برخی نکات مطرح شده در این جلسه
متن جلسه
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. قرآن کریم درباره انجام دادن عمل صالح، دو تعبیر به کار میبرد. این دو تعبیر، تعابیری بسیار کلیدی و حیاتیاند. تعبیر اولی که قرآن میفرماید، این است: میفرماید که کاری که آدم انجام میدهد، با دستش چیزی را میفرستد؛ با دست میفرستد: "قَدَّمَت اَیدیِهِم".
این را داشته باشید. یک نکته خیلی مهمی امروز میخواهم عرض بکنم؛ یک شاهنکته بسیار مهمی است. میفرماید که با دست میفرستد. یک تعبیر دیگر این است که "کَسَبَت اَیدیِهِم"، "کَسَبَت اَیدِی النّاس"، "کَسَبَت اَیدِیکُم"؛ دست میگیرد. پس اصلاً عمل صالح، قالب باطنیاش حالت کار کردن دست است؛ دستی که میگیرد و میفرستد؛ چیزی را میگیرد و میفرستد.
دست، فعال در عالم ملکوت؛ دستی فعال. دست، نماد است دیگر؛ نماد قدرت. "یَدُ اللهِ" مثلاً میگویم: "این دست خداست." این قوهای است که برای او فعال است؛ دارد دائماً کار میکند، میگیرد، ذخیره میکند؛ دست به کار میرود. ما عمده فعالیتهایمان با دستمان است؛ رشدمان با دستمان است؛ غذا خوردنمان وابسته به دستمان است؛ تطهیرمان وابسته به دستمان است. همه رشد یک انسان در قالب فعالیت دست اوست. دست یک نفر اگر شل شود، مفلوج شود، فلج شود، عمده فعالیتهای او مختل میشود. رشد معنوی هم با عمل صالح است. بعد این دست که فعال شد، دیگر در همه حوزهها فعال است. مهم این است که این دست را بتوانی کار بیندازی.
بچههای لرستانی بازیای دارند/داشتند (حالا امروز نمیدانم هنوز هستند یا نه). یکی دو نفر از دوستانمان که اهل لرستانند، از بچههای خرمآبادند. یک مسابقه دارند. من آنجا که رفته بودم دیدم: مسابقه سنگاندازی. اینها آجر پرت میکنند؛ چیز جالبی بار میآورند. ما که رفته بودیم، بالاخره از "بچه سوسولهای" تهران بودیم. بعد گفتش که: "در جبهه هم نارنجکها را لرستانیها میانداختند." فیلم بازیهای فوتبال را هم میبینید. مثلاً دروازهبانهایی که اهل لرستانند، پرتاب توپشان فوقالعاده است. پرتاب توپ، پاس گلِ دروازهبان... . آنها این دست را که قوی کردهاند، دیگر برایشان فرقی نمیکند این سنگ باشد یا توپ باشد. مهم این است که این دست قوی شود.
"من تمرکز ندارم در درس خواندن، انگیزه ندارم در درس خواندن، مطلب را نمیگیرم." شما دستت ضعیف است؛ دست باطنیات ضعیف است؛ مطلب را نمیتوانی بگیری. کوچک شروع میکنند؛ اول میاندازند با سنگهای بزرگ. یک جمله بگویم برایتان؛ عجیب است! اینها همه فرمول دارد. ما حرفهای علما، بزرگان، انبیا برایمان خیلی عجیب است. مسخره میکردند. "یَا حَسرَةً عَلَی العِبَاد مَا یَأْتِیهِمْ مِن رَسُولٍ إِلَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُون" (اشاره به آیه قرآن). هر پیغمبری فرستادیم، حرف، حرف پیغمبرانهای است که واقعاً آدم خندهاش میگیرد.
از آقای بهجت (رضوان الله علیه) پرسیده بودند: "برای درس خواندن چهکار کنیم، موفق بشویم؟" ایشان فرموده بودند: "نافله بخوانید." نباید مسخره بشوند؛ جا ندارد اینها را مسخره کنند. انبیا چون از ملکوت نگاه میکنند، رفتار را به آنجا پیوند میدهند. "چهربطی دارد؟" نافله، دست تو را قوی میکند. دست که قوی شد، دست که قوی میشود، مطلب را میقاپد، مطلب شکار میکند، نگه میدارد، پرورش میدهد، میگیرد، کارِ دست را هم میزند، اضافه میکند، تولید میکند. اینها همه کار دست است.
عمل صالح انجام میدهد. با این کارهای کوچک [میتوان] شروع کرد. ما میدیدیم طلبههایی که نماز شب میخوانند، فهمشان با طلبههایی که نماز شب نمیخوانند فرق میکند. طلبههایی که هر روز حرم میرفتند، خیلی تیزتر از بقیه بودند؛ خیلی بهتر از بقیه میفهمیدند؛ خالص بودند؛ چیزهایی میفهمیدند از درس که خیلی کسهای دیگر نمیفهمیدند.
"توفیق" که میگویند، توفیق یعنی چه؟ میگوید: "فلانی توفیق دارد، فلانی توفیق ندارد." ببین! اعمال صالح همه از جنس همهاند. توپ و چوب و سنگ هم از جنس همهاند. دستت که قوی شد، توانستی یکی را پرت کنی، همه را میتوانی پرت بکنی. توفیق یعنی اینها با همدیگر وفق. [کسی] به پدر و مادر خدمت میکند، میگوید: "توفیق پیدا کردم، درسم را فهمیدم." نمیداند برای چه. ربطش این است: تو دستت را فعال کردی. تو در ارتباط با پدر و مادر دستت را فعال کردی. این دست که قوی میشود، بعد دیگر کار میکند؛ بعد دیگر خیلی کار میکند.
"وسواس دارم" یا "شک دارم". آقا باورشون نمیشود! من میگویم: "همه مشکلات شما با عمل صالح حل میشود." من [میدیدم که] دو سه نسل طلبهها آمدند مشاوره کردند؛ سه نسل آمدند [و میگفتند]: "هم شکاکم، هم وسواسیام، هم درس را نمیفهمم، هم انگیزه ندارم، کلاً اصلاً بیرغبتم، کتاب چهچیزی بخوانم؟!" حاجآقا نمیداند بنده خدا. آثار [همین] است. آن نورانیتی که این میآورد، آنها از جنس ظلمتاند دیگر. این نور منتشر میشود، آن را میبرد.
توفیق. امیرالمومنین در نهجالبلاغه فرمود: "هر عمل صالحی که انجام دهید، دعوت میکند به اَخَواتش؛ خواهربرادرهایش را صدا میزند، میآیند." چقدر این روایت فوقالعاده است! حکمتهای نهجالبلاغه است. یک کار را خوب میکنی، کارهای دیگر ازت میآید به راحتی. نمیدانی چرا انگیزه داری. شما محرم رفتید، یک دهه در محرم [بودید]؛ میبینی میلت به سخنرانی شنیدن هست. چرا؟ محبت پدر مادرت هم سادهتر است؛ کنترل غضبت هم راحتتر است؛ کنترل شهوتت هم راحتتر است. از یک گوشه دریچه که باز میشود، نور میآید. این خاصیت همه جا پخش میشود. کنار! از یک کانال تقویت کن؛ از یک کانال بگیر.
وعده [کردم]. خیلی روایت جالبی است. ما مشکل این است که یک سری کارها هم که انجام میدهیم، ملکوتش را فعال نکردهایم؛ [از روی] عادت، یا به خاطر اینکه حالا بالاخره یک سری خاصیتهای دنیوی برایمان دارد. مثلاً همین درس خواندن، اگر واقعاً با قصد قربت باشد، خیلی [اثر دارد]. آقای بهجت (رضوان الله علیه) میفرمود (من از آقای بهجت شنیدم، ایشان فرمود): "اگر کسی درست درس خوانده باشد، علامت درست درس خواندن این است: بعد از یک ماه درس خواندن، به آسمان که نگاه میکند، چیزهای دیگری میبیند."
"اُوتُوا العِلم." ناخن میگیرید؟ ناخن! نورانیت ناخن گرفتن چقدر است؟ بستهبندی است. میدانیم که اینها کارهای خدا-پیغمبری است. بقیه کار... بیداری بین الطلوعین فقط با قصد قربت حاصل میشود. خیلی [بزرگان] فرمودند: "بین الطلوعین بیدار باشی، رزقی بهت میدهد؛ میخواهی جبران بشود [اگر از دست دادی]؟ اگر دیگر نتوانستی بیدار باشی، باید روز جمعه [بیدار باشی]." بیداری بین الطلوعین رزقی برایت میآورد که هیچ کار دیگری نمیآورد. یک کار دیگر هست این را جبران میکند.
"ناخن بزرگ" وقتی میشنود، قبول میکند؛ وگرنه نمیشود قبول کرد. ایشان فرمود: "یک مدت وحی نازل نمیشد. وحی نازل نمیشد؛ وحی، وحی نیامد." "آقا جبرئیل نمیآمد؛ یک مدتی نمیآمد؛ سوره نازل نشده؛ وحی نمیآمد." خطاب رسید به پیغمبر: "به مردم بگو چند وقت است ناخنهایتان را نگرفتهاید؟ برای همین وحی نازل نمیشود؛ ملکوتش وصل نمیشود."
اولاً، کلاً کفر. کفر، مانع اصلی برای اتصال با ملکوت است؛ کافر هیچ ارتباطی با ملکوت ندارد. مؤمن هم نیت میخواهد. اگر نیت نباشد، عمل خالی است.
مسواکتان را [بزنید]! مسواک! در حالی که آدم اگر مسواک بزند، خیلی اتفاق برایش میافتد؛ اتفاقاتی ملکوتی میافتد. من میخواهم یک هفت، هشت، ده تا ویژگی مسواک زدن [را] تحمل کنیم. روایت از پیغمبر اکرم. جناب علامه شعیری در "جامع الاخبار" نقل میکند [این] روایت را. عجب روایتی است! قطعاً هم نخواهید شنید. روایت گفتنی نیست. مشکلمان همین است که ما دینمان اصلاً یک جای دیگر داریم.
"مَنِ استاک کل یوم مرّتَین" (کسی که هر روز [و] دو بار مسواک بزند)... من برای اینکه کلامم اثر کند، مسواک زدم! [و نیز گفته شده:] "مَنِ استاک" (هرکه هر روز [فقط] یک بار مسواک بزند)، "رَضِیَ اللهُ عَنهُ فَلَهُ الجَنَّةُ" (خدا از او راضی میشود، پس بهشت برای اوست). اول [بگویم] روایت [شما را] میکُشد!
و "مَنِ استاک کل یوم مرّتَین" (کسی که در روز دو بار مسواک بزند): [او] "ادامَ سُنَّةَ الاَنبِیاءِ" (سنت انبیا را ادامه داده است). بعد، هر نمازی که با این [حالت] بخواند، ثواب [نماز در] معتکف [را دارد]. هر رکعت نمازش صد رکعت ثواب دارد. و "اِستَغنیٰ عَنِ الفَقر" (از فقر نجات پیدا میکند). میدانی؟ خیلی وقتها فقر به خاطر این است که ملکوتمان تاریک است. بعداً برایتان توضیح میدهم. شاکله تاریک، رزق را پس میزند؛ فقر را میگیرد. درباره شاکله بحث مفصلی با هم داریم که عمل، شاکله را درست میکند.
و "تَطیبُ نَکهَتُهُ و یَزیدُ فی حِفظِه" (بوی دهانش خوشبو میشود و [قوه] حفظش زیاد میشود). کسی روزی دو بار مسواک بزند، قوه حفظش زیاد میشود. حافظه ربطی به ملکوت دارد؛ ملکوت نورانی باشد، حافظهات قوی [میشود]. فهم، فهمش قوی میشود؛ تیزهوش [میشود]. اصلاً استعداد ذاتی نیست؛ استعداد با عمل صالح ایجاد [میشود]. مشکل ما این نیست که مثلاً دانشگاه مختلط است؛ اینها اشکالات نیست. مشکلات اینها نیست. مشکلات این است که حرف از یک جای [دیگر]، فکر از یک جای دیگر پر شده است.
"وَ یَطیبُ طَعامُه" (طعامش گوارا میشود). غذا که میخورد، لذت میبرد. "اِدرَاسُهُ" (بیماریهای دندانش از بین میرود). ملکوت. روزه بگیری، خوب میشوی. ما میگوییم: "خب بله دیگر! روزه میگیری، خوب میشوی؛ معدهات کمکار میکند." نه! روزه میگیری، ملکوتت پاک میشود. ملکوت پاک، بیماریهایی را که به خاطر ملکوت کثیف است، ازت دور میکند. این ربط ملکوتیاش را باید ببینی. هیچ عملی نیست که ملکوت نداشته باشد. هیچ عملی نیست که ربطی به ملکوت نداشته باشد. هیچ اثری هم در زندگی نیست که ملکوت وسطش نباشد؛ [هرچه هست] مال ملکوت است. نیت نکردی، برایت پیش نیامده. صبح تا عصر هیچی نخوری، حالت هم خوب بوده [است]. [این] نخوردن نیست؛ ملکوت است! بیماری حال دارید یا میخواهید؟
و "تُصافِحُهُ المَلائِکَةُ" (و ملائکه با او دست میدهند). چرا؟ "لِمَا یَرَونَ عَلَیهِ مِنَ النُّورِ" (به خاطر نورانیتی که در آن میبینند). ملائکه، [به کسانی] نفرین [میکنند] که نمیگذارند ما به ملکوت اعمال توجه داشته باشیم؛ [و میگویند:] "آهنگِ آثارش [را] انجام بده!" البته خوب است؛ ما جامعه را میخواهیم فرهنگسازی بکنیم با همین آثار ظاهری؛ بگوییم خوب است. ولی تربیت و رشد با این صورت رشد [میکند].
وقتی که مسواکت هم نور داشته باشد... "بَیْتُ" [یعنی] از خانه دارد میآید. ملائکه میآیند. کسی که روزی دو بار مسواک میزند، بیرون میخواهد برود، ملائکه محافظ، حاملان عرش، برایش استغفار میکنند. سنگینترین ملائکه عالم، حاملان [عرشاند]؛ هشت تا [از آنها]، و "الْکَرُوبِیّینَ" (کروبیان) هم که درجه خیلی بالایی دارند؛ در دعای سمات باید بخوانید.
و "کَتَبَ اللهُ لَهُ بِکُلِّ مؤمِنٍ و مؤمِنَةٍ ثوابَ ألفِ سَنَةٍ" (و خدا برای او به تعداد هر مؤمن و مؤمنه، ثواب هزار سال را مینویسد). به تعداد مؤمنانی که در زمینند؛ به تعداد هر مؤمن و مؤمنه، خدا ثواب هزار سال اینها را میدهد به این آقایی که روزی [دو بار] مسواک میزند. مسواک که دیگر نزنی، دندان درد میشود، کرم میزند، میمیری! ملائکه میآیند [در] تشییع [جنازهات]. دست مادرت! خدا به او هزار درجه بالا میبردش.
"وَ فَتَحَ اللهُ أَبوابَ الجَنَّةِ" (درهای بهشت را برایش باز میکند). درخواست [این است] برود [به بهشت]. در آنجا مفصل صحبت خواهیم کرد: دست راست چیست ماجرایش. این دست راستش را چون فعال کرده، دستشان فعال شده، نامهاش را میدهند دست راست، حسابش را خدا زود میرسد. و "فَتَحَ اللهُ عَلَیهِ أبوابَ الرَّحمَةِ" (و خدا خیلی از گرفتاریهایش را برطرف میکند). کسی [که] به اینها اقتدا کند، با اینها وارد بهشت میشود.
و "مَنِ استاک کل یوم" (کسی که هر روز مسواک بزند)، "لا یَخرُجُ مِنَ الدُّنیَا إلاّ و قَد رَأَی إبراهیمَ علیه السلام فِی المَنامِ" (از دنیا نمیرود مگر اینکه در خواب، حضرت ابراهیم علیه السلام را ببیند). چیزهایی میبینی! مسواک! فقط مسواک! مسواک روز قیامت در شمار انبیا به حساب میآید. هر حاجتی در دنیا و آخرت داشته باشد، خدا به او میدهد. در سایه عرش [است] روز قیامت، "یَومَ لا ظِلَّ إلاّ ظِلُّه" (روزی که سایهای نیست جز سایه [او]). رفیق ابراهیم در بهشت هم رفیق حضرت ابراهیم است. برای همین هم در دنیا خواب ابراهیم را میبیند و رفیق جمیع انبیا [میشود]. مسواک بزنی، باید بشوی رفیق حضرت ابراهیم. معلوم میشود به هر جا نرسیدیم!
من [میدیدم که] یکی از اساتید، یکی از بزرگان، در درس خصوصی عرفانش این آیه را میخواند و گریه میکرد: "مَن عَمِلَ صالِحًا... حَیاةً طَیِّبَةً". قرآن میفرماید: "عمل صالح انجام دهی، خدا به تو حیات طیبه میدهد." در درس خصوصی عرفانش فرموده بود: "این آیه میگوید یک دانه صالح انجام دهی... 'مَن عَمِلَ صالِحًا...'؛ [یعنی] یک کار خوب اگر انجام داده باشی، در ملکوتیِ زندگیات فرق میکند. حیات طیبه بهت میدهد. اصلاً آدم سابق نیستی. یک کارت اگر صالح باشد، یک کار ساده کلاً عوضت میکند. نور یک کار اگر ما را بگیرد، کلاً دیگر حل است."
نافله عشا را بخوانید؛ [باید] مداومت [در آن] باشد. این را بدانید: مداومت، اثر [عمل] را [نشان میدهد]. عمل [مالِ] مداومت [است]. حداقلش هم چهل [روز است، اما] نرمش یک ساله؛ عمل باید یک سال بگذرد تا اثر بگذارد. چه [خوب] روزی است [که] کار کوچک انجام دهیم؛ کلاً مسیرش عوض میشود؛ آدم دیگری است؛ ملکوتی. خوش به حال شما که بدون ادعا میروید، الان راحت انجام میدهید؛ مسواک را هر روز میزنید و پسفردا در بغل حضرت ابراهیم (انشاءالله).
خدایا، عاقبت ما را ختم به خیر بفرما. قلب نازنین امام عصر از ما راضی بفرما. و صلی الله علی سیدنا محمد.
جلسات مرتبط

جلسه یک
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه دو
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنج
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شش
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هفت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هشت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه دو
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهار
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنج
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شش
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هفت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هشت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه ده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه یازده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت