*حجربنعدی، مدافعی که خدا از حرمت او دفاع کرد و نامش را جاودانه ساخت.
*نصرت خدا، قاعدهای است برای آنانکه بیچشمداشت به کمک بندگان خدا میشتابند.
*نصرت الهی، نه الزاما با نجات جسمانی؛ بلکه گاها با حفظ ایمان و اعتقادات جلوه می کند.
*اختلافات داخلی، بزرگترین تهدید پیش از ظهوراست و راه برون رفت از آن، وحدت و ایثار و جهاد.
*دین؛ قیم زندگی و تنها ناجی ما در فتنه هاست.
*جهاد و قتال؛ مایه حیات مومن و نگهبان کرامت انسانیست.
*ترس و عقبنشینی در برابر تهدید، به معنای بیارزش شمردن جان خود و جامعه است و زمینه ساز تسلط دشمن.
‼ توجه: متن زير توسط هوش مصنوعي تايپ شده است ‼
پس، این قاعده اینطور میشود.» دفاع از دین خدا، اونی که منفعت شما رو تأمین میکنه، دین خداست. اونی که باید ازش دفاع کنی تا همه منافعت تأمین بشه، دین خداست. اینجا تعبیر به «یدفعالله» کرده و کسی هم که بیاید تو میدان این دفاع، میشود مصداق نصرت خدا. هرکی هم که نصرت خدا کنه، خدا خودش نصرت میکنه. تو دین خدا رو دفاع میکنی، خدا هم از خود تو دفاع میکنه. خدا از امنیت تو دفاع میکنه، خدا از کیان تو، از تمامیت ارضی تو، از اعتبار تو، از آبروی تو، از قضاوتی که تاریخ و آیندگان در مورد تو خواهند کرد، دفاع میکنه. تو خودت هزار سال دیگه نیستی، خدا هزار سال دیگه هست. خدا هزار سال دیگه هر روز مدافع توئه؛ اون روزی که هیچکی نیست ازت دفاع کنه.
گاهی ما میگیم: «آقا ما از این مجلس رفتیم، پشت سرمون چه حرفایی که نزدن. هیچکس نبود از ما دفاع کنه. یکی هم تو اون جلسه نبود از ما دفاع کنه.» چقدر ما بدبخت! رفیق داشتی، فک و فامیلت بودن، داداشت بود، بابات بود، هیچکی دفاع نکرد. هزار سال دیگه نیستی، هیچکی هم نیست، اونجا خدا هست. یه اسمی از توئه و خدا از تو دفاع خواهد کرد. آیندگان در مورد تو درست قضاوت خواهند کرد. البته یه طیفی هم اشتباه میکنن؛ ولی اینطور نیستش که اون قضاوتهای اشتباه، تحتالشعاع قرار بده و محو بکنه، نه. اتفاقاً تا بخوان دیگه هجومی هم بیارن، یه حملهای هم بکنن، یه لگدی هم بزنن، «به نام درخشانتر»، تازه اتفاق جلوه میکنه. تازه عیان میشه. چقدر این شخصیتها رو داشتیم! تازه بعد همین حجر بن عدی که اسمشو آوردم، با همه نقدی که به اون حرکات ایشون وارده، همین داعشیهای احمق اومدن به مزار ایشون حمله کردن و خراب کردن که مثلاً حالا قبرشو باز کنن. دنبال چی میگشتن خدا میدونه! رسیدن به یک جسد طیب، طاهر و تازه دیدن که آقا! این الان انتشار عکسش بیشتر مایه ذلت و بدبختیه؛ پوشوندنش.
خودمان هم خیلی دلمون باهاش صاف نیست. البته شهید والامقام نیست. تعابیر اهلبیت هم در وصف ایشون تعابیر بلندی است؛ ولی به هر حال گلهمندیم ازش. اونجور هم آنچنان درجه یک نمیدونیمش، مثل مالک و سلیمان و اینها که نیست. اینش هم اینه. پا میذارم تو حریمش، میخوان بهش آسیب بزنن، لگد که میزنن تازه نورش به عالم منتشر میشه، مثل شیشه عطری که میشکونن، تازه بوش همه جا رو برمیداره. مؤمن اینه؛ چرا؟ چون این مدافع دین خدا بوده. همین حجر بن عدی هم همه اون رگ و رم کرده و غیرت جوشیدهاش بهخاطر منفعت شخصیاش که نبود؛ که، اون دین خدا بود. غصهاش از این بود که یه عده آدم ناجور تحمیل کردن به امام حسن. البته انشاءالله دیگه این قضایا تکرار و ادامه نده... نه، این دیگه «تکرار تحمیلی» حضرت آقا اواخر دهه هفتاد فرمودند: «اگه دوباره همون قضایا بخواد پیش بیاد، قضیه عاشورا تکرار خواهد شد.» نه، صلح امام حسن! همون جا جملهای که به حجر بن عدی، امام مجتبی میگه، اینه: «آقا، چرا شما این چهارتا آدم منفعتطلب رو در نظر گرفتی؟ مجاهد من و امثال منو در نظر نگرفتی؟ خب، رو ما حساب میکردیم!» این گلایهاش این بود. حالا الان «یا مضلّ المؤمنین»، خیلی تعبیر تندیه، واقعاً هم تنده؛ ولی اون زمان میشه یکم یعنی مثلاً سادهترش به زبان ما این میشه که «بابا شما آبروی مؤمن رو بردی! ما رو خوار کردی.» نه، «هو مضلّ المؤمنینِ» سفت و سختی که ما معمولاً تو ذهنمون میاد؛ با یه گلایهای که اثر محبت نقد داره. خب، جای نقد نیست به امام؛ غلطه. ولی از سر دلسوزیاش برای دینه، نه سر منفعت شخصی؛ دنبال اینکه آقا کاسبی ما، نون ما، بچه ما... اینا اصلاً اینا نیست. میگه: «من کشته بشم براتون، قبول میکردی؟» از این گله داره. فهمیده بشه، قاطی نباید بشه مطالب با همدیگه. همین گلایه هم نابجاست؛ ولی اون انگیزه، انگیزه خوبیه. امام تأییدش میکنه. امام بهش محبت میکنه. هم امام حسین بهش محبت میکنه، هم امام حسن محبت میکنه که توی جلسه عرض کردم و بدن دوستان متنشم توی کانال از معدود متنهایی بود که منتشر کردن رفقا که متن روایت و نکته تاریخیاش رو ببینم. البته اگر توفیقی باشه، شاید محرم امسال دوباره به این قضیه یه اشارهای بشه و توضیح عرض بکنم. غرض اینه که این میشه مدافع و دفاع از دین. ما باید مدافع دین باشیم. همین! اگر ما مدافع دین شدیم، خدا هم ناصر ما میشه. خدا از ما دفاع میکنه. «اِنَّ الله لَقَوِیٌّ عَزیز». حالا کی ازت دفاع میکنه؟ اونی که هم قوییه، هم عزیزه. هم قوت و قدرت داره، هم باخت نداره. یکی میاد کمکت، به دفاع از تو که هیچوقت باخت نداده، هیچوقت باخت نمیده. خدای قوی عزیز میاد کمکت.
نمیدونم تو زندگیمون حتماً همهمون یه جورایی تجربه کردیم. بعضیا کمتر، بعضیا بیشتر. اونایی که زیادتر تجربه کردن، بیشتر یه جاهایی فداکاریهایی کردن، بیشتر تجربه کردن و بیشتر یه جورایی دیگه از یه جایی به بعد تبدیل به قاعده میشه. خیلی مشتی آدم مثلاً خودش لنگ یه گوشی خوبه، مثلاً خودش لنگ پنجاه تومان پول برای پول پیش خونشه. یه پولی هم میاد، یه کاری بکنه و اینا، میدونه یکی دیگه نیاز داره. «ای رفیق ما رو سر میکنه! ما یه ماه دیگه وقت میگیریم برای تخلیه، این رفیقمون دیگه وقت نداره، این همین هفته رو باید بره تخلیه کنه، خونه جدید بشینه.» میشه مصداق نصرت؛ نصرت مؤمن، نصرت دین خداست، نصرت خداست. پنجاه تومنی که نداد! اونایی که تجربه کردن اینا رو، حالا تو فضای طلا بگی خیلی اینا زیاده. یعنی تبدیل به قاعده میشه. کمکم این دیگه از این به بعد میخواد خونه خوب پیدا کنه. دیگه اصلاً نه از کسی میره قرض بگیره، نه حساب کتاب میکنه؛ فقط دنبال اینه که یه بدبخت ننه مردهای پیدا کنه، یه خونه خوب واسه این پیدا کنه که «خدایا! خونه مشتی بهش بده.» البته اینم یه کمی از اخلاص دوره، هنوزا کاسبییه؛ ولی همینم خوبه! یعنی انقدر درگاه خدا خالی از مشتریه که خدا همین قدم کسی برای کاسبی هم میاد سمتمون، رو هوا ملائکه میزننش که «یکی اینورا اومده، حاضر شدیم ورا بیاد با خدا کاسبی کنه.» خود همینم ارزش داره. اینا بقیه میخوان با ترامپ کاسبی... کاسبی میکنن. خب، راستم میگن! همه دنبال کاسبی با ترامپ و نتانیاهو؛ یکی پیدا شده با خدا میخواد کاسبی کنه. حلوا حلواش میکنن اینو. یکی با خدا کاسبی کنه. خدا این پنجاه تومن رو نمیگیره، میدونم خودت پونصد تومن برمیگردونی. «زشتهها! دور از اخلاصه؛ ولی همینم کلی خریدار داره که همین که انقدر باور داره که من قدرت دارم، پنجاه بگیرم، پونصد بدم. همین قدرته که این وسط برا من قائل شده.» چه برسه به اینکه دیگه حالا کسی بیاد بگه: «همشو میخوام بدم، هیچی هم نمیخوام بگیرم، خودتو عشقه! اون که دیگه تمام. مال تو، من و تو نداریم با هم. هیچی نمیخوام جایگزینش.» خیلی قشنگ. اوج اخلاص. خدا روزی ما یه نمشم بکنه، خودمون و همه نسل اسلافمون، همه اخلافمون، اسلافمون، همه... همه آباد شدن. این میشه نصرت از خدا.
البته آقا این نصرته تو جامعه هم یه نصرت طولییه، یه نصرت عرضی. حالا یه بحث مفصلیه، الان بهش نمیرسم اشاره کنم. حضرت عیسی علیهالسلام خودش ناصر دین خداست. اصلاً بهش میگن عیسی ناصری، ناصر دین خداست؛ ولی میدونه، جالبه! جاهای دیگه به نظرم تو «به وقت شام» یه اشارهای به این نکته کردم، حالا یادم انقدر که حرف زیاد میزنی، پراکنده هم حرف میزنیم، یادمون نمیاد چی کجا کجا گفتیم. یه چیزی گفته بودیم به نظرم در مورد عیسی این نکته را عرض کردم. اونجا حضرت عیسی کسی بود که مرده زنده میکرد، کور شفا میداد، لال گویا میکرد؛ ولی وقتی به حفظ دین رسید فرمود: «مَن اَنصارِی اِلَی الله؟» کمک میخواد! اونجاها کمک نمیخواست، تو مرده زنده کردن و شفا دادن کمک نمیخواست؛ ولی در اقامه دین خدا کمک میخواد. «مَن اَنصارِی اِلَی الله؟» اونجا حواریون گفتن: «نَحنُ اَنصارُالله.» هم در سوره بقره، هم در آل عمران. ما کمک... تعبیرم قشنگه: «فَلَمّا اَحَسَّ مِنکُمُ الکُفرَ قالَ مَن اَنصارِی اِلَی الله؟» وقتی احساس کفر کرد، با کفر مواجه شد تو جامعه. خود این تعبیر چقدر تعبیر فوقالعادهایه! خود این چند جلسه بحثه. اصلاً یعنی چی «احساس کفر کردن»؟ یعنی چی؟ این کدوم کفره؟ کفر عملیه؟ کفر اعتقادی؟ کفر در برابر ایمان؟ کفر در برابر شکر؟ احساسش حالا یعنی چی؟ به چه حدی برسه و چطور احساس بشه؟ باید طلب کمک کرد. طلب کمکی که کردیم دقیقاً چی؟ اون کمک قراره چه کاری انجام بده؟ تا کجا کمک کنن؟ اون حس کفر چه جور برطرف میشه؟ خودش یه پایاننامه شد. موضوعات جدی هم مشتر... مشتری هم نداره تو پایاننامه و طرح بحث و سخنرانی و سری هست در اینکه هر آن چیزی که ارزشمندتر میشه، طالبش کمتر میشه. یه داستانی داره، حالا کمک میخواد، انصار میخواد، حواریون و ب... بیان کمک دین خدا. این شکلیه. یه نصرت طولیه. خود عیسی و خدا. همون حدی که در توانشه، کمک میرسونه. یه نصرت عرضی هم داره. باید اینها به هم کمک برسونن. شما اگه خودت باشی و خدا، کمک میرسونی، خدا هم به خود تو کمک میرسونه؛ ولی این دیگه معناش این نیست که شما مؤمن توی این جامعهای که با کفار مواجهی، منطقت و اعتقادت غلبه میکنه به کفار و پیروز میشه؛ نه. اینجا پیروزی نداره. خودتو خدا کمک میکنه.
مثل کی؟ ما وقتشونو زیاد تلف کردیم با صوت ما وقت مبارکشون تلف شده. ببینم کسی یادش هست؟ مصداق این نکته. مؤمن آل فرعون. حزقیل. قشنگم هست. میگه که گفت: «من خودمو به خدا میسپارم.» بعد خدا میفرماید که: «فَوقعَهُ الله سَیِّئاتِ ما مَکَروا.» من نگهش داشتم از مکرهای بدی که براش داشتن. خب، خدا نگهش داشت؛ یعنی چطور شد؟ جناب مؤمن آل فرعون گرفتن، به بدترین وضعیت کشتنش. اینم نصرت خدا به این بنده خوب خدا. یهو یه از تو آسمون جنگنده اومد، یه فیل گنده از تو زمین اومد بیرون، یه اسب بالدار سوارش کرد، رفت پشت دریاها که شهری هست اونجا. پشت دریا شهری ست. بردش اونجاها با پری دریایی و اینا زندگی خوب و خوشی رو گذرانیدند. نه! گرفتن، کشتنش. سفت نصرت. چی شد؟ به فرعون. بهتر نگهش میداشتم. مغازه خرید بکنه. گفته بود که: «خدا بزرگه، درست میشه.» «خدا با ماست.» گفت: «برای چی؟» گفت: «به هر حال ملت ما اهل دعاست. خدا با یهودیان هست.» گفت: «برای چی؟» گفت: «اونا هم اهل دعان، پشت دیوار ندبه اینجوری اینجوری میکنن، دعا میخونن، اینطوری.» «فَلَمّا اَحَسَّ مِنکُمُ الکُفرَ قالَ مَن اَنصارِی اِلَی الله؟» اینا ناصر میخواد. یه جای کار میلنگه. آموزش و پرورش مملکت ما! بزرگ شده، دوازده سال مدرسه رفته، دانشگاه رفته، لیسانس گرفته، پای تلویزیون و منبر و اینا، هنوز انقدری بهش نرسوندن که خدا با کیه. «وَلَا یَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرَه.» «یهودیان خدا دارن؟ مگه خدا فقط مال ماست؟» همین جمله ابتداییه. خدای رحمان، خدای رحیم که شصت بار تا حالا اینجا تو این جل... رحمانیت خدا و رحیمیت خدا. «خدایا! تو خدای یهودی هم هستی.» این حرفا چیه؟ زشته! زشته تو خدای یهودیها هم هستی. زبونتو گاز بگیر! خدای شماها علیه یهودیها. حالا این جناب حزقیل برگشت گفت: «من خودمو به خدا میسپارم.» خب، چی شد؟ زدن کشتنش. خب، خدا کمکش نکرد. میفرماید: «فَوَقاهُ اللهُ سَیِّئاتِ ما مَکَروا.» «کمکش کردم.» «خدایا! کمک شما چی بود؟» «نذاشتم اعتقاداتشو ازش بگیرم.» یه نفر آدم با اون حجمه اعتقادی تو دل آدم خالی میشه، اون همه منحرف روبروت با اون شمشیر برهنه سفت و سخت آدمهای عجق وجق با اون تعصبات. «من کمکت کردم.» چه جوری کمک کردی؟ کمک به این نیست که شکمتو پر کنم. اصل کمک من اینه که نذارم ببرمت جهنم. کمک کردم. از این سازمان اعتقادات تو سازمان صدا و سیما. قراره حفظ بکنم، اونجا رو بمباران میکنه. سازمان اعتقادات تو رو نگه میدارم.
البته اگر بیشتر از اینا با من راه بیای، نصرت عرضی هم داشته باشی، شما مؤمنین کمک همدیگه برید، پشت همدیگه باشید، به داد هم برسید، «اَشِدّاءُ عَلَی المُؤمِنین» باشید، «اَعِزَّةٌ عَلَی الکافِرین» باشید، یه نصرت بیشترم میدم. دیگه سازمان صدا نمیزنن، موشک هوایی هم نمیزنن، غلبت میدم. کلاً جمعشون میکنیم با همدیگه. حالا تعبیر با هم هم درست شد. ولی اون اصل نصرت چیه؟ فردی اگه خدا رو کمک کردی، نصرتشم این شکلی بهت میرسه. کمکت میکنه که آسیب نبینی، آسیب فکری و اعتقادی نبینی؛ ولی تو جامعه هنوز کفر هست. این نصرتش دیگه به این نیست که میزنم فرعون رو میکشم. مؤمن آل فرعون نصرت شد؟ نصرتش به این بود که مؤمن هم کشته شد؟ نخیر! مؤمن آل فرعون نصرت خدا کرد، خدا هم به او نصرت کرد. نصرتی که خدا به این مؤمن آل فرعون کرد چی بود؟ به این بود که عقایدشو حفظ کرد، با ایمان سالم از دنیا رفت. نقشههایی که براش ریخته بودند که ایمانشو ازش بگیرن تیره و شب نشست روش. درست شد؟ این شد نصرت او. فرعون جمع بشه. نه، اگه اون نصرت رو میخوای، تو هم یه نصرت عرضی باید برسونی. اون نصرت طولی بود، اون نصرت بین خودش و خدا بود. خدا بین او و خودش بهش نصرت داد، نذاشت کسی بین او و خدا مانعش بشه؛ ولی اگه نصرت عرضی میخوای، تو جامعه میخوای، تو هم باید تو جامعه نصرت کنی. مؤمنان باید پشت هم. این ابتلای جدی، خصوصاً قبل از ظهور. میفرماید: «اوضاع یه طوری میشه که حتی یدفل بعضم فی وجوه بعض.» شما مؤمنین، حزباللهیها، شیعهها، تو صورت همدیگه تف میندازید، به همدیگه میگید کذاب! فتنههایی است الان که روز خوششه دیگه. تازه اگر اینا وقایع قبل از ظهور باشه. بعضی دوستان که خیلی سعی بلیغی دارم بر اینکه این حرفا وقتی گفته میشه، ربطی به ظهور نداشته باشه، یعنی ما مثلاً میزنیم اسرائیل رو از بین میبریم، بعد نخواستم بیان و اینا. «چرا شما الکی به شور میاری ملت رو؟ میگی ظهور؟» غلبه حق، یعنی ظهور دیگه. الان اون کسی که منبع کفر روی کره خاکی تمامقد اومده با شما میجنگه، باهاش باید بجنگی؛ یا میبازی که تمام، یا میبری که اون پایه کفر رو منهدم کردی. اون کسی که پایه کفر رو منهدم میکنه کیه؟ در دعای ندبه میگیم: امام زمان. اون ساختاری که توش انقدر شیعه به یاران امام زمان قدرت دارند که میتونن بنیانهای کفر رو منهدم کنند، اون ساختار روایت ما گفته ساختار قبل از ظهور، ساختار متصل به ظهور. نداریم صوفیانی مرده. ایناش که قواعد ظهوره دیگه. حساب کرد اگر این قضایا منجر به ظهور بخواد بشه که انشاءالله همینطور باشه، یکی از اون چیزایی که تو روایت ما گفتند جز اطلاعات جدی قبل از ظهور، داستان ما با همدیگهست. این یه محک جدی و ترسناکیه. ریزش شمع زیاده. به جون هم میافتیم حسابی حسابی. قشنگم آدم یه رگ و ریشههایی میبینه. تو انتخابات اخیر یکم خودشو نشون داد. چقدر ما استعداد داریم به جون هم بیفتیم. ما اصلاً دشمن نمیخوایم. ما خودمون برای نابود کردن خودمون بستیم. یکم برو فقط تحریک کنن علیه همدیگه. خوب بلدیم خودمون رو نابود کنیم. همه چیز از بیشه است، از بیخ. به ترامپ نمیرسه. ترامپ چه غلطی میگفت؟ «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند.» چون هر غلطی بود، خودمون کردیم. آمریکا کیه؟ دشمن دیگه. شما صوفیانی نمیخواین. همین خودتون وقتی با همدیگه رقابتتون میگیره، حسادتاتون گل میکنه، کینههاتون اینو میزنه بیرون، تعصباتتون. اون گروه، این گروه. ما، اونا، بچههای مسجد فلان، بچههای حاج آقا فلانی و بچههای حاج آقا بهمانی. حاج آقاشون اونه، ما حاج آقامون فلانییه. ما حاج آقامون، حاج آقا شما مشکل داره. تو حرم امام حسین سه تا نماز جماعت داریم. ما تو حرم امام حسین عالمو تونسته دور هم جمع بکنه مسیحی و زرتشتی و مسلمان، همه رو جمع کرده تو خود حرمش. همین شیعیان ظاهرش نمیتونه با هم جمع بشن یه نماز جماعت بخونه. اونا صدیان، اینا نمیدونم چیچین، اونا فلانن. تو مسجد کوفه اینور دیوار یه نماز جماعت مال فلان طیف، اونور دیوار یه جماعت مال فلان طیف. تو حرم بعضی حرمها که اصلاً نماز جماعت هم ندارن دیگه عملاً نمیتونن اصلاً دور هم جمع بشن. ساختار عجیبی! تجربه اون دوستمونم در مورد عراق این قضیه بود که این چهار تا گروه با همدیگه میجنگیدن به نفع آمریکا، همین چهارتایی که الان قراره اینا با هم متحد بشن. خب، اینا واقعیتهای زندگی ماست، اینا فتنههای ماست. این میشه مصداق نصرت. با هم کنار بیایم. با همه اختلاف نظرمون، اختلاف سلیقهمون، با همه دلخوریهامون، پا بذاریم روی حرمت «منو نگه نداشته، با من خوب صحبت نکرد.» انگار نه انگار من ازش بزرگترم، سواد من بیشتره. انگار نه انگار من استادش بودم. گرفتاریم دیگه. اینا همون چیه؟ اون جمله است که تا از سیم خارداره نفست عبور نکنی، این سیم خارداره. نمیتونی ازش رد بشی. اون سیم خارداره آمریکا و اسرائیل و اینا که چیزی نیستش که. این سیم خاردارا ترسناکن. ما تو اینا گرفتاریم. این سیم خاردار اگه بریدیم، حالا فعلاً حرفا شعاره. حالا به زبون منم دهن منم گندهست این حرف. این سیم خاردار اگه بریده بشه، اون نصرت واقعی اینجاست. اون رحمته اینجا سرریز میشه، آبشار میباره رو سرم. از این توی انتخابات نمیتونیم یه کنش درست انجام بدیم، همدیگه رو فقط فحشکش نکنیم، تخریب همدیگر. هنوز که هنوز انتخابات تموم شد و یه داستان بردن، بازم میبینید اوضاع چطوره. خیلی عجیبه. مصداق نصرت دین خدا که اگر نصرت کردید، خدا هم شماها را نصرت میکنه.
یه چند کلمهای هم سریع بخونم و از مطالب این بخش از المیزان میمونه دیگه حالا تو فرصتهای بعدی انشاءالله خدا توفیق بده بتونیم توی جلسات دیگری یا همین جلسات که حالا بعدها ادامهش باشه انشاءالله ادامه مباحثو داشته باشیم. «فَبَیَانُ أَنَّ قِیَامَ دِینِ التَّوحِیدِ عَلَی سَاقِهِ وَ حَیَاتَ الْمَنُوطِ بِهِ دِفَاعٌ» چقدر قشنگ عبارت علامه طباطبایی. پس معلوم شد اگه قراره دین توحید رو پا باشه و ذکرش زنده باشه، منوط به دفاعه. دین خدا دفاع میخواد. تو اون رابطه عرضی، اگه قراره تو جامعه منتشر بشه، دین حضور داشته باشه، دین کنشگر باشه، اثر داشته باشه، تأمین بکنه منافعتونو، امنیتتو ایجاد بکنه، درست بکنه فرهنگ تو، محبت و مهر و محبت و همه اون چیزایی که ماها نیاز داریم و دینم فقط میتونه تأمین بکنه. اگه قراره این باشه، این دین باید سوار باشه، باید رو پا باشه. این سوار و رو بودنشم دفاع میخواد. چون دشمن، چون روبروش شمشیر کشیدن، نمیذارن این دین رو پا باشه، سوار باشه. فدایی میخواد، جانفدا میخواد، مدافع میخواد. دین مدافع میخواد. خود دین بعد از آبروت بگذری، از پولت بگذری، از بدنت، از توانت باید مایه بذاری. گاهی از خانوادت باید بگذری. حالا حرفایی هست اینجا نمیتونم اشاره بکنم. رزمندههایی داریم که الان ده دوازده ساله کسی ازشون هیچ خبری نداره. از رفقای صمیمیشون یه چیزایی گفتن و اینها رفتن یه جاهایی برای کمک. زن و بچهها هم از اینا خبر... برای آثار کارشونو هر روز داریم میبینیم و میشنویم برکاتشونو. اجمالاً میگم که دیگه حالا خیلی کلی اطلاعات اینجوری. «وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ» چقدر این آیه مهمه. آیه ۲۵۱ بقره. «وَلَوْلَا دَفْعُ» اگر این دفاع نباشه، یه عده مدافع بشن و دفاع کنند، اگه این نباشه «لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ». کل زمین و فساد برمیداره. همه چی نابوده. نه اقتصاد داری، نه امنیت داری، نه فرهنگ داری، نه خانواده داری، نه احترام داری، نه شخصیت داری، نه علم داری، نه دنیا داری، نه آخرت داری، نه حس رضایت از زندگی داری، نه دلخوشی داری، نه آرامش داری، هیچی ندار. همه اینا رو دین بهت میده. چون همه اینا فطرییه، دین قیمیه. قیم، قیم کیه؟ آقا قیم اونیه که یتیم، قیم یتیم شنیدید؟ یتیم خودش توان نداره منافع خودشو نقد کنه، به زندگی خودش سامون بده. قیم براش میزنن. قیم اونیه که عرضه داره، توان داره، بلده. قیم میذارن زندگی اینو سامون میده. حالا همه ماها مثل اون بچه یتیمی هستیم که یه سری نیاز داریم که خودمون نمیتونیم برآورده کنیم. کی قیم ماست که این نیازهای ما با او برطرف میشه؟ بر دین، «ذَلِكَ الدّینُ القَیِّمُ». قیم از «قیام» میاد. دستتو میگیره، رو پا سوارت میکنه. وایمیستی باهاش. از این حالت به خاک نشستن در میای. حموم به خاک نشستیم دیگه، زمینگیر شدیم. زمینگیر فلجی! بلندت میکنه رو پا، بلندت میکنه. کی این کارو میکنه؟ فقط دینه. هیچی دیگه نمیتونه، هیچ کسی نمیتونه، هیچ چیزی نمیتونه. فقط دین. ولی این دین اگه قراره زندگی تو رو تأمین کنه، یه چیزی هم از تو میخواد. اون چیه؟ دفاع تو. یه کاری باید براش بکنی. البته اون کارش دیگه یکی دیگه نیست. همه کاره اونم یه کاری برای تو بکنه. تو از او دفاع کن، اونم از تو دفاع میکنه. این دین دفاع میخواد. اگه دفاع نباشه، دین نیست. دینم نباشه، همه چی بر باده. زندگی نیست. نه آقایی داری، نه احترام داری، نه کسی برای شما تره خورد میکنه، نه کسی برای شما ارزش قائله. ترامپ پا شده اومده اینا رو دوشیده. دو سه هفته پیش، یه ماه شد، چقدر شد؟ چقدر اینا خرجش کردن؟ برداشته بدون اینکه یک کلمه از اینا نظر بپرسه، اصلاً براش مهم باشه نظر اینا چیه، یه حرکتی زده، همه اینا رو آورده جلوی تیغ. همه این کشورها الان امنیتشون شده بازیچه دست ترامپ. همشون در تیررس جمهوری اسلامی. این پایگاههایی که درست کرده که چقدر اینا رو سولفیده که من فارسی صحبت کنی. این بدبختها رو به خاک سیاه نشونده. تازه هنوز روز اوله. چهار تا از این پایگاهها بخوره، چهار تا از این کشورها به آشوب کشیده بشه، جریانهای داخلی اینها بیفته به جونشون، خاکستر میشه این منطقه ما. گوله آتیش میشه. حالا تو روایت هم اشاره شده هم آتش آذربایجان، هم آتش مشرق از شرایط قبل از ظهوره، بحث مفصلی هم داره. کل منطقه میشه آتش. که حالا گفتن: «ارمنستان و آذربایجان و این منطقه به ما گفتن دخالت نکنید. همشون باطلن. بذار با همدیگه بجنگن، همدیگه رو به آتش بکشن.» آتشها به پا میشه. اگه اینا قضایایی باشه که منجر به ظهور بخواد بشه و بر اساس این روایتی که داریم. ارزش نداره که این بدبختها رو داره میاره. اصلاً اینا رو گذاشته که اینا شعلهور بشن، آتش به او نرسه. خوش به حال عربستان. دیدی ترامپ چی شد؟ چه عزتی پیدا کرد عربستان. حالا میبینی آقا امروز چندمه؟ اول تیر ۱۴۰۴. اول تیر ۱۴۰۵ همدیگه رو میبینیم انشاءالله. اینا سنت خداست. به کی دل بستی؟ فرمود: «اینایی که جز من ولی انتخاب کردن، رفتن یکی دیگه.»
دیگه وقتمونم حالا داره میره. شب آخرم هست. میفرماید که: «اِنَّ الَّذینَ اتَّخَذوا مِن دُونِ اللَّهِ اَولِیاءَ کَمَثَلِ العَنکَبوتِ اتَّخَذَت بَیتًا.» این به جای اینکه به دین خدا دست بندازه که عروه الوثقائیه، دژ مستحکمه، این رفته به تنبون ترامپ چنگ انداخته. خودشم گفت دیگه تعبیر به کاربرد حجرالاسود اونا همون حجر ابیضه دیگه میشه. کسی در سرزمین حجاز مالک این سرزمین باشه که همه میان حجرالاسودشو میبوسن، خودش میره جای ابیض. اینا فرمود: داستانشون داستان عنکبوته. یه وقت فکر نکنید عنکبوت خیلی نما داره. وقتی نگاه یه فوت بکنن رفته. الان همه اینی که عربستان ساخته، این احمق امارات ساختن، شما از بیرون نگاه میکنی میگی: «اوووه! چی ساخته؟ اوف بن زاید چی ساخته؟ حاکم دبی چی ساخته؟» این «کَمَثَلِ العَنکَبوتِ». تف بیفته رفته. تف به چی بنده؟ قوامش به چیه؟ اونی که قوامش به دین خدا و ولایت اولیا خدا نیست، ولو خیلی هم نما داره، چقدر پول دادن ترامپ اومده دم و دستگاه تشکیلات رئیس، نمیدونم دم و دستگاه هوش مصنوعی و نمیدونم ایلان ماسک و کوفت و اینا همه رو با خودش برداشته، آورده. «اوووه! تکنولوژی آوردن برای ما.» نه، «اِنَّ المُلُوکَ اِذَا دَخَلُوا قَریَهً اَفسَدُوها وَ جَعَلُوا اَعِزَّهَ اَهلِها اَذِلَّهً.» اینا وقتی میرن فقط نابود میکنن، عزیزانم رو ذلیل میکنن، به خاک سیاه میشونن. «ترامپ برای عزت و آبرو آورد؟ رفاه آورد؟» نه آقا، غیر خدا و غیر دین خدا و غیر ولی خدا نمیتونه اینا رو بیاره. فقط به خاک سیاه میشوره. اون اومده از تفاوت ولی خدا با این اولیای شیطان اینه که ولی خدا خودشو فدا میکنه تا منفعت شما تأمین بشه؛ ولی شیطان، اولیای شیطان، شما رو فدا میکنند که منافع خودشون تأمین بشه. چقدر اینا احمقن که اینا رو نمیفهمن! همون بشار اسد هم تا وقتی که با این منطق حرکت میکرد، در آستانه سقوط بود. با چه وضعی موند و سر جاش نشست. این نصرت به او هم جاری شد. عوض شد. دیدیم به چه ذلت و حقارتی الان کدوم قبرستان داره زندگی کوفتیش رو سر میاره معلوم نیست. تا بمیری و کو... تمام شد. در حیاتش تمام شد. لااقل تو که میخواستی از بین بری، میموندی یه اسمی ازت به پنجاه سال بعد چهار نفر میومدن با اسم تو دوباره یه جونی میگرفتن. اینه.
داستان، داستان دفاع از دین خداست. دین خدا دفاع. اگه دین خدا نباشه و این دفاع نباشه چی میشه؟ «لَفَسَدَت الْاَرضُ». فساد زمینو برمیداره. همه چی بهم میریزه. در آیه هشت انفال، علامه الله میفرماید که در ضمن آیات قتال از سوره انفال اینطور میفرماید: «لِِیُحِقَّ الحَقَّ وَ یُبطِلَ الباطِلَ وَلَو کَرِهَ المُجرِمُونَ». خدا حق رو احقاق میکنه، باطل رو ابطال میکنه، ولو مجرمین خوششون نیاد. بعد چند آیه، حالا این پاراگرافو تموم کنم دیگه عرضم تمام. خیلی زیباست. بعد چند آیه این آیه رو میگه: آیه ۲۴ انفال: «یا اَیُّهَا الَّذینَ اَمَنوا استَجیِبوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسولِ اِذا دَعاکُم لِما یُحییکُم». ای مؤمنان، وقتی خدا و پیغمبر دعوتتون میکنن اجابت کنید که چی بشه؟ «تا زندهتون کنم.» زنده میشید. الآن آقا این حرف حرف الآن من و شماست. همین حرف همین ساعت و همین دقیقه است. الآن خدا و پیغمبر داره ما رو دعوت میکنه. داره به ما دستور میده. اگه اجابت کنیم، زنده میشیم. اجابت نکنی، میمیریم. با ذلت. با حقارت. با... با ننگ. تاریخ در مورد ما بدترین قضاوتها را خواهد کرد. شرمش میاد بگه ما در ادامه اون نسلیم. کما اینکه ما الآن شرممون میاد بگیم پسینیان اون افرادی هستیم که متفقین سه ساعته مملکتشونو گرفتن. افتخار میکنه به ارتش پهلوی. اون وقتی که متفقین ریختن اینجا، اسمی ازشون نمیاریم. انقدر مایه رسوایی است که نمیگیم. و اینقدر نمیگیم که فراموش بشن، کسی هم به یادمون نیاره. من و شما هم امروز تو همین اگه عقب نشستیم، اگر اجازه تنفس دادیم به این رژیم که نفس بکشه و دوباره برگرده با انرژی بکشه و جنایت، آیندگان مارو با حقارت قضاوت خواهند کرد و شرمشون میاد.
الان میفرماید: «فَسَمَّ الجِهادَ وَ القِتالَ». دقت، حواست جمع، خیلی جالبه، خیلی زیباست. عربیشو میخونم اگه کسی میتونه عربیشو حفظ کنه: «فَسَمَّ الْجِهادَ وَ الْقِتالَ» یعنی جهاد و قتال رو چی نامید؟ «الْقِتالَ الَّذی یُدعی لَهُ الْمُؤمِنُونَ». اون قتال و جهادی که مؤمنین رو بهش دعوت کرده خدا اسمشو چی گذاشت؟ «مُحَیّیکُمْ». اسمشو گذاشت مایه حیات، جهاد که زندهت میکنه. قتال با دشمن. تو این موقعیت که دیگه وقت قتال شده، الان که وقت قتال شده، اونی که زندهت میکنه، اونی که هزینهها رو از سر دفع میکنه اینه. اونی که باعث میشه کشتار از سر مملکتت دفع بشه اینه. هر دستمون دیگه بری، کشتههات بیشتر میشه. عراق وقتی که به آمریکا جنگید، اول سقوط صدام ۱۱ هزار تا کشته داد. وقتی باهاش صلح کرد، ۵ میلیون کشته و معلول و مفقود و همه اینا با همدیگه. دست از قتال که برداشت، به اون فرصت میده که حالا با خیال راحت با آرامش پدر منو در بیار. میجنگید، انقدر کشته نداشت. اینا فرمول هم دارهها، حالا نمیخوام به اون بحث بپردازم. فرمول جنگی، فرمول تجربی داره که اصلاً جنگ آمار کشتار رو کم میکنه. جنگ برای کم کشته دادنه. میجنگیم که نمیریم، میجنگیم که نکشنمون. نه اینکه بجنگیم که بکشنمون. اون زندهموندن خودش به کشتن توئه. فکر کردی که از زندهموندن خودش دست برمیداره؟ تو هم زندهموندنت به کشتن توئه. هم تو نکشی، میمیری. خیلی اینا مهمه. قرآن دوباره عبارتو میخونم: «فَسَمَّ الْجِهادَ وَ الْقِتالَ الَّذی یُدعی لَهُ الْمُؤمِنُونَ» اسم اینو گذاشته مایه حیات و معنا و معناش چیه؟ این یه خط، تمام. خیلی زیباست. رضوان خدا بر علامه طباطبایی که انقدر آدم فهمیدهایه. انقدر معارف شسته رفته تحویل ما داده. این معارف رو هموژنیزه پاستوریزه کرده تحویل داده. میگه که چون همه اینها در حقیقت دفاع از اینه که حق انسان برای زندهموندنو داره ازش دفاع میکنه. اگه میخوای به عالم حالی کنی من برا زندهموندنم ارزش قائلم، باید با اونایی که باهات میجنگم. چه حرفی زد علامه! اونی که میجنگه، معناش اینه که من برا زندهموندن ارزش قائلم. من برای حیاتم ارزش قائلم. من اجازه نمیدم حیاتم رو هر کسی به راحتی سلب کنه. وقتی این پیام رو دادی، او میفهمه نباید به حیات تو تعرض کنه. وقتی این پیامو نمیدی، میگه: «پس ارزش قائل نیست.» پس میشه ازش گرفت. پس هزینه نمیده برای زندهموندن. ما چون فقط به فرد خودمون نگاه میکنیم، میگه: «خب آخرش که من کشته میشم. حالا به درک بقیه بخوان بمونن، من به جامعه من چیکارم؟» به درک که میخواد دفاع بکند یا نکنه. فهم جمعی. اون روح جمعی رو نداریم. نمیتونیم درک کنیم. یه جامعه زنده بمونه، یه تمدن زنده بمونه. بعدشم تو که تقدیرت آقا، قرآن فکر نکنید اگه میدون جهاد نرید، زنده میمونی. «من جای دیگه بابا، این اون ساعت من واسش اسنپ گرفتم بیاد بگیرتت.» تو فکر کردی حالا دیگه مثلاً لغو میکنه؟ «منم لغو میکنم.» اسنپ لغو میکنه؟ میگه که: «شرمنده. خدای من نمیخوام در اهواز در جبهه دفاع مقدس کشته بشم.» سفر نمیاد؟ «ولو کنتم فی بُروجٍ مُشَیّدَهٍ». بالا برجم که باشی، اون ساعت من، من اسنپ گرفتم، من اسرائیل فرستادم. اگه اجل حتمی باشه، اجل معلق بحث شرمندگی هم نیست. «نه دیگه ببین آخه این بنده من گفت نه، منم دیگه روم نمیشه فلان فلان جا با ذلت برش داریم بیار. من میخواستم این شهید بشه، یه لقاء الله مفت و مجانی هم براش نوشته بودم.» قطع انواع دفنش کن. فلان فلان شده! چیزی عوض نمیشه.
این پس اینور قضیه، اونور قضیهام، پس تو که حیات موتت تغییری نمیکنه؛ ولی با این کشته شدن حیات و موت جامعه تغییر میکند. وقتی واینمیستی برای دفاع، باعث میشی خیلیای دیگه کشته میشن که تو اگر جانفشانی میکردی، چهبسا خودتم کشته نمیشدی. چون گناه مرگ رو نزدیک میکنه. اینجا چون دست از گناه برداشتی، فرار از جنگ گناهه. دست از گناه که برداشت، اتفاقاً اجل هم عقب افتاد. خیلی جالب شد! نه، میدون جنگ رفتی، من بهت یه عمر طولانیتر دادم، یه ۲۰ سالم اضافه کردم. نه تنها از خودت محافظت کردی، برای این جامعه هم حیات تولید کردی. فهمیدن اینا برات زندگی ارزش قائلن. اینا برای مردمشون، برای جون مردمشون ارزش قائلن. صهیونیستها وقتی کشتن، پیامش چی بود؟ یه دونه صهیونیستم کشته شدنش برای ما یه فاجعه است. البته اونا درست میگن این بخششو. چون قرآن میفرماید: «من تو تورات گفتم که اگه کسی یه نفرو بکشه، انگار قتل النّاس جمیعاً.» اتناس. یه نفر هر کسی. اونا البته به خودشون گرفتن، چون نژاد برتر بودن. یکی از اونا اگه کشته بشه، انگار همه کشته شدن. واسه همین در خونخواهی یه نفر اگر هولوکاست راه بندازن، اگر قتل عام کل بشریت هم بکنن، چیز اضافه نبود. یه دونه یهودی کشته شده؛ ولی این خودش جهاده. جهادشون به این داستانه. درسته که حق نیست. درسته حرف باطلیه؛ ولی این پیامو به عالم مخابره میکنه که جون یهودی ارزش داره. یه نفرم بکشی، پدرتو در میارم؛ ولی اونی که ما اینجا این همه کشته دادیم، دوباره میگه: «جنگو خاتمه بده!» این منافقین؛ اینا مرموزا، این مرجفون، این بیماردلان. این پیامش اینه که جون ایرانی جماعت ارزش نداره. مهم فقط من نمیرم. «من نمیرم حالا بالاخره ده تا کشته شدن دیگه به درک.» ارزش نداره که من بخوام جون خودمو به خطر بندازم که حالا بیام حالا صد تا کشته نشه. من دارم الان به خطر میافتم. ازگل که یه دونه خونه هم نساخته، احمق! تو مسئولیتش اومده توییت کرده، افتخارم میکرد به اینکه یه دونه خونه هم نساخته. «موجودیت ایران در خطر است.» موجودیت توی نکبت در خطره که انشاءالله خدا... آخه کشته هم نمیشین شماها. یکی از اینا هم که تیر خورده بود، بنده همون شب حالا صوتش موجوده؛ ولی منتشر نکردیم. گفتم: «آقا اگه کشته بشه، من تو قواعد و سنت شهادت شک میکنم.» بعد خبر که «الحمدلله پیام بگو من زندهام.» مال شماها نیست. اصلاً قد شماها نیست. زشته تاریخ شمارو به اسم شهید بشناسه. شما باید تاوان پس بدین. شما یقهتونو باید بگیریم. تازه آیندگان میفهمن چهکارا کردین. سر وقت خودش موجودیت خودش که به خطر میفته، میگه: «موجودیت ایران به خطر.» راهکار چیه؟ «دست بردارین دیگه، تمومش کنید دیگه.» نه، اتفاقاً اگه تموم کنی، موجودیتمون به خطر میفته. اعلام میکنیم که ما میترسیم. وقتی تو رو از جنگ میترسونن و تو یه واکنش منفعلانه نشون میدی، معناش اینه که میترسم. تو میتونی با کارت جنگ با من بازی کنی. این میشه که جنگ راه میفته. اگه وایمیستادی میگفتی: «آقا جنگ میشه به درک. من به اون رأی نمیدم، من به این رای میدم.» اصلاً جنگ میشه. به این مشکل داشته باشم. پیامه! کار دارم. جهاد به خودی خود یه پیامی توشه. اینکه من برای جون آدما، برای ملتم، برای مردمم ارزش قائلم. تقاص دونهدونهشونو میگیرم. بابت یه دونش همهتونو تعقیب میکنم. چون جون یه دونه، یه دونه خیلی ارزش. هزار تاتونم بکشم، تقاص یکیش نمیشه. البته تو جنگا تو قصاص بحثش جداست. قصاص یک به یکه. تو جنگ هزار تاتون با همدیگه حمله کردین یه نفرو کشتید. این نیست که بگم: «خب منم حمله میکنم یکیتونو میکشم.» نه، همه هزار تاتون مجازات بشیم. دیگه از این غلطا نکنید تا بفهمید من برای جون یه دونه ارزش قائلم. اونی که از حق حیات تو دفاع میکنه و اعلام میکنه که تو برای جونت و حیاتت ارزش قائلی، جهاده. واسه همین خدا جهاد رو مایه... نام چقدر این معارف زلال و چقدر نایابه.
خوب، تمومش کنم. بعد میفرماید که: «فَفِکْرُ الشِّرْکِ بِاللَّهِ سُبْحانَهُ هَلاکُ الْاِنْسانیَّهِ وَ مَوْتُ الْفِطْرَهِ.» البته در واقع همه اینها برمیگرده به خود توحید، به دین خدا، به ایمان به خدا. چون خدا بود که این حق حیات رو برای تو قائل شد. خدا بود که این جهاد رو قرار داد که تو از جونت دفاع کنی. وقتی سراغ حرف غیر خدا رفتی که یعنی مشرک شدی. به خدا بیاعتنایی کردی، به حرف بقیه اعتنا کردی. از تو حرف بقیه این حق جهاد دیگه برای تو در نمیاد. اونا دیگه بهت نمیگن جهاد کن. تو از خودت دفاع کنی. چون اینو بهت نمیگن، عملاً تورو میکنن کیسه شن برای دفاع از خودشون. جون تورو هم به پشیزی ارزش قائل نیستن. همین میشه. همین کشورهای منطقه که میبینیم. اگه میجنگیدن با اسرائیل، هم عزت و آبرو داشتند، هم استقلال داشتند. یمن کشته میده، امکاناتم نداره؛ ولی همون ۲۰۰۰ دری که داره، مال خودشه. قطر برجها و امکانات و اینا، هیچکدوم مال خودش نیست. آمریکا فردا اراده کنه، همه اینا رو دستور بده، مجبور همه این امکاناتشونو بیارن به خط برای دفاع از اسرائیل. کی میتونه نه بگه؟ «خودم میکشمت اگه نه بگی. خود من آمریکا میکشمت. همین من پشتت دیگه بر نیام، کارت تمومه.» دشمنتو کدومش شد حیات؟ کدومش شد زندگی؟ اون توحید مردم یمن یا این شرک قطر و امارات و عربستان؟ کدومش از توش حیات دراومد؟ عزت دراومد؟ اونی که از توش جهاد دراومد. خیلی اینا دقیقههان. «وَ فِی الْقِتالِ وَ هُوَ دِفاعٌ عَنْ حَقِّهَا اِعادَهٌ لِحَیَاتِهَا وَ اِحیَاءُهَا.» بعد مشرک که بشی، انسانیتت نابود میشه، فطرتت میمیره. اگر اهل قتال شدی، دفاع کردی از حق خودت، این باعث میشه که حیات تو دوباره برگردونی و بعد از مرگ دوباره زندهاش کنی. دوباره تورو بهعنوان یک ملت زنده میشناسن. ملتی که مجاهده، عالم به چشم ملت زنده میشناسه. این میتونه حقشو بگیره. این اصلاً برای خودش، برای مملکتش، برای آدماش ارزش قائله. بقیه همه مردن.
خدا انشاءالله به ما توفیق بده که تو این مسیر باشیم و اهل مجاهدت باشیم و انشاءالله به دست ما، خدای متعال رژیم صهیونیستی را نابود کند. «وَمِنْ هَنَاکَ یَسْتَشْعِرُ»، موند حالا ببینیم دیگه کی توفیق پیش بیاد ادامه این متن رو بخوانیم. فعلاً این جلسات تا بعد ماه محرم و حالا اوایل ماه صفر و اینها، فعلاً جلسات تعطیله تا ببینیم خدای متعال چی اراده میکنه. التماس دعاداریم از همه دوستان، خصوصاً در مراسمهای عزاداری. انشاءالله تو جلسات عزاداری با قوت هم شرکت بکنیم و هم از خدای متعال بخواهیم به برکت روضه امام حسین و اشک بر سیدالشهدا نابودی این رژیم صهیونیستی را هرچه نزدیکتر بفرماید و ما رو سلحشوران مجاهد در این مسیر قرار بده و با استقامت و با جهاد ما این هدف را انشاءالله محقق بفرمایید. سایه رهبر عزیز من هم مستدام باشه انشاءالله تا روز ظهور، به ظهور آقامون امام زمان هم نزدیک و نزدیکتر باشه. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد. اللهم صل علی محمد و آل محمد.
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید.
جلسات مرتبط
جلسه پنجاه و یکم، بخش اول
آن مانایی
جلسه پنجاه و یکم، بخش دوم
آن مانایی
جلسه پنجاه و دوم، بخش اول
آن مانایی
جلسه پنجاه و دوم، بخش دوم
آن مانایی
جلسه پنجاه و سوم، بخش اول
آن مانایی
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات آن مانایی
جلسه چهاردهم، بخش دوم
آن مانایی
جلسه پانزدهم، بخش اول
آن مانایی
جلسه پانزدهم، بخش دوم
آن مانایی
جلسه شانزدهم، بخش اول
آن مانایی
جلسه شانزدهم، بخش دوم
آن مانایی
جلسه سوم
آن مانایی
جلسه چهارم
آن مانایی
جلسه پنجم
آن مانایی
جلسه ششم
آن مانایی
جلسه هفتم، بخش اول
آن مانایی
در حال بارگذاری نظرات...