* آنجا که محاسبات با خداست، منطق، عبودیت است و کارعقل، تشویق به عبودیت.
* موشک های مؤمنین، جلوه هاایست از ضرب ذوالفقار امیرالمؤمنین، بر فرق کافرین!
*چک تضمینی خدا، برای برد یک به ده مومنین در برابر کفار!
* اذن الهی به جهاد همراه با پشتیبانی تکوینی، به آنانکه " الذین اخرجو من دیارهم به غیر حق".
* تبیین قواعد نصرت خدا، فارغ از محاسبات ظاهری ما!
* شروط دوگانه برای پایان جنگ در مقام دفاع، دست برداشتن دشمن از فتنه گری در گام اول و موحد شدن در گام بعدی.
* "نعم المولى و نعم النصير" ، به شرط قتال فی سبیل الله و با ضوابط الهیست، نه قتال از سر قومیت گرایی و انتقام شخصی.
‼ توجه: متن زير توسط هوش مصنوعي تايپ شده است ‼
: اسرائیل این است، به قول ۱ حضرت امام، دریای نجاست است. یک قطرش به کسی بپاشد، او هم سر تا پا نجس میشود. این است. اسرائیل را هیچکس نمیتواند گردن بگیرد. چیزی ندارد، آبرویی ندارد. خود ترامپش هم مانده با این چهکار کند. ملت سروصدا راهانداختهاند که یک وقتی پول ما را خرج اینها نمیکنیها! ما حاضر نیستیم از اینها دفاع کنیم. نه به خاطر اینکه اینها ما را بکشند. به ما چه؟ بدبختی دیگری است که انشاءالله اگر یک وقتی بخواهد ترامپ حماقت بکند و وارد این ۲ داستان بشود، اولین جایی که آتش شعلهور میشود، خود آمریکاست. جهان غرب، آنها ۳ هم ساکت نمینشینند، خصوصاً اگر فشار اقتصادی هم بخواهد بیاید، یک تنگه هرمزی بسته بشود که آن که اصلاً کل دنیا آتیش میشود.
این محاسبات هم اگر برای ما نبود که حالا مثلاً آنجا وضعیت چطور است و تنگه هرمز چیست و اینها، با همین "ان حسبک الله" ۴ تو محاسبات، همین یک کلمه محاسبه. دیگر نمیخواهد حسابوکتاب ۵ کنی. یک کلمه است، الله. چه کسی گفت: برو؟ چه کسی عالم را اداره میکند؟ «تکوین و تشریع» دست کیست؟ «له الخلق و الامر.» بوس ۶ آمریکا هم دست من است. کشتیِ آرمَن ۷ من تو دریا راه میاندازم. طوفان، سیل، زلزله، آتشسوزی، قیمت دلار، طلا، همه اینها را من ایجادش کردم. من خلق میکنم. وقتی بهت گفتم: برو تو میدان بزن، من بودجه ندارم، بگویم شرمنده، دیگر من فقط میتوانستم بگویم: برو بجنگ. نه آقا، همان که بهت گفت: برو بجنگ، پول هم دست او است. «لله خزائن السماوات و الارض و لکن المنافقین لا یفقهون.»
این حرفها را منافق حالیش نمیشود. اتفاقاً با چه عنوانی هم میآید جلو؟ آقا، حسابوکتاب چی میشود؟ پس عقل چی میگوید؟ منطق چی میگوید؟ منطق میگوید: بنده باش. عقل، آنی ۸ است که تو را تشویق به بندگی میکند. وگرنه هرچه جز این باشد، تلکه ۹ شیطان است، ابزار محاسباتی شیطان است. هرکی ۱۰ هر طور دیگر فکر میکند، شیطان است. حساب و کتابش، هاسوبش ۱۱ دست شیطان است. عربها به کامپیوتر میگویند: هاسوب. هاسوبش دست شیطان است. حسابکتاب آنجایی ۱۲ که دارد، نرمافزار و سختافزاری که حسابکتاب با ۱۳ او است، نرمافزار هاسوبِ محسوبِ ۱۴ شیطان است. او پشت دستگاه، پشت سیستم نشسته، دارد کد میزند، دارد ۱۵ حسابکتاب میکند. مؤمن: «حسبنا الله و نعم الوکیل.» «فان حسبک الله» حسابکتاب دیگر ندارد.
اینها هم حالا به هر حال یک توجه بهش ۱۶ میکنیم. یک وقتهایی هم خدا دستور داده به این چیزها توجهی بکنیم. تلفاتمان کمتر باشد و ضربمان بیشتر باشد و ابزارمان هم درست باشد و اینها. خدا دستور داده. چون خدا دستور داده، اینها را هم بهش ۱۷ میرسیم، بهش ۱۸ میپردازیم، حساسیت به اینها به خرج میدهیم. وگرنه آن وقتی که همه اینها را هم از دست دادیم، یک سؤال میکنیم: خدایا بازم ۱۹ بجنگم؟ میفرماید: آره. دیگر همه کائنات با گریزش فقط یک کوچولو برگشت، انشاءالله تو محرم همین یک کلمه است که امام حسین هیچی به حسب ظاهر باهاش نبود. یعنی حتی یک قطره آب برای بچه شیرخواره هم آنجا تو محاسبات عادی، تسلیم نشی، به بچهات هم آب نمیدهند، بلکه بچهات را تیرباران میکنند. خب چی شد؟ همه کائنات با اباعبدالله.
چه کسی فکرش را میکرد این بدنهایی که اینجا این شکلی قطعهقطعه شده، رها شده زیر این آفتاب گرم روز عاشورا، روی این زمین. این بدنها رها شده، قطعهقطعه شده که امام سجاد وقتی نگاه میکند، تنش به رعشه میافتد. جنین ۲۰ بدن اولیای خداست، اینطور رها ۲۱ کردن. زینب کبری میفرماید که من خبر دارم، به من گفتند اینجا اوضاع اینطور نمیماند. اینجا غوغا میشود. کسانی میآیند مثل پروانه دوره بدنها میچرخند، اینجا پرچم افراشته میشود، اینجا میماند. فراعنه میروند، یکییکی میآیند دستانداری ۲۲ میکنند. «علی مرور الایام و اللیالی.» روزگار میگذرد، شب و روزها میآید و میرود، ولی هیچکس هیچ غلطی نمیتواند بکند.
چقدر هجوم آوردند به قبر مطهر اباعبدالله؟ چقدر تخریب کردند؟ چقدر آتش زدند؟ چقدر آب بستند؟ چقدر کشتند؟ چقدر کشتند تو این ۲۰-۳۰ سالی که ما دیدیم؟ چقدر کشتند که کسی کربلا نرود؟ چی شد؟ چی شد؟ روز به روز آبادتر، روز به روز وسیعتر. هر سری میروید کربلا، میبینید یک صحن اضافه شد، یک خیابان دیگر آماده شده، مرتب شد. آن کسی که عالم را اداره میکند، به اباعبدالله گفت: بمان در میدان. وقتی او گفته: بمان، از این به بعدش هم با او است. چرخ روزگار را بر محور حسین میچرخاند، بر محور کربلا میچرخاند. اینها آن چیزهایی است که دل ما را قرص میکند تو این میدان. روسیه میخواهد بیاید، پاکستان میخواهد بیاید، آمریکا میخواهد برود آنور ۲۳. اینها چیست؟ اینها کتاب ما نیست. هرکی ۲۴ میخواهد بیاید، هرکی ۲۵ میخواهد نیاید، هرکی ۲۶ میخواهد بیاید روبهرومون ۲۷. «حسبنا الله و نعم الوکیل.» تو محاسبمون ۲۸ یکی را حساب کردیم: «نعم الوکیل، نعم المولی و نعم النصیر.»
کارش را هم خوب بلد است. بهترین مولاست، بهترین نصیر و حامی او است. کاربلد او است. ریز به ریز قطعات تسلیحاتی اسرائیل را میشناسد. تو ۲۹ مشت او است. مالک آن هاست. مالکش است. حضور دارد در قطعهقطعه تسلیحات اسرائیل. اراده بکند، همانها را آتش میکند سر رژیم صهیونیستی. نه اینکه فقط اینجا وایساده ۳۰ از دور دارد نگاه میکند، میگوید: برو بجنگ، دیگر خبر از تسلیحات آنها و تسلیحات ما و موقعیت آنها و اینها دیگر خبر ندارد که. او فقط همینقدر میتوانسته ۳۱ بگوید: برو بجنگ. این نیست. خدای متعال این نیست. «لله جنود السماوات و الارض.» «لله ملک السماوات و الارض.» همهاش سپاه خود او است. همهاش ملک خود او است. مالک همه اینهاست. در چنگ او است. تو ۳۲ دست او است. «ان الله علی نصرهم لقدیر.»
دارم میگویم: برو بجنگ، میتوانم حمایت کنم، میتوانم کمکت کنم. با من است. از چی میترسی؟ «لا تهنوا ولا تحزنوا و انتم الأعلون ان کنتم مؤمنین.» آیا یک رهبری روش ۳۳ اینهاست حسابوکتاب؟ چرا شل شدی؟ چرا یکهو تو ۳۴ دلت خالی میشود؟ انرژیات کم میشود؟ چرا غم گرفتت ۳۵؟ «انتم الأعلون.» شما عالی هستید، همهتان ۳۶ عالی. «انتم الأعلون» جمعِ «علی» ۳۷ است. همهتان ۳۸ علید ۳۹، برتر. علو در این هستی با شماهاست. «علی مطلق» که من باشم و آینه این «علی مطلق» که علی بن ابیطالب باشد، همه تو ۴۰ این جبههاند، اینجان ۴۱. سیف ۴۲ من است که اینجا دارد کار میکند. کین ۴۳ سیف؟ این شمشیر در دست علی بن ابیطالب، جلوه «لا فتی الا علی، لا سیف الا ذوالفقار» است.
خیلی معنای عمیقی هم دارد. اگر روش تحلیل شمشیری نیست جز ذوالفقار، هر شمشیری که اثر میکند و میزند و باطل را محو میکند، این همان ذوالفقار است. یک ذوالفقار، یک شمشیر است که اسمش ذوالفقار است. اینی ۴۴ هم که شما میزنید، این شمشیر شماها نیست. نه شماها میاندازید این تیر را، نه این تیرا تیر است. نه شما میزنید، نه اینی ۴۵ که دست شماست، شمشیر است. یک شمشیر بیشتر نیست که ذوالفقار است. یک شمشیرزن هم بیشتر نیست که علی بن ابیطالب است. او هم خودش نیست که میزند، منم ۴۶ که با دست او دارم میزنم. ولو از توی زرادخانههای شما و از سوی زیرزمینهای شما، از تو ۴۷ انبارهای شما این موشکها بلند میشود. شما نیستید، اینها ذوالفقارند ۴۸. آنی ۴۹ هم که اینها را بلند میکند، مینشاند تو ۵۰ سر آنها، دست علی بن ابیطالب است.
این رازِ «انتم الأعلون» است، ولی چی میخواهد؟ «ان کنتم مؤمنین» میخواهد. چرا؟ چون او امیرالمؤمنین است. امیرالمؤمنین، کار مؤمنین با او است. «مَیل» مؤمنین با او است. این امیر از «امارت» هم نمیآید. از «میر» است. از «مِیر» ۵۱. قوت شما با او است. انرژی شما با او است. حسابوکتاب شما با او است. همهکاره شما او است. «انتم الأعلون.» خوب دیدن بابت چی ۵۲ ناراحت؟ غصه چی را ۵۳ داری؟ تقدیرات الهی. اسرائیل هم نمیزد، زلزله میآمد، طوفان، خرابیهای دیگر میآمد. البته یک بخشش هم طبیعتاً عقوبت. طبیعتاً عقوبت. اگر گناه نمیکردید، هیچکدام از اینها هم نمیآمد. یک بخشش هم تقدیر. گناه میکردید و نمیکردید، این مقدار منو ۵۴ تبدیل به احسنش کردم. اینجا خراب میشد، ولی ببین چی دادی که گرفتی. دانه به دانه این ۵۵ مردههای تو و خشت به خشت خانههای خراب شده تو دارد دانه به دانه دل میآورد به سمت حق. «یدخَلون ۵۶ فی دین الله افواجا.» ببین خدا چه تبدیل به احسن کرد؟ اینها ارزشمندش ۵۷ میکند. «هو الذی ایدک بنصره و بالمومنین.»
من تأییدت ۵۸ کردم، کمکت کردم با مؤمنین. «والف بین قلوبهم.» من الفت دادم بین دلها. «لو انفقت ما فی الارض جمیعا ما الفت.» هرچی ۵۹ روی زمین بود خرج میکردی، نَه، آقا! هرچی ۶۰ گنج طلا بود، هرچی ۶۱ «ما فی الارض»، «ما فی الارض» نه فقط «ما علی الارض». هرچی ۶۲ تو ۶۳ زمین است، هرچی ۶۴ تو ۶۵ ۶۶ ، هرچی ۶۷ که معدن است، هرچی ۶۸ گنج است، هرچی ۶۹ جواهرات است، هرچی ۷۰ نفت است، هرچی ۷۱ گاز است، هرچی ۷۲ انرژی هستهای است، همه را با هم خرج میکردی، نمیتوانستی این دلها را بیاوری. اینهایی ۷۳ که میبینی قیافههایشان به این حرفها نمیخورد و تا دیروز جای دیگر بودند و هرچی ۷۴ هم دیالوگ میکردی، هیچ فایدهای نداشت و اینها، گفتگو اثر نداشت. هیچیهیچی. یکهو ۷۵ میبینی همه به خط شدند.
همه عوض شدند، حالوهوا عوض شده. دیدم تو ۷۶ بعضی از توییتهایشان ۷۷ نوشته: آقا، این چند روز من خودم نمیدانم چمه ۷۸. من چرا خودمان از حال خودش متعجب است. ما اصلاً چرا تو ۷۹ این سایت، اینور ۸۰ داستان قرار گرفتیم؟ ما جمهوری اسلامی؟ بابا، من خودم برانداز بودم. مامور میکشم. آخوند میکشم. یک کاری کردی آقای خامنهای میبینم تو ۸۱ دلم میگویم: خدایا، این مرد را نگهش ۸۲ دار. این از تهران هم کاش ببرند، چیزیاش ۸۳ نشود. فلانفلانشدم ۸۴ تو برای چی این کار را با ما کردی؟ «و لکن الله الف بین.» خداست که تألیف کرد در دلها. خدا الفت. هیچکس جز او نمیتواند الفت. چه دلهایی را از چه فاصلههایی با هم جفت میکند؟ این رزمنده اینجا نشسته، دارد فقط تنظیم میکند، موشک بلند شود برود آنجا بخوابد. رادار را ۸۵ دارد نگاه میکند. این چه محاسبهاش ۸۶ میآید که، حسابوکتاب و این رادار و مادار ۸۷ و بالا و پایین و اینها را که دارد چک میکند، فلانکس آن گوسالهپرست آن گوشه هند دارد مسلمان میشود، آن عیاش کنج کابارههای آمریکا دارد مسلمان میشود. کجایی ۸۸؟
اصلاً اصلاً میشناسد؟ او همانی ۸۹ که دارد این تیر را بلند میکند و مینشاند. او دلم ۹۰ دارد از آنور میکشاند سمت. خوب بسته اینی ۹۱ که با خدا بسته و به امر او میزند، با خوب کسی بسته. با آنی ۹۲ بسته که همه دلها دست او است، همه عالم مال او است. حواس او ۹۳ به همه چی ۹۴ هست. همه را میشناسد. زورش به همه میرسد. همه این ۹۵ نیست اصلاً. وقتی او هست، «انه عزیز حکیم.» «یا ایها النبی حسبک الله و من اتبعک من المومنین.» ای پیغمبر، خدا بس است برایت. در کنارش هم این مؤمنین که دنبالت ۹۶ هستند. یعنی اگر رو ۹۷ حساب محاسبه ظاهری، محاسبه باطنی میخواهی که خدا، اگر محاسبه ظاهری هم میخواهید، مؤمنینی ۹۸ که باهات هستند ۹۹، بس است. بعدش میفرماید: اوف! جانم به این آیه. «یا ایها النبی»، آیه ۶۵: «یا ایها النبی حرض المومنین علی القتال.» خوب توجیه شدی، حالا برو مؤمنین را تشویق کن به جنگ.
تشویقشان ۱۰۰ کن. خوب ۱۰۱ بابا، کمیم ۱۰۲. خدایا، ما همیشه کم بودیم. بابا، ما زوری نداریم. ما امکانات هم ۱۰۳. چون کمیم، امکاناتمان ۱۰۴ هم کم است. پولمان ۱۰۵ هم کم است. نیروی انسانیمان ۱۰۶ کم است. متخصصمان ۱۰۷ کم است. پرستار، دکتر، تکنسین، همهچیزمان ۱۰۸ کم است. دیگر بابا، ما کمیم. کلاً کمیم، همهچیزمان ۱۰۹ هم کم است. برای اینکه دلداری میدهد: «ان یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا مائتین.» ۲۰ تا بیایند، ولی صابر! وایسا ۱۱۰، دیگر ۱۱۱ صفر. ۲۰ تا صابر باشند، فعلاً وعده اینقدر ۱۱۲ است که «یغلبوا مائتین.» ۲۰ تا را به ۲۰۰ تا غلبه میدهم. چند برابر میشود؟ ۱۰ برابر. ۲۰ تا به ۲۰۰. «و ان یکن منکم مائة یغلبوا الفا من الذین کفروا.» صد تا بشوید، صد تا را به هزار تا غلبه میدهم.
خب، حالا ما چند تا رزمنده و بسیجی و دلاور و جانفدا داریم؟ تو بگو ۱۰ میلیون، بگو ۵ میلیون. دیگر ۵ میلیونی ۱۱۳ که لااقل تو ۱۱۴ این مملکت داریم که حاضر باشند بیایند بجنگند. ۵ میلیون برای چند میلیون غلبه میدهد؟ برای ۵۰ میلیون. رزمنده کجا؟ الان کل عالم را تکان بدهید، ۵۰ میلیون میآیند به رزم ما؟ وعده قطعی رویش ۱۱۵ داده. تازه حسابوکتابهای ۱۱۶ دیگر هم که هست. یعنی اینقدرش ۱۱۷ را که گردن گرفته. اینقدرش را چک کشیده که یک به ده را من جواب میدهم. از ۲۰ تا شروع کنید. ۲۰ تا را دیگر باید علامه اینجا تو ۱۱۸ ذیل این آیه میفرماید: ۲۰ تا. ۲۰اش مهم است. یار داشتم، سکوت نمیکرد. ما که الان دو میلیون، سه میلیون، پنج میلیون، بلکه شاید ۱۰ میلیون، بلکه شاید ۲۰ میلیون، واقعاً تو ۱۱۹ این مملکت بیایند برای رزم با اسرائیل. ۲۰ میلیون ۱۲۰ بعد ۲۰۰ میلیون ۱۲۱ غلبه میکند. کجا؟ کل دنیا ۲۰۰ میلیون اصلاً نیروی ۱۲۲؟
اگر ۲۰۰ میلیون بیایند، برد با ماست. کشیده ۱۲۳. اینقدرش ۱۲۴ تضمین است. دیگر من نمیخواهم به یک سری مطالب دیشب دیگر مفصل رفتیم یقه منافقین را گرفتیم. فعلاً نمیخواهم آن ۱۲۵ صوت دیشب ۱۲۶ را که گفتیم، فعلاً منتشر نشود. چند یک هفته، دو هفته بگذرد، فعلاً وقت انتشارش نیست. دیگر حسابی زدیم. دیگر الان فعلاً به آنها ۱۲۷ کار نداریم که. وقتی خدا اینقدر ۱۲۸ چک کشیده، حالا باز یک عده بیایند ما را بترسانند. آقا، نمیشود. آقا، میبازیم. بابا، ۲۰ به ۲۰۰ چی داری میگی ۱۲۹ تو؟ الان اینور ۱۳۰ ۱۰ میلیون هم که الان پای کار داشته باشیم، به ۱۰۰ میلیون غلبه میکند. هر وقت این ۱۰ میلیون رفت در تقابل با ۱۰۰ میلیون، اینقدر ۱۳۱ میشود که باید ما را پیروز بدانی. آن ۱۰۰-۱۱۰ میلیون تازهوارد شور بشویم با خدا که خدایا، حالا چی میشود؟ ۱۱۰ میلیون هم گردن، که آنجا دیگر باز وارد داستان دیگری میشویم که میگوید: بابا، من زیر ۲۰ را ۱۳۲ قبلاً گرفتم.
یک دانه موسی بود، یک دانه ابراهیم بود. وقتی که یک دانه بود، و ۱۳۳ من زدم همه دنیای روبهرو را صاف کردم. زیرِ بیست، هم ۱۳۴ من ۱۳۵ دارد کارش را راه ۱۳۶ انداختم. چی میگویی ۱۳۷؟ کجای کاری؟ خب، چرا خدایا تو با ما اینقدر ۱۳۸ خوب رفتار میکنی؟ مگر تو خدای آنها نیستی، فقط خدای مایی؟ میگوید: نه، یک قاعدهای دارد که من پیش شماها کنار شمام ۱۳۹، طرف شمام ۱۴۰، طرف آنها نیستم. قاعدهاش این ۱۴۱ است که «یغلبوا الفا من الذین کفروا بانهم قوم لا یفقهون.» دلیلش هم این است که هزار تای آنها را در برابر صد تای شما مغلوب میکنم. دلیلش این است که اینها ۱۴۲ آدمهایی ۱۴۳ هستند که حرف حالیشان ۱۴۴ نمیشود. که قبلاً در مورد فقه فقیه تو ۱۴۵ این جلسات یک نکته عرض کردم که اصل آن چیزی که خدا به عنوان فقه قائل است چیست؟ اینکه حالیت ۱۴۶ بشود. خدا همین آیه: «لله خزائن السماوات و الارض و لکن المنافقین لا یفقهون.»
فقیه در فرهنگ قرآن، البته آنی ۱۴۷ هم که احکام بلد است و اینها، نماز و روزه و اینها را میشناسد، آن ۱۴۸ هم بهش ۱۴۹ اصل فقیه. معنای وسیعش و خاصش این است: فقیه، آنی ۱۵۰ است که حرف خدا را فهمیده، تو ۱۵۱ عالم صاحبش کیست را فهمیده، باید طرف کی ۱۵۲ باشد را فهمیده، باید دستور کی را ۱۵۳ گوش بدهد را فهمیده. این دیگر رحمت رحیمی است. وگرنه خدا به رحمت رحمانی صاحب همه است، با همه هم هست، ولی با رحمت رحیمیش ۱۵۴ فقط با مؤمن است. چون مؤمن است که حرف حالیش ۱۵۵ میشود. با کافر نیست. تو ۱۵۶ حالیش ۱۵۷ نشد. اینهمه ۱۵۸ به اینها گفتم: آقا، ظلم نکن، آتیش ۱۵۹ نزن، نکن این کارها را. این آیه را تو ۱۶۰ بحث «به وقت شام» عرض کردم. امروز دوباره وقتی یادآوری میفرماید که اینها گفتند: ما بچههای خداییم، ما نژاد برتریم. بعد خدا میفرماید که راست میگویی ۱۶۱؟ پس اینهمه تو ۱۶۲ سرتان خورد برای چی بود؟ مگر شما رفیقهای ۱۶۳ فابریک ۱۶۴ من نبودید؟ اینهمه بدبختی و بلا و گرفتاری چرا؟ یک روز چهجوری ۱۶۵ نژاد برترین ۱۶۶ و کوتاه نمیآید. آخه یک جای ۱۶۷ دیگر حالیت ۱۶۸ بشود دیگر، لامصب. تو نژاد برتر نیستی. با اینهمه ۱۶۹ بدبختی هم باز همین خودت را نجات ۱۷۰ برتر میدانی. تو دیگر چقدر نفهمی؟
آن نفهمیهایی ۱۷۱ است که خدا چون در آنها دیده، طرف شما را گرفته که روبهرو ایستادید. معلوم شد این «بانهم قوم…» خیلی زیباست. «الان خفف الله عنکم و علم ان فیکم ضعفا فان یکن منکم مائة صابرة یغلبوا مائتین و ان یکن منکم الف یغلبوا الفین باذن الله و الله مع الصابرین.» این یک توضیحی دارد این آیه که الان چون وقتش نیست بهش ۱۷۲ نمیپردازم. بعداً اگر فرصتی بشود، نکات ذیل این آیه است که انشاءالله بعدها باید بخوانیم. اولش فقط میگوید که آقا، من تخفیف دادم. مشتری شوید. راه ۱۷۳ آمدم. میدانم ضعفا. این همون ۱۷۴ پاسخ به همون ۱۷۵ سؤال است که حالا اگر رفتی، آنها شدند ۱۱۰ میلیون، ما را تنها نگذاری ۱۷۶. میفرماید: بابا، من میدانم ضعیفی. عدد، مداد ۱۷۷ کار نداشته باش. برو جلو. تو به این چیزها چهکار ۱۷۸ داری؟ من میدانم ضعیفی. من حواسم بهتان ۱۷۹ هست.
کدام آیه را میخواندیم؟ آیه ۴۰ حج. علامه فرمود که از اینجا دیگر اذن جهاد آمد. تا قبلش بحث اجازه نبود. باید مدارا. وقتی آنها هجوم آوردند به ما، ظلم کردند، حالا دیگر خدا اجازه داده به قتال. خوبی ۱۸۰ بحث مفصلی کردیم از اینکه وقتی هم اجازه داده، تکوین هم با او است. و فقط اجازهای نیستش ۱۸۱ که بعد شما بروی توش ۱۸۲ بمانی، بگویی که بچه ۱۸۰ هیچ کمکی از هیچ جا نمیآید. «ان الله علی نصرهم لقدیر.» قدرت هم دارم کمکشان ۱۸۳ کنم. حالا آنهایی ۱۸۴ که بهشان ۱۸۵ اجازه دادی، کیان ۱۸۶؟ یکم ۱۸۷ خدایی میشود توضیح بدهی ۱۸۸؟ ببخشید، ما ذهنمان ۱۸۹ یکم ۱۹۰ کج است. خوب جا نمیافتد. میفرماید: «الذین اخرجوا من دیارهم بغیر حق.»
اینهایی ۱۹۱ که بدون حق آواره شدند. قشنگ دیگر این روزها هی ۱۹۲ مردمانی ۱۹۳ که از کار و کاسبی و زندگی. این محل کار باشد، این زندگی دارد. این بیمار قلبی ۱۹۴ است و دکتر برود ۱۹۵. این دیالیزی است، باید برود دیالیز بشود. این را از شهر و خانهاش ۱۹۶. تو غلط کردی به اینها ۱۹۷ برگشتی گفتی که شهر را تخلیه کنید. امشب میخواهم مؤدب باشم وگرنه صد تا فحش بدتر هم دارم به این کثافت بگویم. هم نتانیاهو، هم تر ۱۹۸. اسمشان ۱۹۹ هم نجس است. ملت، گفتی به این مردم گفتی: پاشید ۲۰۰ تخلیه کنید. تهران را ۲۰۱ تخلیه کنید. این محله را ۲۰۲ تخلیه کنید. «بغیر حق.» چرا؟ بر ۲۰۳ فرض هم یک مجرمی مثلاً اینجا بر ۲۰۴ فرض هم باشد که نیست. چهجور میکرد دانشمند هستهای؟ چه جرمی کرد؟ بر ۲۰۵ فرض هم باشد، تو به چه حقی ساختمانش ۲۰۶ را ۲۰۷، همسایهاش را ۲۰۸، محلش را ۲۰۹ به آتیش ۲۱۰ بکش؟ برای چی باید ۲۱۱ تخلیه کنم؟ میزنی. اینها دیگر همانها ۲۱۲ هستند که این جماعتی که این شکلی آواره شدند، بدون اینکه حقی باشد، اینها همانها ۲۱۳ هستند که من دیگر به اینها گفتم که وایسا، به ۲۱۴ اجازه را صادر کردم. اجازه هم که میآید، نصرتش هم میآید.
البته این نصرت یکم ۲۱۵ همچین ۲۱۶ سخت میآید. این را ۲۱۷ هم داشته باش. خیلی زود نمیآید. یکم ۲۱۸ زمان دارد. یک «متی نصرالله» ۲۱۹ میخواهد. دین ۲۲۰ را ۲۲۱ مفصل جلسات اولِ ۲۲۲ «آنآن» ۲۲۳ از همان اولش روی این بحث گرفته بودیم که خوب هم ترساندیم که فکر نکنی که این تازه آن ۲۲۴ هم که «متی نصرالله» میگوید، خدای متعال میفرماید: «انا نصرالله قریب.» از کوچه پایینی بیا، سه هفته است تو ۲۲۵ راه است. جیغت ۲۲۶ بلند شده که فلان روز اول بود، نزدیک مال ۱۰ دقیقه است، سه هفته بگو: نزدیک است، این نصرت این است. چون همه اطلاعات تا آن وقت ۲۲۷ رسیدن ۲۲۸ نصرت است. خوب همه خود او ۲۲۹ را نشان میدهند. این نیست که همان روز اول که همه آواره شدند، دیگر شب نشده، دیگر نصرت میآید. دیگر خیلی میچلاندت ۲۳۰. این چلاندن را دیشب یکمی ۲۳۱ ترسناک در موردش صحبت کردیم که واقعاً بحث ترسناکی بود و به خاطر همین فعلاً منتشر نمیشود. چون دلهره میافتد.
قواعدی است توی ۲۳۲ نصرت خدای متعال که از یک جاهایی بهت ۲۳۳ نصرت میرساند که حسابوکتابش را ۲۳۴ نداری. از یک جاهایی هم یکهو تو ۲۳۵ دل تو و پشت تو را ۲۳۶ خالی میکنی ۲۳۷ که بازم ۲۳۸ حسابوکتابش را ۲۳۹ نداری. باورت نمیآمد که یکهو اینجا خالی بشود. یکهو از این جبهه بخوری، از این جبهه کمکت ۲۴۰ بکند. همه هم ۲۴۱ برای این است که حالیت ۲۴۲ بکند که به این ظواهر دل نبند. اینها از حسابوکتابت ۲۴۳ بیاید بیرون، من همه کارم ۲۴۴. با من باش. فکر میکردی چیزی بشود، اول این ازت ۲۴۵ حمایت میکند. فکر میکردید جنگ بشود، ما حاجیزاده را داریم. همان روز اول جنگ، اولین کسی که گرفت، حاجیزاده بود. حاجیزاده نباشد، معاونانش ۲۴۶. معاونانش هم گرفت. در بسته و در گوشی بهتان ۲۴۷ میگویم: اگر این قضایا بخواهد مثلاً، حالا ما که هیچوقت ۲۴۸ محک نمیخوریم، اشکالی ندارد. اینها که به هر حال کفاره سیئات. هیچوقت ۲۴۹ محکم نگفتیم که آقا، اینها به ظهور منجر میشود و ظهور نزدیک است و ال ۲۵۰ است و بل ۲۵۱ است و ما ۲۵۲.
اگر این قضایا بخواهد منجر به ظهور بشود، فرماندهان سپاه امام زمان همه متوسط سنیشان ۲۵۳ سنینی ۲۵۴ است که سنین جوانی محسوب میشود. این فرماندههای عزیز ما که دیگر سن و سالی ازشان ۲۵۵ گذشته، نمیخواهم ناامیدشان ۲۵۶ کنیم که آقا، نیستید آن ۲۵۷ ایام و اینها. حالا شاید مثلاً بازنشسته میشوید، کنار میروید. اینها انشاءالله شهید بشوید، ولی آن اصلی را ۲۵۸ به ما گفتند که جوانان ۲۵۹، پیرمردها اندازه نمک تو ۲۶۰ دیگ تو ۲۶۱ سپاه حضرت هستند به عنوان مسئولین و اینها. نمک دیگ تو ۲۶۲ دیگ چقدر؟ شما ۱۰ کیلو مواد ریختی تو ۲۶۳ دیگ، به اندازه ۵ قاشق توش ۲۶۴ نمک میریزی. توازن ۲۶۵، نسبتش ۱۰ کیلو به ۵ قاشق درست شد؟ به اندازه «الملح فی القدر.» نمک در دیگ. اینقدر ۲۶۶ تکوتوکی ۲۶۷ توشان ۲۶۸ پیرمرد کهول پیدا میشود. همه شاپ ۲۶۹ جوانند ۲۷۰. سنا خلاصه یک چند نسل میآید پایین، فرماندهیها و مدیریتها تا زمان ظهور. معلوم میشود که آن بالا ۲۷۱ بالاها شاید خیلی اتفاقات بیفتد و همه سنوسالگذشتههایمان ۲۷۲ امید داشته باشند که آن نمکی ۲۷۳ حضور داشته باشند تو ۲۷۴ سپاه امام زمان.
انشاءالله که همه این قضایا منجر بشود اصلاً به ظهور. این اول باید تکلیفش معلوم بشود که اینها آیا منجر میشود؟ ما که امیدواریم و از فضل خدا هیچ دور نمیدانیم اینکه این قضایا هم با پیروزی جبهه اسلام، جبهه ایرانی ۲۷۵ ختم بشود و منجر بشود به نابودی دشمنانمان ۲۷۶ و منجر بشود به ظهور حضرت ولیعصر (عج). البته شواهدی هم داریم از آیات و روایات. یک بخشش را ۲۷۷ اشاره کردم قبلاً. یک بخش جدیاش ۲۷۸ که هنوز بهش ۲۷۹ اشاره نشده، انشاءالله در آینده نزدیک اگر توفیقی باشد، انشاءالله بهش ۲۸۰ اشاره خواهد شد. این یک. برویم ۲۸۱ ادامه علائم. میفرماید: «و من الممکِن ان تکون هذه الآیة نزلت فی الدفاع اِلذی امره به فی بدر و غیرها.»
ممکن است این یکی آیهای هم که الان میخواهم بخوانم، این هم در مورد دفاع نازل شده باشد. دفاعی که در قضیه بدر بهش ۲۸۲ امر کرد. چون اولین جنگ ما بدر بود دیگر. حکومت تشکیل دادیم و مجزا شدیم و حسابمان ۲۸۳ را از مشرکین سوا کردیم. یک جا جمع شدیم، یک مرضیه ۲۸۴ دامنه منطقهای برای خودمان درست کردیم. یک حصاری برایمان ۲۸۵ درست شده. تا قبل این هم ۲۸۶ نمیشد بجنگیم. فقط فرار و هجرت و این حرفها بود. وقتی پیغمبر هم میخواستند بکشند، پیغمبر مهاجرت، تقیه و این حرفهاست. حالا که یک سازوکاری پیدا کردیم، بازم ۲۸۷ ما حملهای نمیکنیم. اگر حمله کردند، دیگر به ما دستور ۲۸۸ که دفاع کنیم. معلوم میشود که از این به بعد دیگر میتوانیم دفاع کنیم. اگر نمیتوانستیم دفاع کنیم، به ما دستور نمیداد. قاعده تکوین و تشریع یکی دیگر از جاهایی است که استفاده میشود، این است: اگر آنقدر ۲۸۹ زور نداشتی، بهت ۲۹۰ نمیگفت دفاع کن. اصلاً نمیانداختت ۲۹۱ تو ۲۹۲ جنگ. خیلی قشنگ است. وقتی آوردت ۲۹۳ وسط جنگ، معلوم میشود که میتوانی پیروز بشوی که آوردت ۲۹۴ وسط. نمیتوانستی، نمیآوردت ۲۹۵. نمیتوانستی، تکلیف نمیکرد. تشریح با تکوین هماهنگ است. قدرتش را ۲۹۶ داری که بهت ۲۹۷ دستور داده.
یک بخش هم ۲۹۸ البته تو ۲۹۹ آن بحث جنگ ارادهها، چند سال پیش به این بحث، جلسه به نظرم اشاره کرد. کدام آیه؟ آیه ۴۰ انفال. هی ۳۰۰ چلچل ۳۰۱ شد دیگر. ۴۰ حج را ۳۰۲ که خواندیم، حالا ۴۰ انفال. انفال آن ۳۰۳، چند تا ۳۰۴ آیهاش را ۳۰۵ خواند: «و قاتلوهم حتی لا تکون فتنة.» میخواهد بگوید این آیه، آیه امر به دفاع تو ۳۰۶ اولین جنگ. آخرین جنگ باشد امر به هجوم باشد. در آخرین جنگ این امر به دفاع است. در اولین جنگ. آقا، شما تو ۳۰۷ اولین جنگ وقتی میخواهی ۳۰۸ بگویی: مسلمان دفاع کن. چی میگویی ۳۰۹؟ دیگر ۳۱۰ سعی کنید کمتر بخورید. یک چند تا هم بزنید دیگر. خداییش ۳۱۱ تا ۳۱۲ یکم ۳۱۳ جان بگیرید. میفرماید: وایمیستی ۳۱۴، میجنگی. میجنگی تا فتنه را ریشهاش را ۳۱۵ بکنی. آقا، ریشه فتنه را ۳۱۶ بکنیم مال آخر داستان است. خدایا، ببخشید.
شروع میشود: «قاتلوهم حتی لا تکون فتنه و یکون الدین کله لله.» میجنگی تا فقط یک دین بماند که آن دین خداست. فقط از یکی حساب ببرم. بابا، خدایا، ما الان فعلاً تو ۳۱۷ خرج و مخارج همهچیزمان ۳۱۸ ماندیم. تو ۳۱۹ افق! افقت ۳۲۰ بشوم ۳۲۱؟ کجا را ۳۲۲ داری لحاظ میکنی که میجنگی تا فقط یک دین برای خدا، همه دین مال خدا باشد؟ «یکون الدین کله لله.» این مال آخر داستان است. میگوید: تو ۳۲۳ از همان اول داستان و آخر داستان توجه داشته باش. از کوچکترین دفاعی که داری انجام میدهی، به آن آخرین نقطه هجومت ۳۲۴ توجه داشته باش. اگر افق بلند نباشد، با این افقهای کوچکموچک ۳۲۵ جان نداری که. نه ما در حد اینکه خلیج فارسمان ۳۲۶ را حفظ کنیم. خلیج فارسمان ۳۳۷ چیست؟ آن که باید حفظ کنیم، دعوا سر خلیج فارسمان ۳۲۸ و مرزمان ۳۲۹ و اینها نیست که. ولو ۳۳۰ آن حمله کرده ۳۳۱، کشته. ما همینقدر که قاتلهای ۳۳۲ اینها را بگیریم، اعدام کنیم، درس عبرتی باشد، آنها دیگر از این کارها نکنند، کفایت است.
آره، حالا تو ۳۳۳ این را ۳۳۴ که برای قدم اول کفایت، ولی تو ۳۳۵ همین قدم اول افقت ۳۳۶ این باشد که به «یکون الدین کله لله.» یکی تو ۳۳۷ عالم باید دستورش ۳۳۸ بخوابد، بنشیند تو ۳۳۹ زندگیها. آن ۳۴۰ هم خداست. خیلی زمان میبرد. کار میبرد ما به اینجا برسیم. آره، میدانم ولی تو ۳۴۱ از روز اول افقت ۳۴۲ این باشد. دنبال اینکه فقط متجاوز را ۳۴۳ از تو ۳۴۴ این مرز عبور بدهی ۳۴۵ برود عقب بنشیند. فقط دیگر ۳۴۶ موشک نزنید ۳۴۷. اینها نباشیا ۳۴۸. الان تو ۳۴۹ فقط همینقدر توانایی ۳۵۰، ولی همینقدر هم توی ۳۵۱ آن ساختار با آن هدف، ببین آن افق، افق ظهور. جالب بحث سوره صف را میطلبد که انشاءالله و ۳۵۲ جداگانه بهش ۳۵۳ بپردازیم. «فان انتهوا فان الله بما یعملون بصیر.» اگر دست برداشتند، آدم شدند، زدی، حالیشان ۳۵۴ شد، خوب ۳۵۵. خدا به کارهایی ۳۵۶ که میکنند بیناست، میفهمد.
«و ان تولوا.» اگر نه، مثل ۳۵۷ که حالیش ۳۵۸ نمیشود. چهارتم ۳۵۹ زدی، جواب دادی، نه، مثل ۳۶۰ که حالیش ۳۶۱ نمیشود. زیر بار نمیرود، دست برنمیدارد، تسلیم. نه فقط تسلیم نظامی در جنگ، تسلیم توحید نمیشود. چون محور جنگ توحید است. «یکون الدین کله لله.» و ۳۶۲ تسلیم توحید بشود. نه فقط دیگر نکشد، باید موحد بشود. خیلی فرق بین این دو تا هدف جنگ. تازه ما که جنگ را ۳۶۳ شروع نکردیم. او زد. ولی تو ۳۶۴ در مقام دفاع باید هم «لا تکون فتنه»، هم «یکون الدین.» یک «سلبی» دارد، یک «ایجابی» دارد. سلبیاش ۳۶۵ این است: دست از فتنه بردارد، دیگر آشوب نکند. این جرئت را ۳۶۶ دیگر در خودش نبیند که آسیب بزند. ایجابیاش ۳۶۷ هم این است که موحد باید بشود. قرآن این است. قرآن نهجالبلاغه ۳۶۸ اینها، اینها حواستان باشد. باز من دیگر ارجاعتان ۳۶۹ ندهم به بحثهای سیاسی.
اگر دست برداشتند که خوب، هیچی. اگر دست برنداشتند از فتنهگری و شرک، دست برنداشتند، چهکار ۳۷۰ میکنی؟ «فاعلموا» جانم فدای خدا. «فاعلموا» اگر آنها دست برنداشتند، حالیت ۳۷۱ باشد ها! با توام ۳۷۲. با تو که دارم بهت ۳۷۳ میگویم: دفاع کن. حالیت ۳۷۴ باشد: «ان الله مولاکم.» خدا ۳۷۵ مولای شماست. «نعم المولی و نعم النصیر.» میبینم که زدی و دشمنت هم ۳۷۶ دست برنمیدارد، آدم نمیشود. آره، خدایا، چهکار ۳۷۷ کنم؟ من ۳۷۸. مولا قرار نیست کاری کنی دیگر. نگفته «فَافْعَلُوا»، گفته «فَاعْلَمُوا.» نگفته حالا این به بعد فلان کار را ۳۷۹ بکن. گفته: از این به بعد فقط حواست به این باشد که من مولای توام ۳۸۰. دیگر با من. بقیهاش ۳۸۱ منم ۳۸۲. من هم خوب مولایم ۳۸۳. من همه را گردن میگیرم. من حواسم به همه هست. تو ۳۸۴ شلیک همه تیراندازها حواسم جمع است. حضور دارم. فقط هم ۳۸۵ تو ۳۸۶ شلیکش ۳۸۷ حضور ندارم. من این ثانیه به ثانیه که این گلوله، این موشک دارد میرود، با موشکی ۳۸۸ که منفجر شد بعد به ذرات این ۳۸۹. اینجاها منفجر شو. بعد به آنها ۳۹۰ میگویم: اینجاها را ۳۹۱ آتیش ۳۹۲ بزن. قبلاً هم به آنی ۳۹۳ که میخواستم: «ان الله مولاکم.» من اینم ۳۹۴. اللهی ۳۹۵ که این است، مولای تو است. «نعم المولی و نعم النصیر.» خوب هم ۳۹۶ مولاستها ۳۹۷. خدایی فداش ۳۹۸ بشوم، خوب مولایی است. خوب نَصیر ۳۹۹.
الله میفرماید: این هم بهش ۴۰۰ میخورد که چی باشد آقا؟ آیه از آن آیات ابتدایی در داستان دفاع باشد که در بدر نازل شده. پس دو تا آیه فعلاً شد وارد داستان جنگ و قتال که شدیم که اول اجازه داد بجنگید، بعداً فرمود: میجنگید تا فتنه برچیده بشود و موحد بشوند. یا دست برمیدارد که هیچی. یا اگر دست برنداشت، بدان خدا مولای تو است و خوب هم مولاست. این یکی. یک ده دقیقه از پنج دقیقه تقریباً مانده از وقت. یک آیه دیگر هم بخوانیم که این دسته دوم را تمام کرده باشیم. دسته سوم بماند برای فردا شب. دسته اول که توصیه میکند به اینکه سازش کنید، مدارا کنید فعلاً. دسته دوم جنگ است، ولی با این مشرکین مکه و اینها. اینها که فعلاً تو ۴۰۱ همان حریم خودشان ۴۰۲ هستند و تا به حال هم ۴۰۳ اینها داشتند آزارت را ۴۰۴ میدادند. به طور خاص اینها را مد نظر دارد. دسته سوم دیگر با اهل کتاب میشود. دایرهاش وسیعتر میشود که همین یهود و نصارا و اینها ۴۰۵. داستان جنگ به مرور جدیتر میشود. دستوراتی ۴۰۶ که میآید، هی ۴۰۷ قویتر با توسعه بیشتر.
آیه سوم در دسته دوم، آیه ۱۹۰ سوره مبارکه بقره: «و قاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم.» آنهایی ۴۰۸ که با شما میجنگند و در راه خدا باهاشان ۴۰۹ میجنگیم. این «در راه خدا» داستان دارد. یکی آن «قتیل الحمار» ۴۱۰ است که قبلاً اشاره شد. یک «قُزمان» ۴۱۱ هم داریم با قاف و زای ۴۱۲ زنبور. امشب که وقت نمیشود به داستان قُزمان بپردازیم، در موردش صحبت بکنیم. فردا شب اگر فرصت شد، در مورد این قُزمان ۴۲۳ انشاءالله نکته عرض میکنم که این هم تو ۴۲۴ جنگ بود. با پیغمبر بود. آخر هم رفت جهنم. پیغمبر از اول فرمود: «ان ۴۲۵ من اصحاب النار.» با آن که رزمنده قدری بود. مسئلهاش همین بحث انگیزههایش ۴۲۶ بود. «فی سبیل الله» باید باشد. بله، وطن و این حرفها خوب است، ولی خود صرف وطنگرایی و باستانگرایی ۴۲۷ و هخامنش ۴۲۸ و اینها کار را در ۴۲۹ نمیآورد. وطنگرایی جواب میدهد تو ۴۳۰ اینجور داستانها که آن هم باز از باب این باشد که خدا خواسته ما وطن را ۴۳۱ حفظ بکنیم. «حب الوطن من الایمان.» و این حرفها از باب دستور خلاصه و پای دستور خدا و امر خدا و وظیفه و ایمان و این حرفها باز بشود. وگرنه تویش ۴۳۲ نصرتی نیست. نمیشود به جایی نمیرسد.
تا پای این ایمان نیاید وسط، تا پای خدا و دستور خدا و برای خدا و «فی سبیل الله» نیاید، جنگ، جنگی ۴۳۳ که خدا با شماست، مولای شماست. «نعم المولی و نعم النصیر» است که تو ۴۳۴ آن جنگ شما «فی سبیل الله» قتال کنید. برای خدا، به دستور خدا، روی ۴۳۵ رابطه الهی. نه از باب اینکه من کلاً از یهود جماعت بدم میآید. از باب قلدری و از باب انتقام شخصی و از باب اینکه بروم آنجا زور و بازو و ۴۳۶ هیکلی نشان بدهم و به عنوان یک سرداری ۴۳۷، یک شخصیت تاریخی. اسم ما کنار اسم آرش کمانگیر تهش ۴۳۸ «قتیل الحمار» از توش ۴۳۹ در ۴۴۰ میآید. برای خدا. مدل قاسم سلیمانی، مدل سید حسن نصرالله اینجوری ۴۴۱ باید آمد وسط. خدا را لحاظ کرد. فکر این عناوین و عناوین جیغ میکشند. مالک رهبر آمد. حاج قاسم نشسته آنجا، با تشر: «آقا، ساکت. ولش کن.» «ما باشیم؟ ای جان. بله، بله. خواهش میکنم.»
حسن فراری از این عناوین و این القاب و این مدح و ستایش و فلان. این تازه با شهادتش تازه کار نصرت خدا نسبت به این شروع میشود. بیشتر به یک معنا در نبود این، خدا میخواهد جای این را ۴۴۲ هم به یک معنا پر بکند. قاسم سلیمانی نیست، من جای قاسم سلیمانی را برایتان ۴۴۳ پر میکنم. خیلی متفاوت است. «قاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم و لا تعتدوا ان الله لا یحب المعتدین.» ولی از حریم و مرز تجاوز نکنیم. خدا خوشش نمیآید. در مورد تجاوز از مرز و حدود و اینها یک چهار پنج تا مصداق. برخی گفتهاند که حالا امشب وقت نمیشود، شاید بعداً یک اشارهای بکنم. اگر احیاناً وقت نشد که اشاره بکنم، این کتاب «جهاد در آئین فطرت» که اشاره کردم، صفحه ۴۴۴ ۳۸. آنجا چند مورد را ۴۴۵ اشاره میکنند. یکیش ۴۴۶ تبیین نکردن علت جنگ. یکی شروع کردن جنگ است. یکی هم کشتن افراد غیرنظامی و غیر دشمن. این سه تا را ۴۴۷ ایشان مصداق تعدی در جنگ میدانند که حالا اگر وقت شد، بعداً باز بیشتر بهش ۴۴۸ اشاره.
خب، این هم شد دسته دوم از روایات جهاد. میماند دسته سوم که انشاءالله توفیقی باشد، حیاتی باشد، فردا شب دسته سوم و دسته چهارم. دسته اول که توصیه میکند به اینکه سازش کنید، مدارا کنید فعلاً. دسته دوم جنگ است، ولی با این مشرکین مکه و اینها. اینها که فعلاً تو ۴۴۹ همان حریم خودشان ۴۵۰ هستند و تا به حال هم ۴۵۱ اینها داشتند آزارت را ۴۵۲ میدادند. به طور خاص اینها را مد نظر دارد. دسته سوم دیگر با اهل کتاب میشود. دایرهاش وسیعتر میشود که همین یهود و نصارا و اینها ۴۵۳. داستان جنگ به مرور جدیتر میشود. دستوراتی ۴۵۴ که میآید، هی ۴۵۵ قویتر با توسعه بیشتر. آیه سوم در دسته دوم، آیه ۱۹۰ سوره مبارکه بقره. «و قاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم.» آنهایی ۴۵۶ که با شما میجنگند و در راه خدا باهاشان ۴۵۷ میجنگیم. این «در راه خدا» داستان دارد. یکی آن «قتیل الحمار» ۴۵۸ است که قبلاً اشاره شد.
یک «قُزمان» ۴۵۹ هم داریم با قاف و زای ۴۶۰ زنبور. امشب که وقت نمیشود به داستان قُزمان بپردازیم، در موردش صحبت بکنیم. فردا شب اگر فرصت شد، در مورد این قُزمان ۴۶۱ انشاءالله نکته عرض میکنم که این هم تو ۴۶۲ جنگ بود. با پیغمبر بود. آخر هم رفت جهنم. پیغمبر از اول فرمود: «ان ۴۶۳ من اصحاب النار.» با آن که رزمنده قدری بود. مسئلهاش همین بحث انگیزههایش ۴۶۴ بود. «فی سبیل الله» باید باشد. بله، وطن و این حرفها خوب است، ولی خود صرف وطنگرایی و باستانگرایی ۴۶۵ و هخامنش ۴۶۶ و اینها کار را در ۴۶۷ نمیآورد. وطنگرایی جواب میدهد تو ۴۶۸ اینجور داستانها که آن هم باز از باب این باشد که خدا خواسته ما وطن را ۴۶۹ حفظ بکنیم. «حب الوطن من الایمان.» و این حرفها از باب دستور خلاصه و پای دستور خدا و امر خدا و وظیفه و ایمان و این حرفها باز بشود. وگرنه تویش ۴۷۰ نصرتی نیست. نمیشود به جایی نمیرسد.
تا پای این ایمان نیاید وسط، تا پای خدا و دستور خدا و برای خدا و «فی سبیل الله» نیاید، جنگ، جنگی ۴۷۱ که خدا با شماست، مولای شماست. «نعم المولی و نعم النصیر» است که تو ۴۷۲ آن جنگ شما «فی سبیل الله» قتال کنید. برای خدا، به دستور خدا، روی ۴۷۳ رابطه الهی. نه از باب اینکه من کلاً از یهود جماعت بدم میآید. از باب قلدری و از باب انتقام شخصی و از باب اینکه بروم آنجا زور و بازو و ۴۷۴ هیکلی نشان بدهم و به عنوان یک سرداری ۴۷۵، یک شخصیت تاریخی. اسم ما کنار اسم آرش کمانگیر تهش ۴۷۶ «قتیل الحمار» از توش ۴۷۷ در ۴۷۸ میآید. برای خدا.
مدل قاسم سلیمانی، مدل سید حسن نصرالله اینجوری ۴۷۹ باید آمد وسط. خدا را لحاظ کرد. فکر این عناوین و عناوین جیغ میکشند. مالک رهبر آمد. حاج قاسم نشسته آنجا، با تشر: «آقا، ساکت. ولش کن.» «ما باشیم؟ ای جان. بله، بله. خواهش میکنم.» حسن فراری از این عناوین و این القاب و این مدح و ستایش و فلان. این تازه با شهادتش تازه کار نصرت خدا نسبت به این شروع میشود. بیشتر به یک معنا در نبود این، خدا میخواهد جای این را ۴۸۰ هم به یک معنا پر بکند. قاسم سلیمانی نیست، من جای قاسم سلیمانی را برایتان ۴۸۱ پر میکنم. خیلی متفاوت است. «قاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم و لا تعتدوا ان الله لا یحب المعتدین.» ولی از حریم و مرز تجاوز نکنیم. خدا خوشش نمیآید.
در مورد تجاوز از مرز و حدود و اینها یک چهار پنج تا مصداق. برخی گفتهاند که حالا امشب وقت نمیشود، شاید بعداً یک اشارهای بکنم. اگر احیاناً وقت نشد که اشاره بکنم، این کتاب «جهاد در آئین فطرت» که اشاره کردم، صفحه ۴۸۲ ۳۸. آنجا چند مورد را ۴۸۳ اشاره میکنند. یکیش ۴۸۴ تبیین نکردن علت جنگ. یکی شروع کردن جنگ است. یکی هم کشتن افراد غیرنظامی و غیر دشمن. این سه تا را ۴۸۵ ایشان مصداق تعدی در جنگ میدانند که حالا اگر وقت شد، بعداً باز بیشتر بهش ۴۸۶ اشاره. خب، این هم شد دسته دوم از روایات جهاد. میماند دسته سوم که انشاءالله توفیقی باشد، حیاتی باشد، فردا شب دسته سوم و دسته چهارم و دسته پنجم.
دسته سوم قتال با اهل کتاب. دسته چهارم قتال با عموم مشرکین که دیگر مجموعه وسیعی میشوند. غیر اهل کتاب و اینها را هم ۴۸۷ شامل میشود. دسته پنجم عموم کفار، چه مشرک، چه اهل کتاب. درست شد؟ این هم دسته پنجم. انشاءالله دسته سه و چهار و پنج را ۴۸۸ فردا شب به عنایت الهی، انشاءالله با هم خواهیم خواند. از خدای متعال میخواهیم که انشاءالله پیروزی جبهه حق را هرچه نزدیک و نزدیکتر قرار بدهد. آسیبها و هزینههای این پیروزی را برای اهل حق به کمترین حد برساند. آسیبها و فشارها را برای جبهه باطل به عالیترین حد برساند. مرگشان ۴۸۹ را به زودترین وقت برساند. به ما این توفیق را بدهد. به نسل ما، به زمانه ما، به عصر ما این عنایت را بفرماید که این پیروزی نهایی را انشاءالله با چشمهایمان ۴۹۰ به همین زودی زود ببینیم. و تا آن روز، آن پیروزی نهایی، این رهبر حکیم فرزانه و رهبر تاریخی را ۴۹۱ انشاءالله سایهاش را بر سر ما مستدام بدارد. و خدای متعال تیر تیراندازان ما را انشاءالله به هدف بنشاند. «اللهم سدد رمیهم.» هم خدایا، تیر اینها را تو ۴۹۲ ازشان ۴۹۳ محافظت کن و به هدف بنشان. نابودی رژیم صهیونیستی و آمریکا و همه طاغوتها و ظالمین عالم به همین زودی. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد (ص). اللهم صل علی.
۱ : به قول
۲ : این
۳ : آن ها
۴ : إن حسبک الله
۵ : حساب کتابت
۶ : بورس
۷ : آرمان
۸ : اونی
۹ : تلکهی
۱۰ : هر کس
۱۱ : هاسوبش
۱۲ : آنجایی
۱۳ : با اونه
۱۴ : هاسوب محسوبِ
۱۵ : دارد
۱۶ : به آن
۱۷ : به آن
۱۸ : به آن
۱۹ : باز هم
۲۰ : جز اشتباه در شنیدن
۲۱ : رها
۲۲ : دستاندازی
۲۳ : آن ور
۲۴ : هر کس
۲۵ : هر کس
۲۶ : هر کس
۲۷ : رو به رویمان
۲۸ : محاسباتمان
۲۹ : در
۳۰ : ایستاده
۳۱ : توانسته
۳۲ : در
۳۳ : روی
۳۴ : دلَت
۳۵ : غمت گرفت
۳۶ : همه تان
۳۷ : أَعلَی
۳۸ : همه تان
۳۹ : عالید
۴۰ : این
۴۱ : اینجا هستند
۴۲ : سیف
۴۳ : کدام
۴۴ : اینی
۴۵ : اینی
۴۶ : منم
۴۷ : از
۴۸ : ذوالفقارند
۴۹ : آنی
۵۰ : در
۵۱ : میر
۵۲ : چه
۵۳ : چه چیز را
۵۴ : من
۵۵ : اینها
۵۶ : یَدخُلُونَ
۵۷ : ارزشمندش
۵۸ : تأییدت
۵۹ : هر چه
۶۰ : هر چه
۶۱ : هر چه
۶۲ : هر چه
۶۳ : در
۶۴ : هر چه
۶۵ : در
۶۶ : هر چه
۶۷ : هر چه
۶۸ : هر چه
۶۹ : هر چه
۷۰ : هر چه
۷۱ : هر چه
۷۲ : هر چه
۷۳ : اینها
۷۴ : هر چه
۷۵ : یکهو
۷۶ : در
۷۷ : توئیت هایشان
۷۸ : چمه
۷۹ : در
۸۰ : این ور
۸۱ : در
۸۲ : نگهش
۸۳ : چیزیش
۸۴ : فلانفلان شده (کنایه از)
۸۵ : رادار را
۸۶ : محاسبه اش
۸۷ : مادار
۸۸ : کجایی
۸۹ : همانی
۹۰ : دل را
۹۱ : اینی
۹۲ : آنی
۹۳ : او
۹۴ : همه چیز
۹۵ : اینها
۹۶ : دنبالت
۹۷ : روی
۹۸ : مومنانی
۹۹ : با تو هستند
۱۰۰ : تشویقشان
۱۰۱ : خب
۱۰۲ : کم هستیم
۱۰۳ : امکاناتمان هم
۱۰۴ : امکاناتمان
۱۰۵ : پولمان
۱۰۶ : نیروی انسانیامان
۱۰۷ : متخصصمان
۱۰۸ : همه چیزمان
۱۰۹ : همه چیزمان
۱۱۰ : وایسا
۱۱۱ : دیگر
۱۱۲ : این قدر
۱۱۳ : ۵ میلیونی
۱۱۴ : در
۱۱۵ : رویش
۱۱۶ : حساب کتابهای
۱۱۷ : این قدرش
۱۱۸ : در
۱۱۹ : در
۱۲۰ : ۲۰ میلیون
۱۲۱ : ۲۰۰ میلیون
۱۲۲ : نیرویی
۱۲۳ : چک کشیده (کنایه)
۱۲۴ : این قدرش
۱۲۵ : آن
۱۲۶ : دیشب
۱۲۷ : آنها
۱۲۸ : این قدر
۱۲۹ : چه میگویی
۱۳۰ : این ور
۱۳۱ : این قدر
۱۳۲ : ۲۰ را
۱۳۳ : و
۱۳۴ : هم
۱۳۵ : من
۱۳۶ : راه
۱۳۷ : چه میگویی
۱۳۸ : این قدر
۱۳۹ : شمام
۱۴۰ : شمام
۱۴۱ : این
۱۴۲ : اینها
۱۴۳ : آدم هایی
۱۴۴ : حالیشان
۱۴۵ : در
۱۴۶ : حالت
۱۴۷ : آنی
۱۴۸ : آن
۱۴۹ : به آن
۱۵۰ : آنی
۱۵۱ : در
۱۵۲ : کیست
۱۵۳ : کی را
۱۵۴ : رحیمیش
۱۵۵ : حالیش
۱۵۶ : آن
۱۵۷ : حالیش
۱۵۸ : این همه
۱۵۹ : آتش
۱۶۰ : در
۱۶۱ : راست میگویی
۱۶۲ : در
۱۶۳ : رفیق های
۱۶۴ : فابریک
۱۶۵ : چجوری
۱۶۶ : برتر هستید
۱۶۷ : جای
۱۶۸ : حالیت
۱۶۹ : این همه
۱۷۰ : نژاد
۱۷۱ : نفهمی هایی
۱۷۲ : به آن
۱۷۳ : راه
۱۷۴ : همان
۱۷۵ : همان
۱۷۶ : نگذارید
۱۷۷ : مداد (اشتباه تایپی، منظور: عدد)
۱۷۸ : چه کار
۱۷۹ : به شما
۱۸۰ : خب، اشتباه در شنیدن
۱۸۱ : نیست که
۱۸۲ : در
۱۸۳ : کمکشان
۱۸۴ : آنهایی
۱۸۵ : به آنها
۱۸۶ : چه کسانی اند
۱۸۷ : کمی
۱۸۸ : توضیح میدهی
۱۸۹ : ذهنمان
۱۹۰ : کمی
۱۹۱ : اینها
۱۹۲ : هی
۱۹۳ : مردمانی
۱۹۴ : قلبی
۱۹۵ : برود
۱۹۶ : خانه اش
۱۹۷ : به انها
۱۹۸ : هم ترامپ
۱۹۹ : اسمشان
۲۰۰ : پا شید
۲۰۱ : تهران را
۲۰۲ : محله را
۲۰۳ : بر
۲۰۴ : بر
۲۰۵ : بر
۲۰۶ : ساختارش
۲۰۷ : را
۲۰۸ : همسایه اش را
۲۰۹ : محلش را
۲۱۰ : آتش
۲۱۱ : باید
۲۱۲ : همانها
۲۱۳ : همانها
۲۱۴ : به
۲۱۵ : کمی
۲۱۶ : همچین
۲۱۷ : این را
۲۱۸ : کمی
۲۱۹ : متی نصرالله
۲۲۰ : دین
۲۲۱ : را
۲۲۲ : اول
۲۲۳ : «آنآن» نامی خاص
۲۲۴ : آن
۲۲۵ : در
۲۲۶ : جیغت
۲۲۷ : آن وقت
۲۲۸ : رسیدنِ
۲۲۹ : خود او
۲۳۰ : میچلاندت
۲۳۱ : کمی
۲۳۲ : در
۲۳۳ : به تو
۲۳۴ : حساب کتابش را
۲۳۵ : تو
۲۳۶ : پشتت را
۲۳۷ : خالی می کنی
۲۳۸ : باز هم
۲۳۹ : حساب کتابش را
۲۴۰ : کمکت
۲۴۱ : همه هم
۲۴۲ : حالیت
۲۴۳ : حساب کتابت
۲۴۴ : کارم
۲۴۵ : از تو
۲۴۶ : معاون اش
۲۴۷ : به شما
۲۴۸ : هیچ وقت
۲۴۹ : هیچ وقت
۲۵۰ : إل
۲۵۱ : بَل
۲۵۲ : و ما
۲۵۳ : سنی شان
۲۵۴ : سنین
۲۵۵ : از آنها
۲۵۶ : ناامید شان
۲۵۷ : آن
۲۵۸ : اصلی را
۲۵۹ : جوانان
۲۶۰ : در
۲۶۱ : در
۲۶۲ : دیگ در
۲۶۳ : در
۲۶۴ : در آن
۲۶۵ : توازن
۲۶۶ : این قدر
۲۶۷ : تک و توکی
۲۶۸ : در آنها
۲۶۹ : همه شان
۲۷۰ : جوانند
۲۷۱ : بالا
۲۷۲ : سن و سال گذشته هایمان
۲۷۳ : نمکی هم
۲۷۴ : در
۲۷۵ : ایرانیان
۲۷۶ : دشمنانمان
۲۷۷ : بخشش را
۲۷۸ : بخش جدی اش
۲۷۹ : به آن
۲۸۰ : به او
۲۸۱ : برویم
۲۸۲ : به آن
۲۸۳ : حسابمان
۲۸۴ : مرزی
۲۸۵ : برایمان
۲۸۶ : بعد از این هم
۲۸۷ : باز هم
۲۸۸ : دستور داد
۲۸۹ : آن قدر
۲۹۰ : به تو
۲۹۱ : نمی انداختت
۲۹۲ : در
۲۹۳ : آوردت
۲۹۴ : آوردت
۲۹۵ : نمی آوردت
۲۹۶ : قدرتش را
۲۹۷ : به تو
۲۹۸ : بخش هم
۲۹۹ : در
۳۰۰ : هی
۳۰۱ : چل و چهل
۳۰۲ : حج را
۳۰۳ : آن
۳۰۴ : چند تا
۳۰۵ : آیه اش را
۳۰۶ : در
۳۰۷ : در
۳۰۸ : می خواهی
۳۰۹ : چه میگویی
۳۱۰ : دیگر
۳۱۱ : خداییش
۳۱۲ : تا
۳۱۳ : کمی
۳۱۴ : می ایستی
۳۱۵ : ریشه اش را
۳۱۶ : ریشه فتنه را
۳۱۷ : در
۳۱۸ : همه چیزمان
۳۱۹ : تو
۳۲۰ : افقت
۳۲۱ : بشوم
۳۲۲ : کجا را
۳۲۳ : تو
۳۲۴ : هجومت
۳۲۵ : کوچک موچک
۳۲۶ : فارسمان
۳۲۷ : فارسمان
۳۲۸ : فارسمان
۳۲۹ : مرزمان
۳۳۰ : و لو
۳۳۱ : کرده، کشته
۳۳۲ : قاتلین
۳۳۳ : تو
۳۳۴ : این را
۳۳۵ : تو
۳۳۶ : افقت
۳۳۷ : در
۳۳۸ : دستورش
۳۳۹ : در
۳۴۰ : آن
۳۴۱ : تو
۳۴۲ : افقت
۳۴۳ : متجاوز را
۳۴۴ : از این
۳۴۵ : عبور بدهی
۳۴۶ : دیگر
۳۴۷ : نزنید (خطاب به جمع)
۳۴۸ : نباشید
۳۴۹ : تو
۳۵۰ : توانایی
۳۵۱ : در
۳۵۲ : و
۳۵۳ : به آن
۳۵۴ : حالیشان
۳۵۵ : خب
۳۵۶ : کار هایی
۳۵۷ : مثل
۳۵۸ : حالیش
۳۵۹ : چهار تا هم
۳۶۰ : مثل
۳۶۱ : حالیش
۳۶۲ : و
۳۶۳ : جنگ را
۳۶۴ : تو
۳۶۵ : سلبی اش
۳۶۶ : جرات را
۳۶۷ : ایجابی اش
۳۶۸ : نهجالبلاغه
۳۶۹ : ارجاعتان
۳۷۰ : چه کار
۳۷۱ : حالیت
۳۷۲ : با تو ام
۳۷۳ : به تو
۳۷۴ : حالیت
۳۷۵ : خدا
۳۷۶ : دشمنت هم
۳۷۷ : چه کار
۳۷۸ : من
۳۷۹ : فلان کار را
۳۸۰ : مولای تو ام
۳۸۱ : بقیه اش
۳۸۲ : منم
۳۸۳ : مولایم
۳۸۴ : در
۳۸۵ : فقط هم
۳۸۶ : در
۳۸۷ : شلیکش
۳۸۸ : موشکی
۳۸۹ : این
۳۹۰ : به آنها
۳۹۱ : اینجاها را
۳۹۲ : آتش
۳۹۳ : آنی
۳۹۴ : اینم
۳۹۵ : اللهی
۳۹۶ : خوب هم
۳۹۷ : مولاست ها
۳۹۸ : فداش
۳۹۹ : نصیر
۴۰۰ : به آن
۴۰۱ : در
۴۰۲ : خودشان
۴۰۳ : حال هم
۴۰۴ : آزارت را
۴۰۵ : اینها
۴۰۶ : دستوراتی
۴۰۷ : هی
۴۰۸ : آنهایی
۴۰۹ : با آنها
۴۱۰ : قتیل الحمار
۴۱۱ : قزمان
۴۱۲ : زای
۴۱۹ : قزمان
۴۲۰ : در
۴۲۱ : پیغمبر
۴۲۲ : اصحاب النار
۴۲۳ : قزمان
۴۲۴ : در
۴۲۵ : إن
۴۲۶ : انگیزههایش
۴۲۷ : باستانگرایی
۴۲۸ : هخامنشیان
۴۲۹ : در
۴۳۰ : در
۴۳۱ : وطن را
۴۳۲ : در آن
۴۳۳ : جنگی
۴۳۴ : در
۴۳۵ : روی
۴۳۶ : و
۴۳۷ : سرداری
۴۳۸ : تهش
۴۳۹ : از آن
۴۴۰ : در
۴۴۱ : اینجوری
۴۴۲ : این را
۴۴۳ : برایتان
۴۴۴ : صفحهی
۴۴۵ : را
۴۴۶ : یکیش
۴۴۷ : این سه تا را
۴۴۸ : به آن
۴۴۹ : در
۴۵۰ : خودشان
۴۵۱ : حال هم
۴۵۲ : آزارت را
۴۵۳ : اینها
۴۵۴ : دستوراتی
۴۵۵ : هی
۴۵۶ : آنهایی
۴۵۷ : با آنها
۴۵۸ : قتیل الحمار
۴۵۹ : قزمان
۴۶۰ : زای
۴۶۱ : قزمان
۴۶۲ : در
۴۶۳ : إن
۴۶۴ : انگیزههایش
۴۶۵ : باستانگرایی
۴۶۶ : هخامنشیان
۴۶۷ : در
۴۶۸ : در
۴۶۹ : وطن را
۴۷۰ : در آن
۴۷۱ : جنگی
۴۷۲ : در
۴۷۳ : روی
۴۷۴ : و
۴۷۵ : سرداری
۴۷۶ : تهش
۴۷۷ : از آن
۴۷۸ : در
۴۷۹ : اینجوری
۴۸۰ : این را
۴۸۱ : برایتان
۴۸۲ : صفحه
۴۸۳ : را
۴۸۴ : یکیش
۴۸۵ : این سه تا را
۴۸۶ : به آن
۴۸۷ : اینها را هم
۴۸۸ : را
۴۸۹ : مرگشان
۴۹۰ : چشمهایمان
۴۹۱ : را
۴۹۲ : تو
۴۹۳ : از آنها
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید.
جلسات مرتبط
جلسه چهل و نهم، بخش اول
آن مانایی
جلسه چهل و نهم، بخش دوم
آن مانایی
جلسه پنجاه ، بخش اول
آن مانایی
جلسه پنجاه ، بخش دوم
آن مانایی
جلسه پنجاه و یکم، بخش اول
آن مانایی
جلسه پنجاه و دوم، بخش اول
آن مانایی
جلسه پنجاه و دوم، بخش دوم
آن مانایی
جلسه پنجاه و سوم، بخش اول
آن مانایی
جلسه پنجاه و سوم، بخش دوم
آن مانایی
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات آن مانایی
جلسه چهاردهم، بخش دوم
آن مانایی
جلسه پانزدهم، بخش اول
آن مانایی
جلسه پانزدهم، بخش دوم
آن مانایی
جلسه شانزدهم، بخش اول
آن مانایی
جلسه شانزدهم، بخش دوم
آن مانایی
جلسه سوم
آن مانایی
جلسه چهارم
آن مانایی
جلسه پنجم
آن مانایی
جلسه ششم
آن مانایی
جلسه هفتم، بخش اول
آن مانایی
در حال بارگذاری نظرات...