!! توجه : متن زیر توسط هوش مصنوعی تولید شده است !!
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابیالقاسم المصطفی محمد
اللهم صل علی محمد و آل محمد
و آله الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الآن الی قیام یوم الدین
رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی
روز بیست و چهارم آبان، سالگرد رحلت علامه طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه) شاد باشد. روح این مرد بزرگ، این مفسر بینظیر، این شخصیت اعجابانگیز، ان شاء الله در محضر رسول اکرم (ص) دعاگوی ما باشند و دعا کنند ما هم، ان شاء الله، مثل ایشان از این حقایق قرآنی لبریز باشیم، غرق باشیم در این معارف و به آن حیاتی که علامه طباطبایی به آن نائل شد، ان شاء الله، ما هم نائل بشویم. مثل آن مرد بزرگ، صاحب نفس مطمئنه بشویم، خداشناس بشویم و اینطور قلبمان کانون بارش رحمت الهی و معارف و حقایق باشد، ان شاء الله. برای این مرد بزرگ، فاتحه هدیه کنید.
درس دوم کتاب را شروع میکنیم؛ موضوعش «از هدایت به قرآن» است. یعنی ما با قرآن هدایت بشویم. در این درس، ان شاء الله، با راهکارهای انس با قرآن و آثار انس با قرآن، با روش درست فهم قرآن و آسیبهای آن آشنا میشویم. نقش روایات اهل بیت (ع) در تفسیر قرآن را هم، ان شاء الله، بحث میکنیم. کارایی قرآن در درمان دردهای معنوی را هم بحث میکنیم.
در سوره مبارکه مزمل، آیه ۲۰ میفرماید: "إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنَىٰ مِن ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ وَطَائِفَةٌ مِّنَ الَّذِينَ مَعَكَ ۚ وَاللَّهُ يُقَدِّرُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ ۚ عَلِمَ أَن لَّن تُحْصُوهُ فَتَابَ عَلَيْكُمْ". خدا میداند که شما، یا رسول الله، دو سوم شب را و نصفش را و یک سومش را قیام میکنی (برای) عبادت و طایفهای از کسانی که همراه تو هستند. خدا (شب را) و روز را تقدیر میکند و میداند که شما قدرت احصار و شمارشش را ندارید. خدا به شما توبه میکند، غرق رحمت میکند، میگذرد از شما، میبخشدتان. یعنی: "آقا، شما همهتان قادر به اینکه یک سوم شب، نصف شب، دو سوم شب عبادت بکنید، نیستید. خدا شما را بخشیده است."
خب، پس چه کار کنیم؟ پس "فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ". حالا که خدا بخشیدتون، به خاطر اینکه نمیتوانید دو سوم شب عبادت کنید، نصفش را عبادت کنید، یک سومش را عبادت کنید، با وضعیتی که امروز داریم حتی پنج دقیقه عبادت کنید! وضعیت امروزمون این است، دیگر، حتی نماز صبحتان را هم نمیتوانید اول وقت بخوانید. حتی نماز صبح نمیتوانیم! پاشید! تو زمستانم نمیتوانیم نماز صبح پاشیم. خدا بخشیده، همه اینها را بخشیده. یعنی حتی نماز شب نخوانید، هیچی، نماز خواب ماندید. همه را بخشیده. خدا دیگر چه کار کند؟ خدا چقدر کریم است!
پس چه کار کنید؟ حالا که نمیتوانید آن کمبود بیداری شب، آن قدر بیداری شب، چقدر بیداری شب؟ دو سوم یا نصف یا یک سوم، دیگر کمترینش یک سوم است. یک سوم شب عبادت. یک سوم شب را. میرداماد [و] آقای ملکی تبریزی میفرمایند که: "علی أی حال، هر جور حساب کنید، تقریباً، به بیان بنده، شما باید تابستان و زمستان، ساعت ۲ شب پاشید برای عبادت." چرا؟ برای اینکه یک سوم شب در زمستان میشود سه ساعت، در تابستان میشود یک ساعت و نیم. دیگر وقتی سر شب بخوابم، میتوانم. ولی مثل ما وقتی باشند، دوازده میخوابید شما؟ من یک و نیم اینها میخواهم. یعنی میخواهم بخوابم، نمیتوانم بخوابم. بله، ذهنم چون درگیر مطالب [است].
خب، خدا خیرتان بدهد. خوش به حالتان! من این قدر ذهنم درگیر موضوعات مختلف است که مثلاً دوازده دیگر میخواهم بخوابم، هنوز ذهن این موضوع، آن موضوع، این را مطالعه کنم، آن را نگاه کنم، این هم یک نگاه بکنم. و عباداتمان هم نمیارزد. حالا دیگر، خلاصه وضعمان این است. تابستانها هم که شبها را معمولاً این هم هست که تازه [اگر] بخواهم بخوابم، آنها نمیزنند. نکته بعدی: آنها خودشان ساعت خوابشان [متفاوت است]. یکیشان هشت شب میخوابد، یکی ده شب میخوابد، یکی دوازده میخوابد، یکی یک میخوابد، یکی دو میخوابد. به همین ترتیب. یکی شش صبح پا میشود، یکی هفت پا میشود، یکی هشت پا میشود، یکی نه میشود، یکی ده پا میشود. یعنی: "تو خانه ما هیچ وقت دزد نمیتواند بیاید، چون همیشه یکی بیدار است." زلزله بخواهد بیاید، دزد بخواهد بیاید، همیشه یکی در خانه ما بیدار است.
آمار همه اینها را خلاصه خدا میدانسته، اوضاع شما اینطور است. این نکته اصلیاش این بود که خدا میداند که شماها نمیتوانید یک سوم شب، نمیدانم، نصف شب، دو سوم شب اینها. پس چه کار کنیم؟ "فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ". هر چقدر میتوانید قرآن بخوانید. این جور بشود دیگر تو رختخوابمان، تفسیر المیزان دستمان باشد. و بحث میکنم هم کمی و هم کیفی. مدنظر جفت است. هر چقدر که برایتان میسر است.
از عجایب این آیه این است که این عبارت را دوبار فرموده در یک آیه. خوب دقت بکنید. میفرماید که: "میدانم نمیتوانید. اصلا نمیتوانید حساب بکنید دو سوم و یک سوم نصف شب و اینها را. بخشیدمتون. هر چقدر میتوانید قرآن بخوانید." یا منظور این است که: "در شب قرآن بخوانید، که قطعاً آن ترجیح دارد. اگر نشد، هر چقدر میتوانید در روز." آقا بعضی فکر میکنند این قضیه راحت شده. خب البته راحت شده. خدای متعال قرآن خواندن را به یک معنا واجب کرده، به یک معنا محدوده برایش معین نکرده. اصل قرآن، "فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ"، اصل قرآن خواندن را انگار دارد واجب میکند، ولی محدوده برایش معین نمیکند. خب این جوری حساب بکنید: بله، قرآن خواندن واجب هست، همه هم قائلند. ولی راه حلش چیست؟ برای ما تنبلها، امثال بنده، راه حلش این است که آن مقداری هم که در نماز شامل این میشود، درست شد؟ حمد و سوره میخوانیم دیگر. آن همان حدی است که قرآن خواندن واجب در شبانهروز [است]. ولی بیشتر از اینها را خواسته، هم در نماز خواسته، هم بیرون نماز خواسته.
بدتر اینکه، یعنی شاید کسی باشد که بتواند بیشتر. "هر چقدر میتوانید." معلوم میشود که به حسب تفاوت افراد، که "هر چقدر بتوانند" فرق میکند. بله، یک وقت هست یک خانمی است از صبح که بیدار میشود، درگیر کارهای بچه. برای این غذا درست کن، به آن صبحانه بده، پوشک آن را عوض کن، آن یکی خانه نجس کرده، بشور، ناهار بگذار، دنبال بچهها برو، از مدرسه بیاور. این بنده خدا دیگر نمیرسد. واقعاً، واقعاً نمیتواند. ولی [یک خانم] بیکار صبح یک سریال میبیند، بعد از ظهر یک سریال دیگر میبیند، شب یک سریال دیگر میبیند. صبح هندی میبیند، بعد ترکی میبیند، شبها آمریکایی میبیند. "وقت ندارم!" خدا شاهد است وقت نمیکنم. "قرآنم گفته هر چقدر که برایتان میسر است، قرآن بخوانید." قرآن بخواند، خب بنده خدا برای تو همان سه ساعت فیلمهایت میسر است.
میگفتش که طلبهای آمد پیش شیخ انصاری، گفت: "آقا، من سحرها نمیتوانم برای نماز شب بیدار شوم. یعنی آن قدر که کار دارم، نمیتوانم. آن قدر که فشرده است برنامه من، برای ماها جایز است دیگر نخوانیم دیگر!" ایشان گفتش که: "من دیدم تو در طول روز یک وقتهایی مینشینی چپق میکشی." چپق که میدانی چیست؟ شبیه قلیان است، تهش یک چیزی این جوری است. لوله دارد، تهش این جوری است، چیز دارد، قدیمی است، مال قدیمهاست. گفت: "من دیدم که تو مینشینی چپق میکشی. شبیه همین چیزها است، عرض کنم خدمت شما که، ولی تهش یک کم بزرگتر و قلقل هم میکند." عرض کنم که: "گفت: من دیدم شما مینشینی چپق میکشی. همان نیم ساعتی که در روز مینشینی چپق میکشی را، آن را حذف کن، بیاور آن ور شب، نماز شب بخوان!"
همچنین میگوید: "نمیتوانم، وقت نمیکنم!" انگار مثلاً در طول روز چه کار میکنند؟ تازه آنهایی که از صبح تا شب درگیرند، به نماز شبشان هم میرسند. شما همین مرحوم شهید رئیسی (رضوان الله علیه) را ببینید، مرحوم شهید حاج قاسم سلیمانی را ببینید، یا خیلی از شخصیتها. چقدر اینها پرکار بودند، چقدر پرتلاش بودند. شهید رئیسی دو ساعت قبل از اذان صبح بیدار میشد (برای) عبادت. رهبر معظم انقلاب دو ساعت، سه ساعت سحرها (برای) عبادت، نماز شب، قرآن، دعا، ذکر. با این حجم از برنامه، چهار ساعتشان در شبانهروز میخوابند. این حجم کار سنگین در این سن بالا!
خلاصه، معلوم میشود که ما بخواهیم، میشود وقت بگذاریم. ما نسبت به قرآن، خداوکیلی، خیلی کوتاهی میکنیم. یعنی واقعاً خیلی ناشکری میکنیم. این نعمت بزرگ را خیلی بیاعتنایی میکنیم. حقش نیست ما با قرآن اینطور رفتار کنیم. خود قرآن هم فرمود: "روز قیامت پیغمبر از شما گلایه خواهد کرد." "إِنَّ قَومِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا". (پیامبر میفرماید:) "خدایا، این قوم من این قرآن را مهجور کردند، ولش کردند، رهایش کردند." از ما که طلب [علم]ایم، بگیر، دیگر! بقیه دیگر بقیه چه توقعی؟ وقتی خود ماها نخوانیم، انس نداشته باشیم، شبانهروزی بگذرد، یک صفحه قرآن نخوانیم، دیگر از بقیه چه توقعی؟ من و شمایی که ده سال، بیست سال، بیست و خردهای سال درس میخوانیم، سی سال، چهل سال عربی یاد میگیریم، صرف، بلاغت، اصول، منطق یاد میگیریم که با متون وقتی مواجه شدیم بفهمیم. چه متنی مهمتر از قرآن؟ این خیلی غصه [آور است]. خدا کند که تغییر رویه بدهیم، با قرآن انس بگیریم.
پس یک بار اینجا فرمود: "هر چقدر که برایتان میسر است، قرآن بخوانید." بعد فرمود: "عَلِمَ أَن سَيَكُونُ مِنكُم مَّرْضَىٰ"، میداند خدا که به هر حال یک تعدادی از شما مریض هم هستند. "وَآخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِن فَضْلِ اللَّهِ"، یک تعداد دیگرتان هم هستند مسافرت میکنند، میروند دنبال رزق و فضل الهی. پس یک تعداد مریض میشوند، یک تعداد مسافر میشوند. "وَآخَرُونَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ"، یک عده برای جنگ میروند، جهاد میروند. پس باز هم "مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ"؛ هر چقدر میسر است از قرآن بخوانید. یعنی چه؟ یعنی: "در شبانهروز به طور عادی مشغلههایی دارید. خیلی خوب، آن مشغلههایی که واجب است برایتان. من گذشتم ازتان، نمیخواهم سخت بگیرم. نمیخواهم تکلیف کنم، محدوده معین کنم. میگویم به کارهای واجبت برس. لابلا، هر چقدر رسیدی قرآن بخوان." یک تعدادی هم هستند مریضند، مسافرند، مجاهدند. آنها [هم] میدانند برایشان مشغله است. به آنها هم نمیخواهم سخت کنم. به آنها میگویم هر چقدر رسیدید قرآن بخوانید. نه اینکه: "ما که نه مریضیم، نه مسافریم، نه مجاهدیم، کلاً نمیخوانیم." او میفرماید که: "آنها هم که مریضند، مسافرند، مجاهدند، آنها هم هر چقدر میتوانند بخوانند."
پس در شبانهروز هر چقدر میتوانید بخوانید. خصوصاً شبها و سحرها، هر چقدر میتوانید بخوانید. بعد نمازها، قبل نمازها. برنامهریزی بکنیم، ان شاء الله، شبها قبل خواب قرآن بخوانیم. حالا اینجا در متن به این بحث اشاره میکند. در مسافرت، حالا در ماه رمضان و اینها که خب لااقل دیگر یک ختم قرآن آدم باید انجام بدهد دیگر. روزی یک جزء را. خلاصه، آقا، برنامه داشته باشید برای انس با قرآن. این خیلی مهم است. انسان باید دائم با قرآن رفت و آمد داشته باشد، انس داشته باشد، بخواند. اگر حافظ باشد خوش به حالش. حفظ بکند، دیگر چه! چون حفظ آدم را وادار میکند به اینکه یک مقدار مشخصی را در روز بخواند. لااقل بعضیهایشان روزی سه جزء را در روز مجبورند بخوانند تا روزی پنج جزء گاهی مجبور میشوند بخوانند. خلاصه، آقا، حفظ بهترین راه حل برای انس با قرآن است. آدم را مجبور میکند به انس با قرآن.
اگر هم نشد، همین مطالعه و قرائت و ترتیل و تدبر و اینها که حالا جلوتر عرض [میکنم]. و خصوصاً مطالعه. مطالعه تفسیر خیلی عالی است. خیلی خیلی راحت شده است در زمانه [فعلی]. صوتهای جناب حاج آقای قرائتی، خدا به ایشان طول عمر بدهد، ان شاء الله، و سلامتی. یک دور تفسیر قرآن گفته. حالا از جهت فنی که آیا این تفسیر واقعاً تفسیر محسوب میشود یا نه، ممکن است از جهت روشی انتقاداتی باشد. وضعیت محتوایی هم انتقاداتی [وجود دارد].
اولاً که این مرد خوب و نیک روزگار ما، بله، ایشان اولاً خب بیانش خیلی شیرین است. خیلی هم زحمت کشید. یک عمر را گذاشته برای ارتباط با قرآن. یک دور تفسیر مکتوب نوشته (ده جلد تفسیر نور)، یک دور تفسیر صوتی گفته، یک دور تفسیر تصویری گفته. درست شد؟ با این حال، باز هم هی دارد کار میکند. ایشان تفسیرش را ویرایش [میکند]. پنجاه سال هم درسهایی از قرآن داشته در تلویزیون. همیشه بحثهای قرآنی، تفسیرهای موضوعی. در واقع چندین جلد کتاب هم دارد که اکثرش بحثهای قرآنی است، تفسیری است، مباحث قرآنی. لطفی که از خدا در حقمان شده از بچگی، از سنین مثلاً دوازده، سیزده سالگی اینها، بنده خوب آقای قرائتی را خیلی علاقه داشتم و دارم هنوز.
عرض کنم که دیگر با بحثهای ایشان آشنا شدیم و صوتهای ایشان آن زمان حالا تلویزیون خوب پخش میکرد و خیلی اینترنت و اینها مثل الان که نبود، فضای مجازی و اینها. یک سایت قدیمی ایشان داشت. من خیلی وقتها پای سایت ایشان چندین ساعت مینشستم مطالب ایشان را میخواندم و با آن اینترنتهای قدیم که سرعتش هم خیلی پایین بود. تا بعدها دیگر صوتهای ایشان را در مسیر، در راه. من چند جزء قرآن را همین تفسیر صوتی ایشان را گوش دادم. خیلی هم برایم قابل استفاده بود. تفسیر نور ایشان را خیلی جاهاش را مطالعه کردم. یک تفسیر یک جلدی هم تازگی یکی از عزیزان، یکی از بزرگان تهران به ما هدیه دادند که این تفسیر یک جلدی، خلاصه ده جلد آقای قرائتی را یک جلدش کردند. قرآن، حاشیه اش بحثهای تفسیری ایشان را آوردند. خیلی قابل استفاده است. همین تفسیر قرآن اسم خاصی ندارد، یعنی ترجمه و یک جلدی [است]. آقای قرائتی خیلی [خوب است]. حاج امیر فاطمیه که رفته بودم، عزیزان هدیه دادند و آوردم. حالا خانواده ما که میخواند، میگوید خیلی قشنگ و شیرین است. من هر صفحهای که میخوانم، کنارش هم نکات تفسیرش را میبینم. خیلی [خوب است]. بله، مثل تفسیر آقای بهرام پور، مثل تفسیر معین. تفسیر معین هم [همینطور است]. تفسیر شبر. تفاسیر این جوری زیاد داریم که حاشیههایش مطالب تفسیری گفته. یک جلد خلاصه.
به هر حال، قرآن هر قدری که میتوانیم گوش بدهیم. ترتیل گوش بدهید، تجوید گوش بدهید. آن قدری که میتوانیم بخوانیم. رادیو قرآن گوش بدهیم. خدمت شما عرض کنم که در حین ورزش قرآن گوش بدهیم. راه داریم، میرویم باشگاه مثلاً، میرویم خدمت شما عرض کنم که اوقات پراکندهای که داریم، وقتهایی که داریم، قبل نماز، بعد نماز. این وقتها استفاده میشود. "مَا تَيَسَّرَ" فرمود: "هر چقدر که برایتان قرآن خواندن میسر است." تفسیر بخوانید. تفسیر ساده بخوانید، تفسیر سنگین بخوانید، تفسیر گوش بدهید. تفسیر چه میدانم، قرائتی گوش بدهید، تفسیر آیت الله جوادی آملی گوش بدهید، مبین. تفسیرهایشان خیلی مانوس است. این تفسیر صوتی ایشان به کنار، درس کلاس درسشان به کنار، متن کتابهایشان به کنار. هر کدام به یک نحو [است]. تفسیر المیزان بخوانید. یک وقتهایی بنده توی رختخواب از یکی از چیزهایی که نمیگذارد بخوابم، تفسیر المیزان است. میروم غرق میشوم دیگر. یک بحثی را مثلاً به این مناسبتی ذهنم درگیر [موضوعی میشود]. باز میکنم و میروم تفسیر المیزان را میخوانم. میروم. چه کرده این علامه طباطبایی! یعنی خواب از سر آدم میپرد. دوست دارد آدم پاشد به قول ما ایرانیها کله ملق بزنیم بپرد هوا از شدت شعف که چقدر این مرد حکیمی بوده! چه تفسیری! نکات نابی دارد این [تفسیر]. و چقدر این قرآن کتاب عجیبی است که هر چه شما این معارف را میروی میخوانی، تمام نمیشود.
قرآن پس ما نیاز داریم. فقط این نیست که یک سری بحثهای اعتقادی نسبت به قرآن کریم [است و] تمام شد. باور پیدا کردیم که این معجزه است و خوب است و فلان و پیغمبر حقانیت [او] ثابت شد، تمام. نه، آقا. این کتاب زندگی است. باید با این کتاب زندگی کرد. کتابی است که باید دائماً باهاش کار داشته باشیم، انس داشته باشیم، بهش مراجعه داشته باشیم. مراجعه نه فقط برای استخاره. بهش مراجعه نه برای تفأل. بهش مراجعه کنید. تفأل بزنیم ببینیم چه میگوید. نه! باهاش زندگی کنیم.
مرحوم امام خمینی (رضوان الله علیه) گفتند روزی یازده نوبت قرآن میخواندند. روزی یازده نوبت! یعنی بین این جلسات و کارها و اینها، هر فرصتی [پیش می]آمد. این "مَا تَيَسَّرَ" ما [نیست!] یعنی هر فرصتی که پیدا میکرد، قرآنش [را میخواند]. بزرگان ما این شکلی بودند! قرآن خواندن (را) خدا نصیب ما بکند. حالا شروع کنیم از روزی نیم صفحه و یک صفحه و دو صفحه و اینها. از یک سورههای خاصی که سفارش شده، تا ان شاء الله دیگر صبح و شب و اینها همهاش روی برنامه [باشد]. یک انس دائمی ان شاء الله با قرآن داشته باشیم.
ما در درسهای قبلی بحثمان، یعنی در یک درس که قبل خواندیم، بحثمان این بود که: "آقا، قرآن وحی الهی است؛ هم کلماتش، هم ساختارش، محتوایش." و در طول تاریخ هم از تحریف حفظ شده. نه بهش چیزی اضافه شده، ازش چیزی کم شد. خود قرآن خودش را این شکلی معرفی میکند. در سوره بقره، آیه ۱۸۵ میفرماید: "شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ". ماه رمضان ماهی است که قرآن در آن نازل شد، از باب هدایت مردم. پس قرآن کتاب هدایت ناس است، هدایت مردم. لذا از این کتاب هدایت، آقا، باید بیشتر از اینها استفاده [کنیم].
الان شما هر مسیری که بخواهید بروید، هر جایی که بخواهید بروید، مثلاً از این نرمافزارهای مسیریاب استفاده میکنید. حالا قبلاً ویز بود، حالا شما شاید در کشور خودتان هم از ویز استفاده بکنید. ها! گوگل مپز استفاده میکنیم، شما از ویز استفاده نمیکنید. گوگل مپز عرض کنم که حالا اینجا از نشان، نشان و [بلد] استفاده [میکنیم]. نشان و بلد و خدمت شما عرض کنم که، این برای چیست؟ برای اینکه، آقا، من میخواهم یک جایی بروم که بلد نیستم. نمیدانم کجاست، نمیدانم چقدر راه است، نمیدانم نزدیکترین مسیر کدام است. گم میشوم اگر از این استفاده نکنم. گم میشوم. بنده خدا! همین جور است. یعنی حتی جاهایی که بلد هم هستم، غالباً با همین مسیریابها میروم. چرا؟ برای اینکه حالا مسیر نزدیکتر میشود. البته بعضی از اینها الان یک جوری است که این نشان یک چند وقتی است دچار اختلال شده و اینها مسیرهای فرعی را معرفی [میکند]. اگر خودمان مسیریاب درستهایم، مشکل ندارد، آدم ازش استفاده میکند. میگوید: "من میخواهم از اینجا بروم فلان جا. نزدیکترین مسیر کجاست؟ خلوت باشد، ترافیک نباشد، بعد جادهاش درست باشد، از کوچه پسکوچهها مثلاً بتوانم بیندازم بروم، زودتر برسم به ترافیک نخورم."
بلد نیستی. مثلاً فرض بفرمایید من میخواهم بروم بر فرض از اینجا بروم مراغه. حالا این شهر و مثلاً بنده تا حالا نرفتم. مراغه اسمش را شنیدید. مراغه، آذربایجان. خدمت (شما عرض کنم) آذربایجان ایران، نه کشور آذربایجان. فکر کنم آذربایجان غربی باید بشود احتمالاً. مراغه نرفتم تا حالا. اگر خودم راه بیفتم بروم، گم میشوم. درست شد؟ آقا، من حالا مثلاً تا قزوین و چه میدانم، این جور شهرها میتوانم بروم، بلدم. ولی از آنجا به بعدش بخواهم بروم سمت مراغه، گم میشوم. از مسیریاب استفاده میکنم.
قرآن مسیریاب است. "هُدًى لِّلنَّاسِ". اگر با این نروی، گم میشوی. میشوی جزء "الضّالّین"، گمراهان. آن مقصدی که شما دارید، مقصودی که دارید، چون اگر مقصودتان اولاً، غیر خدا باشد، خود این میشود گم شدن. اگر مقصودتان خدا باشد، با غیر قرآن به این مقصود نمیتوانید رسید. اونی که مسیریاب تو تا خداست، فقط قرآن است. اگر میخواهی ازدواج کنی، آن جوری که خدا گفته، خدا دوست دارد، خدا قبول دارد الهی [است]، مورد رضایت، مورد پسند خداست، باید به قرآن مراجعه [کنی]. میخواهی بچه تربیت بکنی آن جوری که الهی است، باید به قرآن [مراجعه کنی]. میخواهی کسب و کار داشته باشی آن جوری که الهی است، باید به قرآن مراجعه کنیم. و همینطور دیگر هر موضوعی که شما بگویید. به صورت کلی، قرآن آن راهکارهای اصلی را بیان کرده. در مرحله اول دقیقتر و جزئیترش را هم بیان کرده در بطون، در لایههای باطنی قرآن [است]. کسانیکه در علم نسبت بهش علم دارند، تمام آن جزئیاتش را میتوانند بفهمند. قرآن هنوز ریزهکاریهایی که گفته کجا گفته چطور.
ولی همه ماها، "ناس"، در ارتباط سطحی و ابتدایی با قرآن دستمان میآید: "أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا". خدا بیع را حلال کرده، ربا را حرام کرده. شما کافر هم باشی، بهایی هم باشی، یهودی هم باشی، این آیه را بخوانی میفهمی. معلوم است چه دارد میگوید. بیع مشخص. ربا مشخص. بیع حلال. ربا حرام. تمام شد! میخواهی کسب و کارت خداپسندانه باشد، بیع انجام بده، ربا انجام نده. هر کی باشی قرآن را بخوانی میفهمی. خدا گفته انفاق کنید، کنز انجام ندهید. کنز یعنی اینکه اینها همه را جمع بکنید برای خودتان. "هَٰذَا مَا كَنَزْتُمْ لِأَنفُسِكُمْ". درست شد؟ کنز حرام است. "وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ". کمتر به این آیه متأسفانه توجه میشود. از آیات بسیار مهم برای ایران که خیلی مهم است. ما هم یک دو جلسه این را بحث کردیم توی جلساتی. بحث خیلی مهمی است. بحث کنز، کنز حرام. همین جور.
قرآنی که میخوانی! عجب! قرآن دارد این را میگوید. قرآن میگوید این کار را نکن. حالا در بحثهای اقتصادی، در تجارت، تعاملهای اقتصادی، تعامل داخلی، تعامل خارجی. قرارداد میخواهی ببندی با بیگانه، چه شکلی قرارداد ببندی؟ روی تعهد چه کسی میشود حساب کرد؟ روی تعهد چه کسی نمیشود حساب کرد؟ چه جور باهاش قرارداد ببندیم؟ بهش اعتماد بکنیم؟ نکنیم؟ اینها خیلی مهم است. یک کسی خبر برای شما میآورد، رسانه. بهش اعتماد بکنیم؟ نکنیم؟ "اگر فاسق است باید تبین کنی." "إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا" [سوره حجرات]. ببینید چه دستورات عجیبی دارد در تعامل و معاشرت اجتماعی!
اینها را اگر عمل کردید، هدایت [میشوید]. هدایت به چی میشوید؟ هدایت به اونی میشوید که خدا گفته و خدا خواسته. که اگر به آن هدایت شدید، هم زندگی دنیایتان آباد میشود هم زندگی [آخرتتان]. راه این چیست؟ راه انس با قرآن است. شما تا انس با قرآن نداشته باشید، هدایت از قرآن هم نصیبتان نخواهد [شد].
نکته خیلی [مهم اینجاست]. حالا من یک مطلبی هم الان در ذهنم آمد، نمیدانم به این بپردازم یا نپردازم. شاید فعلاً جایش نباشد. حالا بعداً اگر یادم بود. یک آقا در تلویزیون آمد ماه رمضان صحبت میکرد و اینها. مطالبی گفت. حالا میخواست در مورد این صحبت کند که ما قرآن را خیلی کوتاهی میکنیم نسبت به [آن] و اینها. دیگر حالا یک مطالبی گفت، خیلی بنده خدا از جاده زد بیرون! از آن ور درآمد! حالا داشت میگفت که: "آقا، مثلاً قرآن اینطوری است، آنطوری است. این کتاب را باید خواند و فلان و اینها." خب خیلی خوب! یعنی درست میگفت آقا، ما قرآن نمیخوانیم، با قرآن ارتباط نداریم، ارزش برایش قائلیم؟
خیلی عجیب بود. یعنی خیلی هم منتشر شد. یعنی خیلیا خوششان آمد از این حرفها. گفتش که: "فرض کنیم امشب بخوابیم، صبح پاشیم، هیچ نسخهای از این قرآنهایی که در خانههای ما هست، در بازار، بیرون و اینها نمانده باشد از این نسخهها. زندگی ما آیا فرقی خواهد کرد؟" کنار حرم امیرالمومنین بود. گفت: "به امیرالمومنین که اینجا هست، ایشان را شاهد میگیرم، قسم میخورم." چی؟ "ایشان را شاهد میگیرم که آقا، زندگی ما یک [فرقی نمیکند]، اگر صبح پا شدیم دیدیم هیچی از قرآن، هیچ نسخهای نمانده." خب این مغالطه است. خطابیاش میکند. پیاز داغش را به قول ما ایرانیها دارد زیاد [میکند] و دیگر آقا، این اصلاً حرف غلط است. شاهد بگیری و قسم بخوری، این مغالطه است.
مغالطه به این است که بله، نسخه فیزیکی قرآن مثلاً حالا از شب تا صبح برداشته شود، در زندگی ما اخلالی ممکن است ایجاد نشود برای اینکه حالا به هر حال ما نسخههای دیگر قرآن هم داریم، در گوشیهایمان هم حافظ [داریم]. و مطلب این است که شما میخواهی بگویی آقا، یک ذره قرآن در زندگیهای ماها تأثیر ندارد. این کاملاً این جور نیست. ما این همه آدم، بله. حالا ممکن است آن قدری انس ظاهری با قرآن نداشته باشیم که غلط است. بر اساس معارف قرآن داریم عمل میکنیم. آقا، در همه مغازهدارها دارند (عمل میکنند)، یعنی فردا صبح پا [میشویم]، قرآن نبود، دیگر همه از صبح همه ربا انجام میدهند. یک نفر انجام نمیدهد. نسخه نمانده.
و دشمن هم از این حرف متأسفانه سوء استفاده کرد. یعنی اقرار یک آخوند شیعه، روحانی شیعه در آنتن تلویزیون که مثلاً "ما قرآن هیچ جای زندگیمان نیست." مخصوصاً وهابیت و اینها حساسند دیگر که آقا ما که هی میگوییم شماها هیچ ربطی به قرآن ندارید، شما دشمن قرآنید، شما فلانید. دقت کنیم دیگر. به هر حال ما [باید به این نکته توجه کنیم]. و به حال یکی از عوامل جذابیت در سخنرانی، اغراق و غلو است. یکی از صنعتهای رسانهای، بلاغی اینها [است]. شما هر چقدر مبالغهآمیز صحبت بکنی، جذاب [تر است]. یک جوری اغراق زیادی. و خدمت شما عرض کنم که مثلاً فرض بفرمایید که خود بنده هم گاهی میگویم. میگویم بابا مثلاً دیدم طرف دارد مثلاً یک چیزی را میشوید، "به اندازه دریاچه خزر آب مصرف کرد در این شستن فلان چیز." آدم اغراق میکند، اشکالی هم ندارد. یعنی بعضی چیزها مخاطب که میفهمد منظورت چیست، قشنگش میکند، جذابش میکند. شما مثلاً بگویید آقا، نه! دقیقاً سه لیوان و نصفی آب مصرف کرد. دقیقش این بوده. ولی ما اغراق میکنیم، میگوییم: "بابا! برای شستن مثلاً اینکه آن قدر آب مصرف نمیکنند! تو اقیانوس اطلس آب استفاده کردی! اقیانوس آرام اینجا آب استفاده کردی!" جذاب هم هست. آسیبی هم نمیزند. یعنی مخاطب ذهنش منحرف نمیشود.
ولی یک وقت شما اغراقی میکنی که طرف و دقت نمیکند روی آن نکته غلطی که توی این اغراق است. این خیلی آسیب [زننده است]. شما یک حرف کلی دارید میزنید، یک حرف مبهمی دارید میزنید. ابعادی دارد این مطلب. همهاش را داری با همدیگر میگویی. بله آقا، ما یک بخش احکام قرآن داریم، دستورات قرآن داریم، شریعت قرآنی داریم، سبک زندگی قرآنی داریم. یک بخش الفاظ قرآن داریم، انس با الفاظ قرآن داریم، خواندن قرآن داریم. ماه رمضونی که داری میگویی، بزن آن یکی شبکه، شبکه سه. ببین پرمخاطبترین برنامه تلویزیون همین مملکت، برنامه قرآنی است، دم غروب. برنامه محفل را ببین. مردم چه غوغایی میکنند! چند میلیون آدم نگاه میکند. خب چه میگوید؟ قرآن. حکومت بر اساس قرآن. شما شورای نگهبان صبح به صبح دارد تشکیل میشود برای اینکه مجلس اگر چیزی مصوب میکند بر اساس قرآن نظارت بکند.
بنده خدا آدم خوبی است. دلسوز است، علاقهمند است، قصدی ندارد. من هیچ تخریبش نمیکنما. چون یک عده متأسفانه، یک عده مثل کفتار میمانند. کفتار را که میشناسید، میدانید چیست؟ حیوان کفتار، حیوانی که جنازهها را میافتد میخورد. عرض کنم خدمت شما که منتظرند یک عیبی، اشکالی از یک کسی بگیرند، نابودش بکنند. یک عده اینطوریند، متأسفانه. جماعتی دنبال نقطه ضعفی میگردد. نقطه ضعف هم نباشد، نقطه ضعف میکند برای اینکه طرف را نابودش بکنند. این جور که نباید باشیم. یعنی یک آدم علاقهمند، دلسوز. کدام؟ حالا یک سوزی و یک کسی داده. مطلب غلطی هم وقتی دارد در این سطح گفته میشود، باید برخورد بشود دیگر. حتی برخی مراجع واکنش نشان دادند نسبت به این شخص.
غرضم این است که این حرف از این جهت غلط است. بله، ممکن است ما قرائت قرآن نداریم. صبح پا شویم ببینیم قرآن نیست، اتفاقی نمیافتد چون دیشب [هم قرآن نخوانده بودیم]. ولی معنایش این نیست که هیچی نقشی در زندگی هیچ کدام از ماها ندارد. اصلاً قرآن کلاً حذف بشود، هیچی به هیچی. هر آن چیزی که از عقایدمان داریم بر اساس قرآن است. میخواستم بهش بپردازم، دیگر حالا.
مطلب اول در مورد انس با قرآن که عرض کردیم. اولین شرط برای هدایت شدن از قرآن، هدایت گرفتن از قرآن، این [است] اولاً با گوش دادن به نوای قرآن. خود گوش دادن قرآن خیلی مهم است. اینکه آدم آیات قرآن [را] بشنود. مخزن صوتهای قشنگی که بعضی قرائتها خیلی زیباست. مصطفی اسماعیلی اینها. البته اینها کیفیت صدایش پایین است، الان صوتهایی که هست. ولی خب واقعاً قرائتش زیباست. ایرانیها خیلی به عبدالباسط علاقه دارند. نمیدانم حالا طرفهای شما خیلی [به چه کسی علاقه دارند]. ترتیل و متوسط. بله. یک دانه تحقیق داریم، تند است. عبدالباسط تندش را دوست دارند. بینندگان را ببینید. یعنی از بیننده هیچ کی نمیشناسد آنجا. نه اینجا. ما قرائتهای مجلسی که میخوانند و اینها، خیلی مردم علاقه نشان میدهند و بله. به هر حال، اینها هم جذاب است. خدای متعال یک جوری قرار داده این کلمات قرآن را که این جور خواندنش هم جاذبه دارد. حتی اگر کسی هیچی از این قرآن [نداند]. شمس و کورتی که عبدالباسط خوانده خیلی جذاب است.
پس یکی شد گوش دادن، یکی شد خواندن، یکی شد تدبر. در مورد گوش دادن خدای متعال در آیه ۲۰۴ اعراف میفرماید: "وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنصِتُوا". وقتی قرآن قرائت شد، گوش بدهید و سکوت کنید. انصات، احترام قرآن، توجه به قرآن. قرآن را بشنوید. علامه میفرمایند در جلد ۸ صفحه ۳۸۲ میفرمایند: "انصات با توجه به استماع، منظور این آیه این است که وقتی قرآن خوانده میشود، گوش بدهید و ساکت [باشید]." که حالا قرآن و روایات اهل بیت (ع) آثاری را گفته برای گوش دادن به قرآن. آقا، اگر ما قرآن گوش بدهیم چه خاصیتی دارد برایمان؟ یکیاش این است که شایسته رحمت الهی میشویم. چون در آیه همین آیهای که خواندم میفرماید آخرش: "لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ". گوش بدهید، ساکت بشوید، شاید مورد رحمت واقع بشوید. معلوم میشود آقا، گوش دادن به قرآن انسان را مورد رحمت قرار میدهد. جاهایی میرویم قرآن دارد پخش میشود، بیاعتنایی که بهش نمیشود. بیتوجهی بی [اشکال]. اشکال ندارد. حالا توهین که بهش نمیشود. وقتی میخوابند، اشکالی ندارد. بله. اثر دارد. اشکال ندارد. در همان خواب هم اثر میکند.
بله، دیگر [چه؟] آقا، در سوره انفال آیه ۲ یک خاصیت دیگر گفت برای گوش دادن به آیات قرآن. فرمود: "إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ" [و] ویژگیهایی را گفت. یکیاش این است: "إِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ". این روز رحلت علامه طباطبایی، این نکته فوق العاده علامه در جلد ۹ صفحه ۱۱ تا ۱۳ را هم بخوانیم، جلسه را تمام کنیم. خیلی مطلب قشنگی است. صفحه ۱۱ تا [۱۳].
آقا، یکی از آثار تلاوت، یعنی قرآن وقتی به گوشمان برسد، برایمان تلاوت بشود، یکی از آثارش این است: ایمانمان افزایش پیدا [میکند]. شاید آن هم که فرمود مورد رحمت واقع بشوید، همین است که ایمان افزایش پیدا [میکند]. ایمان همان حالت معنویت و گرم شدن دل آدم است. میفرمایند که ایمان مومنان بر اثر گوش دادن به قرآن شدت پیدا میکند. رو به کمال میرود، بیشتر میشود. وقتی ایمان انسان به یک حدی از کمال رسید، قرآن فرمود: "وقتی قرآن برایشان تلاوت میشود، ایمانشان افزایش پیدا میکند و فقط بر رب خودشان توکل [میکنند]." پس یک اثرش افزایش ایمان است، یک اثرش هم افزایش توکل است. چه ربطی اینها به هم دارد؟ قرآن که تلاوت میشود، ایمانت افزایش پیدا میکند. دلت نورانی میشود. دلگرمیت به خدا بیشتر میشود. دلگرمی که به خدا بیشتر شد، مقام و موقعیت خدا را بهتر میشناسی. مقام خودت را در برابر خدا هم بهتر [میبینی]. در کنار [آن] توکلت هم بیشتر میشود.
اثر قرآن خواندن، افزایش ایمان و افزایش توکل است. از کجا بفهمیم که آقا، ما قرآنمان را درست داریم میخوانیم؟ یعنی ارتباطمان با قرآن درست است؟ باید ایمانمان افزایش پیدا کند، توکلمان افزایش پیدا [کند]. ایمان که افزایش پیدا میکند، خدا را بهتر میشناسی، خودت را در برابر خدا بهتر میشناسی. میفهمی آقا، تو قدرت بر [انجام کاری] نداری. خداست که همهکار است. خداست که قدرت مطلقه، همهکارها دست خداست. این باعث میشود که فقط به خدا توکل میکنیم و بر طبق رضایت خدا و احکام خدا عمل میکنی. این میشود توکل. دلت به خدا گرم میشود. دیگر دلت به این و آن گرم نیست. این میشود توکل. علامت ایمان است دیگر. باور دارد خدا را در قلبش. دیگر غیر خدا برایش اهمیت [ندارند]. آنها چه میگویند؟ آنها چه میخواهند؟ کمک میکنند؟ کمک نمیکنند؟ خیر میرسانند؟ شر میرسانند؟ خوب میگویند؟ بد میگویند؟
اثر قرآن واقعی این است. اگر قرآنی میخوانیم از توش این در نمیآید، معلوم [است] آن قرآن خواندن، قرآن خواندن درست [نیست]. "قرآن یلعنه"؛ چه بسا کسی تلاوت قرآن بکند، ولی خود قرآن همین تلاوتکننده را لعن بکند. گاهی این جوری هم میشود. خودش فرمود: "وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا". [قرآن] مایه هدایت و شفاست. ولی وقتی کسی ظالم باشد، بیاید با قرآن مواجه بشود، نه تنها در [هدایتش]، بلکه خسرانهایش افزایش پیدا [میکند]. درمانش چیست؟ درمانش ایمان است. درمانش توکل است. ارتباط درست با قرآن اثرش چیست؟ در شما ایمان و توکل میآورد.
اگر خواندیم، دیدیم ایمانمان بیشتر نشده، توکلمان بیشتر نشده، بلکه توکلمان کمتر شده، "الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا" [است]. مشکل از قرآن بود؟ نه. مشکل از من بود که ظالم بودم که قرآن روی من اثر بهتر نگذاشت. باران وقتی میآید، ان شاء الله بیاید. دیروز نماز باران خواندند. هوا هم ابری است، امروز هیچ خبری فعلاً که نیست. حالا ان شاء الله که باران بیاید. باران وقتی میآید، آقا، در این حیاط فرض بفرمایید الان چند تا درخت است دیگر اینجا. باران که میآید، این درختها شاداب میشود. فرض بفرمایید یک ظرف هم گذاشتیم در حیاط پر از نجاست سگ. باران که میآید، در آن ظرف میخورد، چه میشود؟ تعفن این ظرف سگ! صفحه نجاست سگ میریزد وسط حیاط. پخش و پلا میشود. پخش میشود. پر از این فضولات و قازورات سگ، نجاست سگ. باران آمد. باران که رحمت بود، خیر بود، مایه حیات بود. اینجا شد مایه افزایش نجاست در کف حیاط. البته حالا جداست آن بحثش که خود آن جزء مطهرات [است]، آب باران و اینها. با آن کار ندارم. ولی وقتی عین نجاست باشد، خب بحثش، بحث دیگری است. باید عین نجاست ازاله بشود. پخش میشود وسط حیاط. این مشکل از چی بود؟ مشکل از باران بود؟ نه! مشکل از نجاست سگ بود. برای عمر و عاص، برای معاویه، هر چی بیشتر قرآن بخوانی، بیشتر انکار میکند، بیشتر لجاجت میکند. "لَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا".
آرزو میکنیم که ما جزء اینها نباشیم و به واسطه قرآن هدایت بشویم و اهل توکل باشیم.
و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.
در حال بارگذاری نظرات...