* محاسباتِ معکوس؛ اثرگذاری شیطان بر ساختار ذهنی انسان [41:56]
* شیب صعودی یا نزولی؟ بازی سرنوشت در کشاکش حق و باطل [45:17]
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد. اللهم صل علی محمد و آل محمد الطیبین الطاهرین. و لعنة الله علی القوم الظالمین من الآن الی قیام یوم الدین. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی.
این جلساتی که خدمت دوستان بودیم، به هر حال به نحو خاصی برگزار شد و رزق لایحتسب بود. در واقع بنا بود که ما فاطمیه تهران باشیم و دیگر به هر حال کسالت پیش آمد و بعد هم که میخواستیم برویم، در هواپیما نشستیم و تا پریدن رفت و خراب شد، دوباره برگشتیم و دیگر بلیط گیر نمیآوردیم و بلیط گرفتیم. دوباره خودمان را جابهجا کردند؛ تغییرات و اینها. به هر حال، روزی بود، توفیق بود که محضر امام رضا (علیه السلام) این جلسات را خدمت عزیزان داشته باشیم.
خب، این موضوعی که به آن پرداختیم، موضوع خیلی مهمی است و ابعادی هم دارد. یک جلسه از بحثمان هم که صوتش نیست. حالا بعضی نکاتش را باید اگر فرصت شود، اشاره بکنیم دوباره که حالا نمیدانم فرصت شود یا نه، چون نکات دیگری داریم. حالا به هر حال خیریتی است. به اینجا رسیدیم که در قضیه ارتداد، البته آن بخشی که از خطبه هم خواندیم، جلسه اول، صدیقه طاهره (سلام الله علیها) فرمودند: «شیطان سرک میکشد و دارد میبیند که شماها انگار موقعیتتان مناسب است برای اینکه بتواند فتنهگری بکند و دلش گرم شده به این وضعیتی که شما درست کردید.» به این است؛ کمکم تا به حال صدایش در گلویش بود، کاظم الغیظین بود، الان دیگر صدایش در میآید، جرئت پیدا کرده برای حرف زدن.
خب، این خیلی مهم است. شیاطین وقتی که جرئت پیدا میکنند، کار میکنند؛ چه شیاطین انس، چه شیاطین جن. دیگر حالا این خودش یک مقوله مفصلی است. امروزه خیلی از افراد درگیرند با مسائل این شکلی. یک بخشیش همین است که شیاطین جن جرئت پیدا کردهاند، نه لزوماً قدرت پیدا کردهاند. فتنهانگیزی شیاطین از قدرتشان نیست، از جرئتشان است. تفاوت این دو تا هم با همدیگر زیاد است. این نیست که هر وقت شیطان قدرت پیدا کند، آسیب میزند، نه! خیلی وقتها قدرتی ندارد. شیطان وقتی که جرئت پیدا کند، آسیب میزند و آن کسی که به او جرئت میدهد ماییم؛ چه در حوزه فردیمان، چه در حوزه اجتماعی. البته گاهی هم ما اظهار ضعف میکنیم، او احساس جرئت میکند؛ این هم هست. یعنی کمی احساس قدرت هم میکند که [باعث] احساس جرئت [میشود]. مهم این جرئت است. طمع پیدا میکند، جرئت پیدا کردن خیلی مهم است؛ مقوله مهمی است. شروع میکند وسوسه کردن، آزار دادن، جولان دادن و خب طبعاً بعدش هم آسیب زدن.
آسیبی هم که میزند این است که شیطان در جناح... حالا آن تعبیر «ساید» را ما گاهی به کار میبریم. بعضی کلمات انگلیسی [را] استفاده نکن. [اما] کلمات انگلیسیای که [ما] استفاده میکنیم، انگلیسیِ [معمولی که] شما استفاده نمیکنید، نیست. این کلمات بار معنایی دارد. نه اینکه یک کلمه فارسی داریم یا معادل انگلیسی دارد با انگلیسی استفاده میکنیم. این کلمه یک بار معنایی دارد. این کلمه که مثلاً ما میگوییم این «ساید» انگلیسی منظور نیست؛ این «ساید»ی است که در مافیا، مافیابازار استفاده میکنند. آنها میگویند: «ساید». حالا جناح بگوییم، در مافیا نمیگویند جناح. جناحبندی میگویند «ساید». مقابل ساید، اینور. بله. حالا معادلش را میگوییم. توجه داریم به این تقابل مافیاییِ شهروند و مافیا؛ دو تا گروه میبندند با همدیگر، دو تا حالا اصطلاحاً «ساید» میبندند.
شیطان توی آن جناح مقابل رحمن است. فعالیتش هم در جناح مقابل ایمان. پس شیطان در واقع دو تا درگیری دارد که این دو تا در واقع چیست آقای رنگآمیز؟ یکی درگیری با کی و کیست؟ با چی و چیست؟ با رحمن و ایمان است که در واقع این دو تا یکی است، دو تا نیست. ایمان جدا از رحمن نیست. شیطان با رحمن. [مثل] کانال رحمن است. یا تعبیری که حضرت ابراهیم (علیه السلام) به کار بردند: «شیطان در برابر رحمن». از آن طرف در برابر ایمان است. از یک جهت دیگر، در برابر انسان «عدو مبین» است که حالا خود این کلمه «عدو مبین» هم کلمه لطیفی است، روشن است. «عدو مبین»، نفس، دشمنیش بدتر از شیطان است ولی «عدو مبین» نیست. این خودش شرافتی در آن است، نکتهای در آن است. باز در شیاطین انس، این عداوت آشکارتر است: «قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِی صُدُورُهُمْ» (سوره آل عمران، آیه ۱۱۸). این دشمنیها وقتی آشکار میشود، خیلی این جناحبندیها شفافتر میشود، تشخیص حق و باطل راحتتر میشود. این خودش نعمتی است به یک معنا.
عرض کردم این که خبیثترین موجود کره زمین در این ساعتی که ما در آن هستیم، که حالا انشاءالله خیلی دوامی روی زمین نخواهد داشت، نتانیاهو خبیث و ملعون میآید به فارسی میگوید: «زن، زندگی، آزادی!» معنایش چیست؟ یعنی کسی که الان در فرانسه میبینید با این صهیونیستها دارند چه میکنند؟ نفرت از این موجود دیگر قومیتی، فراملیتی و فراشریعی [نیست]. از زندگی چیست؟ و سنی و مسلمان و مسیحی و اینها کار ندارد. میآید رسماً میگوید آقا من پروژهام این است. من این پروژه مال من است؛ پروژه «زن، زندگی، آزادی». چقدر شما باید خرج بکنی برای اینکه بتوانی این سطح از افشاگری را ایجاد بکنیم که آقا پشت پرده چه خبر است؟ رئیسش کیست؟ خودش یک کلمه میآید میگوید این «عدو مبین» کار را راحت میکند.
شیطان همانقدر که اسباب گمراهی است، همانقدر هم اسباب هدایت است. شیطان جز اسباب هدایت است چون گزینه غلط را بهت نشان میدهد، گزینه غلط را برایت صادر میکند؛ میفهمی که این پس قطعاً غلط است. خب این که هیچ. این خودش یک فرصت است، یک نعمت. طراحی شیطان چیست؟ این است که شما را از آن گزینه درست و مطلوب دور بکند. آن گزینه مطلوب چیست؟ عبودیت. «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِيمَ» (سوره اعراف، آیه ۱۶). «میروم سر صراط مستقیم مینشینم» که صراط مستقیم چی بود؟ «أَنِ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ» (سوره یس، آیه ۶۱). و بعد از آن آیات سوره مبارکه یاسین که میفرماید: «که عهد داشتیم که شیطان را نپرستید و مرا بپرستید» که همین آیه بود: «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ؟» (سوره یس، آیه ۶۰). مگر ما با هم قرار نداشتیم شیطان را نپرستید؟ پرستیدیم دیگر. «بله» گفتیم بهش. «چشم». حالا گاهی به این شیطان است، گاهی به شیطان اکبر است که نفس است.
عبودیت خالص. خیلی فاصله داریم. اسم خودمان را میگذاریم بنده خدا، بندگی و عبودیت و اینها. ولی آن عبودیت خالص، عبودیتی است که هیچ «بله» و «چشمی» به هیچکس جز خدا در آن نیست؛ نه به شیطان، نه به طاغوت، نه به نفس. هیچکس سهمی ندارد از او، از وجود او. به تعبیر امام سجاد (علیه السلام) در دعای مکارم الاخلاق: «مرتعٌ للشیطان». امکانِ «عمری مرتعٌ للشیطان». اگر عمر من چراگاه شیطان شده، خدایا مرا زودتر از این دنیا ببر. دعایی که امام سجاد (علیه السلام) در دعای مکارم الاخلاق [کردند]؛ مرتع شیطان، چراگاه شده، او دارد میچَرَد، او دارد میخورد، دارد چاق میشود. گاهی وقت ما این است، عمر ما این است، امکانات ما این است. حرف زدنمان، او دارد چاق میشود. کار کردنمان، او دارد چاق میشود. در رابطهها و معاشرتهایمان، او دارد چاق میشود. یک باب، اصلاً روایات در مورد چاق شدن شیاطین [است]؛ همین تعبیر چاق شدن شیاطین و لاغر شدن. مثلاً میگوید: «بسم الله» که نمیگوید موقع غذا خوردن، شیطانش چاق میشود. «بسم الله» که میگوید، لاغر میشود. خیلی عجیب است این روایات که حاکی از عالم مثال است؛ بیان حقایقی است در زندگی ما.
و این وادی شیاطین اصلاً کلاً وادی عجیب غریبی است. حالا ما فقط به آن ابعاد خاصش که آقا به ما هجوم آوردهاند و شبها تقوتوق میکنند و قابلمه میاندازند، سر و صدا میکنند و دخترمان را بستهاند و خواستگارها را بیرون میکنند و... به این ابعادش نگاه میکنیم، در حالی که خیلی دایرهاش وسیعی است. باید ببینیم از کجا اینها را راه دادیم. ما راه دادیم. آن را هم بستیم، درست نمیشود. خب، من [که میگویم] با حرز امام جواد درست نمیشوم... همان آدم سابق میخواهی باشی؟ حرز امام جواد که برایت است [و] تو چشمچرانی کنی؟ حرز امام جواد (علیه السلام) برود برایت گریه کند؟ مگر خدا ـ ببخشید، من عذرخواهی میکنم ـ «إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ» (سوره مائده، آیه ۲۷) [را] نمیداند؟ حرز امام جواد (علیه السلام) قطعاً اثر دارد، قطعاً لازم است ولی برای کسی که اهل تقواست، برای او فایده دارد.
آیت الکرسی به دیوار زدن لازم است، ضروری است، دستور دین است، دستور اولیاست. بزنید به سقف [یا] مکان مرتفع، [تا] شیاطین دفن شوند، اذان گفتن در منزل. روایت امام رضا (علیه السلام) است. وقتهای اذان، یک جوری اذان [بگویید] اینکه صدا بپیچد، جوهر صدا بپیچد. حالا نه آنقدر بلند که همسایهها از خواب بپرند. صدا داخل منزل بپیچد، این شیاطین را دفن میکند، دور میکند. خب، خیلی از بزرگان، خیلی حتی مؤمنین معمولی این کارها را انجام دادهاند؛ اثر. یک مدت کوتاهی همین اذان [را] مقید بودند. روایت امام رضا (علیه السلام) است. خود روایت مربوط به اذان در خانه را اگر نگاه کنید، خیلی نکات عجیبی در همان روایت است. اینها در صورتی است که ما [آمادگی] داشته باشیم. خب، میگوییم آقا چرا ما انجام میدهیم [ولی] اثر نمیبینیم؟ خب، تو یک در را داری میبندی به روی شیطان، صد تا در را خودت وا گذاشتهای. این مال آن کسی است که درهای دیگر را بسته، حالا میخواهد این چند تا هم که هستند «امشی» بزند، این اثر میکند. قدیم میزدند «امشین». بعدها شما حالا نسل شما چه میگویند؟ «تارومار»، «حشرهمار»، «حشرهکش». [این] قدیمیترین دستگاه گنده بود، «امشی» میکرد. آدم را میکشت؛ یعنی چه برسد سوسک و پشه و مگس و اینها را. این مال وقتی است که تو توری را زدهای، درها را بستهای، روزنهها را کیپ کردهای، چاههایی که در خانه است از آن سوسک میآید و اینها، همه را قدیم با این پلاستیکها پر میکردند. همه را پر کردهای. حالا داری سم میزنی، سوسکهایی که هستند را میکشی. نه اینکه ده تا کانال وا گذاشتهای، پنجاه تا دیگر میآید.
خیلی نکته مهمی است ها! چیزی که ما ۲۴ ساعته درگیرشیم. هی هم فرار میکنیم، هی بیشتر درگیر میشویم. هم هی از جاهای مختلف هم جدید و گاهی روزیهای جدید. فقط هم درگیری نیست، گاهی روزی هم است. یکیاش قضیه شنود. صد تا دیگر هم دارد که شما خبر ندارید. گرفتاریم و بیچارهایم. نمیدانیم اینجوری است، به ما حمله میکنند، چه کار کنیم؟ آن کار را بکنیم؟ بلد نیستیم، سر در نمیآوریم. ابداً هم هیچ فایدهای ندارد این حرفها. دیگر آقا تهش همین است دیگر که یکیاش به هر حال این دستوراتی است که به ما دادهاند؛ همین حرز امام جواد (علیه السلام)، همین چند تا که عرض کردم، مواردی شبیه به اینها که حالا چیزهای این شکلی است از کار و اوراد. آن بخش جدیترش این است که منافذ ورود شیطان را باید بست. منافذ ورود شیطان، مهمترینش گناه است. دیگر چه؟ کفران نعمت. دیگر چه؟ غفلت. اینها جدیترین روزنههای نفوذ و ورود شیطان است. آنجایی که ذکر شیطان نمیآید، مسدود میشود، بیرون میشود.
مرحوم حقشناس (رضوان الله علیه) فرمودند که در خیابان قبل انقلاب یک زن بدحجابی، حالا نیمهعریانی، یک جوانی دیدم که یکهو نگاهش افتاد به این. داشت مجذوب میشد. داشت او را میگرفت، این جمال این زن. دیدم این شیاطین دارند هی به این جوان نزدیکتر میشوند، یقهاش را بگیرند. دورش هی میپلکیدند. دیدم که این جوان خیلی در دلش هی این حالت درگیری و تقابل و اینها با این شیاطین [داشت] و هی این وسوسه شدید میشد. وجودش را جمع کرد، یک «یا حسین» محکم گفت. این جوان توسل کرد به امام حسین (علیه السلام) که نجات پیدا کند از این گناه. آیتالله حقشناس فرمود: «دیدم این شیاطین مثل لباسی که گوله میشود، پرت میشود به دیوار. همه گوله شدند، پرت شدند، دفن شدند.» ذکر، اثر میکند. ذکر، اثر میکند. حوزه نفوذ او و حوزه فعالیت او، غفلت است؛ هم شیاطین انس، هم شیاطین جن. خیلی نکته مهمی است.
از این حوزه، شیاطین انس نباید غفلت کرد. شیاطین انس، همین کانالها و سایتها و پیجها و همینها. مسئولین، تعارف که نداریم؟ مسئولین خودمان است. بعضیشان شیطانهای گندهتر، بعضی کوچکترند. تعارف که نداریم؟ هر کسی که دارد مردم را از آن وظایفشان، از آن حقایق غافل میکند، دلها را دارد، جهتش را عوض میکند، ذهنها را دارد دچار تردید و ابهام و اختلال میکند، این شیطان است. به حسب و موقعیتی که دارد و میزان اثرگذاری و ضریب نفوذی که دارد، حوزه شیطنت قویتر میشود. بابا! سه ساله رفته کنار به حسب ظاهر، هنوز که هنوز است درگیرش هستیم. حالا حالاها درگیر است بدبختیهایی که سرمان آورده، انحرافاتی که ایجاد کرده است. کار شیاطین [است]. آنها هم از حوزه غفلت ما استفاده میکنند. فتنه در بستر غفلت رقم میخورد و در آن زوایای غفلت ما. هرجایی که التفات داری، حواست جمع است، آنجا روشن است. هرجا هم که روشن است، شیاطین کاری نمیتوانند بکنند.
زیستگاه و زیستبوم شیاطین تاریکی [است]، ظلمات. مقصدی هم که به آنجا دعوت میکنند، ظلمات است: «الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ» (سوره بقره، آیه ۲۵۷). دعوتش به سمت ظلمات است، بستر کارش ظلمات است. انبیا دعوتشان به سمت نور [است]، بستر کارشان نور، ابزارشان نور. این نور ذکر است، این نور هدایت است، این نور محبت خداست، محبت اولیای خداست. آن ظلمات نفرت است؛ نفرت از خداست، نفرت از اولیای خداست. آخر جلسه انشاءالله نکاتی را عرض میکنم.
نفرت از خدا و اولیای خدا. شیاطین، ببینید، تریبون دستشان میآید، چرک میکنند، به کثافت و لجن میکشند هر چهره پاک و تمیزی را. چه کار میکنند [که] همه متنفر شوند از این اولیای خدا، از این آدمهای فداکار؟ چه کار کردند با این دلواپسها؟ با همان عناوین مختلف! هنوز که هنوز است، در همین انتخابات اخیر، بدبختها یک جلسه برگزار کردند سال ۹۲. یک جلسه کلاً. به هیچکس هم توهین نکردند. گفتند که نگرانیم صنعت هستهای تعطیل شود. هیچی گیرمان نیامد؛ نیامد. آنچه آنها نگرانش بودند، بدترش سرمان آمد؛ یعنی باید به همه آنهایی که دلواپس بودند، مدال میدادند. چقدر شما باشعورید! از همان موقع به لجن کشیدند. هنوز که هنوز است، در هر انتخاباتی جمع میکنند، هنوز گند زدند، با دلواپسها میجنگند.
شیطان خیلی سخت نیست. بعضی چیزها فهمیدنش [سخت نیست]. امام رضا (علیه السلام) فرمود: «آن کسی که دلها را از محبت اولیای ما دور میکند و به سمت محبت دشمنان ما جلب میکند، این از دجال بدتر است.» از دجال بدتر است! دجال میدانی که شیطان کوچکها نیست. خودش از این شیطان گندهها است که در سایه ظلمات او شیاطین رشد میکنند. پشت دست او، شیاطین دارند زندگی میکنند. گادفادرها است. استعلامش هم منفی در میآید. یک جور هم حرکت میکند، رد نماند. خناس این است دیگر. خناس چه جوری حرکت میکند؟ رد نماند. «مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ» (سوره ناس، آیه ۶). خیلی قشنگ است ها!
«مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ». [این عبارت] از فاعل «یُوَسْوِسُ» [آمده است]. [آیا] عطف بیان از «فِی صُدُورِ النَّاسِ» است؟ عطف بیان از «ناس» که نیستش که معنا ندارد که. «ناس» کیان؟ [یعنی از] «مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ». خودش «ناس» داشت دیگر. [آیا] «ناس»ی باشد که... [نه!] «مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ» از فاعل «یُوَسْوِسُ» است. کی وسوسه میکند؟ «مِنَ الْجِنَّةِ». آن وسوسهگر که... آن وسوسهگر باز به تعبیر آیه دیگرش کیست؟ خناسِ «فِی صُدُورِ النَّاسِ» (سوره ناس، آیه ۵). آن خناسِ وسوسهگر از چه جنسی است؟ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ.
پس هر کسی که وسوسهگر است، خب این وسوسه هم ابعاد وسیعی دارد. وسوسه به گناه، وسوسه به غفلت، وسوسه به انحراف؛ انحراف از مسیر، وسوسه به انحراف اهداف، تغییر اهداف دادن، سطح اهداف را بالا و پایین کردن، تغییر دادن. این اصل ارتداد است که جلسه اول اینجا مفصل به آن پرداختیم که آن خطری که رهبری در این دیدار اخیر خبرگان به آن اشاره میکرد، همین است. اهداف تغییر پیدا میکند. اصلاً ما برای چه انقلاب کردیم؟ اصلاً هدف ما از انقلاب چه بود؟ خناسها، شیاطین، وسوسهگرها، مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ، میآیند عوض میکنند، [اهداف را] تحریف میکنند، فریب میدهند، دروغ میگویند. انقلاب کردیم ها! این سؤال جدی است ها! بگویید، جواب بدهید: برای توحید؟ یعنی چه؟ یعنی قبل انقلاب مردم توحید نداشتند؟ قبل انقلاب مردم مسلمانتر بودند؟ آقا مسجد شلوغتر بود، نماز میخواندند. حجاب اجباری نبود، بیشتر مردم رعایت [میکردند]؛ که غلط هم هست اتفاقاً. ولی باید نشست و مرور کنیم. آنی که بهش میرسیم را باید بیاییم نمایان کنیم. این اگر جلوی چشم بود و محل توجه بود، آن وقت دیگر جا برای وسوسه شیطان نمیماند.
«تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ»، «مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ» (سوره اعراف، آیه ۲۰۱). وقتی که این شیاطین میآیند، دور اهل تقوا را میگیرند. یک اهل تقوا یکهو حواسشان جمع میشود: «تَذَكَّرُوا». آن وقتی که وقت تذکر است، وقت فروپاشی شیاطین است. خیلی در اینها نکته است ها! قشنگ است اینها. راهبرد سیاسی. آقا تا کی این وسوسهگریها، این فتنهانگیزیها ادامه دارد؟ تا کی شما در این انتخاباتها با دروغها خواهید باخت؟ چند تا دیگر؟ تا به حال همیشه فکر میکردید مشارکت بالا میرود، میبازید. بنده قبل انتخابات مسجد عمار یاسر گفتم که من آرزویم این است که آیا پزشکیان در مشارکت ۸۰ درصدی رأی بیاورد؟ بودید دیگر. شماها بودید؟ چه گفتم در آن جلسه؟ آقا چه میگویی؟ خدا نکند! انشاءالله مشارکت بالاست، پزشکیان هم رأی نمیآورد. گفتم: «زیر ۵۰ درصد رأی میآورد.» الحمدلله با مشارکت ۳۹ درصدی! جالب است دیگر، جالب نیست؟ علامت چه است؟ خیلی نکته است. بعضیاش را خیلی نمیشود بلند بلند گفت. به هر حال، افرادی سوءاستفاده میکنند، ممکن است برداشتهای دیگر را صورت بگیرد. یک زمانی فکر میکردی مشارکت که زیاد باشد، آنها رأی میآورند. مشارکت که پایین باشد، ما رأی میآوریم. یک مجلس و یک دولت مشارکت پایین بود ولی ما رأی آوردیم. بعد مجلس بعدی مشارکت پایین [بود]، خیلی هم رأی نیاوردی. مشارکت بعدی دولت مشارکت [پایین] نبود و ما هم رأی نیاوردیم. خب، این معنایش چیست؟ بدیهایش چیست؟ بعدش، کسی که اهل تحلیل، اهل فهم و بینش دارد، معنا دارد اینها برایش. مشخص.
ما در یک شیبی افتادیم. سیرمان یک سیر معکوسی شده است. این حکایت از یک عقبگردی دارد، از یک واپسگرایی حکایت میکند. چرا اینجوری است؟ چرا در این شیب افتادیم؟ این واپسگرایی از کجا در میآید؟ چرا داریم عقبعقب میرویم؟ و چه باید کرد؟ خب، الان که خیلی غصه نداریم چون شب انتخابات نیستش که. نه شب انتخابات است، نه بعد انتخابات که خیلی احساس زورشکست داشته باشیم. الحمدلله. [دشمنان] را اگر هم گوش [دهی]، خدا لعنتشان کند؛ بالاخره میروند. ملت رأی دادند. [حالا] میخواهی [یا نه]، با آرامش، حس خوبی هم داریم که خدا را شکر ما از اول گفته بودیم همین میشود. ولی خوشحالیم که بصیرت ما اینجا هویدا شد. یعنی در این قضایا باز خوشحالیم که ما معلوم شد بصیرت داریم. من که گفته بودم این ماشین مثلاً هشت تا ملق میخورد. بعد ملق اول، آخ جونی! ملق اول. دومیش را هم میزند. دومی را نزند [چه میشود]؟ الان چه خوشحالی [داریم]؟ حرف [و] نکته.
راهکارش چیست؟ ما تا کی انتخاباتها را خواهیم باخت؟ راهکارش همین آیه است: «تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ». چه کار باید کرد که شیاطین دیگر نتوانند فریب دهند، نتوانند آسیب بزنند؟ باید ایجاد تذکر کرد. توجه. خیلی ابعاد دارد. افرادی [و] ارکانی مسئولیت دارند نسبت به این ایجاد ذکر. خدا کند که خود من هم بفهمم چه میگویم، هم عمل کنم. مثلاً رهبر عزیز انقلاب میفرمایند که آقا اسناد لانه جاسوسی را بیاورید، کتاب درسی کنید، به دانشآموزان بگویید، در مدارس بگویید، افشا کنید، رسانهای کنید. در مورد لانه جاسوسی، چند سال خود ایشان میآید [و] مطالب خاص در مورد لانه جاسوسی، در مورد دوران پهلوی [بیان میکند]. حالا بعضی دوستان، حالا من شوخی هم میکنم با بچههای شهدا، تشکر جدی هم باید بکنیم. واقعاً آن وقتی که آن دو تا کتاب در مورد پهلویها چاپ شد، خیلی خیلی بنده خوشحال شدم. یک قضایایی چون قبلش داشت که آرزویم شده بود که بتوانم در این زمینه خودم یک کاری بکنم، نمیشد. بعد دیدم رفقا زحمت کشیدند، خیلی خوشحال شدم. این یک دانه از آن هزار تا کاری است که باید انجام بشود به صورت انبوه، به صورت متکثر و متعدد. ولی یک نفر پا میشود این را میگوید. خب، میگویند که: «خب، این که تو میگویی همین یک دانه را تو فهمیدی؟» یعنی ما حتی بلد نیستیم که چه شکلی از یک روایتی باید حمایت کرد تا آن روایت قالب شود، سوار شود، انبوه شود.
یک بخشیش به خاطر چه است؟ روی این نکته خیلی حرف دارم. حالا باز هم میگویم آخر جلسه اگر وقت بشود. یک بخشش به خاطر حسادتهای ماست. این خیلی نکته جدی است. ما از اینجا داریم میبازیم و باز هم خواهیم باخت اگر نابود نشویم. یعنی تا وقتی که متوجه این باگ جدی هستیم که شیطان از ما پیدا کرده [و] روی همین دارد [کار میکند]. چرا ماها آنجایی که باید پشت هم در بیاییم برای ایجاد تذکر، پشت هم در نمیآییم؟ برای اینکه من اگر [در] پشتم تذکر میکند، یعنی من میروم زیر بلیط او. من خودم دوست دارم ایجاد تذکر کنم. «تو سرت بخورد با تذکرت.» یک کسی دارد کار میکند. نه، خب من دیده نمیشوم. یعنی من بگویم بروند همه کتاب حاج آقا فلانی را بخوانند، تهش چه بشود؟ بخواهیم کتاب را معرفی کنیم، میگوید: «البته من نسبت به این نقد هم دارم ها! استقلال خودم را میخواهم حفظ کنم.» که یعنی من خودم صاحبنظرم. فکر نکن من کتاب معرفی کردم یعنی... وسط میدان معرفی کتاب و تولید ذکر و تولید روایت، رهبر انقلاب وایساده، خودش دارد دانه دانه کتابها را تقریظ میزند، معرفی میکند. حالا من جسارت نمیکنم به مراجع عظام، به هر حال سن و سالشان بالاست، با بندگان خدا همهشان تقریباً مرا [هستند]. حالا در لایههای بعدی، آقا، در لایههای خودمان، اگر هم وارد میشوی، معمولاً میخواهیم بگوییم من چقدر بافضیلتم، چقدر کتاب خواندهام، چقدر باسوادم. یعنی [به جای این کارها،] کتاببازی میکنیم و باسوادنمایی. دنبال آن جریانسازی، دنبال آن پشت دست [کسی] کار کردن و قالب کردن آن روایت و اینها نیستیم.
این کتاب جدیدی که چاپ شد برای لانه جاسوسی چه بود که آقا تقریظ زدند؟ «ایستگاه روزولت». آقا در تقریظش نوشتند که یکی از آن کارهایی است که برای تولید روایت نسبت به این موضوع لازم بود شما انجام دادید. حالا همچین مضمونی. ما حتی در حد معرفی کتاب که آقا مثلاً این بندهخدایی که کتاب در این موضوع نوشته است، اسم بیاوریم. اگر از سخنرانی کسی استفاده میکنیم، آیا ارجاع بدهیم؟ رنگآمیز، طوسی، استفاده کنید. معرفی... خیلی حرف دارم. اصلاً یک مقوله مفصلی است. نمیخواهم واردش بشوم چون الان این ۲۰ صفحه فیشی که آوردهام نخواندهام. این یک بحث دیگری است کلاً ولی این چالش جدی ما است. آن نقطه ضعفی که شیطان از آنجا دارد ما را میزند، همین است؛ همینجاست. نمیتوانیم کنار هم بایستیم، نمیتوانیم پشت هم در بیاییم، نمیتوانیم صدای همدیگر را اکو کنیم. ولی جریان مقابل این کار را میکند، با اینکه به گوشت هم گرسنهاند و به خون هم تشنهاند، پشت هم در میآیند. خیلی عجیب است ها! به خاطر منافع مادی. آخه دنیایشان، به خاطر پولشان، به خاطر ریاستشان، از یک کسانی حمایت میکنند که طرف یک صدم این را در رزومه دارد؛ نه اعتبار دارد، نه جایگاه دارد. میبینید دیگر، در این صحنههای مختلف چه جور پشت هم در میآیند، چه جور از هم حمایت میکنند. خیلی این درد بزرگی است. نمیتوانیم خودمان را برای همدیگر فدا کنیم. نمیتوانیم پل بشویم [که] از روی ما رد بشوند. مدل دفاع مقدسیاش، ما روی مین بنشینیم، بخوابیم. چه میدانم، روی سیم خاردار برویم، روی مین. آقا [گفت] مفرد بود؛ آن دیده شود، بگذار به اسم او باشد. گفتناش هم سنگین [است و] فشار [دارد]. چه برسد به انجامش. چاپش کن به اسم خودت. بله، یک مسئلهای است که ماها فقط میخواهیم فقط برای شخص خود امیرالمومنین فدا بشویم. فقط هم خود آقا. اگر به من بگویند... آن هم چون خود آقا گفتند [که] به شخص من، آن هم فقط شخص خودشان. یا خودش [به ما بگوید]؛ الان دیگر کمی چیزتر شده [و حتی اگر] خود شخص حضرت آقا اگر به ما بگویند، نمیتوانیم.
بعد اینکه آقا به هر حال کم و کاستی دارد، این صد نیست. عیب و اشکال دارد. تو آن وجوه خوبش را نگاه کن. تو از وجوه خوبش حمایت کن. تو آن وجوه خوبش را تکثیر کن، قوی کن، ضریب بده. این میشود که جریان تذکر شکل نمیگیرد. جریان غفلت حاکم میشود، غلبه میکند، تکثیر میشود. همهاش [به خاطر] ملاحظات داریم دیگر. این ملاحظات پدرمان را درآورد. داستان مدینه این بود دیگر. حضرت زهرا (سلام الله علیها) یک روایتی، یک علمی را بلند کردند که همه میدانند، اصلاً چیز عجیب و پشت پردهای نیست. داستان یادآوری قضیه غدیر. دشمن طراحی کرده است که همه فراموش کنند غدیر را. این طراحی شیطان و شیاطین انس در عرصه سیاسی [است]: فراموش کنید دفاع مقدس را، فراموش کنید انقلاب را، فراموش کنید ساواک را، فراموش کنید دفاع از حرم را، فراموش کنید قاسم سلیمانی را. گند و کثافتهای همین جناحی که امروز خودش را سوپرمن معرفی میکند، فتنه ۸۸ را فراموش کنید، هشت سال دولت زپرتیشان را فراموش کنید، فتنه ۱۴۰۱ را فراموش کنید. جوان مردم، جوان پاک، را وسط خیابان قتل صبر کردند، فراموش کنید. ولی مثلاً فلان که مثلاً کجا یک غلطی کرده، این را فراموش نکنید. با همین روایتی هم که من تولید میکنم که این اگر خودش را لخت کرده، اینطور کرده، اسباب اعتراض بودا! فراموش نکنیها! [که] فراموش میکنی؟
این متن داستان درگیری ماست با شیاطین. از این زاویه باید تحلیل کرد. تا وقتی شما نتوانید این تذکر را ایجاد کنی و قالب کنی، حالا حالاها از شیاطین خواهی باخت. بعد حالا آن جریانی که باید بیاید ایجاد تذکر کند، تذکرش هم کار سختی نیست. این آقایی که الان ۲۰ روز قبل، یک ماه قبل در این پرواز پودر شده، پیکرش سوخته. همین را باید بیاید، یادش را زنده نگه دارد. آن چهار تایی که کلاً هستند که میتوانند یاد این را زنده نگه دارند، [با تبلیغات منفی] میزنند؛ [که مثلاً] به روستایی که این هلیکوپتر سوخته، [دیگر] رأی نمیدهم. برای ما [که] خوشحالیم، آخر پیروز میشویم؛ این خودش چوب خداست دیگر. این حالا حالاها گرفتاری دارد. خیلی اینی که دارم میگویم ابعاد دارد ها! خیلی این بحث که دارم میگویم، بحث مهمی است. حالا نمیدانم شما چقدر حوصلهتان میکشد و اصلاً با این موضوع چقدر ارتباط برقرار میکنید.
این داستان شیطان است در سورهای که به نام مبارک نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است. چند تا آیه بخوانم، بحث را تمامش کنم. سوره مبارکه محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، آیات ۲۵ به بعد: «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَىٰ أَدْبَارِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَىٰ» (سوره محمد، آیه ۲۵). آن کسانی که بعد از اینکه هدایت برایشان بین شد، معلوم شد، پشت کردند، عقبگرد کردند، «الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَىٰ لَهُمْ» (سوره محمد، آیه ۲۵). شیطان بود که اینها را تسویل کرد و املا کرد. این خودش یک مقوله مفصلی است. حالا در آن بحثهای شب جمعه تهران که در این سوره مباحثی که داریم انشاءالله، البته حالا حالاها که احتمالاً به آن نرسیم، بعداً انشاءالله به آن رسیدیم، انشاءالله توفیقی باشد، عمری باشد، به این بحث میپردازیم که این دو تا کلمه اینجا یعنی چه؟ «سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَىٰ لَهُمْ»؛ شیطان [اینگونه] تسویل کرد و املا کرد که اجمالش این است که ساختار محاسباتی و ذهنی و ادراکیشان را به هم ریخت. شیطان به هم ریخت. این نتیجه آن بود. این ارتداد بعد از «تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَىٰ». شیطان میآید، بالا و پایین میکند، روی همان نقاط ضعفمان دست میگذارد، روی همان نقاط غفلت ما، روی همان نقاط شرک ما، روی همانها دست میگذارد. [روی] دردهایمان، حرصهای ما را، طمعهای ما را، ترسهای ما را، روی همینها دست میگذارد، بازیمان میدهد. «الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ» (سوره محمد، آیه ۲۶). حالا ببینیم چه میشود.
ببین آقا، یک نکته میخواهم بگویم، خیلی مهم است. ما دائماً در یک حالت نوسانیم؛ نوسان بین ایمان و کفر. یک حالت صعودی و نزولی دارد. البته بعضی دیگر مخلصین که میشوند، این دیگر از آن حالت نوسانی که بخواهد به سمت کفر و شرک بکشد، خلاص میشود. در همان حالات خودشان نوسان هست ولی آن نوسان در توحید است. نوسان بین توحید و شرک نیست. نوسان بین ایمان و کفر نیست. آن نوسان در خود ایمان است. گاهی این ایمان خیلی اوج دارد، گاهی آنقدر اوج ندارد. ولی برای ماها غالباً این است؛ نوسان بین ایمان و کفر. این را داشته باشید. نکته مهمی است.
اگر این ایمان رفت در شیب صعودی، به ولایت الله منجر میشود که غایت وجودی ما است و کمال نهایی ما است و به تعبیر علامه طباطبایی، فصل اخیر انسان است. ما برای این ولایت خلق شدیم. او مقام قرب به خدای متعال است. رابطهای است با خدای متعال که شما با خدا [دیگر تفاوتی] ندار[ی]. میشوی [به مقام] ولایت، یعنی هر آنچه او دارد، تو هم [داری]. دیگر تو خدا نیستی. «لاَ فَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُمْ إِلاَّ أَنَّهُمْ عِبَادُكَ وَ خَلْقُكَ» (دعای کمیل). مقام ولایت. ولایت خودش درجات دارد. به عالیترین درجه ولایت میرسد که عالیترین درجه قرب است. این خودش نتیجه ایمان به ولایت الله است. اگر افتاد در شیب نزولی، میرود به سمت ولایت طاغوت، ولایت شیاطین.
این صحنهای که شما در مدینه میبینی، در این نوسان است. این ۷۵ روز یا ۹۵ روز یا ۴۰ روز؛ قول چهل روز هم قول مهمی است؛ شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها). این سه تا قولی که حالا هر کدام باشد. یک قول ۶ ماه هم داریم که این قول اهل سنت است. حالا یا ۴۰ روز یا ۶ ماه از [زمان] ۴۰ روز امروز گفتند تا ۶ ماه بعد از رحلت پیغمبر. این برهه ۴۰ روزه یا ۶ ماهه، این برهه نوسان است. این کشاکش مردم است در این شیب صعودی و شیب نزولی. یک روز فاطمه زهرا در مسجد سخنرانی میکند، اینها میروند در شیب [صعودی]. باز فردایش دیگری سخنرانی میکند، میافتند در شیب نزولی. سلمان حدیث میخواند، میروند در شیب صعودی. دیگری حدیث جعلی میخواند، میافتند در شیب نزولی. هی بالا و پایین دارد. آخرش هم نتیجهاش این است که ته تهش این جریانی که باید این شیب را صعودی بکند، نه از جانب عوام فعال میشود، نه از جانب خواص. که اگر از جانب خواص فعال میشد، یک بخش جدی از عوام هم [از آن] تابش میشد. کلام زهرا (سلام الله علیها) در آن خطبه آخرش شروع میکند به مهاجرین و انصار و اوس و خزرج، بنی قیله که اثر ندارد. با آن اصحابی که آخرش سه نفر یا هفت نفر ماندند پای امیرالمومنین، که همینها هم بودند که در تشییع حضرت زهرا حضور داشتند. این شیب صعودی نمیشود. آن جریانی که میخواهد این شیب را نزولی کند، قالب میشود، فاتح میشود، رأی میآورد [و] مسند [را به دست میگیرد].
این کلیت بحث. حالا بعد [از آن] نشست [باید] تحلیل کرد این شیب صعودی چیست. این شیب اگر صعودی شد، شما همه آن چیزی که دنبالش هستید در صعودی شدن این [است]. [مثل] ماندگاری انقلاب، پیروزی انقلاب، [و] بقای رهبری. این رهبر را خدا حفظ بکند و از باب عقوبت نگیرد. چه اینکه این مدل و این شخصیت در رهبری را برای شما حفظ بکند، ولو فردش هم تغییر پیدا کند. به هر حال طبیعی است دیگر: «إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُم مَّيِّتُونَ» (سوره زمر، آیه ۳۰). همه میمیرند. مهم این است که این شخصیت، این رهبری را، این جایگاه این رهبری را خدا برای شما حفظ بکند. پس حفظ این انقلاب، پیروزی این انقلاب، ارتقای این انقلاب، حفظ این رهبری، بلکه ارتقای رهبری. چرا شما [قضیه را] ساده میگیرید؟ فقط میگویید رهبری بماند؟ نه؛ اگر بعد ۱۲۰ سال ایشان دنیا را مفارقت کردند، بعد ایشان یک رهبری بیاید به مراتب بهتر از ایشان. دست خدا که بسته نیست. تا داستان ظهور و قضایا. این شکلی، همه اینها وابسته به یک نکته است. این است که شما باید جامعه را در این صعود ایمانی قرار بدهید. جان مطلب این است.
برعکس این، از دست دادن ولایت حقه و مسلط شدن شیاطین [است] که این هم تدریجی است دیگر. میبینیم دیگر، در جامعه خودمان آرام آرام ابعادی از قضیه را روز به روز این شیاطین تسخیر میکند. در این شیب وقتی افتاد، در شیب نزولی ایمانی افتاد، روز به روز آنچه خدا به شما داده را ازتان خواهد گرفت. سال به سال دریغ از پارسال. هی نعمتها فروکش میکند. روز به روز اوضاع بدتر میشود؛ چه اوضاع فردیتان، چه اوضاع اجتماعی و سیاسیتان.