی از علی بن ابراهیم داریم هنوز تو کتاب. یعنی این هم نیست که کامل بگذاریمش کنار. نه، روایتی از علی بن ابراهیم داریم تو این کتاب. عرض کنم که این روایت تقریباً ۳۸۰ تا روایت. بله، از آن ۶۸۰ [تا] اول، ۹۳۳ تا بود، شد ۶۸۰ تا، تهش رسیدیم به ۳۸۰ تا روایت.
ولی مشکلمان این است که چون شبهه هم صورت گرفت نسبت به مقدمه که از علی بن ابراهیم باشد، این ۳۸۰ تا دیگر نمیشود بهش اعتنا کرد توی سلسله راویان. اگر قبول میکردیم لااقل از همین ۳۸۰ تا استفاده... رو همین هم ولی باز بحث بود که مشایخ بیواسطه علی بن ابراهیم مطرحاند یا مشایخ باواسطه مطرحاند. اگر میپذیرفتیم مقدمه از علی بن ابراهیم باشد، حالا میپذیرفتیم سرمان حالا کوتاه میآمدیم یا... ولی الان مسئله این است که در مورد خود مقدمه با این اوصاف شک داریم که این تفسیر موجود، مقدمهای که دارد از خود علی بن ابراهیم [باشد].
بحث بعدی در مورد کتاب «کامل الزیارات». کتاب بسیار دوستداشتنی. فکر کنم من دو بار این کتاب را خواندم، شاید به طور کامل دو بار خواندهام. خدمت شما عرض کنم که این کتاب مال ابوالقاسم جعفر بن محمد بن جعفر بن موسی بن قولویه قمی. قبرشان هم گفتم بهتون کجاست. نه، همان پاساژ. بیرون شهدای خرمشهر که دفناند. بغل شهدای خرمشهر. ابن قولویه. الان دچار شک شدم. نه! ابن قولویه به نظرم با شیخ مفید تو ضریح کنار کاظمین، آن جا. رفتید کاظمین؟ اینکه قبر شیخ مفید دیدید؟ ضریح امیرالمومنین، آن بیرون که هست. به همه علما. نه، تو کاظمین. ایشان آقا با شیخ مفید یک جا دفن [است]. ابن قولویه اینجا کنار شهدای خرمشهر. صاحب «کامل الزیارات» کنار شیخ مفید. دو تا قبر دیگر توی ضریح شیخ مفید و قبر استاد شیخ مفید بوده.
خدمت شما عرض کنم که نجاشی در مورد ایشان میگوید که: "و کان ابوالقاسم من ثقات اصحابنا". ایشان از ثقات از اصحاب ما بوده. "و اجلائهم". از اجلاء اصحاب ماست. "فی الحدیث و الفقه". هم در حدیث، هم در فقه. ایشان سال ۳۶۸ و ۳۶۹ از دنیا رفتند. کتابی دارند در موضوع زیارت اهلبیت (ع) که حالا عناوین مختلفی به این کتاب گفتهاند: «کتاب الزیارات»، «جامع الزیارات»، «کامل الزیارات». این کتاب ۱۰۸ باب دارد. با زیارت پیغمبر (ص) شروع میشود. بعد به زیارت تک تک اهلبیت (ع) میرسد. به زیارت امامزادهها میرسد. باز زیارت حضرت معصومه (س) و حضرت عبدالعظیم حسنی. تمام از مقدمه کتاب [است]. برمیآید که مرحوم ابن قولویه، آشنایان ایشان، نزدیکان ایشان خواسته بودند تو این زمینه کتابی بنویسد. ایشان این کتاب را نوشتند. کتاب ماندگاری است واقعاً. روحشان هم شاد باشد. روح همه بزرگانی که اسمشان آمد شاد.
بعضی از علما از مقدمه کتاب «کامل الزیارات» استفاده کردهاند که ایشان دارد همه راویان را یا همه مشایخ خودش را توثیق میکند، مثل همان مقدمه علی بن ابراهیم. البته اینجا دیگر تفاوتی که هست این است که در اینکه این کتاب از جناب ابن قولویه است، تردیدی [نیست]. لذا آنجا خب دیگر با آن قرائنی که گفتیم خیلیها به چالش میخورند در پذیرفتن راویان. یعنی توثیق راویان تفسیر علی بن ابراهیم اکثراً میشود گفت قبول ندارند. [کامل ال]زیارات برعکس است. اکثراً قبول دارند. حضرت آقا، رهبر انقلاب قبول دارند. البته مرحوم آقای خویی اوایل قبول داشتند، بعداً نظرشان برگشته بوده. [این] چالش توضیحات دیگری دارد. در مقدمه چیزی دارند که الان دیگر وقت نیست بخواهم بخوانم. متنی دارند که از این متن فهمیده میشود ایشان دارد توثیق میکند راویان کتابش را که حالا ان شاء الله فردا بحث «کامل الزیارات» را هم میخوانیم و به یک جایی برسانیم.
و صلی الله علی سیدنا محمد و آله.
در حال بارگذاری نظرات...