برخی نکات مطرح شده در این جلسه
اوضاع سختی که لرزه به تن انسان میاندازد؛ توصیف وضعیت کاروان اسرای حسینی در مسیر شام [2:18]
شهر رازآلود شام؛ از زندگی حضرت ابراهیم (علیهالسلام) تا حکومت حضرت سلیمان (علیهالسلام) و پیدایش یهود [4:31]
شهر اعجاب برانگیز شام؛ از وعده تحقق حاکمیت الهی تا مرکز فتنههای قبل از ظهور و پایتخت سفیانی [7:31]
محدوده شهر شام: سوریه، لبنان، اردن، فلسطین [8:20]
درگیری امیّه و هاشم از قبل اسلام تا زمان ظهور [9:50]
سفیانی؛ سپر و مدافع یهودیان در درگیریهای آخرالزمانی [12:25]
حتمیت مسئله سفیانی و عدم امکان بداء در آن [17:30]
آن که فلسطینیها را بیچاره کرد محمودعباس بود نه نتانیاهو! [21:06]
کربلا همچنان جاریست چرا که حقیقت آن جنگ بین اسلام علوی و اسلام اموی بود [22:23]
شهر شام؛ منطقهای که بر اساس بغض اهل بیت (علیهمالسلام) تربیت شدند [32:54]
روایت جناب سهلبنسعدساعدی از وضعیت شام به هنگام ورود اسرای حسینی [38:07]
قل لصاحب الرأس أن يتقدم بالرأس أمامنا حتى يشتغل الناس بالنظر إليه فلا ينظرون إلينا ، فنحن حرم رسول اللّه [45:53]
متن جلسه
به وقت شام، فصل اول، جلسه اول
اعوذبالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیّدنا و نبیّنا ابی القاسم المصطفی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی القوم الظالمین من الآن الی قیام یوم الدین.
ربِّ اشْرَحْ لي صَدري و یَسِّرْ لی أمری و احْلل عُقدةً مِنْ لساني یَفقَهوا قَوْلی.
وقایع اول ماه صفر
دهه اول ماه صفر همانطور که میدانید از جهت تاریخی ایام حزن و اندوه است و ایام مصیبت اهلبیت عصمت و روزهای بسیار سنگین و تلخی است. اتفاقات بسیار تلخی رقم خورد در روزهای اول ماه صفر و اول ماه صفر، وقتی بود که خانواده امام حسین(ع) وارد شام شدند. اتفاقاتی اینجا رقم خورد که واقعاً اتفاقات بسیار سخت و تلخی بود. تعبیری یکی از تاریخنویسان دارد در مورد وقایع ورود اهلبیت به شام، تعبیر عجیبی است، در اخبارالدول و آثار الاُوَل، از کتب منبع در تاریخ و مقتل است. میگوید:« إنَّ عُبَيدَ اللَّهِ بنَ زِيادٍ جَهَّزَ عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ عليه السلام ومَن كانَ مَعَهُ مِن حَرَمِهِ »عبیدالله ملعون امام سجاد را و همراه ایشان و خانوادهاش را فرستاد به سمت شام تعبیر این است، اکثر این منابع را هم اهلسنت نوشتهاند، میگوید: « بِحَيثُ تَقشَعَرُّ مِن ذِكرِهِ الأَبدانُ » عبیدالله به کیفیتی این خانواده را به شام فرستاد که از شنیدن آن بدن آدم به لرزه میافتد « وتَرتَعِدُ مِنهُ مَفاصِلُ الإِنسانِ » . مفصل انسان از شدت وحشت از این وضعیتی که این خانواده را با آن به شام فرستادند میخواهد جدا بشود. خیلی تعبیری عجیبی است.
اتفاقات بسیار تلخ و سنگین و عجیبی رقم خورد که بعضی از آنها در طول تاریخ بیسابقه بوده است.
مشخص نبودن تاریخ دقیق شهادت حضرت رقیه(س)
مثل قضیه حضرت رقیه(س) که در این شبها رقم میخورد. البته تاریخ دقیقی برای آن معلوم نیست. پنج صفر را معمولاً شهادت حضرت رقیه(س) میگیرند، ولی روز آن دقیق مشخص نیست که چه روزی بوده، فقط میدانیم که در قصر یزید و در همان دهه اول ماه صفر بوده که این خانواده آنجا بودهاند. ظاهراً شش هفت روز هم بیشتر اهلبیت در شام نبودهاند و بعد حرکت میکنند به سمت مدینه که در راه به کربلا برای زیارت مشرف میشوند.
جایگاه شام در تاریخ
شام قضایای عجیب و غریبی دارد، شهر عجیب و اعجابانگیزی است و شهر رازآلودی است. هم در قضیه کربلا اتفاقات عجیبی در این شهر رقم خورد، هم امیرالمؤمنین(ع) مهمترین کاری که برای حکومت خودش تعریف کرد حمله به شام و نبرد با معاویه در شام بود.
در جنگ صفین پایگاه فتنه و سر فتنه را امیرالمؤمنین در شام میدید. در طول تاریخ هم شهر شام شهر عجیبی بوده است. از یک طرف مرکز حکومت حضرت سلیمان(ع) بوده، از طرفی مرکز زندگی حضرت ابراهیم(ع) و مرکز زندگی بنیاسرائیل و بعدها پیدایش یهود و مرکز فتنهانگیزی یهود در شام، اتفاقاتی که در طول تاریخ رقم خورده، تنها سفر خارجی پیامبر اکرم به شام بوده است که در نوجوانی اتفاق افتاده.
بنیهاشم هم که ما میشناسیم، جناب هاشم، که جدّ پیامبر هستند، در همین غزه مدفون هستند. غزهای که الان محل درگیری است که انشاءالله به فضل الهی هرچه زودتر آزاد بشود و فلسطینیان پیروز بشوند، مزار جناب هاشم در غزه است. اینکه چرا ایشان به غزه رفته و به چه نحوی آنجا از دنیا رفته.
شهر شام مرکز فتنهانگیزیهای یهود بوده است، سفر پیامبر به شهر شام هم قضایایی دارد. شهر شام بعدها پایگاه بنیامیه میشود و پایگاه معاویه میشود و بعد پایگاه یزید میشود و فتنه کربلا مرکزش شهر شام میشود و معاویه قصر یزید، کاخ سبزی که اینها داشتند و ورود اهلبیت به شهر شام و اتفاقاتی که دهه اول سفر رقم میخورد و این درگیری با شام ادامه دارد و از قبل هم بوده است. درگیری با بنیامیه.
در همیشه تاریخ، شهر شام به عنوان یک شهر مهم مرکز توجه بوده و هم شهری است که خدای متعال حاکمیت جهانی را آنجا وعده داده که رقم میخورد ارض مقدس شام است و هم شهری است که مرکز فتنههای آخرالزمان را در آنجا دانستهاند که مرکز حکومت سفیانی خواهد شد.
در درگیریهای شام است که قضیه ظهور رقم میخورد. شام هم فقط سوریه نیست، الان شام را به اسم سوریه میشناسیم، البته اسمش هم سوریه هست، اسامیای دارد که من اگر فرصت شد میخوانم. ولی شام محدود به سوریه نیست. لبنان، اردن، فلسطین همه منطقه شامات محسوب میشوند که زمان خلیفه دوم فتح شد و از همان ابتدا که فتح شد، این منطقه را به بنیامیه واگذار کردند و اهالی آنجا با بنیامیه مسلمان شدند و مسلمانی آنها توسط بنیامیه است و اسلام آنها از همان ابتدا اسلام اموی بود. اصول دینی که یاد گرفتهاند از همان اول معاذالله لعن امیرالمؤمنین بود و مدح ابوسفیان و معاویه بود. منطقه شامات منطقه عجیبی بوده و آن زمان پایتختش دِمَشق بوده است. دمشق پایتخت امویهاست تا آخر و آخرین شخص از این سلسله خبیثه و از این شجره ملعونه که قرآن بنیامیه را به عنوان شجره ملعونه یاد میکند. « الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ ».
این شجره ملعونه که برحسب ظاهر با ابوسفیان قدرت پیدا کرد، البته از امیّه شروع میشود. امیّه و هاشم برادر بودند و دوقلو بودند و به هم چسبیده بودند و با شمشیر اینها را از هم جدا کردند. یک استعارهای شده که انگار این دو همیشه در طول تاریخ نسلشان با همدیگر درگیری و شمشیر را دارند.
در این منطقه بنیهاشم بیشتر مرکزیتش حجاز بود و بنیامیه بیشتر مرکزیتش شام بود. این درگیری ادامه دارد تا ظهور که نفر آخر بنیامیه سفیانی لعنتالله علیه خواهد بود. به ما گفتهاند که برای قضایای ظهور چشمتان به شام باشد.
در این ده شب بنا داریم انشاءالله هم از گذشته شام بگوییم و هم از آینده شام و اینکه وضع بنیامیه دراین شهر چطور بود و چه کارهایی کردند و بعدها چطور خواهد شد و چه اتفاقاتی در شام رخ خواهد داد. ایام هم طوری است که یک رایحه و بویی به مشام میرسد و انشاءالله همان چیزی باشد که به ما وعده دادند. ما تطبیق نمیدهیم ولی امید داریم. نمیگوییم الاّ ولابد این قضایا مقدمه خروج سفیانی است، هرچند که خروج سفیانی چیزی نیست که آدم به آن امید داشته باشد و از این بابت خوشحال باشد، ولی میشود از جهت ذهنی آدم آمادگی داشته باشد و امید داشته باشد که این قضایا منجر بشود به نتایجی که به ما وعده دادهاند.
روایات جالبی در مورد شام و خصوصاً در مورد آخرالزمان و پایتخت سفیانی داریم. پایتخت سفیانی سوریه و دمشق خواهد بود. سفیانی قبل از ظهور در منطقه شامات حکومت خواهد کرد که لازم است یک کم به خود سفیانی و وضع شام و شخصیتهایی که در آن دوران با همدیگر جدال دارند که اسامی آنها به نحو رمز اشاره شده، یمانی، سفیانی، خراسانی، اینها شخصیتهایی هستند که میداندار قضایای آخرالزمان هستند و درگیریهایی که شکل میگیرد.
سفیانی سپر یهود
ابتدا براساس درگیری با یهود است، بعد سفیانی سپر میشود برای یهود، هم رنگ و لعاب اسلامی دارد با اسم قیام و انقلاب و جنگ و اینها مسلمینی که با یهود درگیر شدهاند را تحریک میکند و کمکم آنها را به اسم درگیری با یهود، از درگیری با یهود منحرف میکند.
بعضی بزرگان هم این را اشاره کردهاند که انشاءالله در شبهای بعد صریحتر و دقیقتر آن را میخوانم. مثلاً مرحوم آیتالله سیدمحمدکاظم قزوینی در کتاب الامام المهدی من المهد الی ظهور که از آثار بسیار فاخری است، ایشان همین تحلیل را دارد. که مرحوم آیتالله کورانی که رحلت ایشان هم ضایعه بزرگی بود که مصادف شد با روز شهادت آیتالله رئیسی و خیلی عظمت این اتفاق فهمیده نشد. صبح آیتالله کورانی از دنیا رفت و عصر هم آیتالله رئیسی که آن روز، روز بسیار سنگینی بود و دو شخصیت بسیار بدرد بخور برای عالم اسلام از دست رفتند.
مرحوم آیتالله کورانی فرد محقق و زحمتکشی بود و آثار بسیار خوبی در زمینه مهدویت دارد که انشاءالله شبهای بعد از برخی مطالب ایشان استفاده میکنیم. اینها تحلیلشان بر این است که سفیانی اساساً برای دفاع از یهود میآید. یهودیها هم از او پشتیبانی میکنند ولی به اسم درگیری با یهود است.
جبههای که سفیانی شکل میدهد فضای درگیری را از درگیری با یهود برمیگرداند به درگیری با شیعه و شیعهکشی راه میاندازد و قتلعام گسترده شیعیان و جنایات عجیب و غریبی که از یاد آنها مو به تن آدم راست میشود. در چند ماه جنایات زیادی در منطقه شامات انجام میدهد که محدوده جغرافیاییاش را در بعضی روایات ما گفتهاند که حالا اشاره میکنم به آنها.
این منطقه، منطقه درگیر میشود و برخی از اساتید و بزرگان قائل به این هستند که حکومت یهود قبل از ظهور متلاشی میشود ولی خود یهودیها هستند و با چتر حمایتی سفیانی زنده هستند. از طرفی هم در روایات داریم که پای سپاه ایرانیها به بیتالمَقدَس باز میشود و تا آنجا میروند و یک جبهه بسیار فراگیر و وسیعی شکل میگیرد. از یمن تا فلسطین و حتی مصر هم درگیر میشود. نجباء مصر به تعبیر روایت، ابدال شام و اصابة عراق، این سه تا گروه را روایت با این سه عبارت یاد میکند. اینها با هم درگیر هستند و جبههای از مسلمین که اسلام اموی است ولی درواقع کار آنها دفاع از یهود و سپر حمایتی شدن برای یهود است. شیعه این وسط با یهود درگیر است و در این بین با سپاه سفیانی هم درگیر میشود. مرکز این درگیری شام است و خود شام هم اوضاعی دارد که در روایت گفتهاند که جمعیتهایی آنجا درگیر هستند و سه گروه در شام با هم درگیر هستند و اوضاع و احوال بسیار خونین و غمباری بر دمشق حاکم میشود.
نبود بداء در واقعه سفیانی
قتلعام گستردهای قبل از ظهور در این منطقه شکل میگیرد، دایره ناامنی به عراق و حتی به نجف و کوفه هم میرسد. البته من اشاره کردم نه میخواهیم با شرایط امروز تطبیق بدهیم و نه میخواهیم بگوییم که الاّ و لابد تکتک این اتفاقات به همین کیفیت رخ میدهد. بههرحال جای تحول هم هست که اصطلاحاً میگویند بداء. ممکن است بداء حاصل بشود. ولی قضیه سفیانی قضیهای نیست که در آن بداء حاصل بشود.
بعضی از دوستان مطالبی گفته بودند در مورد سفیانی که منتشر هم شده بود که بنده با خود آنها صحبت کردم و به نحوی متوجه شدم که باید مطلب طور دیگری باشد. قضیه سفیانی اینطوری نیست که بگوییم قضیه کلاً معلق شده و رقم نخواهد خورد. روایات متعددی داریم که در این قضیه بداء صورت نخواهد گرفت و امر حتمی است. خیلی هم این مسئله، مسئله جدی است. تا جایی که مأمون وقتی به امام رضا(ع) گفت من میخواهم حکومت را تحویل شما بدهم، حضرت فرمودند مگر میشود ما اهلبیت قبل از حکومت سفیانی حکومت داشته باشیم. تا سفیانی نیاید ما حکومتی نداریم. اینقدر مسئله حتمی و واضح است.
سفیانی به عنوان آخرین شخصیت از حکومت اموی میآید و این درگیری بین او امام زمان شکل میگیرد. به عنوان ذخایر این دو جبهه، سفیانی ذخیره جبهه اموی و اسلام اموی و بنیامیه و آلابوسفیان و امام زمان هم به عنوان ذخیره بنیهاشم. این دو تعیین کننده سرنوشت این دو خانواده و این دو جناح هستند که اگر جناح بنیامیه محو بشود جناح یهود هم محو خواهد شد، چون یهود ضربهای که به اسلام زده به پشتوانه بنیامیه بوده است. یهودیان این امت، که بنیامیه یهودیان این امت هستند، اگر اینها نبودند یهود بیرونی نمیتوانست کاری بکند. این وعدهای است که خداوند متعال در غدیر داد.
« وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ » ، نسبت به بیرون هم نترسید. « الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ » . از امروز به بعد دیگر کفار نمیتوانند با شما کاری بکنند. ما تا قبل از غدیر فتنه داشتیم ولی بعد از غدیر فتنهای مستقیم از جانب کفار نداشتیم. البته درگیری و نبرد و جنگ داشتهایم، ولی آسیبی که آنها میزدند همیشه به واسطه نفوذیها و دلالها و کسانی که از جنس خود ما هستند ولی ذهنشان را یهود پر کرده است.
الان هم ما در اسرائیل میجنگیم، وسط معرکه جنگ هستیم، میزنیم و میخوریم، ولی اینجا جورثومههایی داریم که مردم را از جنگ میترسانند که رأی جمع کنند. میگویند اگر اینها بیایند جنگ میشود. ما الان خودمان وسط جنگ هستیم، ولی آنها تبلیغ میکنند که اگر اینها بیایند جنگ میشود. میگویند اسرائیل را نزنید چون جنگ شروع میشود! در بازی نتانیاهو نیفتید. ما الان وسط معرکه و وسط جنگ هستیم، بازی نتانیاهو این است که از دهان شما حرف میزند. نتانیاهو که قدرتی ندارد.
«الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ »، کسی که فلسطینیها را بیچاره کرده نتانیاهو نیست، محمود عباس است. اینها فلسطینیها را بیچاره کردند، حتی حاضر نشد در مراسم ختم اسماعیل هنیه شرکت کند. محمود عباس رئیس دولت فلسطین است و در مراسم ختم شیمون پرز یهودی گریه میکرد! برای مرگ رئیس رژیم صهیونیستی، یاسر عرفات رفته بود مراسم ختم اسحاق رابین و دست زن اسحاق رابین را جلوی دوربین بوسید. اینها علیالظاهر مسلمان هستند، ولی اسلام آنها اسلام اموی است. اینها خروجیهای ابوسفیان و معاویه و دنبالههای یزید هستند.
جنگ بین اسلام علوی و اسلام اموی
قضیه کربلا تمام شده نیست، چون جنگ بین امام حسین و یزید نیست، جنگ بین اسلام علوی و اسلام اموی است. این جنگ که تمامی ندارد. بعضیها ناراحت میشوند وقتی ما میگوییم «کل یومٌعاشورا» . اینها پایین آوردن سطح داستان و نفهمیدن ماجرا است. ماجرای دعوای دو نفر نیست، ماجرا دعوای دو مکتب و دو ایدئولوژی است. «إِنَّا وَ آلُ أَبِيسُفْيَانَ أَهْلُ بَيْتَيْنِ تَعَادَيْنَا فِي اَللَّهِ » امام صادق فرمودند ما و آلابوسفیان دو خانواده هستیم که به خاطر خدا با هم جنگیدیم. «قُلْنَا صَدَقَ اَللَّهُ وَ قَالُوا كَذَبَ اَللَّهُ قَاتَلَ أَبُوسُفْيَانَ رَسُولَاَللَّهِ(ص)» ما گفتیم خدا و رسول او راست میگویند آنها گفتند خدا و پیغمبر دروغ میگویند. ولو به حسب ظاهر حرف پیغمبر را میزدند و اسم پیغمبر را میآوردند، معاویه را به عنوان کاتب وحی میشناسند، پیغمبر در فتح مکه فرمودند منزل ابوسفیان محل امن است و هرکس به آنجا برود در امان است و ابوسفیان برحسب ظاهر مسلمان شد، ولی آخر عمرش نابینا بود، همانطور که تمام عمر قلبش نابینا بود، اواخر عمر چشم ظاهریاش هم نابینا شد. به ابوسفیان گفتند بنیامیه اینجا جمع شدهاند. با همان حال آمد و برای اینها همان شعر معروف را خواند که گواه کفر بنیامیه است. میگوید:
لعبتْ هاشم بالملك فلا خبرٌ جاء ولا وحيٌ نزل
ليت أشياخي ببدرٍ شهدوا جزع الخزرج من وقع الأسل
لأهلّوا واستهلّوا فرحاً ولقالوا يا يزيد لا تشل
فجزيناهم ببدرٍ مثلها وأقمنا مثل بدرٍ فاعتدل
لستُ من خندف إن لم أنتقم من بني أحمد ما كان فعل
اینها قریحه شعری قویای داشتند و خود یزید شاعر درجه یک است. گفت: «لعبتْ هاشم بالملك» بنیهاشم با حکومت بازی کردند. «فلا خبرٌ جاء ولا وحيٌ نزل»، همه اینها کشک است. قرآن و روایت و وحی و همه اینها کشک و دروغ است و بنیهاشم اینها را ابزار کردند برای کسب قدرت. حواستان باشد قدرتی که الان در چنگ شما افتاده یک طوری نگهداری کنید که دوباره دست بنیهاشم نیفتد. اینها آخرین وصیتهای ابوسفیان بود که وقتی داشت از دنیا میرفت به بقیه امویها وصیت کرد. گفت مراقب باشید.
کربلا امتداد بدر
یزید هم وقتی رأس مبارک امام حسین را در کاخ او میآورند و جسارت میکند میگوید: «لیت اشیاخی بدراٍ شهدو». کاش بزرگان ما که در بدر حضور داشتند الان اینجا بودند و میدیدند که من چطور انتقام بدر را گرفتم! خود یزید میگوید قضیه انتقام بدر است و ما اینجا بعضیها را داریم که قضیه را با یک روز کربلا جمع میکنند. خود یزید میگوید کربلا امتداد بدر است، بعد ما وقتی میگوییم غزه ادامه مسیر کربلاست میگویند سوءاستفاده نکنید.
ادامه بدر است، ادامه درگیری پیغمبر با ابوسفیان است، یزید خودش میگوید من انتقام کشتههای بدر را از بنیهاشم گرفتم، کربلا را به چشم انتقام بدر میبیند، این جریان ادامه دارد. این اسلام دروغین و تقلبی بنیامیه ادامه دارد و هرچی هم که امروز شما میبینید در این عالم داریم میکشیم، یهود به ما ضربه نمیزند، بعد از غدیر ما دیگر از بیرون ضربه نخوردیم، اگر بیرون هم ضربه زده، به واسطه عواملشان در درون بوده است. اگر امثال محمود عباس نبودند، اسرائیل هیچ غلطی نمیتوانست بکند. کسی نبود که فلسطین را بیچاره کند. کسی که فلسطین را بیچاره کرد یاسرعرفات و محمود عباس هستند. جنبش فتح و دولت خودگران و اینها بودند که فلسطین را نابود کردند و اینها همان باقیماندههای بنیامیه هستند. همانطور که به امیرالمؤمنین هم یهودیها نتوانستند ضربه بزنند، معاویه بود که ضربه زد. بقیه جنگهایی هم که شکل گرفت مرتبط با معاویه بود. جنگ جمل را هم تحریک معاویه به عایشه راه انداخت. جنگ نهروان هم که از دل جنگ صفین درآمد و بازی فریب و رسانهای بود که معاویه و عمروعاص با قرآنهایی که سر نیزه کردند راه انداختند. یک تعدادی از افراد سادهلوح فکر کردند امیرالمؤمنین دشمن قرآن است.
مرکز فتنه شام و معاویه و بنیامیه
امیرالمؤمنین درست تشخیص داده بود که مرکز فتنه شام و معاویه و بنیامیه است. اگر اینها از سر راه برداشته بشوند، امپراتوری و قدرت مطلق اسلام جلوه میکند. همه یهودیها و مسیحیها به چنگ میافتند. لذا بعد از سفیانی است که امیرالمؤمنین فرمود من راه میافتم در دهات و کورهراههای شام و یکی یکی غیرمسلمین را از قدرت میاندازم. راوی میگوید سؤال کردم خود شما؟ فرمود نه، کسی میآید که جان من است. منظورشان امام زمان بود. میگویند راه میافتم در دهکورهها و روستا به روستا اینها را از قدرت میاندازم تا وقتی سفیانی از قدرت افتاد.
تا سفیانی هست اسرائیل هم هست، تا بنیامیه هست یهود سرپاست. اسلام اموی یک رنگ لعابش همان چیزی است که منطق اهلسنت دارد و یک رنگ و لعابش منطق شیعی دارد. ما هم بین خودمان از اینها داریم. ما هم به یک معنا شعیه اموی داریم که الان وارد تحلیل آن نمیشویم. امام رضا(ع) فرمود فتنهای شدیدتر از دجّال هست، دجال موعود یهودیهاست. سؤال کردند فتنة شدیدتر از دجّال چی است؟ گفتند: «إنّ ممّن ینتحلُ مودّتنا أهلَ البیت، من هو أشدُّ فتنةً علی شیعتِنا من الدّجّال». بعضی از کسانی که ادعای شیعه بودن ما را دارند، کاری میکنند که مردم نسبت به دوستان ما نفرت پیدا میکنند و نسبت به دشمنان ما محبت پیدا میکنند. اینها خطرشان و ضررشان از دجّال برای شیعه بیشتر است. یعنی کاری که الان صهیونیست دارد میکند به پشتوانه اینهاست. اگر اینها نباشند که ترامپ و نتانیاهو چه غلطی میخواهند بکنند؟ لذا شما دیدید مرحوم آقای رئیسی که بود اسرائیل را موشکباران کردیم و آب از آب تکان نخورد، هنوز هیچی نشده و هیچ کاری نکردهایم کلی سر و صدا بلند شده. آقا نزنید، این کار را نکنید، طرف جزو ده نفری است که دارد کابینه میبندد و حالا توئیت کرده همینها که میگویند انتقام، انتقام، پس معلوم میشود خودشان داستان را راه انداختهاند که حالا میگویند انتقام، انتقام. یعنی قشنگ وقتی همه انرژیشان دارد برای زدن دشمن متمرکز میشود، میآید همة حواسها را از دشمن به جای دیگر منحرف میکند. حساسیتها را نسبت به دشمن کم میکند و حساسیتها را نسبت به کسی که میخواهد انتقام بگیرد و بزند و دفاع کند را زیاد میکند. این دنباله اسلام اموی است، ولو نماز بخواند، هیئت برود، مشکی بپوشد، سینه بزند، منطق، یک منطق اموی و منطق سفیانی است. آخرش هم سر از همانجا درمیآید که فعلاً وارد تحلیلهای تاریخی آن نمیشوم.
اینها میشود داستان شهر شام. در مورد شهر شام مطالبی هست که انشاءالله شبهای بعد عرض میکنم. ان شاءالله فردا شب یک تحلیل تاریخی در مورد شهر شام و اسم شام که اصلاً چرا به اینجا میگویند شام. قشنگ این است که یک شام داریم و یک یمن. این دو تا اسامی نکته دارند. دقیقاً همان نکتهای که در اسمشان هست در قضیه ظهور اثر دارد.
علت نامیدن شام و یمن
شام از شومی میآید و یمن از یُمن میآید. شام منطقه شومی است و یمن منطقه با برکتی است و دقیقاً هم همین دو منطقه، دو نقطه اصلی قبل از ظهور هستند. شام میشود پایگاه سفیانی و یمن میشود پایگاه سپاه امام زمان و مرکزی که آنجا خیلی نمایان و آشکارا با دشمن درگیر هستند که در مورد یمانی هم روایاتی هست که باید اشاره کنیم.
بعضی روایات در مورد شهر شام هست که هم خوبیهایی را از آن گفتهاند و هم بدیهایی از آن گفتهاند. سابقه تاریخی آن در زمان حضرت ابراهیم و قضیه سفر پیامبر به آنجا در نوجوانی تا برسیم به بنیامیه و معاویه و یزید و ایامی که رقم خورد در ماه صفر و بعد برویم به سمت ظهور که انشاءالله شبهای آخر به این بحث برسیم که قبل از ظهور وضعیت شام به چه نحوی خواهد بود.
من امشب روضه میخوانم، روضه، روضهای است که بسیار تلخ و سخت است. ورود خانواده پیغمبر به شهر شام. این منطقه، منطقهای است که اساساً با نفرت و بغض اهلبیت و بنیهاشم بزرگ شدهاند. در تمام وجودشان، سلول به سلول وجودشان نفرت از اهلبیت و نفرت از امیرالمؤمنین وجود دارد. همین مردم و اهل همین منطقه بودند که وقتی به آنها خبر رسید که علی بن ابیطالب در محراب مسجد کشته شده، گفتند مگر علی نماز هم میخواند؟! اینها مردم شام هستند. با امپراتوری رسانهای بنیامیه رشد کردهاند و از اول قرائت آنها از اسلام، قرائت بنیامیه بوده است. بامعاویه اسلام را شناختهاند. قضایای عجیب تاریخی داریم در مورد اینکه این مردم چطور سرسپرده معاویه بودند وچطور فریب معاویه روی اینها اثر داشت.
همه وجودشان کینه و نفرت از اهلبیت است و همهشان خانوادههای داغدار جنگهای قبلی هستند. از جنگ بدر تا صفین و قضایای بعد از صفین و بعد میرسد به داستان کربلا. اینها یک مردم عادی نبودند و سطح دشمنیشان هم یک سطح عادی نبود. شدیدترین درجة نفرتی که میشود تصور کرد را نسبت به اهلبیت داشتند.
شما الان در شهرهایی که وهابینشین هستند، در بعضی شهرها دُوز وهابیگری و سلفیگری خیلی شدید است. بعضیها به اصطلاح خوشخیم هستند و وهابی سفت و سخت نیستند. ولی بعضی جاها مثل پاکستان و پاراچنار که خدا انشاءالله این شیعیان مظلوم را نجات بدهد و سلفیهای پست را نابود کند.
شما ببینید دُوز فتنهگری و جنایتی که در پاکستان هست. در پاکستان تروریست تربیت میکنند. سلفیهای پاکستان با سلفیهای تاجیکستان خیلی تفاوت دارند. در پاکستان دشمنی شدیدتر است. کینه و نفرت عمیقتر است. شهر شام هم اینجوری است. تمام مناطقی که اهلبیت را بعد از واقعه عاشورا بردند و شهر به شهر چرخاندند، دشمن بودند، توهین کردند، اذیت کردند ولی هیچ کجا شام و دمشق نشد. تا حدی که وقتی از امام سجاد(ع) سؤال کردند کجا بیش از همه به شما سخت گذشت؟ فرمودند:« الشّام، الشّام» . هیچ کجا شام نبود. اینها منتظر بودند که اهلبیت بیایند و اینطور زهر خودشان را بریزند و انتقام بگیرند و شادی و هلهله کنند. بیصبرانه منتظر ورود بچههای علیبن ابیطالب به دمشق بودند. اینها کسانی بودند که آرزو داشتند مقابل علیبن ابیطالب بایستند و یک روزی دستشان به علی برسد و علی را بکشند و انتقام کشتههای بدر را بگیرند که علی آنها را کشت.
جنگهای صدر اسلام که امیرالمؤمنین از بزرگان بنیامیه و بنیهاشم افراد زیادی را امیرالمؤمنین کُشت. این کینهها در دلهای آنها انباشته شده بود. حالا حسشان این بود که اگر علی نیامد، در عوض بچههای علی دارند میآیند و وارد این شهر میشوند. سر بریده حسین میآید. زینب میآید، دختر علی میآید و الان وقت انتقام و وقت آرام شدن سینههایی است که سالها داغ انتقام از علی را تحمل کرده است. مشق انتقام نوشته و بیصبرانه منتظر انتقام بوده است.
ورود اهل بیت به شام
شهر را آذین بستند. یک جشن معمولی نبود، جشن ملی و همهجانبه بود. چند روز تدارک این جشن را میدیدند. در مقتلالحسین خوارزمی مینویسد: متن عجیب و سختی است، واقعاً خواندن این روضه خیلی سخت است و فقط هم شب اول صفر میشود این روضه را خواند. در ساعاتی که این خانواده وارد شهر شام میشوند. راوی روایت زیدبن علی، فرزند امام سجاد(ع) است که به نقل از امام سجاد بیان میکند. یعنی خود امام سجاد راوی این روایت است.
«ان سهلبن سعد قال خرجت الی بیتالمقدس» . سهلبن سعد ساعدی از اصحاب پیغمبر بود. هم از اصحاب پیغمبر بود و هم از اصحاب امیرالمؤمنین و جزو شاهدان حدیث غدیر بود. جزو هفده نفری بود که شاهد حدیث غدیر بود. میگوید من رفته بودم شام، بیتالمقدس. «حتى توسطت الشام»، رفته بودم بیتالمقدس و از آنجا رفتم شام. «فإذا أنا بمدينة مطردة الأنهار كثيرة الأشجار» رسیدیم به شهری که پر از رودخانه و درخت بود. دمشق جای بسیار خوش آب و هوایی بود. دیدم که «قد علقوا الستور والحجب والديباج»، ما وقتی جشن میگیریم بنر و کتیبه میزنیم، او میگوید دیدم سراسر شهر پر از پرچم و پارچه و پرده دیبا است. «وهم فرحون مستبشرون»، همه خوشحال و شادند، «وعندهم نساء يلعبن بالدفوف والطبول»، دیدم زنان آوازهخوان ساز میزنند و میرقصند، طبل و دف میزنند، «فقلت في نفسي: لانرى لأهل الشام عيداً لا نعرفه نحن »با خودم گفتم احتمالاً مردم شام عید و مراسمی دارند که من از آن خبر ندارم. شاید جشن ملی دارند که من اطلاع ندارم. «فرأيت قوماً يتحدثون »دیدم یک جماعتی با هم صحبت میکنند. «فقلت: يا قوم لكم بالشام عيد لانعرفه نحن؟» گفتم آیا امروز در شام عید خاص یا روز خاصی است که من اطلاع ندارم؟ آنها گفتند مشخص است تو غریبهای! و اهل اینجا نیستی. گفتم بله. من سهلبن سعد هستم. من یار پیغمبر بودم و از پیغمبر حدیث شنیدهام، اهل مدینه و منطقه حجاز هستم. عجیب است که در شهر شام آنها به سهلبن سعد اینگونه جواب دادند: گفتند «یا سهل، ما اعجبک السماء لا تمترو دماء»، آقای سهل باید تعجب کنی که چرا الان آسمان خون نمیبارد« و العرض لاتخسف باهلها»، جشن را نگاه نکن، تعجب از این است که چطور زمین اهل خودش را فرو نمیخورد! گفتم چرا؟ گفتند:« هذا رأس الحسين(ع) عترة رسولالله(ص) يهدى من أرض العراق الیالشام». دارند سر حسینبن علی را وارد شام میکنند. الان است که سر به این شهر برسد. گفتم« واعجباه يهدى رأس الحسين(ع) والناس يفرحون؟» اینها شاد از این هستند که سر حسین دارد به این شهر میآید؟! «فمن ایه باب یدخل؟ »از کدام درب وارد میشود؟ اشاره کردند به یک باب که «یقال له بابالساعات». به دروازهای اشاره کرد که آنجا را میگفتند باب ساعات.« فسرت نحنالباب». من سمت آن دروازه رفتم. خیلی برای من عجیب بود و این شادی مردم را نمیفهمیدم برای چی بود. «فبیننا اذ هنالک». رفتم آنجا ایستادم «و اذ جائک الرأیات، یطلوب بعضاها بعضٌ. و اذا ان به فارس به یدهه رمه مضنون السنان». یک دفعه دیدم یک نیزهای وارد شهر شد. دیدم بالای نیزه سری قرار داد« و علیه رأسٌ »یک سری را بالای نیزه دیدم که وقتی نگاه کردم دیدم «اشبهالناس وجه به رسولالله». دیدم چقدر این چهره شبیه پیغمبر است. انگار سر پیغمبر را به نیزه زدهاند. این سر را دیدم که وارد شد. «و اذا به نسوة من وراء» پشت سر آن دیدم یک تعداد زن هستند که سوار مرکبهایی هستند که زین ندارد.
سهلبن سعد میگوید به یکی از این زنها نزدیک شدم و گفتم: خانم ببخشید شما کی هستی؟ گفت من سکینه بنتالحسین هستم. گفتم من سهلبن سعد هستم، من یار جدّ شما رسولالله بودم، از ایشان حدیث شنیدهام، اگر کاری از دست من برمیآید به من بگویید.
روضههای ماه صفر خواندن واقعاً سخت است، روضههای ماه صفر متفاوت از روضههای محرم است. در روضههای محرم حماسه و جنگ و دلاوری است، قمربنیهاشم درست است که دستش قطع شده، ولی شمشیر زده و جنگیده و به دل دشمن زده است. اینجا همهاش مظلومیت و درد و بغض است. بغضهای فروخفته و فروخوردة امام سجاد است. خیلی دردناک است این صحنهها.
سهل میگوید به سکینه گفتم اگر حاجتی دارید به من بفرمایید. گفت «یا سهل! قل لصاحب هذا الرأس أن يقدم الرأس أمامنا» به کسی که نیزه سر به دستش است درخواست کند، «حتى يشتغل الناس بالنظر إليه، ولا ينظروا إلینا و نحن حرم رسول الله(ص) »مردم مشغول دیدن سر بشوند و اینقدر به ما نگاه نکنند. ما خانواده پیغمبریم.
این عبارت را سید در لهوف میگوید، میگوید: نزدیک دمشق که شدم، امکلثوم که حالا امکلثوم لقب زینب کبری(س) است یا امکلثوم دیگری است که دختر امیرالمؤمنین و خواهر امام حسین است. امکلثوم نزدیک شمر شد و آنجا سهلبن سعد به سکینه گفت اگر کاری دارید به من بگویید. اینجا خود امکلثوم نزدیک شمر شد و گفت« لی الیک حاجة». من از تو یک درخواست دارم، گفت درخواست تو چی است؟ گفت اگر میخواهی ما را وارد شهر دمشق کنی، از یک دری ببر که تماشاچی کمتر داشته باشد. هرجا رفتیم خیلی به ما نگاه کردند و ما را خیلی کوچک و خوار کردند. شمر دستور داد همه را از جایی ببرند که تماشاچی بیشتر باشد هم به گونهای ببرند که مردم بیشتر به آنها نگاه کنند.
«الا لعنه الله علی القوم الظالمین و سیعلم الذین ای منقلب ینقلبون». خدایا به دل داغدیده زینب کبری، به دل درددیده زینب کبری وقتی وارد شام شد، به دل خون این زن و بچه در آن احوالی که وارد شهر شام شدند، فرج منتغمشان حضرت صاحبالزمان را برسان. قلب نازنینش از ما راضی بفرما. عمر ما نوکری حضرتش قرار بدهد. نسل ما نوکران حضرتش قرار بده. اموات، علما، شهدا، فقها، امام راحل، ذوالحقوق و ذوالارحام، ملتمسین دعا الساعه از سفره بابرکت زینب کبری متنعم بفرما. شب اول قبر زینب کبری به فریاد ما برسان. شرّ ظالمین را به خودشان برگردان. آمریکا و اسرائیل جنایتکار را به آبروی زینب کبری نیست و نابود بفرما. رهبر عزیزمان را حفظ و نصرت عنایت بفرما. خائنین داخلی بعد از رسوایی نیست و نابود بفرما. خدایا به فضل و کرمت بیماران اسلام، مجروحین غزه شفای عاجل و کامل عنایت بفرما. رزمندگان اسلام خصوصاً در عملیاتی که در پیش است مؤید و حرکتشان را مقدمهساز نابودی رژیم صهیونیستی قرار بده. هرچه گفتیم وصلاح ما بود، هرچه نگفتیم و صلاح ما میدانی برای ما رقم بزن.