کجا دنبال ایمان بگردیم؟
حدیث خانوادگی از امام صادق ع
توسعه رزق خانواده
رزق فقط پول است؟
سود بردن از رفاقت بد است؟
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
قال ابوجعفر (علیه السلام): «مَن قَاسَمَهُ الرفق قَاسَمَهُ الایمَان.»
کسی که رفق قسمتش شود، کسی – این واژه "قسمت" که میگوییم – یعنی هرکس که رفق قسمتش بشود، ایمان قسمتش شده است. اگر نصیب داشته باشد، کسی از رفق نصیبی از ایمان هم دارد.
ما معمولاً ایمان را جاهای دیگر دنبالش میگردیم. نگاه میکنیم؛ ببینیم طرف مسجد، زیارتش، زیارت عاشورایش؛ میگوییم خیلی آدم مؤمنی است. هر وقت ما دیدیم، این مسجد هر شب نماز میآید، سه وعده نماز میخواند. جمعهاش ترک نمیشود؟ خوب است. خیلی هم خوب است. عالی، بسیار عالی. ولی ایمان را اینجا به ما فرمودند: بگردید دنبالش؛ رفق.
طرف هر شب حرمش ترک نمیشود. دو دقیقه تو مسیر حرمش، دو دقیقه باهاش حرف بزنی، پست میزند: "من سر ساعت باید برم فلان جا، بچسبم به پایین پا، صورتم رو بمالم به ضریح بیبی."
آقا، اینو بده به رفق. ایمان چی شد؟ معلوم میشود خیلی انگار نصیبی از ایمان نیست. ایمان اگر باشد، رفق میآید. اما نیست. با کسی راه نمیآیی، با همسایهات که نمیسازی، با زیردستت که نمیسازی، با شاگردت که تندی میکنی. خب، اینها دیگر رفیق برای کجا میماند؟ دیگر قرار است با کی رفیق داشته باشد انسان؟
عن ابی عبدالله (علیه السلام): «قالای مَا أَهل البیتِ أَعْظِمُ حَظِّهِم مِنَ الرِّفق رَفَقَ اللهُ عَلَیهِم فَرَزَقَ.»
این هم خیلی زیباست. حدیث خانوادگی است؛ از احادیثی که جا دارد انسان تو خونش، کولر، یخچالی، سر در خانهای، در ورودی، جای این حدیث را نصب کند. روزی چند بار انسان این حدیث رو بخواند. هر خانوادهای که بهرهای از رفق نصیبشان شده، «رَفَقَ اللهُ عَلَیهِم فَرَزَقَ»؛ خدا در رزق ایشان، بر ایشان توسعه، رزق خوبی بهشون؛ رزقشان را وسیع میکند.
رزق خانوادگی، فردی است. خب، این مثلاً نماز شب بخواند، رزقش زیاد میشود. کسی سوره واقعه بخواند، رزقش زیاد میشود.
اینها رزقهای فردی است؛ عموماً. گاهی رزق خانوادگی است. گاهی رزق جامعه است که «لَقَتَحنا عَلَیهِم بَرَکات»؛ فرق میکند؛ هر کدام حساب و کتاب خودش را دارد. یک جامعه وقتی رو به صلاح دارد، رو به خدا دارد، این جامعه رزق ویژه پیدا میکند. یک خانواده وقتی توی اون خونه همه با هم راه میآیند، رفق دارد.
حالا رفیق ما میگوییم، یعنی صمیمی. حالا رزق در روایت لزوماً با معنای رفیق خودمان نیست؛ به معنای اینکه راه میآیند، ولو از هم ناراحت هم میشوند. لزومی ندارد که آدم همیشه با همه برخوردار باشد. ناراحت میشود. طبیعی هم هست، مخصوصاً تو روابط بزرگ و کوچکتریهای خاصی که انسان مجبور به تحمل آن است؛ مثل رابطه انسان با والدین، مثل رابطه انسان با ام زوجه، اب الزوجه، ام زوج، اب الزوج، پدر خانم، مادر خانم، پدر شوهر، مادر شوهر، خواهر شوهر. بله، خود زوج و زوجه. حالا خود زوج و زوجه دست و بالشان بازتر است؛ اولین دعوا دادگاه. شوهر خب. پدر شوهرن، چیکار کنه؟ مادر خانم را چیکار کنیم؟ این جاها رفق بیشتر معنا پیدا میکند. این جاها ایمان خودش را نشان میدهد.
اگر تو یک خونه واقعاً اهل رفق باشد، بالاخره همانجور که برادر و خواهر این خانم، یک مشکلاتی دارند، برای خواهر اون آقا هم یک مشکلاتی دارند. بالاخره یک وقت بابای اون زبان تندی دارد، مادر این زبان تندی دارد، چه میدانم. همهجا پیدا میشود. یکی بالاخره از هر فامیلی هست دیگر. همه که معصوم که جمع نشدن، چهارده معصوم یک خانواده تشکیل داده باشند. تو همون خونه خود اهل بیت هم که برید، حضرات هم که منزلشون مشرف بشید، بالاخره یک چیزی آدم پیدا میکند که موجب کدورتش بشود. در مورد همسر اون امام، فرزند اون امام. بالاخره اینجوری نیست که همهچی گل و بلبل باشد، حتی تو خونه معصوم. چقدر این کنیزها و غلامها و اینها اذیت میکردند حضرات را.
انسان راه میآید، رزق خونه توسعه پیدا میکند. خب، یعنی چی؟ یعنی یک خونه خوب گیرشون میآید؟ نخیر! رزق اصلی همین ایمان است. همین ایمان این اصل رزق عالم است. رزق معنوی. خدا ایمان بیشتر به اینها میدهد. این خیلی مهم است.
یک وقت کسی بزرگی گفته بود که "آقا، من مشکلی دارم. میخواهم مشکلم برطرف بشود." اون آقا گفته بود که "استغفار کن در سحر." میگوید "مشکلت برطرف." اتاق گفت: "مشکلم اصلاً استغفاری نیست!" گفت: "نه، ما مشکلی نداریم که با استغفار حل نشود." گفت: "مشکلم اصلاً به این چیزها ربطی ندارد. من مشکلم این است که قدم کوتاه است، میخواهم قدمم بلند شود. با استغفار سحر که درست نمیشود که." گفت: "درست میشود. تو برو استغفار."
بعد مدتی زنگ زده بود، گفت: "آقا، درست شد." گفته بودن که: "خب، چی شد؟ قدت بلند شد؟" گفت: "نه، فکرم بلند شد. فکرم بلند شد؛ فهمیدم قد بلند خیلی مهم نیست. فکر بلند."
ببینید! اصل رزق اینهاست: فکر بلند، قلب بلند، یک قلب وسیع، یک قلب طاهر، یک نگاه بلند. افق دید انسان بلند باشد، نوک دماغش را فقط نبیند. نام رزق، تقوا رزق میآورد، طهارت رزق میآورد، نیت رزق میآورد. اینها همه در روایات ماست. رفق در خانواده رزق اون خانواده را زیاد میکند؛ رزق ایمانیشان. بعد بچهها طبیعتاً خوب تربیت میشوند. طبیعتاً، طبعاً. این جور خانوادههایی، خیلی ایمان آنچنانی هم نیستها. سال به سال هیئت و روضه هم نمیروند. این پدر و مادر. آدم بعضاً میبیند، من دیدم برجستگی خاصی، فوقالعادهای انسان توی یک پدر و مادر. چقدر این بچهها را خوب تربیت کردهاند، بابت رزقی که پدر و مادر با هم دارند. این چقدر اینها با هم راه میآیند. چقدر هوای هم را دارند. هیچ عملی بدون مشورت از اون یکی، هیچکدام انجام نمیدهند. خودرایی ندارند، تک روی ندارند.
بعد رزق میآید.
وَالرِّفقُ فی تَقدیرِ المَعیشَهِ خَیرٌ مِنَ السَّعَةِ فی المال.
ببینید، رفق در تقدیر زندگی بهتر است از گشایش در مال. یعنی انسان در تدبیر زندگیش، تقدیر معیشت؛ اندازهگیریهایی که برای زندگی دارد. اونجا رفق داشته باشد، کوتاه بیاید، راه بیاید؛ این بهتر از این است که مال زیاد داشته باشد.
وَالرِّفقُ لا یُعجِزُ عَنهُ شَیءٌ. رفق لا یعجزنه شیء.
یعنی هیچ چیزی از اون عاجز نشده. یعنی اینجوری نبوده که کسی چیزی به واسطه رفق عاجز بشود. "سوارمون میشن، حقمون رو میخورن، باید آدم طرف فرد را نشان بده، باید یک خودی نشان بده." میگوییم: نه. لطمهای وارد میشود به یک چیز مهمتری. استفاده میکند، سوء استفادههای دیگری که دارد. لطمه به جاهای دیگر میزند. برای خود آدم پیش میآید. این طرف میآید، میرود، اصلاً برنامههای دیگری دارد. دنبال چیز دیگری میگردد که بعد اون مفسده هم دارد.
یک از رفقا گفت: "رفیق شدیم، دیدیم که دنبال سودش است از ما. تصمیم گرفتیم دیگر با کسی رفیق نباش." گفتش که: "تو هم دنبال سود بودی از ما." خیلی محترمانه البته. گفتم که: "خب، مگه اشکال دارد کسی دنبال سود از کسی باشد؟" گفتم: "یک وقت است آدم هیچ خاصیتی برای دیگری ندارد، غیر از همان سودی که طرف دارد میبرد. رفیق با شما و سود هم میبرد."
به فکر فرو رفتم. گفتم: "حالا در مورد ما و دیگران اینجوری بود که اگه اون سود رو نداشتی، باز هم رفیق میماندیم یا نمیماندیم؟ به خاطر سود نبود."
اصل رفاقت این است که از هم سود ببرند. مگر میشود سفرهها را از هم سوا کرد؟ رابطه این شکلی. انسان یک سودی دارد. سوء استفاده نمیکند، ولی بالاخره سودی هم طبیعتاً از تو رابطه با دیگری، دنبال این سود نیست، غرضش از رفاقت این سود نیست. ولی طبیعیست، روابط شکل میگیرد. خدا این شکلی آفریده.
طرف داشت دعا میکرد، گفت: "خدایا، مرا محتاج به احدی نکن." امیرالمؤمنین دعایی که مستجاب نیست. مگر میشود انسان احدی را محتاج نامرد، به ظالم محتاج نکن؟ اینجوری باید بگوییم. انسان نیاز به دیگران دارد. خب، دارند بقیه از نیازی که دارد از انسان بهرهمند میشوند، بشوند. احدی عاجز نمیشود به واسطه رفق که بگوییم آقا، بقیه دارند از سر و کول ما بالا میروند و سوءاستفاده میکنند.
وَالتَّبذیرُ لا یَبقی مَعَهُ شَیءٌ.
از اون طرف تبذیر، بریز و بپاش. تبذیر با بریز و بپاش هم هیچی باقی نمیماند.
إِنَّ اللهَ عَزَّوَجَل رَفیق یُحِبُّ الرِّفق.
خدا رفیق است و رفق را دوست دارد. خدا راه میآید، کوتاه میآید. خدا اینجوری که ما به بقیه برخورد میکنیم، آقا من مشکل داشتم، سریع کارش را راه انداختم، مشکل داشتم، هیچی. اینجوری برخورد کنه که «وَ إن کُنتَ بُثَّتِ إن حینَ تَستَغفِرونی» چی میفرماید امام سجاد در دعای ابوحمزه؟ تو هر وقت تو منو صدا کردی، نیامده؟ هر وقت من صدا کردم، سریع جواب خب، خدا رفیق است دیگر. اینجوری برخورد میکند.
اگه قرار بود که مثل ما برخورد بکند، که دیگر هیچکس راهی نداشت به درگاه الهی. باید یاد بگیریم خلق و خوی الهی. خودم عرض میکنم انشاءالله که اینجوری بشود.
الحمدلله رب العالمین.
در حال بارگذاری نظرات...