مستند صوتی شنود

جلسه ده

00:41:48
3K

برخی نکات مطرح شده در این جلسه

واقعه ششم
ماجرای فرشید و بلایی که سرش آمد
حقیقتی که در دنیا دیدم
شیطانکی که با همسر فرشید صحبت می کرد
گناهانی که به پای سمیرا نوشته می شد.
به هر کس نگاه می کردم تا برزخ او را می فهمیدم.
بی حجابی حق الناس است.
با این روایت تنم لرزید.
مدلی از تجربیات نزدیک به مرگ
آهی که باعث می شود، مسلمان نمیری
حق الناس عنوان قصدیه ندارد
اعمالی که فکر می کنیم برای رضای خداست.
هر عملی که از انسان سر می زند، باید پیوست الهی داشته باشد.
برای هر کاری،باید حجت داشته باشیم.
افرادی که سروکار با مردم دارند،گوش کنند.
کار سخت قضاوت
ریز به ریز حساب کتاب را دیدم
عاقبت مال حرام
رزق انسان، ثابت است.
حمله به آرزوها، کار شیطان
شک آری، تمسخر نه
تعبیر قرآنی تمسخر

متن جلسه

‼️توجه: متن زیر صرفاً توسط هوش مصنوعی تایپ شده و ویرایش نشده است‼️
پشت چهارراه ایستادم پراید جلو من سرعتشو کم کرد دیدم فرشید راننده اون پراید بود تهران بود درمانی تو بیداری بیداری و توی حضور و زندگی عزیزم فرشید وایسادم با ماشین پشت سرش بودم به معنی فرشیدو دیدم دیدم که سرعتشو کم کرد که این دختر از جلوش رد شه یعنی توجه به فرشید کردی دیدی که تو ذهنش داره اینا می‌گرده شروع کرد گفتن در مورد این دخترو گفت و گفت و گفت و خانمش جلسه قبل مطرح کردیم من دیدم یه خانم ایشون تو ذهنش چی اومد خانمش خانم بله خانم بغل دست دختر ۱۲ سالشم پشت سرش اسم خانمش فکر کنم پ اسم اون دختر سمیرا بود رد اسم این خانم یا سمیه بود یا نه اسم دخترش پریسا بود اسم خودش سمیه اسم خانم سم چیزی که یادمه و من دیدم خانم وقتی دید شوهرش با چشم زنه رو تعقیب کرد تا رد شد شروع کرد تو ذهنش دری وری گفتم به این شوه وقتی این گفت همه زن دارن ما رفتیم بشکه گرفتیم شیطون پشت گوشش اومد گفت اینم ذهن گوهمه زن دارن تو هم زن داری بشکه این گفت تو گوش یعنی اون شیطانک پشت گوش فرشید گفت و فرشید تو ذهنش آره حالت چندش آوری به زنش کرد و زنش یه مقدار چاقو قد کوتاه وقتی اینو گفت من توجه کردم به خانم اسمش چیه بچه‌ای که از روستاهای اطراف اراک دیدم ایشون یه نگاه اون می‌کرد دختره رد می‌شد یه دفعه ببخشید کلماتو میگم ولی می‌خوام بگم که عین کلماتی که اون می‌گفت من شنیدم نگاه کن چه جور داره با چشماش دختره رو می‌خوره نگاه کن مثلاً فلان فلان شده منم اگه انقدر آرایش می‌کردم به همین خوشگلی چون من جوون بودم مثلاً منم مانتو جلو باز می‌پوشیدم انقدر خوشگل به من تعجب می‌کردی بود نه مانتو معمولی بعد گفت که منم مجرد بودم یعنی من وقتی اومد خواستگار من منم لاغر بودم اندامم خوب بود منم دماغمو عمل می‌کردم انقدر خوشگل می‌شدم اینا همش عملیه ولی تو ذهنش گذشت و فرشید اون یکی اینم پشت گوشی شیطان چسبیده بود زن بهش گفتم مثلاً مانتو جلو باز بشه انقدر خوشگل توجه شیطانکه پشت پس پسگردنی چسبیده بود این گفت نگاه کن فرشید داره با چشماشون دخترا رو می‌خو با همدیگه هماهنگن کامل من دیدم این فرشید این یکی شیطانه که فرشید تو ذهنش گفت که برو بچه‌ها رو بذار خونه بریم سراغ فلانی بهشون رفت دنبال زن و بچه‌شو گذاشت تو خانمش و اون پریسا سمیه و پریسا به دو هفته نکشید من دیدم رفتن آرایش غلیظ قیمت کتاب نبود آرش غلیظ آرش غلیظ کرد و مانتو جلو باز من دیدم ایشون به گناه و فسا کشیده شد رقابت با اون خانمی که بدجاب سمیرا تو من دیدم این دوتا بعد ۶ ماه یا یک سال اختلاف می‌خورد و طلاق می‌گیرند و اون خانم سمیرا تو همه اینا شریک بود الان میگم چه بر سر اون سمیرا اومد دیدم که ایشون یعنی من برزخ اینها را دیدم ادامه زندگی این‌ها رو دیدم این زن چندین مرحله به فساد کشیده چندین مرحله دنبال جلب توجه این من دیدم کنار خیابون ایستاده این صحنه را از این زنه دیدم کنار دیدم مثلا به شش ماه نکشید کنار خیابان وایساده بود مانتو جلو باز پیراهن مثلاً کوتاه حالا شکمشم جوری زده بود بیرون این صحنه رو ازش دیدم فکر می‌کرد خیلی خوشگل شده به اون زیبایی اون سمیرا تو نظرش بود به خودش بغل خیابان وایساده بود برای اینکه می‌خواست رد شه مثلاً یه چیزی شبیه اون پیاده کنه برای خودش آها یه مرد دیگه‌ای رو شکار کنیم مثل شوهر بلافاصله اتفاق براش افتاد و سوار شد و رفت و من چیزی که دیدم این بود دخترشم به فساد کشید دختر شرا به تبعیت از مادر دخترم خیلی خوشش اومده بود مثلاً از اون تیپ سمیرا که رد کثافت کاری دخترم با پای مادرش آلوده اونم تو خیابون با مادرش بود همراه مادرش می‌رفت بعدها با مادرش می‌ جوری شده بود که مادره ما به من دیدم هرچی گناه اینا می‌کنن من توجهم به سمیر دیدم گناه فرشید گناه طلاق گرفتن طلاق شش ماه بعد خراب شد به قبلش اختلاف خوردم بعد طلاق گرفتم بعدشم همینجور خراب مانتو جلو باز گرفته این تو همون زندگیشون بود ولی بعدش دیگه خراب شد خراب شد کلاً جدا خیابان من دیدم نه اونجا که دیده بودم بله قشنگ نزدیک بیمارستان چم و بعد من دیدم که سمیرا رو دیدم رو همون لحظه که نگاه می‌کردی یه شبکه وسیع اطلاعاتی برات باز می‌شد اصلاً به هرکی نگاه می‌کردم به تا برزخشو می‌دیدم بچه کجاست توجه من به هرچی جلب می‌شد تا تهشو می‌فهمیدم چی به چیه نمی‌دونم علتشم چیه اینکه من فقط تنها چیزی که حس می‌کنم اینه که من باید اینا رو بگم خدای متعال شما رو ماموریت ابلاغ همچین گفتن اینها برای من خیلی سخته خراب میشه و چه اتفاقی افتاد که خراب شد من سمیرا رو دیدم روش بحث بشه کلاک خدا نشون داده فسق علنیه از امور پنهانی اینها به شما نشون جریان خودم شبهه شد وقتی کتاب جنون چاپ شد برای خودم دو سه تا خواننده برای من برای آقای عمادی شبهه ایجاد عمادی به من گفت جواب اینا رو بده پیام دادی به فارسی به خدا جوابشو بهم داد خوب سمیرا رو دیدم و برزخشو دیدم من برزخ سمیرا رو تو صحرا توی صحرایی بسته بودنش به زمین با زنجیر بعد از مرگش بعد از تو شاید اشتباه میگم اشتباه میگم محشر شدم برزخش با این برزخشم البته طبعاً یعنی وضعیت برزخی الانش دیگه نه یعنی حتماً با این وضعیت خواهد بود و خواهد مرد برزخی اون تایم شاید توبه می‌کردند شاید جمع می‌شد ولی چیزی که اون تایم براشون اتفاق یعنی تو اون وضعیت دیدم سمیرا با زنجیر وصل به زمین و با این صدا فرشید فرشید اینجوری جیغ می‌زد فرشید و صدا می‌زد که فرش بیاد فرش حلال بودی به حلالش کنه که چرا زندگی متلاشی کرده چرا زندگی دخترشو متلاشی کرد و همه این گناها اینا پای این دختر دختر بدون توجه که اصلاً فقط رد شده بود فقط فکر می‌کرد مثلاً عادی یک و حق الناس بود علاوه بر گناه خدا بود بی‌حجابش کن ناخدا حق الناس براش نوشته آسیب زده و به زندگی دیگران زندگی‌ها رو متلاشی کرده بود دیدم بیش از ۱۰۰ نفر تو اون رود دیده بودنش ایشون دختر سمیر ۱۰۰ نفر تو اون روز ۱۰۰ نفر افراد مختلف یه عده‌شون مجرد بودند به گناه افتاده بودند شخصی در خلوت برای بعضی از دخترها شده بود الگو برای بعضی از زن‌های شوهردار شده بود رقی برای بعضی از مردها شده بود آرزو و زن خودشون از چشمشون افتاده دنبال چیزی که بودم مثل یک شیرینی خامه خوشمزه مثلاً شما خانومت برای مثلاً یه برنج خوب درست کرده یه دفعه شیرین خامه بهت نشون میده اصلاً میلت می‌کشه به این به خاطر مثلاً میگن تو خیابون یک روایتی از پیامبر شنیدم خیلی تنم لرزید میگه پیامبر اکرم با یک سری از اصحاب تو مدینه داشتم می‌رفتن شمام که دیدی آقا مج کتاب بحثی نیست یکی از انتقادات اینه که تجربیاتو می‌گی می‌بینی که این تجربه مستند روایت داره آیه داره و می‌بینی حیف این آیه‌شو نشنون روایتشو نشنوم این مدله دوستان که گوش میدن بفهمن این مدل تجربیات داره گفته پیاده میشه و کتاب میشه نگن مگه این اونجا روایت دیده مگه این اونجا آیه دیده نه اونجا آیه ندیده ولی تو ذهنش آیش میاد روایتش میاد بعد اون بزرگوار آقای مادی کتاب کرده خلط می‌کنند و تهمت می‌زنن هستن عزیزانی که تهمت می‌زنند دعای عمادی به کتاب اصلاً صحبتو از هرکی می‌خوای بشنوی بشنوه اگه حق میگه قبول کن با عقل جور در نمیاد روایتی از پیامبر شنیدم که پیامبر با یک سری از اصحابشون تو مدینه داشتن می‌رفتند نزدیک مدینه که رسیدن کنار یک خانه خیلی زیبا رد شدن یکی از اصحاب که یه مقدار وضعیت مالی ضعیف داشت آه کشید گویا رسول الله سحاب شما چه جوری ساخته چه خونی ساخته برای پیامبر نگاه کردم به خونه گفتم برید به صاحب خونه بگید مسلمان نیستی جز مسلمانان براشون کشیدن رفتن سمت مدینه سریع رفتم به پیامبر در مورد همچین چیزی گفتن این سراسیمه اومد خدمت پیامبر یا رسول الله من خمس دادم زکات من تاجرم وضعم خوبه اینجوری خونه برای خودم دلم خواست اینجوری خونه ساختم پیامبر گفتند که اشتباه می‌کنی حتی از مال حلال جوجه خونه می‌سازی که کسی که نداره رد شه و آه بکشه و این باعث میشه که شما مسلمان نمیری اشتباه می‌کنی زن خودتو جوری آرایش می‌کنی که کسی یه مقدار زنش ضعیف‌تر دلش بخواد ملک یک مثاله اشتباه می‌کنی جامعه زندگی می‌کنی که سطحش پایین‌تره شما ماشین مدل بالا توی برجی توی برجی زندگی می‌کنی که همه پراید دارن شما مثلاً با بنز میای تو مجموعه بچه‌ها می‌بینن آه می‌کشن گرچه از مال حلالت باشه بعد بگو از کجا خوردم تو مسجدا که بوی کباب میاد همیشه معمولاً بعد از کجا خوردم عین روایت پیامبره بعد میری اون دنیا می‌بینی جز مسلمانان نیستی بعد میگیم چرا چرا چرا چرا حساب و کتاب فرق داره اون دنیا به خدا اصل دینه آقا من تو جامعه جوری که حاضر میشم به قول طلبه‌ها ظلم و حق الناس عنوان قصدیه نیست یعنی اینجوری نیست که من باید حتماً قصد کنم که ظلم کنم تا ظلم بشه بله اتفاق خیلی بدون بدون غرضه بدون طرف یک دادی من بدون اینکه قصد داشته باشم سر دخترم داد زدم و برای من قصد خوب داریم من مثالی میزنم حاج آقا همیشه میگم طرف رفت یه جایی آب بخوره حیوانی همراهش بود اسب همراهش بعد دید هیچ جایی نیست ببند اینو یه میخی زد به زمین اسبشو بست به این آبشو خورد آمد بره میزارم برای رضا خدا اینجا باشه یه نفر اومد اسبشو آب بده اسبشو ببندیم به این نفر بعدی اومد آب بخوره پاش گیر کرد به میخه برای رضا خدایا می‌خره گفت من اینو در میارم برای رضا خدا که یه نفر دیگه پاش نخوره به دو تا عمل کاملا مخالف همدیگه ولی جفتش برای رضا خدا دو دقیقه برعکسش اونوری در نظر بگیریم دو تا عملی که شما فکر می‌کنید برای رضا خدا هست کلاً حق الناس مثلاً چی شما من حس می‌کنم برای رضا خدا دارم کار اطلاعاتی می‌گیرم یه نفرو مثلاً می‌گیرم ۵ سال ۶ سال براش حکم می‌برم میگم این معاند فلان فلان شاید می‌شد یکم نرم‌تر ملایم‌تر با یه دید بهتر فلان فلان فلان جمعش کرد از اون دید قاضی ولی جوری کارشناس می‌تونه پرونده رو جوری ببره جلو که زندان بگیره یا نگیره یک دفعه ایشون معاند نظام میشه از اسلام زده میشه خودش طایفه‌اش دینش هفت جد آبادش می‌شود ضد نظام من به رضا خدا رفتم پرونده رو بستم اما غافل از اینکه حق الناسی پشتشه که حواسم طرف به حسابی که حالا مثال اونجوری هم بزنم طرف مسئول میگه من مثلاً وظیفه‌ام از بیت المال حفاظت کنم میام مثلاً ۱۰ ساعت حقوق بیت‌المال مثلاً ۱۰ ساعت اضافه کار فلانی رو کم می‌کنم ۲۰ ساعت اضافه خانمش مریض بوده رفته گرفتار بیمارستان نتونست اضافه بار وایسه به من ربطی نداره که من یتیم خونه باز نکردم که حقوقشو برمی‌دار اضافه کارشو کم در صورتی که اصلاً اصل اسلام میگه چی میگه که از بیت المال هزینه کنید برای افرادی که دوره اسرای رجب اسیر رامونده نمی‌دونم فلان فلان فلان بعد یه نفر مثلاً گیر افتاده تو محل کارش فلان خب مجبور میشه یا بره دزدی کنه یا بره دیتا بفروشه یا بره جاسوس بشه یا بره فلان که زن و اداره کنه من به حساب خودم دارم از بیت المال حساب من مسئول در صورتی که بیت المال اصلی اون نیرو که داره از بین میره و این هوم تاثیر شیطانه بعضی وقتا خشکی مقدس میشه شیطان اینجوری که شما میگی باید خیلی ماها عالم باشیم تا بتونیم از شیطان تو هر حوزه‌ای و بنابراین به خدا بعضی وقتا بیت المال انقدر برات گنده می‌کنه که آقا نه این یه قرونشم باید جواب پس بدی فلانه بیسار در اصل اونجا میگه آقا هوای اینو داشته این بچه رئیس به خودم همیشه اینو میگم میگم حاج آقا ما یک طرح اطلاعاتی طرح کریستر عملیاتی که می‌نویسیم برای عملیاتی این طرح عملیاتی باید پیوست داشته باشه پیوست حفاظتی پیوست مالی پیوست مثلاً آب و هوا پیوست فلان پیوست فلان یعنی همه چی رو توش لحاظ کرده باشیم اگر برف اومد این عملیات چه جوری انجام بشه اگه بارون اومد جوری انجام بشه اگر زمینی اونا حمله کردن پاتک کردن چه جور انجام بشه تو حوزه مالی چی چیا نیاز داریم همه چی رو از قبل دیده باشیم یکی از چیزهایی که مد نظر من هست من میگم هر عملی از انسان می‌خواد سر بزنه یک پیوست الهی باید داشته مرجع تقلید وقتی بهش میگن چرا در مورد این حکم این حکم دادی باید بگی آقا من رفتم این آیات قرآنو گذاشتم کنار دست این روایتو گذاشتم کنار انقدر مشاوره گرفتن انقدر استخراج کردم ازش فهم من از دین این بود حجت داشته باشه براش و بدون حجت که شیطان اینی که من از سر دل از اینکه فلانی حب مثلاً من فلان شخص چرا بهش اضافه این رفیقمه یه آیه قرآن در مایع بسیار فوق العاده افمن کان علی سیدة من ربه احمد زین له سو عمله یعنی میگه یا بینه داریم بر اساس حجت عمل می‌کنی یا اعمالت شیطان داره زینت بعضی وقتا من مثلاً می‌فهمم بحث علمی که لازمه برای اینکه این پیوسته پیوست پیوست الهی من می‌خوام بچه‌مو دعوا کنم تا چه حد لازمه دعواش کنم زدن لازمه خدا راضیه بزنم راضی بزنم یه سری جاها آره یه سری جاها من اگه مثلاً بیام بچه‌م با لقد بیدار کنم بره نماز پیغمبر الان تنبلیش میشه پاشو ببینم مثلاً دیگه فلان فلان باید به یه شخص بی‌حجاب اخم کنم می‌خندم خندت برای چوب پیوست این لبخندت برای چی بود بهجت فرمود تشخیص وظیفه است که کمر اولیا خدا را شکسته است خیلی سخته بعضی وقتا من می‌خوام از حق از ولی دفاع کنم از فلان موضوع سیاسی حرف بزنم دفاع کنم انقدر می‌ترسم حرف بزنم الان شما به من گفتی در مورد فلان شخص صحبت کن گفتم حاج آقا می‌ترسم به شما چون فردا مدیون یه آدم آدم بدی که می‌دونم بده یک کلمه در مورد پایین و بالا بگم من فردا نمیتونم جواب حالم به هم می‌خوره منو بش یه طرف از این می‌ترسم چون پیوست خداشو نمی‌دونم چی بگم من یقین دارم ایشون خائنه حجت نداره حجت ندارم آیا من یقین دارم فلانی فلان گناه کرده نه اینو پیوست داشتن خیلی مهمه اینکه خدا وقتی منو بردن جلو خدا میگم به حرف داشتم خدا چرا فلان تصمیم گرفتی میگه خدا من این اسناد گذاشتم کنار دست همدیگه رسیدم به ایشون که ایشون گناهک خب چرا تو گردشگارت یک کلمه بالا پایین نوشتی به چه دلیل این کلمه را نوشتی مثلاً قاضی‌ها گوش کنن قاضی‌ها گوش کنند کارشناسا گوش کنند افرادی که کار مردم نشونگیری گوش کنند یک کلمه یک کلمه شما در مورد فضای مجازی گفتی من فضای مجازی یک کلمه بالا و پایین گفتن یک کلمه بالا و پایین قاضی بیاد بگه من آدم سخت‌گیری‌ام مثلاً انقدر حکم بیشتر میدم یا نه اینو من حکم کمتر دادم رفت بیرون فلان قتل انجام داد اون قاضی تو اون حکم تو اون قتل ش اون قاضی که عف بی مورد داره میده به کلاهبردار اون پلیسی که میاد نمی‌نویسه میگه آقا انقدر بده مثلاً من فلان مثلاً جرمتو نمی‌نویسم تو پروندت تو جرام بعدیش کلاً شریک هر چقدر اون مثل خاوری‌ها چه جوری خاوری شدند الی ماشالله رشوه گرفته ریز ریز کسی هیچی نگفته اون‌هایی که می‌دونستن ایشون رشوه گرفته و هیچی نگفتن توی دزدی کلان شریکن توی بد که مردم نسبت به خدا و دین پیغمبر و اسلام نظام بعد از دزدی خاوری ایجاد شده تو همه اونا شریکن اون افراد چرا چون که دزدی‌های ریزشو دیدن و هیچی تو جرایم بعدی شریک طرف پرونده‌اش سیاهه باز برمی‌داره می‌ذارن مسئول مسئول شریکی تو جرم و تو بدبینی‌های پشت شریکی و باید پاسخگو باشی به تک تک افرادی که دارن ازشون حق‌خوری می‌شه خیلی سخته حاج آقا من اینا رو به عین دیدم حساب و کتابشو ریز به ریز دیدم با من حساب کتاب کردن به من گفتی من رفتم خانممو برسونم بیمارستان برای شیمی درمانی تنبله شیمی درمانی می‌تونستم برم جلوتر جای پارک بود جلوتر پارکینگ بود ولی باید خیلی برمی‌گشتم تو برسم بیمارستان خانمو پیاده کردم بعد یه دفعه یه ماشین جلو من رفت بیرون از پارک یه پژو ۲۰۶ ماشین من یکم بلندتر از ۲۰۶ بستر ماشین گذاشتم تو جای پارک انقدر عقب جلو کردم ماشینی که تو پارک جا بگیره یک دقیقه دو دقیقه طول کشید به من نشون دادن تو این یک دقیقه دو دقیقه که طول کشید تا من ماشینو پارک کردم ۷ تا ماشین پشت سر من معطل شدن جلوی بیمارستان خیلی باریکه مثلاً دو طرفه هست نمیشد پارک کنی من خیلی بد پارک کردم تو چند لحظه‌ای که طول کشید یک خانمی بود عقب عقب ماشین چهارم پنجم بود ۷ کارمند بانک حساب کارش مسئول بانک چندین بار به خاطر تاخیراش بهش تذکر استرس داشت که چرا مثلاً دیدم شاید یک دقیقه تاثیر نداشته دیر اومدنش ولی این استرسی که کشید شروع کرد به من فحش دادن به رئیس بانک فحش دادن به این مثلاً معطل کرده به من گفتن مدیون این خانمی باید بری جوابشو بدی اینجوری با من حساب کردن منو مدیون بچه کم کردن چرا جوی اضاف بسته شده بودم منو مدیون این زنی کرده و خیلی جاهای دیگه من دلم نمی‌خواد بگم خیلی وضعیت حساب کتاب وحشتناک حساب و کتاب حاج آقا مور از ماست می‌کشد نه که فقط همون کار شما و تاثیراتشم می‌گیرند چون یک نفرو کشتی مقدم و آثارا تو زیارت عاشورا میگه که اللهم ظلم به حق محمد و آل محمد و آخر تابع میگه روز محشر همه مردم توی صحرای محشر جمع می‌کنند که همه یا هم حلال کنند یه جوری بشن چرا چون که تاثیرات یک طرف ۵۰۰ سال پیش یه غلطی کرده تاثیرش تا آخر زمان است همه اون ۵۰۰ اونایی که متضرر شدن باید اون نفر من طلبه ممکنه یه حرف سستی بزنم نه تهمت یه طلبه دیگه به نقل قول من بره نقل بکنه یه کسی بگه که این طلبه چقدر محتواش ضعیفه بعد آبروی او آسیب ببینه من تو آبرو آسیب دیده شریکم توی اون بدبین شدنش نسبت به این حرف سست شریک طرف یه بهاییت را انداخته یه محمدعلی باب یه بهاییت راه انداخته چند هزار نفر را آلوده کرده تا آخر زمان یه عده رو اصلاً از شیعه جدا کرد رفت کی می‌خواد جواب این بچه‌های اینا رو بده اون باید وایس همه اینا رو جواب بده یک فرقه را انداخت یک فرقه را انداخته من کاری به حق و ناقش نیست ولی باید جواب پس بده خیلیا رو نسبت به شیعه بدبین کرده همونایی که مثلاً اهانت می‌کنن همونی که فلانم فلانه اون آدمایی که تو سوریه توی لبنان تو جاهای مختلف آدم آسیب می‌بینند به خاطر اهانت‌های ایشون به اهل سنت همه اینا ایشون گیره گیر بسم الله الرحمن الرحیم تو بحث شیطان وجود موجود قسم خورده دشمن قسم خورده شیطان معروف دشمن قسم خورده نذر رستگار بریم اون دنیا آخرین سکه‌های جیب مارم نزنه ولکن نیست لخت می‌فرستدم اگه بتونه بدبختم نتون لخت می‌فرستادم هیچی نتون گاوصندوق خارجی کاری نداره کسایی که رازپور حرف قشنگی می‌زنه تو ذهن من مثل اینکه چیزی ندارن اصلاً توی وادیا نیستن شما سکه داشته باشی دنبالت مثل جاها کلماتی به کار بردم که درست نبوده کلماتی که یکم شورش کردم یکمی کمش کردم خدا انشالله به حق خودش حق عزیزان درباش آبروی منو حفظ کنه اشتباهات من خودش اصلاح کنه ببینه به شنونده‌ها برسونه ساخت جواب دادن به تاکتیک کلمات می‌لرز از یه طرفم میدونم که باید بگم بهم نشون دادن چرا برم گردون وقتی من چشم باز بود آرزو می‌کردم برم با خدا دعوا می‌کردم خدایا چرا همه چیزا رو به من داره نشون مید از تو شهر رفتن متنفر بودم علت چشمم باز شد انقدی که از حق الناس تو جامعه یعنی تو بین مردم که می‌گشتم دیدم چقدر مردم آزادانه بی‌م حق همدیگرو می‌زنند برادر از برادر خواهر از خواهر رفیق از رفیق صابکار از کارگر کارگر از صاحب همه تو کارشون میزنن حق الناس نسبت به به حساب اینکه یه چیزی به خودشون اضافه در صورتی که این حساب و کتاب و حساب و کتاب‌های شیطانی واقعا این نیست واقعا این نیست که شما از حق الناسی به خودت بخوای اضافه کنی عین روایت میگه از مال حرام به خودش اضافه کنه خدا از مال حلالش کم می‌کند از رزق حلالش کم می‌کنه اون چیزی که به حرام خودش اضافه کرد رزقش ثابت اگه قراره ۵۰۰۰ تومان ۵۰۰۰ تومان گیرش میاد از حلال یک از حرام بیاره خود از مال حلالش اگه دویدی فکر کردی یکی تو می‌خوای بکنی دوتا با دزدی کردن با حق و ناز کردن به فلان به والله اینجوری نمیشه مگر اینکه ضربه تو این دنیا می‌خوری هم تو اون دنیا و این کید شیطانه طمع رو تو شما زیاد می‌کنه طم زیاد یعنی شما به طمع انداختن به اینکه بیاد آمال و آرزوها گفتم شیطان از چند جهت به انسان حمله می‌کنه اینو من می‌دیدم و مفهومشو می‌فهمیدم حمله کردن از جلو یعنی که حمله می‌کرد به آرزوهات انقدر مثلاً برات آینده روشنی رو نشون می‌ده که مثلاً تو اگه این کارو کنی فلان میشه بیسا اگه مثلاً بزنی تو صف حقتو زودتر بگیری شاید گیرت نیاد تو قشنگ پشت سرت دائم به هوجون می‌بره که حرص بزنی به جلو به سمت جلو زودتر به رزقت برسی مثلاً اگه قرار بعد از یک روز دو روز به رزقت برسی تو به تو میگه آقا نه بزار همین الان برسیم شاید فردا تعطیل یا ترس از آینده شما قراره یه کاری بکنی این کارو کردی اگه ۵۰۰۰ تومن دادی بری مثلاً خدا هزینه کردی برای مادرت بری مثلاً برای داریوش بری فلان به فلان قرض خواست اون فلانی چی شد چی شد از فردا خودت نداد چی اگه گیر افتادی چی اگه فلان شد چی به اون آیندت هر چیزی به آینده جلوت ربط داره یعنی یه آرزوهاتو بلند می‌کرد یا چک می‌نداخت تو ذهنت یا اینکه میومد یه جوری باهات برخورد کار خیرت منصرف بشی آقا مثلاً من می‌خوام شاید مثلاً مریض شدم می‌خوام چیکار کنم ماشینم خراب شد چیکار کنم من دارم میرم مثلاً اتفاق افتاد چی کسی از اون فیض محروم بشی آقا من الان تو جلسه‌ام اذان گفتم اگه من الان برم سر نماز اینها ول کردن رفتن چی تو جلسه این سودی معامله انجام نشد چی در صورتی که رزق دست خداست یعنی جوری که انسان از همه فیضها باز نگه می‌دار دور میکنه به طمع آینده از ترس آینده یا از عقب که حمله می‌کرد بعد می‌گفت که بابا تو که حالا مثلاً داری که تو حالا انقدر حالا فلان کارو کردی فلان پولو دادی به فلان شهر حالا ول کن اون دنیا گیر نباشی کار کردن چیکار کردن مگه به کجا رسیدم اون که داره مثلاً فلان جور می‌کنه شک و شبه انداختن و مسخره کردن یکی از چیزهایی که الان باب شده حاج آقا خیلی باب شده تمسخ خیلی‌ها از دوستان بهم میگن که تو ناراحت نمیشی مسخرت می‌کنم متوجه میشم توی سری جمع که حرف میزنم قشنگ می‌فهمم تو ذهنش داره چی می‌گذره میفهمم کی داره این شکو تو ذهنش میندازه چی داره تو ذهنش میندازه بنده خدا حالا حرف از من شنیدی ببین من دارم حرف بدی می‌زنم با عقل جور در نمیاد این خندت خوب علت داره علتش چیه علتش اینه که یک شبهه‌ای تو ذهنت فکر تو ذهنت اومد که اون تو ذهنت اون شیطان که این حرف با شک بهش نگاه کنی نمیگم که حالا هرچی من گفتم عین واقعیته اصلاً با شک بهش نگاه کن ولی نه با تمسخر تمسخر یکی از کیدهای شیطان که هر چیزی رو با شوخی سرشو هم بیاری هر اتفاقی میفته با شوخی شوخی با اهل بیت شوخی با خدا شوخی با مرگ شوخی با هر اتفاقی که شهدا مادران با هر چیزی که مقدسه شوخی این شوخی کردن‌ها به مقدسات شوخی کردیم و از کیت‌های شیطانی که پشت سر تعبیر قرآن مسخره سبک و حاج آقا این خنده‌ای که پشتش میاد این استحضاایی که پشتش میاد من که ناراحت نمی‌شم البته میگم من خیلی وقتا بهم میگن یکی از بچه‌ها شروع کردم یه چیزی گفتن باید یه حرفی زدن من خودمم خندم انقدر مسخره بود یکی از بچه‌ها تو جواب اونها خجالت بکشید شما از مرگم براتون صحبت می‌کنند می‌خندید آدم میگن مثلاً تو تشییع جنازه که میرید نخندید به مرگ فکر کنید چرا چون که اصلاً یاد مرگه که شما را از گناه وا می‌داره ولی وقتی به تمسخر بگیری به موتور از خنده تورو از یاد خدا باز از یاد مرگ خنده نه خنده حلال قرائتی تفسیر قرآنم داره میگه آدم به دلش بیشتر میشینه با تم ولی اون خنده‌ای که به استحزا گرفته میشه یک مطلب حق رو میگم به پیامبر وقتی توی شهر می‌رفتن میگه می‌خندیدن استحضار می‌کرد و سنگش می‌ز آیه قرآن داره میگه که بارها این آیه قرآن به شکل‌های مختلف تکرار شده یا حسرتا علی الع علی عباد رسول الله محصولی نفرستیم روزی که مسخره بشه رسول با نبی اونا فرق داریم که گفتم رسمی شخصی که هر شخصی رسول شخصی که پیغامی رو میاره به قول معروف این یستهزئون استحضار کردن تمسخر گرفتن از شیطان یک پیغامی که سمت میبره به استحضار بگیرید این استحضار تو یه سری جاهاش حذف کنید کید شیطان اونی که مثلاً شما هرچی رو براتون میگن یه سری جوکی براش در مسخره بگیرن واقعا اینجوری نیست حساب و کتاب بعضی وقتا یه جوکی میگید این جوک دهن به دهن می‌گردد و این باعث میشه تاثیر مثبتی که روی یک نفر می‌خواست بذاره دیگه نذاره اعتقاد یک شخص سست میشه با تمام ساختی گفتی دهن به دهن چرخ بعضی وقتا خود آدم باعث من خودم خیلی می‌ترسم از این میگم خدایا نکنه منو انداختی وسط میدون من دارم این حرفا رو می‌زنم نکنه پشتمو ول کنی اتفاق بیفته خودم باعثشم خیلی ازش می‌ترسم من یه کاری کنم که خدا پشتمو ول کنه خود ما اثر داشت ما بالاخره شوخی و طنز و اینا زیاد توی کلماتمون هست حالا الان می‌خوام به پیام بدم بگم که این چند جلسه اخیر یکی از این جلسات پرسش ۴ ساعت پرسش و پاسخ ۴ ساعت و خورده‌ای اواخرش خیلی بچه‌ها خسته شده بودن هی ما هر جمله می‌گفتی با طنز و شوخی و اینا گرسنه بودن هم خسته بودن یه کمی ثقلش به هر حال اکثر افراد خوششون میاد از این شوخی‌ها و خنده‌ها و میگن که مثلاً سختی و تلخی بحث گرفته میشه ولی یه تعد عصبانی بودند و پریدند به ما بابت این قضیه حالا می‌خوام به دوستان بگم که جلسات را از روی کانال حذف بکند و ویرایش شده روی سایت شما که گفتی که یه وقتی همین که برداشتی صورت می‌گیره که انگار داره سخریه می‌گیره انگار مثلاً انبیا رو یا علما رو یا بزرگان رو خلاصه اینکه من خودم وقتی نگاه می‌کنم به خیلی از صحبتها تبعات اجتماعی این حرفا رو که می‌سنجم گاهی بعضی حرفام تو صحبت توی ذهن آدم جابجا میشه یعنی به هر حال آدم پایان

جلسات مرتبط

محبوب ترین جلسات مستند صوتی شنود

عنوان آهنگ

عنوان آلبوم

00:00:00
/
00:00:00