‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. در خدمت سوره مبارکه صف بودیم و معارف این سوره را مرور میکردیم. سوره مبارکه صف، سوره مبارزه بود، سوره جهاد بود. به تعبیر رهبر عزیز انقلاب، اگر یک اسم بخواهیم برای سوره مبارکه صف بگذاریم، «سوره الجهاد» باید اسم این سوره را بگذاریم. این سوره از اول تا آخر محتوایش مطالبی است و پیامهایی است که به جهاد در راه خدا دلالت دارد؛ و در واقع، کولهبار فکری، اعتقادی، فرهنگی و معنوی یک رزمنده را پر میکند. همانطور که یک رزمنده یک کولهای دارد و با خود میبرد، در آن وسایلی دارد، سلاحی دارد، وسایل شخصی دارد، وسایلی دارد که به کمک اینها میتواند خودش را در این میدان نگه دارد؛ یک کوله فکری، و فرهنگی، و اعتقادی هم لازم دارد در میدان مبارزه. سوره مبارکه صف، معارفش و مطالبش، از جنس همان چیزهایی است که یک رزمنده در میدان نبرد به آن نیاز دارد.
یکی از مطالب مورد نیاز برای رزمنده در میدان این است که: با چه کسی درگیرم؟ عاقبت این درگیری چه میشود؟ اگر این درگیری، یک درگیری اعتقادی برای خداست (هم من برای خدا دارم میجنگم و هم طرف مقابلم روبروی خدا، روبروی دین خدا، روبروی ولیّ خدا قرار گرفته و دارد مبارزه میکند)، اگر میدان همچین میدانی است - البته وقتی هم ممکن است منافع شخصی و هواها و توهمات و این چیزها عامل اختلافات و درگیری باشد - ولی وقتی هست که یک جریانی روبروی شما صفبندی کرده است؛ یک جریان برانداز، یک جریانی است که میخواهد شما را ریشهکن کند. حرفشان هم این است که: «شماها ساحرید، شماها شیادید، شماها حقهبازید.» شماها یعنی کی؟ یعنی پیغمبر. یعنی آن خدائی که پیغمبر را فرستاد. اینجور نسبتی را به پیغمبر و خدا، به قرآن و به معارف دین دارند میدهند.
وقتی که یک جریانی این شکلی میآید وسط، با این حرف، با این استدلال، با این ادعا میآید وسط؛ روبروی پیغمبری که «جَاءَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ»، با بیّنات آمده، شواهد رسالتش عالم را پر کرده، همه عالم دارد داد میزند که این پیغمبر است، این ولیّ خداست، این تأیید شده از جانب خداست؛ وقتی یک همچین جریانی روی شما قرار میگیرد، اولاً بدانید که اینها ظالمند؛ نه تنها ظالمند، اینها أَظلمَند، اینها ظالمترین موجود عالمند؛ چون در برابر مهمترین حقایق قرار گرفتند و به بهترین و نورانیترین حقایق دارند آسیب میزنند. از طرف دیگر هم بدانید اینها محکوم به شکستند؛ زوری که میزنند، تلاشی که میکنند، به جایی نمیرسد. مثل این است که بخواهند با پف کردن و فوت کردن، خورشید را خاموش کنند. مگر میشود؟ خدای متعال زیر بار آسیبی که اینها دارند میزنند، نمیرود؛ ازش آسیب نمیپذیرد؛ از آسیب اینها متأثر نمیشود؛ کم نمیآورد؛ جا نمیزند. خدای متعال کار خودش را میکند: «وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ». خدای متعال نور خودش را حفظ میکند، نور خودش را به آن سرانجامی که برایش در نظر گرفته، میرساند. اتمام میکند نورش را. یعنی دائماً این نور را نگه میدارد تا آخر، تا پایان. این جریان محو شدنی نیست، از بین رفتنی نیست. اگر بنا بود از بین برود، خیلی جاها، خیلی وقتهای دیگر باید محو میشد، باید آسیب میدید. نور خدا، نورالله، ولیّ خدا، دین خدا، کتاب آسمانی، معجزات الهی، اینها همه مصادیق نور الهیاند. موسی کلیمالله نور خداست. عیسی مسیح نور خداست. مگر آن وقتی که فرعون همه بچهها را کشت که موسی به دنیا نیاید، موفق شد؟ نتیجه چه شد؟ نتیجهاش این شد که یک موسی به دنیا آمد؛ همان یک موسایی که فرعون ازش میترسید را خدای متعال آورد، انداخت تو دامن فرعون، گفت: «یالا بزرگش کن! یالا آب و نانش بده! یالا مادرش را هم وردار بیاور توی قصر، بهش جا بده، بهش حقوق هم بده، مزایا و مسکن و اینجور چیزها هم بده. با دست خودت موسی را بزرگ کن که میخواهم با دست این تو را نابود کنم.» این خداست. این نورالله. «وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ.» خب، کافرون بدشان میآید، به درک که بدشان میآید. میخواهند چه کار کنند؟ چه چیزی ازشان برمیآید؟ از کافر چه برمیآید؟ عالم بر مدار حق دارد میچرخد. عالم با سرانگشت حقتعالی دارد میچرخد. اینها ارادهشان به این است که: «لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ». اراده کردند. اراده اینها به کجا؟ اراده اینها کجای عالم است؟ کی تو عالم قرار است از اراده اینها حساب ببرد؟ کدام یک از کائنات از اراده اینها متأثر میشود؟ اینها یک سر و صدایی، یک ترقترقی دارند. یک مدتی، یک چهار روزی «لِلبَاطِلِ جَولَةٌ»، یک جولانی دارد، یک سر و صدایی دارد که آن هم به خاطر این است که خدای متعال اجازه میدهد به منصه ظهور بیاید. آن هم برای امتحان جبهه حق، برای امتحان مؤمنین میآید سر و صدایش را میکند، خرابکاریهایش را میکند. مؤمنین از محکشان را میخورند. معلوم میشود چقدر صادقند، چقدر جدیاند، چقدر عاشقند. بعد هم خدا این را محو میکند. اگر مؤمنین ثابتقدم باشند، پایدار باشند، پاپَرکار باشند، خدا به دست مؤمنین اینها را از بین میبرد: «قَاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَيْدِيكُمْ». اگر مؤمنین پاپَرکار نباشند، اینها آن مقداری که اجل و مهلتی که خدا برایشان در نظر گرفته را سر میکنند. کارشان به اتمام میرسد، پروندهشان جمع میشود، میروند تو زبالهدان تاریخ، محو میشوند، از بین میروند. خدا لول میکند این صفحه اینها را. یک جوری که اصلاً بعضیهایشان حتی اسمی هم ازشان نمیماند: «كَأَنْ لَمْ تُغْنِ بِالْأَمْسِ». اصلاً انگار نه انگار این دیروز بوده. یک جوری خدا اینها را نابود میکند که کسی باورش نمیشود اینجا هم یک زمانی یک جماعتی زندگی میکردند و این جماعت چه فسادها و چه جنایتها کردند. یک روزی میآید روی کره زمین، مردم باورشان نمیشود رژیم صهیونیستی بوده. میگویند: «مگر اسرائیل هم بوده؟» و تو تاریخ میخوانند و البته فیلمهایش را میبینند، جنایتهای اینها را میبینند، وحشت میکنند، هراس دلشان را برمیدارد که این جماعت وحشی، این حیوانات درنده، چه موجودات گرگصفتی بودند. مردم عالَم دعای خیر میکنند برای ایرانیها که ایرانیها پرونده اسرائیل را جمع کردند، اینها را به زبالهدان تاریخ فرستادند. یک روزی میآید کسی باورش نمیشود روی کره زمین رژیم صهیونیستی بوده. یک روزی میآید کسی باورش نمیشود تو این عالم یک ترامپی بوده که قلدری میکرده. کسی باورش نمیشود کاخ سفیدی بوده. اینها واقعیتهای زندگی است. همانطور که الان باورشان نمیشود نمرودی بوده. کجا بوده؟ چه شکلی بوده؟ واقعاً بوده؟ همانطور که قلدرهای عالَم را خدای متعال جمع کرد و برد و هیچ اثری ازشان نمانده. ناخوش داشتند، خوششان نمیآمد؛ ولی خدا به خوش آمدن اینها کار نداشت. جمعشان کرد، کارشان را تمام کرد، آنها رفتند. نور خدا ماند و خواهد ماند. نور خدا خاموش شدنی نیست.
کسی که تو این میدان قرار میگیرد، تو این جدال و مبارزه قرار میگیرد، باید حواسش به این جمع باشد که طرفی باشد که نور خدا آن طرف است. طرف درست تاریخ، طرف نور خداست. طرف مقابل که طاغوتها باشند، طرف ظلمت است. نور میماند، ظلمت محکوم به زوال و شکست. «وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ.» حتی اگر کافر خوششان نیاید.
انشاءالله این آیه و آیات بعد را در جلسات بعد بیشتر در موردش صحبت خواهیم کرد.
و صلی الله علی سیدنا محمد و آله.
در حال بارگذاری نظرات...