مستند صوتی شنود

جلسه پانزده

00:44:46
3K

برخی نکات مطرح شده در این جلسه

از بچگی عاشق این بودم که فرشته ها را ببینم.
دوست داشتم شیاطین را نیز ببینم
فهمیدم که نباید با شیطان صحبت می کردم
سه واقعه از آینده دیدم
همه کشورها تسلیم آمریکا بودند به غیر از چندتا
پیمان صلحی که به نفع اسرائیل بود
خبر عجیبی که مطابق با رویای من بود
پیمان صلحی که به نفع اسرائیل بود
حجم عظیمی از آب که حیوانات را با خود آورد
آب رودخانه به آسمان رفت وحیوانات پخش در خانه ها شدند
مریضی حیوانات به انسان ها سرایت کرد.
چرخه طبیعت، بهم ریخت.
دیدم جنگی در ایران روی می داد
مردم کاملا بی خیال نسبت به جنگ
هیچ کس به حرفم گوش نمی داد.
افرادی که احمقانه دلسوزی می کردند.
عاقبت آن چهار نفر
هر کدام از واقعه ها بطنی داشت.
عالم میکروب ها
ویروس های حیوانی، که در انسان ها جواب می دهد.
چه طور فهمیدم که همسرم از دنیا می رود.
انقطاعی که نشان از مرگ داشت.

متن جلسه

‼️توجه: متن زیر صرفاً توسط هوش مصنوعی تایپ شده و ویرایش نشده است‼️
بسم الله الرحمن الرحیم خب مهمی دارم بنده تا الان مطالب رو گوش کردم برای اینکه به اینجا برسیم و دوست دارم که اینو شما باز کنید در مورد در مورد آینده بسم الله الرحمن الرحیم لا اله العلی العظیم خوب از بچگی گفتم خیلی ارتباط با خدا سعی می‌کردم بچگی بچگانه و عامیانه خدا حرف می‌زدم خیلی خیلی حرفا خیلی خواستار از خدا داشتم یکی از خواسته‌هایی که خیلی جدی از خدا داشتن الان سر نماز یادم اومد من خیلی به خدا گفتم خدا دوست دارم فرشته‌هاتو دوست دارم شیطان و شیاطین رو ببینم بعد تو حرم امام رضا من خواسته رو از امام رضا خواست نه برای اینکه مثلاً علت خاص دارم چی بود ولی انقدر جدی اینو می‌خواستم از بچگی شاید دلم می‌خواست فرشته‌ها رو ببینم یکی دوبار تو خوابم دیدم خانمم گفتم چند بار و عاشق یکی از فرشته‌هایی بودم که دیده بودم از بچگی عاشق یکی از فرشته‌ها بودم که تو خواب دیده عاشقش شده بودم نه ولی انقدر زیبا بود از کجا فهمید فرشته چو از خدا می‌خواستم ببینم این اومد گفت من فرشتم بعد انقدر این زیبا من نمونه اینو ندیدم اصلاً نمی‌شه اصلاً مثالی براش آورد انقدر این زیبا بود که من از بچگی مثلاً تو ۱۰ ۱۲ سالگی ۱۵ عاشق این بودم حالا یا حوریه بود یا هرچی بود انقدر دوستش داشتم میگم عاشقش بودم دائم بهش فکر می‌کردم عصایوتین می‌ترسیدم اجنه‌ها بسیار علاقه داشتم ببینمش اصرار می‌کردم به دیدن این‌ها اصرار زیاد داشتم به دیدن و با شیطان حرف می‌زدم تهدیدش می‌کردم نماز که می‌خوندم بهش می‌گفتم که جرات داری بیا مثلاً صحبت بعد فهمیدم اصلاً نباید باهاش حرف بزنم تو قشنگ حرف منو می‌شن به هر جایی که من باهاش کل می‌نداختم منو می‌زد روز بچگی تجربه کردم موزیک قشنگ حرف منو می‌شن باهاش حرف می‌زدم صحنه گناهی که پیش میومد گفتم حالا نگاه اینجوری باهاش و حسش می‌کردم شیاطین رو ببینم اجنه‌ها رو ببینم از خدا تو ۹۳ به من نشون داد الان یکی از سوالاتی که مطرح شد گفتم یکی از چیزهایی که از خدا خواستم همین اون دنیا یک دنیایی است که دیگه کار شیطان به نظر من کار شیطان تمام شده و دیگه منتظر که به هدفش رسیده تا اونجایی که شما مهلت نوشتن جواب سوالا رو داری نظر من شاید اشتباه بگم اون برگه امتحانی که جلوته یک نفر وایساده بالا سرت هی داره خونکت می‌کنه که تو اصلاً از جواب سوالات پرت بشی و درس نخونی وقتی امتحان میشه رد بشی وقتی دیگه سال تموم شد دیگه رد شدی دیگه کارت نداشته باشه ماموریتش از آینده من روزهای آخر بود سه تا واقعه رو دیدم به ترتیب که میگم به همین ترتیب دیدم نمی‌دونم تو یه شب ستاره دیدم یا تو سه شب اصلاً نمی‌دونم چوب ترتیبش این بود اول یک صلحی بود یک پیمانی بود یه عهدی بود قرارداد بین‌المللی بود در جهان من دیدم اینو برای عمادی قبلا گفتم ضبطم کرده چند تا از دوستان دیگه گفتم از آینده است و خواهش می‌کنم این‌ها رو امانت بزار پیش خودتون به این دلیل که اگر یکیش اتفاق نیفته شک به وجود میاد به کل چیزهایی که تا الان گفتم به هیچکس نمیگم از آینده مطرح که بشه یکیش اتفاق افتاد امروز و فردا نیست من به نظرم میاد شروع شده یه سریا شروع شده شما چیزهایی که گفتید همه رو یک جا دیدید یک پیمانی بود که من دعوت شدم به اون پیمان از طرف ایران من و سه چهار نفر دیگه خیابانی بود به سمت بالا مثل یک تپه برای خیابان دو برش نماینده کشورها ایستاده بودند اون بالای بالا رو قله اون تپه اون بلندی تپه یک پرچم اسرائیل بود و نمادی از اسرائیل بود و همه کشورهای جهان به فشار آمریکا دوبر این خیابان ایستاده بودند اوباما و همسرش اوباما رو دیدم نمی‌دونم این اوباما همسرش نماد چی باشند و عینی که دیدم دارم میگم نادر رئیس جمهور آمریکا نباشه از پایین با موهای سفید جالبه اوباما با موهای سفید از پایین این تپه حرکت کرد به سمت اون قله تپه و همینجور که رد می‌شد همه کشورها براش تعظیم می‌کردند و این داشت می‌رفت اون بالا که تمام کن کارو و اسرائیل کاملا مصوب قانونی و همه کشورها رو بیار زیر پرچم اسرائیل و یک اسم مقدسی به این مراسم داده بودند یک جلوه مقدس مثل یک مراسم مذهبی بود و همه کشورها بودند همه کشورهای عربی بودند فقط ۳ ۴ تا من میگم گروه حتی خیلی از کشورها بودن ولی اون گروه‌هایی که تو اون کشورها بودن سر خم نکردن یکیش لبنان حزب الله لبنان یکیش ایران بود که این‌ها نمی‌خواستم با جنگ این پیمان و اجرا کنم می‌خواستم با صلح بدون جنگ با سیاست با دیپلماسی دیپلماسی این کارو بکند رو قله فرار کنن از اینکه به رسمیت بشناسند نه می‌خواستن اصلاً همه آمریکا می‌خواست بدون جنگ این قانون به رسمیت شناختن من و اون تیمی که همراهمون بودن یمن یک گروهی توی عراق یک گروهی که به نام حزب الله بود توی لبنان اون موقع هشت شعبی هنوز شکل نگرفته ولی همه کشورهای عربی یک نمادی از کشور خودشون که مثلاً نماد کشور ایران برج آزادی بود اون بالا رو قله تپه برج ایفل بود هر نمادی مال هر کشور بود اون بالا بود یعنی اینهایی که قبول کرده پیمانو نماد کشور خودشونو گذاشته بودم بالای سر اون تپه و خیلی اصرار داشتند منو پیدا کنن من قایم شدم منو پیدا کن که بیارن منو دعوت می‌کردم که بیام رو سر قله وایسم نماد کشور ایران ببرم بالا دنبال ما بودن دنبال یمنی‌ها بودن دنبال حزب الله بودن دنبال اون گروه محدود تو عراقم بودن بقیه تمام شده بود من رفتم بالا یواش بدون که اونها بفهمه رفتم به همه نمادها هست و خیلی بد می‌شد اگر ما نماد کشورمونو بالا نبود من دیدم با من کنار نیومده و این‌ها منو زدن کنار با یک شخص دیگری کت شلواری برج آزادی رو گذاشت اونجا و من شروع کردم گفتم آقا این نماینده ما نیست ما قبول نکرد منم شدم یه گروهی دنبال این بودم که بقیه اونایی که نیستن و نابود کنه موزیک هر کاری کردن قبول نکردیم که ما رو نابود بعدش من خیلی حالا اتفاق شروع می‌کردم به این کشورم گفتم بابا این چرا قلدر بازی چرا زیر بارش میری چرا فلان هی به کشورمون گفتن هی همه اینو می‌خوان همه بین المللی شما باید احترام بزارید به این قانون را به این چیزایی که این‌ها میگن باید تابع باشید و من خیلی برام سخت بود این فضا رو دیدم و من که خوب شدم و این اواخر دو سه سال اخیر ۹۸ آخرین پیمان معامله قرن باب شد که اسمش از صلح ابراهیم پیمان ابراهیم پیمان و این همه کشورهای عربی که قبلا موافق این بودن موافق فلسطین بودن موافق مقاومت بودن موافق این‌ها بودن نکته جالبی شما مخالفت کردی یه کت شلواری اومد یه جورایی زیر بار حرف اونا رفت جای دیگه دیدم حالا میگم میتونه همین خلاصه فضای دوگانه‌ای باشه دیگه شما به نماد سپاه پاسداران که مخالف بودید و تو اون گروه قرار گرفتید که مبعوظ بودید و جالبه بعد معامله قرن سپاه پاسداران جز گروه تروریست قرار داد آمریکا و خدمت شما عرض کنم که اون کت شلواری هم بهار نماد یک جریانی که حاضر بود از همه چی بگذره برای اینکه غرب رابطه یکی از این سایت‌ها زده بود که یکی رئیس جمهورهای قبلی ایران و وزیر امور خارجه یک نامه‌ای رو فرستاده بودند برای وزارت امور خارجه آمریکا که اگر تحریم‌ها رو شما بردارید مهاجرین دست از حمایت حزب الله برداریم و حتی اسرائیل به رسمیت بشن نه این می‌خوره به اون واقعه که یک سری منافق یک سری چی بگم حالا افرادی که فهمشون تربیتشون و بزرگ شدنشون تو مکتب لیبرالی مکتب غربگرا بوده این‌ها حاضر بودند چه کاری بکنن اما اصل نظام هیچ وقت همچین تصمیم جالب بود خیلی خبر قشنگ بود نسبت قشنگ که نه خبر عجیبی بود که به رویای من می‌خورد همین الان دیدم درباره معامله قرنه ۱ بعدی رو واقع دومی که دیدم واقعه بود که خیلی عجیب پیچیده و پر از تو در تو بود یعنی بطن‌های مختلف داشت برای من خیلی میگم خیلی داخل به داخل بود من حالم خوب نبود اصلا آرزوهای پنهان داشت من ریگ بلندی ایستاده بودم بالا سر یه شهری و دیدم یک رودخونه کنار دست منه رودخونه آبش خیلی کم بود یک دفعه یک حجم خیلی زیادی از آب اومد و همراه خودش من دقت کردم تو این آبه پر از حیوون‌های وحشیه گله گله میومدن تو این آب این آب می‌رفت داخل یک شهری و تو اون شهرم بعد من رفتم دیدم وسط یک شهری رد می‌شد اینم این حجم سنگین آب اومد مثل سیل چه جوری مثلاً کنده‌های چوب و ماشین که داره میاد به همون لحظه ورود که همراه خودش مثلاً چوب و تنه درخت و هرچی رو که شکونده همراه گل و لای و همیشه با خودش حیوون‌ها رو آورد مثل کرگدن مثل زرافه مثل فیل مثل خرس مثل گراز مثل سگ مثل خوک مثل گرگ کفتار مار و همینجوری همراه این سیله اومد و رفت داخل شهر حیوانا رو برد داخل شهر پشتش وارد شهر شد رودخونه رفت سمت آسمون آب‌هاش رفت سمت آسمون و حیوون‌ها موند حیوونا م به حیوونا می‌رفتن تو خونه‌ها مردم اول با این‌ها رفتم داخل حیوونا رفتن اینا حیوونا مثلاً حالت مستوار بودن و انسان‌ها خیلی بی‌خیال نسبت به اینها و با این‌ها زندگی می‌کردند وارد خونه‌ها که شدن یک دفعه مثل اینکه یک بیماری شروع شد یا حیوون‌ها وحشی شدن آبی که رفت دیگه آب تمام شد مثل خشکسالی یه حیوونا پخش بودن تو خونه‌ها و یک دفعه یک بیماری اومد جوری که حیوون‌ها رو وحشی می‌کرد حیوان‌ها حمله می‌کردند به آدما جوری که کل نظم ریخت به هم نظم طبیعت ریخته بود به هم و انسان‌ها فراری شدن از حیوانات فرار می‌کردن و حیوانات به انسان حمله می‌کردند انقدر درگیری زیاد شد که مثلاً فقط این مثلاً انسان‌ها فقط می‌رفتن تو خونه‌ها ولی تو خونه‌هام پر این حیوونا یه دفعه درو می‌شکستم می‌رفتم و من صحنه میدم یه آدم پشت سرش مثلاً یه گرگی داشت حیوون وحشی داشت می‌دوید و هرکی حیوون داشت یه نفر تعقیب می‌کرد تو این حیوونا مثلاً سگ خیلی بود گرگ خیلی بود کفتار خیلی حیوونای تو این هماش سگ و گربه کفتار خیلی بودند و همینجوری با این دنبال اینا بودم یه دفعه عوالم قاطی شد مریضی که مال حیوونا بود وحشیشون می‌کرد اومد سراغ انسان‌ها و همشون گرفتن زن بچه دستش بود بچه‌شو پرت بچه مریض شد بچه ویروس رو گرفت این مریضی گرفت بچه چهره‌اش وحشتناک شد زنه پرتش کرد و خودش شروع کرد فرار کردن و انقدر این درگیری زیاد شد انقدر این حس ناامنی تو مردم زیاد شد که من دیدم ته نداره این ماجرا و همینجور لحظه به لحظه بدتر می‌شد مثل اینکه هی این مریضیه از این به اون از اون به اون تغییر حالت میداد بدتر می‌شد و انسان‌ها را فراری نداشت هیچ جای امنی نداشتن عزیزترین افرادشونو ول می‌کردن و من تفسیر اینو نمی‌گم یعنی چیزی که به خودم بعدها فهمیدم اینو نمیگم برداشت خودمه این عین اون ماجرا بود که دیدم و این تهش به یک فرجام خیلی بدی می‌رسید کشتار عجیب انسان‌ها از دو طرف هم حیوان هم انسان فقط بهم فهموندن که نظم طبیعت ریخت به هم چرخه ریخت به هم و نظم از دست انسان به اول عادی بودم همه چی خوبه آیاتی که میگید مصداق دقیقاً چیزی است که من دیدم این چیزی هست که حالا تو ذهن شما ولی خود گفتن این برای خود من درس برای خود من نکته بعد حالا بعد اینو میگم چه چیزی من خودم درک کردم ازش مثل اینکه واقعه سوم من واقعه جنگ بود جنگی رخ میده دیدم اسرائیل و آمریکا به مرزهای غربی ما حمله کردند و همینجور سمت تهران جنگ شروع شد من دیدم با تانک و تو و تانک‌های اسرائیلی بود و هوایی با آمریکا بود فکر کنم هواپیماها رو می‌دیدم تانک‌ها رو می‌دیدن تو خیابون شهرمی می‌دویدم حرکت می‌کردم و بلند بلند کمک می‌خواستم اما مردم خیلی عادی تو خیابونا زندگیشون می‌کردن اسرائیل حمله کرده خیلی بی تفاوت بودن انگار هیچ اتفاقی نیفتاده خبری جنگ تو تهران نبود من میگم تهران یعنی اون شهری که من توش بودم من حسم نه تهران نبود یک شهر خیلی بزرگ بود کل ایران بود همچین چیزی حمله کرده آمریکا فرار کنید نه خیلی به همه می‌گفتم دیدم همه بیخیالن مثل اینکه بیخیال شده بودن اصلاً دیگه جنگ راضی بودن مثل اینکه انقدر بی تفاوت شده بودم به آمریکا و اسرائیل راضی بودن هرکی بیاد هرکی بره تو هر اتفاقی بیفته مثل اینکه آمریکا کاری به این‌ها نداشت خبری نیست هرچی به اینا میگم حالیشون نیست رفتم در مسجدی در مسجد باز کردم دیدم یک خانه خدا هست تو مسجد یعنی کعبه بود تو مسجد و عده زیادی دورش داشتن طواف می‌کردن با لباس احرام و چندین هزار نفر سمت راست نماز جماعت بود بغلش بود بغل کعبه من می‌خوندم به سمت در مسجدی که من باز کردم نماز می‌خوندم شروع کردم گفتم که آمریکا حمله کرده اسرائیل حمله کرده بیاید کمک توجهی به داد و بیداد اینه که اونا داشتن طواف می‌کردن هرچی گودال محل نمید مسئول مسجد اومد تخت سینه من دیوار گفت که گفتم اینا اسرائیل حمله کرده دارن با تانک‌هاشون آمریکا حمله کردن دارن به تانک‌هاشون میان گفت که کاری به نماز ما ندارن کاری به حج ندارند گفتم بابا ما چیکار کردیم مگه اینا حمله کردن نماز ما نداره کاری به طواف و حج و ندارد زاویه داره از حالت کنایه بی احترامی می‌کرد چهار تا آدم کت شلواری اومدن سراغ من پشت داشته باشه اون یکی که می‌شناختم همونی که نمیشه توصیف کرد معمولی کت شلواری ببینمت شاید بشناسم نه جوان جواب ۱۴۵ سال ۵۰ سال اون شخصی که من می‌شناختمش یقه منو گرفت زد سینه دیوار کشید بالا چی داری میگی تو کوجنگ گفتم بابا اینو آمریکا حمله کرده دارن حمله می‌کنن کرمانشاه رسیدن کردستانو گرفتن گوشت تقصیر شماها از شما جنگ راه انداختید گفتم بابا ما که کارشون نداریم اینا حمله کردن به خاک ما مگه ما تو خاک اونا هستیم کرمانشاه اومدن شما بلد نیستید با اینا حرف بزنید شما ایجاد خصومت می‌کنید شما فلانید بعد ۴ تا اتفاق آدمایی بودن که مثلاً دلسوزم بودن در مثلاً می‌خواستن برن منافق نبود دلسوزان یه کاری هم بکنم ولی نمی‌شناخته ساده لوح بود احمق بودن رفتن رفتن سمت اونا خب من می‌دونستم اینا هیچ اصلاً حالیشون نیست رفت سمت تانکا برگشتم گفتم دوباره هی مردمو می‌دیدم هی داد می‌زدم مردم بی خیال آقا بیاید فلان بیاید حمله مراسم سینه زنی بود رفتم اونجا هیئت بلندگو گذاشته بودم دوتا می‌پریدم بالا سینه می‌زدن توی کوچه باغی بود کوچه باغ بود پیج قشنگی بود پیراهن مشکی تنش بود شلوار خاکی کلاغ خاکی ولی ۴ جیب من خودم این لباس تنم بود آماده به رزم و رفتن به میدون گفتم کو کجا گفتن که فلان اون سه چهار پنج نفر نه سلاح دارن نه بسیج ساده چیکار کنم کلش کلاشینکف با جنگ با تانک اسلحه‌ها رو دادیم دست سه چهار تا گفتیم برید برید مثلاً توی من بهشون می‌گفتم تو برو اینجا تو برو اونجا یه دفعه رسیدیم جایی که اینا رسیده بودن یعنی نزدیک تهران بود اینا رسیدن رفتی مقابله باهاشون تهران رفتیم تو بیابونه اطراف تهران جنگ یه دفعه دیدم شروع کردیم شلیک کردن به سمت تانکو گفتم شلیک نکنید چرا دیدم اون چهار نفرو لخت کردن پیراهنشون کت‌هاشون پره ۴ تا لباس کت شلواری پاره پیراهن‌های سفید تیکه تیکه مثل اینکه سگ گرفتتشون اینجوری مثلاً تیکه تیکه‌شون کرده پیرهنا رو پرخونین مالی و شلوار و شورت با اینا نبود و دستاشون و پاهاشونو اینجوری مثل صلیب بسته بودن به بدنه تانک جلوی تانک و عورت این‌ها نمایان بود به اون نفری که من می‌شناختم جلوی جلو نزنید به این خودی‌ها نخوره تانک راننده‌های تانکو بزنید اینا رو جوری بسته بودن که اگه می‌زدی می‌خورد به اینا جالب اینه سه چهار تا از بچه ها شلیک کردن قشنگ راننده تانک و اینا ترسیدن دوتا تنگ منفجر شد و برگشت هر کدوم اینا پشتش هزار تا تو در تو برای خود من تفسیر داشته شاید این جنگ‌ها هنوز رخ نداده چون ما جنگ با اسرائیل جنگ نظامی اما هر کدوم از این افرادی که تو این عالم با این‌ها برخورد کردن با من حرف میزنه از مردم بی‌اعتنا هایی که تو مسجد بودن و بی‌خیال بودن تا اون هیئتیا تا اون چهار تا کت شلواری کتون اولی بودم تو این آخر جنگم بودن هر کدوم اینا هزار تا بطن برای خودم باز شد تو مدت اون از ۹۳ تا الان به من دائم تفسیرهای مختلفی از این‌ها فهمیدم که چون تفسیر شخصی خودمه نمیگم مال خودم هرکس اندازه چیزی که خودش درک می‌کنه درک کن از این ما سه تا ماجرا این سه تا مال آینده بود هنوز اون تایم پیش نیومده بود شاید پیش اومده باشه شاید این حجمه کل جامعه اسلامی بوده بهشت شاید فقط ایران بوده نمی‌دونم شاید کل جامعه مثلاً فقط شیعیانو داشته می‌گفته شاید کل جامعه اسلامی به هجمه داعش بوده شاید نبودی شاید جنگ دیگه‌ای از قرار رخ بده سال ۹۳ هم بوده دیگه سال ۹۳ بود قبل از اینکه اصلاً شکل بگیره قبل از کرونا قبل از داعش قبل از حالا پیمان ابراهیم قبل از هرچی یعنی از آینده بود قبل از این فشارهای اقتصادی قبل از برجام قبل از خروج ترامپ قبل از در واقع قرار دادن قبل از قبل از اومدن ترامپ قبل از اومدن اوباما بود اوباما رو دیدم و اینکه اوباما از اون تپه میره بالا با همسرش با موهای سفید اوباما موش سیاه بود لزوماً بحث رئیس جمهور آمریکا بحث اینه که این جریان که شاخص چی هست ولی به ترتیب پیمانه آبراهام باید انجام بشه بی‌نظمیه بیماری فراگیر ورود حیوانات به خانه نزدیک شدن و قاطی شدن عوالم خیلی این عالم‌ها خیلی عجیب و غریبه حیوان‌ها گیاهان حتی جور شده بود که این ویروس به گیاهانم سرایت می‌کرد ویروس مثلاً اون مریضی گیاه روما تاثیر داشت مریضی ما رو گیاه تاثیر داشت آبی که می‌رفتم تا آسمون خشکسالی ترسالیه یا هرچی حالا نمی‌دونم هر کدوم پشتش چی هست نمی‌دونم ولی این سه تا واقعی بود که دیدم فراوانی قضایی و وفور نعمت و آب که نماد نعمت و حیات وحاس میره این حیات کانهو جمع میشه مرگ و میر زیاد میشه وفور نعمت در میاد از این فراوانی نعمت همه جایی اینکه مردم حیوان‌ها رو میارن تو زندگیشون الان نگاه کنید مار پیتون میاره تو خونه نمی‌دونم خونگیشون شیر شده حیوون خونگی گرگ شده حیوون خونگی گراز شده حیوان خونگی خر آورده بود تو خونش رامبو است رامبو الاغ تو خود خونه خره خادمین باشه این خادمین تمساح آورده بازار می‌گشت نزدیک شدن این عوالم میگن که مثلاً کرونا ویروسی است که از خفاش و مار اومده مثلاً ویروسی است گله گرگ شما تو یه جا اسیرش می‌کنی شروع می‌کنی مثلاً به جای گوشت بهش نون خشک میدیم بعد یه مدتی غذای این گرگ میشه نون خشک خودشو تطبیق میده به اون غذا به اون فضا چو موجود زنده به اون محیط خودشو تطبیق میده ویروس‌ها میکروب‌ها اینا عالم دارند برای خودشون عالم میکروب سنجات و روایات مختلف میکروب‌ها را شیطان ذکر کرده یک نوع شیطان بیماری‌ها میگه بیماری از شیطان اینها عالم دارند برای خودشون این بیماری ساخته شده مثلاً برای زندگی و حیات توی ر انسان این نوع باکتری ساخته شده برای معده عقاب غذا رو تو بدن عقاب حذف می‌کنه باکتری که تو این اسید معده عقاب اون باکتری خطرناک از بین می‌بره اما اگه این غذای مثلاً مارو انسان بخوره مریض میشه چرا چون که این میکروبی که تو بدن این هست برای عقاب سمی نیست و برای انسان سمه موسسات امریکایی که روی ویروس‌ها کار می‌کنند پشه‌ها نمی‌دونم کک‌ها عنکبوت‌ها بیش از چندین میلیون موجود جاهای مختلف جهان جمع کردیم و ویروس‌هایی که تو بدن این‌ها هست و استخراج می‌کنند به روی ساختار این‌ها کار می‌کند که نوعی ویروس بسازند مثلاً ویروس دستکاری شده بسازند که مثلاً این ویروسی که تو عنکبوت هست مثلاً توی انسانم جواب بده دستور ژنتیک این‌ها می‌برند مثلاً میاد الان مثلاً تو همین بحث ویروس کرونا قبلا تو بدن خفاش مثلاً میگن فعال بوده الان یه دفعه سرایت کرده به ویروس انسانی آبله ویروس مشترکه بین حیوان شما تابلوی مثلاً گاوی رو برمی‌دارن میان به انسان می‌زنن واکسن شو ویروس مردشو بدن پتن تولید می‌کنه دیگه آبره انسانی نمی‌گیریم ویروس مشترک بچه دیدن همه آبله گرفتن این بچه آبله نگرفت هر روز شیر گاو می‌دوشه این قبلاً آبله گاوی گرفته بود نزدیکی انسان و حیوان تبدیل شده بود که این ویروس به دلیل منتقل شده بود آنتی بادیش تو بدنش تولید شده بود نزدیک شدن عوالم باعث میشه که مثلا اون گردی که مثال زدم شما داری مثلاً این چینی‌ها مثلاً خفاش زنده می‌خورن میمون زنده می‌خورن نمی‌دونم گوشت خام می‌خو میکروب و باکتری ویروس همراه این گوشت این غذا وارد حشراتو می‌خورن وارد بدنش میشه به مرور ساختار این ویروس تو بدن انسان غذاش تبدیل میشه زیست توی محیط بدن انسان ویروس موجود زنده است دیگه خودشو به روز می‌کنه آپدیت می‌کنه جهش پیدا می‌کنه من نزدیک شدن اینها باعث میشه که بیماری‌های مشترک زیاد بشه یه دفعه یه شته‌ای مدل در بیماری منتقل می‌کند ما از آینده همینا رو فقط دیدی این سه تا رو دیدم کلاً کلاً اگرم دیدم یادم نیست از همسرت این که می‌دونستم بله مثلاً من از آینده وقتی به تو حالت کما بله تو حالت کما همین سه تا رو دیدم نه اینکه از دنیا میره رو کجا فهمیدی تو خواب دیدم ۶ ماه قبل از که رحمت خدا بره از احوالات همسرم فهمیدم چون که کم کم داشت یه چیزایی رو می‌دید که منم می‌دیدم قبلاً و متوجه شدم این احوالاتش احوالات محتضر کی ۶ ماه قبل ۶ ماه ۷ ماه قبل از اینکه قبل از مرگش تو حالت احتضار داشت انتظار نداشت مثلاً بلند می‌شد از خواب شروع می‌کرد به منو صدا می‌کرد می‌گفت من دارم می‌میرم دیگه شیمی درمانی بود و همه سر و صورت ریخته و آره اصلاً تو حالت خیلی دو سه تا خواب اطرافیانش دیدن براش دیدن مثلاً یکی از اقوامشون بود تو کانادا خواب دیده بود که امام رضا رو دیده بهش گفته که ناراحت نباش من این‌ها رو برای خانم اینو به اون خانمه گفته بود که خواب امام رضا رو دیده بود در خانم من دختر خاله مادر گفته بود برید به فلانی بگید امام رضا تو خواب دیده بود خانم بعد امام رضا بهش گفت به این خانم گفته بود برید به فلانی یعنی به خانم من من این لیستو تو این دنیا کنار گذاشتم یه لیستی رو می‌بینه بعد دو تا گوشواره براش جدا کنار گذاشتن اینو که گفتم من فهمیدم نزدیکه حاج آقا یک سری اعمال انجام می‌داد این اعمال خیلی جالب بود خدا دونه دونه داشت سیم‌های اتصالش به زمین و قطع می‌کرد انقطاب پیدا این حالت انقطاعی که پیدا می‌کرد برام مومن یکی از نشانه‌های مرگه حب مال از دلش رفت طلاهاشو فروخت مثلاً بره خونه حب بچه‌هاش کم کم از دلش رفت انقدر سختی کشیده بود به مرگ راضی شده بود خیلی احوالات عجیبی داشت حالا درست نیست من نمی‌تونم زیاد باز کنم ولی فضای مرگ مشخصه برای من الان یک شخصی رو می‌بینم می‌فهمم چه احوالاتی داره چون خودم تجربه‌اش کردم میفهمم کدوم مرحله است مثل که یه مسیری رو من چند بار رفتم برگشتم شما تعریف می‌کنی مثل مسیر کربلا فلان مسیر و مثلاً رفتم یه موکبی دیدم اینجوری گفت من مو ده بار دیدم می‌دونم ستون چنده چقدر دیگه مونده تا کربلا اون فضایی که هی میرفت جلوتر هی من می‌فهمیدم داره کات میشه به وقتی که به روزهای آخر نزدیک شد ما دیگه رفتیم اومدم گفتم خانم مثلاً به مادرش گفتم بیا پدرش گفتم بیا پسرم بیا خونه بگیریم نزدیک خونه پدرت اینا فلان فلان فلان دیگه اومدیم مقام مشغول شدیم من صبح‌ها می‌رفتم سر کار شب عصرا برمیگشتم صبح‌ها می‌رفتم وقتی برمیگشتم مثلا شده بود که خانمم سوار می‌کردم دونه دونه بیمارستان قم میرفتیم بیمارستان فلان جا فلان جا فلان اسم نمی‌برم ردم می‌کرد دست ما ساخته نیست هی دونه دونه دونه دیگه پدر بزرگواری ایشون رفت مثلاً یه پزشک خاصی پیدا کرد که این پزشک طب سنتی بود وضعیتشون کار کردن باز جواب نداد دیگه هر کاری از دستمون رسید انجام دادیم ۲۰ روز آخر یک روز اومدم دیگه خونه دیدم رنگ و روش شده مثل گچ

جلسات مرتبط

محبوب ترین جلسات مستند صوتی شنود

عنوان آهنگ

عنوان آلبوم

00:00:00
/
00:00:00