* سیر آیات جهاد در قرآن؛ نزول آیات قتال و دستور به جنگ، بعد از مدارای اولیه با کفار.
* تبیین همزمانی و سازگاریِ تکوین و تشریع الهی در عالم هستی!
* همراهی تکوینی کائنات، با نصرتها و امدادغیبی، از مجاهدان و تابعان تشریع الهی!
* پاراف خداوند ذیل فرمان به عوالم هستی؛ برای همکاری با جبهه حق و اعراض از جبهه باطل.
* همدلی و هم افزایی ملتها و مذاهب؛ دستاوردیست در قبال رفتار متجاوزانه رژیم صهیون!
‼ توجه: متن زير توسط هوش مصنوعي تايپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین، و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد. اللهم صل علی و آله الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الآن الی قیام یوم الدین. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقدة من لسانی یفقهو...
مطالبی را از مرحوم علامه طباطبایی، رضوان الله علیه، در جلد دوم المیزان با هم مرور میکردیم پیرامون جهاد. و عنوانش این بود که «الجهاد الذی یأمر به القرآن». جهادی که قرآن به آن دستور میدهد.
با توجه به کمبود وقتی که داریم و سه شب دیگر بیشتر خدمت دوستان نیستیم – امشب و دو شب بعد – این بحث را چون باید به یک ثمری برسانیم، به یک نقطهای برسانیم، فعلاً محور را متن قرار میدهیم. طبعاً یک بخشی از مطالبمان میمانَد که حالا انشاءالله در ماه محرم، در جلساتی انشاءالله به آن پرداخته خواهد شد. شاید بماند یک مقداری از مباحث، یعنی بحث جهاد و مطالب مرتبط با جهاد که حالا انشاءالله در فرصتهای بعدی، به عنایت الهی انشاءالله به آنها هم میپردازیم.
دستهای از آیات را مرور کردیم. البته چهار سوره؛ سوره مبارکه کافرون را ملاحظه فرمودید، آیه ۱۰ مزمل، آیه ۷۷ نساء، و آیه ۱۱۰ مبارکه بقره. که از اینها فهمیده میشد وضعیت ابتدایی ما در قبال دشمنان و مشرکین و کفار، جنگ نیست. اصلش اولش، مداراست. خوب، بعد مرحوم علامه اینطور تعبیر میکند: «ثم نزلت آیات القتال». اول بحث مدارا بود، بعد آیات قتال نازل شد. یعنی یک زمانبندی و یک سیری دارد در جامعۀ اسلامی؛ از روز اولی که مردم مسلمان میشوند و دور هم جمع میشوند، قرار نیست بجنگند. نمیشود. باید یک استحکامی شکل بگیرد و ریشهها دوانده شود.
حالا زمان جهاد و آیات قتال نازل شد. یک بخشیش آیات قتال با مشرکین مکه است و «من معهم بالخصوص» و کسانی که همراه مشرکین مکه بودند به طور خاص مد نظر قرار گرفتند. پس از اینجا دیگر بحث قتال مطرح میشود. اول این بود که نسبت به آزار و اذیت اینها باید تحمل کرد، و حوصله به خرج داد، صبر کرد. از یک جایی آیات قتال نازل میشود، میفرماید که: "نه، دیگر بسشونه." به قول ماها "دیگر پررو شدند، رویشان را زیاد کردند، دیگر وقتشه که ادب شوند، باید گوششان مالونده شود."
آیات قتال نازل میشود. خدمت شما عرض کنم که اینجا دیگر دستور به قتال میدهد. مثل آیه ۴۰ سوره مبارکه حج: «اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا و ان الله علی نصرهم لقدیر». اجازه داده شد به کسانی که مورد قتال قرار گرفتند. خیلی هم آیات، آیات زیبایی است. یعنی هر کدام از این آیاتی که جلو چشم بنده میآید، یک حالی پیدا میکنم و دوست دارم که بمانیم در محضر این آیات. حیفم میآید که از این آیات عبور بکنیم. میفرماید که: «اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا». اجازه داده شد به کسانی که مورد هجوم قرار گرفتند، مورد قتال قرار گرفتند، بهشان حمله شده. به کسانی که بهشان حمله شده اجازه میدهم. چرا؟ چون ظلم شده بهشان، «انهم ظلموا». مظلوماند و مقتولاند؛ هم مظلوماند، هم مقتولاند. هم بهشان ظلم شده، هم ستم شده، هم هجوم و کشتار. تا به حال میزدند و میکشتند و در میرفتند، میزدند و در میرفتند. مأمور بودیم مدارا کنیم، کوتاه بیاییم، راه بیاییم. از یک جای دیگر، دوران بزن و دررو تمام میشود.
جامعه اسلامی، رهبر عزیزمان، از یک دورانی – تقریباً ۱۰ ۱۵ سال پیش – فرمودند: "دوران بزن و دررو دیگر تمام شد." و فرمودند: "یک دانه بزنی، ۱۰ تا میخوری." یک دانه هم نه، "یک دانه بزنی ۱۰ تا میخوری". این یک ساختاری دارد، یک شالوده و شاکلهای دارد، باید به مرور شکل بگیرد، در جامعۀ اسلامی. که خیلی بحثهای دقیقی هم هست اینها، بحثهای عمیقی است و متخصصین و متبحرین این مباحث متأسفانه کماند، مبلغینش کمتر. این میشود که گفتمان و منطق رهبری خیلی در جامعه قابل فهم نیست. چه آن وقتی که مدارا میکند، چه آن وقتی که دیگر زیر بار تحمیل و تسلیم نمیرود. و خود ایشان میفرمایند: "آقا بیا اینها را بگویید." کار ایشان که نیستش که آخه تبیین اینها. آنقدری هم که الان در این حرفها داریم از ایشان، باز هم تبیین خود ایشان است.
آنقدری هم که داریم، از خود ایشان داریم. امروز یک مطلبی از ایشان میدیدم، مال ۱۰-۱۲ سال پیش، روز اول سال. جالب است. اول خیلی تعجب کردم، بعد دیدم که عجب! چه جالب! بنده خودم در آن جلسه حضور داشتم، در آن سخنرانی رهبری. و خیلی احساس خجالت کردم که خودم بودم آنجا و این مطلب آنقدر برایم جالب است. یک جمله بسیار عجیب را آقا میفرمایند که در هیچ تفسیری، در هیچ کلام هیچ فقیهی، لااقل بنده ندیدم. ایشان میفرمایند که اگر ما آغازگر جنگ باشیم، خدا وعدهای برای پیروزی نداده است. حالا اگر متن آن را بخواهید، میتوانم یک چند لحظهای اگر تحمل بفرمایید میتوانم پیدایش بکنم، برایتان بخوانم. تاریخش را هم حالا شاید بتوانم پیدا بکنم و عرض بکنم خدمتتان.
میفرماید: "اگر ما آغازگر جنگ باشیم، خدا وعدهای نداده است برای اینکه پیروز بشویم. ولی اگر دشمن به ما حمله بکند و مورد هجوم قرار بگیریم و برای دفاع بیاییم به میدان..." روز ۱ فروردین ۱۳۹۱. تعبیر را ببینید، خیلی جالب است. بخوانم کاملش را. مطالب نابی است که غریب است. وجه اینکه به این بحث وارد شدم این است که اینها باید گفتمان باشد. اینها باید رایج باشد. اینها باید نرخ روز باشد. ولی نیست، متاسفانه. یعنی جز رهبری بنده کسی را نمیشناسم که پرچمدار این گفتمان باشد. همانیم که خود ایشان پرچمدار گفتمان است، آنقدر بین خود ماها غریب است، یعنی انتشار پیدا نمیکند بین ما. اینها خیلی بد است، واقعاً خیلی بد است.
"آمریکا گرفتار است، ممکن است آمریکا خطرهایی برای کشورهای دیگر ایجاد کند. ممکن است دیوانگی کنند. البته من همینجا بگویم: ما سلاح اتمی نداریم، سلاح اتمی هم نخواهیم ساخت. اما در مقابل تهاجم دشمنان، چه آمریکا و چه رژیم صهیونیستی – البته قبلاً ایشان میفرمودند رژیم صهیونیستی، تازگیها میفرمایند رژیم صهیونی، حالا ظاهراً یک و بلاغی در آن هست که اینطور تازگی تعبیر میکنند، ما روی آن بیشتر دقت بکنیم – چه آمریکا و چه رژیم صهیونیستی، برای دفاع از خودمان، در همان سطحی که دشمن حمله کند، به آنها حمله خواهیم کرد."
یاد دارم رهبری در جلسهای در حرم امام رضا (علیه السلام) فرمودند: "در همان سطحی که به ما حمله کنند، در همان سطح!" اینجا ملت یک تکبیر جانانه گفتند. و دیگر بعدش آنقدر ما غرق آن تکبیر و آن جمله قبلی بودیم، دیگر بعدش یادمان نمانده بود، دیگر دقت چندانی نکردیم. امروز که نگاه کردم، اصل حرف آن بعدی بود! اینجا باید یک تکبیر جانانه قبلش گفته بودیم. خیلی زیباست.
میفرمایند: "قرآن کریم به ما نوید داده است: «ولو قاتلکم الذین کفروا لولوا الادبار»." اگر کفار با شما قتال کنند، "اینها لولوا الادبار." سپس "لا یجدون ولیاً و لا نصیراً." مجبور به عقبنشینی میشوند. نمیتوانند بمانند در میدان تقابل با شما. بعد، عقب که برمیگردند، بیکس و کار و شکستخورده و خار و خفیف و بدبخت و ذلیل برمیگردند عقب. نه ولی برای خودشان خواهند یافت، «لنصیرا». «بئس للکافرین لا مولی لهم».
سورهای که مهمانش هستیم در این مدت، سورۀ قتال، سوره مبارکه محمد (صلی الله علیه و آله و سلم). خیلی مفاهیم را بحث کردیم، ولی خب آن موقع چون در تک و تای جنگ نبودیم، ساده از کنارش عبور کردیم. لازم است دوباره برگردیم، یک دور دیگر – تکرار که نمیکنیم – برگردیم یک دور گوش بدهیم. خود ما هم بنشینیم گوش بدهیم. مرور کنیم آن مباحث را.
بعد ادامه میفرمایند در آیه: «سنت الله التی قد خلت من قبل، و لن تجد بسنت الله تبدیلا». حالا برداشت قرآنی را ببینید این مرد حکیم و بینظیر. واقعاً هم فرمانده رزمی و نظامی است، هم فرمانده علمی است، هم یک مرد تمدنساز است، هم یک سیاستمدار به معنای واقعی کلمه است، هم یک انسان مولد جریان فرهنگی است، هم یک مفسر در عالیترین تراز تفسیری و علمی است. یک فقیه درجه یک و نوآور، یک اسلامشناس بیبدیل با ذهن منعطف، با ذهن باز، با افقهای دوردست. یک شخصیت اخلاقی و معنوی درجه یک. صلابت روحی، ایمان قوی. اصلاً چی بگویم در مورد این مرد؟ چی میشود گفت؟ هر چه از او در بیان مثل منی بخواهد بیاید، نقص برای او محسوب میشود. «مدح خورشید مداح خود است». به قول مولوی میگوید وقتی کسی میگوید آقا خورشید خیلی نور دارد، اینکه چیزی به خورشید اضافه نمیکند. این معلوم میشود که تو آنقدری چشمت دیده که بفهمی خورشید نور دارد. این حکایت تو کور نیستی. هر کس هم که نمیبیند و نمیفهمد و نمیگوید، معلوم است که کور است. هر کس هم که میگوید، آنقدری که این فهمیده، او فراتر از این حرفهاست.
یک تعبیر خود ایشان در تقریظ این کتاب روحالله فرمودند که مصداق اتمش خود ایشان بود. خطاب درباره نویسنده فرمودند که این مقداری که ایشان امام را شناخته، ابعادی هم بود از امام که به فهم نویسنده نیامده بود، آشنا نبود با این ابعاد. این در مورد خود ایشان هم صادق است. هر کس هر چه در مورد ایشان میگوید، آن ابعادی است که یک مقداری توانستیم و زور زدیم بفهمیم، در مورد این مرد بزرگ. وگرنه قابل فهم برای امثال ماها نیست. تعابیری که بزرگان در وصف ایشان دارند که حیرتانگیز است.
حالا ببینید از این آیهای که خواندم، ایشان چه برداشتی میکند. میفرمایند: "هیچجا در قرآن نیامده است که اگر شما شروع به جنگ کردید، حمله کردید، پیروز خواهید شد. ممکن است پیروز بشوید، ممکن است شکست بخورید. همچنان که در جنگهای صدر اسلام آنجایی که مسلمانان حمله کردند، گاهی شکست خوردند، گاهی هم پیروز شدند. گاهی شکست خوردند، گاهی هم پیروز." "اما وعده داده است که اگر دشمن ابتدا به حمله کرد، آن دشمن قطعاً شکست خواهد خورد." چقدر زیباست این تحلیل و برداشت ایشان از این. نباید حالا حالا یک سؤالی پیش میآید که آقا این مربوط به آن قبلیهاست. دوتا آیه را ایشان دارد برداشت میکند، یک مفسر، یک فقیه، در حال از آیه استفاده میکند.
خیلی جای این جور مباحث بین ماها خالی است! خیلی خالی است. در نمازجمعههایمان، در تریبونهایمان، در سخنرانیهایمان، در منبرهایمان، در جلساتمان. ادامه آن: "نباید بگویید این مخصوص صدر اسلام است. نه. «سنت الله التی قد خلت من قبل، و لن تجد بسنت الله تبدیلا»". این قانون الهی است. "ملت ایران عازم است، با نشاط است. در فکر تهاجم و تجاوز نیست." "اما به هستی خود، به ثروت خود، به هویت خود، به اسلام خود، به جمهوری اسلامی خود، با تمام وجود دلبسته و علاقهمند است."
اینجایش دیگر من دیگر ادامه متن الان را ندارم. باید مراجعه کنم ببینم در ادامه چی میفرمایند. ولی به نظرم آنجا دیگر بحث عوض میشود. این یک سنت همیشگی است. همیشه همین بوده. اینی که این آیه حج که الان خواندم، آیه ۴۰ حج، میفرماید: "اجازه دادم به آنهایی که مورد هجوم و تجاوز و قتال قرار گرفتند بجنگند." ادامه آیه چی میگوید؟ خیلی زیباست. خیلی زیباست، خیلی شیرین است، خیلی خستگی از تن آدم درمیآورد. ادامه آیه میفرماید که: «ان الله علی نصرهم لقدیر». حالا گفتم برو میدان، نگو زورم نمیرسد، نمیتوانم. اجازه دادم، یعنی دستور دادم. وقتی هم دستور دادم، خودم پشتتم. میتوانم حمایت کنم. من کاورم، من پشتیبانی میکنم.
یک قاعده طلایی داریم که این هم جایش خیلی در مباحث خالی است. کلاً جایش خالی است. یعنی این را دیگر جایی ندیدم، تقریباً یکی دوتا در حد مقاله و گفتار و اینها، یک جاهایی دیدم. البته خود ما یک مقداری در حد چهار پنج جلسه، اینها کمتر بیشتر، توی سری کلاس به این بحث پرداختیم. جای بحث جدی دارد. دنبال این بودم که در حد پایاننامه یک کاری روی این بحث انجام بشود، دوسه سال پیش. و دنبال یک فرصت و یک جمعیت پژوهشگر خوب و توانمند هستیم که بشود وارد این بحث بشویم. بحث بسیار فوقالعادهای است و خیلی هم گرهگشاست. آن هم این بحث... این قانون، قانون رابطهی تکوین و تشریع. خیلی مهم است: تکوین و تشریع.
تکوین و تشریع یعنی چه؟ ببینید یک تکوین داریم، یک تشریع داریم. تکوین چیست؟ تکوین همین عالم وجود، همینهایی است که خدای متعال ایجاد کرد. عالم تشریع عالم قانون است. ببینید یک وقت مثلاً ما یک خیابان داریم، جاده داریم. وزارت راه یک وقتی میآید چکار میکند؟ میآید جاده میکشد، خیابان درست میکند، اتوبان درست میکند. درست شد؟ مجلس نسبت به این، قانون میگذارد که آقا سرعت در اتوبان باید یک مقدار... یک مقدارش هم البته خودش وزارت راه یک وقتهایی مثلاً عوارضی میگذارد. خدمت شما عرض کنم که متناسب با وضعیت ساختاری آن جاده تعیین سرعت میکند. سرعتگیر میگذارد. آفرین! از آن ور قانونگذار میآید میگوید که: آقا در این لاین، در این خط، این مقدار سرعت کفش است، این مقدار سرعت سقفش است. زیر چهل تا حق نداری بروی، بالاتر از هشتاد تا حق نداری. اینجا زیر شصت تا حق نداری بروی، بالاتر از صد تا حق نداری. آنجا زیر مثلاً هشتاد تا حق نداری بروی، بالاتر از صد و بیست تا حق نداری. مسئله توقف اینجا باید باشد، آنجا حق توقف. مسئله... و همین طور قوانین. وزارت راه و شهرسازی میآید دوربین میگذارد. قانونگذار میآید میگوید که: آقا این تخلفی که دوربین ثبت بکند، من جریمه میکنم، این مقدار جریمه. سرعتت آنقدر باشد، کمربندت آن طور باشد، مشغول اکل و شرب باشی پشت فرمان.
خلاصه این میشود چی؟ میشود قانون، میشود تشریع. تکوین و تشریع با همدیگر تناسب دارد، رابطه دارد، ضابطه دارد، قاعده دارد. اینجا البته تکوینش با یک نفر است، تشریعش با یکی دیگر است. در ابعادی تکوین و تشریع دست یک گروه میافتد. مثل اینکه مثلاً وزارت راه خودش جاده را میسازد، خود اویم که جاده را ساخته. مثلاً یک سری قوانین نسبت به این جاده، قوانینی توسط دولت و مجلس...حالا دولت یک سری قوانین، اصل قوانین باید توسط مجلس تصویب بشود. تکوین آنجا، تشریع.
حالا اینجا در ساختار هستی، تکوین و تشریع دست یک نفر است. خیلی بحث جالبی است. خیلی تویش نکات... آنی که ساخته، دستور داده. شما همهجا انسجام میبینی بین تکوین و تشریع. این قاعده را رویش فکر بکنیم و مطالعه بکنیم. در این بحث این روزهای ماه به شدت کاربردی است. نسبت به جملهای هم که رهبری فرمودند، کاربردی است. نسبت به این آیه ۴۰ سوره حج هم کاربردی است. تکوین و تشریع با همدیگر همخوانی دارد، سازگاری دارد. اگر بهت گفت برو، به تو دستور میدهد برو، به همه کائنات هم دستور میدهد که پشت تو باشم. چون همانی که به تو گفته برو، همه کائنات را خلق کرد و به همه کائنات دستور میدهد. تکوین از اوست، تشریع هم از اوست.
تکوین و تشریعش هم همیشه با هم سازگار است. این وضعیت دولتی و اینها ما نیست که یک قانونی میگذارند، هیچجا هیچکس نمیتواند عمل کند. قانون نمیخورد. آنی که قانون گذاشته، خودش یک بار در این جاده راه نرفته. نمیداند این جاده چقدر خراب است. نمیداند این جاده مثلاً، این جاده کفی است، این جاده کوهستانی است. ماشین را مثلاً پشت همچین ماشینی جابهجا فرق میکند. او دیگر علم و اطلاعات از این دایره وسیع قانونی که گذاشته ندارد که خودش هم حضور ندارد. او یک قانون گذاشته بود. او که دیگر به ماشین دستور نمیدهد برو، به جاده دستور نمیدهد همراهی کن. ولی اینجا آنی که قانون را گذاشته، به جاده هم میگوید: من به این گفتم تا اینقدر سرعت میتواند برود، تو هم باهاش همراهی کنی، مقدار سرعت بتونه بره. جمله را گرفتید؟ چون تکوین و تشریع دست یک نفر است: «له الخلق و له الامر». هم خلق میکند، هم دستور میدهد. خیلی بحث فوقالعادهای است. همیشه هم تکوین با تشریع سازگار است. از تکوینش تشریع میشود فهم کرد، از تشریعش تکوین میشود فهم کرد.
با همدیگر مرتبط است. مثلاً روایت داریم. یکی از آن روایاتی است که حالا ما یک وقتی میخواستیم این را در حد پایاننامه برسانیم، یکی از آن روایاتی که در بحث ما محل توجه بود و محل استدلال بود، این روایت بود که به نظرم از امام رضا (علیه السلام) میپرسد که: آقا نماز که از روزه مهمتر است، نماز ستون دین است، روزه که ستون دین نیست. چطور است که خانمی که عذر شرعی دارد، بعداً نمازهایش را لازم نیست قضا کند، ولی روزهاش را باید قضا کند؟ عمود دین را نمیخواهد قضا کند، غیر عمود دین را باید قضا کند؟ حضرت فرمودند که: ساختار تن زن، مضمونش این است، ساختار تن... به نظرم در کتاب «علل الشرایع» این روایت هست. ساختار فیزیولوژیک زن اینطوری است که در خانه درگیری دارد با بچه، درگیر مدیریت منزل، پختوپز منزل، با کارهای این شکلی. روزهای که قرار است بعداً قضا بکند، به این کارها آسیب نمیزند. ولی اگر بخواهد نمازش را قضا بکند، یک روز ۱۷ رکعت دیگر به هیچ کاری نمیرسد. بدبخت میخواهد بچه شیر بدهد، میخواهد بچه بشورد، بچه عوض کند، غذا درست کند، خانه جارو کند. سه روز روزه نگرفته، همینجوری این روزهها جمع میشود، بعداً پدر این بدبختها درمیآید. البته یک قواعدی هم دارد برای اینکه معاف بشوند که اینها در بحثهای فقهی، دورههای فقهی که عزیزانمان میگذارند در این شذرات و اینها، دوستان حتماً شنیدهاند. اگر نشنیدهاند هم بیایند شرکت کنند بشنوند چون جالب است، نکات خوبی دارد.
همین روزها پدر طرف را درمیآوری. یک ماه رمضان روزه نگرفته، دو سال بچه شیر میداده. حالا سال بعدش هم باردار شده، سال بعدش هم شیردهی. ۴ سال این بنده خدا روزه ندارد. ۱۲۰ تا روزه آمده گردنش. زمستان مگر چند روز است؟ ۱۲۰ روز مگر چند تا زمستان میشود؟ چقدر مگر فرصت میشود؟ آن هم هر روز مگر میتواند روزه بگیرد؟ نمازش را هم باید قضا کند؟ هر یک روزی ۱۷ رکعت نماز! یعنی نمازهای خودش را بدبخت به زور میرسد بخواند با این بچهها و با این کارها. آنی که تکوین زن را متناسب با شیردهی و بچهآوری و مدیریت منزل آفریده، تشریع را هم نسبت به او منعطف کرده. دوچرخه، قشنگ است. این را چون لحاظ کرده، آن را هم آنجوری لحاظ کرده. شما از تکوین، تشریع میتوانی کشف کنی. از تشریع، تکوین میتوانی کشف بکنی.
اینی که گفته طلا برای مرد حرام است، برای زن مستحب، معلوم میشود در ساختار تکوینیشان اثر دارد. حالا ای محققین! ای پژهشگرها! ای دکتر قراعتها! با روانشناسان بیایید برویم مطالعه کنیم، ببینید ساختار فیزیولوژیکی زن چیست و چه تناسبی با طلا دارد؟ یک مقدار یک کارهایی هم شده البته. روی ساختار فیزیولوژیک مرد چیست؟ چرا زیورآلات این شکلی برای مرد ممنوع است، برای زن مستحب است، ممدوح است؟ از تشریع، تکوین کشف کنید. یک بحثی چند سال پیش، چهار سال پیش اینها داشتیم، فقه زینت زن و مرد. مقداری بحثهایی شد در مورد اینکه اساساً ساختار فیزیولوژیک مرد و ساختار اجتماعی مرد، اقتضای این را دارد که مرد اهل دلبری اینجور همراه با زیورآلات نباشد در جامعه، برعکس زن. آن هم البته باید مدیریت بشود. یعنی تبرج نباید بکند. و از این خود آن داستان حجاب، خود تبرج، خود اینکه «فلا تخضعن بالقول». حالا بیایید دیگر بروید از نظام تشریح، بروید دیگر قواعد در بیاورید، ببینید کجاهای ساختار تکوینتان چه تناسبی با این دارد که خدا اینجور دستور داده. اینی که گفته زن این شکلی در جامعه حضور پیدا نکند، معلوم میشود که یک جایی از ساختار تکوینتان را داغ میکند. یا اگر اینجوری بیاید، بروید ببینید اگر آن طوری آمد که خدا گفته، کجای ساختار تکوینتان را آباد میکند.
«ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس لیذیقهم بعض الذی عملوا لعلهم یرجعون». فساد در دریا و خشکی ظاهر شد، در اثر چی؟ در اثر گناه. خیلی آدم باید پُفِ گلابی باشد که فکر کند معصیت در زلزله اثر ندارد، در خشکسالی اثر ندارد، در نزول باران اثر ندارد. هر معصیتی یک دم! معصیت را فقط در حوزه شکم میدانند. میگوید اختلاس؟ آره قبول دارم. دزدی، اختلاس نه. در ساختار تکوینی اثر دارد. در محیط زیست شما اثر دارد، در آبوهوای شما اثر دارد، در مرگومیر شما اثر دارد، در ساختار سلامت جامعه شما اثر دارد. اینکه آدمهایی که در این مملکت زندگی میکنند سالماند، حالشان خوب است یا نه، تنشهای روانی دارند؟ از جهت جسمی به هم ریختهاند؟ پیری زودرس دارند؟ افسردگی دارند؟ تنهایی احساس میکنند؟ سکتههای در سنین پایین دارند؟ اثر دارد. تکوین و تشریع با هم اثر دارد.
خوب، یک مقدار دیگر... یک مقداری از این بحث... این بحث، آقا! خیلی وسیع است. اگر بخواهد کتاب بشود، بیشتر از ۵۰۰ ۶۰۰ صفحه کتاب. اگر بخواهد سخنرانی... چون کتاب پشت هم مطلب میآید دیگر. سخنرانی اگر بخواهد بشود، بالاتر از دویست سیصد جلسه سخنرانی مفصل پرداخته بشود. اصلاً تکوین چیست؟ تشریع چیست؟ و همین که الان گفتی مثلاً این را ربطش با همدیگر چیست؟ و بحث مثالهایی برایش بیاید، از تکوین، از تشریع.
حالا اینجا در داستان جهاد خدای متعال میفرماید که آنجایی که مظلوم شدی، بهت حمله کردند، تو تجاوز نکردی از حدود، تعدی نکردی. «و لاتعتدوا ان الله لا یحب المعتدین». تجاوز نکردی، تعدی نکردی، دستدرازی نکردی، روی قاعده آمدی جلو، تقوا به خرج دادی، نسلکشی نکردی، مظلومکشی نکردی، انسان بیگناهی را این وسط تلف نکردی، جان بیگناهی نگرفتی. تویی که اینها را رعایت کردی، من تکوین را هم به نفع تو میکنم. بازی... تعبیر رهبری این بود که ملائکه به کمک میآیند و امداد الهی و نصرتهای الهی و اینها. ما اینها را دیدیم در جبهه. این همین «ان الله علی نصرهم لقدیر». اینجا اجازهای که دادم مثل آن اجازه پلیس راهور نیست که اجازه میدهد از این جاده بروی. حالا اینکه اجازه داد، ممکن است جاده با تو همراهی کند، ممکن است همراهی نکند. ممکن است با صد تا گرفتاری مواجه بشوی. به آن بدبخت هم ربطی ندارد، او فقط آنجا وایستاده بود، اجازه داد وارد این مسیر بشوید. حضور خدا، اجازه خدا که این مدلی نیست. اجازه دادم بروید بجنگید، معنایش این نیست که این نیست که خب من اینجا وایستادم، میگویم خب بریم جلو دیگر، آن چی میشود؟ به من چه؟ ممکن است میدان قتال با شما همراهی کند، ممکن است همراهی نکند. ممکن است ضرب شمشیرشان توی سر شما بنشیند، ممکن است ننشیند. به من دیگر ربطی ندارد که بخواهم آنها را گردن بگیرم. من همین قدر فقط دارم میگویم میتوانی بروی، اشکال ندارد. نه، این داستان خدا این شکلی نیست. این «میتوانی بروی» را به کسی داری میگویی که به شما دستور میدهد برو. به همه کائنات هم میگوید: حواست به این باشد، این را من فرستادم. به آن شمشیر هم میگوید: نخور الان.
ما در متن جنگیم. شبیه جنگ تحمیلی ۸ ساله. خیلی چیزها را فعلاً در جریانش نیستیم. فعلاً فقط یک سری اخبار است. حالا باید بگذرد انشاءالله این جنگ تمام بشود، رژیم صهیونیستی نابود بشود. بعد یادوارهها برایش میگیریم، «هفته دفاع مقدس ۲» برایش میگیریم. خاطرهها در میآید. آن چندین جلد کتاب زندگینامهها، شهدا، روایتهای این روزها از خرمآباد، از تبریز، از تهران، از شهریار، از شهرکرد. آن از هرجایی بیایند این بچهها روایت کنند، بگویند چه خبر بوده، چی شده. چی؟ هنوز در متن داستانی، هنوز همین حرفهای اصلی درست بین ماها منتشر نمیشود، چه برسد به اینجور ریزهکاریها، این لاولاوها.
یکهو یک حرفهایی به گوش آدم میرسد که فلانکس از فلان پادگان میگوید: آقا بیا ببین ما اینجا به چشمم داریم معجزه میبینیم. چیزهایی دارند روی سر ما میریزند که هر یک دانه اش باید کار یک کشور و یک شهر را بسازد. تیرش به هدف دارم میبینم که نمینشیند. تیرش! این کار کیست؟ از آنور اینجا یک دانه موشک میرود بالا، صاف میخورد. آن موتورشم که جدا شده، بوسترشم که جدا شده، که اینها دیگر مفت نمیارزد، کارایی ندارد. آن هم میخورد توی ماشین. دیگر خرج روی دست آنها میگذارد. آن چیزهایی هم که نباید قاعدتاً به کسی بخورد، آن هم یک دانه دارد درست میکند. این کار آنی است که به تو اجازه داده بجنگی، به تو دستور داده بجنگی. به خورشید هم گفته با اینها باش. به ماه هم گفته با اینها باش. به زمین هم گفته با اینها باش. به گردش خورشید و گردش کائنات گفته: با موشک هایپرسونیک اینها همکاری لازم را عنایت فرمایید. "پاراف" کرده به همه هستی. چقدر قشنگ است! به همه هستی پاراف کرده.
این موشک را از این بچه حزباللهی بینوا، بدبخت، گرسنه، چند ساله در جنگه؟ در تحریم؟ بدبختی؟ گرفتاری؟ با دلار ۱۰۰ تومانی دارد میفرستد. موشک ساختن. دولتشان هم تحریمشان کرده بود. دولتشان نمیگذاشت اینها موشک بسازند. دولتشان میخواست موشکهای اینها را جمع کند. من خیلی زجر کشیدم تا به موشک رسیدم. خیلی کشته دادند. خیلی بدبختی کشیدند. خیلی بمباران شدند تا این نقطه برایشان حاصل شد. "حرف من را گوش دادند؛ «و أعدوا لهم ما استطعتم من قوه» را گرفتند." تا امروز موشکی شدهاند. هایپرسونیک دارند، نقطهزن دارند، قارهپیما دارند. این موشک را که این پاسدار، این ارتشی بلند کرد. "ای زمین! ای آسمون! ای کهکشان راه شیری! ای باد! ای دمای هوا! ای دریا! همکاری لازم را مبذول فرمایید." تازه فقط هم یک دستور نیست بالا سرشان، نه! بالا سرشان است. خودش کنشگر است. خودش دریا را به خط میکند. خودش باد را میوزاند. خودش خورشید را در محل خودش قرار میدهد. در نقطه خودش. همانی که این تیر را سر جای خودش مینشاند، همه اینها را هم سر جای خودشان به خط کرده که این تیر بنشیند.
ما جنگمان نابرابر است؟ آره. به حسب ظاهر که نگاه میکنی، همه دنیا بلدوزر ظالمها، آدمکشها با آن همه، مظلومان دنیا با ما. این نابرابری ظاهریاش است. باطنش هم نابرابر است. همه کائنات با ماست، هیچی با آنها نیست. هیچی. «و ان الکافرین لا مولا لا یجدون ولیاً ولا نصیراً». «ولا نصیراً» نکره در سیاق نفی افاده عموم میکند. علما میگویند یعنی هیچ نصیری، هیچ کمکی ندارند. هیچی، هیچی نمیآید کمک اینها. ذرهای از ذرات این هستی با اسرائیل نیست، با نتانیاهو نیست. اتفاقاً ممکن است شما فکر کنی که موشکش، موشکی که دیگر با اینها هست. آدمکشها که با اینها هستند. آدمکشیها و جنایتها که با اینها هست. آنها هم علیه اینها. دیدید امروز مسیح علینژاد برگشته گفته که "اسرائیل ما را بدبخت کرد. ۲۰ سال براندازی را در ایران عقب انداخت. این همه زحمت ما را به باد داد." اینها مگر دو تا تیم بودند؟ مسیح علینژاد سرباز نتانیاهو، نتانیاهو سرباز ابلیس. همه گیر خودشان در آن میمانند.
روز اول خوشحالی میکنند، جشن میگیرند، فکر میکردند ترور حاج قاسم وضعیت منطقه را عوض میکند. عوض کرد؟ آره. عوض! وضعیت منطقه را عوض کرد. کاملاً به نفع جمهوری اسلامی. چقدر ما هزینه میکردیم عراق و ایران یک سپاه به حساب بیاید، حشدالشعبی با سپاه پاسداران یکی محسوب بشود. همه عالم و هزینه میکردیم. میشد. ببینید این آیه قرآن را در مورد تألیف قلوب چقدر زیباست. اینها حرفهایی است که باید سکه رایج این روزهای ما باشد. میفرماید که در سوره مبارکه انفال آیه ۶۲ و ۶۳: «و ان یریدوا ان یخدعوک فان حسبک الله». اگر اینها قصد داشته باشند فریبت بدهند، باهات خدعه کنند، «فان حسبک الله». خدا هست، خدا بس است برایت. مگر من میگذارم سر تو کلاه برود؟ «هو الذی ایدک بنصره و بالمومنین». او کسی است که خداست، که تو را با نصرتش تأیید میکند و با مؤمنین تأیید میکند. مؤمنین هم که میآیند کمکَت. من میآورم کمک برسانند. مبین کیست؟ خودش. چی دارد؟ مؤمن. و من مؤمن کردم. مؤمن را من بهش زور دادم. مؤمن را من بهش اثر دادم. مؤمن را من به خط کردم.
دیدید امروز چه غوغایی بود؟ بنده تا به حال در این ۲۰ سالی که یا زندگی داشتم یا تردد داشتم، هیچ وقت نمازجمعه... اول که میآمدیم از کنار این پارک میدان جانبازان، ملت ول کردند اینجا نماز میخوانند. خیلی تعجب! که بعد رفتیم، چند دقیقه بعد اذان، بسته بود مصلی. دیدیم همه بیرون ماندند. ما خودمان هم رفتیم با بدبختی در همان پارک جا پیدا کردیم نماز بخوانیم. چه جمعیتی! راهپیمایی آمد شروع بشود. حالا همیشه راهپیمایی از این مصلی راه میافتد تا حرم، واسه ۲۰ دقیقهای طول میکشد. هنوز راهپیمایی شروع نشده، این جمعیتی که آمده بودند در خیابان که میخواستند راهپیمایی شروع کنند، آنهایی که آمدند هی در خیابان از بغل رسیدند به حرم، اینها گفتند آقا ما میخواهیم راهپیمایی شروع کنیم، تمام شد راهپیمایی. راهپیمایی انداختند به سمت گلزار. این جمعیت را کی آورد؟ حالا قم که خب هر چی بود، محجبه بود، حزباللهی بود، ریشو بود، طلبه بود، خیلی چهره آنجور که توقع نره دیده نمیشد توی راه. لااقل من خیلی ندیدم چهرههای متفاوتی که حضورشان برایمان عجیب باشد. ولی این عکسها و فیلمهایی که از تهران و کرج و اینها درآمده بود، اینها کی بودند؟ اینها را کی آورد؟ اینها دلشان با کی بود؟ اینها کجا بودند تا حالا؟
آنی که به تو گفته دفاع کن. نه روبروی نتانیاهو برای تو وایمیسد دفاع میکند ازت، نه! آن خودش نتانیاهو را برای تو به خط کرده. او به نفع تو به نتانیاهو گفت: بزن. وقت زدن میخواهم بکشمت. میخواهم اینها را زنده کنم. احمق چه میدانست کار میکند؟ چه ارزشی دارد نتانیاهو در کل ساختار این عالم؟ با پشکل سگ هم نمیشود مقایسهاش کرد. چه کسی دارد نتانیاهو را مدیریت میکند؟ همانی که فرعون را به نفع موسی مدیریت میکرد. این نبود که خدا کنار موسی باشد روبروی فرعون. نه، خدا مدیر فرعون بود به نفع موسی. خیلی بین اینها تفاوت است.
من که خدا در جنگ ما با اسرائیل کنار ما باشد، نه! نه اینکه خدا در جنگ ما روبروی آمریکا کنار ما باشد. نه، خدا مدیر آمریکاست به نفع کدام؟ مدیر اسرائیل به نفع ما. خدا ترامپ را آورد، نتانیاهو را آورد، وقایع را جوری چید. اینها به خیالشان برسد کار جمهوری اسلامی تمام است. "میزنیم، تمام. داخلی هم میریزد." اینجا هم فضای رهبر، دانشگاه. حالا آمدهاند میگویند: "جانم فدای سید علی." چی شد؟ من با اینم؟ نه. چون عاشق چشم و ابرو و عمامهسیاه و اینها... عمامهسیاه زیاد داریم جهنم رفته. همین الان هم داریم. حالا بعضیها هم روضهخواناند. هنوز خیلی خوب تشخیص ندادندش کنند. آن هم انشاءالله حواسهایشان جمع میشود. عاشق اینهایش نیستم. عاشق این تسلیمیم که در وجودش نسبت به من دارد از خودش نشان میدهد.
دنیا اوف! ما الان وسط جنگیم. وسط اخباری که آقا اینجا تهران را زدند، گیشا را زدند، کرمانشاه را زدند، بیمارستان زدند. هنوز وقت پیدا نکردیم یک دوری بزنیم ببینیم دنیا چه خبر است. دنیا غلغله است. دنیا ولوله است. اسم جمهوری اسلامی دارد غوغا میکند. عنوان تشیع ریخته دنیا را به هم. کرور کرور غیرمسلمان و مسلمان میکند. کرور کرور مسلمان شیعه میکند. ماهی که اینجا درگیر بودیم توی دعوای ایرانی و افغانی، ایرانی و عراقی، ایرانی و فلانی، ایرانی و فلسطینی. توی اینها درگیر بودیم چه برسد به شیعه و سُنیاش. یکهو میبینی عراقی داد میزند توی حرم امام حسین، ناله میکند، گریه میکند، برای ایران دعا میکند. دیگر بحث چیست؟ میگوید بحث شیعه است. اصلاً ایرانی عراقی ما نداریم. اینها پیشقراول لشکر شیعه.
امروز میدیدم بعضی از این روحانیون کاروانهای حج نوشته بودند. گفته بودند حالا خب بنده خودم تجربه کرده بودم در مکه و مدینه با ما چه شکلی برخورد میکردند وقتی ما را معمم میدیدند. خیلی برخوردها، تحقیر... همین چند روز پیش دیدید دیگر این برادری که حالا حرفی زد و دستگیرش کردند و قضایایی که رخ داد، خیلی با ایشان بد برخورد کرده بودند. زندان، یک تجربه خیلی تلخ و سختی برای ایشان رخ داده بود. همین، همین یک ماه پیش بود دیگر، این قضایا.
امروز دیدیم چند تا از این آخوندهای وهابی با ما سلاموعلیک گرم صمیمی. به زور ما را بردند پذیرایی. با این عنوان که: "شماها آبروی ما را حفظ کردید. شماها دارید دقدلی ما مسلمانها را سر این صهیونیستها خالی میکنید. شما به این بنسلمان و اینها نگاه نکنید." بنسلمانش هم تازه پیام داد به رئیس جمهور ما. اسرائیل این است به قول حضرت امام: دریای نجاست است. یک قطره به کسی بپاشد، آن هم سر تا پا نجس میشود. این است، استایل. هیچ کس نمیتواند گردن بگیرد. چیزی ندارد. آبرویی ندارد.
در حال بارگذاری نظرات...