مقتل خوانی ظهر عاشورا
فرازهایی از زیارت ناحیه مقدسه
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین. السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک، علیک منی سلام الله ابداً ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم. السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین. علی منوّر، امام زمان، ارواحنا فداه، و شهدای اصحاب و گریهکنان تاریخ، صلواتی بر محمد و آل محمد بفرستید. اللهم صل علی محمد و آل محمد.
روز عاشورا همان اقامهی جمعی شعائر، در کنار اعمال فردی، خوب است که انسان [انجام دهد]. چهبسا این خودش خلوت، خلوتِ گریه و عزا، برای خلوت نماز و دعا [است]. آنی که از همهی زیارات به آن سفارش شده، این است که اگر کسی کربلا مشرف بشود، [از] امام صادق (علیهالسلام) و [ائمهی] بزرگ سفارش [شده است]. روز عاشورا، روز اربعین، چلهی عاشورا. هر روز عاشورا اساساً در تمام عمر باید تمام روز را با صد سلام [گذراند]. خوب، این فوقالعاده است. روز اول امروز [بود]، بوی خلوتی بر روزها میتونه [باشد و] فاصله تو [را کم کند]، ولی امروز خلوتی خاص است. حال، حالِ ماتم و مصیبت اباعبدالله(ع) است. سلام [بر] روز عاشورا.
امام [سجاد]، کاشف چهره [بود]، دندانههای [پوست] همینجور دارد. عرض کردم که «لاَ تَبْكِ عَینُکَ اِلّا فِی غَفْلَهٍ». روز امروز بود. سؤالی... سؤال داشت [شخصی] برای سؤال درباره روزهی عاشورا. حضرت [فرمودند:] اگر کسی میخواهد روزه بگیرد از امساک تا اذان [مغرب]. [تأکید] بر این [است که] باز تا قبل اذان، از همه چیز [باید] اذان [گفت، یعنی ترک کرد]. این خانواده چه شد؟ آب را هم بر روی خیمهها و روزهداران [بستند]. در این روز، اگر روز [عاشورا] را زیارت [کنید و] بلند [سلام دهید].
بعد حضرت فرمودند که صورتت را، سیمای عزاداریات را بالا بزن، مثل کسی که [در ماتم است]. با این [حال] برو. حال اهل [بیت] عجیب است. امام رضا (علیهالسلام) [میفرمایند:] پدرم جعفر [صادق] (علیهالسلام) فرمود: «در محرم دیگر یک لبخند دیده نمیشد.» روز عاشورا دیگر [گویی] خود امام [حسین] (علیهالسلام) [با جمله] «اِلاّ يَوْمَ الْعَبْرَةِ» [روز گریه]، روزِ [چشمهی] اشک ما را خیلی فرمود. و [ای] عزیز ما! تو کربلا ذلیل [شدی]. خیلی [سخت است] به صاحب عزا. امام [زمان] باید [غصه بخورد برای] بچههایی که پدر [ندارند]. مصیبت [فوت] پدر آدم، [یا] پدر آدم، [اگر] پدرش [فوت کند، از] یک عده تدارکات و کار [دارد]، ولی بچههای این پدری که امروز [شهید شدند، برایشان چه باید کرد]؟ امام زمان (عج) در زیارت ناحیهی مقدسه هم آیا روضهی امام زمان [شروع میشود]؟
بسم الله الرحمن الرحیم.
السلام علی آدم صفوة الله.
السلام علی شیث ولی الله و خیرته.
السلام علی ادریس القائم لله بحجته.
السلام علی نوح دعوة الله.
السلام علی الممدود من الله بمعونته.
السلام علی صالح الذی توجّه الله بکرامته.
السلام علی ابراهیم الذی اتخذه الله خلیلاً.
السلام علی اسماعیل الذی فداه الله بذبح عظیم.
السلام علی یعقوب الذی رد الله علیه بصره برحمته.
السلام علی یوسف الذی نجّاه الله من جبّ الغیابة.
السلام علی موسی الذی فلق الله البحر له بقدرته.
السلام علی هارون الذی خصّه الله بنبوّته.
السلام علی شعیب الذی أظهر الله له أمته.
کی میشود باز بیایی کربلا، آنجا زیارت کنیم؟ از اینجا زیارتنامه بخوان [برایم].
السلام علی داوود الذی تاب الله علیه من خطیئته.
السلام علی سلیمان الذی ذلّت له الجنّ بعزّته.
السلام علی ایوب الذی شفاه الله من سقمه.
السلام علی یونس الذی أنجز الله له مضاعفاً.
السلام علی ذی الکفل الذی أحیا الله.
السلام علی زکریا الصابر فی محنته.
السلام علی یحیی الذی استشهد بظلمه.
السلام علی عیسی روح الله و کلمته.
السلام علی محمد حبیب الله و صفوته.
السلام علی امیرالمومنین علی بن ابی طالب الذی خصه الله بولایته.
السلام علی فاطمه الزهراء سیدة نساء العالمین.
آی مادر! صداش بلنده... کربلا غریب... غریب مادر، برات بمیره! قتلوا...
السلام علی فاطمه الزهراء.
السلام علی ابی محمد الحسن الزکی خلیفه امیرالمومنین.
السلام علی الحسین الذی صمد نفسه بمحجته.
وقتی شاید هم روایت باشد، [که] ببین [وقتی] اسم حسین را میآوری، حتی بچهی خودت اسم حسین داشته باشد، [نمیتوانی او را] صدا بزن[ی]! مادرش [هم] از [سر] کنگرهی [غم] حسین را صدا میزنی. اگر حسین [خودت] یادته، خدا برات نگهش داره. ولی اگر حسینِ منو میگی... [یعنی حسینِ کربلا].
السلام علی من جعل الله الشفاء فی تربته. فدای تربت عاشورا! خون میدهد این تربت.
السلام علی ابن الأجابة.
السلام علی ابن خاتم الأنبیاء.
السلام علی ابن سیدة نساء العالمین.
السلام علی ابن خدیجة الکبری.
السلام علی ابن المنتهی.
آرام آرام دارم با زیارت ناحیه با امام زمان بسوزیم، اشک بریزیم. یا صاحب الزمان!
السلام علی ابن جنة المأوی.
السلام علی ابن زمزم.
السلام علی المرمّل بالدّماء. (یعنی چی؟ به کسی میگویند که روی خاک و خون غلطیده باشد، یکجوری که همهی بدنش را خاک بردارد. یعنی انقدر تو خون غلطید، خاک و خون با هم قاطی شد.)
السلام علی الشیب الخضیب.
السلام علی خامس اصحاب الکساء.
السلام علی غریب الغرباء. قربان غربتش! انقدر غریب [که] مقتل نوشته وقتی زمین خورد، هیچکس نبود ازش حمایت [کند]. اسبش آمد برای مراقبت [از او]. روی ذوالجناح گفت: «من هنوز زندهام. نمیگذارم سمت [ایشان بروند].» چند نفر را کشت. از لشکر دشمن دیدند یکم عقبنشینی کرد لشکر دشمن. [گفتند:] «نمیشود با این درگیر [شد].» عمر سعد گفت: «صبر کنید ببینم این از چی میخواهد. چرا این طور شده؟» وایستادند. دیدند رفت سمت اباعبدالله(ع). آی ناله! صدای گریهی اسب [را] همه عالم شنید. دواندوان سمت خیمه [رفت]. [به] سکینه [گویی گفت:] «بیا، بابات برگشته، صدای اسبش میآید.» آمدند از خیمه بیرون، ولی سالار [کجا بود]؟!
السلام علی الشّهید الشّهید.
تا اینجا داشته باش. بقیهاش را از روی ناحیه برات [میخوانم].
السلام علی القتیل.
السلام علی ساکن کربلا.
السلام علی من دکت له الملائکة.
السلام علی من ذریته [قطع شد].
السلام علی منازل البر.
سلام، سادات. جانم! جانم!
السلام علی الجیوب الممزّقات. (سلام بر گریبانهای دریده شده.)
السلام علی الشفاه الذابلات. (سلام [بر] لبهای خشکیده.)
السلام علی الأجساد العاریات. (سلام بر بدنهای عریان.)
السلام علی الدماء السائلات. (سلام بر خونهای جاری.)
السلام علی الأعضاء المقطّعات. (سلام [بر] اعضا قطعه قطعه شده.)
السلام، السلام، السلام علی حجة رب العالمین.
السلام علیک و علی أبنائک المستشهدین.
السلام علیک و علی ذریتک الناصرین.
السلام علیک و علی الملائکة المشایعین.
السلام علی القتیل المظلوم.
السلام علی علی الأکبر. (سلام بر غریب.)
السلام علی المجدّل.
السلام علی النازحین. (سلام بر آن کسانی که از وطن دور انداخته شدند، تو دیار غربت.)
السلام علی الأکبر. (سلام بر آنهایی که بیکفن دفن شدند. سلام [بر] سرهایی که از بدن جدا شد.)
السلام علی المجدّل بالصحراء. ای جانم! ای جانم! ای...
السلام علی المظلوم بلا ناصر. (سلام بر آن مظلومی [که] یار ندارد.)
السلام علی ساکن التربة الزاکیة.
السلام علی صاحب القبة الساقطة.
السلام علی الجلیل.
السلام علی من بکی علیه جبرئیل و میکائیل.
سلام بر آن آقایی که از [همه] که حرمتش کرده [بودند].
السلام علی من ظلم دمه. (سلام [بر] آقایی که خونش را به ناحق ریختند، آقا جان!)
السلام علی المغسّل. چی میگوید؟ حسین را بیغسل دفن کردند. امام زمان (عج) میفرماید اباعبدالله(ع) را غسل دادند کربلا ولی با خون زخمها غسل داده شد.
السلام علی المجروح بکل سلاح. خیلی تعابیر عجیب است. فرمود: سلام بر کسی که نیزهها را مثل جرعه جرعه آب سر کشید. قربانش برم! چقدر آب ندادند، به جایش نیزه دادند بهش!
السلام علی المظلوم المضام. یا صاحب الزمان!
السلام علی المقطوع من الورید. (سلام بر آن آقایی که از پشت سر جدا کردند.)
السلام علی من دفن [بلا غسل]. (سلام بر آن آقایی که کسی نبود بدنش را [دفن کند].) بابا! جنازه را [چگونه] زمین بماند؟ میگویند طرف هر خلافکار هم باشد، اعدامش [هم] تو خیابان از دنیا برود، معتاد باشد، هرچی باشد، ورش میدارند [و دفن میکنند]. [اما] حسین! آی غریب! آی...
السلام، سلام بر آن آقایی که رگهایش را بریدند.
السلام علی المهاب بلا معین. بعضی فرازها را زیاد شنیدهاید. هر وقت شنیدید، خودتان ناله بزنید با این فرازها.
السلام علی الشّیب الخضیب.
السلام علی الخدّ التّریب. شهید خضیب یعنی چی؟ یعنی: رنگ شده. محاسن رنگی [شده]. نمیشه یکم اینجا خونم زود خشک میشه یه گوشه مثل حنایی که بزنند به [آن]، رنگ محاسن را عوض کند؟ چقدر خوب بوده همهی محاسن [با خون]. یعنی کلّاً خاکی شده. گونه که اینجور خاکی! نمیدانم روضهها را باید داد بزنم بخوانم؟ کم بخوانم؟ زیاد بخوانم؟ چرا گونه خاکی شده؟ صورت را روی خاک محکم فشار [داد].
السلام علی المسلوب. (سلام بر آن بدنی که هرچی داشت غارت بردند.)
امروز ظهر آمد. این ساعتها. [یعنی] برو خداحافظی. آمد به زینبش فرمود: «زینبم، پیراهن کهنه چیزی داریم یا نه؟» «پیراهنی پیدا کن. پیراهن کهنهای میخواهم زیر لباسهایم تنم کنم، کسی به [غارت] عشقت بد نکند. [از] عریان [کردنم] گشتند.» یک لباسی آوردند. نگاه کرد، فرمود: «این تنگ است، واسهی ذلت است.» لباس بهتر [دیگری] آوردند. پارهپاره بود. راوی میگوید: همین که لباس را گرفت، شروع کرد [به پاره کردنش]، تا از جاهای مختلف بیارزش شود، دیگر کسی رغبت نکند همین را از تنش در [آورند]. زیر پیراهن و زیر زره، این پیراهن را زینب با خودش میگفت. «لااقل از این پیراهن میتونم...» تو گفتی پیدات کنم. یوسف پیراهنش [را گذاشت]، یوسف به جا[ی خود] پیراهن [را به یادگار گذاشت]. از تو نه پیراهن، [بلکه جانت را بردند].
السلام علی الرأس المرفوع. (سلام بر آن سری که به نیزه [رفت].)
السلام علیک یا ضامن العاریة فی الفلوات.
سلام علیک یا علی. [این را] به ملائکه [میگوییم]. السلام. السلام علیک.
سلام العارف بحرمتک، المخلص فی ولایتک. (حال خودمان را داریم تو [خواندن] ناحیه.)
سلام من قلب موجوع، و عين بالدمع مهطوع. (کسی دارد بهت سلام میدهد دلش زخم شده از غم تو، اشکش جاری است.)
سلام المفجّع، الحزین، الواله، المستکین. (سلام به کسی که ماتمزده است، سرگشته، حیران است. باورش نمیشود.) به یکی خبر [بدهی:] «پدرت با بدترین وضع از دنیا رفته.» دیگر من باورم نمیشود. اصلاً گریه نمیکند. ناراحت نباش اگر اشک نداری. امروز [فردی] مرگ طبیعی از دنیا رفته. سلام علیکم!
ای کاش کربلا بودم. شمشیرها به تن من فدا! کاش روح کفدار [شجاعی] پهلوی زن [مظلوم] منم بود. امروز غروب اسیر میشد. اباعبدالله(ع) به حبیب فرمود: «حبیب، برو به همسرت بگو زنها جهاد ازشان برداشته شده. همسرت را راهی کن برگردد کوفه.» آمد. زنش گفت. گفت: «اباعبدالله (ع) این طور میفرماید.» همسرش گفت: «خوب، حالا حسین را کشتند، زینب چی میشود؟ اسیر میشود.» [حبیب] گفت: «منم میخواهم با زینب اسیر [شوم؟]. خانهی من از خون دختر پیغمبر رنگین [شود]، [اما] با دست بسته [او را] بچرخانند، [و] نامحرمها [او را] ببینند؟ من [این را] نمیخواهم.»
زیارت ناحیه فوقالعاده است. [تا] آخرت [برایم] اجر دهد. اگر زمان منو به تأخیر انداخت [و] نتوانستم آنجا باشم، شمشیر بزنم، ازت دفاع کنم. حالا یک کار دیگر [میکنم]: صبح و شب برات روضه میخوانم، گریه میکنم. حسرتا علیه! غصهی [من] ترک [نمیشود].
این فرازها شرح حال اباعبدالله (ع) از حالات اباعبدالله (ع)، از عبادتش، از معنویتش فرازهایی دارد. امام زمان، فرصت نیست رد میشوم. بیا به زبان امام زمان ظهر عاشورا است. بخوانم، اشک بریزیم. عرض ما [همین است]. بقیهاش دیگر تنهایی بریم یک گوشهای با خودمان گریه کنیم. مثل بچههای اباعبدالله(ع). دیگر از یک ساعتی هر کدام رفتند یک گوشه. هرکی برای خودش نشست گریه کردن. یکی میگفت: «داداشم علی!» ولی زینب فقط میگفت: «حسین!» من [یعنی] کل جهان همه آمدند دور تو، زخمت وارد کردند. نمیگذاشتند یک لحظه، یک لحظه آرام بگیری. شدی تنها. تک و تنها از زن و بچهات دفاع میکردی. رسول الله! هیچکس جواب نداد. دفاع کردن. [این] جوّ روضه سنگین است. روضهی مکشوفه. از حق شهدای عاشورا. از روی [اسب] به زمین انداخت [تو را]. با بدن مجروح از اسب زمین افتادی.
امام زمان! همه فقط شنیدیم بعد از [شهادت]، با اسب [سواران] آمدند به بدن اباعبدالله(ع) تاختند. اینجا می[گویند:] «همیشه از بالای اسب زمین افتادی.» [اما] با اسب، بدنت تا زیر دست و پا لگدکوب شد. قدر [عرق] مرگ به پیشانی. هرچه توان داشتی، وقتی افتادی با [همان بدن] مجروح [جان دادی]. جانی به تنش نمانده بود، رمقی نمانده بود. امام زمان (عج) میفرماید هرچی سعی و تلاش [کرد]، فقط سرش را برگرداند سمت خیمه. انقدر مشغول زن و بچه بودی، دردهای خودت را [فراموش کردی]. دوان دوان [اسب] رفت سمت خیمه.
بقیهی روضهای که شروع کردم را تمام کنم از زیارت ناحیه. اسب رسید [به] خیمه. چی شد؟ الا [ذوالجناح] قیام [کرد] با [صدای] «وا کِیّا!» هی شیون میکند، شیهه میکشد، گریه میکند. جوادک [ذوالجناح] از خیمه بیرون [آمد]. حال و روز اسبش را دیدند. سر جای [حسین] خالی است. برگشته [بی صاحب]. ناشراتُ الشُّعُور (زنان مو پریشان)، موها را پریشان به صورت، هی ناله میکنند و بعداً همه ذلیل شدند و الا همه دارند میآیند سمت گودی قتلگاه. چی شده؟ چه خبره؟ چی دیدند؟ وقتی رسیدند چی دیدند؟
یا صاحب الزمان! و [گویی] جان علی [است]... [کسی] روی سینه[ی حسین] نشسته. شمشیر و [...]. ضامع [بود] لک به [محمد]... دیگر لحظات آخر بود. [وقتی] رسیدم دیدم حسین...