ملکوت عیادت از مریض
کارهای ساده، توبه گناهان بزرگ
ملکوت تشییع جنازه
تشییع جنازههایی که نباید شرکت کرد
ملکوت حج و عمره
آثار دنیوی حج
اقتصاد زیارت
شفاعت کردن حاجی
نور حج تا چه موقع همراه با حاجی همراه است؟
افرادی که شهید حساب میشوند، حتی اگر بمیرند
ملکوت مرزبانی و دفاع از کشور
گنجهای بهشتی، گنجهای عرشی
ملکوت زیارت برادر مومن
ملکوت قرآن خواندن برای خدا
ملکوت یادگیری قرآن از جهت ریا
شدیدترین عذاب قیامت
استخوانبندی دین
ملکوت یادگیری و یاد دادن قرآن برای رضای خدا
قرآن را در یابیم
علم سرمایه برزخ است یا عمل؟!
جملهای که برای عبد ممنوع است!
چرا خدا اجازه به ظلم کردن میدهد؟
تا چه موقع توبه ما پذیرفته میشود؟!
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الان الی قیام یوم الدین.
خطبه پیغمبر اکرم (ص) را میخواندیم در این جلسات که یک سیمای کلی از وضعیت ملکوت و برزخ را ترسیم میکند و انشاءالله بعد از این جلسه برمیگردیم و تعداد زیادی از صفحات کتاب «۳ دقیقه در قیامت» را میخوانیم و دیگر جلسات میافتد توی سراشیبی اتمام. انشاءالله بعد از این جلسه دیگر ما بحث خاص آنچنانی نداریم و همینطور صفحات را سریع میخوانیم، مگر یک بحث «ولایت فقیه» که آن، دیگر احتمالاً دو سه جلسهای بحثش باقی بماند. البته یک بحث دیگری داریم در مورد خانواده و پدر و فرزند و اینها در برزخ که حالا یا همینجا، در «۳ دقیقه در قیامت» اگر حالش باشد و وقتش باشد، بحث میکنیم یا باید بگذاریم توی بحثهای «در برزخ»؛ آنجا حالا ببینیم به چه نحو میشود، شاید این هم باز یکی دو جلسهای در موردش صحبت شود.
بههرحال، انشاءالله این جلسه آخرین بخش این روایت باشد که یک سه صفحهای هنوز ازش مانده؛ ولی خب کلیاتی را چون توضیح دادیم، دیگر تقریباً بحث توضیحی آنچنانی در شرح این روایت نداریم.
«و من عاد مريضاً...» کسی اگر به عیادت مریض برود، «فله بکل خطوة خطاها حتی یرجع الی منزله سبعون الف الف حسنه» به هر یک گامی که برداشته برای عیادت مریض، تا برگردد؛ یعنی از وقتی راه میافتد و میرود تا برمیگردد به خانه، هفتاد میلیون حسنه دارد. «الف الف» یعنی هزار تا هزارتایی. درست شد؟ هفتاد تا هزار تا هزارتایی میشود چقدر؟ هفتاد میلیون. «و محی عنه سبعون الف الف سیئه» و ازش هفتاد میلیون سیئه محو میشود. «و یرفع له سبعون الف درجه» هفتاد میلیون درجه هم بالا میرود. بعضیها که ناامید میشوند آقا این کار خیلی گناه سنگین و فلان و اینها، چهکار بکنیم؟ خب اینجور کار ثواب سنگین عجیب و غریب دارد، اینها میشود جبران آنها. بعضی کارها خیلی گناه سنگین... خب مثلاً در مورد سخنچینی داشتیم، اینجوری بود، مثلاً خب واقعاً تن آدم میلرزید. چهکار کنیم؟ خب یک بار آدم اگر سخنچینی کرده باشد دیگر جهنمش حتمی است، مگر توبه بکند. ما سخنچینی کردیم، جوان بودیم، نوجوان بودیم. توبهاش هم امیدبخش است برای اینکه آنّا آدم امیدوار شود برای بخشش شدن. شما برو عیادت مریض. حالا بدبختی این است که الان کرونا یک جوری است که عیادت هم نمیشود رفت و نباید رفت. حالا مریضی دیگر... الان که کلاً هیچ عیادتی کلاً نداریم؛ اصلاً سر زدن و اینها. ولی عیادت لزوماً به رفتن نیست، تماس بگیر. توی فضای مجازی، همین تماسهای تصویری که هست، همین تماسی که میگیری، حالا دیگر آن قدمها را ندارد ولی بههرحال آثارش را که دارد. حالا مثلاً اینجا یک قدم به حساب میآید، همین دکمه را میزنی و باز میکنی، میزنی، مثلاً یک قدم که به حساب میآید دیگر. یک قدمش اثر دارد. هفتاد میلیون حسنه، هفتاد میلیون سیئه هم محو میشود، هفتاد میلیون درجه هم بالا میروی.
«و وکل سبعون الف الف ملک» هفتاد میلیون مَلک هم وکیلش میشوند، «یعودونه فی قبره» که بیایند عیادت شما در قبر. در قبر یعنی گفتیم برزخ. وارد برزخ که میشود، هفتاد میلیون مَلک میآیند عیادت، بابت یک عیادتی که از یک بیماری رفته. «و یستغفرون له الی یوم القیامة» از برزخ تا قیامت هفتاد میلیون مَلک تمام این مدت را، از برزخ تا قیامت، گرفتارند و طول میکشد تا اینها تکتک... این یکی از مسئولینی که از دنیا رفته بود، حاج صادق آهنگران عزیزمان گفت که به یکی از آقایان که مشهد بود، مرحوم یعقوبی، آیتالله یعقوبی، «پرونده فلانی چی شد؟» مثلاً یک سال بعد، چند ماه بعد ایشان گفت: «هنوز دارند حسابرسی میکنند.» هنوز دارند حسابرسی میکنند. خود ایشان خب یک سال بعد آن آقا از دنیا رفته بود. چند ماه به وقت ما مثلاً هشت ماه، نُه ماه طول کشیده بوده؛ حالا برزخیش چقدر میشود؟ هنوز دارند حساب میکنند. هفتاد میلیون آدم، هشتاد میلیون آدم، کارهایی که کرده تصمیمهایی گرفته، برخوردی داشته. آثارش توی این هشتاد میلیون و نسل بعدی، هشتاد میلیون. تربیت اینها... اینها آثار روحی، روانی، مادی به زندگیشان، به معاششان، معادشان، این نسل، نسل بعد، نسل بعدش، نسل بعدش... خیلی طول میکشد این اَبَرکامپیوتر تا بخواهد اینها را باز کند، ران کند. خیلی طول میکشد تکتک به اینها نشان دهند.
خوب، اینجا گشایش... حالا نه اینکه آدم مسئول سیاسی فاسد باشد، با یک عیادت مریض حل شود. توازن باید برقرار شود بین گناه و استغفار و کفاره. گناه اگر من کاری کردم که به همه آسیب زده، باید کاری بکنم که به همه خیر برسانم. میشود یک کاری بکنم به همه آسیب بزنم، بعد بیایم بریم مریض عیادت کنیم؟ ولی بههرحال، اینها امیدبخش است؛ یعنی به آبروی یک نفر آسیب زدم و حالا سعیام را کردم برای توبه. مسیر توبهام که حالا قبلاً توضیح دادیم مفصل، رفتم. این را هم داشته باشم. عیادت یک مریض انقدر گشایش ایجاد میکند و این تا قیامت برایش استغفار میکنند. آن قیامتی که برای بعضی طول میکشد تا قیامت، این حساب که هی تکتک ببیند چی چی شد، چی شد، چی شد، چی شد، اینترنت با استغفار هفتاد میلیون مَلک ناهید حل میشود.
خوب، ملکوت تشییع جنازه: «و من شیّع جنازة» اگر کسی تشییع جنازه برود، «فله بکل خطوة خطاها حتی یرجع الی منزله، مأة الف الف حسنة» هر قدمی که برمیدارد تا برگردد خانه، از وقتی راه میافتد تا برمیگردد، صد میلیون حسنه. «و یمحی عنه الف الف سیئة» از او، به هر قدمی یک میلیون سیئه محو میشود. «و یرفع له الف الف درجه» برایش یک میلیون درجه بالا میرود. «فإن صلی علیها» اگر نماز بر میت بخواند، «صلی علی جنازته مأة الف ملک» بر این جنازه، خود اینکه نماز خوانده، میت؛ یعنی توی نماز میت شرکت کرده. (بعضی نماز میتها و تشییع جنازه و اینها خودش فتنه است، نباید شرکت کرد. تقویت یک ایده، یک فکر، یک منطقه تقویت ضلالت، شعائر شیطان. جایی که تقویت ایمان است، یا لااقل خنثی است، این آثار مال اینجاهاست.) اگر این نماز را خواند به خود جنازه، این چقدر نماز میخواند؟ صد میلیون مَلک بر جنازه خود این نماز میخوانند. «کلهم یستغفرون له حتی یبعث من» تا قیامت که از قبر درآید برایش استغفار میکنند این صد میلیون مَلک.
«و من خرج حاجاً او معتمر» ملکوت حج و عمره. کسی از خانه درآید برای حج و عمره، «فله بکل خطوة خطاها حتی یرجع مأة الف الف حسنة» مسیری که راه میافتد، میرود و برمیگردد، به هر قدمی که برداشته، به هر قدمی صد میلیون حسنه. «و یمحی عنه الف الف سیئه» به هر قدمی یک میلیون سیئه محو میشود. دیگر قبلاً هم تناسبسنجیها را کردیم گفتیم دیگر. روغن این قدمی که برمیداری، حجم این شعائر که هست، گاهی با یک حج، یک نفر که راه میافتد میرود، صد میلیون آدم عوض میشود. واسه همین صد میلیون حسنه. صد میلیون گناه جمع میشود از جامعه. اثری که حرکت این آدم دارد و راه افتادن و پرچمی که بلند میکند. ظرفیت این عمل انقدر؛ یعنی این عمل ظرفیت این را دارد واقعاً. یک حجم، حج یک نفر آدم، راه افتادنش از شهر، حج و برگشتنش، ظرفیت این را دارد که صد میلیون آدم را اصلاح کند. خیلی واضح است. ظرفیت این را دارد که صد میلیون گناه از جامعه محو کند. پس این عمل چون ظرفیت این را دارد، در جامعه هیچ گناهی محو نشود چون تقصیر اینکه نیست، این کارش را انجام داده، ظرفیتسازیش را کرده. استفاده شد از ظرفیت کرد دیگر، بقیهاش دست این نبود. این بهرهاش را از این عمل برد. بهرهاش شد یک میلیون حسنه، بهرهاش شد محو یک میلیون سیئه.
لذا هیچ بعدی ندارد، ما هی داریم اینها را میگوییم. هیچکسی توی ذهنش... که آقا خیلی دیگر اینها دارند گندهاش میکنند. در ملکوت انقدر گنده است ما نمیفهمیم. ما برایمان پیتزا و چه میدانم ذرت مکزیکی و اینها چون خیلی گنده است، بعد هرچی که پولش هم بگیر، بده ما پیتزا بزنیم. ذرت مکزیکی بخوریم. مکزیکی میخواهم ندارم. کعبه شکم. همه حاجیها، حج این شکم را باید بهجا بیاورند. آن حقیقت و ملکوت و تعالی معنوی. کسی اگر چشمش به او پرواز بشود میفهمد که این حج چیست، عمره چیست. یک نفر راه میافتد کجا دارد میرود؟ حج. حالا حج این است. زیارت کربلا که بهمراتب از حج مقدمتر است. که شما از خانه راه میافتی، شوری که میاندازی؛ یا یک نفر توی خانواده راه میافتد میرود کربلا. میگویند فلانی کجا بود؟ برگشته، رفته کربلا. آقا این الان میشنود. بعد آن بچه کوچیکه مثلاً اینها که آمدهاند مهمانی، توی دلش میآید که اصلاً نمیداند که این کربلا که این رفت، آثار اینشکلی داشت که مثلاً توی فامیلی، آن بچههای کوچکتر که شنیدند، آنها امام حسینی شدند. بعد ده سال، خط امام حسین (ع) را گرفتند. بعد بدن اینها خودشان کربلا آمدند. بعد کاروان اربعین راه انداختند. بعد بعدها، نسل اینها تا قیامت حسینی شد از اینکه شنیدهاند من کربلا رفتم. من هیچ اقدام مستقیمی هم نکرده بودم، هیچ نقش مستقیم نداشتم. توی این کربلا ظرفیت این عمل… راه میافتی بروی حج و عمره. نه کار رسانهای بکنیم، لایو بگذاریم فلان. همینکه راه میافتی، فیلم، سر و صدا... انقدر توی ظرفیت نهفته است که میتواند یک میلیون حسنه در جامعه ایجاد بکند، یک میلیون سیئه محو بکند، یک میلیون درجه بیاورد؛ یعنی یک آدم را بفرستد بالا. ظرفیت عمل. ظرفیت عملت را تو ملکوت بهت نشان میدهد. به هر قدمی، هر قدمی ظرفیت است. یک قدمش شوخی نیست، واقعیت دارد همش؛ واقعی. هم خوبهایش برای ما باورنکردنی است، هم بدش. هر دو واقعی است. ما با یک عالم اَبَدی مواجهایم. همانجا که بچه توی جنین باورش نمیشود که مثلاً آدم با این دست و پایی که اینجا دارد شکل میگیرد بعدها چه کارهایی میتواند بکند. باورش نمیشود این انگشتانت که اینجا الان داری تکان میدهی چهکار میشود کرد. هم خوب هم بد. یک انگشت میزنی، بمب اتم میزنی، ده میلیون آدم را میفرستی هوا. یک امضا میکنی، ده میلیون آدم را نجات میدهی. این دهانت که اینجا الان بسته است آن، آنور، آقا! نمیدانی زبان چهکار میکند. این چشمها، این بدن، این فلان. بندِ ناف میبیند، تکان خوردن پای تکان میدهد، دست تکان میدهد، اوج لذت و کیفش همین کیسه آب هم خوردن. چه میفهمی عالم بعدی چه خبر است؟ اصلاً مگر میشود قیاس کرد عالم دنیا را به عالم جنین؟ ابعادمان چند برابر است؟ تازه عالم ماده اصلاً به حساب نمیآید در عوالم خلقت. نگاه نمیکند به عالم ماده. به ماده، به ماهی ماده به قول طلبهها. عالم قوه است، عالم استعداد. اصلاً اینجا چیز... اینجا چیزی فعلیت پیدا نمیکند. چیزی نیست. خدا این را ملحق به عدم میکند. لاشیء. از اینجا به بعد خدا حساب کرده. دالان، نسخه آزمایشی. به حساب نمیآورد دنیا را.
دنیا درباره جنین این است. حالا ببین برزخ چیست نسبت به الان ما. بله، آنجا بچه میگوید: تو همین ناخنت را مواظب باش نخورد به این کیسه آب، پاره بشود. به همینکه مواظبت میکنی ناخنت نخورد برات یک میلیون... هر سِری که مواظبت کنی ناخنت نخورد که مثلاً میگویم فرض کن بچه شعور داشته باشد، مراقبت میکنی ناخنت نخورد کیسه آب پاره بشود، برات یک میلیون حسنه مینویسی. واقعاً این کیسه اگر پاره نشود، یک میلیون حسنه نهفته در این کار است. همینکه توی این کیسه میماند هر لحظه یک میلیون حسنه است، محو یک میلیون سیئه است، یک میلیون بیماری دارد از او دفع میشود. به یک میلیون درجه است. درست است؟ نه، خیلی واضح است. اگر با این نگاه، با عینک نگاه کنیم، پس تا برمیگردی اینها را دارد.
«و کان له ربه بکل درهمٍ» حالا بابت پولی که خرج کرد چی؟ یکی قدمهایی است که برداشت، یکی درهمهایی است که خرج کرد. به هر درهمی که خرج کرده، به هر دیناری که خرج کرد، «الف الف دینار» یک میلیون دینار خدا بهش میدهد. دیگر اینجا دینار گفته، قنطار نگفته. معلوم میشود که توی دنیا اینهاش برمیگردد، این دنیایش این است. حج برو، خصوصاً حج و زیارت به نیابت از حضرت ابوطالب و عبدالمطلب. بزرگان سفارش میکردند اگر مشهد، کسی میتواند بیاید زیارت امام رضا (ع) به نیت این دو بزرگوار. نمیتواند، هر زیارتی که میتواند؛ زیارت حضرت معصومه (س) برود، زیارت اهل قبور برود، زیارت امامزاده، هدیه به این دو نفر. نمیدانم چه آثاری دارد در ملکوت که حج به نیابت از این دو نفر و عمره و یا طواف برای این دو بزرگوار خیلی آثار فوقالعاده دارد از جهت گشایش اقتصادی و مادی. زیارت برای این دو نفر هم آثار فوقالعاده. حالا جدای از "برای دو نفر"، کلاً حج، گشایش اقتصادی که این منافقین میبینید، میآیند. "نایک"، شیعه نیستند و شیعهکشی هم میکنند. هر سال حج... روایت فرمود که اینها حج برای اینها اثر ملکوتی ندارد ولی نفت مال اینهاست، و گاز مال اینهاست و پولها همینجور پارو، بالا میرود به خاطر حاجیای که میآید. حج آقا همین اثر مادی این شکلیاش و عجیب این است که یک نادان احمق میگویند که حج را تعطیل کن، پولش را بدهیم به ملت. اصلاً حج گشایش اقتصادی میآورد. چرخه اقتصادی خود حج که فوقالعاده است. دیگر شما همین چرخه اقتصادی که حج دارد، اگر توی مکانیزم خودش قرار بگیرد، توی پارادایم خودش قرار بگیرد، قیمت ارزانتر میخرد، بعد همه محور عبودیت و کعبه است و توی... اقتصاد اسلامی تقویت میشود، مسلمین تولید میرود بالا، مصرف متناسب با تولید و نیازسنجی. بعد محوریت که الان هی این کارهایی که میکنند توی کارهای تجاری که مثلاً منطقه آزاد فلان، اینها به خاطر اینکه نقاط خاصی را درست بکنند، محوریت پیدا بخرند. هی میخواهند یک جاهای خاصی را تولید کنند برای گردش اقتصادی. خب خدا این را با کعبه این کار را کرد و بهتر شد، با کربلا این کار را کرد. بحث اقتصاد حج و زیارت یک بحث بسیار مهمی است که بسیار ما ازش غافلیم. خود سعودیها حسابی خوردند از این بَغل از این حجم ما. ولی از کربلا همچین استفادهای هنوز نکرد. کمکم به اینجا برسیم، اقتصاد زیارت را. نه بخور بخور که باز اختلاس زیارت، اختلاسش میآید وسط؛ اقتصاد زیارت. کار بکنیم. این ور تولیدات مردمی، این طرف مصرف نیازسنجی، محوریت اقتصادی همه چی مردمی. حذف دلال و رانتخوار و فیلترهای اضافی و اینها. این یک چیز فوقالعاده. توی همکه میگویی شکم مردم را سیر کن. اگر بفهمی حج و زیارت چیست، خودت میفهمی که از طریق حج و زیارت است که شکم مردم سیر میشود و اثر عمل هم که بالاخره هم ملکوتش هم ملکش؛ و همچنین اثری دارد که لااقل دنیات را آباد میکند. به هر درهمی که میدهی یک میلیون دینار برمیگردد. یک میلیون دینار برمیگردد یعنی حسابت را باز میکنی، یک میلیون دینار رفت بالا. یعنی یک میلیون دینار خرجت... آن تصادفی که کردی پنجاه میلیون آنجا آسیب داشت. آنجا خونت باید میترکید. گاز هم خانواده غذا برداشته بودند، گاز را تا آخر نبسته بودند. بچههایمان بغل خواب بودند. خب این خدای متعال رفع کرد به برکت امام رضا علیهالسلام. اینها میشود آن چیزهایی که ما دعا توی زیارت میکنیم، این مقدار برمیگردد. توی حج این مقدار برمیگردد. اینجوری برمیگردد. خرجهایی که رد میشود و ما نمیفهمیم. وگرنه این توقع اینها را ... چی شد این دندانت که الان قاعدتاً انقدر هزینه داشت. و چشمت، و این دستت، و این ماشینت، و این خونت، و این فلان. البته مشکلات هست، همه هم دارند. آن مقداری که خدا رد کرده، «یعفو عن کثیر» کثیر را عفو میکنی. یکی دوتایش را گوشش را میگیرد که حواست جمع باشد و اینها. این میلیونیهایی که خدا با اینها رد کرده، اینهاست. وگرنه این مملکت الان با این وضعیت اقتصادی، هر جای دنیایی یکصدم از این اقتصاد را تا حالا صد بار فروپاشیده بودند. یعنی در این شکی آدم تعجب میکند که ما شش مرحله یعنی سال نود و نود و یک مشکلات اقتصادی پیش آمد، دیگر همه گفتند کار جمهوری اسلامی تمام شد. هشت سال است که تا الان لااقل ده تا بحران اقتصادی را رد کردیم که هر یک دونهاش کار نظام را تمام میکند، فروپاشی مطلق است. عینک قطر و بحرین و اینها یک دونه. حالا برای اینها که کوچولو، فرانسه و آلمان و اینها اگر مشکل اقتصادی یکی از این بحران اقتصادی... نان هست، لااقل هست توی این شرایط اقتصادی، توی این وضعیت.
باز من عرض میکنم شما از مخاطبین ما فایلها ارسال میکنند. برای بعضیها. آنجا گوش میدهند. خب طرف اصلاً نشسته گوش داده که یک چیزی پیدا کند. برای همه بیماران باید دعا کنیم. واقعاً بیمار روحی بدتر از بیماری جسمی. بهخدا توفیق دهد مشغول کار خودمان بشویم. انقدر وقتمان را عمر ما الکی دارد حرام میشود. واسه اینکه زدنت را نه کسی را پایین میآورد نه کسی را بالا میبرد. دنبال بالا رفتن نیست. تو هم با زدنت نمیتوانی کاری بکنی. با زدنت هم اگر اینجوری بشود بدتر هم میشود؛ یعنی جوری که میزنی بالاتر میرود. سر چیست که گیر میدهید به این حرف؟ نان دارید. آهنگ مسعود شما جاده صاف کن اینهایید. هرچی میخورند، میبرند، میزنند، نابودمان میکنند. خدا را شکر نان ندارید. کسی نمیفهمیدیم باید چهکارش کنیم؟ باشد. درست. تو خوبی. بله.
خلاصه آقا با همه شرایط، همین که داریم قدر بدانیم. برق داریم، آب داریم، گاز داریم. هر کشوری جای ما بود نداشت. با این مسئولین، این مسئولین هر جای دنیا یکی از اینها برود یک سیستم را فلج میکند. اینها همین برکت، همین حج و همین خرجهایی که برای امام حسین (ع) داده میشود و همین گردش اقتصادی معنوی... پیر اهلبیت و پیرامون عبودیت که تا حالا نگهمان داشت. ذرهای شک نداریم که ما انشاءالله از این گردنهها عبور خواهیم کرد به لطف امام زمان (عج). «انشاءالله به کل حسنةٍ عملها فی توجه ذالک» حالا این وسط که دارد حج میرود، بالاخره عملی انجام میدهد. جدا از حجش، پول خرج میکند، خب جدا. نماز بخواند توی این مسیر، چه میدانم وضو میگیرد، ذکری میگوید، دعایی میکند. بعد میآید مُحرم میشود، لبیک اللهم لبیک میگوید. به هر حسنهای که توی این مسیر انجام میدهد خدا برایش یک میلیون اینجا تضاعفی، تضایدی حساب میکند. هر حسنه توی مسیر حج و عمره. لطف خدا باز بشود زودی برویم، انشاءالله عمره برویم، حج برویم. انشاءالله یک میلیون حسنه. حتی برمیگردد تا از احرام درآید. نه تا برمیگردد، تا برسد خانهاش. تا برسد خانهاش همش یک میلیونی است. یعنی تا فرودگاه هم یک میلیونی. سوار ماشینش کردند، همین الان همش یک میلیونی است تا رسید در خانه. دیگر برمیگردد. عجیب! ملکوت عجیب.
«و کان فی ضمان الله» در ضمانت الهی است. «فإن توفیاه ادخله الجنة» اگر توی این برهه و توی این تایم از دنیا برود، وارد بهشت میشود. مثل این شهدای منا، «حشروا مع النبی اکرم». خوش به حال اینها. واقعاً چه مرگ...مرگ سختی بود ولی مرگ سخت شیرینی است، خصوصاً که عزیزان، حالا قبلاً اشاره کردم هم شهدای حجاند هم شهدای حیا. بعضی عزیزانی که در این واقعه اطلاع داشتم، حالا بنده خوب از نزدیک چیزهایی که رسانهای نشده خبر دارم. تا حدی فیلمهای اولیهای که درآمده بود را یکی از رفقای رسانهای ما با گوشیاش گرفته بود که پشت فنس بود، شبکه خبر هم پخش شد. و خود آن چیزهایی که تعریف میکرد، مو به تن آدم راست میشد. چقدر وضعیت فاجعهآمیز بود! پخش نکرده بود شبکه خبر. کنده بودند، همینجور روی هم که افتاده بودند، مثلاً طرف سیاهپوست است و همه تنش سرخ است. حوله احرامشان زیر پا رفته بود. اینها صفر گرفته بودند این حوله را که نَرَوَند. برای همین افتاده. عریان رها میکردند و عریان محض میشدند بعضی نجات پیدا کردند. یعنی خیلیها که قید لباس اینهایی که حیایشان اجازه نداد، شهدای حیا. حالا ببین اینهایی که راحت عریان میشوند احمقی که پا میشود به خاطر چهار تا لایک میرود آنور خودش را لخت میکند روی دوربین، چقدر بدبخت است. چقدر افتخار و شرف. کسی در حریم الهی به خاطر اینکه این لباس را نمیخواهد درآید و عریان شود (حالا بحث اضطرار و اینها را کار ندارم) حیا فطری. آنکه تا اینجا وایستاده پای کار فطرت و حیا. این اصلاً توی این فضاها نمیرویم. فضای «توی آن یک ثانیه که گفتم افتادم دیگر...» نه اینجا اگر ول میکردند زنده میماندند. آقا ول کن، تو را قرآن وسط دیگر. دست و پا شش هفت طبقه روی هم بودند. شما تصور کن دو نفر روی هم. حالا هفت طبقه رفته مچاله شده، فاسد شده تنشان. بعد اینها را درآوردند که اصلاً این بدن باز شده از هم. ولی اینهایی که خانواده این شهدای عزیز ما هستند، غصه نخورند، وارد ملاقات حقتعالی شدند. «توفاه ادخله الجنة». اگر خدا اینها را روحشان را بگیرد، وارد بهشت. «و من رجع رجع منصوراً مغفور». اگر برشان گرداند برگردند با نصرت و غفران الهی برمیگردند. هم مورد نصرت واقع... تو من را کمک کردی با این آمدنت. خانه من را گرامی داشتی، تقویت کردی این خانه را و گفتمان حج را. و من هم تو را قوی میکنم، تقویت میکنم، من هم پشت تو را دیدم. تو پشت این خانه را سفت گرفتی، محکمش کردی. حج را محکم کردی، من تو را محکم. هزارش کن میشود زیارت خصوصاً اباعبدالله. درست شد؟
«فغتنموا دعوته اذا قدیم» پیغمبر میفرماید که وقتی برمیگردد، دعای او را غنیمت بشمارید. بهش التماس دعا بگویید. این دعای حاجی، آقا حاجی برمیگردد دعایش خیلی... دعایی که میکند، وقتی گناه نکند دیگر. گناه که بکند دیگر این ارتباط قطع میشود. تا وقتی خانه را توی دلت داری، صاحبخانه را توی دلت داری، هنوز تو همان خانهای. همانجور که خدا از آن خانه حفاظت میکند، از تو هم حفاظت. همان نوری که بر آن خانه میتاباند و میپاشد، بر تو هم میپاشد. گناه که آمد، دیگر تو با این صاحبخانه تسویهحساب کردی. تیم آثار هم در حج هم در زیارت از بین میرود تا وقتی هنوز گناه نکرده. دریاب که دعا کند برایت. «فإن الله لا یرد دعائه» که خدا دعای این را رد نمیکند. روز قیامت درباره صد میلیون آدم میتواند شفاعت کند. حاجی معمولی. حاجی قاسم سلیمانی، حاجی محمودی.
«و من خلف حاجاً او معتمراً فی اهله بخیر بعده» حالا اگر این حاجی رفت، رفت حج، رفت عمره. زن و بچهاش ماندند. شما همسایهای، شما فامیلی، شما رسیدگی میکنی، شما کمبود این حاجی را پر میکنی. آقا من برایتان روغن بگیرم، نان بگیرم. بچه را سرویس... حالا باباش نیست من میبرم مدرسه. کار این شکلی دیگر. کم و کسری که از توی خانهات و زندگیات. سیبزمینی میگیرم، پیاز میگیرم فلان. کسی اگر جای حاجی را پر کند توی خانهاش «بخیرٍ بعده»، بعد از او، «کان له اجراً کامل مثل اجره» هرچی به حاجی دادند، به این هم میدهند. دوبل خود او را. چون جای او گذاشته. خدا که از چشمش دور نمیشود که. او جای این الان آمده. خب او دو تا. این الان برچسب این شده. چی میگویند؟ مینویسند. کاربن. کاربن گذاشته دیگر. گفت تو نیستی من اینجا پر میکنم. هرچی به او بدهم کاربن این شدی دیگر الان. خیلی قشنگ است واقعاً. دستگاه الهی آقا خیلی رحمت خدا. دیوانه میکند. هرکی میمیرد دیوانه. همه مردهها دیوانه. دیوانه حساب و کتاب و دیوانه رحمت. اگر وارد رحمت خدا بشوی، دیوانه رحمتش میشوی. خدای نکرده از رحمت جدا، دیوانه حساب و کتاب «لا احصا». چیست این؟ این چه جور حساب و کتاب کردن است؟ همه چی تویش است. با همه جزئیات. اینجوری کردی، اینجوری نگاه کردی، اینجوری چشمت را کشیدی سطحی کرد؟ چرا نگاه سطحی کردی؟ شما روش عمیق نگاه کردی؟ خیلی خوب، دل دادی برای چی؟ آنجا خیلی محل. تا بقیهاش دیوانه میکند حساب و کتابش و بدون اینکه از اجر این هیچی کم شود. همه هرچی به این دادند به آن هم. آن هزار، یک میلیون حسنه و یک میلیون سیئه و فلان و اینها. دو حساب است.
«و من خرج مرابطاً فی سبیل الله» ملکوت آقا مرزبانی و دفاع. دفاع از... دفاع از کیان اسلام و مسلمین. کسی اگر برای مرزبانی در راه خدا خارج بشود، «او مجاهداً» یا برای جهاد خارج بشود، «فله بکل خطوةٍ سبع مأة الف حسنة». نُک مدافع حرم، همین برادر عزیزمان که طول عمرش دهد. کتاب سه دقیقه در قیامت. آن یکی برادر عزیزمان سعید عزیزی که کتاب شنود احوالات ایشان است. اینها همین ماجرا شامل حالشان. نیروی اطلاعاتی، نیروی امنیتی رفته برای دفاع و برگشت دارند. اگر انشاءالله حفظش کردند که حتماً چرا حفظ کردند. اینی که برای این کارها رفته، به هر قدمی هفتصد هزار حسنه نوشتن. «و یمحی عنها سبع مأة الف سیئة» هفتصد هزار سیئه محو شده. «و یرفع له سبع مأة الف درجه» هفتصد هزار درجه هم بالا رفت. «و کان فی ضمان الله تعالی» در ضمانت خداست. «حتی یتوفا» تا بمیرد در ضمانت خداست. خدا ضامنش است. ضامن آهو شد امام رضا (ع). اینجا ضامن مدافع حرم، مجاهد و نیروهای امنیتی. کسانی که جانشان را به خطر انداخته به خاطر امنیت مردم، به خاطر جان مردم، به خاطر مال مردم، به آبروی مردم. به هر نحو، به ای حد. «فإن کان شهیداً» هر رقم بمیرد شهید است. بعداً آقا تصادف کند شهید، کرونا بگیرد شهید. چقدر داشتیم از این عزیزانی که کرونا گرفتن، رزمنده بودند. حالا برگشتند اگر حفظ کرده آن روحیه رزمندگی و عمل را، با کرونا که رفته. بالاخره رفتی. آقا! نگو رفیقام شهید شدن من موندم. ماندن ندارد اینجا. تو رفتی قاطی اینها، تمام شد دیگر. با هم جمعی حساب میکند. خدا «یدالله مع الجماعه». حساب جمعی است دیگر. شهدایی. مگر اینکه خودت خودت را از این جلگه خارج کنی. تا خودت را خارج نکردی. «فإن رجع رجع مغفور له» اگر برگردد با غفران برمیگردد. «مستجاباً دعائه» مستجابالدعوه میشود کسی که میرود برای این کارها، برمیگردد دعوتش، دعایش مستجاب. جلوتر در مورد احوالات شهدا و رزمندهها و اینها چند صفحه مطلب داریم. دیگر آنجا توضیحاتش را نمیدهیم. اینجا همین بحث باشد دیگر در مقام رزمندهها و مجاهدین و مدافعین حرم و مدافعین وطن و اینجور مسائل. الان مدافعین سلامت.
«و من مشی زائرا لخیر» ملکوت زیارت برادر مؤمن، سر زدن به رفیق. حالا حقیقی، مجازی. به ملکوتش چیست؟ قدم برمیدارد برای اینکه برود زیارت برادر مؤمن. «فله بکل خطوةٍ حتی یرجع الی منزله اعتاق مأة الف رقبه» به هر گامی که برمیدارد میرود تا برمیگردد خانهاش، مثل این است که صد هزار برده آزاد کرد. نورانیت آزاد کردن صد هزار برده چقدر است. «و یرفع له مأة الف درجه» برایش صد هزار درجه بالا میبرند. «و یمحی عنها الف سیئة» هزار تا سیئه ازش محو میشود. «و یکتب له مأة الف حسنة» برایش صد هزار حسنه. به نظر میرسد که آن هم باید صد هزار سیئه باشد، شاید در نوشتنش تصحیف شده و افتاده. (فقیر حریره) یکی از راویهای این روایت ابوهریره است. «الیس قال رسول الله» مگر پیغمبر نفرموده که هرکی برده آزاد کند این جایگزین او میشود. یعنی در واقع خودش را از آتش آزاد کرده. ما خواندیم: «قال ذالک کذالك». «قلنا یا رسول الله» گفتید؟ «قال لکن یرفع له درجات عند الله فی کنوز عرش» جهنم آزاد میشود، تحصیل حاصل. برنگشتم صد بار بگویم. حضرت فرمود که چرا مقام دفع داریم، مقام رفع داریم. مقام رفع یکباره، مقام دفع هی دورش میکنند. قدم به قدم این برده اولی که آزاد میشود، رفت از جهنم درآمد، تمام. حالا به هر بردهای به همان میزان فاصله میگیرد جهنم. درست شد؟ انقدر میرود بالا، بالا، بالا، بالا تا کجا؟ فرمود که رفعتش میدهند «عند الله فی کنوز عرشه» توی گنجهای عرش. آخه ما گنج داریم. گنجهای بهشتی، توحید افعالی، تولید افعالی. گنج بهشت در سطح نیست، آن حقیقت پنهان در ماوراء. اینجا بله، سیب و گلابی و از پشت اینها چیست. دست خدا را ببینی. «یصرفنی و یسقینی یشفینی» یکی دارو میخورد به امام رضا (ع) متوسل میشود، دارو اثر میکند. دارو میخورم، بچهدار شد. آن یکی چشم عمیق میبیند، میگوید خدا به من بچه داد. عمیق. نه این چراغ هم خدا روشن کرد. این کتاب خدا. استاد این کلمه را با زبان خدا به زبان استاد جاری کرد. این کلمه را خدا از زبان او به گوش من رساند. همش خدا، خدا. این گنج بهشت است. حالا این گنج بهشت، گنج عرش چیست؟ آن دیگر احتمالاً ملاقات حقتعالی به نحو کامل، شهود ذاتی و اینها باید باشد. احتمالاً. اینی که اینجوری است، این آن نفر اول برده اول بود که آزاد شد از جهنم درآمد. بعد صد هزار تا برده بود دیگر. صد هزار برده هم گنج عرش. واسه همین گفته اگر زیارت برادر مؤمن رفتی، زیارت خدا رفتهای. کم اثرش این است. تو مؤمن را زیارت کردی. مؤمن هم که «المومن مرات المومن». خود مؤمن اصلی که خدا باشد. زیارت...
توضیح: «و من قرأ القرآن إبتغاء وجه الله» اگر کسی قرآن بخواند برای خدا. ملکوت قرآن خواندن برای خدا. «و تفقه فی الدین» قرآن میخواند، دین یاد بگیرد. تفکر در دین با قرآن است. با قرآن خواندن قرآن یاد میگیرد. معارف قرآن، سرفصلهای قرآنی، حقایق قرآنی. این میشود تفقه در دین. اصل فقاهت اینهاست. کسی قرآن میخواند یکی اینکه خدا را راضی کند و وجه خدا را طلب میکند، رضای خدا. یکی هم اینکه تفقه در دین. «کان له من الثواب مثل جمیع ما أتی الملائکه و الأنبیاء و المرسلین» اثر ملکوتی چیست؟ هرچی خدا داده به ملائکه و انبیاء و مُرسلین، به این هم میدهد. هیچی از قرآن که خالی نیست. که همه مقامات قرآن است. میگویم هرچی کتاب توی هر کتابخانه عالم است که همه دانشمندان با خواندن اینها دانشمند شدند. گذاشتم ابراهیم. نه ابراهیم ابراهیم شد چون از این استفاده کرد و بیرون کشید. حالا یک وقت توی دنیا بیرون کشیدی، یک وقت اینجا نتوانستی، توی برزخ برایت بیرون میکشم. توی قیامت برایت بیرون میکشم.
«و من تعلم القرآن یریده ریاء و سمعة» کسی اگر قرآن یاد بگیرد ولی از باب ریا و سُمعه. دکترای علوم قرآنی بگیریم که بگوییم دکتر، مُفسر. اسم او را بزند. مقاله ما را بزند. قرائت ما را همه به به و چه چه کنند. از صدا و تحریرهایی که میزنم و دستگاههایی که میخوانم و سخنرانی بکنم یا بیایم کله فلانی را بخوابانم. توی فامیل شناخته بشوم. هرچی قرآنم اینجا نماد معارف است دیگر. هرچی آدم از این معارف الهی یاد بگیرد برای ریا و سُمعه (قبلاً توضیح دادیم) «لیماری به السفهاء» آدمهای سفیه با آنها مبارزه کند. کله این را بخواباند. روی او را کم کند. پوز او را بزند. «و یتباهی به العلماء» با علما مباهات کند. اصطلاحات گنده گنده، خودی نشان دهد به علما. «مامان، حالیمان است». آمریکایی. اصطلاح... چه علما؟ گنده گنده درد میکند که مثلاً ما کسی هستیم اینجا. مثلاً چیزی هستیم. «و اطلب به الدنیا» دنبال دنیا باشد با اینها. «و بدد الله عز و جل إلی یوم القیامه» خدا قیامت این را چه کار میکند؟ «عظامه» استخوانهای این را چه کار میکند؟ خورد میکند. متلاشی. چون آقا این پیکره این آیاتی که یاد گرفته بود، اینها استخوان بود دیگر. استخوانی که برای، برای چی میخواهند؟ استخوانبندی معارف است دیگر. قرآن معنی معارف است. تو از این به این استخوان گوشت و پوست و اینها بده، زندگی کن. اسکلت زندگی را قرآن شکل میدهد. تو این اسکلت زندگی که قرآن بود بهت دادند، چه کار کردی باهاش؟ این اسکلت به جای اینکه همه را با هم متصل کنی، روی این اسکلت زندگی کنی، تن شکل بدهی، زندگی کنی. این را برداشتی پخش و پلا کردی. یکی اینجا خرج کردی، یکی را انداختی آن توی آن جلسه علمایی، یکی را انداختی توی این جلسه سُفها. خرجش کنی، اسکلت متلاشی شده. زندگی ملکوتش میشود خودت که اسکلت متلاشی شده خودت. روز قیامت همه استخوانها متلاشی، تیکهتیکه. «و نار اشد عذاباً منهم» توی جهنم آدمی با عذاب شدیدتر از این نداریم. «و لیسن من انواع العذاب إلا و یعذب به» من شدت غضب الله علیه. همه عذابهایی که همه کشیدند دارد. چون خدا از هیچکس به اندازه این آدم عصبانی، غضبناک نیست. آخه یک وقت کسی دور بود از این حقایق، خبر نداشته، نداشته. چند جلسه جلوتر بهش میرسیم. قاری قرآن بود و بعد بعداً ول کردیم. مسائلی که برزخش را دیده بود چه وضع ناجوری دارد. تو آمدی توی این. تو آقا یک وقت کسی مثلاً مریض بشود این خب یک جایی است که بهداشت نبوده، اطلاعات نبوده. یک وقت کسی خودش طبیب باشد، متخصص باشد، پنجاه تا دکتر بغلش باشند، بعد مثلاً سرماخوردگی بمیرد. خجالت میکشم در مورد مرگ این بگویم. اوج رسوایی است. واقعاً دیگر. یعنی اینکه اصلاً اهمال و یعنی دیگر آدم انقدر بیخیال، انقدر اهمالکار و انقدر نادان، انقدر شریر. این سطح بیماری، توی این حد دانش نسبت به مداوا. توی جایی باشی که اصلاً همینجور خورده آدم. به طور معمول اینجا اگر قرار میگیرد میرود بهشت. و تو آمدی با قاریهای قرآن و با این اساتید قرآن و با این درس قرآن و با این کلمات قرآن، بعد اینها را حربه کردی برای کاسبی و دنیا و شیادی و شیطنت و این چیزها. هیچکس انقدر پیش خدا، خدا به این غضب، به اندازه این به هیچکس نمیکند غضب. و سخت خدا. هیچ نوع از عذابها نیست مگر اینکه این... چرا همه عذابها را دارد؟ چون همه عذابها را، همه گناهها را قرآن گفته بود و همه عذابها را گفته بود و این به همه بیاعتنایی کرد. آخه او که ربا نخورده، او که ربا نخورده ولی قرآن که بلد بود. قرآن گفته بود ربا نخور، تو به این پشت کردی، رفتی دنبال دنیا و کاسبی با دنیا. نخوردیم به ما نخوردی ولی به این حقیقت پشت کردی و تو این حقیقت را منتشر نکردی. یعنی تو باید با قرآنت، این قرآن اگر تو جامعه منتشر میکردی، رباخوار... اگر نور قرآن تو جامعه میآوردی، تو قرآن باخبر شدی بعد پتو انداختی، حجابش کردی، نور به هیچکسی نرسید. هرکی هر گناهی کرد به خاطر این حجابی بود که تو ایجاد کردی. واسه همین تو همه گناهها شریکی.
«و من تعلم القرآن و تواضع فی العلم» کسی قرآن یاد بگیرد و تواضع در علم کند. «و علم بعباده و هو یرید ما عند الله» و دنبال آنی که پیش خداست. دنبال پول و رزومه و شهرت، مریدبازی و شاگرد و تشکیلات و دفتر و دستک و مرجعیت و رساله و شلوغبازی و فالوور و دنبال این چیزها نیست. خدا راضی بشود. از این. علامه طباطبایی! «جانم به قربانش، جانم به قربان» برای خدا درس بخوانی. تواضع در علم کنی. به بندگان خدا رایگان یاد بدهی. بیتوقع، بیچشمداشت، بیدریغ. «لم یکن له فی الجنة اعظم ثواب من» تو بهشت هیچکس سو... همانجور که آنورش هیچکس عزای بدتر از این نداشت، ملاک قرآن. آقا سلطنت قرآن است. برزخ سلطنت قرآن، حکومت قرآن. و آنجا طباطباییها، طباطباییها. طباطبایی از ثوابی بالاتر از این کاری که اینها کرد، قرآن یاد خلقاله داد. یکی شده مطهری، یکی شده جوادی آملی. اینها شاگردانی از سر انگشت علامه. چکیده از این سر انگشت قرآنی او. «منزلةٍ» من هیچ منزلتی بالاتر از او برزخ و بهشت نیست. «و لم یکن فی الجنة منزلة و لا درجةٍ رفیعةٍ و لا نفیسةٍ الّا کان له فیها النصیب» آقا تو بهشت هر منزلتی باشد، هر درجه رفیعی باشد، هر جایگاه نفیس و ارزشمندی باشد، این آنجا سهم دارد چون نور قرآن نشر داده. هرکی هرچی شده از نور قرآن شده. علامه طباطبایی توی جایگاه حاج قاسم سلیمانی، مدافعان حرم. آقا مدافعان حرم چهل سال بعد شما بودند. باشد. مدافعان حرم از کجا تربیت شدند؟ از جلسه قرآن و منبر و جلسه و اینها. جلسه منبر قرآن و اینها را کی تغذیه میکرد؟ معارف قرآنی. نور قرآن به قرآن و معارف قرآنی. همه جلسات شریکیم. هرکی زیارت میرود من آنجا سهم دارم. اربعین هرکی رفته کربلا من علامه طباطبایی سهم دارم. زمان مؤخر کربلا بسته بود، هیچکسی نمیرفت. مثلاً کربلا نرفته بوده عصر ظاهر. قرآن منتشر کردن. هرکی کربلا رفته، هرکی شهید شده، توی همه اینها سهم دارم. بچسبان به قرآن این دو روز عمر. آقا جان! هیچی ارزش ندارد. خصوصاً به رفقای طلبه میگویم که هی میپرسند. صدها پیام داشتیم از رفقای طلبه مختلف از درس خارجخوان و دکتر اینها گرفته به پایین. ولی آقا جان! اینی که از بزرگان فهمیدیم و یاد گرفتیم، شنیدیم و دیدیم این است که بچسب به قرآن که هیچی در این عالم جز قرآن ارزش ندارد. انس با قرآن، تلاوت قرآن، حفظ قرآن، معارف قرآن، تفسیر قرآن، تفسیر المیزان. مدرسه تعالی بنا دارد انشاءالله آثار علامه را همه مقدمات برای اینکه برویم سمت آثار علامه، برویم سمت قرآن. دستمان را بگیرد علامه ببرد محضر خصوصاً با تفسیر المیزان. قرآن. قرآن آنجا معلوم میشود قرآن چه... خب شبکه قرآن که اصلاً اسمش خنده و تمسخر قرآنخوان است، لحنش را مسخره میکنیم و خواندنش را مسخره میکنیم. قاری قرآن را مسخره میکنیم. یکی از این قاریها یکهو یک ماجرا برایش درآید کلاً جلسات قرآن میرود روی هوا. قرآن کم ارزشترین چیز است توی جامعه ماست. بودجه برایش مصرف بشود، دادشان بلند میشود. «ملت! قرآن مصرف میکنی؟» به خاطر اینکه آدم در حد حیوانیت زندگی میکند. سر وقتش توی آخور باشد. بله گاو و گوسفند بگویند آقا اینجا پولهایی که برای علوفه شما دادیم، یکم حالا علفتان را... حالا علف کسی کم بشود، علف جایی کم کم نشده. «علفهایتان را متوسط گرفتم برایتان. علف عالی نگرفتم». خرج قرآن. گاو آدمیزاد که میفهمد قرآن چیست. «الرحمن علم القرآن خلق الانسان علمه البیان» قبل از خلقت انسان «علم القرآن» گفته. «علم القرآن خلق الانسان». یعنی اصلاً من رشته ارتباطیم با تو قرآن. چون قرآن بود آفریدمت. به پشتوانه قرآن آمدی. بنا نبود قرآن نباشد، بنا نبود تو هم باشی. ای بنا نبود قرآن نباشد، بنا نبود که تو هم باشی. چون قرآن هست آورده، به پشتوانه قرآن آورده. میخواهم با این اُفُق بسازمت. با این کاتالوگ، با این طرح، با این ایده. این اصل همه هویت ماست. قرآن. قرآن صفر. دو دستی آقا بچسب. خصوصاً توی این شرایط که دستمان از ظاهر امام زمان هم کوتاه است و هرکی میخواهد به چهره امام زمان نگاه کند به چهره قرآن نگاه کند. امام زمان بخواهد چهرهشان را (اصطلاح مهندسهای کامپیوتر میگویند صفر و یکش کنیم) صفر و یک لفظی اگر بخواهیم بکنیم امام زمان را، چهره حضرت را بازتعریف کنیم، لفظ بیاوریم. همان را، آن فیزیک را دست و پا و هیکل ماده را میشود قرآن. این الفاظ میخواهی تبدیلش کنی به یک صورت انسانی میشود صورت امام زمان. اینها یکی است. از آن دستت کوتاه است، به اینکه دستت میرسد. با این چه کار کردی؟ اگر دسترسی بدهند ولش نکن که بعداً ول کنی خیلی ماجرا میشود. پس توی همه اینها سهیماند. «و أشرف المنازل» شریفترین منازل در برزخ و بهشت مال اهل قرآن است.
«ألا و إن العمل خیر من العلم» بدانید که عمل از علم بهتر است و «ملاک الدین الورع»، ملاک دین چیست آقا؟ ورع. حواست همه این حواست جمع. حواست جمع است میدانی چیکارهای یا نه. حواست جمع است. از یک پزشک بالاترین توقعی که میرود در اطاق عمل چیست؟ چی را اگر داشته باشد همه چیزش درست است؟ حواسجمع باشد. میشود ورع. گفتم افضل مراتب همه دین، بهترین اعمال در ماه رمضان که امیرالمؤمنین از پیامبر پرسید، همه گفتند ورع. قرائت قرآن. حواست جمع باشد. همچین شبی، همچین روزهایی وقتت هم تلف نمیشود، نظمت هم داری، حواست جمع باشد. تو بندهای، من اینجا گذراست و بعد اینجا زندگی. حواست به این باشد میشود ورع. هیچ علمی بدون عمل نمیشود. عمل، علم را بروز میدهد. کشاورز، مهندس کشاورزی، زمین بایر داریم. کدام عاقلی میرود فقط میخواند؟ عمل کنند دیگر. هر علمی مقدمه عمل است. متناسب با آن مشکلی را حل کند یا از درون خودم یا از بیرون خودم. «ألا و إن العالم من یعلم باالعلم». عالم کسی است که عمل به علم میکند. مهندس کیست؟ آن که بلد است اجرا میکند. فقط بلد است، حفظ است. کاربرد، کاربست دارد. به کار میگیرد. استفاده میکند. از این کنگره را در مورد نگاه به نامحرم هندل کنیم، صد ساعت سخنرانی کنیم. از در بیاییم بیرون اولین کسی که جلو میآید زل بزنیم بهش. این سرمایه برزخی نیست. سرمایه برزخی علمی است که عمل منجر شده. در عمل بروز دارد. ظهور دارد. در صحنه عمل حضور دارد. این آن علمای دیگر است. لحظه مرگ با اولین فشار تمام. پنجاه تا کتاب حفظ بودم، ده هزار بیت شعر. اسم خودت یادت میرود. آنجا ککاش نمیگزد که کی تو چه مشکلی و چه مشکلی دارد و چه وضعی دارد. «و إن کان قلیل العمل» و لو عملش کم باشد ولی همان عمل کم است که آن علم را خاصیتدار میکند. و علم، علم میشود. باهاش. همه علم بنده و عمل. علم همیشه زنگ میزند. تلفن. حالا هاتف. تلفن خبر میکند. صدا میزند. عمل را صدا میزند. مگر عمل آمد، علم میماند نیامد این هم میرود. علم آقا شریف و لطیف است و خیلی هم ناز دارد. علم جایی میآید الکی. جایی هم آمد نمیماند. انقدر باید نازش را بکشی باید عمل کنی. عمل عمل. بعد وقتی با عمل نگهاش میداری، میماند. خودش را پهن میکند. سرهم چه تاکید داشتم گرایش فقط عمل. همینایی که میدانی به کار بگیر. بعدیا میآید. انشاءالله توسعه پیدا میکند، رسوخ میکند در قلب. مطلب ساده که اول اینجوری میفهمیدی حالا داری از سویدای دل میفهمی. همین کلمه «لا إله الا الله» را عمل میکردی. عمل کردی. زیر بار طاغوت نرفتی. زیر بار ظلم نرفتی. زیر بار فشار مشرکین نرفتی. حیدر. زاویه پیدا می کند. میرود توی اعماق همه عالم «لا إله» میبینی. نمیدانی این دانستن ذهنی. نه میبینی همه عالم «لا إله الا الله» بعد میشنوی همه عالم دارد «لا إله الا الله» میگوید. تسبیح ملا. درست شد؟ اینها چیست؟ اینها با عمل است. با عمل حجاب را میکند. بحثهای... با حسین از دنیا تا عقبی. یک مقداری در مورد اینها صحبت.
«ألا و لا تحقرن شیئاً و إن صغر فی إعیانک». فرمود که آقا جان هیچ شیئی را حقیر نشمایید و «إن صغر» ولو توی چشمت کوچک باشد. «فإنّه لا صغیرة بمعصیتةٍ مع الاستغفار» این هیچی را منظور گناه و کم و کسریهای معنوی. هیچ کم و کسری معنوی و کم ندان. کوچک نگو این که چیست اصلاً. آقا این جمله ممنوعه برای... اینکه چیزی نیست حالا بعضی گنده گندههایش را میگویند که چیزی نیست. خانواده را متلاشی میکنی. برو به اختلاس گیر بده. خب اختلاس محصول همین رفتار تو بوده که آن آدم بیتربیت تربیت شده. کوچک کوچکهایش آقا حال نداری فلان. مستحبها انجام بدهی، زیر آبش را نزن. بگو من نمیتوانم عرضش را ندارم. خوبها را حقیر ندان. حالا اینها که بزرگ است. کارهای بد هم ولو کوچکهایش را حقیر ندان. بگو آقا واقعاً این خدا گفته دین گفته من نمیتوانم در توانم نیست. واقعاً من حجاب را مثلاً کلیّش را میتوانم رعایت کنم. این ریزهکاریهایش را دیگر «ولایت بأرجلهم». ریزهکاریهایش را دیگر که زینت را به هیچ نحو نباید نشان داد و فلان و اینها را من حالا آنقدرش را نمیتوانم عمل کنم. قبول دارم نمیتوانم عمل کنم. نمیتوانم، نمیتوانم نه. قبول. همان که اصلش را گفته این جزئیاتش هم همان گفته. اصلش را وقتی چیز رایج عرفی ندارد، وقتی وحی همش. آخه چه شکلی در آوردن وقتی که هیچیاش درآوردنی نیست. این را میخواهم بگویم. چه شکلی درآوردن از خودشان؟ صفر یا صد است دیگر. یا هیچی مبنا ندارد یا همش مبنا. مبنا ندارد. همان که اصلش را گفته جزئیاتش را گفته. حالا جزئیات سختم است، نمیتوانم. کوچکش ندان. توی آن بحثهای جهاد با نفس در مورد این بحث صغیره و کبیره و اینها تا حد زیادی صحبت شد. توی چشمت کوچک است ولی صغیره. آقا وقتی دیگر اصرار آمد، صغیره نیست. همین گناه کوچولوی همینکه چیزی نیست با اصرار. وقتی اصرار شد به خودت راه دادی، ملکه شد. گناه کوچک بزرگ. نه. گناه وقتی ملکه بشود، کوچک بزرگ ندارد. این راه ورود شیطان است. وارد میشود، میزند، میپوکاند از تو. متلاشی میکند ایمان و عقایدت را. کوچک بزرگ هم اگر هم انجام میدهی خدایی نکرده اصرار نباشد. با استغفار باشد و اقرار کن آقا من نمیتوانم. میدانم گناه است. میدانم خدا خوشش نمیآید. من نجات پیدا... توجیهش نکن. کوچکش ندان. کوچکش نکن.
«ألا و ان الله عزوجل سائلکم عن اعمالکم». خدا از شما در مورد اعمالتان سؤال میکند. «حتی مس احدکم ثوبه اخیه باصبعه» با انگشتت لباس برادرت را مس میکنی. تماس پیدا میکنی. انگشتت میخورد به لباس برادرت. خدا از همین هم سؤال میکند. «فاعلموا عبادالله» بدانید بندگان خدا، «ان العبد یبعث یوم القیامه» بنده روز قیامت مبعوث میشود، «علی ما مات ورزق» با همان وضعی که مُردی مبعوث میشوی، محشور. «وقد خلق الله عزوجل الجنّة و النار». خدا بهشت و جهنم آفریده. «فمن اختار النار علی الجنة إنقلب بلخی» اگر کسی آتش را بر بهشت ترجیح دهد، این آقا دچار «خیبه» میشود. خائب میشود. از دست رفته میبیند هرچی داشته. «و من اختار الجنة فقد فاز» کسی بهشت را انتخاب کند، مطلوب نائل میشود. آنی که نیاز درونیش و فطرتش میخواست، میرسد، فائز میشود. «و ینقلب بالفوز» به خاطر اینکه خدا در قرآن فرمود: «و ما الحیات الدنیا إلا متاع غرور» که این حیات دنیا ابزار فریب است. قورت میزند، این واقعیت ندارد. جذابیت. پشتش خبری نیست. مزهاش را فکر میکنی شیرین است. بازی بود. «فمن النار» هر کس از آتش فاصله بگیرد و «ادخل الجنة فقد فاز». وارد بهشت بشود، این به فوز. «ألا و ان ربی امرنی ان قاتل الناس حتی یقولوا لا إله إلا الله». رب به من امر کرد که پای کلمه «لا إله إلا الله» وایسم. پای تاکار به کشته شدن و اینها کشیده بشود. من پای «لا إله إلا الله». «فقد قالوها اعتصموا منی دما مالت» اگر «لا إله إلا الله» گفتند در امان است خونشان و اموالشان. یعنی زورکیها، تو به زور که به کسی «لا إله» را تحمیل نکردی. یعنی وقتی «لا إله إلا الله» نگوید من موظف نیستم که امانتی بر او داشته باشم. اگر بخواهد امنیت ما را به خطر بیاندازد، خب امنیتش هم به خطر. ولی اگر «لا إله إلا الله» نگوید، من موظف به حفظ امنیت او نیستم. اینها نه اینکه موظفم بکشمش، موظف به حفظ امنیتش نیستم. موظف به حفظ مالش نیستم. البته کافر ذمی که در ذمه اسلام بیاید و معاهده و پیمان امضا بکند، آن مالش محترم، جانش هم محترم. ولی کافر حربی یا کافر غیر ذمی، ما مسئولیتی برای حفظ جان و مالش نداریم. «الا بحق» مگر به حق «لا إله إلا الله». «و حسابهم علی الله». حساب اینها به عهده خداست.
«ألا و ان الله جل اسمه لم یدع من ما یحب الا و قد بینه لعباده». هیچی از آن نبود که خدا دوست دارد به بندگانش نگفته باشد. هرچی دوست داشت و من خدا اینها هستم. من به اینها حقیقت دادهام و اینها را دوست دارم. اینها به من متصل است و با اینها میشود به من رسید. هرچی بود گفتم. اوج رحمت خدا. مخفی نکردم. کتمان نکردم. هرچی لازم داشتی بهت گفتم. هرچی که تو باطن عالم حقیقت دارد و هست، اثر دارد، تو را به من میرساند، نزدیک میکند. هرچی هم خوشش نمیآمد، اینها را هم گفت. هرچی خوشش میآمده، خوشش نمیآمده گفته. خصوصاً کجا گفته؟ در قرآن. «و نهاهم» خوشش نمیآمد و گفت و نهی. «لیهلک من هلک عن بینة و یحیی من حیی عن بیّنه». تا هرکی خوب میشود با بینه خوب بشود. با بینه بد میشود. هیچکسی درست میرود راه معلوم برایش معلوم است. «و ما ربک بظلام للعبید». «و هو بالمرصاد». خدا به هیچکسی ظلم نمیکند. هیچ ظلمی از دست خدا در نمیرود. خدا در مرصاد یعنی هر ظلم حساب. امتحانی فتنه. چون خدا فتان است. خدا ظالم نیست ولی فتان هست. فتنه میکند. اجازه میدهد ظالم ظلمش بهت برسد. عالم، عالم امتحان است. دست و پایش را ببندد، نمیتواند. خاصیت عالم دنیا این است که باید آزاد باشد. به تو برسد. جیب تو را میزند. بچه تو را میکشد. این هم از باب فتان بودن. میخواهم ببینم تو چه کارهای. کمالی را در تو جلوه بدهم. در تو بروز بدهم. تو را به کمالی برسانم. پس هیچ ظلمی از دست خدا در نمیرود. «لیجزی الذین اساء بمالعملوا» تا آنهایی که بدی کردند جزایشان را بدهد. «و احسنوا بالحسنی» این هم که خوب بودند، احسان کردند، حسنا. «من احسن فلنفسه». هرکه بد باشد خودش بد میشود. خدا به هیچکسی ظلم...
بخشهای آخر این خطبه، پاراگراف آخر است به کلمات نهایی پیغمبر که حالا این ساعاتی هم که ما داریم بحث را ضبط میکنیم تازه از رحلت پیغمبر عبور کردیم. شب اول ربیعالاول. شبی هم هستش که امیرالمؤمنین خودشان را لیلةالمبیت به جای پیغمبر قرار دادند و جان خودشان را به خطر انداختند و ماه ربیع هم بهنحوی ماه پیغمبر است، ماه بهار است. نظر رحمتش را شامل حالمان بکنند.
آخرین مطالبی که پیغمبر: «أیها الناس سَنَّتْ عظمی و هَدم جِسمی» ای مردم! استخوانم دیگر فرسوده شده و بدنم در معرض خرابی است. «و نعتی اِلَیَّ نفسی من ربّی» خدا، من هم رب من هم دیگر، من خبر رحلتم را... پس از مرگ پیغمبر. مرگ عزیزان، رحلت پیغمبر، شهادت پیغمبر. تعابیر با احترام. «و اقترب أجلی» اجلم نزدیک شده. «و اشتد من شوقٌ إلی لقاء ربّی» شوق من به لقای ربم شدید شده. «و لا أظن إلا و أن هذا آخر عهدی منی و منکم» دیگر فکر نمیکنم بعد از این ما با هم ملاقات داشته باشیم. «فما دمت حیاً فقد ترونی» تا وقتی زندهام که خوب میبینید. «فلا تخلفه علی کل مؤمن» وقتی هم رفتم خدا جای من را پر میکند در هر مؤمن و مؤمنهای. «و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته» سلام بر رحمت و برکات خدا بر... «فبتدر الیه رحولاً من الانصار». این را که پیغمبر فرمودند، دیگر کار را تمام کردند. تعدادی از انصار قبل از اینکه حضرت از منبر بیایند پایین، رفتند شتافتند سمت منبر پیغمبر و گفتند: «یا رسول الله و نحن جعلنا الله فداک باءبی انت و امی و نفسی الوه». یا رسول الله! پدر و مادر و جانمان به فدای تو. خدا ما را فدای تو. «من یقوم له الشدائد و کیف العیش بعد ما» با این سختی چهکار کنیم؟ وسط در این حین غزوات، از دنیا که سختترین جنگ، جنگ تمدنی پیغمبر (ص) با رومیهاست. وسط این سختیها کی میخواهد اینها را رسیدگی کند و چه شکلی بعد از امروز ما زندگی کنیم؟ «قال رسول الله» و انتم فداکم ابی. پیغمبر فرمودند که: «إنی قد نازلت و عزوجل فی امتی». من با رب خودم در مورد امتم حرف زدم. «فقال علی باب التوبة مفتوحا». آخرین حرف پیغمبر خیلی زیبا. فیلم رحمه، «رحمة للعالمین». رب من به من فرمود که در توبه باز است. «حتی ینفخ فی الصور» تا در صور دمیده بشود. تا قیامت. حالا در توبه، توبه هرجا به نحو خودش. توبه در دنیا به همین تصمیمی که میگیری. توبه در برزخ با کثرت انصاری که از اعمالت میشود. تو دیگر تصمیم... تا قیامت. بالاخره یک جوری خدا درست جمله، این هازه شداید هم که اینها گفتند گفتند که با این حرفها که ما از شما شنیدیم یعنی فقط نباید مشکلات که الان داری با این حرفهایی که از شما شنیدیم آقا خیلی ریخته. اینها که شما گفتید هر گناهی این است، اوضاع خیلی. چهکار کنیم ما؟ در توبه تا قیامت باز است.
بعد پیغمبر به ما رو کرد: «انه من تاب قبل موته بسنةٍ» هرکی یک سال قبل از مرگش توبه کند. کثیر است نه. یک سال زیاد است. «من تاب قبل أن یموت بشهرٍ» هرکی قبل از اینکه بمیرد یک ماه قبل از اینکه بمیرد توبه کند، «تاب الله علیه». بعد فرمود: «و ان الشهر لکثیر» نه یک ماه هم زیاد است. «من تاب قبل موته بجمعةٍ» هرکی یک هفته قبل از مرگش توبه کند، «تاب الله علیه». فرمود: «و الجمعة کثیرة» یک هفته هم زیاد است. «فمن تاب قبل ان یموت بیومٍ» هرکی یک روز قبل مرگش توبه کند، «تاب الله علیه کثیراً». یک روز هم زیاد است. «من تاب قبل یمود بساةٍ» کسی یک ساعت قبل از مرگش توبه کند، «تاب الله علیه». «من تاب فقط بلغت نفسه هذی» هرکی جانش به اینجا رسید توبه کند، «تاب الله عزوجل علیه». تا آنجا در باز گذاشته. تا جانش به اینجا برسد. تا قبل از دیدن برزخ و ملائکه مرگها. تا آنجا توبه پذیرفته. یعنی هنوز این جان جدا نشده که تصویر برزخ تا انتهای نفس آخر. نفس آخر رفت و برزخ را دید و هنوز روح دارد قبض میشود. خردهخرده بیاورند. خمیر که نیستش که این جوری بگیرم بالا مثل نان.
صحنه عوض شد دیگر. تا آن، تا آن لحظهای که آن صحنه عوض میشود. تا همان لحظه جا داری. ولی صحنه که عوض شد دیگر توبه فرعون. قرآن گفته وقتی آنجا گفت که فرمود. الان تا این لحظه نفس آخرت کیست؟ میدانی الان یک ساعت دیگر است؟ دو روز دیگر است؟
بعد فرمود: «ثم ترک فکانت آخر خطبته خطبه رسول الله حتی لحق باللّه». آخرین خطبه بود که پیامبر یاد فرمودند تا به خدای متعال ملحق شدند. از خدای متعال میخواهیم ما را جزء امت پیغمبر کند و تشکر میکنیم انقدر ما را زنده نگه داشت که این خطبه را بتوانیم بخوانیم. انشاءالله بتوانیم کتاب را هم تمام کنیم و انشاءالله اهل عمل بشویم به این معارف و از برزخ سخت و تلخی که توی این روایت فرمودند نجات پیدا کنیم. برزخ شیرین و گوارایی که توی روایت فرمودند انشاءالله نصیبمان بشود. رضایت حقتعالی، نظر رحمت حقتعالی شامل حال ما بشود و شفاعت نبی اکرم (ص)، عنایت این رسول رحمت انشاءالله در دنیا و آخرت شامل همه ما بشود و صلیالله علی سید...
در حال بارگذاری نظرات...