درجات تواضع
تواضع علامه طباطبایی ره
ویژگیهای آدم متواضع
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
«فی حدیث آخر قال علیه السلام: التواضع درجات، من ان یعرف المرء قدر نفسه، فیونزلها منزلتها...»
در حدیث دیگری که از امام رضا (علیه السلام) فرمودند که تواضع درجاتی دارد. یکی از درجات تواضع این است که انسان قدر نفسش را بداند؛ اندازه خودش را، «فیونزلها منزلتها»؛ آدم خودش را در اندازه خودش نگه دارد. با قلب سلیم، با قلب سلیم، در منزل و جایگاهی که مال اوست، در آن جایگاه باشد. سی ساله مثلاً بهش آیتالله میبندند و خوشش میآید و چیزی هم نمیگوید. طلبهی مثلاً یکی دو ساله، برای خودش سایت زده در اینترنت، پایگاه رسمی حضرت حجت الاسلام والمسلمین. حالا مثلاً در فقه و اصول ابتداییاش چه بسا بلد نباشد؛ حالا اگر دلالت نکند بر مشکلات دیگری، خلاف تواضع ماجرا زیاد است. یا مثلاً آیدی تلگرام: شیخ فلان. مثلاً خودش به خودش میگوید شیخ. تعابیر این شکلی سابقه حضوری خلاصه ندارد؛ این خلاف تواضع است.
علامه طباطبایی (رضوان الله علیه) بهشان گفتند: «شما چرا اینقدر تواضع میکنید؟» در تواضع نظیر نداشتند. ماجرای مرحوم تهرانی معروف است که در کتاب «مهر تابان» نقل میکند: «من رفتم منزل علامه. عمل جراحی کرده بود و اینها. پتویی بود پهن برای نشستن، و من خیلی اصرار کردم که شما بنشینید؛ من خیلی مصرتر شدم که ایشان را بنشانم و اینها.» علامه گفتند: «نه، شما اینجا بنشین، یک چیزی میخواهم عرض کنم. اگه اینجا مشتاق شدم، ببینم چی میخواهی بگویم. من نشینم.» فریب خوردم، نشستم. آنجا علامه نشستند روبروی ما. گفتم: «خب آقا، مطلب بفرمایید.» میخواستم بگویم که آنجایی که نشستید از اینجا بهتر است.
یا مثلاً در بحث نماز میگفتند که یک بار پیش آمد، من منتظر ایشان شدم برای اینکه نماز. یک ساعت و نیم معطّل ایستادم که علامه بیاید. اذان شده بود. چرا بیش از یک ساعت و نیم؟ گفتم: «من تأخیر میاندازم به نیت جماعت، پشت علامه.» رفته بود تو اندرونی. هرچه ما وایسادیم نیامد. ناامید شدم وایسادم به نماز خودم. الله اکبر که گفتم، «الله» که گفتم، آمدند به من اقتدا کردند. ایشان منتظر بوده که من شروع کنم.
«تواضع میکنی.» «من تواضع نمیکنم، من وزینم. من متواضع نیستم، من وزینم.» یعنی ذاتی ذاتی تواضع به حالت وزن زدن این نیست. من واقعاً وزینم، بلندپروازیهای این شکلی ندارد.
«لا یحبّ أن یؤتی أحدهم إلا مثل ما یؤتی الیک.»
در هر کسی این را ببینی. اگر عنوان من برای خودم راضی شدم، در بقیه هم دیدم و پذیرفتم و برایم مقبول و معقول بود. ولی وقتی در دیگری دیدم انتقاد کردم، خودم مبتلا به او بودم.
«يَدْرَأْهَا بِالْحَسَنَةِ.» اگر سیئه ای را ببیند، آن سیئه را با حسنه از خودش دفع میکند. «كَاظِمُ الْغَيْظِ، عَافُونَ عَنِ النَّاس.» اینها همه ویژگیهای آدم متواضع است. آدمی که متکبر است اصلاً نمیتواند به دیگران حق بدهد، اصلاً نمیتواند عذری برای دیگران بپذیرد. دیگران همیشه متهماند، هیچ عذری ندارند. دیگران همیشه محکومند. نه تنها متهم، بلکه محکومند. از پیش اینها حکمشان صادر شده. چی میخواهد بگوید؟ چه دفاعی دارد؟ آدم متکبر نگاهش به اشکال دیگران این است. ولی وقتی خودش یک مشکلی دارد، میگوید که تو باید بیایی از من بپرسی، اول ببین من برای چی این کار را کردم. حرفت اینه دیگه؛ ویژگی آدم متکبر.
«وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ.» خدا محسنین را دوست دارد. انشاءالله بهرهمند بشیم، چه خاطرهی عزیزی که...
در حال بارگذاری نظرات...