ویژگی درختان بهشت برزخی
عدم مالکیت اعتباری در بهشت
تفاوت سطح بهره مندی افراد از نور خدا
بهشت برزخی جای تعارف نیستهمه چی مطابق با شانیت است
همه صورتها در برزخ جلوه است
میوه های بهشتی جلوات یک حقیقت
جلوه ی بی انتهایی انسان در عالم برزخ
شریعت، فعال کننده قوای بهشتی
فوائد روزه
ظهور کمالات، محصول تحمل برخی فشارها
چرا روزه خواری علنی در جامعه جایز نیست؟
اثرات فشار های قبل از ظهور
همه نعمت های بهشتی اثر عمل خود فرد
در بهشت همه چیز حاضر استو نابودی، تبدیل و تحول نداریم
آیا بهشتیان نیازی به خوردن و آشامیدن دارند؟
کیفیت لذت های بهشتی ؟!
همه لذت های بهشتی لذت عقلی است
کیفیت گرسنگی یا تشنگی برزخیان
وجه شباهت تغذیه جنین و بهشتیان
عذاب های روحی برزخی، فراموشی ندارد
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. کتاب «آن سوی مرگ»، ماجرای سوم: داستان این آقای دکتر که به عالم برزخ رفت و توانست وارد برزخ مادرش شود. او دارد توصیفی از عالم برزخ میکند. مقداریش را خواندید؛ چون وقتمان کمی کم است، میخواهیم تا شبهای قدر، انشاءالله، بحث را تمام کنیم.
بنا دارم که این کتاب را کمی بیشتر از روی متن بخوانم، هرچند حرف خیلی داریم. این سی، چهل صفحه آخر کتاب را واقعاً جا داشت که دو سه ماهی با هم گفتوگو بکنیم؛ چون خیلی نکات ریزی در آن هست. حالا فعلاً بخوانیم، شاید باز بعد ماه مبارک، وقتی را بیشتر در این زمینه صحبت کنیم.
"دکتر، در باغ آسمانی چه نوع درختانی دیده میشود؟"
دکتر جواب داد: "همهنوع درختی. درختهای زینتی بدون میوه، درختهای میوهدار، درختهای پر از شکوفههای رنگارنگ. هر درختی که در زمین وجود دارد، به اضافه درختانی که در زمین یافت نمیشود."
پرسیدم: "شما از میوه درختی خوردید؟ دقیقتر بگویم، از میوه اسیری درختی؟"
پاسخ میدهد: "نخوردم. نمیدانم چرا نخوردم. به خودم قول دادم اگر یک بار دیگر برگشتم، باغ را غارت کنم! این را هم بگویم مادرم هیچ موقع از من نخواست که طعم میوهها را امتحان کنم."
"جداً؟ اصلاً به شما تعارف نکرد؟"
پاسخ من را با سکوت داد.
"چرا؟ چرا تعارف نکرد؟"
ببینید، هرچه در باغهای بهشتی وجود دارد، متعلق به همه ارواح است. در بهشت، مالکیتهای اعتباری برداشته میشود. اینجا میگویی: «لباس من، لباس نورم، نور خداست.» البته سطح بهرهمندی افراد از نور خدا متفاوت است؛ ولی چیزی مال کسی نیست. آقا، "بدون اجازه ما پلیس بهشت مثلاً طرف را گرفته؛ بدون اجازه آمدی تو خانه! اجازه من را ندارد. تو بهشت از دیوار مثلاً داشت میرفت بالا، میوه میچید."
هرچه هست، مال همه است. تعارف مال کیست؟ تعارف مال وقتی است که من مالکم، شما مالک نیستی؛ میخواهم یک جوری شما را دعوت کنم که از مالکیت من بهره ببرید. درست است؟ زمان امام زمان، انشاءالله، تعارف و معروف و همه چیز برداشته میشود. همه مؤمنین شریک مال هم هستند و اجازه هم نمیخواهد.
برداشتن آن از طرف ما خیلی شیرین است. آنجا تعارف معنا ندارد. نکته دیگر هم بگویم: مرحوم آیتالله پهلوانی تهرانی را یکی از عزیزان خواب دیده بود. این خوابی که دیده بودند، من فیلمش را دیدم. دیدم که داماد مرحوم آیتالله پهلوانی تهرانی این خواب را برای رهبر معظم انقلاب تعریف میکرد.
خواب دیده بودند که "هدیهای که برای من میفرستید، هدیه را مخصوص من نفرستید. بهشت برزخی جای تعارف نیست. همه چیز مطابق با شأنیت است." وقتی شما برای من میفرستی، چون فقط من را مالک آن کردی، من جلو رفیقهایم که میآیم این را تحویل بگیرم، هدیه را، اینها چون بهره ندارند، خجالت میکشم. از آن لطافت خجالت میکشم.
دوستان و اینها که دیده بودنم، چه دوستانی؟ مثلاً یک آقایی بوده، تنوری بوده کنار ایشان. صورتش از تنور نانوایی پوستش ملتهب شده بود و این نان میپخت و به فقرا میداد؛ همنشین آقای پهلوان تهرانی بوده توی برزخ. "هدیه را میفرستید، عامش کنید. من خجالت نکشم. به همه برسد؛ چون کم که نمیشود. چرا فقط به روح پدرم، به روح مادرم؟" همه مؤمنین سهم میبرند. از پدر شما هیچی کم نمیشود، بلکه پدرت اضافه هم میشود؛ چون همه مؤمنین سهم میبرند، پدرت هم خوشحال، بیشتر خوشحال. یک دانه خرما اگر بدهیم، آنجا ۸۰۰ نفر دعوا میکند سر ثواب!
خلاصه، آنجا تعارف نیست. دارِ واقعیت است، دارِ مجاز نیست. دارِ مجاز اینجاست. فیلمبازیکردن مال اینجاست. ادا درآوردن مال اینجاست. شأنیت است. هر کسی متناسب با شأنی که دارد، بهره دارد. متعلق به همه ارواح است، حتی مهمانهایشان. بنابراین، عادت تعارفکردن به همدیگر کاملاً منسوخ شده.
"یک بار همراه،" اینجایش را گوش بدهید، "عادت به تعارف نداریم. یک بار هنگام گردش، مادرم خواست میوهای برای خودش بچیند. برای همین، دستش را به سمت هلویی که بر شاخه آویزان بود، پیش برد. هلو را گرفت، به سمت خودش کشید. لحظه بعد، هلو در دست مادرم بود و همزمان، بر شاخه درخت..."
[مثل] دستمال کاغذی که میکشی، بعدی درمیآید؛ ولی این یکی دیگر درمیآید. تو بهشت یکی دیگر درنمیآید.
[«فیوزها بزنه بالا، مست بشیم، روزههامون باطل بشه.»] تو بهشت هیچی کم نمیشود. خوشگل، بحثهای برزخ و اینهاست.
جلوهای از همه صورتها در عالم برزخ جلوه است. شما الان خورشید را با پنج تا آینه روبرویش بگیری یا با پنج میلیون آینه روبرویش بگیریم، فرق میکند؟ خورشید زیاد میشود؟ آینهها را کم کنید، خورشید کم میشود؟ میوههای بهشتی جلوات یک حقیقت است. نور است دیگر، جلوه است و برمیداری. الان یک آینه را برداشتی، یک صورت در یک آینه را داری نگاه میکنی. یعنی خورشید تو بقیه صورتها نیست؟ تو آینهها نیست؟
تو به یکیش متوجه شدی. چند جلسه را بگذارم شبهاتی که دوستان داشتند را جواب بدهم. زیاد پرسیدند. بگویم ماجرای دوم، آن شهردار که کنار میزش بود، یعنی تو عالم برزخ نیست؟ چرا، این هم تو جهنم برزخی است، هم تو قبرش است، هم کنار میزش است، هم کنار بانکش است، هم کنار میز بیلیاردش است که حالا همه اینها هست. خورشید است، جلوههای آدم است، همه تعلقات او با اوست. این بابا کنار میزش را دیده بود. مثل اینکه شما الان خورشید را از توی نمازخانه دانشکده مهندسی دارید میبینید. یعنی زاویه دید خورشید از اینجاست فقط. بینهایت زاویه دید دارد خورشید. درست است؟
آقا، انسان بینهایت جلوه دارد در عالم برزخ. خلق کرده. این را داشته باش. مثل خودم خلق میکنم. یعنی من بینهایت جلوه دارم. تو تا بینهایت جلوه داری، فقط بینهایت جلوه من فعال است. تو باید بینهایت جلوهات را فعال کنی. با چی فعال میشود؟ شریعت برای چیست؟ شریعت برای فعالکردن قواست. بلا میخواهد.
ببینید، الان یک نفر میخواهد قهرمان المپیک بشود، یک کمال است دیگر. درست است؟ این مباحث کلامی و اعتقادی کنارش نباشد، خیلی آدم را تو توهمات و تخیلات میاندازد. یک دقتی بکنید. نکته مهم: الان یک نفر بخواهد مثلاً یک قهرمان تاپ ما را بگویید اسمش را، ورزشی؛ حمید سوری، آقای رضازاده. آیا رضازاده وقتی به دنیا آمد که مثلاً پرستار را بلند نکرد؟ دستمان کار میکند؟ از شکم مادر که وزنهبرداری نمیکرد، مادرش را بلند میکرد، میزد زمین؟! ایشان گفته بود که "من تمرین میکنم روزی دو تن." که یادم است و شنیدم: "روزی دو تن، مجموع وزنههایی که میزنم." کار کرده. یک کمالی. محدودیتهایی را پذیرفته، فشاری را پذیرفته. یک کمالی حاصل شده. درست است؟
محدودیتها، فشار... الان ماه مبارک رمضان، شما یک سری محدودیتها را دارید میپذیرید. آخرت هم اگر نبود، همین الان اثرش را آدم احساس میکند. اصلاً معادی نیست، جهنمی هم نیست. صرف روزه، آرامش میآورد. تمرکز آدم را بیشتر میکند. شما الان من تجربه، چون ناهار کم میخورم، از تجربیات من است. به وضوح آدم میبیند. مثلاً من ساعت ناهار شامم که مثلاً خیلی از روزها یکی است با افطارم، فرق نمیکند، بلکه چه بسا شامی که یکی با هم میخورم، بعضی وقتها از افطار دیرتر است؛ ولی به شدت در طول روز خستهکوفته، بیحال. قابل قیاس نیست. یک انرژی دیگر در آن است. نمیدانم چرا؟ یعنی فقط جنبه ملکوتیاش است یا جنبههای مادی هم دارد؟ نمیدانم. قطعاً جنبههای مادی هم دارد. توان دیگری دارد، یک شادابی دیگری دارد. یک سری محدودیتها را میپذیری، یک سری کمالات ظاهر میشود.
بهشت جایی است که «بالبلاء محفوفه». بلا به معنای فشار بود. بهشت جایی است که محصول تحمل یک سری فشارهاست. یک سری کمالات ظاهر میشود. زیاد میپرسم: "استوری، استوری." چرا آقا؟ اجازه نداریم. احتمال میدهیم که مثلاً مریض باشند بندگان خدا. تو مسیر میخورند. مریض است. مریض آدم نگاه نمیکند دیگر.
مریض باشگاه ورزشی. یک نفر معاف شده از یک سری ورزشها. پایش حالا شکسته یا بعد دکتر بهش گفته که "آقا شما روزی مثلاً پنج تا آبمیوه بخور، روزی ۱۰ ساعت هم استراحت." این را با تخت تلویزیون و وسایل و اینها بیاورم وسط آن باشگاه ورزشی بنشانم؟ اثر روانیاش چیست رو بقیه؟ "چشم! اینها نشان بده!" درست است؟ آقا، برو تو خانهات. فضای ذهنی اینها را نشکن دیگر. این الان خودش دغدغه فعال کردن قوه را دارد. بعد تویی که معاف شدی نگاه میکنی، انگیزهاش را از دست میدهد.
نمیدانم چرا بعضیها در برابر فهمیدن مقاومت میکنند. خیلی سخت است واقعاً این مسائل؟ فهمیدنش واضح است دیگر. تو زندگی خودمان الیماشاءالله مثال دارد. حالا چون روزه است، با عمامه و ریش و پشم و اینها سروکار دارد، از آنجاها گرفته شده. یک کمی فضایش فرق میکند. آقا، شمایی که امتحان معاف شدی، کاملاً عقلی است. نه، من تظاهر به کارتون دیدن که نمیکنم، تظاهر به روزهخواری، تظاهر... یکی دیدم تظاهر به رضاخانی! تظاهر به کارتون دیدن خیلی سخت نیست.
دوران قبل از ظهور، دورانی است که قرار است فشار ببینیم. همین روزهایی که الان داریم در آن هستیم، انشاءالله. اگر ما دهه ۶۰یها شانس نداریم، فشار هم تحمل میکنیم، میمیریم، بعد میگویند: "آقا، سه قرن دیگر بوده ظهور. فقط شما این دوره را طی کنید." این فشارهای قبل از ظهور، فشارهای چیست؟ اصلاً فشار ظهور؟ ظهور یعنی چی؟ قرار است یک کمالی ظاهر بشود. در اثر فشار، دو تا اتفاق میافتد: یا یک کمالی ظاهر میشود یا یک کمالی زائل میشود. دو سر طیفند دیگر مردم. دو سر این بردار. این اتفاقی که قبل از ظهور میافتد، این است: یک سری کمالاتی دارند ظاهر میشوند و زائل میشوند، ولی دو طرف سفت میشوند تو مسیری که هستند و این تشخص دو مسیر حق و باطل قبل از ظهور، از ارکان ظهور است. دو طرف سفتند تو مسیرشان.
بدون فشار، کمالی ظاهر نمیشود. شما بدون فشار صخرهنورد نمیشوی. بدون فشار نویسنده نمیشوی. بدون فشار خطاط نمیشوی. میشود کسی صبح تا شب بخوابد و هرچه خواست بخورد و هرجا خواست برود، بعد بهترین وزنهبردار هم بشود؟ معنا دارد واقعاً؟ شما کمال دنیوی که خیلیها همینجوری خالیخالی دارند، خطشان خوب است، مفتکی به خیلیها دادهاند، بدون زحمت حاصل نمیشود. خدا ابداً به کسی مفتکی نمیدهد. فشار بدون اذیت حاصل بشود. بهشت همهاش بروز این زحمتهایی است که کشیده، فشاری که تحمل کرده.
چون جلوتر خیلی از این داستانها داریم، میخواهم بگویم خدا به بهشت نیامده بگوید: "عزیزم، دستوپاچلفتی بودی تو دنیا، بدبخت بودی. شما مسلمانها خاک تو سر بودین، تو سریخور بودین." اینجا بروز زحمتی است که برده. عطا نمیکند خدا. این اثر کار خودش است. همه میوههای بهشت اثر کار خودش است. اثر کار خودش هم کار است؛ چون با آن هست. هر جلوهای که خودش بخواهد، به کارش میرود. این را دقت بکنید. این نکته فلسفی بسیار مهمی است.
میوه را که برمیدارد، میوه بعدی جایش است؛ چون عملش که از بین نرفت. عمل دنیوی از بین میرود. شما الان زحمت میکشی، عرق میریزی، پول درمیآوری، نان میخری. زحمت، دقت! دقت! خیلی اینها مهم است. زحمتی که کشیدی، عرقی که ریختی، تبدیل شد به این میوه؛ ولی هم عرقی که ریختی تمام شد، هم میوه تمام میشود. درست است؟ برای میوه بعدی باید چهکار کنیم؟ مگر زحمت جدیدی بکشی. بهشت این شکلی نیست. از عالم ماده که رد بشویم، دیگر این شکلی نیست. همه چیز حاضر است. نابودی نداریم. از بین رفتن نداریم. تبدیل و تبدل نداریم. عمل از بین نمیرود. عرقی که ریختی، تا ابد با تو است. هر صورتی که دلت میخواهد بهش بده. دوست داری میوه باشد، دوست داری مرغ باشد، دوست داری ماهی باشد، دوست داری استخر باشد.
خیلی وقتها ما متأسفانه، سخنگوهای مذهبی ما هم خیلی دست پر نیستند نسبت به بهشت و چه جوری صحبت میکنند. مثل یکی که یک بچه، حالا یک کاری کرده، دلش... در ازای چیزی به ما چیزی نمیدهند. خود کارمان است؛ جلوه ملکوتیاش این است. حالا در مورد این باید بیشتر صحبت بکنیم.
"گاز زد. همزمان روی شاخه میوه را برداشت. روی شاخه درخت بود. روشن! آخر من نفهمیدم. شما بگو: هلو از شاخه جدا شده بود یا نشده بود؟"
میگوید: "هم شده بود، هم نشده بود. شده بود چون تو دست مادرم بود، نشده بود چون روی شاخهها باقی مانده بود."
تلاش دردناک برای فهماندن حرفش را درک میکردم، اما حرفش را نه. سعی کرد من را از گیجی نجات بدهد. عاشق کسانی مثل جناب ملاصدرا هستیم و با افتخار هم میگوییم همینهاست. ساده کردن فهمیدن این معارف را: چهار تا قاعده عقلی، عالم مثال، ماده، مجرد از ماده. چهار تا کلمه آورده، همه عالم را ریخته رو دایره.
دقت بفرمایید: توی بهشت، هر میوهای میتواند در آنِ واحد در چندین جا باشد؛ بر درخت، در دست یکی از ارواح، یا در دهنش. معده ندارد؛ چون معده جایی است برای هضم. هضم یعنی چی؟ یعنی تبدیل اتفاق بیفتد. خیلی اتفاقات میافتد. آقا، تبدیل نداریم. هیچی از بین نمیرود. هیچی جابهجا نمیشود. صورتها متنوع میشود. صورت خودت بهش میدهی. دوست داری در چه صورتی ببینی؟ بله. سنگین که نیست. سخت است. یکم سخت است استفاده کنیم. به طور کلی در بهشت چیزی از بین نمیرود. روح میتواند از رودخانه مشتی آب بنوشد، بی آنکه ذرهای از آب رودخانه کم شود.
"مادرم برایم تعریف کرد: هر از گاهی پرنده چاق و خوشرنگی نزدم میآید. به من میگوید: «در این باغ چشمهای وجود ندارد که از آبش ننوشیده باشم. میوهای نیست که ازش نخورده باشم. در نتیجه، گوشتش از همه آبها و میوههای بهشتی پدید آمده است.» سپس خواهش میکند که قدری از گوشتش را بخورم. به محض اینکه میپذیرم، بالبال میزند، بریان میشود و جلویم قرار میگیرد. در عین حال، او را میبینم که زنده است و کمی آنسوتر مشغول جستوخیز است."
نگاهی عمیق به صورتم انداخت، سرش را تکان داد و گفت: "میدانم نامتعارف است، ولی حقیقت دارد."
اجازه بدهید شما را از حقیقت دیگری آگاه کنم. دوستان میگویند راستیآزمایی کتاب به چیست؟ به همین حرفهایش. آدم معمولی نمیتواند با عقل معمولی، کسی که نه فلسفه خوانده، نه عرفان نظری، نه عرفان عملی، نبوده، این حرفها را بزند. یا باید ادعای نبوت بکند، یا رفته دیده.
"ساختار بدن بهشتیها طوری است که اصلاً نیازی به آب و غذای مادی ندارند. آنها فقط برای لذتبردن میخورند. لذتش هم باز از جنس لذت مادی نیست؛ چون لذت مادی یک چیزی از بین رفته، میخواهی تجدید کنی." توضیح داد: "شما هر لذت خوردنت، همان لذت خوردن قبلی است. درست است؟ همان تکرار میشود. لذتش به این است که یک بار لذتش را بردی، از بین رفت، دوباره بیاید. لذت بهشتی این شکلی نیست. لذت رو لذت میآید. لذت قبلیات نمیرود. یک لذت جدید هم میآید. مثل لذت از علم است. شما صد تا مسئله که یاد میگیری، از صد تا مسئله لذت میبری. از صد و یکی، روی صد تای لذت میبری. درست است؟"
لذت خوردن قرمهسبزی همان قرمهسبزی است. یک قرمهسبزی تازه. شاید برای شما هم اتفاق بیفتد: سبزی تازه، بگویم بگویم گوشت بره قشنگ، حبوبات خیسخورده، بو میزند روغن کرمانشاهی. قرمهسبزی که از زمان آدم و حوا قرمهسبزی میخوردند همین بوده. این هم همان است. فقط ماجرا این است که قرمهسبزیهای قبلی که خوردی، رفت تحویل اداره آب و فاضلاب و اینها. لذت قبلی را... لذت مادی این است. چقدر عالم نکبتی هستیم ما! نه، قبول دارید بامزه است؟ عاشق این قرمهسبزی!
لذت رو لذت است، هی توسعه پیدا میکند. آدم خودش غذا نمیخورد که سیر بشود؛ چون هضمی ندارد که بخواهد سیر بشود، قبلی از بین برود. لذت... لذتش هم لذت عقلی است. همه لذتهای بهشتی، لذتهای عقلیه است که صورت پیدا میکند. نمیدانم میتوانم اینها را برسانم یا نه. خیلی... انشاءالله که یک سری چیزها به شما میگوید.
شیرینی، طعم شیرین. چند تا طعم شیرین داریم تو عالم؟ الان که عالم ماده است، عالم محدودیت است. زردآلو شیرین، هلو شیرین، سیب شیرین، خرما شیرین، ناپلئونی شیرین. شیرینی همه اینها یکی است: شیرین. لذت عقلی چی؟ آنجا آب خوردن هم لذت عقلی است. شیرین یک کیفیتی دارد که عقلیه است، حسی نیست. عقلی بینهایت، بینهایت. خورشید را از بینهایت زاویه ببینید. مثلاً مثال خیلی... بینهایت، بینهایت، بینهایت لذت. چند بینهایت؟ چند لحظه لطفاً!
"دارید میگویید هرگز تشنه و گرسنه نمیشوند. چطور ممکن است یک روح در حالی که گرسنه نیست، از غذا لذت ببرد؟ یک وقتی تشنه نیست، از نوشیدن بهرهمند بشود؟" جوابش را دقت کنید. "موقعی که ارواح" اینجایش خیلی جالب است ها! این هم باز یک توضیحی دارد. "موقعی که ارواح به قصد لذتبردن به سمت آب میروند، احساس تشنگی میکنند." احساس تشنگی میکند! یعنی چه؟ "این دستگاه گوارشی و کبدش الان گرم شده، آب میخواهد." یعنی قابلیت دریافت یک لذت بالاتر را خودش در خودش ایجاد میکند. خودش میشود. اراده کنی تشنه بشوی، میشود. شما در اثر سوختوساز بدنتان آب بدن کم میشود، پیام به مغز منتقل میشود که آب میخواهم. درست است؟ کسی اراده نمیکند که آب بخواهد که از آب خوردن لذت ببرد. عالم برزخ اراده میکنی که قابلیت پیدا کنی از لذت بهره ببری.
"زمانی که به قصد بهرهبردن به سمت غذا میروند، احساس گرسنگی میکنند. در چنین مواقعی، حال کسی را دارند که هزار سال غذا و آب نخورده باشد."
"جواب سؤالاتان را گرفتید؟" "بله."
"پرسیدم: «غذا و مایعات که میخورند، از راه دهان وارد معده آنها میشود؟»"
پاسخ: "بدن برزخی روده و معده ندارد. یک موجود برزخی غذا را در دهانش میگذارد، میجود و با لذت فرو میبرد." حالا تو برخی روایات تشبیه کردند به غذای جنین رحم مادر: غذا میخورد ولی دفع ندارد. رشد میکند. رشد جسمی نیست، رشد روحی است. مثل گفتم، مثل غذای علم. شما الان دههزار تا مطلب علمی بلد باشید، دههزار تا دیگر هم جا دارید یاد میگیرید. دهتریلیارد میلیارد تا دیگر هم جا دارید یاد بگیرید. هر کدام هم روی یکی قبلی بیاید، لذت خودش را دارد. وسعت جدیدی هم به شما میدهد. هی توسعه پیدا میکند.
بله، نگاه کرده بودیم کلاً برزخ یک رگههای باریکی تو وسطش است. دیگر غذا وارد شکمش نمیشود. یک جورهایی محو میشود. خلاصه اینکه سیستم بدن خاکی با بدن برزخی فرق دارد. پاسخ: "دقیقاً. همانطور که بدن برزخی ما با بدن اخروی تفاوت دارد. بدنی که پس از برزخ، یعنی در قیامت، خواهیم داشت." بیشتر توضیح داد: "شما میدانید که بدن زمینی ما از جسم و روح تشکیل شده است. در ضمن، میدانیم که بدن برزخی ما فاقد جسم خاکی است. بدن اخروی ما هم دارای جسم است هم روح. خود همین بدن زمینی ماست؛ ولی خداوند تفاوتهایی در ساختار جسمانیاش ایجاد میکند. از همین رو، میتواند متحمل عذابهای شدیدی بشود که از تحمل بدن دنیوی خارج است."
به یکی بگویند که آقا مثلاً عذابهای روحی از چه جنسی است؟ آدم مثلاً بعد ۳۰ سال بفهمد که این داداشه، داداشی که دوستش داشتی، ناتنی بوده. مثلاً مادر مثلاً نامادری بوده. عذاب روح است دیگر. درست است؟ حالا عذابهای روحی اینجا بعد مدتی یادمان میرود. عذابهای روحی برزخ فراموشی ندارد. اینجا طرف یک مقدار ادراک دارد. متفاوت است. به بچه پنج ساله بگویند این نامادریات است، به پسر ۲۰ ساله بگویند، یک آدم ۵۰ ساله بگویند، خیلی فرق میکند. بالاترین سطح ادراک همه پیدا میکنند در مدتی که تمام نمیشود. این هم میشود عذاب اخروی.
"آخرین سؤال در مورد غذا: آیا ارواح برای خودشان غذاهایی شبیه غذای زمینی درست میکنند؟" پاسخ: "هر غذایی که بخواهند فراهم میشود." در یک سؤال میکند، میگوید: "حتی نیمرو!" علاقه داشته بزرگوار. اینها حتی نیمرو. بعد وارد بحث هوای بهشت میشود که دیگر آن یک بحث دیگر است.
خدا انشاءالله عاقبت همهمان را ختم به خیر کند. و صلی.