‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا مصطفی محمد. اللهم صل علی محمد و آل محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین الان الی قیام یوم الدین.
میفرمایند که این مسلمانها را باید آنچنان به هم متصل و مرتبط کنند که هیچ عاملی نتواند اینها را از یکدیگر جدا کند. به قول امروزیها و فرنگیهای امروزی، یک انضباط حزبی بسیار شدید و سختی را باید در میان این افراد مسلمان برقرار کند. اشاره به صفحه ۵۲، وسط صفحه ۸۵. بیشتر به هم بچسبند، هرچه بیشتر به هم بجوشند و گره بخورند، بیشتر از جبهههای دیگر، از جریانهای دیگر، از انگیزههای مخالف دور نگه داشته شوند. چون اینها در اقلیتاند. عرض کردیم که راهکار حفظ این جلوه اقلیت این است که ارتباط اینها با همدیگر ارتباط وسیع باشد. و اگر قرار است که این تشکیلات نوپا، تشکیلات اقلیت، یک جمعیت محدود، یک جمعیت محصور حفظ بشود، باید ارتباط تشکیلاتی اینها قوی باشد. جون دهند به آن، جاهای مختلف. و عجیب است که ما این حس اقلیتی بهمان دست نمیدهد، متاسفانه. احساسمان نمیآید که ما اقلیتیم. اقلیتی. باور کنید! «اللهم اِنَا نَشْکُو اِلَیکَ فَقْدَ نَبِیِّنا وَ غَیْبَةَ وَلِیِّنا وَ کَثْرَةَ عَدُوِّنا وَ قِلَّةَ عَدَدِنا...» دعای افتتاح: «...شکایت میکنیم از کمی تعدادمان و زیادی دشمنان.» همیشه، همیشه از زمان حضرت آدم تا امروز، جبهه حق جبهه اقلیت است. «اکثرهم لا یومنون» بیشترشان ایمان نمیآورند. همیشه قرآن در تعریف اقلیت، در تعریف اکثریت حرف نمیزده بلکه بیشتر روی اقلیت تأکید داشته. اکثریت راهحل نبوده. همیشه اقلیت مهم بوده.
چی اصلاً؟ با کی؟ کجا بودیم؟ این چی میگفتی؟ مثلاً حضرت نوح ۹۵۰ سال تبلیغ کرد، دعوت کرد. ۹۵۰ سال تبلیغ، ۸۳ نفر. هر صد سال، هر ۱۰۰ تا یک نفر. این پیغمبر مظلوم. آقا ۹۵۰ سال شوخی نیست. الان به شما میگویند ۹۵۰ ساعت، بعد همسرت قبول نکند. سختترین چیز این است که تو آب داری غرق میشوی، الاغها دارند به سلامت میروند. این قصه پسر نوح است. اینجا و قصه حضرت لوط چی؟ فیلم یوسفی که ساخته بودند، خداوکیلی دیگر این قصه، آخرین پیغمبر باشد. میترسم برویم قصه بعدی، حضرت لوط را بسازیم، دیگر ملت نمیبینند.
حضرت لوط هیچکس بهش ایمان نیاورد. دخترهایش و همسرش هم ایمان به او نیاورده بودند (ایمان به ابراهیم آورده بود). و این پیغمبر پروازی بود. آمد، هیچکس هم بهش ایمان نیاورد. اینها فداکاری میکنند. این تشکیلات اصحاب کهف، نماد جوانان حزباللهی، انقلابی، آتشبهاختیار، تشکیلاتی است. قرآن یک مشت جوان حزباللهی انقلابی را در تشکیلاتی قوی نشان میدهد. خیلی دلبری میکنند آیات سوره کهف، خیلی زیباست. و گفتند که اینها خیلی ماجرای فوقالعادهای است. اینها آدمهایی بودند که همه اهل کاخ بودند. اینها وقتی که ایمان میآورند، میروند. میگویند: «نمیشود اینجا زندگی کرد. ما همین چند تا باید با همدیگر وصل باشیم.» مهاجرت میکنند.
بچه تو مدرسه، بعضی رفقای ما باخبر شده بودند. اتفاقاتی برام افتاد. وسایل خانوادگی چند وقتی اساتید سفارش کردند. چند وقت است آمدیم و خلاصه حوزه گفت که: «آقا درس داشته باش.» دانشگاه گفتی: «بیا.» و جاهای مختلفی که مجموعههای خوبی هم هستند تهران و کرج. من خودم متولد تهرانم. محرم. مدرسه درست حسابی که جمع باشد، بچهات را بفرستی. روابط ۵۰، ۶۰ خانواده متصل باشیم. تو ارتباط با اینها خیلی آدم دچار اصطکاک و فرسایش میشود. خیلی انسان ضعیف میشود. تو رفتوآمدهای خانوادگی اگر نرود، علامت ضعف طرف است. مثلاً این اگر نرود... این سفارش قرآن، «اهل بیت»، ارتباط محدود کرده. فضای مجازی همینجور رها است. مبانی اکثر اوقات قوی نیست. آدم خودش میشود کپسول شبهات. رفقای دانشگاه، حتی طلبهها، تو فضای مجازی برود، پردازش بکند و هرچیزی را نگیرد بلکه جواب بگیرد. حجاب اجباری نباشد! پیدا میکند. خلاصه تو فضا...
این هیئتی ، نماز جماعت، نماز جمعه، جماعت جمع، جماعت هستند. جمع بشید دور هم باشید. ۴۰ نفر اگر دعا کنند، دعا مستجاب است. عبادات جمعی. زیارت جمعی. چرا مسجد؟ اسلامی جایی است که... کوفه تو فیلم مختار هم فکر کنم بود. آن معقل که آدم نفوذی عبیدالله پیدا میکند. کو؟ مسجد همسایه پایینی. ۲۰ تا واحد توی آپارتمان است. شیخ حسن آقای پهلوانی تهرانی از عرفای بزرگ تهران بود. پارسال از دنیا رفت. سمت میدان خراسان تهران. با رفقا رفتیم. یادم است آدرس: «کوچه فلان، انتهای کوچه، این در بغلیه رو زدیم.» همسایه دیوار به دیوار. قدیمی. آپارتمان هم نبود. خیلی عجیب است. خب این فضا معلوم میشود که همسایه به این عظمت. چقدر بدبختی آن شخص بوده. خلاصه اگر مسجد مسجد باشد، «اخوک دینک» برادرت دین توست. برادر تو، دین تو است. مفصل بحث کردیم. سلسله مباحث دانشگاه فردوسی. «شیطان و تشکیلات». بحث مفصل یک سال رفته، هنوزم ادامه دارد. چند تا فصل اولش «حرکات ضد تشکیلاتی شیطان» است.
یک گله را دیدهاید؟ وقتی که گله و گوسفندان با هم رفتند بیرون، گرگ به گله هیچ وقت نمیزند. یک گرگ وقتی بیاید میایستد، ببیند این گوسفندی است که از گله جدا میشود. تکی میرود میگیرد. «من القنم» ؟. آدمها وقتی از گروه، تشکیلات، مجموعه جدا میشوند، مثل آن گوسفندی هستند که از گله جدا بشود. تنها بشود. فضای مجازی که اصلاً کارکرد فضای مجازی این است که اول از جامعه جدایت میکند. جامعه مجازی واسط میسازد. یک بحث مفصلی است. نحوه مدیریت و مهندسی شیطان قوی است. اجباریه؟ همسایه، پدر، مادر. کی ننه باباشو انتخاب میکند؟ همکلاسی، هماتاقی، خوابگاه. عقیده، سلیقهاش با شما فرق دارد. تفاوت دارد. شب تنها نخوابید. فرمود: «ملعون من اکل وحده، ملعون من نام وحده.» نفرین شده است کسی که تنها غذا بخورد، نفرین شده است کسی که تنها بخوابد. کسی شب تنها بخوابد ملعون است. کسی سفر تنها ملعون است. شهرستانش کجاست؟. مجموعه وسیعی تو فضای مجازی خودش انتخاب میکند. «اینو فالو میکنه، من آنفالو میکنه.» چقدر بد است. ریپورتش میکند. خودش محدود میکند. روابط. وقتی تنها شدی، حالا تو دست شیطانی. از جامعه تشکیلات مؤمنانه راه بیفتد. برادر مؤمن تو، حق و حقوقی که دارد، از برادر سلبی ؟ تو بیشتر است. چون برادر شناسنامهای تو یک مقدار حقوق به گردن شما دارد. برادر ایمانیات حق و حقوقش بیشتر است.
طباطبایی تفسیر المیزان، سوره حجرات. کولاک. خیلی زیباست: «مؤمنان فقط برادرند.» با هم. صندلی چرخ نداریم. الان برادری که برادر شناسنامهای، برادر حقیقی یا برادر ایمانی. کدامش حقیقی، کدامش مجازی؟ برادر واقعیت. برادر شناسنامهای ؟. آن هم تشبیه به این شده. آن هم از باب تشکیل. برادر و برادر، خواهر و خواهر. برعکس. برادر ایمانی برادر حقیقی است. این را از باب شباهت، برادر شناسنامهای را بهش میگویند برادر. این مجازی است. اخوت ایمانی، هر کسی که مؤمن است. «المؤمنون...» همه مؤمنان. همه مؤمنان باید برادر ... جدی گرفت. ۵۰ قدم راه رفتی، روز قیامت خدا از آن آدم، از تو سؤال میکند. آنی که باهاش ۵۰ قدم رفتی، چی شد؟ ازش خبر داری؟ به همدیگر که میرسید دست میدهید، همدیگر را در آغوش میگیرید. شوخی میکنید. مزاح میکنید. سنگ رنگی رنگی. مؤمن اینجوری نیست. اهل بساط باشد، اهل بذلهگویی باشد، مزاح باشد. بگوید، بخندد. انس بگیرند. راوی آماده است. دیگر مؤمن دست میدهد. تمثیل خیلی قشنگ. دست خود او -ی خدا وسط است. فوقالعاده عرفانی است. دست خدا آن وسط است. بعد خب دست خدا آن وسط است. دست خدا حالا درست است تشبیه کفّی ؟ دارد. دیگر یک پشتی دارد. این کف دست خدا به طرف کدام یکی از این دو تا دست است؟ سمت کدام دست بیشتر از آن یکی دوست دارد؟ رفیقش را دست دادن. کدام علاقه؟ بچه خودش آمده جذب مسجد شده. اینها. بچه به فحش، خار و خاشاک میگیرد. وقتی میآید تو مسجد. خدا رحمت کند امام خمینی. همان مجتهد، ملا، باسواد. قانون نفرت بچگی مسجد رفتن. اسم مسجد. این ارتباطات را باید جدی گرفت. باید قوی کرد، مستحکم کرد. «وَالْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ» سوره توبه، آیه ۷۱. رابطه ولایی دارند. علاقه دارند به هم. تعلق دارند به هم. چقدر روایت داریم؟ خیلی روایت عجیب و غریب داریم. رسیدگی مؤمنین به همدیگر. میرود مثلاً فلان مکانیکی، هیئتی هم هست، حزباللهی هم هست. ۱۰ تا عکس خدا پیغمبر روی دیوار دارد، اما اخلاقش تند است.
تو منطقه ما کرج، منطقه ؟ نصف قیمت درست میکند. از این بهتر نمیشود. اسلام و مسلمین را نابود میکند. سربازی. من معاون بسیج دانشکده بودم. رفتم سربازی. ضدانقلاب شدم. نامه نوشته برای رهبری. به من داده. «نظام حزباللهی از هرچی حزباللهی، نظام و انقلاب بیزار شده.» برخورد. مجبور شده برود گرفته ؟. نتانیاهو ۱۰ میلیارد دلار هزینه بکند، نمیتواند یک نفر آنجا ضدانقلاب بکند. حزباللهی آخوند با یک برخورد. خیلی برخوردها. سیره بزرگان، علما، شهدا، اینها را بخوانید. از شهدا. همه اینهایی که نوشته شده خوب است. هر کدام یک چیزی دارد. «جامانده»، «وقتی مهتاب گم شد»، «سلام ابراهیم». کتابهای عالی. «شاهرخ عارفانه». من کتاب «عارفانه» را خیلی توصیه میکنم. شهید احمد علی نیری. که از خود من بزرگتر بود. این شهید ۱۹ ساله. ۱۹ سالگی صاحب تشرفات بوده، محضر امام زمان. روحیه اینها را ببینید. «فرزانگان» در وصف برخی علما نوشته شده، بخوانید. کتاب سیره امام خمینی. ۵ جلد «برداشتهایی» از سیره امام خمینی. یعنی هیچ کتاب نمیخوانید که اینطور باشد... این پنج «برداشتهایی از سیره امام خمینی» را نوشته. آقای غلامعلی رجایی. این تمام کتابهایی که در مورد امام نوشته شده را جمع کرده. موضوعی. امام با خانواده، امام در کرسی مرجعیت، امام و انقلاب، امام و مستضعفین، امام و ورزش، امام و تحصیل، امام و عبادت، تحجر، توکل، اخلاص، همه اینها را موضوعبندی کرده. «برداشتهایی از سیره امام خمینی»، اثر رجایی.
وقتی که اطلاعات آدم خوراک روح نشود، تلنبار میشود. بیرون باد میکند. غذایی که هضم نشود. اطلاعات اگر حذف بشود. حذف اطلاعات. حجم علم با عمل نورانی میشود. «مثل الذین...» ؟. نگرانیهای خودم. استرسهای من. وقتی فرودگاه با خانواده. استرسهای من این است: این بچههای ما، دختر بزرگ یکی از اینها. دو دقیقه با این ارتباط برقرار نمیکنند. همه ماشاءالله به طرز عجیبی همیشه تو کیفشان محبت، ناز، نوازش دارند. بعد به محض اینکه میرسیم خانه میگوید: «من رژ لب میخواهم!» کلمه ای حرف نزد. تو اساطیر حزباللهیمان هم همین است. معمولاً آنهایی که تو این فضا نیستند، ارتباطگیریشان قویتر است. وقت نداریم.
«برخورد عملشان، حیثیتشان، شخصیتشان ممکن است در لابلای حیثیتها و شخصیتها و عملهای بقیه مردم که احیاناً نابود بشود، حذف بشود، از بین برود. برای اینکه اینها حذف نشوند، برای اینکه اینها نابود نشوند، برای اینکه اینها بتوانند به عنوان یک جمعی باقی بمانند تا در آینده جامعه اسلامی به دستگاه استوار اینها بنا بشود و اداره بشود و ادامه پیدا بکند، و اینها یاور باشند، باید بیشتر به همدیگر متصل باشند.» از بقیه. مستقیم خطاب به فصل تشکیلات بود. فصل دومش «تشکیلات شیطانیه» است. آنجا اگر همه دوستان شیشه دم دستشان است. هرکس برود توی شیشه. این اطراف با کله بریم.
یک یهودی کشور دانمارک میخواهد برود خمیر دندان بخرد. اگر تو کل کشور دانمارک فقط یک مغازه یهودی باشد که خمیر دندان میفروشد و از اینجا تا آنجا ۲۰۰ کیلومتر راه است، این خمیر دندانش را میرود ۲۰۰ کیلومتر از او میخرد. «גויים» گوییم یا «گوییم» ؟ هر غیر یهودی است. یعنی چی؟ خدای متعال برای ما یهودیها که ژله برترین، ژله خوبین ؟ از غیر ما حیواناتی آفریده. بعضی حیوانات چهارپا دارند، بعضی دوپا دارند. اینها انسانهای غیر یهودیاند که آفریده برای اینکه اینها در استخدام ما باشند. تواضعمان نسبت به هم. اقتصاد چین و ژاپن و کره و اینها از ما تأمین داده میشود؟ خیلی بدبختی دیگر.
بعد آن خانمه ژاپنیه ؟ دیدید کلیپش را؟ درمیآورند. عمليات تشكيلاتي خیلی حسابی و کاربردی. آن اقلام اولیه سبد مصرف این خانوادهها. اصلاً شما و ۵ تا خانواده مذهبی دیگر همین رفقایتان. شما چایی میخواهید، برنج میخواهید، گوشت میخواهید، مرغ میخواهید، ماهی، ظرفشویی میخواهید. اینها اقلام مصرفی پرمصرف و ضروری است. یک نفر کارپرداز بشود. از شما ۱۰ تا خانواده پول بگیرد. تولیدکننده است. تولیدکننده اولیه نه دلال. تولیدکننده مؤمن، مذهبی، رو به راه. کوچک، سطح پایین. اقتصاد مقاومتی. شهر، دولت. کو دولت؟ دولت نداریم ما. پیدا کردیم. با صنعت ارتباط گرفتیم. کارخانهها، ادارات تعریف میکنند. صنعتی. مثالی میزنند. آقا ۴ دقیقه وقت داریم. مثال خیلی سریع بخوانم. کوهنوردی که از یک راه صعب العبور کوهستانی دارند عبور میکنند. میخواستم سؤال خیلی رایج را جواب بدهم امشب در مورد عملکرد رهبری. اینجا به مناسبت این مثال میخواستم بگویم. امشب نمیرسد، فردا شب. خیلی رایج است. خیلی هم از من میپرسند. ۱۰ نفر آدم در میان برفها، عصاها به دست، در این راه باریک و پر از خطر، باید این راه به این پیچ و خم را، این گردنه را، گدار را حرکت نکنند که تنها ماندید. میجوشانند اهل فن در صحنه عمل. غیر از اینکه به همدیگر میجوشانند و کمرها و دستها را... برنامهریزی کرده برای خوردن ایمان، نیست. که این، ولایت نیست. رفتیم حالت بههمپیوستگی شدید کوهنوردان. نشاندهنده و نمایشگر حالت بههمپیوستگی و جوشیدگی است. این بههمپیوستگی یک اسمی دارد یا نه؟ این پیوستگی مسلمانان. جبهه آغاز دین که به همدیگر جوشیدند، به همدیگر گره خوردند، از هم جداییپذیر نیستند. جادوگر ؟ جبههها به کلی منقطعاند. با خودشان هرچه بیشتر چنگ در چنگ و دست در دستند. آیا در قرآن و حدیث نامی دارد یا نه؟ بله، این نام «ولایت» است. ولایت تعریف کرده. ولایت یعنی یک مجموعهای با یک شخصی دارد یک مسیری میرود. اینها همه به هم چسبیدهاند. فقط این نیست که دنبال او بروند بلکه میروند با چسبیدگی. با هم بروند. راه تنهایی نیست. یکی بلغزد، نیاز داریم. دینداری ما وابسته به همه است، به همه این مجموعه است.
یک توضیح از آن بالاییه ؟. امیدوارم تو این ده جلسه لااقل یک جلسه نکات دست دوستان بیاید. هم اشتیاق پیدا کنند برای خواندن کتاب. کتاب را بخوانند و بفهمند انشاءالله. و صلی الله...
در حال بارگذاری نظرات...