اهمیت بحث معاد و ضرورت پرداختن به آن
چرا مسأله معاد در قرآن با جزئیات بیشتر و ابعاد گسترده تر بیان شده
لعن، استهزاء، نفرین از دیگر گناهان زبان
نحوه روابط زوجین و تاثیر مستقیم در تربیت فرزندان
زندگی بهشتی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و حضرت خدیجه کبری علیها سلام
‼ توجه: متن زير توسط هوش مصنوعي تايپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم محمد. اللهم صل علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی الظالمین من الآن الی قیام یوم الدین. رب اشرح لی صدری و یسر لی امری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا.
در قرآن کریم ویژگیهای زیادی برای بهشتیها و جهنمیها ذکر شده است. بخش اعظم قرآن کریم اصلاً درباره بهشت و جهنم است. بیشتر آیات قرآن درباره معاد است. حالا یکی از ضعفهای جدی ما در کارهای فرهنگی و تبلیغی و اینها این است که درباره معاد کمتر صحبت میکنیم. این تهیهکننده برنامه خوب و جذاب "سمت خدا" به بنده میفرمود که چند سال پیش به مناسبت کاری – که حالا توضیحش مفصل است – ما و عوامل ساخت برنامه "سمت خدا" رفتیم خدمت رهبر معظم انقلاب. رهبر معظم انقلاب ۲۰ دقیقه با این مجموعه صحبت کرده بودند. گفته بودند: "من معمولاً سعی دارم سر ظهر برنامهای تنظیم بکنم که این برنامه سمت خدا باشد و خیلی ویژه تشکر کرده بودند." گفته بودند: "فلان روز را معمولاً چون کاری ندارم و مصادف ساعت ناهار ماست، آن را مثلاً من فلان روز هر هفته میبینم. و من هرچه در قرآن دقت میکنم میبینم در قرآن مسئلهای به اهمیت معاد نداریم." این جمله رهبر معظم انقلاب بوده به عوامل سازنده برنامه "سمت خدا" که: "مسئله مهمتر از معاد نداریم، باید در برنامههای تلویزیونی بیشتر از واقعش این است که ما احتیاج داریم به این موضوع تکرار شود."
مشکل ما به دانستن نیست؛ مشکل ما به تذکر است. یادمان میرود. خیلی چیزها را میدانیم، هی باید یادآوری شود، هی باید تکرار شود. وگرنه سحرها را ببینید، اذان را همه میدانند ساعت چند است، ولی خب نیم ساعت قبل اذان یک بار اعلام میکنند، یک بار قبل اذان اعلام میکنند، ۱۰ دقیقه قبل اذان اعلام میکنند. هی باید یادآوری کرد، هی باید تکرار کرد. غافل زندگی بهشتیها و جهنمیها بحث خیلی مفید و جذابی است اگر بشود رویش بحث کرد. بهشتیها چطور زندگی میکنند؟ جهنمیها چطور زندگی میکنند؟ اینها عباراتی است که قرآن بارها به آن اشاره کرده است.
ببینید آقا جان، عزیزان! قرآن کتاب تاریخ که نیست، کتاب داستان که نیست. خیلی مسائل را اصلاً اشاره نکرده. خیلی مباحث کلی گفته شده. شما بدانید ما توی قرآن اصلاً چیزی به اسم تعداد رکعات نماز نداریم؛ نماز مغرب چند رکعت است؟ اینها را قرآن نگفته. چیزی به اسم نجاست سگ اصلاً تو قرآن نداریم. کیست که شک داشته باشد سگ نجس است؟ تو قرآن از این دست مسائل فراوان داریم. قرآن نیامده اینها را بگوید، چرا؟ خب پیغمبر بودند، توضیح میدادند برای مردم. ولی یک مسئلهای مثل مسئله معاد، باز جزئیاتش گاهی یک مسئله جزئی بلکه بیشتر، گاهی صد بار تکرار شده. چرا؟ خیلی مهم است که یادآوری بکند، تکرار بکند. از ویژگیهای حالا همین قرآنی که نماز را به ما یاد نداده، به ما نمازی که الان با آن مواجهیم، آمده میگوید: "در جهنم من عذابی که به آن جهنمی میدهم دقیقاً چه مدلی است؟ لباسش چه شکلی است؟ آتش چه جوری میسوزاندش؟ وقتی که مثلاً آن ذره از آتش بهشت را میدهم اول کجا را میسوزاند؟ بعد چطور میشود؟" با جزئیات همه را ذکر میکند.
آقا، خدایا! شما نماز را برای ما با جزئیات بگو. چرا عذاب جهنم را با جزئیات میگویی؟ میخواهد با تذکری که میدهد، با جزئیاتی که دارد توصیف میکند، در آن آدم تنبه ایجاد بکند. نماز را آدم میرود از پیغمبر میپرسد. قرآن کتاب ذکر است. قرآن نیامده برای اینکه به ما چیزی یاد بدهد، کتاب آموزشی نیست. ان هذا لَذِکر، انا نزلنا الذکر... از این آیات مفهوم میشود که قرآن کتاب ذکر، کتاب یادآوری است.
**ویژگیهای جهنمیها**
وقتی قرآن چیزی را میفرماید، یعنی آقا جان، این ویژگیها در دنیا هم هست. اینها این ویژگیها را در دنیا هم دارند. یکی از ویژگیهای جهنميها چیست؟ "کلما دخلت علیها کلما دخلت فیه امه لعنت". یک طایفهای وارد جهنم میشود، آن طایفه دیگر، این طایفه را لعنت میکند. "لعنت اختها". یکی از ویژگیهای جهنميها چیست؟ بد و بیراه گویی است به همدیگر. بد و بیراه. جهنميها تو دنیای ما هم که هستند. پایین شهری بالا شهری را مسخره میکند، بالا شهری پایین شهری را مسخره میکند. آذری و مازندرانی و گیلکی و کُرد و بلوچ و عرب، اینها همدیگر را مسخره میکنند، توهین میکنند، تحقیر میکنند. اینجا بروز پیدا میکند جهنم. اینطور.
یکی از ویژگیهای جهنميان، امشب بگویم. جلسه قبل هم تا حدی در موردش صحبت کردیم، بیشتر صحبت بکنیم. عزیزانم فرمودند برای بحث بیشتر، من میخواستم از این بحث زود رد شوم، سراغ سایر مباحث برویم، ولی خب عزیزان استقبال فرمودند، باید ادامه بدهیم. یکی از ویژگیهای جهنميان، ببین قرآن میفرماید در سوره واقعه – شما مؤمنین هر شب میخوانید سوره واقعه را – میفرماید: "لا یسمعون فیها لغواً". هر چقدر جهنميها بددهن، پرخاشگر، به هم میپرند، "ولا تأثیماً". تو بهشت کسی به کسی حرف بیخود زده نمیشود. گناهی نیست، لغوی نیست، تأثیمی نیست. تأثیم حرف گناه آلود است. "الا قیلاً سلاماً سلاماً". همه حرفها خوش و بش است. خیر، شرکتی، رحمت. هر حرفی که به همدیگر زده میشود، باعث باز شدن دل طرف مقابل است. خوب؛ زندگی بهشتی، زندگی جهنمی.
معروف شد. من گاهی این بچههای کوچک را که میبینم تا حدی پی میبرم وضع زندگیشان چطور است. پدر و مادر با هم چطور برخورد میکنند. یک بار تو حرم حضرت معصومه سلام الله علیها مشغول مطالعه بودیم. یک همشهری کنار ما نشست. برگشت گفتش که: "حاج آقا، دو تا پسر دارم. دور از محضر شما، دور از شأن جلسه، اینها سگ و گربه گاز میگیرند، قیچی میکنند، همش به هم میپرند." مداوا نشد. گفتم: "حاج آقا، شما با خانومت همینطوری هستید؟" گفت: "حاج آقا بله." زندگی جهنمی همین است: فحاشی، صدای جیغ بلند است، صدای داد بلند است. خانهها چه خبر است؟ صدای شکستن ظرف میآید. به هم چیز میز پرت میکنند. آدم جدیدترین ناسزاهای روز را میتواند پشت در خانه اینها بایستد یاد بگیرد. حرفهایی که به همدیگر میزنند. در مدرسه میشود تشخیص داد. سفری کردهام، دبیر و فرهنگی هم زیاد داریم. عاملش این است: تو خانهها، خانههای جهنمی.
خانههای بهشتی چطور است؟ حالا بچه را که میبینیم، مؤدب، با اخلاق، آرام، مهربان. "الا قیلاً سلاماً سلاماً". تو لذت میبری: چقدر بچه مؤدب، با اخلاق! بعضی از کدام یکی از علما هستی؟ نگاه میکند. دور از محضر شما آدم میگوید که شما پدرتان زندان است با توجه به سبک برخوردها و اخلاق. "الا قیلاً سلاماً سلاماً".
حالا از زندگی پیغمبر اکرم بگویم برایتان در این چند دقیقه باقیمانده. حضرت خدیجه سلام الله علیها قرار است یک همچین خانهای یک دختری بدهد به اسم فاطمه زهرا. باید یک خانه خیلی خاصی باشد، پدر و مادر خیلی خاص باشند. فاطمه زهرا سلام الله علیها و امیرالمومنین هم در دامن حضرت خدیجه بزرگ شدند؛ چون امیرالمومنین با پیغمبر اکرم زندگی میکردند. پیغمبر امیرالمومنین را از ابوطالب جدا کردند، گرفتند، ایشان را کنار خودشان بزرگ کردند در خانه حضرت خدیجه. در واقع حضرت خدیجه سلام الله علیها هم مربی فاطمه زهرا در آن چند ثانیه مختصر بله، صد درصد هم مربی امیرالمومنین سلام الله علیها. چقدر نازنین حضرت خدیجه سلام الله علیها.
من برایتان روایتی بخوانم در مورد حضرت خدیجه. خانمها بیشتر گوش کنند. این روایت ما هوایی که میزنیم مردانه و زنانه ندارد که حالا مثلاً فکر کنیم که یک جاهایش را میخواهیم حرفهای بزنیم که گاهی تصور میشود که آقا هوای آقایان را داری در مورد خانمها. نه ما به هر دو خودمان چیزی نیستیم و عرضهای هم نداریم کاری بکنیم، ولی خب بعضی جاها باید خانمها بیشتر دقت کنند، بعضی جاها آقایان باید بیشتر دقت کنند. این به مناسبت حضرت خدیجه سلام الله علیها.
در مورد پیغمبر اکرم حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله، "اللهم صل علی محمد و آل محمد". تعبیر روایت این است: هر وقت پیغمبر بیرون از خانه چیزی میشنید که ناراحت میشد، "و رد علیه و تکذیب له"، قبولش نمیکردند، ردش میکردند، تکذیبش میکردند، توهین میکردند، سنگسار میکردند، شکمبه گوسفند پرتاب میکردند، پیغمبر اکرم دندان مبارکش را شکستند، سنگریزه پرتاب میکردند، مسخره میکردند. بعدش چه اتفاقی میافتاد؟ "الا خلج الله ذالک عن رسول الله بها". منزل که میآمد، نگاهش به خدیجه کبری که میافتاد، همه غمهایش فراموش میشد. همه مردان بیرون از خانه زحمت کشیدهاند، خسته شدهاند. حالا با زندگی امروز ما، دنبال پاس کردن چک بوده، با بدهکار درگیر بوده، با طلبکار درگیر بوده، با بنکدار درگیر بوده، با مشتری، با باربری و ترابری و هزار و یک جای دیگر درگیر بوده. خانه که میآید، غمها فراموش میشود، خستگی فراموش میشود.
بعضی مردها، از همین مازندران شما، حالا من از همین بابلسر، آقایی تازگی تماس میگرفت، سید عزیز بزرگوار. خیلی اصرار داشت که مشاورهای با ما داشته باشد و اینها. ممکن است حالا وقتمان کم بود، فرصتی پیدا شد. ایشان میگفتش که: "آقا من میروم خانه خانم من را میزند، من چه کار بکنم؟" بنده خدا سید عزیز محاسن سفید کرده بود. بنده خدا یک جایی گیرم، مشکلی ندارد من زنم را آنجا تنها بگذارم بیایم قم؟ چه مشکل شرعی ندارد؟ مسئله پیش نمیآید؟ حالا دنبال خانه است که بیاید قم بیاورد. نمیدانیم چه شد، به کجا رسید.
این زندگی جهنمی، زندگی بهشتی و جهنمی. آقا جان، آن خانمی که میخواهد زندگی بهشتی داشته باشد، یک تعهد بگیریم، کسی از حرف ما سوءاستفاده نکند. خانه هم که رفتیم امشب تو تلگرام دارد به خانمش پیام میدهد. گوش بده، بیشتر از همه دقت بکنم، عمل بکنم. بعضی خانمها را میبینید شوهر و همسر و خانه و همه را ول کرده کجا تشریف دارند؟ مسجد، پایگاه بسیج، سالگرد نمیدانم ارتحال کی، مسجد، جلسه بود، چی چی بوده، برای پایگاه بسیج، کی میآیی؟ معلوم نیست. کجا میروی؟ با دوستها از مسجد. میخواهم بگویم بده نباشد. مسئله من چیست؟ من میگویم ما یک پایگاه بسیجی داریم – خانمها البته این را بیشتر گوش کنند بهتر است – یک پایگاه بسیجی داریم به اسم منزل. شیطانِ انقلابِ مملکت، نو ؟ مملکت، سرزمین جمهوری اسلامی. شما منزل اول اینجا را به دشمن سپردید، آمدید مسجد از دست دشمن در بیاورید. آقا سرخورده میشود. کار به جاهای دیگر میرسد که نمیخواهم دیگر توضیح بدهم که چه میشود. پایگاه بسیج کی میآیی؟ معلوم نیست. آن دیگر آنوری.
زندگی بهشتی زندگی است که با همدیگر راه میآیند، سر میکنند. غیبت صحبت کردیم یکی از عوامل غیبت، غیبت عوامل زیادی دارد. یکیش حسادت است. توقعهای زیادی. خانم نیست. غیبت میکنند. زندگی شخصی شماست. وقتی خانم تلفن دستش را دارد به خانمش، به خواهرش گزارش میدهد، به آقا میرود پیش مادرش. حالا برای زن دیگر چیزی از این سنگینتر نیستش که شوهرش برود پیش مادرش و از او گله کند. مصیبت عظماست. خودکشی بکند راحتتر است، تا آقا میرود پیش مادرش از خانم گله میکند. زهر است. نرخ تورممان چقدر است؟ نرخ طلاقمون چقدر است؟ آمار طلاق بالاتر از آمار طلاق عاطفی است. حالا دیگر فرصت نیست امشب صحبت بکنم. طلاق عاطفی وضعش بدتر است. تو یک خانه با همدیگر زندگی میکنند. خوش دارند با هم، ولی دلها از هم دور است. دلها از هم چرکین. راضی نیستند. چشم ندارند. زن و شوهر از هم بیزار، از هم فراری.
فرهنگ جمعهای خانوادگی که مینشینند، خانمها دور هم جمع میشوند، کلاس مکّار ؟ غیبت. غیبت همینهاست. آنهایی که گفتم غیبت اینها عوامل است. دلها وقتی با همدیگر گرم نیست، من خودم پشت سر هم حرف میزنم. این حضرت خدیجه کبری علیها السلام ساده میگرفت. بر پیغمبر توقع نداشت. کار پیغمبر را راه میانداخت. پیغمبر نمیگذاشت این همه مسئولیت پیغمبر بیرون از منزل داشت، دیگر برایش باری بشود به دوش پیغمبر. حتی در ؟ رحم مثل امروز حضرت خدیجه سلام الله علیها سختترین شرایط شعب ابیطالب. آن خانمی که پر قو بزرگ شده، ثروتمند قریش، همه این ثروت چند میلیون دیناری خودش را داده، حالا آمده تو شعب ابیطالب دارد زندگی میکند. سر یک خرما دعواست. کنار پیغمبر یک بار گلایه نکرد: "ما را چه وضعی آوردی؟ تو چه وضعی. این هم شد زندگی؟ از روز اول میگفتی یک همچین چیزی پیش میآید."
حضرت خدیجه از دنیا رفت. شد عام الحزن. سال نه رو، نه ماه، سال شد سال ماتم برای پیغمبر اکرم. مرحوم آیت الله العظمی بهجت رضوان الله تعالی علیه. حضرت خدیجه سلام الله علیها از دنیا رفتند. به پیغمبر وحی شد: "یا رسول الله، دیگر در این مکه تنها هستی." وصیت مثل امروز است. حضرت خدیجه سلام الله علیها زنهای قریش را صدا زد و به این زنها گفت: "من دارم از دنیا میروم. دختر کوچکی دارم، فاطمه زهرا." این بود «خمین عرب زمان عروسی دخترش» ؟ "خیلی فاطمه زهراست. دارم از دنیا میروم. بعد از من شب عروسی اوباش در مراسم. کمکش کنید. جای خالی من را در مراسم عروسی فاطمه زهرا زنها مثل اسما ؟ جمع شوند. جای خالی مادر."
السلام علیکم یا اهل بیت النبوة.
زل زنَد با چشمهایت مادر ای فاطمه.
در لحظۀ آخر عمرش سرما را داد پای دین خدا.
پس در قبالش هدیه شد کوثر.
به تاریخ میگوید: "۴۰ نام ؟"
آنجا هجوم آورد یک لشکر به مادر.
امشب شب یتیمی فاطمه زهرا.
خدیجه کبری، شب بیمادری فاطمه زهرا.
بریم مدینه، کنار مزار بینشان فاطمه.
تقسیم شد درد دو عالم بین زهرا، غم آخر اشراق ؟.
قرض دین کرد دختر، میرود دختر به مادر.
از غنچهای بعد از گذشته این همه حالا رسیده یک گل پرپر، ام المومنین شد.
از مادر به مادر.
آمادهاید با این روضه بخوانی؟ هر که آماده است اشک بریزد، ناله بزند.
زینب و ارباب آقا حسین.
میرود خواهر در کربلا، گشت ؟ و با سه صورت با گریهاش خندید.
"علی یعلم الذین" ؟.
در حال بارگذاری نظرات...