تفاوت پیامبر اکرم ص نسبت به سایر پیامبران
چه کسانی در قیامت با یهودیان محشور میشوند؟
یهودیانِ امت پیامبر اکرم ص
منظور از یهود و نصاری چه کسانی هستند؟
آیا تعصبات دینی داشتن خوب است؟
ویژگیهای قرآنی غربزدگان
دستور طلایی قرآن در سوره مائده
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الان الی قیام یوم الدین. رب اشرح لی صدری و یسر لی امری واحلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی.
آخرین بخش از صحبتهای دیشب این بود: پیامبر اکرم فرمودند که دو تا پسر من، حسن و حسین را یهودیان امت من کشتند. گفتیم که این یک کد ویژه است، یک رمز خاص. اصلاً امیرالمومنین فرمودند که تفاوت پیغمبر ما با سایر پیغمبران (پیغمبران پیشین) این بود که پیغمبر ما با رمز صحبت میکرد. این روایت عجیبی هم هست. امیرالمومنین فرمودند که پیغمبران قبلی چون صریح صحبت میکردند، اگر مردم گوش نمیدادند، بلا نازل میشد. مرحوم طبرسی در کتاب شریف «الاحتجاج» نقل کرده است: پیغمبر ما چون با رمز با مردم صحبت میکرد و صریح سخن نمیگفت، برای همین [اگر] مخالفت میکردند، سریع بر آن بلا نازل نمیشد. این یک فرم است؛ پیغمبر ما خیلی حرفها را با آیندگان در قالب رمز کدگذاری و رمزنگاری میکرد. حرفها را آدمهای زیرک و بصیر میروند، این رمزها را کشف میکنند، پیدا میکنند، بر اساس اینها تحلیل میکنند، برنامهریزی میکنند؛ به قول امروزیها «فیوچرولوژی» میکنند، آیندهپژوهی میکنند. از گذشته، آینده را کشف میکنند، مسئله جدی را پیدا میکنند. پیغمبر اکرم خط اصلی را به ما دادند و فرمودند که شما حواستان به یهود باشد؛ به مدل و سیستم و فرم یهود.
عرض میکنم، این بحثها ربطی به یهودشناسی و چه میدانم، علائم یهود و نمادهای یهود و اینها ندارد. بحث دیگری است، بحثی کاملاً قرآنی که امشب انشاءالله وارد بحثهای قرآنی هم میشویم و از آیات فوقالعاده کلیدی و فوقالعاده غریب قرآن است. باید سعی کنیم این آیات را از غربت در بیاوریم. اگر این آیات از غربت در بیاید، خیلی اتفاقات در جامعه ما میافتد. البته از غربت درآوردن این آیات خیلی خطر دارد. اگر کسی خواست گفتمانسازی و فرهنگسازی کند و این آیات را از غربت در بیاورد، باید جانش را کف دستش بگذارد. شوخی نیست؛ دارد دست توی لانه زنبور میکند. کار، کار سختی است.
شما در مورد نماز و روزه و اینها هر چه حرف بزنید، کسی حساس نمیشود؛ ولی این مباحث و این آیات، یک کم [اگر] به سمتش بروید، صد تا صدا در میآید؛ همه تحریک میشوند، همه حساس میشوند، همه به جانتان میافتند.
«یهودیان امت» یک کد ویژهای است که پیغمبر ما به ما دادند. فرمود: «یهودیان امت من»؛ «یهود و هذه الامه» (اینها) - پیغمبر فرمود: «حسن و حسین را کشتند». خب، این یهودیان امت تمام شدند؟ یا رسولالله! نه، ما چندین روایت دیگر داریم؛ اینها را معرفی کردهاند. سراغ آیهاش [میرویم]. اصلاً «یهودیان امت» تعبیر آیه قرآن است. قرآن میفرماید: «حواستان به یهودیهای مسلمان باشد.»
آخه یک وقتی ما یک جایی گفتیم: «صهیونیست یهودی، صهیونیست مسیحی، صهیونیست مسلمان، صهیونیست شیعی.» یک عده صدایشان در آمد، گفتند: «توهین نکنید!» فضای ذهن خودم بود که آنها آنجا صهیونیست [دارند]، اینجا هم باید داشته باشیم. هنوز این آیه را رویش تأمل نکرده بودم. «صهیونیست شیعه» داریم، «صهیونیست مسلمان» داریم. «یهودیان امت» یعنی این. آیه قرآن در سوره مبارکه مائده که امشب میخوانم و فردا شب هم محضر این آیه هستیم (آیه خیلی مهمی است، شاید پس فردا هم محضر این آیه باشیم)؛ حالا حالا نمیخواهیم از محضر این آیه بیرون [بیاییم]. چون علامه طباطبایی میفرماید: «همه گرفتاریهای امت اسلام، دنیوی و اخروی، به خاطر همین یک آیه است.» همه مشکلات حل میشود اگر به این آیه – یک آیه از کل قرآن – اگر به آن عمل کنیم، همه مشکلات ما حل میشود که امشب برایتان انشاءالله میخوانم.
پس فرمود: «یهودیان امت من»؛ این کلمه و این ترکیب چند بار در کلمات پیغمبر و اهل بیت به کار رفته است. یک روایت جالب [این است که] پیامبر اکرم آخرین خطبهای که خواندند، جالب است دیگر. این آیه هم که فعلاً بشارتش را به شما دادم، با هم بخوانیم در سوره مبارکه مائده. سوره مبارکه مائده، آخرین سورهای [است] که بر پیغمبر نازل شد که بحث غدیر و اینها، همه در این سوره [است]. کلاً مباحث سیاسی دارد. سوره مبارکه مائده، سیاسی است. آخرین حرفها و نگرانیهایی که پیغمبر برای امت مطرح کردند، مباحث سیاسی بود. آخرین خطبه پیغمبر هم تقریباً سیاسی بود. در این آخرین خطبه، حضرت تعبیری دارند، خیلی جالب است. فرمود: «مَن غَشَّ مُسلِماً فِي بَيْعٍ أوْ شِراءٍ». غش در معامله یعنی چه؟ «معامله غش کند، بیفتد زمین» در معامله یعنی چه؟ فریب و کلاهبرداری. حالا بعضی کلاهها را برمیدارند، بعضی کلاهها را میگذارند، کلاً با کلاه سر و کار دارد. کسی اگر در معامله غش انجام دهد، از ما نیست. خوب، «وَ یُحشَرُ مَعَ الیَهودِ یَومَ القِیامَة» (روز قیامت با یهودیها محشور میشود).
«محشور میشوند» یعنی چه؟ ببینید، باید ما آیات و روایات را یک بار کلاً از نو بنشینیم و با هم مباحثه بکنیم. فرهنگ اینها دستمان بیاید. اینها هر کدام معنا دارد؛ هی باید رمزگشایی کنیم. یا رسولالله، شما باز برای ما کدگذاری کردهاید؟ به ما بگویید: «یعنی چه با یهودیها محشور میشوند؟» آیه قرآن میفرماید: «هر وقت میگویم یکی با یکی محشور میشود، یعنی این امامش است.» روز قیامت همه با امامانشان محشور میشوند، با ولایت هر کسی که دارد، محشور میشود. وقتی میگویم با یهود محشور میشود، یعنی چه؟ یعنی امامش یهودیان [هستند].
خب، خدایا! امام یعنی چه؟ امام یعنی منطقش، یعنی سبک زندگیاش [که] از این آقا گرفت، از این جریان گرفت. شما منطق و سبک زندگی و اسلوب زندگیتان را از امام [خود] میگیرید. واژه «امام» [همیشه] مثبتی نیست. قرآن میفرماید: «فرعون هم امام بود برای طایفه فرعون». [پیغمبر/خدا] میگوید: «در جامعه هر که کلاهبردار است، از این به بعد اسمش را بگذارید «یهودیان امت». در رسانههایتان نگویید «م.خ.خ»، بگویید «یهودیان امت»، «صهیونیستهای ایرانی».»
پیغمبر فرمود: «یُحشَرُونَ اِلیَ الْیَهُودِ». آخه بامزگیاش به این است که ما، طرف هر کثافتکاری هم که میکند، به او میگوییم که «از آن یهودی یاد بگیر!» چقدر فرهنگ ما! نه تنها به او نمیگوییم «یهودی»؛ [بلکه میگوییم:] «مسلمانی تو؟ تو یهودی مسلمانی؟!» یهودی را میبریم بالا که این مسلمان را آدمش کنیم. ای پسر مسلمانها! پیغمبر میفرماید: «بابا، من دارم میگویم این مسلمان نیست.» «لَیسَ بِمُسلِمٍ» (ادامه روایت: مسلمان نیست). کسی سر مردم کلاه گذاشت، مسلمان نیست. من دارم میگویم از دایرهٔ ما بیندازش بیرون. مسلمان حقه باز در جامعه ما هست؟ واقعاً! هر که کار بد کرد، کار بد به این معنا...
در کرج ما، طرف میگفت که: «آقا، از این راسته ده تا تعمیرگاه، نُه تا از آنها بهاییاند، آن یک دانه مسلمان است. ماشینت را فقط با آن یک دانه نده! [چون] نگاه میکند، پنجاه تا خرج برایت میتراشد.» بهاییها [که] نگاه میکنند، باید بگوییم: «این مسلمان از همه بهاییها، بهاییتر است.» اینجور در جامعه فرهنگسازی کنیم. من [چرا] بهایی را ببرم بالا و مسلمان را بیاورم پایین؟ پیغمبر کد میدهد: «اینها یهودیهای امت مناند. هر که هر جا هر غلطی میکند، یهودی مسلمان است.» پیغمبر میگوید: «مسلمانش ندان.» چندین روایت دیگر ما با این مضمون داریم.
یکی دیگر در مورد شراب: «حالا مسلمان نیست» نه یعنی بیدینی است که بعد اعدامش کنند؛ یعنی در جامعه باید به این آدم با نگاه تحقیرآمیزی نگاه کنند. مسلمانها بگویند: «تو برو کنار!» یک روایتی از کتاب «فقه الرضا» است. سند این کتاب بحثی هست، ولی مرحوم آیتاللهالعظمی بهجت میفرمودند که این کتاب، کتاب معتبری است. در این کتاب میفرماید که پیغمبر اکرم هر چیزی را که مستکننده باشد، حرام کردهاند.
پیغمبر شراب را لعن کرد؛ کسی که شراب را بکارد (یعنی انگورش را بکارد)، لعن کرد؛ کسی که عصارهاش را میگیرد، لعن کرد؛ کسی که حملش میکند، لعن کرد؛ مرکبی که این را حمل میکند، لعن کرد؛ کسی که میفروشد، لعن کرد؛ کسی که میخرد، لعن کرد؛ کسی که مینوشد، لعن کرد؛ کسی که از پول شراب استفاده میکند، لعن کرد؛ کسی هم که شراب برای یکی دیگر میریزد، لعن کرد. و آن جایی که در آن شراب، شراب میشود؛ آن ظرفی هم که در آن شراب، شراب میشود را [نیز] لعن [کرد]. «فَهِيَ مَلْعُونَةٌ، شَرابٌ لَعِينٌ». این یک شراب ملعونی است. و «وَاعْلَمْ أَنَّ شارِبَ الْخَمْرِ» (و بدان کسی که عرقخور باشد) «کَعَبَدَةِ الأَوْثَانِ» (انگار دارد بت میپرستد). و «كَأَنَّهُ نَكَحَ أُمَّهُ فِي حَرَمِ الله» (مثل کسی است که با مادرش در خانه خدا همبستر شود). چقدر این حرفها عجیب [است]! و «وَ هُوَ یُحْشَرُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَعَ الْیَهُودِ وَ النَّصَارَی» (این روز قیامت با یهودیها و مسیحیها محشور میشود). این روایت محکمی هم هست؛ یعنی روایتی که فقها بر اساسش فتوا میدهند.
پسر مسلمانی عاشق یک دختری شده از یهودیها و مسیحیها. حضرت فرمودند: «این همه آدم، چرا رفته پیش اینها؟» [این ماجرا را] جدا کرده بودم، امشب نیاوردم. گفت که: «آقا، خوشش آمده، دیده، خوشش آمده.» حضرت فرمودند که دیگر اگر میبیند راه ندارد، باید شرط کند با دختر که به شرط اینکه دو تا چیز در زندگیات نباشد، من تو را میگیرم؛ یکی اینکه شراب، یکی گوشت خوک. فرمودند که باز هم نرود! یعنی حضرت حکم گفتند. فرمودند که: «اگر با این دو تا شرط، به شرط اینکه پسر مسلمان باشد و دختر یهودی و مسیحی (نه برعکس، برعکسش کلاً جایز نیست)...» فرمودند که با این شرط که به او بگوید گوشت خوک و شراب نباشد، اشکال ندارد. بعد باز هم بالاخره دینش را میبرد. «قَضَاضٌ فِي دِينِهِ» (با «قاف» و «ضاد»؛ دینش را میگیرد و میبرد). حتی اگر طرف عرق هم نخورد، گوشت خوک هم نخورد، دیرین دیرین این [دختر] را میگیرد و میبرد. جالب است در مورد یهود و نصارا؛ چقدر فرهنگ ما با این حرفها غریب است!
«یهودیان امت»؛ هر که میخواهی تحقیر کنی، من یادم است یک زمانی اینها بین ما فرهنگ بود. من در تهران خودمان این را یادم است. پدر ما یک شریکی داشت. یک مغازهای را با هم گرفته بودند، یک جایی از تهران، جنوب تهران. این حق پدر ما را خورده بود، ۱۵ سال شاید. مغازهای که اینها شریکی گرفته بودند و این نمیداد. بعد یادم است در آن محل، آن بابا اسمش امیر بود، فامیلیاش اصلاً یادم نیست؛ «امیر جهود». «جهود»، تهرانیها به یهودیها میگویند «جهود». یعنی آدم قالتاقی. در بازار میگفتند: «جهود». این تا یکی دو نسل قبل ما، بعضی جاها بود. این را بابش خیلی قشنگ است.
من [چرا باید ساکت باشم وقتی] طرف میآید بنر میزند در اردبیل: «هیئتی! آشغال نریز!» میخواهد بگوید که: «آقا، این یک عکس کشیده که یک پیرمردی دولا شده دارد زباله از روی زمین جمع میکند. هیئتی! آشغال نریز!» خیلی زشت است. در خیابان، در محرم، آشغال ببیند، میگویند: «هیئتیها ریختند!» پیغمبر میگوید: «هر وقت در خیابان آشغال دیدی، بگو هر خرابکاری میبینی، این کار بقیه است، کار بیگانه است، کار دشمن است.» نه عزیزم، [معنای «کار دشمن» این نیست که] سرویسهای اطلاعاتی نشستهاند، طراحی کردهاند که در خیابان آشغال بریزند. یعنی کسی که در جامعه آداب را رعایت نمیکند، مال فرهنگ ما نیست. مسلمانها این را بین خودشان نباید آدم حساب بکنند. چه عزتی پیدا میکند اسلام و مسلمین! [به جای آنکه بگوییم] «مسلمانها تروریست شدند»، [بلکه بگوییم] «یهودیهای امت [چنین میکنند].»
خوب، میخواهم آیه قرآن و آن آیه طلایی را بخوانم. همه آمادهایم که برویم سراغ این آیه؟ آیه خطرناکی است ها! خیلی اتفاقاً بدش میآید ها! مشکل ندارید برویم سمت آیه؟ من، ولی، درخواستی میکنم: اکثر عزیزانی که اینجا هستند، گوشی موبایل دارند. اکثر گوشیهای موبایل هم قرآن دارد. درست است؟ هر کسی که در گوشیاش قرآن دارد، لطف بکند، گوشیاش را در بیاورد. این آیه آنقدر مهم است چون میترسم بعضیها باورشان نشود؛ باید همه از رو بخوانند. آیهاش را بیاورید. من کلمه به کلمه میخوانم و ترجمه میکنم؛ چون میدانم بعضیها [ممکن است] باور نکنند. شما نه ها، بعضی از جاهای دیگر.
البته این را هم بگویم، این صحبتهای ما فقط مخاطب امروز [ندارد]. یکی از دوستان، از دانشجویان عزیز ما که این ترم بورسیه شده و رفته آمریکا، پیام داده که: «اینجا جلسه و هیئتی داریم. ما این سخنرانیهای شما را در این جلسه که اینجا دارید، بنا داریم آنجا در آن هیئت آمریکا پخش بکنیم.» البته اینها فقط این نیست؛ خیلی جاها صحبت [شده است]. کشورهای مختلف، حالا آمریکا یکی، کانادا، فرانسه، آلمان و جاهای مختلف پیام داریم و در شهرستانهای مختلف. بعضی جاها میگویند: «آقا، ما اینها را مباحثه میکنیم.» بعضی جاها، بعضی دوستان اینها را جزوه میکنند. همهاش هم فی سبیلالله است؛ پولی نیست که بخواهیم بدهیم یا بخواهیم بگیرند. خودشان، اثر اخلاص و محبت، مینشینند، پیاده میکنند، جزوه میکنند، مرتب میکنند و پخش میکنند. این صحبتها فقط این نیست که بگوییم مخاطب شما هستید. نه، مخاطب، به لطف خدای متعال و به عنایت امام حسین علیهالسلام، زیاد است؛ اطراف عالم، نگویید فقط اطراف ایران. لذا ما باید یک جوری حرف بزنیم که هیچکس نتواند خدشه بکند به حرفمان. حرفهای امشبمان هم خیلی مهم است. اصل ماجرا، همه حرفهایی که این چند شب زدیم، از اینجا شروع میشود. خیلی حرفهای خطرناکی است! بعد دیگر کلاً همه سیستم با این حرف میریزد به هم. یعنی از آن حرفهایی که آدم یکهو احساس میکند کل زندگیاش دارد زلزله پیدا میکند.
سوره مبارکه مائده آیه ۵۱. عزیزانی که قرآن در گوشی دارند، اگر دوست دارند، ملاحظه بفرمایند که حالا خود نگاه به آیه قرآن هم نورانیت دارد دیگر. میگوید: «سورهای هم که حفظی را وقتی میخواهی بخوانی، از روی [قرآن] بخوان.» علما از آداب قرآن خواندنشان [این بود که] این سورههایی که حفظ بودند هم از رو میخواندند. خود دیدنش نورانیت دارد. حالا ما آیه را میخواهیم بگوییم، عزیزان هم از رو ببینند، یک نورانیت مضاعف [پیدا کند].
بعد، یک نکته دیگر هم بگویم. قبل اینکه آیه را بخوانیم، یک عزیز تذکر دادند، گفتند: «آقا، در خیابان که ماشینها را پارک میکنند، بعضیها میچسبانند یا مثلاً یک جوری میشود که رفت و آمد بقیه سخت میشود.» خب، ما نمیگوییم: «هیئتی! ماشینت را بد پارک نکن.» میگوییم که پیغمبر فرمود: «کسی هر کار بدی بکند، از امت [اسلام] میرود بیرون.» خلاصه، برای مجلس امام حسین [علیهالسلام] بیاییم کاری نکنیم که از امت امام حسین خارج بشویم. اینجور باید حرف بزنیم. دیگر از امشب تصمیم گرفتیم حرف زدنمان را عوض کنیم. حیف ما که آمدیم مجلس امام حسین [علیهالسلام]، کاری بکنیم که با آن کارمان از امت امام حسین خارج بشویم. انشاءالله در پارک کردنهایمان هم بیشتر مراقبت میکنیم.
خب، برویم سراغ آیه قرآن: «یا ایها الذین آمنوا». امام رضا [علیهالسلام] هر وقت «یا ایها الذین آمنوا» میخواندند، میگفتند: «لبیک اللهم لبیک». من دوباره میخوانم، همه با هم: «لبیک اللهم لبیک». رب! «یا ایها الذین آمنوا!» به به! خب، حالا همه اعلام آمادگی کردند. خدا میخواهد با ما حرف بزند. جانم! خدایا بفرما! در آخرین سورهای که بر پیغمبر اکرم نازل شده است. یکی از مهمترین [مسائل]. علامه طباطبایی میفرمایند کلاً مهمترین مسئله قرآن است این مسئله. [یعنی] خدای متعال [میخواهد] یک دستوری بدهد. «لَا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصَارَی أَوْلِیَاءَ».
«وَلی» یعنی چه؟ «ولایت». [از] علامه طباطبایی که امشب بخشهایی را در تفسیر این آیه در تفسیر شریف «المیزان»، جلد ۵، برایتان میخوانم. میخواهم مستند امشب حرف بزنم؛ دیگر حرفهای امشبمان خیلی مهم و خطرناک است. این چیست آقا؟ اسمش «تفسیر المیزان» است. جلد چند است؟ جلد ۵، صفحه ۶۰۰ تا ۶۶۰. شصت صفحه در مورد این آیه ایشان صحبت کرده است که بنده این شصت صفحه را میخواهم خلاصه کنم، امشب و فردا. علامه طباطبایی کیست؟ «تفسیر المیزان» چیست؟ «تفسیر المیزان» تفسیری [است] که شهید مطهری میفرماید: «دویست سال باید در حوزههای علمیه تدریس بشود تا فهمیده بشود. در طول تاریخ از صدر اسلام تا الان، تفسیری به این عظمت نیامد.» این «تفسیر المیزان». علامه طباطبایی کیست؟ خیلی میشود در مورد ایشان صحبت کرد. فقط یک کلمه میخواهم بگویم؛ آماده باشید، وارد بحث [شویم].
علامه طباطبایی کسی است که هانری کوربن، فیلسوف فرانسوی، آمد دانشگاه تهران سخنرانی داشت در مورد فلسفه شهید مطهری. [شهید مطهری] به ایشان گفت: «من یک استادی دارم، بیا.» [مطهری] هماهنگ کرد. درکه تهران، یک جلسه هانری کوربن نشست. دیگر از سال بعد به خاطر جلسه دانشگاه تهران نمیآمد. دانشگاه تهران را بهانه میکرد برای دیدن علامه [طباطبایی]. هر سال آمد، شیعه شد توسط علامه طباطبایی. رفت فرانسه، کرسی شیعهشناسی راه انداخت. بعد گفت: «دنیا اگر بداند طباطبایی و مطهری کیستند، شیعه میشوند.» این [است] علامه طباطبایی، این هم «تفسیر المیزان».
علامه طباطبایی میفرماید که: «ما از این آیه، از جهت اینکه خدا به ما هشدار داده باشد، در قرآن مهمتر نداریم.» میفرماید: «همه مشکلات جامعه ما در طول تاریخ (قبلاً، الان، آینده)، به خاطر عمل نکردن به این یک آیه است.» امام حسین [علیهالسلام] را هم که کشتند، با همین آیه کشتند. [پیغمبر/خدا] میگوید: «مشکلات اقتصادیتان به خاطر همین آیه است.» پس خیلی بحث مهمی است. «یهود و نصارا را به عنوان ولی نگیرید.»
علامه طباطبایی مفصل بحث میکنند. میگویند: «ولایت اینجا دو [معنا دارد]. یک معنایش این است که یعنی با هم پیمان نبندیم. یک معنایش این است که یعنی به او علاقه نداشته باش.» ایشان میفرماید: «اینجا به معنای پیمان بستن نیست؛ چون ممکن است در یک شرایطی لازم بشود ما با یهودیها و مسیحیها پیمان ببندیم.» آیه میخواهد بگوید به یهودی و نصرانی علاقه نداشته باش. ما گفتیم: «این را از آن تعبیر کنیم به چه؟ غربزدگی.» یهود و نصارا را به عنوان «ولی» [نگیرید]. «یهود و نصارا» توضیح دارد، عرض میکنم. اول یک دور آیه را بخوانیم. [ادامه آیه]: «یهود و نصارا را به عنوان ولی نگیرید.»
«بَعضُهُم أولیاءُ بَعضٍ» (بعضی از اینها با همدیگر رابطهشان خوب است، اینها فقط از بیرون کسی را راه نمیدهند). و «وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ» (اگر کسی از شما به اینها علاقهمند بشود، یعنی شده جزء اینها؛ یعنی «یهودی امت»، یعنی «مسیحی»). علاقه؛ نه زد و بند و رابطه و اینها. علاقه! هر که اینها را دوست دارد، چون اینها بیرون از خودشان راه نمیدهند، باید جزء اینها بشوی. هر که یهود و نصارا را دوست میدارد، جزء یهود و نصارا است. «فَإِنَّهُ مِنْهُمْ». این قرآن، عزیزان من! دارید آیه را میبینید. «إِنَّ اللهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ». بعد همه با هم میشوند ظالم. به خدا، هیچ کدام از اینها را هدایت نمیکند.
برویم آیه بعد. خسته که نمیشوید؟ حوصلهها که سر نرفته؟ آمادهاید؟ هی میرود جلوتر، خطرناکتر میشود ها!
«فَتَرَى الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» (یک سری آدم هستند در جامعه شما؛ اینها مرض دارند، دلهایشان مریض است). «یُسَارِعُونَ فِیهِ» (پر میکشند سمت اینها، دلهایشان میرود برای یهود و نصارا). توجیه هم میکنند. «یَقُولُونَ نَخْشَى أَنْ تُصِيبَنَا دَائِرَةٌ» (میگویند ما اگر با اینها خوب نباشیم، تکهتکه میکنند، کلهپاچهمان میکنند، پدرمان را در میآورند، میزنند، میکشند، میبرند).
[آنها] «نَخشَی أَن تُصِیبَنَا دَائِرَةٌ» (میترسیم بلا سرمان بیاورند). دوستش دارند. یهود و نصارا را [دوست دارد]. رو نمیآورد [و] بهانه میآورد که [مبادا] پیش مؤمنین از رو نیفتد. سلفی بگیرد. مانیتور مینشیند. این خانم از آن قبرستان اروپا آمده، یک سلفی فقط با هم [بگیرد و] در پیجش بگذارد. مانیتور مال بیتالمال و اینها به درک. و احتمالاً [میخواهد] دوره بعد رای بیاورد با همین سلفی. مثلاً میآید [و] مردم میگویند: «مردم، من با فلانی سلفی دارم.» بعد به او میگویی که: «آخه چرا این جوری؟ اینقدر از خودت ادا اطوار در میآوری؟ مسخرهاش را درآوردهای! تعامل کنیم مشکلاتمان برطرف بشود!»
«فَعَسَى اللهُ أَنْ یَأْتِیَ بِالْفَتْحِ» (یک روز میآید مسلمانها پیروز میشوند) «أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ» (یا یک جوری میشود یهودیها و نصرانیها رسوا میشوند).
«فَیُصْبِحُوا عَلَى مَا أَسَرُّوا فِي أَنْفُسِهِمْ نَادِمِينَ» (اینهایی که غربزده بودند، غربدوست بودند، عاشق یهود و نصارا بودند، آبرویشان میرود). ترجمه میکنم. توضیح مفصل این آیات فردا شب است. امشب ترجمه شود با چند نکته و روضه و تمام. توضیح مفصل فردا شب. علامه طباطبایی با این آیات غوغا کرده، غوغا! و «وَ یَقُولُ الَّذِينَ آمَنُوا»: «غربزدهها که رسوا میشوند، مؤمنهای واقعی برمیگردند، میگویند که: «أَهَٰؤُلَاءِ الَّذِينَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ إِنَّهُمْ لَمَعَكُمْ؟» (چی شد؟ به این غربزدهها میگویند: «چی شد؟ این یهود و نصارا که خیلی هوای شما را داشتند، برای شما تبلیغات در انتخابات، پشتتان را گرفته بودند، علیه دشمن و رقیبتان حرف میزدند، چی شد؟ الان ولتان کردند؟»)» «أَعْمَالُهُمْ فَأَصْبَحُوا خَاسِرِينَ» (هم آبرویشان میرود، هم اعمالشان از بین میرود، نه دنیا دارند نه آخرت دارند).
«یا ایها الذین آمنوا». دوباره بگویم «لبیکش» را بگویی! «یا ایها الذین آمنوا». خدایا، چه میخواهی بفرمایی؟ این همه این حرفها را زدی، ما را ترساندی، گفتی: «علاقه به یهود و نصارا داشته باشی، من دیگر تو را مسلمان به حساب نمیآورم.» بعدش چه میخواهی بگویی؟
علامه طباطبایی میفرماید: «اینجا دیگر خدا کار را تمام کرد. «مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ»». هر که از شما بخواهد از دینش برگردد، راه باز، جاده دراز! بفرما! ما مشتریاش هستیم. ما تحویل میگیریم. تحویل ندارد. رفتی سمت یهود و نصارا، برو! دیگر برنگرد! نیا! هر که از شما برگردد، ارتداد [است]. علامه طباطبایی میفرماید: «هر که غربزده میشود، در نگاه قرآن نه مرتد واقعی که میگیرند اعدامش میکنند، [بلکه] مرتد تنزیلی است. (نه اینکه اعدامش کنند؛ [بلکه] بعد [از آنکه] پیغمبر همه مرتد [شدگان را] گردن زد، مرتد شده [بودند]). بعد خدا دارد تسویهحساب میکند.» میفرماید که: «هر که رفت، برود. من بعداً یک قومی را میآورم. «یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ» (هم خدا اینها را دوست دارد، هم اینها خدا را دوست دارند).»
چند تا ویژگی میگوید. از این ویژگیها معلوم میشود که اینهایی که مرتد شدند، اینهایی که غربزده بودند، این ویژگیها را نداشتند. هر که این ویژگیها را نداشته باشد، غربزده است؛ یهودی امت است. بالاتر بگو: «قاتل اباعبدالله [علیهالسلام]».
خیلی حرفهایم تند شد! ما پنج شب با همدیگر مقدمهچینی کردیم، قدم به قدم تا اینجا رسیدیم. مگر اینطور نبوده آقا؟ آرام آرام با هم. تازه من شب اول به شما گفتم: «ملایمترین حرفها را امشب زدیم.» آرام آرام رسیدیم. تازه ادامه دارد ماجرا. ویژگیهای اینها چیست؟ خدایا! اول این است که اینها خدا را دوست دارند. علامه طباطبایی قشنگ توضیح میدهد که یعنی چه. میخوانم: «خدا اینها را دوست دارد، اینها خدا را دوست دارند.» ویژگی بعدی: «أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِینَ».
در برابر مؤمنین: سر به زیر، رام، مطیع. در برابر کافرین: سرسخت، محکم، سفت. امام حسین علیهالسلام تا وقتی که حر یزیدی بود، سرش داد زد، فرمود: «ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ» (مادرت به عزایت بنشیند). همینکه «حر» حسینی شد، حضرت بغلش کردند، فرمودند: «أَنتَ حُرٌّ کَمَا سَمَّتْکَ أُمُّکَ» (مادرت چه اسم خوبی رویت گذاشته، چقدر اسم حر، چقدر بهت میآید! تو واقعاً آزادهای).
«أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِینَ». اول نگاه نمیکند ببیند شمشیر داری، نداری؟ زور نداری، آدم داری، نداری؟ اگر آدم [و یار] داری، هر چه میخواهی تو سرم بزنی، بزن؛ من صدایم در نمیآید. [اما] آدم نداری، لت و پارت میکنم. اینها یهودیان امتاند. اینها استعداد دارند امام حسین [علیهالسلام] را بکشند. اینها مرتدند. «یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللهِ» (در راه خدا جهاد میکنند و از ملامت هیچ ملامتکنندهای نمیترسند). «وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ». «ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ» (خدا اینها را به هر کسی نمیدهد).
چند تا نکته، چهار تا مقدمه بگویم و بحثمان تمام [میشود]. البته امشب شاید نرسیم هر چهار تا مقدمه را هم بگویم. نکته اول: یهود و نصارا. ما در جامعهمان معمولاً یهودیها منفورند، ولی مسیحیها منفور نیستند. این را قبول دارید؟ بله. اولاً یهود و نصارایی که میگوییم، منظور هر کسی که مثلاً حضرت موسی را قبول دارد یا حضرت عیسی را قبول دارد نیست ها!
الان ارمنیها مثلاً مسیحی. پدرمان اهل – یعنی بزرگ شده – محلهای از تهران، محله نظامآباد [است]. بنده هم چندین سال منبر میرفتم. همین امسال هم برای محرم آن منطقه ما را زنگ زدند [و] دعوت کردند. پرمنبرترین و پرشورترین جای تهران، منطقه نظامآباد. و ارمنیهای تهران بیشتر اینجا مینشینند. بیشترین خرج در منطقه، یا میشود گفت مقدار زیاد و حجم وسیعی از خرج، در روز تاسوعا ارمنیها میدهند. عاشق قمر بنیهاشم [هستند]، عاشق [اباعبدالله]. آنقدر در بچههایشان اسم عباس میبینی! ارمنی، اسمش عباس! هی از دسته دسته عزاداری ارمنیها معروف است در تهران روز تاسوعا. مسیحی که میگویی، منظور این نیست ها!
این حسینیه بنده خدا خبر ندارد. کمبود امکانات بوده. به او نگفتم: «تو امام حسینی.» مثل وَهب که نصرانی بود، رفت امام حسین [علیهالسلام] را کمک کرد، پای رکاب امام حسین هم کشته شد. [آیا میگویی] دوست داشته باشی، مرتدی، از دین خارجی؟! اینها را باید [دید]. یک تار موی اینها را با آدمهای شیاد نباید آدم عوض کند.
کدام مسیحی منظور [است]؟ ما دو تا مسیحی داریم: یک مسیحی کلیسایی، یک مسیحی سیاسی. مسیحیهای کلیسایی... حالا اول یک مسیحی ارمنی حسینی هم ما اضافه کردیم امشب دیگر. مسیحیهای ایران، ارمنیهای حسینیاند. اینها دمشان گرم، نوکرشان هم هستیم. ولی مسیحیهای بیرون دو دستهاند: مسیحی کلیسا، مسیحی سیاسی. مسیحی کلیسایی کیستند؟ اینها که شیشههایی که کلیساها کار میکنند، فعالیت میکنند، اینها، اینها مسیحی کلیسا [هستند]. قرآن یک کوچولو، یک نیمچه از اینها تعریف کرده. یک نیمچه گفته اینها انصافاً آدمهای خیلی بدی نیستند. یک کمی از اینها تعریف کرد. دو تا آیه هم دارد در قرآن. یکی سوره مبارکه همین مائده، آیه ۸۲. یکی سوره مبارکه حدید، آیه ۲۷. سوره مائده ۸۲ میگوید که: «دشمنترین دشمن شما یهود است، ولی مسیحیهای کلیسایی با شما خوباند.»
بعد توضیح میدهد چرا. میگوید: «ذلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ» (این آدمهای زورگو نیستند). مسیحی کلیسا فاسد هم نیست. مثلاً مسیحی کلیسایی عرق نمیخورد، گوشت خوک نمیخورد، زنبارگی که هیچی، کثافتکاری با زن و اینجور مسائل جنسی که هیچی، اصلاً ازدواج نمیکند. ازدواج نمیکنند ها! ولی به خاطر همین که ازدواج نمیکنند و در این فضاها نیستند، خدا گفته که: «اینها را حسابشان را جدا کن.» پس مسیحی کلیسا را کار نداریم.
نکته جالب و بامزهاش هم این است که مسیحیهای کلیسا به شدت منفورند بین غربیها. یعنی اکثر مسیحیهای غرب اصلاً مسیحی کلیسایی نیستند. مسیحیهای سیاسی، یعنی مسیحی عرقخور. مسیحی به یاد خدا، پسر روحالقدس. بعد عرقش را هم میخورد، گوشت خوکش را هم میخورد، کثافتکاریاش را هم میکند. مسیحی کلیسایی [با مسیحی سیاسی متفاوت است]. آنی که گفته: «اگر به او علاقه داشته باشی، پدرت را در میآورم.» همینها مسیح [سیاسی هستند]. [این همان] مسیحی سیاسی است، مسیحی کلیسایی نه. [منظور] مسیحی سیاسی [است]. آمار و اطلاعات هم برایتان آوردم که حالا نمیدانم وقت بشود [و] بخوانم.
«بیزینس اینسایدر» میگوید که: «در پنجاه سال اخیر ما هر چه که کلیسا داشتیم در انگلیس و آمریکا، یا خراب کردیم یا تغییر کاربری دادیم. ملت اصلاً کلیسا نمیروند.» یک آماری را بنده امروز میخواندم. سال ۲۰۱۷ آمار گرفته بودم. اینجور شده بود که هفتاد درصد ملت آمریکا یا کلیسا نمیرفتند یا متنفر از کلیسا بودند. سال ۲۰۱۹ شدیدتر شد. «کلیسا بدند!» مسیحیها [که] فکر نکن اینها مسیحیهایی که عاشق کلیسا و یکشنبهها لباس تمیز میپوشند [هستند]، نه! بدشان میآید. آمارهای فراوانی بنده اینجا نوشتم. مثلاً در تگزاس کلیسا را دادهاند اقامتگاه گردشگرها، در کانادا سالن آمفیتئاتر با هزینه سه میلیون دلار، کلیسا را اجاره دادهاند. در هلند کلیسا را دادهاند برای کافهکتاب، در اسپانیا کلیسا را دادهاند برای باشگاه اسکیت. کلیسا نمیروند. اینها را میگویند مسیحی سیاسی. آنی که قرآن ازش بد گفته، همینها هستند. مسیحی سیاسی هم از یهودی جدا نیست. یهودیها غرب [هستند]. غرب یعنی مسیحی یهودی.
یک نکته دیگر برایتان بگویم. خسته که نمیشوید؟ این بحثها خیلی مهم است. ببینید، ما اینها را معمولاً سر کلاس برای دوستان طلبه و دانشجو میگوییم. بنده امسال به ذهنم رسید، گفتم: «چرا ما تا کی باید این حرفها را فقط سر کلاس بگوییم؟ الان اکثر این عزیزانی که در این جلسه [هستند و] من نگاه میکنم، اکثراً جواناند. روضه امام حسین، منبر امام حسین، این حرفهاست دیگر.» این ملتی که میآیند پای منبر مینشینند، عاشق ایناند که یک حرف جدیدی، یک مطلب نویی، یک مطلب عمیقی، یک مطلب جانداری با سند و پشتوانه داشته بشنوند. [نه اینکه بگوییم] «فلانی مثلاً افتاد در جوب و بعد نمیدانم خواب دید و بعد گریه کرد و بعد رفت کربلا و برویم.» چیست مسئله؟ مسئله این است که آقا، نسبتت را با بیگانه بدان. باید چه کار کنیم؟ بیگانه از تو سواری میگیرد، بعد بازار تو را میگیرد، مملکت تو را تبدیل به بازار میکند. بعد هر وقت که بخواهی شاخ و شانه بکشی، بازارت را تعطیل میکند، تحریمت میکند. بعد میگوید: «محور مبادلات و معاملات و اینها هم دلار است. من خودم چاپ میکنم. تو همین پولی که من چاپ کردم، اگر جابهجا کردی، من رسمی میدانم. حرف هم بزنی، به تو دلار نمیدهم، تحریمت میکنم، نفتت را هم نمیخرم. [اگر] نابود شوی، محل نگذار، عین خیالت هم نباشد که اینها چه میشوند.» علامه طباطبایی میفرمایند: «یک آیه دیگر در قرآن داریم. میگوید: «اگر به یهودیان و نصرانیها محل نگذاری، من کاری میکنم اینها نوکرت میشوند، دنبالت راه میافتند.» به تعبیر امروزیاش، کفشهایتان را لیس میزنند.»
پهپادش را روی هوا میزنی، دستت درد نکند که فقط زدی! مقدمه اولمان را گفتیم: «مسیحیها دو تا معنا داشت.» مقدمه دوم، نمیدانم میرسیم بگوییم یا نه. مقدمه سوم را بگذارید یک اشارهای بکنم و عرضم را تمام کنم. دو تا مقدمه میماند برای فردا شب. اشکالی هم ندارد. ما دهه محرم هر چقدر بحثمان بماند، دهه آخر صفر هم داریم، بحثمان را ادامه میدهیم انشاءالله.
یک آیه دیگر در قرآن داریم. چقدر این آیات جالب و چقدر عجیب است! سوره مبارکه «بینه» میفرماید که: «کفار دو دستهاند: یک دسته اهل کتاباند، یک دسته مشرکین.» اهل کتاب، آقا جان عزیزان من! این را توجه داشته باشید. اینها نکات [مهمی است]. اهل کتاب کافرند، همهشان. فقط در بحث طهارتشان اختلاف بین مراجع [است]. برخی مراجع مثل رهبر انقلاب میفرمایند که: «اینها بدنشان پاک است.» اهل کتاب یعنی یهودی و مسیحی. همه مسیحیها، دیگر فرق نمیکند مسیحی کلیسا و مسیحی سیاسی. همه مسیحیها. آنی که میگوید: «آقا، من پیغمبر حضرت عیسی را قبول دارم.» طبق نظر رهبر انقلاب، بدنش پاک است. برخی مراجع دیگر میگویند: «نه، این هم نجس است، بدن این هم پاک نیست.»
پس همه اهل کتاب، بنا به آنی که آیه اول سوره مبارکه «بینه» میفرماید، کافر [هستند]. سوره مبارکه بقره، آیه ۹۸ میفرماید که: «إِنَّ اللهَ عَدُوٌّ لِلْکَافِرِینَ». هر که هم که کافر [باشد]، پس یعنی چه؟ یعنی خدا دشمن یهود و نصارا است. تمام شد. [پس تو] علاقه داری به دشمن خدا؟ علاقه داری؟
بعد علامه طباطبایی میفرماید: «اگر کسی ادعا کرد من به پیغمبر علاقه دارم و به اینها هم علاقه دارم، دروغ میگوید؛ چون نمیشود آدم به دو تا دشمن همزمان با هم علاقه داشته باشد. پس نمیشود کسی هم محب امام حسین [علیهالسلام] باشد، هم محب غرب. تمام شد! ببین چقدر حرف عجیب و غریب است! این شکلی است ماجرا.»
عرضم را تمام کنم. ما یکی از مشکلات بزرگمان در فضای فرهنگی این است: این عرق و این غیرت و این تعصب را – که اتفاقاً تعصب خوبی است. [در حالی که] ما در روایات، علیه تعصب، روایت زیاد داریم – تعصب برای دینت اگر داشته باشی، یک دانه خوب است، بقیه تعصبها بد است. همشهری ماست، هممحله ماست، فامیل ماست؛ این تعصب بد است. تعصب بابت دین خوب است. آدم روی دینش حساس باشد، غیرت داشته باشد. خیلی بیغیرتی است مثل ماست نگاه کند. بعد هی بگوید: «این یهودیها خوباند، مسیحیها [خوباند]، ما مسلمانها چی هستیم؟ اینها ما نکبت، بدبخت، ذلیل مرده...» اوج بیغیرتی است، اوج ذلت است.
بچههایمان را با غیرت بار بیاوریم، تربیت کنیم. بچهها را با غیرت. خیلی معطلتان نکنم. بروم سراغ روضه اهل بیت [علیهمالسلام]. آنقدر بچههایشان را با غیرت بار میآوردند! بچههای کوچک. تربیت دینی یعنی چه؟ تعصب داشته باشد نسبت به عقایدش. شب پنجم در محرم، شب حضرت عبدالله بن حسن [علیهالسلام]، آقازاده ده ساله امام حسن [علیهالسلام] که وقتی پدرش به شهادت رسید، شیرخواره [بود]. آقا، این بچه آنقدر غیرت دارد، آنقدر! امام حسین علیهالسلام فرموده بود که: «این بچه را در خیمه نگه دارید. من میدان که میروم، این را سفت بگیرید.»
مرحوم شیخ مفید نقل کرده است. میخوانم مقتل را از رو برایتان. حضرت فرمودند که: «این را سفت نگهش دارید. این بچه [است]. من میدانم، این بند نمیشود، در خیمه بیرون نیاید.» به زینب کبری فرمود که: «اِحبِسِي یا اُخْتِی!» (خواهرم، این بچه را سفت نگه دار). وقتی دید دور عمویش شلوغ شده، در گودی قتلگاه، «اِمتَنَعَ عَلَیها اِمتِنَاعاً شَدِیداً». این بچه بند نشد. آنقدر از لای دست زینب خودش را کشید و کشید و کشید [که] در رفت. رفت در میدان. ببین غیرت را! «من زنده باشم [و] ببینم بیگانه مسلط شده بر عموی من؟!» آنقدر آدم گنده بودند کربلا، وایستاده بودند نگاه میکردند امام حسین [علیهالسلام] را میکشتند! اینها دعا میکردند، گفتند: «اَللَّهُمَّ أَنزِل عَلَیهم مِنْ نَصْرِکَ». خدایا! از آسمان شفا بفرست [و] حسین را کمک کن! چه آدمهای بیغیرتی بودند! این بچه ده ساله خودش را کشید از دست عمه. غیرت دارد این بچه! بچه امام حسن [علیهالسلام]. بگویم، آمادهای؟ بچه امام حسن. اینها همهشان غیرتی [بودند]. شما نگاه نکن در کوچه راه را به روی مادر بستند، جلوی چشم پسر. دستش بسته بود، وگرنه تلافی [میکرد]. انگار عبدالله بن حسن میگوید: «اینجا دیگر کوچه نیست که من دستم بسته باشد مثل بابام. هر بلایی خواستید سر مادرم در بیاورید [آوردید]. من زنده باشم و شما دور عموی من ریخته باشید؟!»
ابجر بن کعب ملعون شمشیر را بلند کرد و لحظات آخر اباعبدالله [علیهالسلام] بود. میخواست شمشیر را [به بدن] حضرت بزند [و] به شهادت برساند. غیرت را ببین! این بچه دوید، خودش را رساند، گفت: «وَیلَکَ یا بْنَ الْخَبیثَة! أَ تَقْتُلُ عَمِّی؟!» (میخواهی عموی من را بکشی؟!) شمشیر را ابجر زد به دست بچه. «فَانْتَهَاهَا إِلَى الْجِلْدِ» (میگویند این پوست این دست بچه روی پوست آویزان شد). روی هوا «فَإِذَا یَدُهُ مُعَلَّقَةٌ». این دست روی هوا میچرخید. لا اله الا الله. روضهمان را تمام کنم. وقتی دست بچه را زدند، به نظر شما اولین کلمهای که بچه گفت چه بود؟ آمادهای حق روضه را ادا کنی، شب پنجم ها! دیگر خیلی نباید معطل باشیم. چیزی تا عاشورا نمانده. میگوید: «تا دست بچه را زدند، «نَادَى الْغُلَامُ» (بچه داد زد، صدا زد)، گفت: «وَاأُمَّاهْ!» (وای مادرم!)» یعنی: «مادر، تازه فهمیدم با غلاف شمشیر به دست تو زدن چه [دردی دارد].» السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل والنهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم. السلام.