مستند صوتی شنود

جلسه شانزده

00:44:58
2K

برخی نکات مطرح شده در این جلسه

جریان بیماری همسرم
هر چه باخدا در میان گذاشتم رابرایم نوشتند.
دوست داشتم زندگی من، شبیه امیرالمومنین باشد.
خدا به چه کسانی بدهکار است؟
افتخارعمرم این است که پرستار همسرم بودم.
آخرین باری که همسرم به اتاق عمل رفت
وقتی مادربزرگم را درخواب دیدم؛ فهمیدم کار تمام است.
برای اموات باقیات صالحات بفرستید.
مواظب بدیهیات زندگی ام بودم
در شیطان،برای ما هیچ خیری نیست مگر با مخالفت با او
سختی هایی که مبتلا بودم و ابتلائات الهی.
اثر تقوای چشم
نباید شیاطین را به زندگی راه داد
چگونه شیطان را از خود دور کنیم؟
شکستن نفس، بسیار سخت تر از شکست شیطان.
غفلت، کار اصلی شیطان

متن جلسه

‼️توجه: متن زیر صرفاً توسط هوش مصنوعی تایپ شده و ویرایش نشده است‼️
دیگه هر کاری از دستمون رسید انجام دادیم ۲۰ روز آخر یک اومدم دیگه خونه دیدم رنگ و روش شده مثل نمیتونم بکنم خیلی سخته یکی از اتفاقاتی که من از بچگی گفتم هرچی پیش میاد من یاد اون قدیم می‌افتم خواسته‌هایی که از امام رضا خدا رحمت کنه پدر مادر آیا نژاد حرفا خیلی سنگینی برای ما بچه بچه‌ها می‌زنیم ما رو عالم بچگی یه حرفایی به خدا می‌زنیم همه رو برامون نوشتن به اون گفت که ما می‌رفتیم پای منبرش شیعه‌ای که زندگیش بوی اهل بیت نده شیعه نیست زندگیش نشانه‌هایی از اهل بیت نداشته باشه عمر رنگ و بوی اهل بیت نده اون معنی شیعه رو درست نفهمیده شیعه نیست نفهمیدم چی میگه وضعیتش مشخص هیچ وقت خودم گفتم که خیلی دوست دارم زندگیم شبیه امیرالمومنین همسر و مشکلات همسرت مبتلا دیگه رفتم تو اون سیک فیلم حالا سربسته میگم بره ولی من پهلو شکسته من نماز خوندن نشسته دیدم من بالای سر بستر جنازه خانم نشسته التماسش می‌کردم بلند شو وضعیت منو ببین من پرپر شدن خانمم جلو چشممو ۶ سال دیدم تشنه بودن گشنه بودن با یه حالت خیلی سختی جون دادن و دیدم آب تمام روده‌ها تیکه تیکه شده بود سرطان چی بود همه چی دیگه شده بود به استخون زده بود به خون زده بود به کبد و روده و معده و همه جا با حضرت زهرا انشالله که همش ذخیره شدیم که روایتی که شما یه جلسه اومدیم پای منبر شما یک روایتی برای ما خوند در مورد امام جواد امام جواد بود امام کاظم که در مورد گفتید که اگر اون دنیا خدا میگه من به یک سری بدهکارم اونایی که تو دنیا نقصی داشتن فقیر بودن حساب کتابشون با من بعد خدا یک جوری با این مریض‌ها و این افراد حساب کتاب می‌کنه که اینا آرزو می‌کردن کاش تو دنیا بدنشونو با قیچی تیکه تیکه می‌کردن بعد اینجا خدا باهاشون حساب خدا چندین برابر چند یقیناً ایشون که الان ج خیلی بلند مرتبه است دیدیمش بعد از رحلتش من اگر همه عمرم یک طرف اون لحظاتی که خدمتگزار ایشون بودم یک طرف جوری بود که واقعا افتخار من اینه تو عمر همه عمرم اینه که پرستار همسر مریضم خیلی مقرب من یکی از دردهایشون نمی‌تونم ظرفیتشو ندارم شکوه و گلایه نمی‌کرد اصلا قابل مثل کوه بود واقعا مثل کوه سرما بخوریم خدا رو بنده نیستیم هزار تا هوا درمون درد سرطان اسمش آدم می‌کشه ۶ سال دو تا بچه کوچولو به دندون حجاج بزرگ کرد و شما می‌دونستی که داره آروم آروم انقطاع پیدا می‌کنه تا دیگه می‌دونستی که الان از دنیا میره من آره من همون مادربزرگم که گفتم اون بالا صداشو شنیدم ۲۰ روز مونده بود یعنی اومدم خونه دیدم حال خانم خیلی بده بیمارستان مختلف دیگه رفتیم بیمارستان سپاه دسته نزدیک میدان بستنی دیگه اونجا قبول کرد ما رفتیم اونجا علی بن ابیط رفته اونجا شروع کردم التماس نه تو رو خدا هر کاری دیدم رنگ و روش شده عین گ پلاکت خونش اومده بود پایین پایین ما هر سه روز یه بار می‌بردیمش تا صبح ایشون ۴ واحد خون می‌زند اما دیگه اون روز آخر دیگه نه خون روش جواب میداد نه بهم گفتن که آقا هیچ کاری از دست ضربان رفت بالا بیهوش دیگه من افتادم دست و پای دکترا فقط تموم کرد وضع توقع داشتم خدا مثل هر دفعه که حالش بد می‌شد خوب می‌شد چون بارها و بارشون تو پای مرگ رفت و برگشت تو این التماس و خواهش و توجه و تضرع و فلان اینا جمعش می‌کرد تمدید میشه این دفعه هرچقدر خوابشو تمنا اصلا تاثیر دکتر اومد جراح بود محصول خود بیمارستان بود خدا خیرش بده تا اومد تو گفتم تو رو خدا دکتر متن نگاه کرد و سریع تماس گرفت به پزشک جراح از دوستاش خونم اومد به مشاور گذاشتن سریع اتاق جراحی جراحی کرد و ایشون برگشت بیمارستان برای من شب خواب دیدم مادربزرگ دیدم تو یک باغ خیلی سرس مثلاً آبشار و چشمه و همه چی خیلی دشت قشنگ دیگه غذا روی گاز داره می‌پزه زیاد درست کردی گفت مهمان دارم گفتم کیه خانم تو دارم میاد اینجا اینو که گفت دیگه فهمیدم کار تمام بعد من شروع کردم گریه کردن خانوممون تو حالت احتضار دیدم تو خواب گوگل نکن چند روز دیگه مهمونته ۲۰ روز دیگه تایمی بهم گفت ۲۰ روز دیگه مثلاً میاد تین ۲۰ روز دانلود خواب‌هایی که بعدش دیدم بعضی نکات جالب کجا بود که یه بار گفته بودیم یکی از اتفاقاتی که حالا خانمم افتاد بعد فوتشون خدا به خاطر اون سختی‌هایی که شده بود من خیلی خوب خوب در موردش می‌دیدم همیشه زن حال بشاش خیلی تو حرم امام رضا تو کربلا جاهای مختلف می‌دیدم همون اوایل همون شایسته چهار روز اول بود رحمت خدا رفته بود هیچ کدوم از ما حالمون خوب نبود دیگه یه دفعه زن داداشم خواب دید که با حالت خیلی ناراحتی هی می‌گفت وامم وامم وامم خواب دیده بعد سریع گفتم مشکل سریع موبایلش خوب دست من باز کردم شروع کردم دوستاشو می‌شناختم همه رو بوس کردم زنگ بزن خانم وام شما قسطی چیزی رد کرده بود زنگ زد به به من گفت که وام از ما گرفته بود چند سال پیش قصه شد تو همین اواخرم میداد دیگه الان سه چهار ماهه از خودمون دادیم من نمی‌خواستم بگم ولی چون که فهمیدم شور رحمت خدا رفته شاید گیر باشه بهتون گفتم گفتم چقدر تصفیه کردیم فهمیدم باز میگم به بعضیا مهلت میدن برمی‌گردن خیلیا بیخیال نسبت به ام بارها به دوستان میگم بچه‌ها این امواتی که شما پدر مادر عزیزانی که از دست تو کرونا تو اینور اون امکان نداره حق الناس گردنشون نباشه بگردی تو زندگیشون لااقل حق‌الناسه که می‌فهمید و برطرف کنید رد مظالم به بیمارستان نمی‌دونی چیه نمی‌دونی بدهکار است یا نیست انقدر از اموال خودشو ببخشید براش باقی سوالات اونجا دستش پر باشه یه باغ اصالتی هم بکنید که این تداوم داشته باشه مثل یک حسابی که دائم روش سود میاد باشه توی کار خیری بزارید که این دائم براش حساب بیار خوب یه جمع‌بندی فعلاً داشته باشیم بعد حالا باز باید صحبت بکنیم و متفاوت یکیش بحث فضای اجتماعی و سیاسی بود شما با شیاطین درگیر بودین خب شغل شما در دنیا درگیری شیاطین ام سی بوده و طبعاً شما با شیاط با جبهه شیاطین درگیری و اونجا وقتی که از بدن فاصله می‌گرفتی از این نشئه فاصله می‌گرفتید درگیری با شیاطین خیلیا نمی‌بینن طبعاً اونا فضاهای دیگری دارند اساساً قرار نیست همه همه چیزو ببینن مخصوصاً توی این خروج موقت خروج موقت به هر حال معمولا تو این‌ها انذار و تبشیرهای خاصی است که یک پیامی برای شخص داره و یک پیام‌هایی که توسط شخص شما برای همکارای خودت پیام‌هایی داشتی برای ماها پیام‌هایی داشتیم و دغدغه‌هایی که داشتی باهات بود در اون نشئه و اون حوادث وقایعی که اونجا می‌دیدی دغدغه اسلام داشتی دغدغه مسلمین داشتی دغدغه رفع ظلم داشتی دغدغه نجات افراد از شیاطین داشتید حتی تو اتاق ایز داد میزدی که یکیو متوجه بکنی دغدغه دفع فتنه دغدغه دفع در واقع توطئه این‌ها چیزهاییست که دیده می‌شه خب مشخصه اینها به شغل شما عمری که گذشتی از جوانی برای این غذاها و این محیط و زحمت‌هایی که کشیدی گردن ما ایرانیا شما حق داری گردن همه ما یه بعد دیگه تو فضاهای حالا یکم روراست‌تر می‌خوام صحبت بکنم کنترلی داشته باشند نسبت به نوجوانانی که حالا دور و برشون هستند یکم بی پرده می‌خوام صحبت کنم شما بی پرده جواب بده چون مهمه برام حقیقتش عفت و بی‌عفتی تعبیر می‌کنم ندیدم تا به حالا نشنیدم شما خیلی گزارش‌هایی که دادی از زن بارگی از زن و مرد از چشم هرزه از آلودگی دامن خیلی گزارش‌ها دید خیلی چیزها رو دریافت کرد تو ذهن بنده یه خوانشی داره این قضیه بنده احساس می‌کنم شما در این زمینه‌ها یک موفقیت‌هایی داشتی راست صحبت کنیم و شاید خود این عنای تجربیات یک بخشش به همین برمیگرده خیلی هم سوال بود که شاید تو خیلی از فتنه‌هایی که توش قرار می‌گرفتی اعتصام به خدا داشتی دست‌اندازی می‌کردی و توسل و توکل و و خدای متعال کمکت می‌کرده از شر شیاطین اونجا هم زبانت باز شد به ذکر حضرت زهرا سلام الله علی اهل بیتو ذکر لا حول و احساس می‌کنم شما تو این شش سالی که با همسرت حالا همسرت بیماری شده بود آزمایش‌های سختی دادی به من نگفتی تا حالا گفتی حالا میگی بهم نمیگی چرا می‌خوای بین خودتو خدا بمونه شما باید میومدید شغل ما تخلیه اطلاعاتی کردی عرض کنم که خدا نکند آنکه لیاقتشو ندارم عرض کنم خدمتتون که دهه شصتی و جوونا زیادن این درگیری‌ها این شکلی زیاده اینستاگرام آلودگی زیاد داره خیابون صحنه برای لغزش زیاد شما درگیری‌های روی کیسات موقعیت‌ها پیشنهادها اون پوست موزایی که جلو پات می‌ذاشتن من یه حسی بهم میگه میگه که شما اطلاعات مربوط به دامن زیاد داشتی به خدا کمکت کرده از اینا عبور کرد و اینا خیلی به کارت اومد یه چیزی بگو خیلی انسان عادی من نگفتم غیر عادی زندگی عادی هم داشتم حالا نه فکر کنم خیلی اهل بگو خیلی آدم معمولی معمولی معمولی کلی بگم بعضیا میگن که یکی از چیزایی که من خیلی ازش می‌ترسم چون من یه آدم کاملا معمولی من گناه می‌کنم عزیزم سر میزنه خنده جوک مسخره بازی با من کار کردن همکارام دوست خانواده می‌دونن خیلی آدم شوخ طبعی می‌ترسم از اینکه یک موقع یک نفر یه چیزی از من ببینه چیزی که از من دیده باعث میشه که فکر کن تمام چیزهایی که الان گفتم در مورد کتاب شنود هست کذب اینکه خودش دیده چرا اینجوریه نه فلان از این خیلی می‌ترسم یکی از دلایلی که اصلاً اسم نمی‌خوام باشه نمی‌خوام رسم باشه دو اینکه حاج آقا خوب زندگی گفتم من شخصاً بچه‌های واجا ناجا بچه‌های سپاه اطلاعاتش به دلیل کاری به دلیل اینکه شما تو حوزه کاری باید با مفاسد مقابله کنید اگه این مفاسد و میکروب در نظر بگیری شما مثل یک دکتری هستی که دائم داری با ویروس‌ها سر و کله می‌زنی با آدم‌های مریض سر پس شما خیلی بیشتر احتمال ابتلا به ویروس هست از هرکس یه ویروس کوچک بگیری هفته هر هفته بیفتی یا باید یه آنتی ویروس خیلی قوی روت باشه وصل باشی دائم خودتو طاهر کنی میری خودتو محافظت کنی لباس یه سر بپوشیم ماسک بزنیم حواست به ویروس‌ها باشه آدمای آلوده که میان باهاشون محتاط برخورد کنیم که این ویروس به طرق مختلف چون اخلاق ویروسو می‌شناسی به عنوان دکتر اخلاق ویروس رو می‌شناسی دواشم می‌دونی الان شما به عنوان دکتر علاوه بر اخلاق و ویروس خوب رفتارشناسی ویروس هم بلدی که میاد مثلاً ویروس آنفولانزا رو معده گوارش تب نمی‌دونم فلان فلان تاثیر کرونا تفاوتش با آنفولانزا اینه اینجوری رفتارش هست سرماخوردگی همه اینا سردرد و سرگیجه و اینا دارن اما این خطرش بیشتره این رفتارشناسی ویروس توما‌ها تو پزشکا به خاطر اینکه علم ویروس شناسی رو خوندن اما اطلاعاتشونم بیشتره نسبت به ویروس‌ها چرا چون دائم سر کله می‌زنن با آدم‌های مریض تو سیستمم همینه ما دائم سر و کله می‌زنیم با افراد مریض مریضی که از لحاظ مالی مریضه مریضی که از لحاظ جنسی مریضه مریضی که با از لحاظ مثلاً اقتصادی مریضه خب هر کدوم ویروس‌های کشنده خاص خودشونو دارند خوب ما از بچگی از ۱۵ ۱۶ سالگی تو سیستم اطلاعات بسیج و فلان اینا بودیم خیلی از اون تاریخ افرادی رو می‌دیدم که خوب حواسشون نبود به خودشون یه دفعه از بطن بسیج می‌رفت معاند می‌شد از بطن مثلاً فلان جا می‌رفت چرا مثلاً یک رفیق پیدا کرد خدمت شما گفتم تو ابتدایی ما سعی کردم از همون بچگی این ابتدایی دوتا چهارت خودم یه سری جاها حل کنم یک سری از اونجاها جنسی یک سری از اونجاها مالی قانعم به چیزی که دارم دنبال یه پله ۱۰ تا پله نیستم گرچه حتی موقعیت مهیا باشه جواب سلام هر کسی نمیدم یه رفتار عادی شده برای من همه سلامی رو می‌دونم این شخصی که الان باید به من سلام کرد منظورش چیه گرچه با چهره موجه آمده خیلی وقتا چیزی که شما الان دارید به من میگید بله می‌تونم بگم شاید صدها بار موقعیت‌های مختلف گناه چه تو حوزه جنسی چه تو حوزه مالی حوزه‌های اقتصادی مختلف اخلاقی مختلف اساساً یک برای بند مهیا بود یکی از دروازه‌های مهم باز شدن چشم پرواز خصوصاً تقوای چشمی تقوای چشمی باعث میشه دروازه‌های چشمی برای آدم باز بشه که برای شما یه مدت باز شده بود و چیزهایی که چشماتونو از حرام کنترل کنید تران العجایب پیغمبر عجای و چشمتو کنترل کردی دامنتو کنترل کردی بر اساس اون چیزی که روایت یک عمر باهاش عمر کم البته عمر زیاده و اینام بحث مدح شما نیست مدح کلام اهل بیت هر آدمی یک نوع ریاضت‌هایی رو بکشه چه شرعی چه غیر شر شهری چه غیر شرعی یه سری ریاضت‌هایی رو بکشه ذات بدن انسان اینه یک باب‌ها براش باز میشه یه عده مرتاض هستند بله غیر شرعی من یه سری ارتباط با اجنه‌شون باز اجنه و شیاطینو می‌بینن ارتباط می‌گیرم چیزی که برای خیلی از شما الان اینه که دارم می‌شنوم شک دیدن شیاطین دیدن اجنه براشون خیلی سخته امکان داره تجسم مرتاض‌های هندی بعضیشون عادی عادی با اینا ارتباط دارند مصداقش خیلی تو ذهن من منتها وقتی ما اخلاق ویروس رو می‌شناسیم از ترس آلودگی و افرادی رو دیدیم که به وسیله این ویروس به هلاکت رسیدن هلاکت دنیایی دنیایی نه آخرتی خیلیاش طرف تو دنیا الان داره خوشی می‌کنه ولی فکر می‌کنه آقا جون یه کلام آخر من اول من هرچی به این مخلص حرف خداوند توی شیطان هیچ خیری نداشته هیچ خیری نیست تو شیطان مخالفت باش هر چیزی که شما را هول داد سمتش عقب بکش بدونید هیچ خیری اگر شما مثلاً فکر می‌کنی مثلاً ۵۰۰۰ تومن از راه غیر حلال دستاورد خیری تو این به نظر به والله قسم جان پنج تا بچه‌ام قسم می‌خورم اگه کوچکترین خیری تو همین دنیاست تو همین دنیاش خیره نمی‌بینی از این ۵۰۰۰ تومن تهش اینه مثلا از دماغت درش بیاره یه جوری با مریضی درش بیاره با تصادف درش بیاره پول‌های بادآورده باد می‌برم لذت دنیایی شهوانی جنسی شما به محض اینکه بزنید خیانت کنید به همسرت دنبال شخص دیگه خدا از لذت حلالت می‌زنه دیگه میلی به همسرت محروم میشی از از رزق حلالت و حاج آقا من اینو بگم بارها و بارها سر پیچ‌های خیلی حساس یعنی جایی که قشنگ میفهمیدم خدا اینجا داره منو آزمایش می‌کنه سر پیچی که من به مصیبت خودمو گرفته بودم که از لحاظ مالی جنسی اخلاقی هر چیزی تحت فشار بودم شدید داشتم می‌افتادم در در پرتگاه و خدا اونجا سخت‌ترین امتحان از من می‌گ بیشتر فشار می‌آ و اگر خودش نبود اصلاً من یک دونشو قبول نمی‌شدم خودم بود همه رو رد می‌شدم خودش کمک می‌کرد می‌پیچون و خیلی از اتفاقاتی که برای من افتاد به خاطر این پیچوندنم دقیقاً بعد از پیچوندن خیلی باب‌ها باز می‌شد بابی که هیچکس مطلع نمی‌شد جز خدا اما دقیقاً همونجا حواسم بود خود خدا حواسش خود خدا جمعش می‌کرد برام چپ کنم خیلی سخته حالا من دارم میگم ولی حریف این یک وجبی پشت گردن هیچکس نمی‌شه هزاران توجیه میاره الان خانومت مریضه الان هیچکس نمی‌تونه بهت ایرادی بگیره الان فلانه الان فلان هزار نوع توجیه برات انواع و اقسام کتب برات میاره وسط گفتم عالم دهر این یک وجبی پشت حرف بدم بزنیم چون که می‌ترسم ازش کافی باش کل کل کنی می‌ریزن سرت این موجود شما شیطونو قوی نشون نمیدی خیلی اتفاقاً آدم بسیار امیدواریم یعنی هرکس تو اوج ناامنی نه اینه اینه انقدر راحته از دستشون خلاص خیلی راحت اگه راهشون دادی بازیشون دادی تو زندگیت باید باهاشون بازی نکنی اگه بازیشون دادی تو بازی دیگه حریفشون نیستی باهاشون بازی نکنید باهاشون بازی نکنی تو بازی بازیشون ندی تو زندگیت بازشون ندی هیچ راه ورودی به سمت تو خودت میاریشون تو بازی بیرون کردن بیرون کردن به محضی که می‌خوای توبه کنی از زندگیت برم بیرون هر کاری بهت گفت متوجه میشی خلاف فشارش بیشتر میشه که اذیت بیشتر می‌کنه یه مدت مثل اینکه میگه که بدنسازی اون هفته اولش سخته بعد دیگه لذت می‌بری وقتی وزنه میزنی که شیطان متکبره چند موجود متکبر را چند بار که به حرفش نمی‌کنی چند بار که به حرفش نکنی شیطانو بهش برمی‌خوره ول تا وقتی که خودت را نفوذ یا گرا بهش بدی که تو پاشو وا کنی تو انگار مثلاً تمنا می‌کنی وگرنه وقتی تو تلگرام مثلاً تلگرام واتساپ شروع نکنم دنبال اینو بگردم که بخوام باهاش حرف بزنم با یکی حرف بزنم کسی نمیاد بگه آقا بیا با من حرف بزن که تلگرام نصب نکنم اینستاگرام نصب نکنم کسی نمیاد به زور بگه آقا بیا تو اینستاگرام با من حرف بزن من خودم بازیش میدم زمینشو خودم می‌چینم بعد رو چی رو حسابی که بستریه که با نامحرم دارم همین چت مخفیانه همین خلوت با نامحرم همین فیلترشکن همین سرک کشیدن توی سایت‌ها و کانال‌ها و پیج‌های مختلف بی موالاتی‌های اقتصادی و مراعات نکردن و کم گذاشتن از که باید انجام بدم به عهدم تنبلی‌ها و کسالت‌ها و بی‌عرضگی‌ها و بی‌برنامگیها و مثل اینکه شما بهترین غذا را برای زیتون فراهم کردی بعد میگی نیاد بوشو می‌فهمی میاد شما تن ماهی اینجا باز می‌کنی بعد توقع داری مثلاً کنار لونه زنبور نیاد بشینه اگه زمینشو فراهم نکنی اونم نمیاد سمتت وقتی بدنت بوی بد بده مگس میاد روت می‌شینه وقتی مثلاً خونتون در پنجره از این توریات نداشته باشه از هر نوع حشره میاد داخل عبدالعظیم فرمودند به شیعیان من بگو که راه برای شیطون وا نکنید شیطان علی انفسهم سبیلا خودمون باز می‌کنیم انقدر راحته راه البته نمی‌تونیم بعضی وقتا نمیشه مثلاً من پشت سادیم دیگه محل کارم شما یه سری مسیرها من خود من مثلاً بعضی وقتا مثلاً میرم سمت خیابان انقلاب سمت میدان دانشجو پارک دانشجو پارک ولیعصر اینجا قدم می‌زنم خب می‌بینم واقعاً زندگی کردن تو این فضا این بی‌حجابی‌ها این فضای اینجوری بخوای نخوای می‌ریزدت به هم بخوای نخوای داغونت می‌کنه تو دانشگاه‌ها مخصوصاً آقا جان تو همون دانشگاه میشه میگن باز تو همون جام خودت با بابشو باز می‌کنی باب فسادشو باز شما ن بخندی شما ن متلک بیندازی شما شیرین زبونی نکنی تو کلاس شما نمی‌دونم آره میگه شهید هادی شهید ابراهیم هادی یکی بهش گفت که آقا فلان دختر همسایه وقتی می‌بینتت مثلاً لباس استریت می‌زنه بیرون شلوار کردی پوشید با یه پیراهن گشاد لباس انداخت کچل گفت چرا ببین ما شهید ابراهیم هادی رو من خودم میگم من ریزه خوارشم الان یک بابی رو نشری که به اسمشون هست من دارم می‌بینم برکت اسم ایشون تاثیر اخلاقشون الگو داریم دیگه دیگه خوشتیپ‌تر از ابراهیم هادی هستی استیلش ورزشکاری فلان فلان فلان فلان فلان قد بلند خوشگل خوشتی مردونه خب چقدر راحت جمع کرد بابشو باز نکرد هزار تا چشم سمتت میاد نمی‌تونی ۱۰ تاشو کنترل کنی یازدهمی رو می‌زنی من بارها و بارها گوشیو خطو با همدیگه انداختم دور بارها بارها خلاصه میگم نجات از دست اینا خیلی راحت از چیزی است که حضرت علی بازم فکر کنم به فرمان که گناه نکردن خیلی راحت‌تر از توبه کردنه وقتی راهشو باز کرد گناهم مرتکب شدی بعد حالا می‌خوای توبه کنی مزه گناه رفته زیر زبونت شیرین و خامه رو خوردی چیزی که شیطون گناه نمی‌کرد زمینشو فراموش نمی‌کردی آدم زورش به نفسش نمی‌رسه شاید بشه به نفس خیلی نفس اگه بیدار شد این غول نفس اگر بیدار شد توسط شیطان بیچاره میکنه ببین خود آدم شیاطین دور و برشن و حالا یه غول داخلی هم داشته باشه مادیاتی غول مثل اینکه شما مثلاً کلیسای بیرونی را می‌زنید حالا نفوذی‌هایی که تو سازمانتون نفوذ وحشتناکه واقعا غوله غول بی شاخ و دمیه هیچ کاریش نمیشه کنیم خودتی خودت برای خودت خودتو باید بزنی خودتو باید بزنی اگه می‌خوای با اون بجنگی نفستو بخوای له کنی باید غرورتو له باید حب مقامو بشکنی شخصیت از آبروت بگذری تا این خرد بشه تا بخو غول اگه بیدار شد اصلاً به این زودیا نمی‌خوابی وحشی درنده واقعا غول واقعا یک حیوان وحشی درنده است نفس چیزی مونده نگفته باشه نگفته‌ها زیاده انشالله متهم قدش که گفتیم عمل کنیم حواسمون باشه حالا اگر توی سوالا چیزی باشه که من بخوام توضیح بیشتری بدم خیلی دوست دارم سوالاتو بدونم سوالاتو بفهمم سوالات جواب سوالات چیزی در بیاد اگه نگفته از همه اونایی که شنیدن یه خواهش دارم اینه که جلوی توجیه گفتم حمله شیطان از چپ و راست جایی است که تو حاله حمله از جلو میشه آینده چه به آینده است آرزوهای بلند و غیره هم لحظه به گذشتت مغرورت می‌کنه و و توضیحاتشو دادم حمل از چپ و راست توجیه نمی‌دونم شبهه هست فراموشی فراموش کنیم تو اون تایم نمی‌دونم تمسخر استحضار گرفتن جوک ساختن فلانی سنتی صنعتی مثلاً زده چی شده فلان آمپول اشتباه یه چیزی می‌سازه به تمسخر بگیری و اینها تردید شک شبه این‌ها رو دچار این‌ها نشید هرجایی حرف من حق نیست به نظرتون با عقل جور در نمیاد یا سوال می‌کنی من توضیح دارم از حاج آقا سوال کنید حاج آقا توضیح میدن یا به قول معروف با تحقیقات بیشتر به جاهای دیگه افراد دیگه هیچ وقت این نباشه که حالا با توجیه و تمسخر اینها بخواهیم سر مطالب سر خودمونو گول بمانیم چون تهش توجیه نفس آدم خودش توجیه می‌کنه که بی‌خیال بشه نسبت به نه مرد من ورزشکار بودم من قهرمان نایب قهرمان ووشو استان بودم من با اشاره رفتم من با یه ویروس کوچک رفتم مرگ یک قدم اصلا توجهی نکرد مرگ که من زن دارم دوتا بچه کوچک دارم براش مهم بودم تایم منو می‌برد فکر نکنید جوونی فکر نکنی فاصله داری گول اون حملات دشمن از جلو و عقب و چپ و راست نخورید فقط می‌خواد شما رو غافل کنه اصل هدف شیطان غفلت است شما رو غافل کن از مرگ از یاد خدا و بعدش غافل که شدی شما آدم غافل دزدی می‌کنه آدم غافل هیزی می‌کنه از مرگ از عقابش غافل که این کارو اگه اصل اون جهنمو بهش نشون بدن اگه اصل اون گناهو بهش نشون میدن هیچ وقت این کارو نمی‌کنه این غفلت رو حواستون باشه نذارید شیطان به اون ترفندهاش ذهن شما را مشغول کنه شبهه‌ای اگه تو ذهنتون اومده برای شبه رو پاسخ بدید ولی بی‌خیالی بی‌توجه نمی‌دونم کج فهمی نمی‌دونم تردید این‌ها رو بذارید کنار بیاید حلش کنید اگر سوال خیلی جدی هم تو ذهنتون است حتما سوال کنید نگذار تو ذهنتون بمونه ببخشید منو حلال کنید اگر بد صحبت کردم یکی از سوال یکی از بنده خدایی که تو سایت من الان چند دقیقه پیش خوندم گفته بود خیلی تکراری صحبت می‌کنیم وقت ما رو داره تلف میکنه ببخشید اگر صحبت تکراری بود ما را حلال کنید واقعا همچین قصدی نداشت حالا تکرار لازم داریم و اولاً که هر کسی یه بیانی داره دوست دارم تطبیق بدم و بعدشم تکرار لازم یعنی بعضی چیزا بنده همینایی که الان با هم گفتگو می‌کنیم گوش دادنش یک اثر دیگه‌ای داره تو خلوت تک و تنها ببینم یک بار کمه الان چند جلسه که منتشر شده رو گوش دادم دیگه تفریحات خانوادگی ما گوش دادن همینه تو ماشین که می‌شینیم بچه‌ها میگن شنود روشن کن رپ‌های اشتیاق و شوقی الحمدالله گوش دادن و اثرگذار بوده روشون و حالا صحبت کردیم اگر بشه آقا مجیدم موافق باشه با ایشونم بشینیم یه دور سه دقیقه در قیامت و ایشونم بگه تو گفتگو با هم و اونم چون ناگفته زیاد داره یه سری ناگفته باشم پیشو مطرح بکنه کیسه شبهات در مورد صدیقه در قیامت هم برطرف بشه چون حرف پشت و شما هم بیانت عالی بود الحمدلله به لطف خدا نفس گرم و گیرا و اثرگذار و انشالله که خدای متعال بهت توفیق بده و انشالله که خداوند سوال من و شما را از شر شیطان تکیه کلام شده بین ما و خانواده هرچی فقیه یزدی وقتی یه کسی یه اذیتی خدا لعنت کنه شیطونت چون تکیه کلامش خدا لعنت کنه با اون خدا لعنت کنه شیطونه این به هر حال اینا خیلی تذکرات خوبی شیطان اگه خودش بزاره که ما حواسمون جمع بشه و متنبه بشیم متذکر بشیم و نجات پیدا کنیم خدای متعال کمک دستگیری کنند از ما اگه من میلاد امام رضا علیه السلامه انشالله مورد حمایت و عنایت خاص امام رضا علیه السلام باشید کما اینکه تو اون خواب هم اینجور دیدید و حضرت فرمودند بچه‌های من کار کردن انشالله که امام رضا علیه السلام مار جز بچه‌ها خودشون به حساب بیارن و عرض کنم خدمتتون که انشالله عنایت امام رضا علیه السلام شامل حال ما و شما باشه و دستگیری کنند با رافتشون از هممون به دنیا و آخرتمون را آباد کند مثل همسر شما که حضرت فرمودن اینا رو براش کنار گذاشتم به هر حال همه امید ما به چشم ما به دست امام رضا علیه السلام که جز فرمود که خواب دیدم یه وقتی در حرم امام رضا علیه السلام می‌چرخم نه پی حشمت و جاه آمده از بد حادثه اینجا به پناه به فرمود فهمیدم که باید اینجا پناهنده بشم و جز امام رضا کسیو خود حضرت تو این ماه ذی‌القعده که ماه امام رضاست ایام میلاد شونه ایام زیارت مخصوصشونه جلو دست ما رو بگیرم از شر شیاطین همه ما رو نجات بدن توجهات خاص و شامل حال ما بشه ما رو متذکر کنم ما رو تزکیه کنند ما را تربیت کنند اونی که خودشون می‌خوان و مرزی خودشونه مورد رضای خودشونو که خودشونم رضای خدا هستند کامل رضای خدای متعال انشالله که از شما راضی باشند وقت گذاشتی انرژی گذاشتی چندین ساعت چندین روز دو نوبت دو سفر زحمت دادیم به شما پا شدی اومدیم و اذیت شدی رفت و آمد سختی خستگی ظهر اثر کار تو گرما خدا انشالله به شما خیر بده اجر این زحماتی که کشیدی ببینیم انشالله این باب معرفت و آگاهی و تنبه باشه که باز شد و تا قیامت برات بمونه انشالله این صوتا اثرگذار باشه و تا وقتی که این صوت‌ها هست انشالله باعث هدایت بشه انشالله که روح همسرت شاد باشه به هر حال یک رکن این قضایا ایشون بود که از دستش دادید گروه شکلا شاد باشه و هر کدوم از عزیزان که حالا ثواب این جلسه رو هم هدیه می‌کنیم گفتگو رو هم داریم همسر ایشون و هر کدوم از عزیزان که این صوت رو شنیدند پایان بخش این سری گفتگو فعلاً نقل خاطرات تمام شد احتمال اینکه دو جلسه‌ای شایدم بزنیم برای پرسش‌ها و پاسخ به سوالات این پایان مستند صوتی شنود رو ختمش می‌کنیم به روح همه رفتگان از عالم شیعه از حقوق ما از اجداد پدران و مادران و خصوصاً همسر آقا صادق عزیزمون که با ایشون اینجا با اسم آقا صادق صدا زدیم انشالله روح همسر ایشونم شاد باشه بخوانیم برای همه این عزیزان فاتحه همراه با صلوات اللهم صل علی محمد

جلسات مرتبط

محبوب ترین جلسات مستند صوتی شنود

عنوان آهنگ

عنوان آلبوم

00:00:00
/
00:00:00