‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد.
ادامه متن جلسه قبل. سرعت متن را بیشتر بکنیم. صفحه ۵۱۹، اواخر صفحه، میفرمایند که اگر میگذاشتند حکومت نبوی و علوی دنبال یکدیگر ادامه پیدا بکند، آن جامعه انسان، به طور قهری، همه آدمهای خُشدار را هم بیقشر میکرد. تا سیهرو شود هر که در او غش باشد.
ما تفاوت منافق با بیماردل را جدا میکنیم. بیماردلان تعلقشان به جامعه مؤمنین بیشتر است، اما منافقین به ولیّالله تعلق ندارند. تعلقشان به دوستان منافق است. همیشه کسانی که دلشان به نامحرم و بیگانه تمایل داشته باشد بیمار دل هستند. خانمها با نازککاری و کرشمه صحبت نکنند. مردی که دلش بیمار است، طمع میکند. معلوم میشود کسی که طمع به بیگانه و نامحرم میکند، بیمار دل است. دلش بیمار است.
فصل بعدی، جلسه ۲۴ کتاب کفار و مشرکین، مهمترین صورت برای فهم مانیفست کاتالوگ، سوره مبارکه مائده است. «جنگ منم، جنگ راه میاندازم، اینها را رسوا میکنم، آبروی اینها را میبرم.» اصرار دارد سری را که در درون پنهان میکردند، بیرون بریزد. منافق متفاوت است؛ این بیمار دل است. اگر کارخانه انسانسازی خوب کار بکند، نفاق معتبر نیست، دیده نمیشود، تریبون حرف شنیده نمیشود. پیغمبر اکرم، زندان قم. ما هم خدا داریم، هم پیغمبر داریم، هم امام زمان داریم، همسر امام زمان هم داریم. بچههای امام زمان. آنجا کسی آمد از کفار خواست حمایت بکند. نفاق رسوا شد، ذلیل شد. آن موقع مناسب داریم. ولی در این چرخه، همه دلهای منافق را هم مؤمن میساخت. بلکه وقتی گفتمان غالب شد، بیمار دلی زمان، «بحث مفروح زمانهای» حاکم است. انسانهای دوران امام خمینی متفاوت با انسانهای دوران رضا شاه هستند. دوران رضا شاه یک روح دیگری دارد.
ولایت کی باشد؟ حالا روایتش عجیب و غریب است. رهبری ولیّ یک زعیم، آثار نفسانی و روحی او بر مردم و منطقه چیست؟ «جناس بامرائهم اشبه منهم بآبائهم»، تحت تأثیر امرا هستند بیشتر از آن مقداری که تحت تأثیر پدرانشان. یک روح زمانهای شکل میگیرد. زمانه عوض میشود. روح زمانه. خیلی مباحث در بعضی زمانها اینجوری است که خودمان در زمان نورانیت داریم که آدمها را میسازد. ولایت آدمها را میسازد. تشبیه کردند به خورشید. ما اجتماع داریم، که مفصل ۳۰-۴۰ جلسه زمان داریم. روایت اشاره میکند: «مثلش مثل خورشید.» در روایات ذیل این آیات زیاد داریم. دوران ظهور، دورانی است که خورشید شب. آدم طبعش برای خواب فراهمتر است تا روز. روزی که روشنایی همه جا را گرفته، خوابیدن خیلی سخت است. حکومت ولیّالله این شکلی است، مثل خورشید و روزی است که بسط پیدا کرده. حکومت طاغوت و ولایت طاغوت، روایاتش فراوان است؛ افتادگی برای آدم. اگر آن کارخانه کار کرد، استعدادها همینطور فعال میشود. حالا بد بودن سخت است. اول انقلاب، اول انقلاب. دوران طلایی جبهه، دوران طلایی زیارت اربعین. شما ببینید، مفتی ببرند فضای اربعین پیادهروی. این شکلی میشویم: همه کسانی که روحشان با ایمان آشنا نبود، نیز با خدا و با ایمان آشنا میشدند. این طبع قضیه است.
پیغمبرها میآیند یک چنین چیزی درست کنند. گروه گروه هم مسلمان ظاهری در ظاهر امور مسائل اسلامی، و هم مسلمان و مؤمن قلبی و واقعی. ولایت عجین است با تشکیلات. اگر کسی روحیه تشکیلاتی و پیوست با دیگران نداشته باشد، در زمره این ولایت به حساب نمیآید. تعریف دقیق و زیبایی است. اولین بار که پیغمبر فکر اسلامی را میآورد، اولین بار که دعوت پیغمبر شروع میشود، آیا پیغمبر یکتنه جامعه را اداره میکند؟ حالا مدل کار پیغمبر چه مدلی است؟ پیغمبر چه کار میکند؟ یکتنه میآید؟ آیا یک جامعه تشکیلات نمیخواهد؟ عدهای که این تشکیلات را اداره بکنند، نمیخواهند؟ سربازی که از این جامعه دفاع کند و دشمنان این جامعه را به جای خود بنشاند، نمیخواهد؟ تشکیلات دفاعی نمیخواهد؟ میبینیم که چرا. همه کار باید از طریق معمولی انجام بگیرد.
امام زمان هم همینطور است. حضرت که نمیآید «فوت» بکند و درست بشود. ۱۴۰۰ سال کشته شدند، تیکه پاره شدند. اینهایی که میگویند حکومت قبل از قیام امام زمان طاغوت است، اینها تصورشان دقیقاً از امام زمان چیست؟ بوس میفرستد، بعد همه جمع میشوند. احساس میکنم ما باید برویم آقا را کمک کنیم.
قبل ظهور، امام زمان تشکیلات میخواهد، حکومت دفاعی میخواهد. روایت خیلی جالب است. ظهور امام زمان در کتاب «الزام الناصب» چند تا (چیز) خیلی قشنگ است. یکیاش این است. خیلی وقتها «مرجوح» به اصطلاح علما هست و یک بحث پالایش فقهی و علمی میخواهد. حالا برخی روایاتش، کلیتش را من کار دارم، با جزئیاتش کار ندارم که این میشود یا نمیشود. کلیت روایت جالب است. قرن سوم-چهارم، وقتی در کتابها میآوردند، قیام میکنند. بعد از فتح مکه که توسط یمنیها مکه فتح میشود. قیام میکنند بعد از ایام حج. بعد در این ایام حج، حکومت حجاز حکومت بسیار فشری است. چقدر مشکلات درست میشود. بعد حضرت میآیند داخل مکه میشوند و حکومت حجاز درگیری دارد، از درون به بنبست میرسد. وقتی که میآیند اعلام میکنند حکومت حجاز توانایی برخورد با حضرت را ندارد، درخواست از سفیانی در سوریه. بعد از آن، سفیانی لشکر میفرستد. حالا برای دفاع از امام زمان، (لشکری) میآید و حجاز را فتح میکند. حجاز را که حضرت فتح میکنند، حرکت میکنند به سمت عراق. گفتند که اهواز. روایت، مرز اهواز. حضرت با سید خراسانی (را) دیدم. ۵ تا پرنده، ۵ تا یا ۷ تا (هستند). حالا یک لحظه شک کردم. خیلی جالب است. با اسباب عادی حرکت میکنند. حالا یا هلیکوپتر یا هواپیما. رشتههایی که ما میخوانیم به چه درد دوران امام زمان میخورد؟ مهندسی حضرت جمعه. اول که ظهور میکنند، خب همه عالم باخبر میشوند. اعلام ظهور امام عصر عمومی میشود که جمعه بعدی هر کی میخواهد حضرت را ببیند، نماز جمعه مسجد کوفه. مسجد کوفه لبریز از جمعیت میشود. از مسجد کوفه تا کربلا جمعیت مردم همه با هم گریه میکنند. آنقدر گریه میشود که این خطبه حضرت دقایقی طول میکشد تا شروع میشود. همه زجه میزنند، ناله میکنند. نماز پشت پیغمبر میماند. حضرت میفرمایند که بگویید از روی فرات تا کربلا پل بزند. مرکز حکومت امامت از ایرانیان. اینها میافتند به ساخت و ساز. راه، سلاح میخواهند بسازند، با اسباب طبیعی. البته حضرت دروازههایی را به روی علم بشر باز میکنند. ۲۵ باب علم تازه باز میشود. میفرمایند که لشکر من لباسی برایشان آماده شده از زمان مثلاً کدام پیغمبری؟ فلان جای زیر زمین مسجد. صورت تمام انبیا. گنجهای زمین زیر اهرام ثلاثه مصر است. حضرت میآیند مصر. مصر. آن موقع سخنرانی در مصر میکنند کنار اهرام ثلاثه. میفهمند که زیر این اهرام را بکنیم. میکنند. گنجهایی را از زمان شمشهای طلا. و بارانی نازل میشود ۴۰ روز. این باران، بارانی است که خلاصه این درختها را حاصل یعنی به محصول میآورد. باران حاصلخیز. ماجراهای فراوان. روال طبیعیاش. معجزه حضرت بیاید. با یک اشاره همه را جمع بکنند. بله، این لشکر اقدام میکند. عرض کردم: طبیعیتر از امام زمان باشیم. چه کار بکنیم؟ حضور در اجتماعات مسلمین. طرحهایی بوده. همینجور جابجایی لیوان. آثار اجتماعیاش. مادر امام زمان. در عین حال که اهل مطالعه است، اهل کار علمی و تلاش و تحقیق است. حاشیه شهر امام زمان. روایاتش هم فراوان است. روایاتش. امیرالمؤمنین توقعش از اصحاب امام حسین، امام صادق و امام زمان، تلاش، عرق ریختن، کار کردن، در میدان بودن، تشکیلاتی بودن. ۲ سال جمعیتش ثابت بوده باشد. امسال محرم میروی فرماندهات فلانی است. ما اهل فلان محل. بچههای فلان دانشگاه. شما رئیستان فلانی. اهل تواضع. اسم «امارت» در دهن امیرالمؤمنین نمیافتاد.
ویژگی عمار چه بود؟ در ماجرای ساخت مسجد، وقتی پیغمبر آمدند مدینه، اولین کاری که کردند مسجد ساخت. ساخت مسجد. مسجدی که میخواستند بسازند، این بلوکهایی که مثلاً برای مسجد، میتوانند استفاده بشود. منافقین اما دوتا دوتا بلند میکردند، یکی یکی نه. دوتا دوتا. قشنگ تیپولوژی را ببینید دیگر. وایستاده غر میزند. حرف میزند. فقط گفتاردرمانی. ویژگی منافقین. دوتا دوتا بلند میکرد. «نکشی خودتو، دوتا دوتا بلند نکن، نمیری.» پیغمبر چقدر زبر و زرنگ بود. سر وقت تنور داغو میچسباند. «نه عمار با این چیزها نمیمیره. باغیه میکشن.» یک گروه سرکش ظالمی، اینها عمار را میکشند. آخرین چیزی هم که عمار از این دنیا تناول میکند، شیر لشکر معاویه. اما خلاصه در میدان، عمار همان آدمی است که تریبون امیرالمؤمنین بحث میکند، استدلال میکند. مسجد میخواهند بسازند. اردوی جهادی وقتی هست، زودتر از همه میآیند. نه اینکه مثل ماها، معمولاً آدمهای علمیمان عمرانی نیستند، آدمهای عمرانی علمی نیستند. جهادی علمی کاملاً متفاوت است.
اصل ولایت. اگر اسباببازی دولت دستمان باشد، شب تا صبح باید بنشینیم طرح بریزیم و صبح تا شب کار کنیم. قیام کردیم و ظهور کردیم و فرجی حاصل شد و اگر قیام باشد که بیشتر از همه فشار به تو میآید. پستی میگیریم و بعد معمولی استفاده کردند.
حضرت عیسی علیه السلام، خیلی جالب است. چهارشنبهها مشهد؟ چرا علی تنها؟ که حضرت عیسی نماد خلق عادت است در قرآن. نماد خلق عادت در قرآن. حضرت عیسی یک پرنده را مجسمهاش را درست میکند، در آن فوت میکند. در مجسمه فوت میکند، میشود پرنده. مرده را زنده میکند. مریض را شفا میدهد. از درون خانه مردم خبر میدهد. خیلی زیباست. هم در سوره آل عمران، هم در سوره صف. وقتی حضرت عیسی احساس کرد در جامعه کفر دارد میآید، یک جریان کافری دارد. حضرت مسیح چه گفت؟ گفت: «من انصاری الی الله.» وقتی دید یک جریان کافری دارد، نصرت بدهند. خیلی جالب است. این آدمی که مرده را زنده میکند، گل را بهش روح میدهد، رهبری. «دیگه اینو اصلاح کنه درست میشه، اونو برش داره، فلان.» نصرت میخواهد. انصار میخواهد. ناصر میخواهد. انواع اقسام (کمکهای) معمولی. امام زمان که ظهور میکنند، مهندس برق میخواهند، مهندس مکانیک میخواهند. البته به کار میافتند. بعد دروازههای علم هم به روی اینها گشوده خواهد شد. دروازه علم هم که میگشاید، آن آدمی که علمش را دارد استفاده میکند، هوافضا بیاید به من بگوید آقا من ۵ باب به این هوافضا اضافه کردم. یک فقیه میفهمد که امام زمان به فقه چه اضافه میکند؟ اضافاتی دارند. یک مفسر میفهمد. امام زمان مهندسی اضافه میکنند. چیست؟ بههمپیوسته، متحد. تشکیلات میخواهد. دارای ایمان راسخ. اولین ویژگی تشکیلات چیست؟ در کدام نقطه این تشکیلات خیلی باید تمرکز کرد؟ ایمان. تشکیلات مؤمنانه. اولین ویژگی تشکیلات ایمانش است.
امیرالمؤمنین فوقالعاده زنبورداری کردند. یک نفر. کی کندوی زنبور از نزدیک دیده؟ من نزدیک، یعنی قشنگ بری سر کندوها، نه بالا وایسا. زنبور و کندو. هر کندویی یک ملکهای دارد، درست است؟ یعسوب. امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه میفرماید: «انا یعسوب المؤمنین.» همه در محور ملکه جمع هستند. زنبور عسل نماد کار تشکیلاتی و جمعی است. متن ماجرا: دو تا زنبور دم در وایستادند. فقط مراقبت دارند که آنی که میآید با شهد گل بیاید. اگر با شهد چیز دیگر بیاید، تنبل باشد، میکُشندش. خیلی چیزها. و همه بر محور عشق ملکه است. مثلثان ششضلعی. تک تک اینها نظارت میکند. فوقالعادهای است داعش. بعد، غذای ویژهای که برای ملکه میگذارند، ژل رویال که میفروشند. اگر ملکه بمیرد در این کندو به هر دلیلی، زنبورهای کندو نهایتاً ۶ ساعت عمر میکنند. همه دق میکنند از ملکه. «همه دلیلی نداره من میخوام کار بکنم.» منافقین چی؟ محور پول و موقعیت ریاست. رأی. حالا کجا تشکیلات اینجوری سراغ دارید شما؟ درآمد نداشته باشد. پول نداشته باشد. فقط کار باشد. تقسیم کار باشد. بله، فضای هیئت را میشود بچه داشت. باباش میرفت. «بگردم دارن تورو جایی میبرن.» نه آب دارد، نه برق. اهل سنت. اگر ما بر محور ولایت و محبت دور هم توانستیم جمع بشویم، حالا مدل کار هیئت امیرالمؤمنین است که آدم میخواست. یک همچین آدمهایی. آدم خالص. دغدغهاش فقط ولایت است. شور دارد. احساس دارد. خلوص دارد. تخصص دارد. توقع ندارد. از اعماق قلب مؤمن و معتقد به این مکتب. با گام استوار، پویا و جویای آن هدف. سازمان پیغامبری. تشکیلاتی سفارش دهم تهران. سازمان پیغامبری گفتارهای پیرامون گفتمانسازی تشکیلات. البته آنجا زاویه بحثمان بیشتر خطاب به طلاب است و خیلی هم تند و تیز است. وقت داشتید مطالعه کنید، شاید بد نباشد.
خلاصه آنی که اصل کار است و لازم است، تشکیلات است. تشکیلات هم جمع کردن آدم، نیروسازی. چند سالی اول باید چراغ خاموش. پیغمبر سه سال در غار کار میکرد. کاملاً مخفی، زیر پوستی. هیچکس خبر نداشت. تک و توک آدم مستعد پیدا میکرد. اینها را میآورد، رویشان کار میکرد. بعد با این آدمهایی که ساخته، میتواند کار بکند. ولی «کف جامعه» که میخورندش. پیغمبر اول دعوت کرد. خانوادهاش را دعوت کرد. ولی مبارزه با استکبارش از کی بود؟ تصفیه دور کعبه؟ سوت میزند. عبادتشان. این شیشکی میکشی مثلاً. وقتی پیغمبر آمد فرمود که یک خدا، یک اتاق حرف، یک نفر باید گوش بدهی. میبلعندش. آدم میخواهد، نیرو میخواهد، کادر میخواهد. تک تک خانه مهاجرین و انصار رفت، در زد. آدم جمع کرد. نیرو جمع کرد. صبح طلوع آفتاب میدان اصلی شهر با سر تراشیده، نماد آدمهایی بود که قرار بود برای امیرالمؤمنین «عبودیت» باشد. با سر تراشیده میدان شهر. «جمعآوری نیرو، کادر.» چون در هر منطقهای بروید، اولین آدمهای مستعد آن منطقه را پیدا بکنید. حالا ما در این کتاب پیدا کن. شبکه کن. یکهو وقتی که لازم است، آن موج میافتد، آن خیزش است. کار بیگدار. خلاصه به وقتش. سپاه و پیغمبر، آدمهایی که جمع میکند با موارد حسنه، با آیات قرآن، با نفوذ کلام نبوی، دلهای مسلمانی را در اول کار در اطراف خود به وجود میآورد. اینها یک جمعیتی را تشکیل میدهند. حالا در مورد این روشهای جذب مفصل بحث کردیم. دانشکده یکی رفته، چیز شده، بوقچه تراکتور شده. بوق میزند در استادیوم. طلبه آدم جذب میکند. خیلیها را از اینها اقناع بکنیم. حرف را بزنیم. حجت بکنیم و مد یک روشهای جذاب.
در حال بارگذاری نظرات...