مستند صوتی شنود

جلسه یازده

00:41:30
3K

برخی نکات مطرح شده در این جلسه

واقعه هفتم
تبعات گناه در فضای مجازی
آثار وضعی وگسترده گناه، در فضای مجازی
یادگیری عمیق، در دوران کودکی
یه ساعت؛ از عاقبت سمیرا، به خودم لرزیدم
اثر گناه، بر قلب امام زمان علیه السلام
مال حرامی که تبدیل به خیانت می شود.
عاقبت چت های بسیار معمولی در آخرت
همه اعمال ذخیره می شود.
تاثیر گناه بر روح و روان
چرا روضه برای امام زمان علیه السلام تمام نمی شود.
گناهان جبران ناپذیر
حق الناس فکری نداشته باش
چرا تصمیم گرفتم حضوری گفتگو کنم.
کلمه ای که گفته می شود و چوب دارد.
گناهانی که عادی شده در زندگی
چه می شود که به شبکه نور وصل نمی شویم
دائما به حق متصل باش
وقتی به خدا وصل نباشی، به شیطان وصلی.
شادی های کاذب
زندگی که در آن خمس نباشد
برای عقیده ات به اندازه خرید لباس وقت می گذاری؟
واقعه ای که در کما دیدم
مرا برای کمک به دیگران می بردند
عاقبت کارمندی که کار اداری را عقب انداخت.
کارمندی که در وقت اداری فیلم ناجور می دید
حساب وکتاب عجیب وترسناک

متن جلسه

‼️توجه: متن زیر صرفاً توسط هوش مصنوعی تایپ شده و ویرایش نشده است‼️
خلاصه اینکه من خودم وقتی نگاه می‌کنم به خیلی از صحبت‌ها تبعات اجتماعی این حرفا رو که سنجاب گاهی بعضی حرفام تو صحبت توی ذهن آدم جابجا میشه یعنی به هر حال آدم به حافظ به مناسبت شما که میگی من هی خودم واسه خودم مرور می‌کنم و بعضی چیزا رو تعریف کرده بودم گفته بودم که داشتیم و بالای پشت بام خواب بود چه حالتی بود بیدار شد گفت فلانی جاسوسه شاید از ما شنیدید این قضیه پخش شده بعد که این منتشر شد به نحو عمومی یادم اومد که دو تا قضیه بود در واقع من تو ذهنم جابجا شده بود اون استاد کس دیگه‌ای اونجا گفته بود جاسوس ولی من از یه کس دیگه‌ای حالا ایشون برای من نقل کرد جاسوس بودن یه شخصیتی رو خلط شد و خب من می‌بینم که اینا حالا بعضی وقتا گفته میشه خیلی میگن خب فلانی پس به حرفاش نمیشه اعتماد کرد اشکال نداره اینجا تا همین جا الان اگه بگیم و آبرومون بره خیلی بهتره دیگه به نسبت اینکه بعداً بخوایم بگیم و آبرو هم میره و اصلاح هم نمیشه کرد و دامنه وسیعی لااقل الان آبروم می‌خواد بره به درک به چه دردی می‌خوره مطلب اشتباه نشه و همینجور هی گاهی تو ذهنم میاد بعضی مطالب لذا بنده خیلی خیلی سعی کردم چون بالاخره به حافظه نمیشه تکیه کرد اینکه تا جایی که میشه روایتی که می‌خونم از رو بخونم بعداًم اشکال می‌کردم به ما که این همش پای کامپیوتر بعد یکی هم می‌گفت من موندم اگه فلانی اشکالی نداره بذار بگم این حرفا و باز از یه طرف دیگه فکر می‌کنم به بعضی از حرفا من صدای اذان که میاد هر وقت که داریم ضبط می‌کنیم صدای اذان گوشیم حالا چه اذان مغرب چه اذان عشا و فلان و این‌ها یه استرسی یهو بهم وارد میشه اونم برمی‌گرده به اینکه یکی دو نفر بر اساس اینکه صحبت‌ها رو شنیده صدای اذان که شنیده بودند یه کسی از باب در واقع تخریب به یه کس دیگه‌ای که علاقمند به این بحث گفته بود که بیا این فلانی ببین اعتقادی به نماز اول وقت نداره و اون طرف نقل کرده بود برای ما و فرستاده بود هر وقت که وسط بحث صدای اذان میاد تنم می‌لرزه از اون قضاوت اون آدم فقط اون آدم به بقیه هم کار و اون آدم شاید اصلاً به خواب شبش نمی‌دید که این حرفی که پشت سر ما زده یه روزی به ما تو دنیا میفهمید که چه تهمتی مثلاً زده شده ولی هر سری که من این اتفاق می‌افته و تنم می‌لرزه با خودم فکر می‌کردم که این آدم یه حرف زده ولی چند ده استرس مثلاً به یه نفر وارد کرده بابت یک کلمه و چقدر استرس آدم استرس داره بابت اینکه اوه الان اذان شد باز یه تعدادی یه چیزی به آدم میگه من با خودم میگم که خب حالا این آدما که خب با هرکی که چیزی گفته بخشیدین یعنی بنده رسانه‌ای‌ها بالاخره جهنممون سنگینه دیگه قالبمون و قاعدمون جهنم رفتنه به خاطر حرفایی که می‌زنیم و معلوم نیست خلاصه تبعاتش و شعاع این حرف تا کجا میره یه حرف غلط و نمیشه جبران کرد اینا لطف خدا می‌دونن که به هر حال این حق الناس‌هایی که گردن ما هست به این نحو با تهمت‌هایی که زده میشه حجم‌هایی که وارد میشه چیزایی که میگم این طرف اون طرف دل شکستن‌هایی که بعضاً هست قضاوت جبران می‌کنه ولی با خودم میگم که اون یه حرف زد تو خلوت و و با یه واسطه به من رسید و یه استرس به من وارد شد انقدر من که این همه حرف زدم در جلوت و به چند ده هزار نفر گاهی بعضی حرفا به چند میلیون آدم رسیده من یک کلمه این‌ها جابجا شده باشه به قول شما اگه یه جایی نقد کسی کردم بیش از اندازه تخریبش کردم یا به کسی آبرو دادم بیش از اندازه بهش آبرو دادم خیلی سخته خیلی سخته که چه تاثیری تو زندگی مردم این یک از خیابون رد شدم طرف قصدی نداشت از خیابون رد شد فقط گاهی طرف میاد در فضای مجازی عکسی از خودش محتوایی از خودش نشر میده اون یک لحظه رد شد ۱۰۰ نفر بیشتر ندیدن من بعضی از خانم‌ها رو می‌بینم اسم مدلینگ اسم‌های مختلف یک عکسی چهره‌ای با قیافه‌ای با یه لباس نامناسبی میزاره تو استوریش می‌ذاره توی پروفایلش از خودش و روزانه هزاران نفر اینو می‌بینم روزانه دل چند نفر بلرزه چند تا خانواده متلاشی بشه چقدر جوون‌ها ببینن حاج شما خودتون می‌دونید تاثیر یک گناه خود ارضایی در یک جوان در چند اینکه جوان حالا تاثیرات متعددی دارد خیلی متعدد تو خودش تو خانواده‌اش تو نسلش توی تاثیر وضعی تاثیر وضعیش توی جامعه چوب حساب کنید اصلا گفتنی نیست این فضا چقدر تخریب دارد تخریب وضعیش وحشتناک صبحونه این شخص اومده یک عکس از خودش منتشر کرد این خانم من یادم یکی از همین مستهجن نگارا یکی از همین خانم‌هایی که اکانت اینستاگرامی داشت تو یکی از این لایوهاش یک بچه ۸ ۹ ۱۰ ساله رو ۱۰ ۱۱ غیر بله آورد بالا بعد شروع کرد باهاش صحبت کردن همین صحبت کردن بعد چند دقیقه منقلب شد گفت تو سن بچه منو داری داری با من خود ارضایی می‌کنی مادر تو بعد دیدم دوستات مثلاً دارن میگن که فلانی دیشب با مادر تو خود ارضایی اینا رو که داشت می‌گفت من ریز به ریز پشت سرش منقلب شدن و ریخته شدن به هم اینو دیدم که بهش نشون دادن چه بلایی داره سر مردم میاره همین خانم متوجه می‌شدم ذهنش داره میاد خودش فهمید چه غلطی داره می‌کنه تو غلطی کرده منقلب شد حالا اثری هم داشت بیرون از فاضلاب دوباره برمی‌گشت تو فاضلاب با این فقط برای لحظاتی منقلب می‌شود برمی‌گردد اما این تاثیری که شما تو ذهن یک بچه جوان نوجوان میز کندن یک سنگی که تا آخر عمرش تو ذهن این بچه می‌مونه چی چی دیده از تو ما بعضاً خودمون تصاویری از بچگی مهمونی‌های زنونه یادمون میاد من خودم هنوز که یکی از این عزیزان هست یک ساله که از دنیا رفته ۲۱ سالگی از دنیا رفته هنوز چهره ایشون بچه بودم تو ذهنمه میگه فلانی تو ارتباط داشت می‌مرد هی می‌گفت که اسم محله رو می‌گفتن که اون زنی که اومد آدرس حمامو بپرسه تو ذهن آدم نقش می‌کنه تازه بزرگش اینجوری چه برسه بچه بچه که یک کلمه رو یه شعری رو یک من بچه‌هام الان از همه سن دارم دیگه همه سایز بچه‌هام بعضیاشون یه شعری داره می‌خونه میگه اینو از کجا یاد گرفتی میگه تو تلویزیون حفظ شده حفظ شده نقش رو سنگ نقش روسنگ یعنی این یک بار شنیده نقش بسته حالا این صحنه رو ببینید طرف رفته فیلمی عکسی از خودش منتشر کرده تا چند سال در اینترنت می‌مونه تا الا اب در اینترنت میمونه هنوز که هنوزه بعد از کلیپ‌ها رو من می‌بینم مال ۸۴ ۸۵ تازه موبایل بلوتوثی راه افتاده بود اون موقع‌های کلیپ‌هایی بود با بلوتوث منتقل می‌کردن کیفیت هنوز که هنوزه اون فیلما هست شاید اصلا صاحب اون کلیپ سال‌ها باشه مرده ولی همینجور دارم بازیگری که فیلم امام رضا توهین کرده همینجوری بود اون کسی هم که منتشر کرده بود مرده و نه البته خود این آدم به هر حال و همینجور براش می‌نویسه یعنی اون طرف مرده پرونده خوش بسته شده و همینجور دارن براش زنا می‌نویسند دارم براش خود ارضایی می‌نویسن براش طلاق می‌نویسن دلم براش تو کتاب بازگشت اینو آی عمادی آورد دیگه قضیه که اون جوان گفته بود من فیلم پخش کرده بودم و تو تجربه نزدیک به مرگ دیدم که به که این فیلم من دست به دست شده بود بتن سنگینی بود که رو سینه من می‌ذا هر یه دونش یه بتن من گفتم چیزی که دیدم من بعد از که این خانم دیدم که رد شد فریاد میزد دنبال فرشید می‌گشت من از صدای بوق ماشین پشت سرم فهمیدم ماشین رفته پراید رفته و من یک ساعت کنار خیابان زدم کنار فقط لرزش بدنم تموم بشه بتونم حرکت خانومم جیغ می‌زد بالا سرم که بریم حرکت کن حرکت کن من متوجه نبودم متوجه شدم دیدم ماشینا رفتن از پشت سر من انداختن رفتن بعد که برای خانمم توضیح دادم خانمم داشت جون می‌داد گفتم خانم خانم که دید این بود خدا رحمتش کنه زد زیر گریه همسر خدا کاش من برنمی‌گشتم خوش برنمی‌ به خدا من می‌رفتم تو خونه در خونه از پشت می‌بستم که اصلاً کسی نیاد خونم زندگی و متلاشی شده حالا این اثری که روی قلب شما داشت به مراتب شدیدتر روی قلب امام زمان داره ما که به قول ما حالا مردم شاید درک نکنند ولی همکار ما می‌دونیم با بدترین آدم‌های رو کره زمین تو حوزه کاری خودمون سروکله می‌زنیم که کمترین فسادشون فساد اخلاقیه تو جامعه ما با جاسوس با دزد با اختلاسگر با فسادهای اخلاقی وحشتناک با باجگیر با نمی‌دونم مشکل‌های امنیتی خاص داریم سر و کله می‌زنیم کمترین فسادی نه فساد اخلاقی شونه فساد اقتصادی چون حق الناسشون فساده دزدی‌هاشون ارتشاشون اصلاً این‌ها وحشتناکه و تاثیر اینها تو زندگی ما وحشتناکه ما وقتی این‌ها رو می‌بینیم خب یه سری تاثیرات رو خود ما می‌ذاره زندگی ما میزاره ماها جز تقریبا میشه گفت دیگه آسیب دیده‌ترین اقشار خانواده‌های ما همچنین اون بدبینی که من بعد از ۱۰ تا کیس ۲۰ تا کیس کار کردن برای من ایجاد میشه من نگاه می‌کنم متهمایی که مادرشون کار می‌کنیم چه سیاسی چه اقتصادی چه فرهنگی نگاه می‌کنم می‌بینم خب تاثیر این مال حرامی که برد تو زندگیش شده این خیانت بعد فکر می‌کنم مثلاً الان مسابقه انقدر به زندگیش اضافه کرد من حاج آقا بدبخت‌ترین افرادی رو که دیدم توی این کیس‌هامون افرادی بودند که فکر می‌کردن خیلی زرنگن بعد که یک کمی از نشستیم بازجویی با اینا صحبت می‌کردیم تو بازجویی مثلاً بهشون می‌گفتیم اینه اینه اینه یکمی پرده‌های زندگی خودشو براش بالا می‌زدیم می‌فهمید می‌فهمی چقدر اشتباه رفته چقدر چندین سال داشته میگم با سرعت ۱۲۰ تا دنده عقب می‌رفته و بعضیاشون واقعاً برمی‌گشتن بعضیاشون واقعاً می‌ریختن به هم ولی تاثیر نان حرام تاثیر بعضی از اعمال مال یک دقیقه دو ساعت نیست بعضی از اعمال تاثیرش سال‌ها بعد از مرگ هست من نمی‌تونم جلوشو بگیرم بحث فضای مجازی تاثیرش وحشتناک یک شخصی بود من درگیر شده بود با شما من صفحشو نشون شما دادم شما منقلب شدی گفتی اینا رو چه ارتباطاتی داشته طرف چنین فلان سرائر وقتی پرده‌ها می‌ریزه وقتی نامه اعمال افرادی می‌ذارن جلوشون تازه می‌فهمه چقدر چت‌های عادی که مثلاً من با فلان شوخی کردم چی چی پای من نوشتن من با این دختر فقط سلام علیک کردم تو چتم پای من نوشتن زنا چندین زن چرا طرف صحبت کردن با نامحرم براش عادی بعد از من با یه پسر دیگه صحبت بوی نامحرم دیگه بعدی شد زنا بعدی یه تعدادی هستند که الحمدالله دست می‌گیرن و داستان درست می‌کنند این قضیه شخص خودش اکانتشو در اختیار شما قرار داد و شما هم اون چیزی که او در اختیار او و او بابت کارهایی که کرده پشیمان بود ترسیه که بعضیاتون جون ما انداختن البته درس خوبی است آدم باید بترسه ولی به هر حال باشه اینا رو ما عبرت بگیریم بدون حرفامون یه چیزی میگیم میمونه توی ذهن بقیه میمونه روایت داره که مسلمان اینه که بقیه از دستور زبانش در امان باشند آدم به خودش که نگاه می‌کنه می‌بینه خیلی از زبون من خدا می‌دونه چقدر و یه کارایی کردن ترس زبون من پذیرایی فلان تور میکنه از زبون من می‌ترسه حرف زدنشو اونطور می‌کنه شاگرد من داره امتحان شفاهی پیش من میده اون تو می‌ترسه از اینکه این استاد به من یه متلکی الان این ترس از من این یه چیز بدیه مسلمان نباید از نقد من می‌ترسن از حرف من از متلک من از موضع من از رای توییت من از جواب توییت من از اینا می‌ترسن اینو اولین بار بگم گفت من اگر می‌دونستم این‌ها ذخیره میشه هیچ وقت این حرف تک تک ماست و اینها ذخیره میشه اینها جز اعمال ما ذخیره حال حاضر کتاب لا یغادر صغیرتا ولا کبیرتا الا احساها بعضی وقت یه عکسی رو میارم برات جلو میگن تو این عکس از خودت منتشر فلان پسر با این عکس تو فلان گناه فلان مرد فلان مرد با این عکس تو تحریک شد فلان گناه برای تو نوشته میشه فلان زن فلان زن با این عکس تو با این صدای تو با این جوکی تو که گفتی اون خندید دلش خواست تورو یه چیزی گفته بودی تو کتاب بود تو قضیه شوخی تو سوپرمارکت حالم الان خودم دگرگونه خیلی به خودم فشار میاد واقعاً صحنه رو که یادم میاد اون مال کدوم واقعه بوده کی بوده مال دو ماهی بود که چشمتون باز بود نه اینو تو بیمارستان دیدم تو کمد دیدم ببینن که اینا واقعیه اینا تولیدات ذهن نیست اینا واقعا در روح و روان آدم گفتم بهتون گفتم مثل اینکه شما رو ۱۰ سال ۱۵ سال توی زندان مثلاً گوانتانامو نگه داشته باشم بدترین شکنجه‌ها شماره نگه داشته باشم که آزاد میشی بد می‌برنت دوباره تو زندان چرخت میدن هر دفعه که می‌چرخونه تو زندان سلول سلول بدنت می‌لرزه هرجا می‌بینی یاد یه چیزی می‌گ این سلول سلول من درد می‌گیره وجود من می‌لرزه مثل اینکه دوباره دارم می‌بینم گفتم مثل اصلا هزار که می‌بینم این عذابی که می‌کشم پیش خودم میگم من که یه بار اینا رو دیدم تمام شده رفته مثل که دوباره دارم میبینم هر دفعه میگم انگار دوباره دارم می‌بینم و یاد امام زمان می‌افتد که میگن امام زمان هر وقت شما روضه کربلا و به خاطر اشکش تمام نمیشه صبح تا شب اشکش تموم میشه چون می‌بین خیلی حس عجیبی الان نمی‌دونم بیانش کنم ولی خیلی سخته اینکه هر دفعه میگم تن من می‌لرزه هم وجود من می‌لرزه هم اصلاً گفتنش یک فشار شدیدی به من میاره تو بحث فضای مجازی شما یک عکسی رو که منتشر می‌کنی دیگه توبه ناپذیر مثل خونی است که از رگ یک آب مثل یک روغنی است که ریخته عکس که رفت تو فضای مجازی رفت تیری است که از چله کمان رها شد رفت به چه تعداد نشر پیدا به چه تعداد انتشار بشه مطلبی که شما داری میگی شبهه‌ای که میندازی توییتی که می‌کنی مطلبی که گذاشتی حرفی که زدی تا چه اگر اشتباه باشه که بیچاره‌ای باید وایسی تا تک تک اونایی که خوندن جمع کنید تاثیرشو که ما یه بار آمار گرفته بودن گفتن یک هشتم شما شعبه که میندازی وقتی میخوای پاکسازیش کنی یک هشتم اونایی که خوندن شبه رو جواب بشه یا اونی که مطلب ضد خدا میزنه مطلب ضد اهل بیت میزنه ضد ولایت ضد حکومت انقلاب اسلامی می‌زنه بی عدالتی حرف میزنه بدون منطق و بدون سند حرف میزنه یکی از اساتید ما می‌گفت حق الناس فکری نداشته باشد فکری چیه گفت یه حرف مغالطه آمیز اگر بزنی فکر می‌کنی حرف خوبی هم داری می‌زنی یعنی اصلا تهمت هم نیستا شما اصلاً یه چیزی بهتون میره تو ذهن مخاطب او خراب میشه سیستم فکریش اصلا محسوس نیستا موضع می‌گیره مغالطه داره یعنی آره قاطی داره ۷۰ درصد ۷۰ درصدش درسته ۳۰ درصدش فتنه است اشتباهه طرف نمی‌تونه تشخیص بده آدم می‌بینه که کلاً ساکت بشه حرف نزنه نه که حرف نزنه پیوست داشته باشه حجت داشته باشه پیوست اینکه من به این نتیجه رسیدم یقیناً اینه با این سند با مداد به خاطر همین می‌ترسم خیلی حرفا رو بزنم من ۹۳ اینا رو دیدم مطالب تحریف بشه به حاج آقا گفتم گفت که بیا اینا رو مطرح گفتم من سعی می‌کنم فقط حضوری بگم چرا چون وقتی حضوری میگم سوالی میشه همونجا جواب میدم ولی وقتی صوت بشه فیلم بشه این یه دست یکی میفته پیش میاد فکر می‌کنم اون درسته و کسی نیست جوابشو بده دنبال جوابشم نمیره طرف من همینجا خواهش می‌کنم هرکس شبهه‌ای حرفی داره برسه به آقای عمودی اگه از دست من بر میاد جواب بگیره تو ذهنش نداره فضای فضای حالا به قول شما فرمودید رسانه‌ای‌ها فضایی است که یه حرف می‌زن میلیون‌ها بازنشر داده میشه بعضی وقتا آدم یه کلمه میگه یه جایی که باید بگه نمیگه خیلی وقتا آدم به خاطر یه سری کارهایی که خیلی عادی شده تو زندگی ما بعضی از بچه‌ها میگن که اون منجلابی که دیدی چیه تفسیرش گفتم تو زندگی خودمون نگاه کنیم میفهمیم قرآن گفته دیگه ماه سیده خیلی از اتفاقات عادی زندگی ما گناه حق الناس چای کثیفه ش زندگی من داره با غیبت می‌گذره زندگی من و عادی عادی تا روزم روز تو تلگرام تو واتساپ قیمت ۴ تا بچه محلمو نکنم چهار تا اقوامو نکنم روزم شب نمی‌شه موسیقی تو گوشم نباشه موسیقی حرام تاب مثلاً لباس آنچنانی تو رنگ و لعاب به خودم نزنم نمیرم خیابون دل ۴ نفرو نسوزونم تو چهار تا خنده بیخود اینها به نظر میاد خیلی عادی تو زندگی ما داریم باهاش زندگی می‌کنیم عادی شده زندگی ما همینو منجلابی است که براش غرق و از نور اهل بیت نور امام حسین که در منشا توی وصل بودم به شبکه شبکه نور وصل نمی‌تونیم بشیم کانکت نمی‌تونیم بشیم چرا چون که شبکه نور وصل نیستیم اصلاً نمی‌ذاریم نور وارد خونمون بشه دیوار اینترنتی که شارژ تمام شده هرچی کار کنی وصل نمیشه به اینترنت موبای انتظار شبکه تعبیر خطتو شارژ کنی باید بری هزینه کنی براش وصل بشی دائم باید وصل باشی که بتونی نور بگیری اینترنت بگیری دائم باید وصل باشی خودتو چک کنی با اهل بیت خودت چک کنی با خدا به قرآن و غیر از این نیست اگه به این شبکه وصل نباشی در ظلم این خونه یا می‌تونه تاریک باشه یا می‌تونه روشن باشه وسطش نیست لامپ یا روشنه یا خاموشه نمی‌تونی بگی چراغه یا یه جوری هم خاموش روشن روشن وحید حاج آقا شروع کردم صحبت کردن دیدم گرفتار کار و زندگی هستند خشکسالی اومده گفتم خشکسالی اومده کشاورزی زمین رفته مثلاً خشک شده فلان شده گفتم که به نظرتون چرا اینجوریه گفت این دولت همش فلان گفتم چه ربطی به دولت داره بارونه گفتم ببین نپیچون چه ربطی به اون داره ولی یکم فکر کرد گاز دزدی فلان گفتم کی داره دزدی می‌کنه روستا بالایی کشاورزی مثل توئه پایین‌تر از خودت تشنی که خودمون از خدا دور شدیم وقتی از خدا دور بشیم وصل میشیم به شبکه شیطان منجلاب حق الناس منجلاب فساد اخلاقی عروسیاشون از این عروسی ساده تبدیل شده به فسق و فجور خوشیامون با فسق و فجوره دور هم جمع شدنمون به گناهه با شهوته مثلا من دیدم عروسیشون اینجوری بود همه زن‌ها و دختر خودشونو به بهترین لباس رنگی آنچنانی تزیین می‌کردند و همه پسرهای مجرد طایفه دور تا دور وایمیستاده مردها وایمیستند و زنی همو نگاه می‌کردن غزن‌ها می‌رقصیدن گفتم این چه شادیه بعد می‌خواد این زندگی برکت داشته باشه بعد می‌خواید این زندگی با خوبی و خوشی ادامه دار بشه زندگی که اولش اینه زندگی که توش خمس نیست گفتم بابا خمس چه ربطی داره اینا که دارید اصلاً شما چرا برای دینتون وقت نمی‌ذا اسلام گفته گفتم بابا شما یه لباس می‌خوای بخری ۲۰ بار از اینور بازار میری اونور بازار لباس مناسب خودت بخری به روی لبا شاید تو کل سال ۲۰ مرتبه بپوشیش نه صد مرتبه گوشت بعدشم میندازیش دور میره موقتته چیزی اونور دائم داری باید باهاش بسازی چقدر براش وقت گذاشتی چقدر براش وقت گذاشتی این چیزی که هم به آخرت طرفه هم یه لباسی می‌خوای بپوشی که تا آخر عمرت بعد تنت باشه چقدر به اون لباس وقت تا تهش باید باهاش بسازی میگه اسلام اشتباهه برای اون چیزی که می‌خوای استفاده کنی ازش غیر از اسلام هرچی عقیدت چقدر وقت که بفهمی درسته یا غلط هیچی اصلا نرفتی دنبالش صحبت کردم براشون صحبت کردم براشون دیدم نه واقعاً بی‌خیالی ما شیطان ما بیخیال کردن بی تفاوت کرده نسبت به دین انقدر عادی عادی سر هم کلاه می‌ذاریم سر هم گفتم وقتی بیاد پای اسلام دیگه می‌ترسی آبروی همسایه پایینیت ببندی خدا رو بیاری وسط می‌ترسی به کسی ظلم کنی می‌ترسی این کارا رو بکنی چون اسلام داره بهت میگه تهش اینه چه ربطی دیگه به دولت داره تبدیل به نظام در این ظلمو که به هم می‌کنیم خودمونیم که به خودمون داریم ظلم می‌کنیم بحث دولتو می‌خوایم بگیم توی اداره وارد شدم ایشون نشسته بود پای کامپیوتر داشت پاسور بازی می‌کردیم ورق بازی کردنی است که ورقه را پشت سر هم می‌چینه اینو شما توی کما دیدی توی کما دیدم کدوم واقعه شاید روز من می‌خواستم برم کمک کنم به اینها دنبال دوستام می‌گشتم ببینم اینا کجا هستن من برم کمکشون کنم ایشونو پیدا کردم تو یکی از ادارات دولتی مشغول به کار بود آدم پسر خیلی خوبی هم بود اتفاق یکی از اداره حالا کدوم اداره یک نوع شبهه‌ای به کسی بر نخوره ولی مراجعه کننده داشت شما خودت به ذهن می‌آوردی به کی کمک کنی یا فقط دلم می‌خواست بگی کمک کنم فقط در تلاش بودم به یک اون عزرائیل که گفته بود برمی‌گردم تو اون تایمی که بهم داده بودم می‌خواستم برم یه جایی کمک کنم یه چیزی تو کارنامه بنویسم رفتم تو اداره دیدم این داره سه چهار تا پرونده جلوش بود باید اون کار اونا رو انجام بده ولی بیخیال شده بود بی‌حوصله بود با این بازی می‌کرد مراجعه کننده اومد جلوشو دم پیگیر پرونده‌هاشون بعد گفت که داداش من فعلاً یه پرونده دیگه هم کار می‌کنم بعد فعلاً نوبت شما نیست اینو رد کردم برو حوصله کار کردن در صورتی که خیلی راحت سریع می‌تونه جمعش کنه گزارش مثلاً اینو بزنه واید صورت وضعیت مثلاً چیزی وقت عادیشو گذاشته بود به این بازی کردن و اون مشغولیت ذهن همینجور داشت بازی می‌کرد من خیلی رفتم بغل دستیش بررسی جلب شدن فیلم مستهجن اینترنت چه جوری بود که بقیه نمی‌فهمیدن کامپیوتر پشت بام بود دیگه اگه پشتشم دیوار دیوار تلگرامشم بالا بود حواسش به همه چی بود به همین جور زوم می‌کرد میومد بیرون به من انقدر عصبانی شدم از دست اینها فقط فیلمو فهمیدی دیگه نه نه داره این کارو انجام میده نگاه می‌کرد من باطن اعمال در مورد باطن اعمال توضیح میدم کامل من صفحه مانیتورشو می‌دیدم اتفاق همه اینا به نحو اشراق علم مثل اینکه منو یعنی مثال ساده‌اش اینه که من بابا وارد میشم تو اتاق مثلاً بچه من گوشی دستشه و یه فیلم ناجور داره می‌بینه که یه هاله‌ای از اون فیلم از دور می‌بینم استرس و ترس این بچه مثل اینکه بچه داره کبریت بازی می‌کنه اتاق گرفته مطلع میشی که این بچه داشته کبریت بازی می‌کرد بعد تو شما رو کبریتاشو قایم می‌کنه از اثرش اثر اون دود اثر اون تاثیر اون خلاف عصبانی شدم رفتم سراغ نفر سومی که اون طرف نشسته بود کار یک نفر بهشون گیر بود به اونی که داشت فیلم می‌دید به اون شخصی که سوم اون باید یه کاری را انجام میداد که اون نفری که ارباب رجوع بود کارش حل بشه و خانواده اون که گیر بودن همینجور استرس اون نفرو داشتم که این باید کارشو انجام می‌داد ۹ روز اضافه طول کشید ۹ روز اضافه طول کشید و تو این ۹ روزی که اضاف طول کشید لحظه لحظه استرسی که خانواده داشته استرسی که اون بنده خدا داشت لحظه لحظه شد دیدم ایشون شده بود برزخ اینو دیدم برزخی اونها گناه‌های آنچنانی داشتم بد بهتون میگم چی بود اصلاً نمی‌تونم الان بگم خودم می‌ریزم به دیدم این شخص نشوندن روی صندلی اونور نفر سومی که تاخیر داشت توی کارها متهم و نفری که اونور میز بود متهم شخصی که کار باید انجام می‌داد شخصی که گرفتار بود کارش پیش این گذاشته بودم جلوش متهم کارشناس شهر کاری که داشت انجام می‌داد پروژه رو انجام می‌داد و انجام نداده بود ۹ روز تاخیر کرده بود به هر یک ثانیه هر استرس یا هر چیزی که ایشون متحمل شده بود از اعمال این اعمال مقبولش اعمال مقبولی که من کل پروندم گشتن هیچی نداشتم گرده رو فقط داشتم از اعمال هی برمی‌داشتم گفتم راضی شو گفت نه بلند گیر بود تمام شده اعمال مقبولش یه دفعه از این بر گناه اینو برداشتم گذاشتم رو دوش یه جای دیگه رسید خلاص شد این همه گرفتاری‌های تو راضی حد من دیوانه شدم این صحنه رو دیدم انقدر استرس بهم دست داد که من فرار کردم از اون اتاق حساب و کتاب اینه یعنی شخصی که مثلاً حالا ارباب رجوع به خاطر یه تاخیر الکی حوصله نداشتم انجام بدم کارش ۹ روز تاخیر افتاد به ازای هر یه روز همه اعمال من باید بره به اون و من اون برگرده سمت من گناهاش کار مردم بهش گیر بیفته اینجوری بیچاره است که بخواید از هم تاخیر بندازی کار انجام ندی چه برسه که بخواد حق الناسی بکنه توش رفتم سراغ مسئول اون اداره مسئولان اداره رفتم تو اتاقش یک میز چیده بود مثلاً از اینجا مثلاً ۵ متر ۶ متر میزش بود انواع اقسام بیسکویت شکلات ایشون بعد دو هفته اومد سر کار مرخصی کجا بودی چیکار می‌کرد دیدم مسئول دو نفر منتظرش بودن دو تا مستخدم منتظرش بودند یکیش حیات جارو می‌کرد حیات پیرامون فضای سبز تازه پسر جوونه‌ای بود ترک اردبی و اون یکی دیگه خدماتی بود من دیدم اون مسئول اومد مسئول دفترشم گفت که کسی را نگاه شروع کرد کار تابلوشو باز کردن نگاه کردن با بی حوصلگی این بنده خدا نفر اول از قبل وقت گرفته بود گفت برو میری تو اعصابش خورده‌ها نرو الان جوابتو نمیده گفت بابا من گیرم چی شده بود پایان

جلسات مرتبط

محبوب ترین جلسات مستند صوتی شنود

عنوان آهنگ

عنوان آلبوم

00:00:00
/
00:00:00