‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابیالقاسم المصطفی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الآن الی قیام یوم الدین.
تفاوت جامعه اسلامی و جامعه غیراسلامی در این نیست که در جامعه اسلامی لزوماً هرآنچه که از قوانین اسلامی و آموزههای اسلامی است، یا اینکه ممکن است در یک جامعه غیراسلامی آموزههایی هم باشد از اسلام، به هر دلیل ممکن است منظم باشند، صادق باشند، نظیف باشند. فرض هم بر این میگیریم که واقعاً همه اینها هستند. با فرض اینکه همه اینها را داریم، واقعاً هم هست. دلیل بر این نمیشود که این جامعه اسلامی باشد.
گاهی برخی میروند توی جامعه غیراسلامی، چهار تا آموزه اسلامی را میبینند، ذوقزده میشوند، جوگیر میشوند. جمله معروف که "من اسلام را در غرب دیدم، مسلمین را در غرب دیدم". علامه طباطبایی هم جلد یک المیزان و هم جلد چهار المیزان، مفصل به این جمله حمله میکند و میفرماید: «کسی که این حرف را میزند، معلوم میشود که اصلاً اسلام را نشناخته است». اسلامی که از قِبل حیثیت میگذارد. عبارات ایشان مال دهه ۲۰ علامه طباطبایی است، هشتاد سال پیش. تعابیری که درمورد غرب به کار میبرد، فوقالعاده است. بله، ممکن است چهار تا نمود اسلامی هم داشته باشد.
طلبه سادهلوحی به من میگفت: «من استیو جابز را از اکثر علما و روحانیون، مسلمانتر میدانم. کالایی که میسازد، خوب میسازد». البته من حتماً استیو جابز را از ایشان مسلمانتر میدانم، ولی به نسبت بقیه. ویژگی آموزش اسلامی این است که وقتی کار میکنی، درست کار بکنی: «رحم الله امرأً عمل عملاً فأتقنه». وقتی کاری را انجام میدهی، درست انجام بده. این آموزه پیغمبر است. ایرانخودرو به این عمل میکند؟ سایپا به این عمل میکند؟ یخچالسازیمان اینجوریه؟ شرکت جیالایکس (گالکسی) گوشی به این عمل میکند؟ راحت درمیآید از اینجا. جدیداً داشتیم که حمایت از تولید داخلی را صدقه به حساب میآوردیم. این را عمل میکنیم؟ ما خیلی وقتها نهی میشویم. کاری که انجام میدهیم، درست انجام نمیدهیم. کار خودمان را سمبل میکنیم، سرهم میکنیم. سیستم صوتی ما اینجاست. وضعیت ماست، یک وضعیت همیشه جنگی است، همیشه ما در وضعیت اضطراری هستیم و تا وقتی مجبور نشویم و دُرُستی بالای سرمان نباشد، یک حیثیتی وسط نباشد، معمولاً انجام نمیدهیم. این شاخص برای اسلامی بودن و غیراسلامی بودن جامعه اسلامی و غیراسلامی نیست.
این شکلی تشخیص صرف اینکه یک جامعهای منظم باشد، یک جامعه غیراسلامی بشود، این دلیل شاخص برای این است که چقدر این اسلامی است و آن اسلامی نیست. شاخص اسلامی بودن یک جامعه، شاخص اصلی اسلامی بودن یک جامعه به این است که مسیر کمال حقیقی انسان چقدر همواره است. شاخص اصلی جامعه اسلامی هست یا اسلامی نیست، این است: مسیر کمال حقیقی انسان چقدر هموار است؟ کمالی که هم مربوط به دنیای اوست، هم مربوط به آخرت اوست.
آخرین جملهای که دیشب گفتیم که بهشت رفتن قاعده باشد، اصل باشد. جهنم رفتن خلاف قاعده باشد. کسی بخواهد جهنم برود، بهش فشار بیاید، اذیت بشود. نه اینکه کسی بخواهد بهشت برود، بهشت و جهنم با همان منطق قرآن، با همان منطق ولایت الهی.
در جامعههای غیراسلامی و غیرالهی، آدمها میخواهند خوب باشند. در غرب خوب بودن در حد بسیار پایینش کار سادهای است، در حد ذبحش. من به شما بگویم شما فکر میکنی که یک مسلمان در حد خوراک ذبح اسلامی که مردار نخورد، میتواند مسلمان باشد. نماز دارد، مسجد دارد. او هم غیراسلامی است. این راحت است؟ آن راحت است؟ یک گوشت ذبح اسلامی. اگر حالا بله، برخی کشورها و آن هم برخی شهرها برند حلال را دارند. ولی دوستان ما میگفتند در آمریکای جنوبی، مثلاً کسی که ساکن کوبا است، حالا کوبا کشوری است که تعداد مسلمانانش هم هست، این اگر بخواهد فقط گوشت ذبح اسلامی بخورد، باید لااقل ۲۵۰ کیلومتر حرکت کند برود تا یک جایی اسلامی تهیه بکند. یا اینکه باید با هم جمع بشوند، گاوی، گوسفندی، چیزی بخرند و خودشان ذبح بکنند. مورد ذبحش، «الی ماشاءالله» مشکلات فراوان. برای اینکه یک نفر بخواهد فقط چیزی که میخورد، نجس نباشد.
بچه او که مدرسه میرود... حالا بعضی دوستان درمورد نظام اسلامی نقدهایی که میکنند، قبل انقلاب وضع بهتر بود. بشنوید وضع جاهای دیگر را. اصلاً معنای غیراسلامی را هم بدانید یعنی چه. بچه شما برود... من خیلی استارت فراهم کردم به لطف امام رضا، مشهد. بعد هرچی بررسی میکردیم، تحقیق میکردیم، میدیدیم که خیلی سخت است. خیلی هم مشورت کردم با اساتید و علما و کسانی که آنور بودند. خوب، اسمش دهنپُرکُن است، استاد فلان دانشگاه کانادا، منطقه در کانادا، مؤسسه اسلامی، رزومه خیلی… امام جمعه فلان جای کانادا بوده، همهجا بلند میشوند. نیمه مشورتهایی که اساتید به من دادند، نمیتوانم به شما بگویم. کلاسی، مدرسهای که بچهات را میفرستی برود تحصیل بکند، یا نمیخواهد تحصیل بکند، نمیخواهی تحصیل بکند؟ خودت باید بهش درس بدهی با هزار و یک مشکل در خانه. مدرسه قبول بکند؟ نکند؟ خیلی مشکلات مدرسه. میخواستی برود. حالا برای مثلاً یک کسی که مثل ما دختر دارد، این بچه مدرسهاش کلاس ورزش یک بخشیش شنا است و کلاس شنا باید کاملاً دانشآموزان عریان باشند و مختلط، دختر و پسر. که اولاً تفکیک نمیکنند در مدرسه، همه با هم هستند در یک کلاس هم و مختلط هم هست.
بهشت رفتن ساده است در این جامعه زندگی کردن. نگاه عوامانه، سطحی، ابلهانه وقتی داشته باشی، نماز هم آنجا میتوانم بخوانم، روزه هم میتوانم بگیرم. نه، دینداری وقتی بشود نماز آن هم در این سطح و روزه در این سطح، معلوم است. میگوید: «همهجا متدین هستند دیگر». میگوید: «من مالزی هم رفتم، میبینم که ملت لب آب با بیکینی نماز جمعهشان هم برگزار میشود.» این بندهخدا شعورش نمیرسد که بفهمد اصلاً اسلام یعنی چه. بندهخدا نمیفهمد که اصلاً اسلامی و غیراسلامی بودن یعنی چه. نمیفهمد شما وقتی که در فحشا را باز گذاشتی، دیگر کسی نجات پیدا نمیکند. فیلتر... حالا فیلتر افسارگسیخته که خب همه با آن مخالف هستند. سلکت بکنی جوان شما به چه منابعی، به چه اطلاعاتی دسترسی داشته باشد، این شرط اسلامی بودن جامعه است. اصلاً بعضیها همین را میگویند که آقا این خودش جامعه را غیراسلامی کرده است. امیرالمؤمنین، پیغمبر اکرم با کتب ضاله چه برخوردی میکردند؟ خیلی برخورد اهلبیت سفتتر از الان بوده، فیلتر خیلی شدیدتر بوده. هر کتابی مگر چاپ میشده؟ مگر هر کتابی جواز داشته نشر پیدا بکند؟ کتب ضاله اصلاً بحث فقهی که دارد همینهاست دیگر. منع میکردند از اینکه کتابی چاپ بشود. تبعید. گاهی افراد را بهخاطر اینکه کتاب چاپ میکردند، افکارشان، حکم ارتدادشان، حکم اعدامشان. این برخورد جدی است.
یک کسی دارد مثلاً آن بیماری چی بود؟ ابولا! ها؟ یا آنفولانزای مرغی. خب وقتی این ویروس دارد منتشر میشود، در مملکت دستگاه میکروب منتشر بشود، مدارس پخش میکنند. شیشه پخش میکنند، ماریجوانا پخش میکنند، تریاک و هروئین؟ جوان خودش تشخیص میدهد دیگر، سخت میکنی شما؟ شما باید کاری بکنی که اگر چیزی انحراف و ضلالت است و با تعریف قرآن، مسیر دسترسیاش دشوار باشد. بزرگترین آلودگیها و فسادها را در کوتاهترین مدت میتوانی انجام بدهی. بهراحتی نقطه ضعفی است. سیستم ضعف جدی دارد در این جهت. مقداری هم که یک اهتمامی هست، همین هم یک عده صداشان درمیآید دیگر. چهار تا آخوند هم در اینستاگرام، شاخ اینستاگرام هستند. اینستاگرام جذابیت. وقتی یک جایی در مسجد باز باشد، در کاباره باز باشد، طبع اولیه آدم واقعاً به این است که بین این دو تا انتخاب بکند. انتخاب میماند. خیال بعضی اصطلاحات رکیک است. چه بگویم؟ میترسم، خوب هم نیست. اصلاً در این فضا فلان کمپانی پورن مثلاً بیاید در ایران مشغول فعالیت بشود، بهزور برود. من نمیخواهم سمت من کسی بهزور بیاید. برعکس است الان، کسی بخواهد آنجا نره، بهزور نباید برود. خیلی پیچیده شد. الان کسی بخواهد سمت آن فضا نره، بهزور باید خودش را نگهداری بکند که نره. یک فیلم معمولی، فیلم خانوادگی. کدام فیلم در هالیوود که صحنه نداشته باشد؟ من ندیدهها اطلاع دارم. درامی را میخواهی پیگیری بکنی، بعد آلوده نشوی. زورکی میچپاند. آقا نمیخواهم این را ببینم. این را هم حذفش کن از همه فیلمهایت. سطح دسترسی جفتشان را یکسان کن. سطح دسترسی جفتشان را یکسان کن. یکسان باشد. نه اینکه این چقدر سطح دسترسی به این سخت و پایین و با هزار تا گیر و گور است، آن بهراحتی هرجا شما بروی، همه بیلبوردهای تبلیغاتی عکس زن آنچنانی، همه فروشگاهها، همه کالاها زورکی است دیگر. انگار یک زوری است میخواهد من را این سمتی ببرد. مقاومت بکنم که اینها را نبینم. پوشیده باشی. یکم که پوشیدهای در فرودگاههای انگلیس و هلند و آلمان و همهجا، فقط پوشیده باشی ده بار از ایکسری ردت میکنند به عنوان اینکه این تروریست کجاست؟ سلاح قایم کردی؟
فراهم است. جامعه اسلامی جامعهای است که مسیر برای رفتن به سمت بهشت در آن فراهمتر است به نسبت جامعه. بعد این هم درصدی است دیگر. دوباره با صفر و یکی نیست. ۲۰ درصد بشود، ۳۰ درصد بشود، ۴۰ درصد. این سطح فراهمتر باشد. دانشگاه خودتان را با دانشگاه قبل انقلاب مقایسه بکنید. یک همچین جلسه سخنرانی، یک همچین برنامهای، یک همچین اردوهایی، حتی در حد نماز جماعت، اینها اصلاً بوده؟ ممکن بوده؟ قبل انقلاب زمینهاش فراهم بوده؟ کنترل میشده؟ نمیشده؟ مقدار کنترل و فشاری که بوده چطور بوده؟ بررسی بکنید. فضا فراهمتر است. البته ما هزار تا هم اشکال داریم، قطعاً اشکالات جدی هم داریم. درموردش هم بحث میکنیم انشاءالله.
شما دلت میخواهد متدین باشی؟ نمیتوانی. دلت میخواهد ربا ندهی و ربا نخوری؟ میبینی نمیشود. ۴۵ سال پیش شما میتوانی در غرب زندگی کنی، مالیات ندهی؟ مالیات زن گلولهزن شود؟ گلوله هم نیاید در سر چهار تا مظلوم بدبخت بیدفاع. سیستم آلوده اقتصادی. وصل نباشی اینجا که ایران اسلامی و بنا دارند بانکداریاش اسلامی باشد. نمیشود شما آلوده نباشی به این سیستم. در خوراکت، در پوشاکت، چقدر مطمئنی به اینکه همه آن ضوابطی که شما میخواهی رعایت میشود؟ خیلی مشکل است. یکی از اساتید ما میفرماید: «من در انگلیس سوار تاکسی میخواستم بشوم، پدرم در میآمد. گرم بود، تابستان بود. نشسته بودم، پیاده میشوم، عرق کردهام. جایی هم که نشسته بودم خیس است، نجس است.» آب میخواستیم. رفتیم در یک مغازهای، رستورانی، آب میخواستیم. گفتش که: «ما آب خالی سرو نمیکنیم. مشروب باشد». «شوروی که رفته بودم دیدار با گورباچف سر درس». یک روزی یک آقایی اهل ایتالیا بود، پیرمردی بود. مشغول صحبت اینها شد. «اهل ایرانیم، ایران جنگ». «آره، خیلی سخت است. من خودم جنگ جهانی دوم را درک کردم، خیلی به ما سخت گذشت». گرم گرفتند. گفتم: «خوب، همذاتپنداری میکند. خانهها خراب میشود و بمب و انفجار و اینها». «کار ما... آن محلهای که بودیم در ایتالیا، سر کوچهمان یک عرقفروشی بود. با بمب زدند این عرقفروشی را ترکاندند. یک هفته مجبور بودیم به جای عرق آب بخوریم». آخر جمله: «مگر آدم آب میخورد؟ آب مال قورباغه است. قورباغه است که آب میخورد. آدم که آب نمیخورد. آدم تشنه شود، عرق میخورد». یک سطح خیلی نازلی از خودت داشته باشی، بعد اسمش را هم بگذاری اسلام. که اسلام نیست. رعایت اسلام را آنجا دیدم.
این آدم چقدر پرت است. «اسلام رفتم آنجا دیدم». آن هم تازه وارد بحثش بشویم، هزار تا بحث است که چرا منظم هستند، چرا دروغ نمیگویند. خیلی روی همینها بحث است. زن دلش میخواهد از عفت اسلامی خارج نشود، محیط او را در فشار میگذارد. آقا! آن استادی که میخواهد مدرک شما را امضا بکند: «بسیاری از خانمهای محجبه، باید شما را یک بار بدون پوشش ببینم». آن خانم محجبه مسلمان درسخوانده، چقدر زحمت کشیده، رفته دکترایش آماده است. «ضیافت خودتی واقعاً. بعد امضا کنم، تأیید کنم». چه چیزهایی؟ یک جاهایی یک اهرمهای فشاری میگذارند: مدرک مهمتر است یا حجاب؟ دوگانهها درست میشود. همه عوامل و انگیزهها انسان را از یاد خدا دور میکند. عکس و نمایش و تفصیلات و رفت و آمدها و معاملات و گفتگوها، همه انسان را از خدا دور میکند و ذکر خدا را از بیگانه میکند.
در جامعه اسلامی عکس قضیه است. حالا کسی خواست عیاشی کند، هرزگی کند، او باید در مضیقه باشد. او باید در فشار باشد، او باید در اذیت باشد. دست و پایش بسته باشد. در جامعه اسلامی، بازارش، مسجدش، دارالحکومتش، رفیقش، خویشاوندش، پدر خانواده، جوان خانواده، همه و همه، انسان را به یاد خدا میاندازند، به طرف خدا میکشانند، با خدا آشتی میدهند، با خدا رابطه ایجاد میکنند، بنده خدا میسازند و آزاد میکنند از بندگی غیر خدا.
اگر جامعه اسلامی زمان پیغمبر ۵۰ سال ادامه پیدا میکرد و همان رهبری بر سر کار میماند، جمله خیلی مهم است اگر جامعه اسلامی زمان پیغمبر ۵۰ سال ادامه پیدا میکرد، همان رهبری بر سر کار میماند، یا بعد از پیغمبر علی بن ابیطالب با همان رهبری که پیغمبر معین کرده بود، جای پیغمبر مینشست، شما این را مطمئن باشید بعد از ۵۰ سال، همه آن منافقین… خیلی بحث کردهایم چرا حکومت ۵۰ سال دوام آورد؟ حکومت اسلامی، بعد دیگر منافقی در آن نمیماند.
من یک مثالی برایتان بزنم، این را داشته باشید یادگاری، حالا حالاها داشته باشید. مثالی که بهتان میزنم مثال قیمتی است. بابت این مثال دردها کشیدهام تا این مثال را به شما منتقل بکنم. سؤال میکنند که چرا رهبری با دولت، چرا عزلش نمیکند؟ چرا مجلس قانون اصلاً اجازه انحلالش را کلاً نمیدهد به هیچکس. حتی رهبری در مجلس درمورد دولت، اگر مجلس اقدام نکرد، رهبری میتواند عزل بکند. در آن حکمی هم که میزند رهبری، میگوید آقا حکم تا وقتی که شما در این مسیر حرکت بکنی. بعد دیگر اصلاً خودت منعزل میشوی اگر در این مسیر نباشید. خب آدم میبیند خیلی مسائلی که بهوضوح نفر صلاحیتش را از دست داده یا کارآمد نیست یا صلاحیت اخلاقی ندارد به دلایل مختلف. دروغ میگوید، اهمالکاری میکند، توان اجرا ندارد، توان برخورد ندارد و هزار و یک ماجرای دیگر.
امام را مقایسه میکنند اینجا که حالا باشد، بعداً شاید درموردش بحث بکنیم که امام... امام فقط با منتظری برخورد کرد. آن هم تنها برخورد امام بود. سال ۶۵ امام، گفتم اینجا نگفتم. رفسنجانی در خاطراتش است: «جلسه فوقالعاده خبرگان تشکیل بشود و قائممقام را انتخاب بکند». امام فرمودند: «این جلسه را تشکیل ندهید.» زنگ زدند به آقایان: «از شهرستانها راه افتادهاند دارند میآیند، نمیشود جلسه را کنسل کرد.» قائممقام انتخاب کردند. امام هم فرمود در آن نامه شیش و یک، شش و هشت فرمودند که: «والله قسم من از ابتدا قائممقامی شما را مخالف بودم». از ابزارها و اهرمهای خود مجرای قانونی میخواستند امام استفاده بکنند. که اینها که امام که در اوج اقتدار بود، امام خیلی مقتدر بود و ناز شصت نشان میداد و رگبار میبست و میبرد و میآورد و اینها. آن امام خیلی مقتدر درمورد شاگرد خودش، آقای منتظری. شاگرد امام، شاگرد خودش، همرتبه امام نبود. همسنگر امام نبود. درمورد رهبری با همه کسانی که کار کردند، همه همسنگران ایشان شاگرد ایشان نبود. امام با شاگرد خودش که خواست برخورد بکند، آنی هم که در ظاهر ادعای ولایتمداری میکرد. میخواست برخورد بکند، مجبور شد نامه بزند و به ایشان بگوید که من شما را عزل کردم و آن نامه هم متنش را ببینید، دیگر، در آنجا طلب مرگ از خدا میکند.
امام مقتدرانهترین حرکتی که امام خمینی انجام داد نسبت به شاگرد، موقعیتی هم نداشته، یعنی کاری دستش نبوده. قائممقام رهبری بود که رهبری از دنیا رفت، ایشان رهبر بشود. پایگاه مردمی داشت، اعتبار داشت، در جبهه برایش دعا میکردند. در همه حتی نماز جمعههای رهبری را شما ببینی، عکس پشت آقا، امام و آقای منتظری، همهجا دعا میکردند برایش. ولی کاری دستش نبوده اصلاً. هیچ کاری به دست ایشان نبود. نه دولت دستش بوده نه مجلس نه قوه قضائیه. هیچ. امام آنجا طلب مرگ از خدا میکند. بعد مجلس خبرگان پشتبندش سریع اقدام میکند و عزل منتظری را. در خاطرات آمده که امام بعد از آن دیگر کسی لبخند امام را ندید. بیست روز بعد هم امام سکته کردند و دیگر رفتند. مقتدرانهترین برخوردی که امام خمینی کرده، اول از آن نکته توهمآمیز بیاییم بیرون که امام برخورد کرد. حتی درمورد امیرالمؤمنین کجا برخورد کرد؟ امیرالمؤمنین فرمود که اگر از بیتالمال کابین زنهاتان کرده باشید، من بیایم رأس کار اینها کابین زنها اینها را درآوردهام از بیتالمال.
سؤال شد سه تا: «چرا امیرالمؤمنین این کار را نکرد؟» اعتقاد داشتند نوع مواجهه با جریان نفاق یک مواجهه خاصی است. پیچیدگیهای خاصی دارد. مثالی که میخواهم برایتان بزنم. من این چند روزیه مشکلی برایم پیش آمده بود. دُمَل چرکینی پهلو زده بود بیرون. خاطره بگویم از مرحوم آیتالله مروارید و مرحوم آیتالله جوادی آملی (تهرانی): «اواخر عمرشان از شما هیچ بدی ندیدم، ولی یک خاطره دارم، این از شما یک دل چرکینی مانده. ایشان گفته بود: «چیست؟ سی سال پیش با همدیگر رفته بودیم روستاهای اطراف مشهد. یک بندهخدایی یک خری آورده بود سوار بشویم. شما سوار این شدی و رفتی یک دوری زدی، آمدی به من اصرار کردی که من سوار شوم. خیلی اصرار کردی. منم من آنجا کنار پایم دُمَلی زده بود. نمیخواستم به شما بگویم این دُمَل کنار پای من زده. دلیلش هم این بود که احساس میکردم اگر بگویم، این شکایت از خداست. لطافت شکایت از خداست. فقط خواستم بگویم چیزی از من گردنت نماند آخر عمری، این را پاکش کن». حالا ما این را میگوییم شکایت از خدا هم نباشد. حالا ما میگوییم شما بلا اشکال. نکته است. خلاصه ما دو تا دُمَل مردانه قشنگ درآمده بود و تا امروز الحمدلله سرباز کرد. جلسههایی هم که از صبح تا ظهر داشتیم، حوزه و دانشگاه هرچی کلاس درس خدمت شما رسید، این دُمَل چیست؟ ببین مجموعهای از عفونتها و چرکها و باکتریهایی که در بدن اولین که متمرکز میشود، این زیر پوست است و فقط دارد جمع میشود. هیچ بروزی هم ندارد. فقط میکشدت، از تنها کاری که میکند این است: از درد میکشد شما را. چاقو بزنی باز بشود، باز نمیشود. جمع نشده است. به اصطلاح معمول بین مردم نرسیده است. باید برسد. این دُمَل باید برسد. تا وقتی نرسیده، شما چاک هم بزنی فایده ندارد. فقط خودت را زخم میکنی. این همان زیر انباشته انباشته. دُمَل را آن زیر داری، پوستت هم جراحت پیدا میکند. درد دو تا میشود. مسکن بخوری، داروهای مختلف را باید آغشته بکنی آنجا که این را کمک بکند به اینکه زودتر برسد. تنها کارش این است. مثلاً یک ماه زمان میبرد که این دُمَل باز بشود. زمان معمولیش است. شاید یک کاری بکنید بشود ده روز. بعد دیگر این یک هفته دائماً هی فشار، فشار، فشار. آن به آن هم شدیدتر میشود. میآید جمع میشود تا خودش سرباز بکند. نجاست، کاری، و اینور و آنور همه را هی میآید بیرون. بند نمیآید.
مناسب این مبحث جبهه منافقین است. دُمَل چرکین در جامعه. خیلی مثال مهم و دقیقی است. مدیریت بکنی، اینها اول انباشت بشوند، یکجا متمرکز بشوند. مدیریت بکنی و فرصت بدهی که اینها برسند. حالت زیرپوستی خارج بشود، بیاید روی پوست. رسیدن به معنای عفونت دارد. کاری که امام با بنیصدر کرد، این بود. فضا را فراهم کرد. آقا، خیلی از حزباللهیها درمورد خود امام به شک افتاده بودند. طرف میگفت: «من با امام صحبت کردم، گفتم آقا این بنیصدر این است، سابقهاش این است». امام حمایت میکرد. من گفتم: «نکند خود امام جاسوس است؟» تا اینجا شک کرده بود. آن هواپیمای طبس وقتی که منفجر میشود، اسنادی که بوده، بچههای سپاه یزد، شهید منتظرقائم و اینها میآیند که بروند اسناد را بردارند. بنیصدر دستور میدهد که یک جنگنده بلند بشود برود فقط این لاشه هواپیمایی که مانده، آن را بمباران کند که در بمباران، آن چند نفر ما شهید میدهیم. عجیبغریبتر اردیبهشت سال ۵۹، هنوز یک سال قبل از اینکه بنیصدر عزل بشود، خیانتهایی که در جنگ میکند. فرمانده کل قواست. کل قوا را تعطیل کرده. شورایی که میدهد، حرفهایی که میزند. اصلاً بهوضوح دارد گند میزند به مملکت. امام هم هی امام از بنیصدر گله بکنیم، هی امام از بنیصدر حمایت میکردند، کمکش بکنیم. بعد امام آخر فرمود که: «والله قسم بنیصدر را رأی ندادهام بیرون خودش بریزد». بیرون بله دیگر، از ماجرای ۱۴ اسفند ۵۹ برای مردم دیگر روشن شد. تقریباً ماهیت بنیصدر دیگر آمد. یک سیر سینوسی افقی. همینجور بهشدت هی از خودش این کثافات و عفونت را ریخت بیرون تا مردم دیگر برایشان کاملاً روشن شد تا شهادت امام منتشر بشود. الان یک عده حرف از استعفا میزنند. آقا مثلاً دولت ما را استیضاح بکنیم، استفاده دولت دارم چون دیدم دوستانم بعضیها با شدت به ما خلاصه پریدند که آقا اینها که داری میگویی که همهاش میشود حمایت از دولت. «استعفای ایشان مخالفیم بهخاطر اینکه به ایشان کمربند انفجاری، انفجاری بستهاند». خلاصه یک سیر بسیار مخوف و ترسناک و پرفشاری را ما در پیش خواهیم داشت، ولی برکتش چیست؟ برکتش نابودی منافقین است. منافقین فقط اینجوری نابود میشوند.
اصل اینکه جامعه اسلامی زمینگیر میشود، بهخاطر منافقین است. جامعه اسلامی از بیرون آسیب نمیبیند هیچ وقت. این فکتش کجاست؟ آیه قرآن است: «الیوم یئس الذین کفروا». وقتی که ولایت تثبیت شد، دیگر بیرون کسی نمیتواند آسیب بزند به اینجا. روز غدیر فرمود: «کفار دیگر ناامید شدهاند». منظور این است که از آنها نترسید، از من بترسید، از خودتان بترسید، از این منافقین بین خودتان بترسید. خدا به پیغمبر میگوید نترس. صفحه ۵۱۹ اواخر: «شما دیگر از کفار ترسی نداشته باشید». جبهه منافقین، این منافق هم باید خودش را نشان بدهد. بعد رسوا بشود. ریشه نفاق باید بسوزد. این آدم، آن آدم، آن آدم مهم نیستند. اینها اگر بسوزند باز یکی دیگر جایشان سبز میشود. ریشه نفاق، ریشه نفاق چیست؟ تمسک، تمسک به مسلمین دارد. تَنَسُّک، نُسُک، مناسک، ظواهر آداب شریعت تمسک به مسلمین دارد، تعلق به کفار. صحبت میکند از کربلا، درسهای دیگری میگیرد خلاف آنچه که میشود درس گرفت. مذاکره میکردیم. تصورش از پیغمبر این است. واضحات برای مسلمان جز محکمات. نسبت به یک پیغمبر منافقین و منحرفین میآیند متشابهات برمیدارند، فتنه درست میکنند. دست میبرند روی متشابهات تاریخ قرآنی. بهخاطر تعلق به کفار دارد. آیات و روایات هژمونی کفار دارد، تهش درمیآید تسلط آنها دارد درمیآید. جبهه کفار درندهتر میشود. جبهه نفاق درندگیهای کفار. جبهه مؤمنی پایگاه رأی که بین یک عده از آدمهای شلایمان و منافق دارد، آن را از دست میدهد. آدم نداشته باشد. این تعلق به او دارد. یا باید بیاید صاف وایسد داد بزند که هر دادی میزند مثل وقتی میخواهد بدهد. چون طرف مقابل درندهتر است، آبرو پیدا نمیکند. بیشتر رسوا میشود. بیشترش که چه اتفاقاتی بعدش میافتد.
امروز یک آقایی مصاحبه کرده، جز مسئولین رده اول نظام و گفته که همه مشکلات، مضمون کلامش این است: همه مشکلات مملکت بهخاطر این است که یک عدهای از اول خوششان نمیآمد از برجام. منظورش رهبری. برجامی که ما دوست داریم تصویب بشود. مسبب همه مشکلات خود اینها هستند. فیگور هم میگیرند. خیلی خوشحال شدم این را خواندم. پشتوانه باباش است، هرچی آبرو دارد داد میزند. حجاب. خیلی فقط آن بخش خیلی جدی است، حساس است نسبت. خیلی خوب است. خب حالا فشار بیشتر میشود دیگر. ببین این جریان میخواهد، وقتی میخواهد سرباز کند این دُمَل، فشار روی شما بیشتر میشود. روزهای آینده فشار به رهبری، هتاکی به رهبری، تهمت به رهبری قطعاً بیشتر خواهد شد از جانب مسئولین رده اول نظام علیه همه، علیه روحانیت، علیه مذهبیها. خود جبهه مقابل دارد میگوید: «ما اینها را طرحمان است. میخواهیم نوک فلش را بیاوریم به سمت روحانیت. این الان مشکلات اقتصادی تقصیر دلواپسان است». اگر باب آخوندکشی باز شد، اگر حمله کردند به مساجد، اعتراضشان را میخواستند آن وقت با برداشتن حجاب برسانند. اینها همه با همین پروتکل، با همین قواعد، با همین مدل. فضا تندتر میشود. بلندمدت نیست. این دُمَل چرکینی که ریشه دوانده، چهل سال، تخلیه میشود و آن وقت میشود آن جمله که: «اللهم انا فی دوله کریمه تعز به الاسلام و اهله و تذل به النفاق و اهله». اگر دیگر نفاق ریشه نداشت، آن وقت است که ولایت حقه و اصلی انشاءالله تخلیه میشود.
انشاءالله ما فقط حرکت شتابزده نباید کرد در این دوره. از من چون زیاد میپرسند، این را هم بگویم. تمام پیام زیاد میآید که در این برهه باید چکار بکنیم؟ اول از همه صبر. صبر خودمان را زیاد میکنیم. دانشگاه تهران، ماجرای کوی دانشگاه که پیش آمد، این عقده سر دل من هنوز مانده. یادش میافتم. آن توهینها به رهبری شد و رهبری آمدند در آن سخنرانی که همه دانشجوها جمع شدند بیت رهبری، آن جمله را فرمودند که ما دیگر اصلاً داشتیم میترکیدیم وقتی این را شنیدیم. «اگر عکس من را آتش زدند، شما هیچ نگویید». فشارِ بخوری خوردی. صبر انقلاب یک خودخوری لازم دارد. نباید حرکت افسارگسیخته انجام داد. تحمل آن را نباید از دست بدهیم با مدارا، با آرامش. فشار را بر مردم مضاعف کرد. بعضی دیدم حجمه را آوردند سمت مردم. دریوری به سمت مردم: «آنهایی که رأی دادند...» نه! عفونت را بریزند بیرون. عفونت! همه باید عبور کنند از این دوره، ببینند این تعلق به کفار تهش...
در حال بارگذاری نظرات...