‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
**بسم الله الرحمن الرحیم.**
در محضر سوره مبارکه صف بودیم؛ سوره نبرد و مبارزه. تحلیلی شد نسبت به اینکه چرا یکهو حرف حضرت موسی و حضرت عیسی شد و توصیف تابعان موسی و عیسی، پیروان موسی و عیسی، بهعنوان ظالمترین افراد. کدام پیروان موسی و عیسی؟ پیروانی که موسی را قبول داشتند، عیسی را باور نکردند یا عیسی را هم قبول کردند و از حضرت عیسی شنیدند که پیامبری در آینده میآید که «پیغمبر آخرالزمان» نامش را و اوصافش را هم شنیدند. او را دیدند، با همین نام و اوصاف دیدند و گفتند: «آزاد سحران». اینها دبه درآوردند. این دبه درآوردن، دبه درآوردن ساده و معمولی نبود؛ این دبه درآوردنی است که زیر آب تمام اعتقاداتشان میزند.
اینها معلوم میشود اصلاً خدا را قبول از آنجا مشکل دارند! خدای اینها تخیلی و توهمی است. اینها به گمانشان خدا ساحر فرستاده. این حرفهایی که پیغمبر میزند که وحی است، اینها میگویند: «این نسبت به خدا دادنه، این اختراع به خدا بستنه». این نشان میدهد که اینها ظالمترین موجودند. اینها ظلمشان در درجه اول ظلمهایی است که در این عالم حتی چهبسا از ظلم آدمکشی هم بدتر است، با اینکه هیچ از زشتی ظلم آدمکشی کم نمیشود، پایین نمیآید، تخفیف داده نمیشود با همه زشتی و قباحت و وقاحت آدمکشی؛ ولی اختراع «علیالله» ظلمی است بهنحویکه از این ظلم بالاتر است. چرا؟ آدم کشتن، شما بهره مادی و زندگی دنیایی یک آدم را میگیری، خیلی گناه، خیلی زشت، خیلی بد، ولی بزرگتر از این هم هست. بزرگتر از این این است که شما سعادت ابدی یک جماعت، یک جمعیت، یک ملت، یک تاریخ را تباه میکنی. وقتی برمیگردی میگویی: «این شخصیت ساحره»، درعینحال که دیدی، میدانی، شنیدی، بیاناتش را دیدی، شواهد صدقش را دیدی، وقتی او را ساحر میدانی، داری خودت را محروم میکنی از سعادت ابدی، داری جامعهات را محروم میکنی، داری شبههافکنی میکنی، داری خدا را متهم میکنی، داری با خدا سر دعوا ایجاد میکنی. آدمکشی هم به پای آن چون ابدیت این وسط، ظلم سعادت ابدی را از بین میبرد. ما بالاتر از سعادت ابدی مردم تاریخ، چیزی نداریم.
برای همین، آسیب زدن به این میشود بالاترین ظلم. از شمایی که در این میدانی قرار گرفتید که یک سرش افرادیند که خودشان را به موسی و عیسی نسبت میدهند، ولی پیغمبر شما را قبول نکردند، مسلمان الاسلام دعوتش کردهاند به اسلام، مسلمان نشده، زیر بار نمیرود؛ شمایی که روبهروی این جماعت قرار گرفتید، بدانید روبهروی جماعتی قرار گرفتید که ظالمترین موجودات روی کره زمین، ظالمترین موجودات تاریخ هستند. دلت قرص باشد، یک وقت تلاطم و وسوسه تو دلت ایجاد نشود. خیال نکنی: «اینها بالاخره متدینند، اینها بالاخره پیغمبر دارند، اینها بالاخره دین دارند.» آنی که موسی را قبول کرده، عیسی را قبول کرده، به پیغمبر شما ایمان نمیآورد، کدام عیسی؟ این حضرت عیسی را هم دروغگو میداند! عیسی فرموده: «این احمدی که در آخرالزمان میآید، این رسول خداست.» شما میگویی: «رسول خدا نیست»، یعنی عیسی دروغ. آزار دادن عیسی را هم قبول... .
یک نکته خیلی مهم است که توی این دستهبندی، بهقولاین جوانان امروزیش، این سایهبندی، این دو طرف داستان شهروند و مافیا، این داستان شکل میگیرد. شهروند نیستند اینها. شهروند نداشته باش. اینها ظالماند. اینها قافیه را قبول ندارند. ظالم میدانند، به خدا نسبت دروغ میبندند، اینها خودشان هم ظالماند. ظالم قبول کرده و هدایتشان نمیکند. البته این معنایش این نیستش که حالا هرکسی که مسیحی بود یا یهودی بود، ما باید با او بجنگیم، برویم بکشیم. نه! طرف مقابل ماست. البته این طرف مقابل بودنم به معنای اینکه در همهجا باید با او تعارض داشته باشیم نیست. به اینها بگویید: «تعالوا الی کلمة بیننا و بینکم.» بر اساس همان چیزهایی که با همدیگر اشتراک داریم، قبول داریم، پرستش خدای متعال را قبول داری؟ این را هم قبول داریم که زیر بار ربی جز خدا نرویم. سر همین با همدیگر توافق کنیم، اتحاد داشته باشیم. البته این به معنای اینکه آنها برحق بشوند، به معنای اینکه ما دست از اعتقادات برداریم، نیست. از تنش و چالش بیهوده جلوگیری کردن یا امر ممنوع و درست. ولی شما تو ساختار اعتقادیتان باید اینها را تعریف بکنید برای خودتان. اینهایی که قبول نکردند پیغمبر آخر را بهعنوان رسول الله، ساحر دانستند، گفتند که: «این سحر مبین است»، زیر بار حرف او نرفتند.
البته از بین اهل کتاب و خصوصاً مسیحیان، کسانی را داریم که به پیغمبر آخرالزمان علاقه دارند، ایمان نداشته باشند ولی ساحر نمیدانند، توهین نمیکنند، نزاع باهاش نداریم، ارادت داریم، احترام میگذاریم. اینها حسابشان جداست. دستهبندی این دو جناح، پس اینجا معلوم شد. این جریان، جریان ظالم است. جریانی که اسلام را قبول نکرده و تن نداده به فرمان، جریان ظالم باید نامیده شود. تصور خود اسلام! این اسلام چیست؟ این اسلام تسلیم خدا بودن است. اصلاً دینی جز این نیست. ما چند تا دین نداریم که باید بهش توجه داشت. ما یک دین بیشتر نداریم. اسمها جابهجا شده، عناوینی است که ماها گذاشتیم و فکر کردیم که اسلام یک دین در برابر بقیه ادیان است، یک مسیحیت داریم، یهودیت داریم، یک زرتشتیگری داریم. از اول، هر پیغمبری که آمده، دینش اسلام بوده، چون اسلام یعنی تسلیم خدا بودن. دینش تسلیم خدا بودن بوده، همه پیغمبرها تسلیم خدا بودن. باور و آیین و کیش و اعتقاداتشان هم این بوده که باید تسلیم خدا بود. هرآنچیزی که خدا بفرماید، من تسلیمم. این میشود اسلام. این اسلام البته درجهبهدرجه رشد کرده، پیغمبرانی آمدند، هرکدام یک خشتی را از این گذاشتند. این سازه و این پیکر را آرامآرام، بهتدریج، در طول تاریخ شکل دادند، هویت دادند. خشت نهایی خودش رسیده، زمان پیغمبر اکرم که پیامبر آخر و خصوصاً پیغمبر هم دوباره باز تکمیل کردن این سازه را به اوج خودش رساندهاند. در روز غدیر این تکمیل شده: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً.»
امروز راضی شدم که اسلام دین باشد. قدمبهقدم طی کرده تا آنجا رسیده، تا غدیر رسیده. غدیر دیگر این اسلام، نسخه نهاییاش رونمایی شده. بقیه همه نسخههای آزمایشی و پیشدرآمد بوده. آرامآرام این نسخه داده خدای متعال، بعد هم تو نسخه بعدی ویرایشهایی صورت گرفته، تکمیل صورت گرفته، هی بهقولمعروف آپدیت شده تا رسیده به این نسخه نهایی. این دیگر نسخه نهایی است، بهقولامروزی «فاینال» است، تمام شده دیگر. بعد از این هیچ به این اضافه نمیشود. این نسخه آخر است، ولی این طور نبود که قبلیها یک چیز دیگر باشد، این اسلام است. نخیر، قبلی اسلام است. دین حضرت موسی هم اسلام است. دین حضرت عیسی هم اسلام است. هرکدام مراتبی از این اسلام را عرضه کردهاند و خبر دادهاند و بشارت دادهاند که بعدی میآید تکمیل میکند. حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صلیاللهعلیهوآلهوسلم کار را تمام بکند و این اسلام را به اوج برساند. باید داشته باشیم و صلیاللهعلیسیدنامحمد و... .
در حال بارگذاری نظرات...