برخی نکات مطرح شده در این جلسه
متن جلسه
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
درباره ملکات، که همان عنوان دیگری از شخصیت انسان بود، یک نکته بسیار مهمی وجود دارد؛ آن هم این است که این شخصیت یا ملکات ما یک سری فعالیتهایی دارد برای ما انجام میدهد که این فعالیتها، فعالیتهای خودآگاهی نیست. یک سری چیزها را جذب میکند، یک سری چیزها را دفع میکند؛ البته با این قانون جذبی که در فیزیک میگویند و در آن کتاب «راز» و مستند «راز» تفاوت دارد. اراده بکنی، جذب میکنی هرچه را که شخصیتت آمادگی دریافتش را داشته باشد. جذب رزق متناسب با شخصیت، متناسب با شاکله است. بر اساس آنکه درست کردی، میریزند. نگاه میکنند، میبینند به این چه میخورد؟
مثل اتاق؛ یک وقت اتاق، تویش یک میز گذاشتید، یک صندلی. کسی نمیآید در این اتاقی که میز و صندلی گذاشتهاند، عمل جراحی انجام دهد. از نوع ساختارش میفهمند که کسی که میخواهد بیاید اینجا باید که باشد؟ چیزی بنویسد؟ چیزی مطالعه بکند؟ ساختار میطلبد که چه کسی بیاید، چه کسی نیاید. طبیب برای مداوا، برای جراحی، نمیآید در همچین اتاقی. یک جایی که تخت گذاشتهاند، آنجا کسی برای مطالعه نمیآید؛ برای استراحت میآید. رزق یک موجود باشعور است که وقتی میخواهد، نگاه میکند به آن محل، نگاه میکند به آن موطن. خیلی روایتهای عجیب و غریبی در این زمینه داریم. حالا در مورد رزق انشاءالله بحث مفصل یکساله یا ششماههای با یکدیگر داشته باشیم؛ چون بحث رزق، بحث بسیار مفصلی است.
ملکات شخصیت ما رزق ما را دریافت میکند، ملکات ما رزق ما را دریافت میکند. یا آیه عجیبی داریم؛ من یک شب روی این آیه خیلی فکر میکردم. در سوره مبارکه واقعه میفرماید: «وَتَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ»؛ شما رزقتان را تکذیب میکردید؟
دیدید بعضیها یکهو چه چیزهایی به ذهنشان میآید؟ برای اینکه به خدا و پیغمبر ببندند؟ آخه تو چطور الان این را بستی؟ برو [سراغ] جنگ صِفّین. پیغمبر بارها در مورد عمّار فرموده بودند که: «باغیه کسانی تو را میکشند که گروه سرکش [هستند].» مردم همه منتظر بودند ببینند که عمّار توسط چه گروهی کشته میشود. در جنگ صِفّین – «صِفّین» غلط است، «صِفّین» درست است – جنگ صِفّین، عمّار. پیغمبر میفرمود: «آخرین چیزی که از دنیا مینوشی شیر است.» یک مقدار شیر خورد، رفت و در جنگی کشته شد. امیرالمؤمنین [فرمودند:] این باغیه، این گروه سرکش که میگفتند، سپاه معاویه است. سر و صدایی شد. از خود سپاه معاویه، سپاه شام، یک ریزش شدید یکهو شکل گرفت. [معاویه به سپاهش گفت:] «باغیهای که پیغمبر گفته بود، در مورد ما بود؟» معاویه گفت: «چه کار کنم؟» [یکی گفت:] «بگو چه کسی آوردش توی میدان؟ همان کسی که آوردش توی میدان، کشتش! علی آوردش توی میدان، پس قاتلش علی است!» رسماً! [آنها گفتند:] «ای باغی، این گروه سرکش همین کوفیان هستند که عمّار را برداشتند، آوردند، به کشتن دادند!» این را گفتند. آقا، سپاه شام جان گرفت! دیگر آمدند اینها را به رگبار بستند. چطور یکهو به ذهن آدم میرسد؟ این هم رزق است دیگر! این رزق نیست. خدا داد؟ برای چه داد؟ «تَجْعَلُونَ»! خودت این کار را کردی. شخصیتت را میکشد، این رزق را [برای تو] میآورد. [این] رزق، رزق تکذیب است؛ دروغ است. روزیها به چه بنده؟ به شخصیت ما. این دریافت میکند روزی را.
در مورد ازدواج من میخواهم لابهلای چند جلسه زیاد صحبت بکنم. جمعیت مشتاقاند و این بحث پرطرفداری است. یکی از عوامل جذب [است] و [باید] راهش را بلد باشی دیگر. ازدواج، ازدواج مقدماتی دارد و اینها؛ صحبت خواهم کرد انشاءالله. مقدماتش هم پول و کسب و اینها نیست. یک چیزهای دیگری است که میگویند: «یک چیزهایی اگر باشد، کسب و کار هم میآورد با خودش.» از آیات قرآن برایتان میخوانم اینها را. آیه عجیب داریم در قرآن؛ از آیات فوقالعاده عجیب است. بحث، بحث عجیبی است کلاً. «الطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ». [این دستور] مال سوره نور است. طیبات مال طیبیناند؛ خبیثات مال خبیثان [هستند]. آفرین!
در مورد بحث این است که با زنی که اهل زنا و فحشا بوده، ازدواج نکنید. آدمی که سالم باشد، با اینها ازدواج نمیکند. خودت اگر خوب باشی، خوب گیرت میآید؛ بد باشی، بد گیرت میآید. [این] چیز عجیبی است؛ خیلی قاعده عجیبی است. یک چیز فوقالعاده [است]. طیب باشی، طیب گیرت میآید؛ خبیث باشی، خبیث گیرت میآید. برو بگرد ببین هرچه بگردی آخر، انتخاب و رزق تو مال شخصیتت است. شخصیتت این را برایت نوشته است. حتی تو نفست را عوض نکنی، رزقت عوض نمیشود. تا این همین [نفس/شخصیت] تغییر نکند، این شخصیت و این رزق را میخواهد و تو همین رنج نصیبت میشود. عجیب و غریبی است اینها؛ قواعد عجیب و غریبی است.
روایت فرمود: «زنا کنی با ناموس کسی، با ناموس تو زنا خواهند کرد.» شخصیت تو این رزق را برایت دریافت خواهد کرد. نگاه [کن]! اگر به ناموس کسی نگاه کنی، به ناموست نگاه میکنند. عجیب و غریبی است این قاعده بازگشت اعمال است. اعمال برمیگردد به خاطر اینکه شخصیت اینجوری است. عمل را میفرستی. چرا عمل برمیگردد؟ عمل را میفرستی، عمل برای [ساخت] شخصیت [تو] درست میکند، شخصیت برای [دریافت] رزق میگیرد. همان که انجام دادی، برمیگردد. بچرخ! این جنس کاری که انجام دادی، شخصیتت را اینمدلی کرد. یک شخصیت طاهر درست کرد. شخصیتی که طاهر شد، رزقش رزق طاهر است. شخصیتی که خبیث است، رزق خبیث [دارد]. [پس اگر میخواهی] زن خوب گیرمان بیاید؟ خوب باش! تمام شد.
مثل چه کسی؟ اولاً این را ما نمیدانیم چند تا همسر داشتند. این را اول من بگویم: تعداد همسران انبیا. پیغمبر اکرم برخی همسرانشان ناتو بوده؛ ولی اصل همسر پیغمبر، خدیجه بود. این [همان معنای] «الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ» و «الطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ» است. پیغمبر، [طیب بود] و خدیجه [طیبه]. اصل ازدواج آن بود که محصول هم از همان ازدواج [بود]. در مورد حضرت نوح و اینها، آنقدر که فهمیده میشود، همسران دیگر داشتند. بالاخره آن زنی که غرق شد و فهمیده میشود، از همین همسران صالحشان بوده [است]. این یک نکته. یک نکته دیگر هم اینکه اینی که میگوییم «خوب»، تعریفمان از «خوب» هم فرق میکند. «خوب» یعنی چه؟ یعنی یک کنیزی پیدا میشود، میآید توی خانهات، مثل این فیلمهای کرهای، صبح به صبح خم میشود، میگوید: «ارباب، من کاری، چیزی، نان بگیرم، نفت بیاورم، انجام بدهم؟» خودش دسته جارو میآورد میدهد دستت، میگوید: «من امروز یک کاری کردم، مستحق کتکم. باید مرا بزنی. بیا مرا بزن.» یا نه، زن خوب یعنی آن زنی که اگر شخصیت تو، [و] شخصیت رزقی که درخواست دارد، رزق رشد است، خدا زنی را برایت میفرستد که رشد کنی. تمام شد. زنش خوشاخلاق است، او چقدر مهربان است، آنجا تحصیل کرده است؛ به این حرفها نیست.
در بین علما مجوز چاپ نمیگیرد. ما بعضی شخصیتها را داشتیم. این را بگویم، دعاتان کنم. باشد، بقیهاش برای فردا. بحث ازدواج را همهاش را نگه دارم. در بین علما بعضی شخصیتها را داشتیم. اسم نمیآورم، نمیدانم اسم بیاورم، نیارم. یک کوچولو اسم بیاورم: اول اسمش، آخر اسمش. مرحوم آیتالله انصاری همدانی؛ آدم فوقالعاده، شخصیت عجیب و غریب، بدون استادی مسیر را رفت. بعد از برخی شاگردان ایشان که همین مشهد بودند، به رحمت خدا رفتند. شنیدم که همسر ایشان خودکشی کرد. اذیت کرد، خیلی اذیت میکرد؛ عجیب و غریب. [آیتالله] همدانی هم برایش دعا میکرده، میگفته که: «گیر نداشته باشد بابت خودکشیاش.» مرحوم آیتالله خوانساری که از علمای بسیار بزرگ [بود]؛ آدم فوقالعاده عجیبی است. [میگویند] در عدالت ایشان شک داریم. امام فرمود: «من در عصمت ایشان شک دارم.» شما در عدالت شهید [چون] داریم، [شک نمیکنید؛ ولی] من در عصمت [ایشان] شک دارم. ایشان کسی بود که جمع علما، مراجع، میآمدند منزلش در تهران. [آیتالله خوانساری به کسی فرمود:] «من ازت گذشتم. این فقط یک استغفار کن که حقاللهش [باشد].» بایزید به نظرم نقل میکند، میگوید: «یک آقایی، یک استادی را شنیده بود که فلانی استاد اخلاق و عرفان و معنویت و این حرفهاست.» در مورد خود بایزید بود این حالات. که این [مرید] آمد دنبال این و گفتش که: «فلانی هستم.» [استاد] گفت: «بایزید هست؟» [مرید گفت:] «همان فلانفلانشده؟ اِ، بله، جیم، بله، چیچیه این را میگویی؟ خدا لعنتش کند، خدا عذابش کند، خدا ازش نگذرد! توی این بیابان نمیدانم چه غلطی دارد میکند. برو بگرد پیدایش کن! سوار شیر است! سوار شیر!» (حالا بعضی از اینها ممکن است افسانه باشد؛ اولی که گفتم واقعی بود.) سوار شیر دارد میآید. [مرید] گفت: «بایزید شمایی؟» [بایزید گفت:] «با حسین باش، بایزید نباش، با حسین!» [مرید] گفتش که: «بله خانم! شما مگر نمیگویند آدم اول و زنش ازش راضی [باشند]؟ آمدم دم در، هرچه بد و بیراه را به شما گفت. اینی که میبینی سوار شیرم، به برکت همان زن است. او را تحمل کردم که [به این] سوار [شوم]. این رشد این است.» اگر واقعاً سپردی و رزقت است و فهمیدی رزقت است، دیگر باید راحت باشی. پیغمبر اکرم خدیجه را هم دارد، امسلمه را هم دارد، اینها را هم دارد. دیگر اینها هم رزق پیغمبرند. مهم این است که آن نفس طیبه پیغمبر، رزق طیب را دریافت کرده است.
حالا چه کار باید کرد برای اینکه این رزق توی روالش بیفتد؟ من یک کلیدواژه بگویم، بقیهاش باشد برای فردا. یک کلیدواژه دارد که شخصیت را توی روال خودش میاندازد و رزق را میگیرد. آن کلیدواژه تقواست. دانلود توقع! باید حسابی با هم صحبت بکنیم. یک کلید ابرواژه است در قرآن؛ ابر کلیدواژه. اصلاً همه قرآن خلاصه میشود توی این واژه. فقط یک تیزر بروم برای بحثهای بعدیمان: تقوا داشته باشی. «وَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى» [سوره طلاق، آیه ۲ و ۳]؛ زن بگیرم؟ کار ندارم؟ کار سخت گیر میآید؟ راحتش میکنم، در آسمان را باز میکنم، از زیر پا رزق میدهم، «مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ» میفرستم، ساده میکنم، چند برابر میکنم، موانع را برمیدارم، «يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا». دنبال آثارش هستیم. آنی که دوست داری وضع زندگیات خوب بشود، آن اثر تقواست. کارش هم با شما نیست. اینکه باید خوب بشود، کار خداست. خوب میشود، میرسد. آن قالبی که شخصیت باید تویش بیفتد، قالب تقواست. انشاءالله جلسات بعد با هم مفصل صحبت خواهیم کرد.
خدایا، در فرج امام عصر تعجیل بفرما. قلب نازنین حضرتش را از ما راضی بفرما. و صلی الله علی سیدنا محمد و آله.
جلسات مرتبط

جلسه شش
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هفت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هشت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه ده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه دوازده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سیزده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهارده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پانزده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شانزده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه دو
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهار
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنج
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شش
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هفت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هشت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه ده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه یازده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت