عنایات ویژه اهل بیت در جنگ هشت ساله
فقط و فقط خدا پشتیبان ما بود
با همه توان با ایران مقابله کردند، اما شکست خوردند
معجزه اربعین
از نطفه روی بعضی ها حساب کردند
حفاظت شیطان از اعوان وانصارش
اهمیت احترام به سادات
اهمیت فرزند آوری شیعیان با رعایت شرایط
جنگ، جنگ نسل است
مسئولینی که پرورش یافته آمریکا هستند.
گوش خدا، به کسانی است که برای رضای او قیام کردند
اخلاق خدا، با دوستان با دشمنان
خواب آیت الله بهجت رحمه الله
دایره وسیع حرام زادگی
نقش ولایت در نورانی و پاک بودن مردم ایران
شیطان از ولایت می ترسد
وقتی توان ماندن در سیستم اطلاعاتی را نداشتم.
شیطانی که دانه دانه بچه ها را می بردند
اسلحه ای که شیاطین را می زد
همه اهل بیت در آن محفل حضور داشتند
معنای «قائم» را آنجا فهمیدم
رزق و روزی ایران به دست امام رضا
بعضی سلبریتی ها شعائر شیطان اند
شهرت، اهدایی شیطان
فعالیت شیطان برای تجربه گران نزدیک به مرگ
بسم الله الرحمن الرحیم
آقا صادق: خاطرات اونایی که با حاج قاسم بودن یا بچههای نیروهای قدس که تو منطقه بودن یا بچههایی که به عنوان مستشار توی عراق و یمن بودن، عنایات ویژهی اهل بیت رو میگن، خود جانبازان جنگ تحمیلی عراق، عنایات ویژه اهل بیت و ملائکه الهی رو میگن. تو جنگی که ما از سی و چندی کشور اسیر فقط داشتیم، توی جنگ هشت ساله دفاع مقدس؛ همه همینه آمریکا، اسرائیل، عربستان، کویت و همه کشورهای عربی و همه کشورهای اروپایی، روسیه و چین همه اومدن پشت سر عراق و بهش سلاح فروختن. آلمان هم سلاح شیمیایی فروخت به عراق. توقع داشتن که ایران سریع سقوط کنه ولی یک وجب از خاک ایران نرفت. ایرانی که تازه انقلاب کرده بود، غیر از اتصال ایران به خدا و قدرت الهی و کمک این ملائکه، هیچی نتونست ما رو کمک کنه. به آقای عبادی گفتم اینکه تا خرمشهر آزاد شد، امام خمینی گفت خرمشهر را خدا آزاد کرد، واقعا همین بود! ما بسیجیهامون، بعضیاشون، یک روز آموزش میدیدن! یه باز و بسته کردن کلاش و یک تیراندازی بهشون یاد میدادند و میگفتن برو جلوی ارتش تا دندان مسلح عراق بجنگ؛ ارتشی که تمام سلاحهای به روز دنیا رو داشت، عراق موشک بالستیک داشت عراق، اون تایم؛ ۴۰ سال پیش! چیزی که ما تازه بهش رسیدیم!! با همه توانشون نتونستن. غیر از عنایت الهی و کمک و امدادهای الهی نبود. اصلا فضای شبکه الهی، افرادی که مثل ما تو شبکهها دارن کار میکنن، تو این فضای شبکههای امنیتی، اطلاعاتی، نظامی و … دارن کار میکنن؛ مزه این که بهتون میگم رو درک کردن، که یک شبکه پنهانی هست و اونها دارن کار میکنن؛ اعوان و انصار، اونها دارن کار میکنن. مثلاً خانواده خود من یک لشکرند! ۷ نفر هستیم، میآیم خونه شما، اذان میگه، آقا چیکار کنیم؟ غذا درست کنیم، بپز و …. تا دو روز هم آثار ما، تو خونهی شما نمایانه که بچهها شکستن، ریختن. شما نگاه میکنید ۲۰ میلیون، ۲۵ میلیون لشکر مردم ایران و پاکستان و افغانستان و همه، از همه جای جهان میرن تو عراق، عراقی که هیچ زیرساختی نداره، به بهترین نحو پذیرایی میشن، همه اینها جای خواب دارن، دست و پاتو میبوسن که برید بخوابید تو خونهشون، تو موکبشون، مَبیتشون، بهترین غذا رو میخورن. نه یه روز، دو روز! مهمون برات بیاد اعصابت خورد میشه دو روز سه روز بیشتر بمونن، ولی اینا ۱۰، ۱۵ روز دست و پاتو میبوسن که بیشتر بمونی، برو برو، وقتی هم برگشتی بیا خونمون! اصلا غیر از عنایات ویژه این ملائک نیست بحث اربعین! هم بحث امنیت اینها، هم بحث مانور قدرتی که خدا با این کار نشون میده. اصلا بحث اربعین یک مبحث کاملا عجیب و غریبه!!
حاج آقا امینی خواه: اون مسئولینی که توی ایران دیدید؛ خوابها و بیخیالها کمی بیشتر بگین.
آقا صادق: اونو باید در شبکه های شیطان بگم اصلا ربطی به حکومت اسلامی ندارن اونا.
حاج آقای امینی خواه: خب درباره شبکه شیطان بگین.
آقا صادق: ببینید همونطور که حضرت صاحب اعوان و انصار دارن، نیرو دارن، سپاه دارن؛ همونجور شیطان، اعوان و انصار داره و شبکههای مختلف داره، سیکل مختلف داره. آدمهای مختلف رو پرورش میده برای مناصب مختلفی که خودش میدونه. یک بچهای رو از نطفه، حرامزاده بار میاره تا ایشون بشه مثلاً رییس جمهور آمریکا. پدرش فلانی باشه و مادرش فلانیه، اینه، اینه، اینه…. بدترین نطفهها میزنه قد همدیگه، که بشه رییس جمهور فلانجا. پستترین افراد میشن مقابل همطراز بهترین افراد.
حاج آقای امینی خواه: اینور اشقی الاشقیاست که اونور اتقی الاتقیاست!
آقا صادق: بله، دقیقا اینه، یعنی از نطفه رو اینا حساب باز کردن. توی کشور خودمون، خیلی از افراد هستن که از بچگی رو اینا کار کردن، شیطان، اینا توی شبکه شیطانن. جاهایی هستن که نباید گفت. اینا نگفتههای ماست. و اینها رو شما میدونید، مثال براتون میزنم که بیشتر باز بشه. شیطان از این نطفهها، از این افراد، از این بچههای کوچیک، محافظت میکنه تا به بلوغ برسند، به جاهای بالا برسن. پس اینها حفاظت شیطان رو دارن و وقتی کارشون تموم بشه شیطان اونها رو له میکنه.
حاج آقا امینی خواه: یعنی چی که له میکنه؟!
آقا صادق: یک زندگینامه هست از رضا قلدر، از بچگیش، میگن فلانی بین برادراش هم پستتر از همه بود. مادرش رو میزد، قلدر بود، اهانت میکرد. بعد این شد شاه ایران. رضا میر پنج! مثلاً چنگیز خان مغول از بچگی، این سر میبرید!
حاج آقا امینی خواه: یا مثل صدام.
آقا صادق: بله خود صدام، که چه جوری بدست خود شیطان داغون شد! مثل فرعون، مثل عبیدالله بن زیاد و کاری که یزید باهاش کرد.
آقا صادق: من یک کلام بهتون گفتم حاج آقا که جنگ، جنگ نسلهاست. شما نگاه میکنید میگن به سادات احترام بذارید. سید که دیدید بلندشو بایست، احترام کن و سلام کن. میگن بوسیدن دست سادات به نیت بوسیدن دست پیامبر هیچ اشکالی نداره در صورتیکه دست بوسیدن مشکل داره. نسل به نسل به نسل، خیلی مهمه حاج آقا، میگه که اتفاقا خدا هم از نطفه، به اولیاء خودش توجه داره، به همین خاطر میگن شیعیان، رو بچهدار شدنشون دقت کنن. تو ایام خاص و وقت خاص، شکل خاص، روش خاص. میگن که چرا؟ چون «شارکهم فی الاموال و الولاد».
حاج آقا امینی خواه: خدا به حضرت موسی هم میفرماید: « ثم جئت علی قدر یا موسی» همه اینارو گفتیم، من اونجا مراقبت کردم، من تو را فرستادم داخل کاخ فرعون و من مادرت رو آوردم و…
آقا صادق: شما نگاه کنید در شبکه الهی، شهدا، شهدای بعد از خودشون رو محافظت میکنن. یکی از وظیفهی این اعوان و انصار این بود که دختران یهودی، اومده بودن تو دست و بال بچههای بنیهاشم و پسران بنیهاشم، میپلکیدن که اینها بیان با اینها ارتباط بگیرن و اینها رو به زنی بگیرن، خیلی از بنیهاشم، زنهاشون یهودی شدن. مادر خیلی از افرادی که الان سردمداران مثلا اسلام هستن، مادرهاشون یهودیان. اما اون نسل پیامبر میگه از صلب و از رحم، پاکن. زیارت جامعه میگه اینا پاکن، هم از پدر و هم از مادر. میگه «ارحام المطهره و اصلاب الشامخه». پس جنگ، جنگ نسله. جنگ، جنگی هست که تو این شبکه الهی، سردمداران این شبکهی الهی و نورانی وصلن به این شبکه امام حسین و اهل بیت. چرا حالا امام حسین؟ چون اهل بیت ما، مابقی اهل بیت ما، همه از نسل امام حسینن. همه شبکهها وصل میشه به شبکه امام حسین، بعد از امام حسین، به حضرت علی و فاطمه زهرا علیهم السلام. مرقد ایشون، مضجع ایشون، مقتل ایشون، همه یکجاست. این شبکه نورانی، نفرات خودش رو انتخاب میکنه، از بچگی. شما نگاه میکنید بچه از بچگی نورانیه چهرهش. یه بچه به دنیا میاد فرق داره با برادرا و خواهراش، این یا شهیده یا نمیدونم صدیقه و فلان و فلانه، این بچه. و شیطان هم همینجوره، من یه تعدادی از این مسئولین که بعضی از پستهای حساس رو گرفتن، دیدم تهشون به چه شبکههایی وصل میشد. چهجور اصلا اومدن سرکار، با چه واسطهای. اصلا اینا پرورش یافتهی اونورن. پرورش یافتهی مکتب آمریکا و انگلستان، پرورشیافتهی مکتب شیطانن. فقط خواهش میکنم ذهنها نره به سراغ بعضی از افراد، من دارم کلی میگم. تفاوت هست بین مکتب اهل بیت و مکتب شیطان. سرشو بگیری، تهشو بگیری، وصل میشه به آمریکا. فلان مسئول، نسلش آمریکاست، بچهش آمریکاست، نوهاش آمریکاست. نمیتونه کنده بشه، داره پرورش پیدا میکنه برای مسئولیتهای بعدی. اصلا چشم برزخی نمیخواد، با همین چشم دنیایی میشه فهمید. خودش پرورش یافته اونجاست. شبکهها جدان. شما نگاه میکنی یک نفر، هر چی تو این عالم، توی حکومت اسلامی هر چی گفت، برعکس شد، انگار خدا لج کرده باهاش! مثلا گفت فلان اتفاق می افته کلا برعکس میشه، همه چی شده صددرصدا، نود و نه و نه دهم درصد، اصلا صد در صدش اتفاق افتاده، الان گفت آقا ما این سد رو انجام دادیم، کلا سد پاشید. یکی برعکس، حاج قاسم سلیمانی، سه ماه دیگه این حکومت داعش، از رو صفحهی زمین، از بین میره، سه ماه نشده پیچید، اصلا حکومتی به نام داعش دیگه وجود نداشت تو عراق. ببین خدا، گوشش به حرف شخصی هست که برای رضای خدا قیام کرده. چی میگه همون بشه. و برعکس، شیطان چی میگه؟ خدا میگه شما کید کنید من هم کید میکنم، ببینیم کید کی قویتره، شما مکر کنید، منم مکر میکنم، « والله خیر الماکرین». برید هر غلطی میخواید بکنید، تهش هر چیزی که خدا بخواد میشه. خدا میگه خیلی خب، اصلا اینا در حد من نیستن که بخوان با من در بیُفتن. فلانی برای رضای خدا بلند شده، من میخوام هر چی این گفت بشه، این شخصی که برای رضای خدا بلند شده، قیام کرده، مثل حضرت آقا! به خاطر همین میگه امر خدا در دست ایشونه. اخلاق خدا اینه که همیشه برای اینکه دشمنانش رو تحقیر کنه، میاد دشمنانش رو با کوچکترین چیزها از بین میبره، یا دوستانش رو با کوچیکترین چیزها نجات میده. مثلا میاد پادشاه حبشه رو با یه پشه از بین میبره. یا سپاه ابابیل رو با یه سری پرندهها، یه سری سنگریزهها از بین میبره. یا برعکس، میاد ارتش آمریکا رو توی طبس، با ریزگردها، طوفان شن از بین میبره. برای اینکه تحقیرشون کنه، بگه شما هیچی نیستید. حالا دوستانش رو چطور نگه میداره؟ مثلا حضرت موسی رو توی سبد، میندازه توی آب، بعد میاره توی قصر خود فرعون، اونجا، اونجوری نگهش میداره، میاد تو خود قصر فرعون، تو وسط به قول ماها میگیم مرکز تجمع دشمنانش، اونجا حفظش میکنه. میخواد بگه چیزی که من میگم هست، نه چیزی که شما میگید. ارادهی منه که تهش غالبه، پس اون انتهای همهی نتیجههای کار، آیه قرآنه که میگه: « فإن حزب الله هم الغالبون»
حاج آقا امینی خواه: آقای بهجت رحمه الله علیه گفته بود: در جوانی خوابی دیدم که سید جوانیست که هرکس روبهروی اون میایسته نابود میشه و بعد از سالها عکسی از جوانی امام خمینی بهم نشون دادن و دیدم عجب! پس ایشون اون همون سیدی هست که تو رویا بهم گفته بودن که هرکس روبهروی اون بایسته نابود میشه و همین هم شد.
آقا صادق: بله همینه، شما کافیه در جبههی خدا باشی، خدا همهی قدرتش رو در دست تو قرار میده. وعدهی الهیه، ولی برای خدا، با نیت رضای خدا، تو هر پستی میخوای وایسی، وایسا، حتما قرار نیست نظامی باشی، خدا زمین و زمان رو در اختیار تو قرار میده که حرفی که تو میزنی بشه! فقط کافیه بری زیر ظل عنایات الهی. خودتو در پرتو نور الهی قرار بدی، بگی خدا، من هیچی ندارم برای تو، هیچ کاری نکردم برای تو، فقط میخوام سربازیت رو بکنم، سربازی بچههات رو بکنم، سربازی اونایی که تو حکومت اسلامی دارن زندگی میکنن، سربازی اینها رو بکنم. بار اینها رو من بکشم، بعد ببین خدا چه جور بزرگت میکنه. خدا قدرت خودش رو میده بهت، یدالله میشی. کلام تو میشه دستور خدا، امر الهی. امر الهی یعنی دستور خدا. میگه این هر چی ایشون گفت بشه. ولی امر، اختیار مملکت دست شماست هر چی ایشون گفت بشه! بارون نیاد؟ باشه. بیاد؟ بیاد. اقتصاد، فلان، فلان، … مابقی کار دست ماست. البته همه چی هم به امر الهی نیست. امر الهی شرایط داره. عدهای باید پای کار باشن، بیان به نیت رضای خدا، که خدا به اونها عنایت کنه. این انتخاباتهایی که برگزار میشه، راهپیماییهایی که برگزار میشه، این جمعهای مردمی که تو کشور انجام میشه، اینها یک وجهش اینه که ما به خدا میگیم خدایا ما پای کار ولی توایم. خدا به این جمع ها عنایت میکنه. به اینکه مردم راضیاند به وجود ولیشون و حکومت جمهوری اسلامی ایران داره میره جلو، حرکت الهیش داره میره جلو، کسی نمیتونه جلوشو بگیره. چرا شیطان میخواد بیحجابی، فحشا، ربا، کثافتکاریهای مختلف، فلان و فلان و… رو تو مملکت ما باب کنه؟ چون اینها که باب بشه، لینک اتصال مردم به خدا قطع میشه. مردم که آلوده بشن، مالشون که آلوده بشه، بچه که کم بشه، اولاد که کم بشه، نفراتی میمونن که فقط آلودهن. این جمع که کم بشه، عنایات الهی، لینک، کات میشه، قطع میشه. بعد شیطان میمونه با همهی هِیمنهاش، با یک حکومتی که لینکش وصل نیست. بعد بزنش شتک کنه، مثلا حکومت اسلامی رو. هر کشور دیگهای بود متلاشی میکرد. روسیه تنها اومد اوکراین با این عظمت رو، یک هفتهای، دو هفتهای گرفت. خیلی از مناطق اصلیش رو گرفت، بعدشم ولش کرد، اما آمریکا، اسراییل، انگلیس، فرانسه و بقیه اومدن به جنگ ایران و یک وجب از ایران رو نتونستن بگیرن، چرا؟ چون خدا پای کاره. ۴۰ ساله ما داریم میجنگیم. چرا؟ چون مردم پای کار ولیشونن و خدا قدرت خودشو به ایشون داده، امر خودشو دست ایشون داده. میگم کافیه شیطان بیاد داخل کشور، فساد رو بیاره، ربا رو بیاره، بانکداری غیر اسلامی رو بیاره، اموال مردم رو آلوده کنه به ربا. همین وامهای آنچنانی که چند درصد بهره میگیرن، مردم عادت میکنن به حرام خواری. حرامخواری میشه لقمه حرام، لقمه حرام میشه نطفه حرام، نطفه حرام میشه حرامزادگی. شما اگه از یه پول حرامی غذا بخوری، غذا بشه نطفه، نطفه بشه بچه، خیری توی اون بچه هست؟! چیزی که گفتم جنگ نسلهاست اینه حاجآقا. میگن وقتی میخوای بچهدار بشی ۴۰ روز روزه بگیر. روزه بگیر، افطار از پولی که خمسش رو دادی، فلان و فلان و فلان…. طهارت، طهارت رمز اتصاله.
حاج آقا امینی خواه: میگن خیلی از کسانی که در اروپا رفتن به داعش، اینا افرادی بودن که پدرانشان مشخص نبوده.
آقا صادق: چرا ما همچین روایتی داریم که دشمن اهل بیت نمیشه جز حرامزاده؟ این حدیث خیلی دقیقیه. حرامزادگی با زنازادگی فرق میکنه. حرامزادگی یک معنی کلی و بازی هست. وقتی میگیم فلانی حرامزاده هست، فرق میکنه بگیم فلانی زنازادهست. زنازاده یه چیز دیگهست. حرامزاده محصول یک کار حرام هست.
حاج آقا امینی خواه: مثلا ممکنه بچه پدر و مادر خودش باشه ولی در ایام حرام، نطفش بسته شده باشه.
آقا صادق: بله، والسلام.
آقا صادق: اینه که به قول معروف تفاوت دارن، ولی تهش میشه اون. حب اهل بیت رو هر کاری کنی، تو دل این نمیره و نور تو دلش نمیاد، اتصال، لینک برقرار نمیشه. وقتی هم برقرار نشه، ایشون میشه مسئول یه شرکتی که همه زیر دستانش رو اینجوری بار میاره. دیگه براش مهم نیست ربا بخوره، حرام بخوره، دزدی کنه و ارتشا کنه و… و همه زیر دستانش رو اینجوری بار میاره. حاج آقا هیچ جای جهان، نورانیتر از ایران نیست. کربلا، شهر کربلا، نجف، شهر نجف و این قبور متبرکه رو بذارید کنار، هیچ جایی، نورانیتر از ایران نیست، به واسطهی ولایت و حب امیرالمومنین. من سال ۹۳ چشمم باز بود، گفتم همون تایم رفتیم اربعین و برگشتیم. حالا رفتیم کربلا و برگشتیم. هنوز شمههایی برای من باز بود. هی به مرورگرفتن از من اینو. چشمم باز بود. حس میکردم. حسش منتقل میشد بهم. از یک منطقهای که وارد منطقهای میشدیم، اون منطقه، اهل سنتی بودن که معاند بودن با نظام. من میدیدم که توی مثلا عراق، مثلا خب از سمت بغداد رفتیم، به محض اینکه از بغداد خارج شدیم رفتیم سمت کربلا، حال و هوا عوض شد. مثل اینکه لقمهها و گندم و نونی که میرفت سمت کربلا و نجف که رزق زائران بشه، انتخاب شده بود. مثل اینکه قطره بارانی که بر سر زائران میبارید (چون ما اون زمان تو زمستون بود رفتیم) به خودش مباهات میکرد در مقابل قطرات بارانی که در بلاد کفر میبارید. همه چی، هر چیزی که در اختیار شیعیان قرار میگرفت و توی ولایت امیرالمومنین قرار میگرفت به خودش میبالید و افتخار میکرد که من رزق شخصی شدم که ولایت امیرالمومنین رو در دل داره، لااقل عناد نداره. و وارد ایران که شدم دیدم اصلا فضایی نورانیتر از ایران نداریم. مردمی پاکتر و بهتر از ایرانیها، نداریم. من نمیتونم بگم بقیه بدن، نه! تو بحث حب امیرالمومنین، نورانیتشون رو میگم. چرا؟ چون ولایت پذیرن. ولایت پذیرن! بحث ناسیونالیستی نیست ها!
حاج آقا امینی خواه: امام زمان فرمودن شیعتستان در مورد ایران!
آقا صادق: اصلا نه! ولایت پذیرن! شما ۴ تا ایرانی میگن نماز بخونید تو مسیر اربعین، میبینی ۴ تا ایرانی یکی وامیسته امام جماعت و بقیه پشت سرش. در صورتیکه بقیه با هم نمیسازن. فُرادا میخونن.
حاج آقا امینی خواه: توی حرمهای خیلی جاها، دو تا نماز جماعت کنار هم میخونن..
آقا صادق: چرا؟ چونکه ولایت یعنی اینکه آقا یک نفر بشه ولی.
حاج آقا امینی خواه: اطاعته، تسلیم بشن.
آقا صادق: زیر یک پرچم جمع بشن. چرا تو عراق من نتونستم کمک کنم؟ چون ده تا فرقه خاص، هر کسی سنگ خودشو به سینه میزد. اگر همشون میومدن زیر پرچم اون سیدی که دو زانو نشسته بود، تازه میفهمیدن چه قدرتی میگیره عراق، وضعیت عراق اینجوری نبود الان. که هر کسی سنگ خودشو به سینه بزنه. داعش؟! داعش غلط میکرد پا بگیره. ولایت و ولی امر، اینها کلمات بسیار کلیدی هستن حاج آقا، خیلی کلیدیه! اصلا خدا به واسطه اینها عنایت ویژه به ایران داره. اینه که بچه شیعه میگن، آقای پناهیان سه چهار سال پیش یک سخنرانی داشتن که سخنرانی خیلی قشنگی بود. بحث اینکه امام زمان سرباز میخواد، تسلیم میخواد، گفت که یکی از روایات خوندم که خیلی روایت تلخیه، که وقتی امام زمان قیام میکنند توی عراق، یکدفعه میکشن زیر میز، سربازای امام زمان، که آقا چقدر میکُشی؟ چه خبره؟ چیکار داری میکنی؟ به امام زمان میتوپن، ما دیگه اطاعت نمیکنیم. میگه امام زمان بیعت رو برمیداره، براشون جلسه میذاره، توجیه میذاره، دوباره بیعت میکنه. یعنی تبعیت رو میذارن کنار! امان زمان سرباز میخواد! اینکه ایرانیها، تظاهراتی که در ایران پا میگیره در حمایت از همدیگه، نگاه میکنی مثلا بم زلزله میاد، یه دفعه تمام ایران میره کمک بم. خوزستان، خرمشهرش درگیر میشه، از سیستان و بلوچستان و خراسان و سرخس و قوچان و… هر جا میری میبینی پرچم شهید هست. همه میرن اونجا میجنگن. ولی به فلانی میگفتن تو جنگ عراق… اینو خودم شاهد بودم…
حاج آقا امینی خواه: اینو با بدن دنیایی دیدین؟
آقا صادق: نه، اینو تو جنگ شاهد بودم.که یک منطقهای تو عراق، بهش میگفتن آقا سرباز داری بیار، سامرا رو داره میگیره. داعش اومده سامرا رو بگیره! میگفت نه من وظیفهام اینجا کاظمینه. بغداد؟ سامراء؟ امامت مگه نیست؟ نه! من کربلا رو دارم. سرباز بفرست بابا، این امامه، اونم امامه. نه، اون فلانی بفرست بره نیرو بگیره. از شیعیان خود عراق ها! اگر حشدالشعبی تشکیل نمیشد من نمیدونم… حشدالشعبی معنی ولایته. حشدالشعبی به دستور ولایت آقای سیستانی اومد سرکار. دستور تشکیل حشدالشعبی رو داد. حشدالشعبی که تشکیل شد داعش رو کردن بیرون. وگرنه این نیروهای چند هزار چند هزار تا، پشت سر اینا بودن، بودن. اینا که حشدالشعبی نبودن که! حشدالشعبی یعنی ولایت، بسیج مردمی. همه، از همه قشر، از همه قوم، اومدن زیر نظر یک فرمانده، که آقا داعش باید خارج بشه، چشم. از کربلا، نجف بلند شید برید سوریه بجنگید اصلا، اونها میرفتن سوریه میجنگیدن. ایران این رو داره، ولایت رو داره، ولایتی که گوشش به امام زمانه. و ولایت امام زمان مرز نمیشناسه. آمریکا از این ولایت میترسه. شیطان از این ولایت میترسه وگرنه سلاح بگیر دستت، اصلا سلاحش رو خودش میاره بهت میده طالبان. سلاحش رو میذاره برات میره. القاعده، عربستان، مگه مسلمان نیست؟ خودش میاد قرار چند میلیاردی سلاح باهات میبنده. اونا نماز نمیخونن؟ چرا! چی چی خادمین شریفین مگه نیستن؟ حرمین شریفین.
حاج آقا امینی خواه: شما تو اون واقعه، اون شخصی که به شما میفرمود ببین یا ملائکه رو به شما سپرد، یا از این قبیل، کی متوجه شدین که کیه ایشون؟
آقا صادق: من اینها و فضای کاری خودم رو اینقدر پر از فتنه میدیدم و میترسیدم، از این فسادی که پیرامون سیستمهای امنیتی هست، سیستمهای اطلاعاتی، که باید مقابله کنم با این مفاسد اخلاقی، اقتصادی، اجتماعی. حالا اخلاقی که اصلا هیچی، ما زیاد تو فکرش نیستیم. اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، نمیدونم هر چی که شما فکر کنی که همه اینا توی مجموعهها هر تهدیدی باشه یک میز مقابله با اون تهدید توی سیستم امنیتی هست دیگه. خب هر کدوم از این تهدیدها یک مفسدههایی هم داره برای ماها، مخصوصا ناجا، واجا، که خب نگاه میکنی طرف رو میگیری پیشنهاد رشوه میده. طرف رو میگیری، خودش رو ول میکنه. طرف رو میگیری هزار نوع وسوسه پشتش هست. گفتم آقا، من توان موندن، ظرفیت موندن توی سیستم اطلاعاتی رو ندارم. خیلی دل بزرگی میخواد. خیلی قلب وسیعی میخواد سربازی تو اون حوزه. یه موقع تو میری نظامی میشی جنگه، طرف رو به روت مرده، میزنی، میزنی، میخوری، تهش هم شهادته. تو سیستم اطلاعاتی میزنی، خوردنش میشه فساد اخلاقی، خوردی میشی جاسوس، خوردی میشی معاند. تهش اینه دیگه، یعنی توپی که از سمت اونا شلیک میشه سمت تو، نتیجه اون شهادت نیست، پشتش اینجور مفاسده! مگر اینکه شخص امام زمان هواتو داشته باشه، شهدا هواتو داشته باشن، خود خدا هواتو داشته باشه. پناه ببری به خدا. اینقدر وصل باشی که خراب نشی. خب من ظرفیت رو تو خودم نمیدیدم، شروع کردم گفتم آقا من میخوام برم. من دیگه توانش رو ندارم، و اصلا دیگه انقد ترسیده بودم از بحث حق الناس و فلان و فلان و مفسدهها و اینها که گفتم من باید برم. هر بار که استعفا دادم، استعفای منو، حاج آقا، مسئول بالاسرمون قبول نکرد. رفتم خونه. گفتم میرم خونه میشینم. در رو رو خودم بستم. هرچی خانمم گفت برو سرکار، گفتم خانم، من دیگه سرکار نمیرم. (خانمم گفت) چیکار میخوای بکنی؟ گفتم حالا بذار بیام بیرون، بعدا یه فکری به حالش میکنم. هرکاری غیر از این، چون خیلی خطرناکه. من نمیتونم تحمل کنم اون فضای اونجا رو. شبش خواب دیدم، اونایی که خواب دیدم میگم خوابه، اونایی که رویا بوده میگم رویاست. اونایی که تو بیداری دیدم، میگم بیداری. اونایی که تو کما بوده میگم کما، فرق داره اینها. این خواب بود. حالا این هدیهی من به همه سربازان گمنام امام زمان. خواب دیدم یک کوهی رو دارم میرم بالا، و یه کوه خیلی پر پیچ و خم و پر از سنگلاخ و پر از حالا چه؟! سخت بود. یک بچهای هم دستم بود که نمیدونم این بچه تفسیرش چیه؟ تعبیرش چیه؟ نمیدونم. این بچه دستم بود. نوزاد بود. و دیدم پشت سر من همکارامن، همهی دوستانی که تو مجموعه ما هستن، همه پشت سرمن، دارن میان بالا، یه تعدادی هم جلوی من بودن، رفته بودن بالا و من پشت سر اونا داشتم میرفتم بالا.. و همینجور که داشتم میرفتم بالا، دیدم عه تعداد خیلی زیادی از بچه ها، همینجوری دارن پشت سر ما، میان بالا، از تو دامنهی کوه دارن میان بالا، و داریم به سمت قله میریم. و من صدای فریاد و شیون شنیدم. نگاه کردم دیدم پایین، یکسری موجودات سیاه، خیلی بزرگ و پنج شش برابر انسان، از ته صف و از ته ستون، دونه دونه بچهها رو میگرفتن، پس خِرِشون، پس گردنشون رو میگرفتن، میکشیدن میبردن رو زمین. ما بهش میگیم خِرکش، خِرکش میکردن میبردن.
حاج آقا امینی خواه: اینها شیاطین بودند؟
آقا صادق: بله شیاطین بودن.
حاج آقا امینی خواه: اینا همون بودن که شما در اون فیلمی که فرستادی گفتی شبیه خوابی که مختار دیده بود. همون شکلی بودن؟
آقا صادق: بله دقیقا همون شکلی بودن و خیلی وحشتناکتر. اینا دونه دونه بچهها رو میگرفتن میبردن و من میدیدم که از قلهی کوه، یک سنگری بود، تو قلهی کوه، یه سنگر پارچهای بود، مثلا گونیهای پارچهای بود و بینش یک پنجرهای داشت. از تو اون پنجره دیدم یک سر اسلحه بیرونه و داره اون موجودات سیاه رو میزنه و هر دفعه که یکی از بچههای ما رو میبردن، از اون بالا شلیک میکردن و اون موجود سیاه رو میزدن و اون بنده خدا، دوباره آزاد میشد میاومد تو ستون. و همینجوری ما به سمت مسیرمون از وحشت پشت سرمون و اشتیاقی که سریع برسیم به او سنگره، داشتیم سریع میرفتیم. من بچه رو میدادم به نفر قبلی، از صخره میرفتم پایین و بچه رو میگرفتم، دوباره میرفتم جلوتر تا به بدبختی رسیدیم به اون سنگر. وارد سنگر که شدم دیدم شهید همت لب پنجره نشسته و همون اسلحه دست شهید همته و داره شیاطین رو میزنه. تا دید من اومدم تو، یه نگاهی کرد بهم، گفت آفرین! خیلی خوب اومدی. خیلی خوب شد اومدین. دمتون گرم. خیلی هواتونو داشتیم. برید داخل. رفتم داخل، دیدم عه شهید باکری، شهید زینالدین و بقیه به ترتیب نشستن کنار دیوارای سنگر و هر کدوم یه تعداد فشنگ دارن و میان شیاطین رو میزنن به نوبت. شهید باکری بهم اشاره کردن گفتن که برو داخل منتظرتن. گفتم کدوم داخل؟ در آهنی ته سنگر بود. در آهنی رو بهم نشون دادن. در رو باز کردن گفتن برید داخل، منتظرتونن و من نمیدونستم کی منتظره، چی منتظره. رفتم داخل، دیدم تو یک محفلیام، محفل بزرگ. بالای محفل مثل سالن کنفرانس بود. ولی عقبش محفل مانند بود، جلوش سالن کنفرانس بود. دیدم بالای محفل، اون عقب، حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم نشستن، کنار دستشون حضرت علی علیهالسلام، کنار دستشون حضرت زهرا سلام الله علیها (سمت چپ حضرت رسول). و دور تا دورشون همهی اهل بیت، دونه دونه نشستن و اون کنار محفل یه عده ایستادن، بعد دقت کردم دیدم که حضرت صاحب هستن، حضرت ولی امر ایستادن و تعداد خیلی زیادی از افراد دورشونن، همون افرادی بودن که پشت سر من، با من حرف میزدن. من یادم اومد ایشون رو دیدم. همون، تو ماجرای ملائک الهی، ایشون همون حضرت صاحب بودن.
حاج آقا امینی خواه: اینجا فهمیدید ایشون امام زمانن؟
آقا صادق: تازه اینجا فهمیدم شخصی که با من صحبت میکردن، حضرت صاحب بودن.
حاج آقا امینی خواه: چطور شد اونجا که دیدید حضرت رو نشناختید اینجا که دیدید شناختید؟
آقا صادق: نشناختم، نه میشناختم، نه میتونستم بفهمم که کیه! بخاطر همین توی ماجرای اولی که میگم، هیچوقت نمیگم ایشون کی بود. بعد تازه تو خواب فهمیدم. چون خواب برای من حجت نیست ولی اونجا برای من حجته. چون اصلا اونجا خواب نبود.
حاج آقا امینی خواه: البته این رویا که میفرمایید، با توضیحاتی که بعدش میدید مشخصه که رویای صادقهست، و توصیفاتی که حالا نسبت به اون مجلس و اهل بیت و اینها دارید. ولی میشه اینجور فهمید که اینجا امام زمان اراده کردن که خودشون رو به شما بشناسونن.
آقا صادق: بله
حاج آقا امینی خواه: اونجا اراده کردن که نشناسی. و اینجا اراده کردن تا شما فقط بفهمی ساز و کار نصرت الهی به چه نحوه.
آقا صادق: من دیدم که ایشون ایستاده و معنی قائم رو اونجا فهمیدم که بقیه همه نشسته بودن و ایشون ایستاده بودن و همه اعوان و انصار که پشت سرشون بودن از ملائک، از شهدا، از دوستانشون و از حتی اجنه، دورتا دور ایشون بودن و محافظت میکردن از ایشون. و پشت سرشون بودن. و خیلی مودب همه ایستاده بودن پشت سر ایشون. و من سریع، دونه دونه رد شدم از جلو اهل بیت، رفتم جلو، مثل اینکه جای ما اون جلوی سالن کنفرانس بود. رفتم جلوی جلو، دیدم تو ردیف اول، بالای سن، یکی از دوستانم که خدا انشاالله هرجا هست موفق باشه، خدا بهش توفیقات الهی بده، داره یک کیسی رو توضیح میده، کیس بی بی سی. ما اون موقع یه کیسی رو زدیم به نام کیس چشم روباه، که خیلی سرو صدا داد، داد ِخیلیها در اومد. بعد دیدم تو ردیف اول، امام رضا نشستن و ماها پشت سر امام رضا و کنار دست امام رضا نشسته بودیم و هرکس وارد میشد تو اون جمع، از سربازهای امام رضا بودن و ماها جزو سربازهای امام رضا بودیم. اون شخصی که داشت پرزنت میکرد کیس رو، امام رضا تفسیر میکرد، تایید میکردن برای خود اهل بیت، برای مابقی اهل بیت. و بعد میگفتن که آفرین اینها رو بزنید، اینها دشمنند، اینها دشمنانند، اینها رو بزنید. بعد تاکید میکردن میگفتن که اسراییل رو بزنید، آمریکا رو بزنید، انگلیس رو بزنید. همینطورکه اشاره میکردن، تعریف میکردن، من دیدم یک شادمانی زائدالوصف….
حاج آقا امینی خواه: فرح و یک سرور و…
آقا صادق: یک فرح و سرور خاصی تو چهره امام رضا بود و خیلی خوشحال بودن ما این کیس رو زدیم. خیلی خوشحال بودن. بعد برمیگشتن به پیامبر توضیح میدادن، میگفتن که اینها رو بچههای من زدن. و این کلمهی بچههای من، و اینکه ما سربازان ایشون بودیم، مثل اینکه دنیا رو به من دادن. مثل اینکه همهی غمهای عالم از دلم رفت. هر چی بود، شُست برد. و مثل اینکه همهی ماها و بچههایی که تو اون مجموعه بودیم، همهی ماها تو حوزهی امنیت، سربازان و بچههای امام رضا بودیم و امام رضا اشاره میکردن به حضرت رسول، میگفتن بچههای من دیدید چی زدن؟ با حالت مباهات کردن. بچههای من زدن. و من این حالت رو دیدم، گفتم همه زندگیم فدای یک لبخند امام رضا، که امام رضا به من بگه بچههای من، بچهی من اینکار رو کرده.
حاج آقا امینی خواه: «هرچند امین، بسته دنیا نیم اما، دلبسته یاران خراسانی خویشم»
آقا صادق: و تازه فهمیدم، هر چه داریم ما ایرانیها، ماها سربازان امام رضاییم. هر چه رزق و روزیه، تو بستهی ایشونه. از طریق ایشون، لینک ایشون به ما وصل میشه. ما لینک نورانی هستیم که از طریق امام رضا به کربلا وصل میشیم. رزق ما دست امام رضاست.
حاج آقا امینی خواه: این بانکها که شعبه میزنند، شعبه سیدالشهدا، فلان، ما شعبه امام رضاییم.
آقا صادق: ما شعبه امام رضاییم. قربون امام رضا. اینکه دشمنها الان برای امام رضا فیلم میسازن که امام رضا رو بزنن، امام رضا رو توهین کنن، بی دلیل نیست. شیطان میدونه چه غلطی داره میکنه. میفهمن کجا رو بزنن. اونا خیلی هوشیارن. دیکته شدهی شیطان رو عمل میکنن. سلبریتیها گفتم، بعضیهاشون لبه تیغ شیطانن تو کشور. واقعا اینجوریه! شیطان برای خودش، برای جوونهای ما الگوسازی کرده.
حاج آقا امینی خواه: شعائر شیطانن خیلیاشون.
آقا صادق: شما سلبریتیای نمیبینی که زیر هجمهی شدید شیاطین نباشه. تا مثلا یکی مثل الهام چرخنده میاد باحجاب میشه میترکوننش. از همه طرف مسخره میکنن، به استهزاش میکشن، خرابش میکنن، چرا؟ چونکه یکی از سلبریتیها مذهبی شده. اصلا سلبریتیها سربازان شیطان میشن. اصلا شهرت حاج آقا، یکی از اهداییهای شیطانه. شهرت! اینکه همه توجهها سمتت جلب بشه. و گمنامی چیزی هست که مقابلشه.
حاج آقا امینی خواه: پس من اهدایی شیطان دارم و شما نداری!
آقا صادق: خیلی حاج آقا، شما باید خیلی حواستون باشه. چون این یک تهدیده حاج آقا. اینکه من به آقای عمادی و به شما گفتم که اخیرا آقای موزون یه صوتی رو پخش کرد دیشب، کلیپی رو پخش کرد لایوی رو پخش کرد دیشب، خیلی تن من لرزید. گفتم که شیطان راه افتاد. افتادن دنبال تجربهگران نزدیک به مرگ، که آقای موزون دعوت کرده برنامه، دنبال این هستن که از اینها اعتراف بگیرن که پول گرفتن و اومدن برنامهی آقای موزون و چیزایی که گفتن چرت و پرته. اومدن اعتقاد مردم رو بزنن نسبت به غیب. شما باید خیلی حواست جمع باشه، اگر شما رو بزنن، چندین هزار نفر پشت سر شما رو میزنن. هِدشات زده شیطان. هد جریان رو زده. وقتی که شما رو بزنه، دیگه زیر مجموعهی شما کلا میریزه. دیگه کسی نمیتونه جمع کنه کار رو. اگه آقای موزون رو بزنن هدشات کرده شیطان. هِد جریان تجربیات نزدیک به مرگ زده شده به هر طریقی. از طریق مالی میان سراغت، از طریق فساد اخلاقی میان سراغتون. از طرق مختلف، شیطان میگرده تو زندگی شما، چه باگی داری، از اون باگه میاد سراغت. آقای موزون هم همینجور، آقای عمادی هم همینجور، و…و…و… هر کدوم ما، و اگر شما هِدا رو بزنن، دیگه هیچی، خلاصی دیگه! خیلی باید حواستون باشه. البته شهدا هواتون رو دارن. اهل بیت هواتون رو دارن، خیلی زندگیهاتون مورد عنایات ویژهی اهل بیته. ولی خودتون خیلی باید بیش از حد حواستون باشه… از هر کسی پول نگیرید. از هر کسی نمیدونم، نذر قبول نکنید. خیلی به سلام علیکتونم باید حواستون باشه. ما تو سیکل اطلاعاتی هستیم میدونیم شیطان از چه راههایی وارد میشه. دشمن از چه راههایی وارد میشه. ما خیلی از افرادمون که میبینیم جذب شده، فلان شده، وصل شده به سیستم دشمن، طرف گشته، سرویس گشته دیده مثلا فلان مسئول ما مشکل مالی داره، رفته سراغش، براش حل کرده مشکلش رو، بعد جلب همکاریش کرده. بخاطر همین میگم مسئولا، کسی که مسئوله در نظام جمهوری اسلامی، اول باید خودشناسی، تهذیب داشته باشه. تهذیب اگه نداشته باشه بیچاره میکنه، نظام رو بیچاره میکنه. طرف میره دنبال دنیا پرستی، میره دنبال مال دنیا. اصلا هدفش میشه اون. و راهش اینه «و شارکهم فی الاموال و الاولاد». میاد شریکت میشه. میاد بهت پیشنهاد میده. شارکهم فی الاموال. جواب سلام هر کسی رو ندید. خیلی از سلامها از روی طمعه. ما همهمون همینجوری باید حواسمون جمع باشه. دیگه حالا بیا درستش کن. گفتم یک هشتم شبههای که ایجاد شده رو، میشه جمع کرد.
پایان قسمت ۱۴ فصل اول ….
در حال بارگذاری نظرات...