تواضع کوه "جودی" در برابر خدا
حال ما چگونه باشد؟
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
عن ابوالحسن موسی علیه السلام فی حدیثٍ قال: فاه الله إلی الجبال انی واز آن سفینة نوح عبدی علی جبل من کن. عکس بسیار زیبا، شریف، عجیب و غریبی است. "فتتاولت و شمهت و تواضع الجودی و هو جبل".
حضرت موسی بن جعفر علیهم السلام در حدیثی فرمودند که خدای متعال به کوهها وحی کرد که من کشتی نوح، بنده خودم را بر کوهی از شما میخواهم فرود بیاورم. خدا گفت: «میخواهم به یکی از این کوهها کشتی نوح را فرود بیاورم.» بعد از اینکه چهل روز این کشتی در حرکت بود و منظور پخش وسیعی از عالم را، خلاصه، چرخیده بود، خطاب به این جبال "تطاول و شموخ کردند." همه گفتند: «من، من.» هرکس گفت که «من صلاحیت دارم.» اگر کوه بخواهد صلاحیت داشته باشد برای اینکه کشتی نوح فرود بیاید، منم. هر کدام گفت «من، من» کرد؛ و "تواضع الجودی". یک کوه بود که گفت: «رو هر کوهی اگه فرود بیاد، رو من فرود نمیاد.» آن هم جودی بود. تنها کوهی هم که توی قرآن اسمش آمده همین "علی الجودی" است. تپه هم بوده، تپه کوچکی بود. "جبل عندکم، جبلیست نزدیک شما." عرض کنم که کوفه بوده. دیگر در مسجد کوفه، کشتی حضرت نوح فرود آمد. به تپه خیلی مختصری بوده اینجا؛ چون اینجوری تواضع کرد!
"فضُربت السفینة ببعض الجبل." این سینه این کشتی در "جَبرترین" جبل پهلو گرفت، آرام گرفت. چیز عجیبی است. روایت مضمونش این است که اگر خودت را لایق...، بله، به قول خدا رحمت کند، مرحمتالله یعقوبی رضوانالله. ایشان فرمود که حالا خاطر از ایشان زیاد به مناسبت هم خیلی من یادم میافتد. بله، بله. انصاری همدانی بودند، سید جمال گلپایگانی و دوستان صمیمی نجابت و شهید دستغیب و بله و خیلی از این بزرگان، شهید صیاد و اینها شاگرد ایشان بودند. خیلی انسان عظیمالقدری. نزدیک شما، که خیلی نه توی رشت ما، میشود شاید هفده، هجده سالم بود، خدمت شما میرفتیم. جلسات بسیار باصفا و ملکوتی. بله. ایشان فرمود که باید یک حسی، حسّت اینجور باشه: «اگه گفتن همه عالم رو میخوان بفرستند بهشت، یک نفر بره جهنم، تو بگو یک نفر منم جهنم.» یک نفر بره بهشت. بخش تواضعش همینه دیگه که «رو هر کوهی اگه فرود بیاد، من اون کوه من نیستم.» من لیاقتش را ندارم. تنها کوهی که فرود آمد. خراسانی در درس اخلاق میفرمودند، در فیضیه مرحوم آیتالله بروجردی هم بحثی داشتند در بحث حسد بودیم. آن گفت که «سید حسین، اگه از آسمون پالون بباره، یکیش هم نصیب تو نمیشه.» پالونی که روی الاغ میگذارند. منظورش این بود که «پالون بباره برای اینکه ببره که سوار بشی.» یعنی اگه همه عالم رئیس بشن، تو یکی رئیس نمیشی. خوبه! آیتالله بروجردی میگفته. حروف اگر از آسمون پالون بباره، یکیش هم نصیب تو نمیشه. نجف و بعد مرجع کل شهیدان ؟.
آخوند خراسانی میفرمودند که وقتی که برگشت آیتالله بروجردی در قم، قرار شد که همه بیایند. از درشکه ایشان را پیاده کردند. این طلبه یک نگاهی کرد به آیتالله بروجردی با عصبانیت. یک نعرهای زد و رفت توی فیضیه. خراسانی میفرمودند که «از آسمون یک دونه پالون افتاد، اونم صاف افتاد برای سید حسین.» «اگه از آسمون پالون بباره، یکیش هم نصیب تو نمیشه.» «به همه برسه، به تو نمیرسه.» گفت: «کلاً یک دونه افتاد، تو مرجع تنها کسی که در تاریخ قم بود، که یک نفر مرجع کل بشه، داستان ابوالحسن بودند در نجف و بعد...» خدا انشاءالله ما را اهل این حالت و این روحیه بکند. همچین حالی نصیبمان بشه انشاءالله. الحمدلله.
در حال بارگذاری نظرات...