* علامه طباطبایی؛ اساس و ستون های جامعه اسلامی بر اطاعت، ائتلاف واقعی و مسئولیتپذیری نسبت به یکدیگر است.[03:02]
* از نگاه قرآن “تکذیب دین” یعنی؛ بیاعتنایی به یتیم و مسکین و بیدردی نسبت به رنج دیگران، نه الزاما فحاشی به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله [07:50]
* سهل انگاری در گذشت، حیا، غیرت، حجاب و عدالت، از یکسو و پایبندی صِرف به مهریه از سویی! یعنی دینداری ناقص و تکذیب عملی دین![16:40]
* انقضای کارت اعتباری ادیان، به معنای الزام به تمدید شریعت با نسخه جدید است. سرپیچی از این سازوکار یعنی ارتداد![19:50]
* نقد عملکرد حکومت سعودی، و واکنش برخی مذهبیون به ظلمهای موجود در غزه و یمن ، بعنوان مصداق تکذیب دین.[24:40]
* نمازهای با شکوه در مسجدالحرام، در عین تناقض میان ظاهر عبادت و باطن اعمال، مصداق آیه" عن صلاتهم ساهون" و " یمنعون الماعون".[37:45]
* دغدغهمندی شهید رئیسی، تجسم آیهی "أعطی و اتقی"، و مؤید اینکه جامعه دینی با دلسوزی واقعی ساخته میشود، نه با ریا و شعار.[42:02]
‼ توجه: متن زير توسط هوش مصنوعي تايپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الان الی قیام یوم الدین. رب اشرح لی صدری و یسر لی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی.
تبریک عرض میکنم حلول ماه ذیالحجه را و شب پر میمنت ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا سلام الله علیهما در این شب مبارک که این دو دریا به هم رسیدند: «مرج البحرین یلتقیان»؛ انشاءالله که ما هم در دریای معرفت و توحید مستغرق بشویم، و انشاءالله بر سفینه اهل بیت، کشتی اهل بیت سوار باشیم در بحر خروشان و مواج دنیا و فتنههای دنیا. انشاءالله از برکات این ده شب ماه ذیالحجه بهطور خاص که خدای متعال به این ده شب قسم خورده است: «والفجر و لیال عشر و الشفع و الوتر»، از این ده شب ویژه که امشب شب اولش است، انشاءالله بهرهمند بشویم تا شب عید قربان انشاءالله. و بعد از آن هم دهه بعدی که دهه ولایت و ایام سعید غدیر است، انشاءالله از برکات آن عید هم بهرهمند بشویم، و انشاءالله خدای متعال، سرمست باده غدیر کند. از خم غدیر، انشاءالله همه مسلمانان مست باشیم.
بحثمان در مورد آیات سوره مبارکه نساء است. اشارهای شد به نکاتی که مرحوم علامه فرموده بودند. علامه میفرمایند: «فجمیع هذه الآیات موجهة للمؤمنین للجهاد فی سبیل الله.» همه این آیات دارد مؤمنین را آماده میکند برای جهاد در راه خدا. مجموعه این آیات این را میخواهد بگوید و «منظمه لنظام امورهم فی داخلهم» و میخواهد امور داخلی اینها را تنظیم بکند، نظم بدهد، این آیات در مقام این هستند. ممکن است لابهلا هم یک آیه یا دو آیه جمله معترضه باشد که به هر حال مرتبط است، ولی حالا یکم از سیاق ممکن است به حسب ظاهر خارج باشد.
آیه اولی که شروع میکنند همین آیه است: «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم.» جملۀ کلیدی را علامه در تفسیر این آیه میفرماید ـ حیفم میآید المیزان خوانده نشود، نکاتش گفته نشود ـ میفرماید که در آیات قبل خدای متعال داشت همه را تشویق میکرد تا اینکه یگانه پرست باشند، فقط خدا را بپرستند و داشت تشویق میکرد به اینکه همه بین خودشان در طبقات مؤمنین احسان داشته باشند و مذمت میکرد هر کسی را که این راه را نمیرفت و بد میدانست یا مانعش میشد. حالا بعد از آن نکاتی که آنجا فرموده، در این آیه میفرماید که برمیگردد به همان اصل مقصود با یک زبان دیگری و متفرع میشود بر این یک سری فروع دیگری که با اینها تعبیر این است: «بها یستحکم اساس المجتمع الاسلامی»، پایههای جامعه اسلامی با این حرفها سفت میشود، ستونهای خیمه، ستونهای این سازه اینهاست. اینها اگر نبود، جامعه اسلامی نیست، مملکت اسلامی نیست. «و هو تحریض و تحریک فی أخذهم بالائتلاف و الاتفاق»، آن هم چیست آقا؟ تشویق دارد میکند همه را به اینکه دارد ترغیب میکند، همه را تشویق میکند به اینکه ائتلاف داشته باشند، نه از این ائتلافهای شب انتخاباتی، ائتلاف فلان، ائتلاف آبادگران، ائتلاف سازشگران، ائتلاف چیچیگرا! ائتلاف یعنی الفت، با هم بجوشند، به درد هم بخورند، به کار هم بیایند، همدیگر را درک بکنند؛ موقع نیاز، موقع مشکل، کمککار، همراه باشند.
چقدر جامعه ما این شکلی است؟ از یک طرف بین طبقات مردم با همدیگر، از یک طرف بین مسئولین با مردم. خودمان چقدر هوای همدیگر را داریم؟ تو بیمارستانها، آن کادر درمان چقدر هوای آن بیمار و خانواده آن بیمار را دارند؟ خود مردم با همدیگر مثلاً فضای بیمارستان، توی بیمه، توی فروش ماشین، توی اجاره خانه، صاحبخانه چقدر هوای مستأجر را دارد؟ مستأجر چقدر هوای صاحبخانه را دارد؟ چقدر الفت و رفاقت و همدلی و همدردی؟ اینکه بچه مریض دارد چقدر این درد سهمش مال من است؟ آنکه مشکل اقتصادی دارد چقدر دیگران این را مشکل خودشان میدانند؟ الان مشکلات داریم بله، ولی این دین آمده با ما این شکلی رفتار کند و این رفتار را در ما ایجاد کند که بفهمیم نسبت به همدیگر مسئولیت داریم.
این سوره سوره عجیبی است، سوره مبارکه ماعون. آدم واقعاً شرمنده میشود وقتی این سوره را میخواند: «أرأیت الذی یکذب بالدین؟» دیدی طرف دین را تکذیب میکند؟ دین را تکذیب میکند. مکذبینی که در سوره مبارکه مرسلات اینگونه راهبهراه بدشان را میگوید و در سراسر قرآن در مورد مکذبین بد میگوید و میگوید «من پدر اینها را درمیآورم». مکذبین ضالینی که در سوره مبارکه واقعه میگوید کنار اهل جهنم میداند، اصحاب شمال میداند. اینجا دارد معرفیشان میکند: «دین را تکذیب میکند.» چه کار میکند مگر؟ «یدع الیتیم.»
بابا! من دلم حری ریخت، فکر کردم طرف قرآن آتش زده، مسجد خراب کرده. میگوید: «به یتیم کار ندارد.» نمیزند تو پس کله یتیم، نه، مال یتیم «یدع» به معنای رها کردن است، بیاعتنایی، کاری به کارش ندارد. فکر کردم چی میخواهی بگویی؟ «یدع الیتیم»، که ما تازه جز مراتب عالی مؤمنین میدانیم، مال یتیم را نمیخورد، کار به کار یتیم ندارد؛ دیگر به هر حال آدم خوبی است، آزارش به کسی نمیرسد، کار به کار یتیم هم ندارد، کار به کار بقیه هم ندارد. همچین گفتی فکر کردم چی میخواهی بگویی! «فذالک الذی یدع الیتیم * و لا یحض علی طعام المسکین.» میخواهم ده دقیقه تنفس بدهم توی این دو آیه فکر کنیم.
خیلی کمردرد میشود واقعاً، آدم گریه میکند. «ولا یحض علی طعام المسکین.» آنطرف محل نمیگذارد به یتیم، این دین را تکذیب کرده، نه دینش ضعیف است، نه ایمانش ضعیف است، اصلاً دین را تکذیب. مگر به چیست تکذیب؟ تکذیب یعنی نسبت کذب دادن. یعنی چه نسبت کذب دادم؟ یعنی یک گزاره را صادق نمیدانم، یک گزاره را کاذب میدانم. مثلاً دو دو تا پنج تا را هر که بگوید، من میگویم این واقعیت ندارد، نمیتواند درست باشد. آدمی که میگوید دو دو تا پنج تا، تکذیبش میکند. یک وقت میایستم با استدلال تکذیب میکنم، تو رویش میگویم، فریاد میزنم. اینها همهاش نشانههای چیست؟ تکذیب. حالا لازم نیست بایستی روبهرویش فحشش بدهی، سنگش بزنی، تو آتشش بیندازی، مثل ابراهیم سنگسارش بکنید، از کشور بیرونش کنید، اعدام بکنید. نه، اصلاً لازم نیست فحشش بدهی، لازم نیست بهش بگویی ساحر، قرآنش را آتش بزنی، بچههایش را بکشید. این یعنی کفر، این یعنی تکذیب. اگر صادق میدانستی راه میافتادی دیگر، تصدیق میکردی.
سوره مبارکه لیل همین را دارد میگوید دیگر: «و اما من أعطی و اتقی * و صدق بالحسنی.» از کجا معلوم میشود تصدیق کرده؟ «اعطی و اتقی.» عطا و تقوا. میدهد و پرهیز میکند، آنجایی که باید خرج کند. اوّل آمد از آنجا از آن نشانهها مطرح میکند، علامتها را بهش میگوید پول بفرما، مراقبت بفرما. این میشود تصدیق. آنور: «و أما من بخل و استغن * و کذب بالحسنی.» بخل و استغنا. خیلی قرآن روی قضیه بخل جدی است، ها! ما دستکم گرفتیم، شوخیش گرفتیم، فضیلت میدانیم به اینکه بچهام پول جمع کند، ماشاءالله خوشم میآید. برعکس شده در جامعهای که معروف منکر میشود، منکر معروف میشود، خیلی درد است دیگر.
پایههای جامعه دینی را ائتلاف و اتفاق نگه میدارد. ائتلاف و اتفاق یعنی چه؟ یعنی دست به دست هم دادن، شب به فکر هم باشند، مشکلاتشان را مشکلات هم بدانند، غصههایشان را غصههای هم بدانند، نه غصههایشان را بروند بین هم تقسیم کنند، ها! بقیه این درک و این شعور و این همت و این معرفت را دارند که غصههای این را غصههای خودشان میدانند، درد این را درد خودشان میدانند. لازم نیست حتماً بیاید دست دراز کند، گردن کج کند، التماس کند، کوچک بشود، خوار بشود که تازه آنجا ما کمک نمیکنیم. هنوز هم تازه فکر میکنی مسئله واجبی نبوده. یعنی تا اینجاهاش هم تازه واجب نبود، من که فحشش که، مگر من این را فقیرش کردم؟ برو یقه مسئولین را بگیر! این برنامه تلویزیون که خیلی پارسال سروصدا کرد، اینها همهاش حالا جمله معترضه است دیگر، حاشیههایی که به مناسبت یادم میآید عرض میکنم. یادم بیندازید سریع عبور کنم.
یک جمله خیلی برایم جالب بود. به یک بنده خدایی که خب گزارشگر معروفی بود، کفن دادند تو یکی از برنامهها و خیلی ناراحت شد، ویرال شد و بعد تو سر آن برنامه و تهیهکننده و اینهایش هم زدند. فردا شبش بود دوباره نگاه میکردم، به یکی دیگر هم کفن دادند، هیچ اتفاقی هم نیفتاده بود. اصلاً کلاً رویه این برنامه این بود، هر شب آخرش به یکی کفن میدادند. بعد آن گزارشگر بزرگوار که خب تا قبل آن خیلی بهشان ارادت داشتم، قبل آن برنامه گفتش که: «این کار خوب نیست، ناراحت شدم، بهم برخورد.» بعد آن مجری بنده خدا ـ خب یکی دیگر سناریو نوشته ـ گفت: «این را میدهیم که یادمان بماند یک روزی میمیریم.» گفت: «نه، این را باید بروی به آنها که حق مردم را میخورند، بگویی. به مسئولین برو بگو.» خب نکتهاش همین است دیگر. این حق مردم خوردن همین و «ذالک الذی یدع الیتیم» دیگر، «و لا یحض علی طعام المسکین» دیگر. اینجاهایش را میگوید: «یکذب بالدین.» نه اختلاس ۳ هزار میلیاردیاش. ما روی اختلاس ۳ هزار میلیاردیاش بستیم به عنوان جرم و به عنوان گناه و به عنوان زشتی و عقوبت و اینها، ما در حالی که فقیر هم آمده بهش کمک نکردیم. «مگر من بدبختش کردم؟» کی میرود جهنم؟ آنی که این را بدبخت کرده؟ آنی که کمک نمیکند بهش که جهنم ندارد؟! قرآن میگوید: «آنی که تشویق نمیکند که به این کمک کند، این تکذیب دین میکند.»
قرآن خیلی پرتش از زندگی ما دور است، مهجور است: «اتخذ هذا القرآن مهجورا.» کمرمان بشکند! «فذالک الذی یدع الیتیم.» اینها در معرفی کی دارد میگوید؟ «یکذب بالدین.» تکذیب دین چیست؟ من گفتم این وظیفه توست. من گفتم با این میروی بهشت. من گفتم این سعادتت را تضمین میکند. من گفتم جامعهات با این آباد میشود. چیزهای دیگر را گرفتید، به چیزهای دیگر ضریب دادید، به چیزهای دیگر اهمیت دادید.
یکی از مشکلات جامعه ما شده شبیه چی؟ آقا! گفتش که «آمد دید که دو نفرند. یکی دارد چاله میکند، یکی هم دارد خاک میریزد.» بابا! چی کار میکنی؟ «با ما در واقع سه نفر بودیم. یکی باید چاله بکنم، یکی لوله بگذارد، نفر سوم خاک بریزد. وسطی نیامده. ما دو تا داریم کارمان را انجام میدهیم.» جامعه ما این شکلی است. قرار بود هم مهریه بگیرید، هم نفقه بدهید، هم گذشت کنید، هم حیا داشته باشید، هم سرتان تو زندگی نامحرم نباشد، هم تبرج نباشد، هم بگو بخند نباشد، هم اختلاس نباشد. اختلاطی که گفتید: «اشکال ندارد.» ورزشگاهی که گفتید: «حقشان است.» حجاب هم که گفتید: «زور است بالا سرمان.» نفقه را گفتید: «میگیریم.» جهیزیه هم که به درد نمیخورد، مهریه را هم باید بگیریم. شصست را گفتی «نه»، دو تا را گفتید «آری»؟ همان دو تا شده مایه گرفتاریتان. مهریه هر روز یک داستانی داریم. یعنی هر روز هی میآید قوه قضاییه یک چیزی میگوید، تو بدبختی و گرفتاریهایش مانده که چی کار کنیم. استطاعت کنید آقا! ۱۴ تا کنیم. ۱۴ تا به بالا استطاعت کنیم. کلاً نداشته باشد. کلاً این طور باشد، کلاً آن طور باشد. حد برایش بگذاریم، سقف برایش بگذاریم. آن جور کنیم؛ چی بود داستان مهریه؟ خب بابا! این همان داستان وسطی است که باید میآمدند لوله را میگذاشتند. آقا! نکند اسلام به دردمان نمیخورد؟ ببینم مشکل حل نمیکند. خودت چال مهریه مال کنار آن صد تا چیز بود. نود و نه تایش به دلخواهت نبود، گذاشتی کنار، هم یک دانه خوشایندت بود، گرفتی. آن هم تو بدترین حالت که چرا اثر ندارد؟ مهریه عامل عدم ازدواج شده، همه را میآورد به ازدواج سفید و صیغه و هزار تا کثافتکاری به خاطر مهریه. مهریه ازدواج را راحت کند. مهریه باعث شده کسی ازدواج نمیکند. چرا؟ برای اینکه نود و نه تای دیگرش لوله را میگذاشت نیامده، ولی آن دو تا دارند کارشان را انجام میدهند. قاضی دارد بابت مهریه زندان میاندازد، تو دفترخانه هم ثبت میکند، انجام میدهند، دفترخانه با قاضی زندان.
لذا قرآن اینجا دست میگذارد. این که گفتم دنیا و آخرتت را آباد میکند، مشکلاتت را حل میکند: «و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فی الاخره من الخاسرین.» «ان الدین عندالله الاسلام.» خدا فقط یک دین را قبول دارد، آن هم اسلام است. هر دینی هم غیر این قبول نمیشود. این الاسلام، اسلام در برابر یهود و نصرانیت و اینها نیستها! این اسلام اصطلاحی ماست که میگوییم ادیان. نه، همه اینها همان الاسلام. یهود ادیان بود؟ دوستان دکترایشان ادیان بود؟ آره! این واژه ادیان اصطلاح جدیدی است که آوردند. بعد هی میگوییم ادیان، فکر کردی مثلاً اسلام یعنی بقیه دینها را قبول ندارد؟ نه، همه اینها اسلام بودند. خود حضرت یعقوب که سرسلسله بنی اسرائیل است، از بچههایش خواست، یعنی فرمود: «و لا تموتن إلا و أنتم مسلمون.» جز در حال اسلام نمیمیرید. خود حضرت ابراهیم را هم که باز پدربزرگ حضرت یعقوب بود، که سلسله تمام ادیان است، «المسلمین من قبل.» هم خودش را مسلمین معرفی کرد، خودش و اسماعیل هر دو مسلمان بودند، هم او اسم همه شماها را گذاشت مسلمان.
این اسلام، هر روشی، هر شگردی، هر خطی، هر دستوری، هر ساز و کاری غیر این میشود غیر اسلام. خود یهود و نصارا هم تا وقتی که اعتبار داشت، این کارت اعتباری زمان داشت، اجل داشت. میگویم آقا! کارت اعتباری شما تا ۵/۷/۱۴۰۸ اعتبار دارد. از این که رد شد، باطل است. اینها کارت اعتباری بود که باطل شد. کارت باطل شد. تا همان روز این کارت بند بود به کل سیستم، چه میدانم به شبکه چیچی میگویند؟ به این شبکه شتاب. به کل این شبکه شتاب متصل بود، درست شد؟ هر که هر کدام از این کارتها را داشت، تو هر بانکی میتوانست پول دریافت کند، تو هر مغازهای میتوانست کارت بکشد. الان دیگر هیچ کجا من و تویش پول بوده، تمام شد، صفرِ خالی. آقا ۱۰ میلیون پول بود سوخت؟ دوباره باید بروی بانک، کارت جدید با مقررات جدید، با ساختار جدید، با آن بانک عامل جدید بهت بدهد. آن نظام بانکی را اسمش را میگذاریم اسلام. حالا این نظام بانکی که اسلام است، یک بانک سپه، یک بانک کشاورزی، یک بانک ملت، یک بانک مسکن دارد. یکی ممکن است دو تاشان ادغام بشوند، سه تاشان از بین بروند. بانک آینده است، الان هست، در آینده معلوم نیست آیندهاش چطور میشود. میخواهد آینده بقیه را بسازد، آینده خودش هنوز معلوم نیست وضعیت آن. اینها میآیند و میروند، موقتند، زمان دارند، محدودهاند، ولی آن نظام بانکی که میماند، نظام توحید است که میماند. نظام توحید با آن ساز و کارش میشود الاسلام.
آن الاسلام یک روز در قالب شریعت حضرت نوح است، یک روز در قالب شریعت ابراهیم، یک روز در قالب شریعت موسی، شریعت عیسی. شریعت موسی منسوخ میشود، شریعت عیسی میآید. شریعت عیسی منسوخ میشود، شریعت رسول اکرم میآید. امروز الاسلام، شریعت رسول اکرم است. هر که جز این، ولو یهودیت ـ چون یهودیت کارت اعتباری بوده که زمانش گذشته، سوخته. بعد دوباره بیاید تو سیستم بانکی جدید، کارت بگیرد، ثبت بکند که تو نظام جدید باید تو شریعت پیغمبر بهش کارت بدهند. تا نیاید چی میشود؟ سوخته. یهود نداریم.
سوخته. رمز ارز کار بکنند. ماینر باید بیاورند. عرض کنم خدمت شما که تکذیب دین هم به این نیست که بیایم وایستیم بگویم: «این طور گفته، من آن طور میگویم.» دین خلق بکنم. همین که با یک متد و مبنا و قانون و قاعده دیگری میخواهم زندگی بکنم، آیا میشود تکذیب این دین؟ پشت میکنم به این، میشود ارتداد. حالا یک وقتی شدت پیدا میکند، احکام آن ارتداد هم شدت پیدا میکند. نه اینکه ارتداد تازه همهاش ارتداد است.
تو همین سوره مبارکه داشتیم: «ارتدوا علی ادبارهم.» انسداد است دیگر. پشت میکند، بیمحلی میکند. این هم ارتداد است، این هم تکذیب است. ولی خب هر چقدر شدیدتر باشد این ارتداد و ادبارش، برخورد دین شدیدتر میشود.
حالا تکذیب را اینجا در چه حد گرفته؟ برای تکذیب دین چقدرش آدم را از دین خارج میکند؟ همین که «فذالک الذی یدع الیتیم». برای اینکه من و خدا هم اگر نمیگفتم، هر آدمی با ۲۰۰۰ وجدان و فطرت و شعور و درک اجتماعی این را داشت میفهمید. آدم یتیم را ول نمیکند. یک پیغمبر و قرآن و آیه و اینها هم نمیخواست، میفهمید. برای «لا یحض علی طعام المسکین» بد است، میفهمید. باید تو جامعه یک موج اجتماعی بیندازد، یک حرکت و خیزش اجتماعی بیندازد برای حمایت از مسکین، نه اینکه تو سر مسکین بزند. تشویق بکند آنکه دارد مسکین را از پا در میآورد.
یک عزیزی رفته عربستان، آنجا مواجه شده با صحنههای فحشا و منکر. آمده فیلم پر کرده برای شاگردهای طلبه خودش، تو گروه طلبگی گذاشته که آقا نمیخواهد بروید آنتالیا و دبی، اینجا هم همان است. منکرین مدینه را کردند مرکز فحشا. گلایه کرده، اعتراض کرده. نه به حکام سعودی، نه بین حاجیها تو مکه و منا، نه حتی بین ایرانیها تو کاروانهای حجاج. فیلم فرستاده تو ایران، فیلم دست به دست شده، پخش شد. حکومت سعودی آمده دستگیر کرده. خاشقچی که از خودشان بود بنده خدا را تو قصر انداختند و پودرش کردند دیگر. حالا از بقیه چه رسد. ولی رفتاری که خلاف عدالت، خلاف قرآن، خلاف کنوانسیونهای بینالمللی است، به چه حقی؟ کدام قانون داخلی شما را نقض کرده؟ دو کلمه حرف زده با هممیهنان خودش. اعتراض هم است که به حق است. یعنی با منطق دین هم به حق، کاملاً درست است.
شخصیتی است که مسئول در جمهوری اسلامی است، یک مسئولی است که میهمان شماست. جدا از اینکه حاجی است، حاجی خودش امان دارد. قرآن بهش امان داده. «و لا تحلوا شعائر الله.» یکیاش این است. «ولا آمین البیت.» آمین را گفته. نه، حاجی، یارو! یعنی هر که تو مسیر رفتن به مکه است، قصد خانه خدا کرده، حق نداری حتی گوسفندش را گفته، این جز شعائر الهی است، باید حرمتش را نگهداری. مدینه طرف رفته، بنا دارد بعدش هم عرفات باشد. «آمین البیت.» بنا به نص صریح قرآن، به دستور قرآن جز شعائر الهی است، احترام دارد. معنی کلمه اعتراضی کرده که آن هم کاملاً به حق است. میگوید آقا مکه و مدینه که حرم خدا و رسولالله است، کردند مرکز فحشا. حالا با اینهایش کار ندارم.
تو این جامعه دینی اسلامی موج راه افتاده علیه همین حاجی که اعتراض کرده به سعودی. «یا للعجب!» «الذی یکذب بالدین.» نوشتند راضی نیستیم که یک قرون هزینه کنیم برای آزادی این شخص. نوشتند: «ای کاش محاکمهاش کنیم، نگهش دارید.» نوشتند: «امام وقتی رفت پاریس، گوسفند نمیکشت که نقض قوانین پاریس نشود. غلط کردی نقض قانون عربستان کردی.» آن گوسفند نکشتن و نقض قوانین پاریس یک داستان دیگر است، بله، آن یک جنبه محیط زیستی داشته، بدل داشته. امام میتوانست از راه دیگر گوشت تهیه بکند. حالا گفته آقا اینجا گوسفند نکشیم به هر حال قوانین اینها مراعات بشود. نه، این قانون خدا در حرم خدا و حرم پیغمبر که آن شهر اساساً مال همه مردم است. «مصابتا للناس.» بحث دارند که اصلاً در مکه کسی مالک زمین و مالک خانه میتواند بشود یا نه. اولین کسی که ظاهراً آمد این دستهبندیها و این قضایا را تو مکه و مدینه درست کرد معاویه بود. خانه را در گذاشتند. قبل از معاویه خانهها در نداشت. هر کسی وارد مکه میشد، مکه که ایام حج میشد، هر خانهای که میخواست میرفت، در را باز میکرد، «یالّا» میکرد، زن و بچه نبودند، میرفت آنجا سکنا میکرد، چون اینجا اصلاً مال خداست. این سرزمین مال خداست، ملک فردی نیست. یعنی همین ملکیت اعتباریاش را هم نداده به کسی.
یک خانواده کثیف مزدور جنایتکار آمدند مالک کل آن مملکت شدند. آقا آل سعودیه، مثل اینکه مثلاً این محله سالاریه را بگوییم که مثلاً محله کیست؟ مثلاً میگویند الملک شالبافانیه. محله شالبافیان، محله مال ایشان است. مالک کل محله است. مالک کل مملکت است. آن هم مملکتی که یک بخشش حرم است، حرم خداست، حرم پیغمبر است، خانه خدا آنجاست. نقض میکنی، بعد از پشت حکومت سعودی در میآید میگوید این را نگه دارید؟ بعد خودش هم متدین میداند، مسلمان میداند. نه، «أرأیت الذی یکذب بالدین.» محمود! آنی که تشویق نمیکند «طعام المسکین» را بدهم، دین را تکذیب میکند. تو داری تشویق میکنی که او را دستگیر بکنند، از حجش هم بیندازند تو چی؟ آنی که تشویق نمیکند به «طعام المسکین» دین ندارد. آنی که ظالم را تشویق میکند به ظلم کردن چیست؟
از این معارف خیلی توهمات برایمان داشته. کی مسلمان است؟ اثر حسادتها، کینهها، نفرتها. خوشحالم یک رقیب حذف شد، کرسی محفل به اینها میرسد. چه بکنیم از این هواهای نفسانی که «طعام المسکین». امروز مردم غزه، مردم فلسطین. «و لا یحضّ علی طعام المسکین.» اینکه تشویق نمیکند که حمایت از مردم فلسطین بشود، دین ندارد. تشویق نمیکند؟ نه آنی که حمایت نمیکند، پول کمک اقتصادی نمیکند، آن حدی هم که بتواند کمک نظامی باید برساند. این چه دینی است که شما به مردم امارات و قطر و اردن و عربستان و اینها ـ حالا بقیهشان را یکم با احتیاط دیگر اسم نمیآورم ـ بیانصافی نسبت میدهید که اینها مسلمانند؟ کجا مسلمانند؟ «لا یحضّ علی طعام المسکین.» این ملت دارند میمیرند، یک بار یک کانتینر بار فرستاده، همان اوّلا عربستان هم کفن فرستاده برای اینها، کامیون فرستاده کفن. یعنی من برای مردنت ازت حمایت میکنم. چی باید شود؟ چه دینی است؟ چه اسلامیه؟ این همه قربانی در منا تا چند سال پیش همه میبردند تو دریا و تو بیابانها میریختند. یک چند سالی است برای بعضی از این کشورهای فقیر آفریقایی میبرند برای غذا. وضعیت سوءتغذیه غزه ـ حالا یمن که هیچی که اینها خودشان آنها را میکشند ـ وضعیت سوءتغذیه بچههای یمنی را تو اینترنت سرچ بکنید، اصلاً صحنههای فجیعی است که اصلاً نمیشود آدم نگاه بکند. نصرالله با اشک جناب الحسین گفت: «أندک خروس سیدنا نان؟» داری که میگویی ما نان میدهیم به مردم فلسطین و لبنان؟ نان پیش شما پیدا میشود که تو بخواهی کمک بکنی به بقیه؟ چه اسلامیه؟ چه دینی است؟ برداشتند امسال برای رِمی جمرات، بستههای سنگ درست کردهاند، به حاجیها میفروشند. یکی قشنگ نوشته بود: «نوشته شده سنگها را میفروشند به حاجیها که بزنند به شیطان، بعد پولش را برمیدارند به خود شیطان ترامپ میدهند.» میآید، فلان جایش هم میبوسند. هرچی پول از مکه و مدینه و حج و عمره و بیتالمال مسلمین اینها جمع کردند، میدهند به خود شیطان.
اسمش اسلام است، بعد جوان ما اینجا مطالبه میکند، میگوید: «من اسلام سعودی میخواهم و اسلام ترکیه میخواهم، من اسلام قطر میخواهم.» یک بار قرآن بخوان! قرآن بخوان! کدام یتیم؟ این یتیم گریه میکند، میگوید: «عمو تو سرما، گرما نداریم، عمو نان نداریم، عمو آب نداریم.» بله «و چه جزغاله میشوم». میزنم تو پناهگاه چادر آتش میگیرد. بچه، سر بچه بریده میشود. تن بچه جزغاله میشود. «من یتیم را رها کردم؟» یتیم را میکشند، یتیم را میکشند، یتیم را جزغاله میکنند. و اینها کمک میکنند، نه فقط نظاره. دولت اردوغان ملعون، پنجمین دولت حامی اسرائیل در این بحران جنگ غزه بوده. دولت آذربایجان همین طور. مسلمان، صادرات قطع بکنند کار اسرائیل تمام است. اصلاً نمیگوییم آقا موشک بزن، بمب بزن. نده! بیشترش کردند تو این دو سه سال، حمایت بیشتر کرد. چه اسلامیه؟ بله.
ما داریم بابت اینکه حمایت از اسرائیل نمیکنیم، به رسمیت فقط به رسمیت نمیشناسیم، هنوز جنگی به ما حمله کرده که زدیم. به خاطر اینکه به رسمیت نمیشناسیم این همه داریم هزینه میدهیم، این همه سروصدا از منافقین داخل و بیرون و داریم میشنویم که چرا به رسمیت نمیشناسی؟ تو همین حدش هم نمیتوانیم ابراز مسلمانی کنیم که آقا ما لااقل به رسمیت نشناسیم؟ شریک نیستیم؟ چرا؟ چون زمان شاه پهلوی ملعون حامی اسرائیل بوده، بودجه به اسرائیل میداده، کمک اقتصادی میکرده، قطع شده. مملکتی که سرشار از نفت، منابع طبیعی و زیرزمینی بود، امارتش قطع شده، صدایشان درآمده. «لا یحضّ علی طعام المسکین.» آن یتیمش، این هم مسکینش. این یک نمونه است دیگر، حالا غزه یک نمونه است. یتیم مسلمان گفته، نه مسکین مسلمان گفته، «علی یتیم المسکین.» محرک از یتیم مسلمان، از مسکین مسلمان است. این را گفته: «دین را تکذیب میکند.» «لا یحضّ علی طعام المسکین.» ادامه سوره مبارکه ماعون، دوستان اگر بیاورند بخوانیم.
وقتی که اوضاعش این است، خاک بر سرش با آن نماز خواندنش. تو سرش بخورد با آن صوت و لحن دلربای نماز جماعتهای مسجد الحرام. موشکبارانهای یمن میرفتند خلبانی میکردند، بعد میبردند با صوت و لحنشان امام جماعت فلان مسجد بزرگ هم بودند. گاهی ایرانیها، شیعهها اینها کیف میکردند. چه نمازهایی! «للمصلین الذین هم عن صلاتهم ساهون * الذین هم یراؤون.» «عن صلاتهم ساهون» یعنی چی؟ حالا یک بخشش این است که نسبت به نمازش سستیهایی دارد، ولی وقتی جدیاش این است که بابا! صلات، آنی بود که تنها باز میداشت «عن الفحشاء و المنکر.» نماز نمیگذاشت. بابا! یک قلم نماز این است که غصب نباشد. تو مال یک مملکتی را غصب کردی، مال یک عالم مسلمان را غصب کردی. یک مملکت اسلامی غصب شده، به آن غاصب کمک کردی. این چه نمازی است؟ نماز فحشا و منکر را کنار بزند. این چه نمازی است که با فحشا و منکر جمع میشود؟ «المصلی» خاک تو سرت با این نمازت. اگر نماز، نماز باشد، فحشا و منکر نمیشود. وقتی فحشا و منکر کنارش جمع میشود، معلوم میشود که «عن صلاتهم ساهون.» نماز نیست. فیگور، مانور تبلیغاتی، جیببری. «و یمنعون الماعون.»
دوباره نشانه نمازگزاری که نفرین، نفرین شده است، نمازگزار نفرین شده نشانه ماعون گفتن. مایحتاج عادی است که هر کسی تو زندگیاش پیدا میشود. افرادی هم هستند که احتیاج دارند و رو میزنند. فشاری هم به شما نمیآید که آنقدر به او بدهی. کبریت میخواهد، «یک لیوان از تو حیاتتان میشود من بخورم؟» دور میریزی ها! به این نمیدهد. ماعون. «و یمنعون الماعون.» تازه مال وقتی بود که فقط نداده، نه اینکه مسلمان میکشد، نه اینکه تو تحریم مشارکت میکند، نه اینکه تو فشار میگذارد، لای منگنه میگذارد. کاری که کشورهای عربی ظاهر اسلامی دارند با مردم فلسطین میکنند، با مردم لبنان میکنند، با عراق میکنند، با یمن میکنند، شریک جنایت آدم میکشند، مزدوری میکنند، جاسوسی میکنند. نمیشود تکذیب کرد.
نشانههایی است که اگر بود معلوم میشود که اینها متدینند. اینها اساس جامعه دینی است. ائتلاف و اتفاق، درد بقیه را درد خودم به حساب بیاورم. این هم بچه من. این را مسخره میکردیم، مثلاً یک شهید عزیزی مثل شهید رئیسی که این طور دلسوز بود، زحمتکش بود، احساس مسئولیت میکرد. میگویند: «خیلی واقعاً مسئولین ماشاءالله رئیس جمهور و مسئولین مردم شده.» واسه اینکه به هر حال نگران بوده، یک بخشش هم نگران امنیتی. سرعت گرفته که راه را باز کند برود. رئیس جمهور فریاد بزنم: «سر خودم مینشینم پشت فرمان.» اگر بخواهیم تو رانندگی کنیم. چند تعبیر قشنگ: «چرا با مردم این طور برخورد میکند؟ اینها عزیز خدایند.» زیباست این. این آدمی است که دین را تکذیب نکرده: «أما من أعطی و اتقی * و صدق بالحسنی.» این است. هم عطا میکند. عطا بکند. بنده دیده بودم گاهی در معیت شهید رئیسی رضوان الله علیه. حالا خاطرات گاهی داریم، نه خود ما ارزش داریم نه خاطراتمان، ولی خب شیرین یاد این عزیز وقتی میکنیم قلبمان معطر میشود. هر شب سحر، بالا سر حضرت نماز شب میخواند. نماز شب باحالی هم داشت. بالا سر دوم در واقع، کوچکه. بالا سر دومه که بزرگتر است. بالا سر سوم، که بعد آن پنجره میشود که دیگر خیلی وسیع است. هر شب سحر، گاهی ساعت ۲ شب از سفر برمیگشت خسته و کوفته. با سحر من حرم مقید بود. واسه پدر خانمش جناب آقای علم الهدی، که ایشان هم همیشه سحرها مقیدند حرم باشند سالهاست، بیست و خوردهای سال، بیست سال است بالا سر اول وایمیستادند. رئیسی بالا سر دوم نماز صبح را میخواند، یک زیارتی و برمیگشت. خب ماشین ایشان زیر آن صحن کوثر میرفت به آن سمت. گاهی مردم، افرادی میآمدند. گاهی میدیدم مثلاً طرف میآمد اعتراضی داشت یا مثلاً از سرووضعش مشخص بود آدمی که از شهرستان آمده ضعیف است. با اکرام. خیلی این مهم است. یک وقت است من گوشه چشم و با دستور و به او حواله بدهم و جلو جمع تحقیر کنم و اینها. خیلی ظریف بود، خیلی لطیف بود، هم مهربان بود، هم لطیف بود، هم حواس جمع بود، هم دغدغهمند بود، هم کاربلد بود، پیگیر بود. بستش هم آماده بود. گرفتند تو جیبش. آنهایی که خبر داشتند میفهمیدند. دست میکرد یک دانه بن غذای حضرتی کاغذی بود، انگشت کف دستش. آن صحنه را دیده بودم. کف دستش قایم میکرد حرفی بزند. چرا اینجوری؟ ممنونم دست شما درد نکند حضرتی. بیسروصدا، بدون تحقیر، کوچک بشود، ضایع بشود، با محبت، با لبخند، با توجه، باعث گوش بده، توجه کند «أعطی و اتقی.» هم عطا باشد، هم تقوا باشد، هم عطا کنی، هم حواست باشد تحقیرش نکنی، کوچکش نکنی. گاهی حق مردم. مردم نمیدانند. شبی که میخواهیم یارانه بدهیم، شب عزای دولت. خب غلط میکنی! دوربین نبود، آرام نبودم، راحتتر صحبت میکردم. فلان فلان شده! حق مردم را میخواهی به خود مردم بدهی، منت هم میگذاری؟ بهتان فشار هم میآید. یک وزیر پا میشود میرود ۹۰۰ و خوردهای میلیون هزینه سفر نوروزی شده با خانوادهاش، بعد میگویند: «از حقوق و مزایای شش ماه بعدش.» این بابا شش ماه دیگر هست که از مزایای شش ماه بعدش پیشخور کرده؟ مزایای شش ماه بعدش را همه کارمندها مزایا را دارند. اتفاقاً وزیر نباید این مزایا را داشته باشد. آن هم وزیر آن رئیسجمهور و دولتی که با آنها؟ این صدایش درنمیآمد، همین جور بود. یعنی از شش ماه بعد پیشخور میشد.
حالا کارایی و کفایتهای آنها بماند که چقدر واقعاً اینها الان واقعاً کفایت و عرضه و کاربلدی و اینها دارند یا ندارند، مقوله دیگری است، خودش. بر فرض اینکه کفایت دارند، کاربلد هستند، عرضه دارند، با این وضعیت اقتصادی مردم، با این مشکلات مردم، این هزینهها، این رفت و آمد. بعد اینجاهای هزینهها میشود حقوق واجب مردم. آقا نداریم، آقا نیست، آقا فلان نیست. خب یکم اینجا به اینها فشار اگر نیست برای اینها نباشد. من که برای اینها هست. بدبختی که میخواهد ازدواج بکند نیست. برای اینها هست. برای آنی که بچهکوچک شیرخواره دارد نیست. از آنها هی قطع میشود. زمین میخواستم بدهم، آن قطع میشود. وام مسکن گرفته میشود، وام ازدواج گرفته میشود، ولی آن برای شش ماه بعدش را پیشخور کرده مزایایش را. از الان برای آنها هست. چه عدالتی؟ این چه دینی است؟ این چه دلسوزیای است؟ پس یک وقتهایی ماها با همدیگر ائتلاف نداریم، درد هم را نمیفهمیم. یک وقتی مسئولین درد مردم را نمیفهمند که به مراتب بدتر است. ائتلاف نیست.
آنی که جامعه اسلامی، جامعه اسلامی میکند این است. موضع ما نسبت به حجاب و قضایای این شکلی که روشن است دیگر. ما هزار بار گفتیم، هزار بار دیگر هم لازم باشد میگوییم. این حرفها را سوژه نمیکنیم برای اینکه بخواهیم آنها را ماستمالی بکنیم یا وایرال بشود و اعتباری پیدا کنیم: «چهار نفر حرف مردم را دارید میزنید. باریکالله!» نه، ما حرف خدا را میزنیم. یک وقتی با حرف مردم مطابقت دارد، یک وقتی هم مطابقت ندارد. از مردم واهمه هم نداریم از اینکه به آنها بگوییم. روبهروی مردم میایستیم. منافقانه انشاءالله سعی میکنیم برخورد نکنیم که من روبهروی مردم واینمیایستم. نه. اگر مردم خواستهشان به حق است روبهرویشان وامیایستیم. اگر خواستهشان باطل است، روبهیشان وایمیایستیم. ولی اینجا واقعاً مطالبه به حقی است و عامل یک سری از گلایهمندیها، لجبازیها و مشکلات دیگر همینهاست. دلها را دچار رمش میکند، فاصله میآورد. پس میفرماید که آقا! اصل آن چیزی که جامعه اسلامی را پایههایش را سفت میکند این الفت و این وفاق است. اتفاق هم وفاق است. وفاق واقعی، به درد هم خوردن، به کار هم آمدن اینهاست. حالا آیات سوره را زحمت بکشید ببینیم...
در حال بارگذاری نظرات...